|
(ع)عيسي حضرت صلح مبشر تولد مناسبت به
دين گوهر ايمان ،
حقوق به تجاوز حق دولت ، حتي نه و كليساها نه اشخاص ، نه"
نظر كه كسانيندارند را ديگران دنيوي مواهب و مدني
خواهند در خوبي به كنند تامل خود با اگر دارند ديگري
و است زيانبار چقدر جنگ و نفاق بذر كاشتن كه يافت
طريق اين از كه كشتارهايي و غارت و بيپايان دشمنيهاي
تا.است خطرناك و مخرب چقدر ميآورند ارمغان به بشر براي
اسلحه زور به ميبايست مسيحيت كه باشد حاكم اعتقاد اين
عمومي مساعدت و دوستي وهيچ امنيتي و صلح هيچ يابد ، بسط
"نمييابد دوام و نميگيرد پا آدميان ميان در
كه است مسيحي بنام متفكر لاك جان از فوق گفتار
با آن ارتباط و مذهب تبيين و تفسير در وي انديشههاي
.دارد خاص اهميتي و ارزش جهان ، مسيحيان ميان در انسان
فشار با همزمان كه تساهل باب در نامهاي كتاب در لاك
هرگونه نگاشته مذهب پروتستان مسيحيان بر چهاردهم لويي
حضرت انجيل از نقل به و ميكند رد را دين نام به سلطه
خدايي آنان بر يهود غير مردم پادشاهان":ميگويد مسيح
.(لوقا انجيل) "باشيد چنين نبايد شما اما ميكنند ،
قرار اگر و بود صلح انجيل به مجهز مسيح لاك اعتقاد به
بود قرار اگر و آورند ايمان مسيح به زور با كافران بود
خطاهايشان بر يا و بربستهاند ، چشم حقيقت بر كه آنهايي
خطا از مسلح سربازان از استفاده با ميكنند ، لجاجت
دليل به پيروانش و مسيح براي كار اين شوند ، بازداشته
.بود سهلتر آسماني مددهاي از برخورداري
آزادي به نهادن حرمت مدارا و تساهل همانا واقعي مسيحيت
اثبات به تاريخ طول در نكته اين و است انديشه و فكر
ديني فرقههاي كه است آمده وجود به مجالي هرگاه كه رسيده
فرقهاي هر و دادهاند نشان تساهل يكديگر عقايد به نسبت
نه كند ، ابراز را خود عقايد كامل آزادي با است توانسته
كاسته برحق و صحيح عقايد و اصول استحكام و قدرت از تنها
درك پرطراوتتر و زندهتر اصول اين بلكه است نشده
.دادهاند ادامه خود حيات به شادابتر و شدهاند
و جلال اقامه و برپايي براي را خود دين (ع) عيسي حضرت
اعمال يا كليسايي حكومت به دستيابي براي يا ظاهري شكوه
تا است آمده صلح مبشر آن بلكه نكرد ، برپا قاهره قدرت
راست نيكخواهي ، فضيلت ، اصول و قواعد براساس را بشر زندگي
خدا و ايمان اهل نام كسي اگر و كند تنظيم صداقت و كرداري
اخلاص و بخشد تقدس را خود زندگي بيآنكه مينهد خود به
تكلف به كاري ورزد ، فروتني و شفقت و باشد داشته عمل در
روح.دارد فاصله ايمان حقيقي روح با تكلف و است كرده
دم مسيح از كس هر و است ظلم و شرارت از دوري در ايمان
آنكه.جويد دوري زشتي و شرارت از ميبايست ميزند
همه ميبايست افتد خداوند درگاه مقبول اعمالش ميخواهد
و پذيرد انجام قلبي ارادت و خلوص عشق ، سر از اعمال آن
فلاح موجبات مذهبي فرايض انجام كه است صورت اين در تنها
هرگونه بنابراين.ميسازد فراهم را آدميان رستگاري و
از خاصي صورت تحميل به منجر كه آدميان سوي از اقدامي
صميميت و خلوص عنصر در است اخلالي واقع در عقيدهگردد ،
ركين ركن كه صميميتي و خلوص انسانها ، مذهبي باورهاي
دين روح با كه اعمالي چنين لذا است ، آدميان اعمال قبولي
انسانها و شود نهاده كناري به بايد دارد ، منافات
تصميم خود اعتقاداتشان باب در و بينديشند خود ميبايست
عقيدتي مسئوليت كه كند ادعا نميتواند هيچكس بگيرند ،
.است او عهده بر ديگران
ميبريم پايان به مسيح حضرت از گفتاري با را نوشتار
:ميگفت سخن فريسيان و (هيكل) يهودي كاهنان با كه زماني
و ميبندند را دشوار و گران بارهاي..فريسيان و كاتبان"
يك به را آنها نميخواهند خود و مينهند مردم دوش بر
صدر كرسيهاي و ضيافتها در نشستن بالا دهند ، حركت انگشت
اعمال اعظم...شما بر واي...دارند دوست را كنايس در
...كردهايد ترك را ايمان و رحمت و عدالت يعني شريعت ،
مملو آنها درون و مينماييد پاك را بشقاب و پياله بيرون
ليكن مينماييد عادل مردم به ظاهرا...است جبر و ظلم از
"....هستيد مملو شرارت و رياكاري از باطنا
|
|