قدرت توزيع مفهومي چارچوبهاي
كردند دار بر را وثقهالاسلام...
قدرت توزيع مفهومي چارچوبهاي
كشيده سازش به سرمايهداران ، قدرت حفظ جهت گاه نخبگان *
تامين را ايشان طبقاتي منافع "ضرورتا امر اين كه ميشوند
نميكند
مساوي شكل به جامعه عرصه در (Power) قدرت توزيع:اشاره
اجتماعي روابط ساخت تابع امر اين بلكه ;نبوده تصادفي يا
را قدرت اجتماعي نظامهاي برخي چه اگر ميان اين در.است
جوامع همين در ليكن ;كردهاند توزيع مساويتري شكل به
ميتوانند كه ديگرانند از قدرتمندتر آنجا تا عدهاي نيز
سايرين به نيز را آزادي ارزش بودن ، آزادتر نتيجه در
قدرت ساخت جامعهشناسي ، ترتيب اين بهنمايند گوشزد
و تكثرگرا سياسي ، اقتصادي ، زاويه چهار از را جوامع
.ميدهد قرار تامل مورد تركيبي
گروهمقالات
قدرت توزيع به نسبت اقتصادي ديدگاه
اقتصادي ريشههاي به توجه با ماركسيستها نگره اين از
سرمايهدار طبقه توسط قدرت اشكال مهمترين معتقدند قدرت
صاحبان جوامع گونه اين در سخن ديگر به و ميگردد مهار
بر تسلط طريق از را جامعه دارند تمايل توليد ابزار
.درآورند خود كنترل به اقتصاد
وسعت به صنعتي جوامع دولت ساختي تحليل در ماركسيستها
توجه عطف قدرت روابط ساير و دولت بر بزرگ شركتهاي تسلط
و وسايل كنترل از قدرت كه آنجا از سياق اين بر.ميكنند
توليد ابزار كردن ملي لذا ;ميشود ناشي توليد ابزار
.ميانجامد سياسي قدرت توزيع نابرابري تقليل به "غالبا
و زند مهار را صنعت دولت اگر شرايط همين در علاوه به
ميان از طبقاتي قدرت دهد ، قرار مدنظر را كارگران منافع
.بست برخواهد رخت
سهمبري با توليد ابزار مهار ميزان تحليل اين در بدينسان
بر حاكميت هرچه عبارتي به و دارد مستقيم رابطه قدرت از
گستردهتر نيز قدرت مهار يابد ، افزايش توليد ابزار
.ميشود
قدرت توزيع به نسبت سياسي ديدگاه
ميشود اظهار چنين نخبگان ، نظريه به توجه با منظر اين از
خود سهم از بيش جامعه ، از كوچكي "نسبتا گروه كه
مجاري اقتصادي ، مالكيت كنار در حال اين با و قدرتمندند
.است شده تعبيه نيز گروه اين به ورود براي خاص
تقدير و قدرت اقتصادي مباني به موسكا و پارتو انتقادات
آن بر را آنان ;ماركسيسم بيطبقه جامعه تحقق تاريخي
را اجتماعي قدرت توزيع در نابرابري عنصر "بدوا تا داشته
تحقق و كنند تلقي جوهري و ذاتي امري اجتماعي نظام براي
دليل مهمترين و بشمارند ناممكن را بيطبقه جامعه
قلمداد استعدادها نابرابر توزيع را قدرت در نابرابري
.نمايند
قالب در ساختي چشمانداز از ميشلز روبرت ميان اين در اما
كوچك اقليتي سوي از سلطهپذيري به بزرگ سازمانهاي غالب
از كوچكي گروه يد در قدرت سازمانها ، جميع در.گرديد مدعي
سازمانها ، اين پيچيدگي و گسترش با و ميشود قبضه رهبران
به رهبران.ميگردد متبلور بيشتر نيز سالاري اقليت
در و شده برگزيده مديريت به خود خاص استعدادهاي ابتناي
در رهبران ديگر سوي از.ميگيرند قرار فرماندهي جايگاه
ذينفع افراد جايگاه رشد به فزايندهاي علاقه مناسب مواقع
ابقا را خويش موقعيت رهگذر اين از تا ميدهند نشان
حاكمان به مبدل قليل عده همين ادامه ، در.نمايند
دشمنان با مصالحه صدد در كه ميشوند محافظهكاري
برابر در پذيري ، خطر از حذر ضمن و برميآيند موقعيتشان
موقعيت از بنيان اين بر تا ميكشند حصار مخالفين چالش
.يابند ارتقاء بالاتري مرتبه به و كرده محافظت خويش
ديدگاه اين برپايه كه نخبگان گردش نظريه بتدريج معهذا
مستعد و باهوش افراد همه براي صعود راه كه ميداشت اظهار
جامعهشناساني انتقاد مورد ;است باز توفيق كسب جهت جامعه
قدرت نخبگان شد مدعي وي.گرفت قرار ميلز رايت سي چون
خود سلك به مستعدان ورود از مانع انحصارگرا جوامع
كلان تصميمات برپايه قدرت و تجارت راهبري ضمن و ميگردند
نيز آنان پشتيباني به سرمايهدار ، طبقه از حمايت و
كل قدرت نخبگان چند هر كه است حالي در اين.مستظهرند
سرمايهدار طبقه ليكن ;ميكنند حمايت را سرمايهدار طبقه
نخبگان اينميدارد موءيد را قدرت نخبگان از بخشي فقط
كه ميشوند كشيده سازش به سرمايهداران قدرت حفظ جهت گاه
.نميكند تامين را ايشان طبقاتي منافع "ضرورتا امر اين
كه ماركسيستي ساختي نگرش برخلاف ديدگاه اين مجموع در
;است استوار اقتصادي روابط برپايه "صرفا مسلط طبقه ميگفت
را نظام اين علاوه به و ندارد التفاتي چندان ساخت به
تشكيلاتي بافت بر "عمدتا و نميداند نيز دمكراتيك و باز
تاكيد نظامي و سياسي اقتصادي ، ريشههاي با قدرت نخبگان
.ميورزد
قدرت توزيع به نسبت تكثرگرا ديدگاه
گرفته نظر در قدرت براي متعددي مبادي چشمانداز ، اين از
ميسازد قادر را متفاوت گروههاي مبادي همين كه ميشود
.يابند دست توازن به و كرده رقابت يكديگر با
از قدرتمندتر نخبگان ، معتقدند قدرت نخبهگرايان چند هر
راه بدين تكثرگرايان ليكن ;نيافتهاند سازمان توده
.دارند سلطه صنعتي جوامع بر كوچكي حاكمه گروه كه نميروند
از گستردهاي طيف ميان اجتماعي قدرت معتقدند اينان
بر كه هستند گروهها اين و است پراكنده ذينفع گروههاي
در هيچگاه اينكه عليرغم و دارند نظارت جامعه منافع
متخذه تصميمات بر ليكن ;نميگيرند قرار دستوردهي جايگاه
.مينهند تاثير موفقيت از متفاوتي نرخهاي با جامعه كلان
طرحهاي ساختن متوقف فقط گروهها اين كاركرد "غالبا
اين تعدد صورت در بنابراين و است خودشان منافع با معارض
زيرا ;ميشود مواجه كاركرد دژ با جامعه كه است گروهها
برنامههاي براي پيوسته كه رقيبي گروههاي تعدد وجود با
-اقتصادي كلان مسائل حل ميكنند ، ايجاد موانعي بيمنفعت
عرصه اين در كه وجهي به;مينمايد ناممكن اجتماعي
لوايح از مملو قانون و آمده گرفتار تحير به تصميمگيران
.ميگردد ناموءثر و بيفايده قراردادهاي و
قدرت توزيع به نسبت تركيبي ديدگاه
نگرش بين از ندارد ضرورتي ميرساند آرنولدروس آنچنانكه
زيرا ;برگزينيم را يكي تكثرگرايان ديدگاه و قدرت نخبگان
ميرسد نظر به مثال عنوان به.معتبرند خود جاي در دو هر
افراد از كوچكي گروه توسط امور چند هر جديد جوامع در
ميلز قدرت نخبگان نظريه موءيد امر اين كه ميشود هدايت
كه دريافت ميتوان نيز تكثرگرا نظريه تائيد در ليكن است ،
حقوق نظير گروهي خاص منافع ظهور و دولت رشد در سان چه
اين به.است گرائيده محدوديت به بزرگ تجار دخالت ;مدني
قدرت ساخت چندين كه قدرت ساخت يك نه روس نظر از ترتيب
تصميمات تكثرگرا نگره از چند هر كه وجهي به ;دارد وجود
از ليكن ;كند عبور تبادلنظر و بحث صافي از بايد ملي
نظير متعدد قدرت ساختهاي اين قدرت نخبگان نظريه منظر
تمايل كه تجارند و مقننه قوه دولتي ، موءسسات سياسي ، احزاب
.گردند هدايت كوچكي گروه بوسيله دارند
سياسي اقتصادي ، ابعاد جامعنگري تركيبي نگره از بدينسان
كيف و كم به نسبت معرفت رشد منجربه جامعه اجتماعي و
.ميگردد جمعي قدرت توزيع
اصل محمدي عباس
كردند دار بر را وثقهالاسلام...
تبريز ماه 1290 دي نهم كشتار يادمان
پايه چهار روي را ثقتالاسلام "8 شكل به تير دو زير
با دوري خويشي تو:گفت كريم به شهامت با روحاني.بردند
به ناسزايي دژخيم.بخواه حلاليت من خانواده از داري من
.كوفت چهارپايه به لگد با و داد خود خويشي و خاندان و او
را او بدن و خورد بيطولاني تا ثقتالاسلام سنگين تن
دژخيمي حتي دژخيمان ، گرفت ، فرا طولانيتر رعشهاي
گردن بالاي حنجره ، زير جاي به را طنابدار.نميدانستند
و نخاع بريدگي سبب به محكومان ، نتيجه در.ميكردند محكم
.ميدادند جان خفگي نه
را قلب خوش و قانع سادهدل ، روحاني سليم شيخ او از پيش
بگويد ، چيزي كه كرد باز لب تا.آوردند دار پاي به
از خون و كوفت او صورت به دستكشپوش دست با ماشينكوف
.زد بيرون پيرمرد دهان گوشه
مگر":كرد فرياد روسي زبان به.بود جوانتر ضياءالعلما
افتان و كشان كشان را او "كردهايم؟ چه دوستي ميهن جز ما
صادقالملك او از بعدبردند چهارپايه بالاي به خيزان و
.زدند دار را
به خود شجاع ، مرد.بود گشوده ابراهيم محمد آقا دستهاي
محكم.انداخت گردن به طناب پريد ، چهارپايه روي به چالاكي
دايي محمدقليخان.كرد جواب را چارپايه و ساخت
بود ، باخته را خود خواهرزاده سرنوشت از كه ضياءالعلما
.نكرد اثر افتاد تمنا به.داشت بيشتر سال شصت
:كرد فرياد خود نوبت در مسيو ، علي ساله هيجده پسر حسن ،
به آويخته حسن ، هنوز. مشروطه باد زنده ايران ، باد زنده
.كشيدند بالا را قدير كه ميزد پا و دست دار ، طناب
.بخشيد را سليم شيخ برادر كريم ، نهم ، نفر ماشينكوف
سال 30 ، عاشوراي انتقام به تبريز مردم تا كشيد طول سالها
.بكشند ممكن شكل بدترين به را اسماعيل و كريم مختار ،
خورده؟ فرو بغض آن و كجا كينهكشي اين اما
***
.ماند آويزان دارها از روزي چند خواه ، آزادي هشت پيكر
جوانتر كدام از كدام گفت نميشد ديگر باريد ، وقتي برف ،
كه ميآمد نظر به سالمند قدر همان قديربودهاند
در پيمانشكني ، درفش چون ثقتالاسلام ، پيكر محمدقليخان ،
مرور را درس اين ديگر يكبار ما تا ماند سربازخانه ميان
.ميماند بيگانه بيگانه ، كه كنيم
به و خود مردم به خود ، آرمان به كه گردان آن از دريغ
.ماندند وفادار خود اعتقاد
را روسيه همه انقلاب موج تبريز كشتار از پس سال شش تنها
.رسيدند بيدادگري همه آن سزاي به روسيه امپراطوران و گرفت
...كه اين گو
انديشه تازههاي
|
ايران انقلاب ريشههاي
/گواهي عبدالرحيم دكتر:مترجم /كدي.آر.نيكي:نويسنده
/رقعي قطع /پاييز 1377 دوم ، چاپ قلم ، انتشارات:ناشر
صفحه تومان ، 447 قيمت1100
جمله از كدي خانم "ايران انقلاب ريشههاي" كتاب
كتابهايي معتبرترين حدودي تا و مستندترين قديميترين ،
رشته به آن انقلاب و ايران درباره غربي محققين كه است
دانشگاه تاريخ استاد كتاب ، موءلف.آوردهاند در تحرير
و ايران باره در وي مقالات و نوشتهها كه است كاليفرنيا
نويسنده.ميكند تجاوز كتاب و مقاله دهها از ايرانشناسي
ميكند بررسي را ميلادي سال 1800 تا ايراني جامعه و مذهب
سوم فصلمينمايد باز را نوزدهم قرن ايران شالودههاي و
و "قاجاريه عهد در تغيير و استمرار" به كتاب چهارم و
حكومت به ششم و پنجم فصل.دارد اختصاص مشروطه قيام
خواننده هفتم فصل در و ميپردازد مرداد قيام 28 و رضاشاه
.ميشود آشنا (تا 1356 1332) سالهاي سلطنتي ديكتاتوري با
نيز و ايران در سياسي جديد تفكر ايجاد به نهم و هشتم فصل
و تنشها از بخشي آخر فصل در.ميپردازد انقلاب چگونگي
بين جدال نيز و انقلاب از پس پيروز گروههاي تنازعات
حركت اين بنيادهاي توصيف و تشريح و روحانيان و بنيصدر
آن و ميماند باقي نكته يك نهايت در اما.است شده اشاره
جديد ، چاپ در ناشر كاش اي كه حروف همان با كتاب چاپ
.ميداد ارائه كار از مجددي حروفچيني
سياسي مشاركت
بجنوردي ، موسوي سيدمحمد آيتالله:از مقالاتي مجموعه
دكتر قمي ، آذري احمد آيتالله زنجاني ، عميد آيتالله
...و كديور محسن بشيريه ، حسين
:اول چاپ -شريف نشر:ناشر -عليخاني علياكبر:اهتمام به
تومان قيمت950 -پاييز 1377
و ابهام متضمن كه است مفاهيمي ازجمله سياسي مشاركت
كه است شده باعث اصطلاح اين رواج ترديد بدون.كشسانياند
بهطور چنانچه اما نرسد ، بهنظر آنچندان مفهومي ابهام
در آن كاربرد اگر بخصوص شود ، بحث آن درباره عميق و جدي
و ابهامات باشد ، مدنظر ايران اسلامي جامعه سياسي عرصه
اساس براين.ميدهند بروز را خود يكبهيك آن پيچيدگيهاي
عرصه اين در گوناگوني و متنوع نوشتههاي و مقالات تاكنون
.است شده منتشر و چاپ
اين در كه است تلاشهايي ازجمله "سياسي مشاركت" كتاب
مشاركت نقش" چون مقالاتي آن در كه گرفته انجام راستا
محمد سيد آيتالله) "اسلامي حكومت مشروعيت در سياسي
آيتالله) "سياسي مشاركت فقهي ابعاد" ،(بجنوردي موسوي
آيتالله) "سياسي مشاركت و فقيه ولايت" ،(زنجاني عميد
دكتر) "سياسي توسعه و رقابت مشاركت ، " ،(قمي احمدآذري
مشاركت شاخص براساس توسعه و تكليف نسبت" و (بشيريه حسين
.است رسيده بهچاپ (كديور محسن حجتالاسلام) "سياسي
|
|