نامعلوم وآيندهاي اروپا
فرازوفرودآن ودادگستري ، داوري
اسلام درتاريخ
نامعلوم وآيندهاي اروپا
(دوم بخش) محلي وحكومتهاي جهانگرايي
رسولي رضا دكتر:ترجمه كلش روشن پروفسور :نوشته
مناطق و جديد اروپاي
در متضاد ظاهر به حركت دو جهاني دوم جنگ اتمام زمان از
و سياسي وحدت در پيشرفت يكي:دادند هم دست به دست ماهيت
هويتها مجدد ظهور ديگري و كل در اروپا قاره در اقتصادي
.بود دولتها از تعدادي قالب در
شرقي و مركزي اروپاي در كمونيستي رژيم فروپاشي دنبال به
ملتهاي ظهور موجب اينكار به درتمايل شگفتآور سرعت و
.است شده جديد
علاقه با كه قومي گروههاي و جديد دموكراسي در همينطور
ميكنند ، جستجو بزرگتر اروپاي در وحدت و ملي هويت تجديد
در كه عمومي نظرخواهي يك ديگر سوي از.است شده موجب را
عميق وابستگي كه ساخت معلوم آمد عمل به اروپا سرتاسر
در است بودن منطقهاي به (درصد 8785) اروپائيان اغلب
هويت كه ميكردند تاكيد اروپائيان از كمي درصد كه صورتي
اين.ندارد مغايرتي شدن اروپايي شهروند با آنان اصلي
طور به اروپائيان فرهنگي و سياسي هويت كه است معني بدان
و دارد بزرگتر مناطق و بزرگ و كوچك شهرهاي در ريشه عمده
اروپايي همگرايي درك براي محيط سهلترين براين بنا
مناطق و شهرها اين منتخب نمايندگان واسطه به ميتواند
انواع از متاثر ادغام و منطقهاي خودمختاري.گردد فراهم
ساختن نزديك اوليه دلايل از يكي.هستند استدلال مختلف
به ميل ادغام ، كه حالي در است ، ومردم شهروندان به قدرت
به دارد ، بالاتر سطوح در جديد مراكز به قدرت انتقال
را شهروندان از قدرت كردن دور به ميل ديگر عبارت
.(بروكسل مركز مناطق از قدرت انتقال مثال براي)دارد
دموكراتيكترين اينكه فرض با حتي حالتي ، چنين در
باشد ، داشته وجود سطحبالاتر در تصميمگيري فرآيندهاي
ادغام علت به نهايي تصميمگيريهاي در شهروند هر تاثير
توكويل آلكس بهوسيله كه همانگونه بود خواهد ضعيف خيلي
فشار تحت براي حياتي موضوعات از يكي تمركززدايي شدن بيان
فرد و يكنواختي جهاني ، تمركزگرايي به تمايل دادن قرار
.است گرايي
اروپا اتحاديه دستاوردهاي
فوريه 1992 در اروپا اتحاد خصوص در ماستريخت پيمان امضاي
جهت سير ساختن آماده و اشاره يك عنوان به ميتواند
.گردد تلقي اروپا وحدت روند چهارچوب در مناطق عملكرد
رويهاي عنوان به (ماستريخت) عهدنامه در تبعت اصل انضمام
عنوان به ميتواند مناطق كميته استقرار و الزامآور
مناطقي درخصوص كه شود تلقي گسترده معادلات به عكسالعملي
اروپا تصميمگيري فرآيندهاي در بهتر حضور خواهان كه
.گردد مطرح ميباشد
بود حكمفرما ترس اين محافل از بسياري در كار ابتداي از
ساختار نوع هر رنگباختگي موجب متحد و مقتدر اروپاي يك كه
خواهد متمركز سيستم يك ايجاد نيز و ومنطقهاي محلي اداري
.نميدهد را منطقهاي اروپاي گونه هر وجود اجازه كه شد
از قدرت انتقال ميكردند پيشبيني كه بودند زيادي اشخاص
به بلژيك در اروپا جامعه به كوچك دولتي واحدهاي و مناطق
تضميني هيچ ديگر كه معني بدين.شد نخواهد انجام احسن نحو
بروز كه ويژه منطقهاي مشكلات هرگونه كه وجودندارد
سياسي تصميمگيريهاي از دور و عاميانه سطح در ميكند
ملزم آينده متحد اروپاي كه شد پذيرفته نهايت درنباشد
از تا ميباشد ذيل اساسي نيازهاي ساختن برآورده به
.شود اجتناب اندكي فوق نارساييهاي
موضوع نمودن همسطح پايه بر فدرالي ساختار يك ايجاد (الف
مناطق ، نظير تابعه ملي دستگاههاي دولتها ، واحد ، اروپاي)
(محلي مقامات
پشتيباني اصل با مطابق قدرتها از روشن تعريف يك (ب
و فعاليت اروپايي سطح در تا مناطق حقوق گرفتن نظر در (ج
.كنند مشاركت
منطقهاي دولتهاي و كشورها از شده تشكيل مذكور اروپاي
مقامات و بوده واحدي موجوديت دولت متحد ، دولتهاي در متحد
درچهارچوب خودمختاري نوع يك از مختلف منطقهاي و محلي
.ميباشند برخوردار واحد حقوقي نظام
در كه هستند كشورهايي دانمارك يونان ، كبير ، بريتانياي
و منطقهاي دولتهاي بين اصلي فرق.دارند قرار مقوله اين
تصميمگيري روند در "معمولا مناطق كه است اين در فدرال
فدرال دولت يك كه حالي در ندارند مشاركت مركزي مقامات
آلمان و (كانتون) سوئيس استانهاي متحده ، ايالات همانند
.دارند قانونگذاري قدرت فدرال
مقامات به زيادي اختيارات ايتاليا و فرانسه -اسپانيا
متحد سيستم اينكه بدون دادهاند ، اخير سالهاي در محلي
در منطقهاي لايههاي وجود عدم.دهند تغيير را دولت
و پراكندگي هيچ كه نيست معني بدين اروپايي متحد دولتهاي
در صحبتي و بحثي يا و ندارد وجود تمركزگرايي
در موجود اصلاحات.نميآيد عمل به نمودن موردمنطقهاي
در نمودن منطقهاي و ندارد وجود تمركزگرايي عدم اصل
ايرلند ، پرتغال ، يونان ، نظير اروپايي متحد دولتهاي
سال در.است جدي بررسي تحت اسلواكي جمهوري و چك ، لهستان ،
را اروپا جامعه نمودن منطقهاي منشور اروپا پارلمان 1988
از عبارتند مناطق جغرافيايي جايگاه آن طبق كه كرد تصويب
جايي يا و مستقل ساختارهاي يا همديگر از متمايز واحدهايي
مشخصي و مشترك خصايص داراي (مردم) آن جمعيت كه است
موقعيت از مناطق كه ميگويد منشور اين ماده 14.ميباشند
برخوردار محلي مختار خود دولت و مركزي بين ما جايگاهي و
در هستندكه اقداماتي اجراي مسئول عمده طور به و بوده
كه آن ضمن.ميباشند عضو دولتهاي وظايف و قضاوت حيطه
خودمختار مقامات به را (قدرت) اختيارات تفويض ميبايستي
.سازند ميسر است مقدور كه آنجايي تا محلي
اتحاديه ارگانهاي در اروپايي مناطق از نماينده وجود
آلمان ، به محدود مناطق آن.نيست كافي حاضر حال در اروپا
شوراي.ميشود بلژيك جوامع و مناطق و ايتاليا مناطق
در كه منطقهاي و محلي مقامات از عضو از 42 مركب مشاوره
.ميكند عمل مشورت مقام در تنها گرديد تاسيس سال 1988
.ميپذيرد انجام EAR توسط نيز مناطق سوي از رايگيري
يك در اروپا در منطقه از 235 مركب اروپايي مناطق مجمع
تا پيوستهاند هم به ميشود ناميده AER كه مستقل پارلمان
(مقام و موقعيت شامل 4) طبقه اروپاي 4 يك تاسيس هدف به
اتخاذ شهروندان حضور در ممكن حد تا تصميمات آن در كه
.ببخشند تحقق ميشود ،
دارد ادامه
فرازوفرودآن ودادگستري ، داوري
اسلام درتاريخ
7
معاديخواه عبدالمجيد
داوري سابقه
فرمان با (ع)امام بعثت ، عصر در كه شدم يادآور اين از پيش
گفتههاي در.داشتهاند يمن در قضاوت سابقه (ص)پيامبر
قضاوتهاي از كه است گزارشهايي به اشاره خاطرهداران
چنان گاه و است ميرسيده مدينه به (ع)امام انگيز ستايش
گونهاي به كه -است ميآورده وجد به را (ص)خدا رسول
ديده بخش رضايت خندهاي در حضرت آن دندان -استثنايي
(35).است ميشده
ستايش در كه بود ياران گويش در (ص)خدا رسول از سخن اين
از را سبقت گوي داوري در (ع)علي:ميفرمود امام داوري
.است ربوده همه
و شگفتيآور قضاوتهاي درزمينه را چه آن اگر بيترديد
گرد است آمده حديث و تاريخ متون در (ع)امام انگيز ستايش
آن به گزافهگرايان كه پيرايههايي از را آن و -آوريم
.شد خواهد مستقل كتابي از فزون بيالاييم ، -فرابستهاند
(ع)مجتبي امام از خاطرهاي
آن داوريهاي از نمونه چند -تيمن رسم به - كه آن از پيش
يادآور (ع)مجتبي امام از را خاطرهاي بياورم ، را حضرت
:گفتهاند بيطرفي به پدر پايبندي در كه ميشوم
مسلمان برادران از يكي ميزبان روزي چند كه آن از پس پدرم
صراحت با.گرفتند قرار او دادخواهي جريان در بودند ، خود
مانع داوري ، در بيطرفي به پايبندي كه شدند يادآور را او
از يكي كه كنم داوري اختلافي در بتوانم من كه است آن
(36).بودهام ميزبان چندي را دعوا طرفين
خود خاطره در (ع)امام كه شدهايم يادآور نيز اين از پيش
.ميشدند يادآور (ص)پيامبر رسم و راه در را شيوه اين
قضاوت با علوم پيوند
همه و او رويدادي عمر ، قضاوت روزگار در كه آوردهاند
در زن دو زايمان از سخن.كرد دچار شگفتي به را حاضران
مدعي دو ، هر دليل چه به نيست روشن كه ;بود شب تاريكي
عمر.نبود روشن واقعيت حال هر به بودند ، پسر نوزاد مادري
-آلود ستايش سخناني شنيدن از و نشست رايزني به حاضران با
قرآن آيه اين تلاوت با برآنان و آمد ستوه به -شماري از
:كه زد نهيب
گفتار به سخن در و گيريد پروا خدا از موءمنان اي شما
...يابد سامان كارهايتان ديگر تا ;باشيد پايبند استوار
(37)
انديشهاش از كه كرد شخصيتي با رايزني به اشاره آنگاه
.برد سود ميتوان بنبست هر از گذشتن و طلسم هر شكستن در
مقصودتان:پرسيدند و شد (ع)علي امام معطوف همه ذهنها
او چون فرزندي آزادهزني مگر آري ، :گفت است؟ ابوالحسن
است؟ آورده
مجلس در كه فراخوانيم را او:گفتند حاضران از شماري
بر -اميرموءمنان مقام در -خطاب پسر اما.يابد حضور خليفه
به بنبست اين در اينك كه ماييم اين:كه زد نهيب حاضران
داريم وظيفه است چنين اگر.نيازمنديم او گرهگشاي انديشه
.برويم ديدارش به كه
بوستاني در -قدرت كشمكش و سياست هياهوي از دور - (ع)امام
لب زير اشگبار چشمي با و ميكاويدند بيل با را زمين
:ميكردند زمزمه چنين
يلهاش [هستي نظام در] كه ميپندارد چنين انسان اين مگر
(38)وانهادهاند؟
كه - روزگار آن سياسي شخصيتهاي پايهترين بلند ديدن با
از دست لحظهاي -بودند عرفان و كار صحنه آن مجذوب گويي
بستي بن از كه سپردند گوش عمر سخن به و كشيدند كار
.ميخواست كمك حضرت آن از و ميگفت درقضاوت
با - برگرفتند زمين از را خاكي مشت (ع)امام كه آوردهاند
يادآور آن از سادهتر را مشكل حل -حاضران ساختن مخاطب
و دادند فرمان را زن دو آن از شير دوشيدن آنگاه.شدند
سنگينتر پسرزاي مادران شير كه علمي نكته اين يادآوري با
آن از را پسر نوزاد ميزايند ، دختري كه است زناني از
(39).است سنگينتر او شير كه دانستند مادري
است ، بوده ناشناخته روزگار آن در نكته اين آيا نميدانيم
راه آن از مشكل حل امكان به -(ع)امام جز ديگري -يا
سو يك از قضاوت اين حال هر به.است بوده نينديشيده
;است قضاوت در علوم دادههاي از استفاده امكان بيانگر
در گريزي استبداد و رايزني گوياي است سندي ديگر سوي از
و ما ميان اينك كه توضيح به نياز چه روزگار آن قضاوت
داماد و پسرعم رايزني ، با -عمر قضاوت گواه كه روزگاري
استناد با اگر.است فاصله سدهها است ، بوده -(ص)پيامبر
بعثت فرهنگ در كه ميگيريم نتيجه دست اين از سندهايي به
اين به نه ;است بوده خورده بطلان مهر قضايي براستبداد
يا -امروز و روزگار آن در قضايي استبداد كه است مفهوم
.نيست متفاوتي مفهوم -دور فرداهاي
محتواي نيست ، نقشي را فردا و امروز و ديروز آن در چه آن
چگونگي ميتواند كه مفهومي چون ;است استبداد و رايزني
آينده در و شد اشاره گذشته در.سازد اثرپذير را داوريها
عثمان روزگار و حكومت از گذرا تحليلي به كه گاه آن -نيز
در داوري اگر كه شوم يادآور بايد ناگزير -ميپردازم
استبداد به (ص)پيامبر خليفه نخستين دو خلافت روزگار
نيز سياست كه پنداشت چنين نبايد است ، نبوده آلوده قضايي
.است نبوده استبداد آلوده
!رياضي محاسبه با قضاوت
اشاره (ع)علي امام قضاوتهاي از ديگري نمونه به اينك
اگر -نيز امروزبود شگفتيآور روزگار آن در كه ميكنم
از -نبريم ياد از را روزگار گردش پيآمدهاي و زمان عنصر
.ميكنيم ياد انگيز ستايش و شگفتيآور قضاوتي چون آن
ص 841842 همان ، -35
همان ، 802803 -36
آيه 70 احزاب "سوره" كريم قرآن -37
آيه 36 قيامت ، سوره كريم ، قرآن -38
ص 830833 ج 5 ، كنزالعمال ، -39
|