محلي هاي وحكومت جهانگرايي
، فرازوفرودآن ودادگستري داوري
اسلام درتاريخ
محلي هاي وحكومت جهانگرايي
كلش روشن پروفسور:نوشته
رسولي رضا دكتر:ترجمه
جهانگرايي
سياسي اجتماعي ، علوم در گذشته دهه كه است لغتي شدن جهاني
eكلمه شك بدون.است شده واقع مورداستفاده "مكررا واداري
لغت با همچنين جغرافيا ، علم در زمين كره با لغت در زمين
به شدن جهاني درحقيقت.دارد نزديك ارتباط "شمولي جهان"
ملتها ، مذاهب ونزديكي وحدت به علاقه و تمايل معني
.ميباشد دنيا در مختلف اقتصادي سيستمهاي و ايدئولوژيها
.نيست تازهاي چيز خاكي كره يگانگي كه است پرواضح البته
-دوبو رنه افرادينظير توسط كه "زمين يك تنها" مفهوم
گرديده متداول و ابداع دهه 1970 اوايل در -Rene Dubos
جهاني به كه است محيطي زيست ارزشهاي و جهان يك نشانه
به مديدي مدتهاي"زمين يك تنها" شعار.ميكند كمك سازي
ايدئولوژيكي تفاوتهاي اهميت از صرفنظر اتحاد ، كلمه عنوان
بوده اتفاقنظر و بحث مورد اقتصادي سيستمهاي و ملتها بين
بوده مكتبها كار پايان معناي به لغت در كه حقيقت اين وبر
و اتحاد به درنيل كه بود خاطر همين به و ميورزيد ، تاكيد
ديدگاههايي براساس.است بوده موفق ملتها بين در شدن يكي
ميگيرند ، درنظر فضايي سفينه عنوان به را زمين كه
حفظ طبيعي ، منابع حفظ ، آلودگي كنترل نظير موضوعاتي
جوي تغييرات معكوس نتايج حذف محيطي ، زيست گونههاي
و اتحاد به بشر ساختن مجبور در اساسي عوامل بهعنوان
ارتباطات ديگر سوي از ميباشند برادرانه زندگي و يگانگي
و علمي انقلاب ديگر عبارتي به يا وگسترده جهاني
بوده جهاني اقتصاد سازي جهاني در موءثري كمك تكنولوژيكي
.است
و اجتماعي فرهنگي ، محيط به جهانگرايي فرايند بعد آخرين
براي عاملي عنوان به است وممكن مييابد ارتباط سياسي
.شود تعريف ابعاد تمام در وتكثرگرايي تنوع و پيشبرد
اروپاي در كه ميباشد معاصر ازحركتهاي يكي سازي جهاني
در غربي اروپاي چه اگر.است داشته بسزايي تاثير امروز
بود ، همه قبول مورد جهان ثقل مراكز عنوان به گذشته قرون
هستههاي ايجاد ضرورت شاهد تا 1980 دهههاي 1950 ليكن
جهان سراسر در سياسي و فرهنگي اجتماعي ، اقتصادي ، جديد
درنتيجه مستقل وحكومتهاي سياسي واحدهاي بتدريج ليكن.بود
پراكنده وامپراتوريهاي شدند پديدار زدايي استعمار
موءسسات قالب در همديگر به شدن نزديك به شروع اروپايي
ديگر سازمانهاي و ملل سازمان نظير بينالمللي و محلي
.نمودند
مكانيزم يك چهارچوب در اروپايي كشورهاي سازمان تجديد
.گردد بازبيني بازتر زاويهاي از ميبايستي سياسي جديد
به و است طولاني تاريخچهاي داراي واحد ، اروپاي يك ايده
سياسي -اجتماعي تغييراتبازميگردد جنگ از قبل سالهاي
آن با اروپايي كشورهاي بهويژه و دنيا "كلا كه اخير
و واحد اروپاي كردن وسيعتر چه هر هدف به هستند روبهرو
.است بخشيده شتاب وشرقي مركزي اروپاي ملتهاي مشاركت
جامعه (EEC)اروپا ، اقتصادي جامعه مشترك ، بازار "سابقا
اعضاي دهه سه طول در( E4)اتحاديه سرانجام و (EC)اروپا
فراتر هم اين از دارد و داد افزايش عضو به 15 را خود
به 39 از 25 نيز اروپا شوراي عضو دولتهاي تعداد.ميرود
و برلين ديوار سقوط.يافت افزايش اخير سالهاي در عضو
و ماستريخت پيمان امضاي كمونيستي ، رژيمهاي گذاردن كنار
در جاهطلبانه مليگرايانه حركتهاي مجدد ظهور و احياء
و اهداف در نظر تجديد به همگي شرقي و مركزي اروپاي سراسر
نموده كمك اروپا بينالمللي و ملي سياسي موءسسههاي تاسيس
اين به پاسخ است ، مشكلآفرين شرايط اين در كه آنچه.است
قبيل از را جهاني نيازهاي ميشود چگونه كه است سئوال
با عمل در وحدت و سياسي -اقتصادي نياز وميزان درجه
ميتوان.نمود هماهنگي مختلف زمينههاي در محلي گونههاي
كه است امكانپذير جهاني سيستمهاي براي كه نمود فرض
توسعه و داده ادامه حيات به سازي جهاني فرايند ازطريق
طرفهاي خودمختاري با را همگاني وحدت ميتوان "طبعا.يابد
.نيست ممكن غير كار اين و نمود هماهنگ و برقرار متشكل
كلي اصل كه ميرسد نظر به يكديگر به مستقل دولتهاي اتكاء
چندگانگي و اتحاد اقبال و شانس و باشد ساختار تجديد در
.دارد را
گرايي محلي
ظهور و سياسي موءسسه يك عنوان به واحد اروپاي گسترش
لزوم زندگي جنبههاي از بسياري در سازي جهاني بلامنازع
را منطقهاي مقامات و محلي خودمختار مقتدر ، دولتهاي وجود
كه شده واقع قبول مورد وسيع حيطه در امر اين.نميكند رد
اين از و است برخوردار مهمتري ابعاد از ساختاري مطالعات
شهرها اقتصادي سياسي مطالعات به شهري مطالعات كه روست
رفتارهاي و شرايط بر پديدهشناسي حتي.گشت تبديل ومناطق
جسم ميان روابط به توجه جلب موجب كه ميورزد تاكيد واقعي
گفتههاي طبق بر.ميشود آن فضايي يا مادي محيط و انسان
خالي فضاي در نه اقتصادي بشر اقتصاددانان ، از بسياري
اين براي.ندارد وجود بازار مطلق فضاي در نه و متناهي
يا فضايي بعد نمايانگر وضوح بطور توسعه نيز ، اقتصاددانان
.ميباشد (بينالمللي ملي ، محلي ، ) محليت
شناسان جامعه و سياسي دانشمندان از برخي ديگر سوي از
منزله به را سياسي مسائل كليه كه دارند تمايل سياسي
سه بر تنازع"اساسا سياست آنها براي.بنگرند محلي سياست
و استقلال "مشابها.ميباشند منابع جغرافيايي توزيع
براي اساسي ارزش يك عنوان به محلي مقامات خودمختاري
وتجاوز دستاندازي مقابل در مدام كه است ليبرال دموكراسي
احياء اينكه سوم.ميشود دفاع آن از محلي دولتهاي به
حصول براي مناسبي سياسي ابزار عنوان به كوچكتر جوامع
وزندگي كوچك شهرهاي امتيازات از برخورداري از اطمينان
نظر مد بزرگ مراكز امتيازات دادن دست از بدون روستايي
محلي احساسهاي محلي ، طبع ما ، از بسياري براي ميباشد ،
قومي و محلي جنبشهاي چهارم ، .هستند جذابي مفاهيم همچنان
گرايي قوم چند هردارند محلگرايي اصل تقويت به تمايل
پديده يك تا ميشود تلقي زيستي پديده يك معمول طور به
(محيطي) شرايط به مربوط پديده اين اما سرزميني ، يا فرهنگي
از عبارت متن اين در گرايي محلي و مناطق.است فضايي
برده بكار مختلفي معاني با لغت در كه هستند مناطقي
سياسي استقلال بار درجهاي تا اوقات از وگاهي ميشوند
.دارند واداري
(سازي جهاني با رابطه در)شد ذكر كه اصولي خلاف بر "نهايتا
جهاني سمت به فشار تنها نه (زيستي) اكولوژيكي حساسيت
.هست نيز گرايي محلي سوي به فشار ضمن در بلكه است ، سازي
و آب منافع از دفاع براي دست يك جامعهاي در براحتي مردم
نوع هر مقابل در خود روستاهاي و شهرها ، مرزها ، ،(فضا)هوا
.ميكنند دفاع آلودگي
مضاعف اتحاد "كاملا كردن عمل محلي و كردن فكر جهاني شعار
.ميكند توصيف و تعريف را محيطي زيست جنبشهاي
دارد ادامه
، فرازوفرودآن ودادگستري داوري
اسلام درتاريخ
6
معاديخواه عبدالمجيد
!سو دو هر از تهديدي در قاضي ، دين
نقل -شد پيشگام سيره نگارش در كه كسي نخستين -عروه
زانو دو بر ميشد ، داوري آماده عمر چون كه ميكند
تو از !خدايا بار:ميگفت خدا با نيايش در و مينشست
از مرا دين كه آنند بر دعوا طرفين اينك كه ميخواهم ياري
(26)!بگيرند من
!روز سه تا داوري در درنگ
-آوردهاند سيرهنگاران كه چنان- دادخواهيها از يكي در
سه از پس.انداخت تاخير به را داوري پيدرپي روز سه عمر
.نشست داوري به روز
بود؟ چه تاخير و درنگ اين دليل كه شد پرسيده او از
دو از يكي به كه كردم احساس روز نخستين در:گفت پاسخ در
نيز دوم روز.ندادم داوري اجازه خود به.دارم تمايل طرف
مطمئن خود بيطرفي به بود ، يافته كاهش تمايل آن هرچند
از يكي به گرايشي هيچ كه شدم مطمئن سوم روز چون -نبودم
(27).نشستم داوري به ندارم ، طرف دو
گواهي مانع داوري ،
جريان در خود او چون -عمر به دادخواهي مراجعه در
:گفت -دهد گواهي سودش به ميتوانست كه بود او دادخواهي
(28).بنشينم داوري به نميتوانم دهم ، گواهي بخواهي اگر
رشوه از پيشگيري در بخشنامهاي ،
يا شتر ران هرازگاه شهروندان از يكي كه آوردهاند
دادخواهي بهعنوان او چون.ميكرد هديه عمر به گوسفندي
حكومت پيچ و خم در كه دريافت ناگهان مراجعهكرد ، عمر به
از نهتنها.ميشود برداشته ميان از رشوه و هديه مرز
مسئولان همه از بخشنامهاي با كه ;كرد خودداري داوري
.نپذيرند هديه كسي از قضاوتاند ، متصدي تا كه خواست قضاوت
(29)
بهعنوان فصلي هديه ، فصل كنار در حديثي متون شماري در
دو هر فراوان روايتهاي در انديشه كه ميشود ديده رشوه
(30).است سودمند زمينه اين در فصل
چاپلوس كاتب بر نهيب
خليفه نهيب و پرخاش از خاطرهاي را بخش اين بخش پايان
در -را او حكم كه شد برآن چون كه كاتبي بر ميسازم ، دوم
:نوشت بنگارد ، -داوريها از يكي
اميرموءمنان نگاه و بينش در را آن خداوند كه است حكمي اين
.است داده قرار
با خدا شدن متهم زمينهساز چرا كه زد نهيب او بر عمر
نظر به كه است حكمي اين بنويس !ميشوي من احتمالي خطاي
خدا حساب به نبايد كنم ، خطا من اگر.است رسيده عمر
.شود گذاشته
و ميكوشند ما از كساني چگونه كه نيست توضيح به نيازي
!بگذارند دين حساب به را خود خطاي كه دارند اصرار
عمر خلافت در قضاوت
امام عمر ، خلافت روزگار از زمان چه در كه نيست روشن
و سندها جمعبندي در.شدهاند قضاوت عهدهدار (ع)علي
عمر ، خلافت روزگار از بخشي در:گفت ميتوان خاطرهها
و ;داشتهاند حضور ها قضاوت در رايزني عنوان به (ع)امام
عهده بر را داوري (ع)امام عمر پيشنهاد با سالهايي در
سال نخستين از كه است باور براين ابنجوزي.گرفتهاند
از پيش ،(31)شدهاند قضاوت عهدهدار (ع)امام عمر ، خلافت
اين زينتبخش را (ع)امام قضاوت از نمونههايي كه آن
اوج:كه باشد سودمند نكته اين يادآوري شايد كنم ، نوشتار
صحنههايي در را ، اسلامي داوري در دادگري درخشندگي
طرفين از يكي عنوان به اسلامي جامعه رهبر كه ديد ميتوان
.است مييافته حضور دادخواهي جلسه در دعوا
اختلاف در را افتخارآفريني دادخواهي چنين از نمونههايي
به كعب ابيبن آن در كه ميبينيم عفراء معاذبن و عمر
(32).است نشسته داوري
آن در كه است كعب ابيبن و عمر مالي اختلاف ديگر نمونه
(33).است بوده عهدهدار را داوري ثابت زيدبن
داور و بود عمر سوگند به نياز داوري در چون كه !شگفتا
از را اميرموءمنان كه بخواهد دعوا طرف از كه شد برآن
تبعيض به را داوري چرا كه برآشفت عمر كند ، معاف سوگند
ميكني؟ آلوده
در را دادخواهيهايي چنين نمونههاي كه شويم برآن اگر
بعثت از عطري كه روز آن تا -اسلامي تمدن در قضاوت تاريخ
كتابي نگارش به نياز شايد گردآوريم ، -ميرسيد مشام به
.باشد مستقل
عثمان مالي اختلاف در را ، تاريخي دادخواهيهاي جمله از
.بود نشسته داوري به عمر آن در كه ديد ميتوان مقداد با
شناختهاش رفيق چون داشت ، عثمان با كه پيوندي رغم به او
(34).كرد صادر حكم مقداد سود به كرد ، نكول سوگند از
پيشنهاد مقداد عثمان ، و مقداد اختلاف در كه است گفتني
به -عمر ;بود اين جز اگر شايدكرد مطرح را عمر داوري
-بود شناخته بعثت فرهنگ در كه قاضي بيطرفي ضرورت دليل
.نمينشست داوري به
!داوري عصرطلايي
چون شخصيتي از توانست عمر كه سالها آن از حال هر به
به اگر برد ، سود داوري كرسي بخشي زينت در (ع)علي امام
كنم ، ياد -اسلامي تمدن در -دادگستري و داوري طلايي عصر
.نيالودهام گزافه به را قلم
ص 801 همان ، -26
ص 839 همان ، -27
ص 837 همان ، -28
ص 823 همان ، -29
ص 110121 ج 6 ، -همان -30
ص ج 3 ، الامم ، و الملوك تاريخ في المنتظم جوزي ، ابن -31
80
ص 538 ج 5 ، كنزالعمال ، -32
ص 839840 همان ، -33
ص 838839 همان ، -34
|