مدنيت سياسي فرهنگ اركان
شدن ساخته درحال ني تمد آسيا ،
مدنيت سياسي فرهنگ اركان
مقدمه
و هنجارها و ارزشها نظام قالب در جوامع خصائص "غالبا
رخساره ترسيم موجبات امر اين و گرديده نمودار رفتاري سنن
ميان اين در.ميكند تقرير كليت همين حيطه در را فرهنگ
سياسي ارزشهاي و نهادها باورها ، به كه فرهنگ از بخش آن
رقم جوامع مميزه فصل چونان را ملي سياسي فرهنگ ;است ناظر
حيث از حكومت تصور تشخيص كار به يكسره و ميزند
سطوح به نسبت) بروني و (دولت به نسبت) دروني كاركردهاي
متقابل تعهدات و انتظارات نيز و آن (بينالمللي و ملي
اين به كه مييابد اختصاص بينالمللي و ملي و دولتي
سياست درخصوص ملي جامعهشناسي همان سياسي ، فرهنگ ترتيب
و تاثير در فرهنگ اين كه است توجه شايان.ميكند جلوه
و آموزشي سنتي ، ديني ، اقتصادي ، نظامهاي با متقابل تاثر
را اخير نظامهاي پرتوافكني زمينه امر همين و بوده طبقاتي
ميتوان كه جايي تا ;ميافكند پي اجتماعي سياستهاي بر
سياسي اولويتهاي و نيازها و توقعات و فرهنگ شد مدعي
سنتي ، ديني ، اقتصادي ، پيچيده نظامهاي تحول با همگام
.ميپذيرد تغيير طبقاتي و آموزشي
سياسي فرهنگ معنايي حوزه
نظامي معرف سياسي فرهنگ است معتقد وربا سيدني كه همچنان
تحقق شرايط كه است معنادار نهادهاي و باورها ارزشها ، از
و باورها اين درواقع و ميدارد بيان را سياسي فعاليتهاي
از ملي تفسير و تعبير نوع نشانگر ارزشها و نمادها
.هستند آنها شايسته نقشهاي و حكومت سازماندهي شيوههاي
بهينه رابطه يعني حكومت نقش از جامعه تصور راستا اين در
اقتدارگرايي ، طبقاتي ، شرايط بهواسطه مردم و حكومت
و بيان آزادي اوليه ، حياتي حقوق سياسي ، مشاركتپذيري
ثباتمندي و نهادداري و اجتماعي وفاداري و تعهد عقيده ،
چند مناسباتي عرصه در و ميگردد واقع موءثر سياسي نظام بر
جريان در را سياسي پويش و رويش و كنش فرهنگ جانبه ،
.ميدهد قرار مستمر تكويني
عمومي فرهنگ معنايي حوزه
، هرچند بينشي بهلحاظ كه است تامل شايان اوصاف اين با
سياسي ديدگاههاي به التفات در عمومي و سياسي فرهنگهاي
مردم اساسيتر احساسات به سياسي فرهنگ ليكن ;مشتركند
اين و ميدارد مبذول بيشتري توجه سياست و حكومت درخصوص
سياستهاي و رهبران به معطوف عمومي افكار كه است درحالي
مشروعيت مباني سياسي ، فرهنگ موضوع سخن ديگر به.است مشخص
;است سياسي نظام حامي كه دربرميگيرد را نابي احساسات و
به دستيابي درصدد تودهها فرهنگ عمومي افكار كه درصورتي
.است روزمره و شايع سوءالات پاسخ
اعتماد ميزان از سياسي فرهنگ اگرچه نيز روشي بعد از
ميزان از عمومي افكار و ميدهد خبر حكومت به جامعه اعضاي
بين اين در ليكن ;سياسي جاري مديريت به اعضا همان علاقه
تطبيقي ، ديدگاهي كسب هدف با سياسي فرهنگ دارد امكان
ديگر بيان به.سازد مطرح كشور چندين در را مشابهي سوءالات
و ظواهر وراي را جمعي پاسخهاي ميخواهند رويكرد دو هر
اما ;بررسند آنها درونمايه و ژرفا به توجه با
از دارد آمادگي عمومي فرهنگ از بيش سياسي رويكردفرهنگ
عمقيابي در علمي پژوهش طرق از و بگذرد عادي تحقيقات سطح
عمومي فرهنگ بهعلاوهبرگيرد سود سياسي كنش لايههاي
درصورتي اين و ميرود فراتر كميت و جزءنگري از "ندرتا
در نيز ادبي و تاريخي آگاهيهاي از سياسي فرهنگ كه است
.ميجويد بهره خطه اين
و بوده پايدار سياسي فرهنگ:افزود ميتوان مجموع در
و بيثبات عمومي افكار كه درحالي ;ميكند تغيير "تدريجا
خاص شرايط در همه اين با و سريعالانتقالند و ناپايدار
.مينمايد سرايت نيز سياسي فرهنگ به آن تحول سرعت از
مقوم اقتصادي ، رشد و كارآمد حكومت ثبات دوران اگر درواقع
نيز را مشروعيت زوال نظام همين و گردد سياسي نظام
طاق به اقتصادي ركود و هرجومرج و بيثباتي بهواسطه
قلمرو وارد مستمر و يافته ثبات عمومي افكار ;نهد نسيان
در پسميگذارند صحه آن تحول سرعت بر و شده سياسي فرهنگ
برآشفتگي عمومي افكار ازطريق اجتماعي معضلات بروز مقابل ،
متعرضتر سياسي نظام به نسبت را آن و افزوده سياسي فرهنگ
افكار از بطئيتر جامعه سياسي فرهنگ معالوصفميكند
مدتها آن ساختي محدود عناصر لذا و كرده تغيير عمومي
.ميماند پايدار جوامع مردم درميان
مدني فرهنگ معنايي حوزه
متغيرهايي پايه بر وربا سيدني و آلموند گابريل نگره از
اعضاي تعهد آنان ، زندگي بر حكومت ازتاثير مردم احساس چون
فرهنگ سه ميتوان حكومت از جمعي توقعات و حكومت به جامعه
و (Subjective) انقيادي ،(Participant) مشاركتي سياسي
.داد تشخيص را (Parochia) محدود
را خود كه مردمند اين مشاركتي ، سياسي فرهنگ عرصه در
به مفتخر ميكنند ، توجه سياستها به ميشناسند ، شهروند
سياست پيرامون مناظره درصدد خويشند ، سياسي نظام
تصميمات و مشيها خط بر تاثير و نفوذ در برميآيند ،
بيعدالتي ، رفع اصلاحي سازماندهي ايجاد بر ندارند ، ترديد
كارآيي خصائص اين بهواسطه كلام يك در و ميورزند الحاح
.ميرسانند ظهور منصه به خود از شگرفي سياسي اثربخشي و
مسرورند ، انتخابات در شركت از فرهنگي چنين اعضاي بدينسان
به ميكنند ، تشويق سياسي مشاركت به را سايرين
عضويت به ميپردازند ، اجتماعي گسترده فعاليتهاي
گفتمانها در درميآيند ، اجتماعي سازمانهاي داوطلبانه
را سياسي جامعهپذيري مينمايند ، تكيه اعتماد عنصر به
تقويت و تكوين ممد رهگذر اين در و مينهند ارج
سياسي فرهنگ حيطه در وجود اين باميگردند مردمسالاري
صحنه به را خود ي شهروند منفعلانه شكلي به افراد انقيادي
نظام به سياسي اخبار پيگيري عليرغم ميكشانند ، سياست
كمتعهدند ، سياسي نظام درقبال نميكنند ، مباهات سياسيخود
بر تاثير از ضعيفي تصور هستند ، ناراضي عقيده ابراز از
سازماندهي براي محدودي امكان از دارند ، كلان تصميمات
حضور انتخابات در حرارت و جديت بدون بهرهمندند ، گروهها
و ميانديشند بهديگران اعتماد حدود به ميرسانند ، هم به
چنين.ميآلايند كمتر اطميناني به را سياسي جامعهپذيري
مواجه مشكل با مردمسالاري تحقق ميدان اين در كه است
از مردم كه فرهنگي هواي در مردمسالاري زيرا ;ميشود
در خواهدگرفت؟ روئيدن توان چگونه ميزنند دم انقياد ارزش
حتي كه است دونپايه حد بدان تا محدود سياسي فرهنگ نهايت
;نپندارند خاص كشور شهروندان را خود آن اعضاي است ممكن
خود اقليمي و جغرافيايي حيطه از هويتيابي بهواسطه بل
باشند ، گريزان سياسي نظام از روآورند ، محليگرائي به
را سياسي مشاركت عدم شمارند ، ارزش را سياست از بيخبري
ضعف و ناتواني احساس موجود نهادهاي برابر ودر گذارند قدر
اين در مردمسالاري رشد براي تلاش جهت اين به.نمايند
نوين احساسات به نهتنها و بوده مشكل بسيار فرهنگ
احتياج آن تصحيح راه در نيز مدني نهادهاي به كه شهروندي
.ميافتد
عمومي فرهنگ حوزه در مدنيت سياسي فرهنگ تلفيق
فرهنگ نوع سه از تركيبي حاوي انضمامي حالت در جوامع
سه اين توازن و هستند محدود و انقيادي مشاركتي ، سياسي
اگر.ميرساند ياري سياسي نظام تعادل به كه است بخش
علاقهمندي آن در و بوده محلي "كاملا كشوري سياسي فرهنگ
پاي از خارجي تهاجم برابر در گذارد ، ضعف روبه سياست به
سوي از.ميگرايد فراموشي و انزوا يا تسليم به و درآمده
چرا ;نميگيرد قوام جامعه مشاركت ، از ميزاني بدون ديگر
.ميكاهد نظام استمرار از انقياد خصلت كه
سياست محدوديت مدني ، جامعه عرصه در عمومي فرهنگ بدينسان
از آميزهاي به آن محتواي و ارتباطات رشد ابتناي به را
ضمن عبارتي به و ميدهد پيوند مشاركت از تالي انقياد
صدر بر را مشاركتي فرهنگ محلي ، سياسي فرهنگ ابطال
همه همه ، براي سياستمداري امكان عدم عليرغم و مينشاند
با.ميسازد مستطيع سياستمداري باب در اظهارنظر براي را
سياسي فرهنگ نوع سه هر تركيب داشت توجه بايد وصف اين
زيرا ;است ضروري مدني جامعه در محدود و انقيادي مشاركتي ،
مناسبات خرد سطح موءيد محدود سياسي فرهنگ حوزه اين در
و مقاصد خانوادگي ، روابط شخصي ، ديدگاههاي) اجتماعي
سطح بهنمايش انقيادي سياسي فرهنگ بوده ، (جمعي منويات
فرهنگ و پرداخته سياسي نظام از حمايت و اطاعت ميانه
نگرشيهاي به رهبران پاسخ و توجه موجبات مشاركتي سياسي
اين تاثير از كه بدانجا تا ;ميآورد فراهم را مردم سياسي
در آشوب خطر شائبه خردسياسي ، مطامع تعقيب هيجان آميزه ،
.سازد ساقط را اجتماعي نظام
اصل محمدي عباس
شدن ساخته درحال ني تمد آسيا ،
(پاياني بخش)
نو شيوههاي
نو ، تمدن اين اما است ، گرفته نشات غرب از مدرن تمدن گرچه
برعكس ، نميآيد ، شمار به غرب تكامل از مرحلهاي "صرفا
آن تمدن انگاشتن مردود با دوازدهم سده در نوسازي فرايند
هشتصد طول در را غرب تمدن پيشرفت و شد آغاز غرب ، زمان
.كرد تخطئه سال
تمدن تاثير تحت "عميقا غرب تمدن كه بود رنسانس دوره در
تمدنهاي سوي از.درآمد حركت به و گرفت قرار مسلمانان
مرتد را آنها كه (زميني زير) نامشهود بومي و قومي
كيمياگري زمينه در تحقيقات بودند ، كرده سركوب و انگاشته
را شگفتآوري محدوديتهاي و انجاميد علمي آزمايشهاي به
جان احساسات دوباره ظهور شاهد هفدهم سده.گذاشت برجاي
مييابد باز دوباره را آن غرب كه است (Animism) گرايانه
رومانتيسم ميآورد روي طبيعت پرستش به "تقريبا گاه حتي و
به مربوط تصورات و تخيلات نوزدهم ، و هيجده سده اواخر در
در غرب اما.ميآورد هيجان به بود تبعيد در كه را زماني
روسيه ، و شرقي اروپاي طريق از را تاثيرات نخستين آغاز ،
هنر (تاثير) مورد اين در كه چنان گرفت ، شرق از يعني
.است رسيده ثبوت به نيز ژاپني و چيني معماري
به كرد ، وادار را غربي فرهنگ نوسازي ، فرايند سده ، اين در
دگرگوني و پيشرفت حال در آسيايي تمدنهاي كه سرعتي همان
به آمريكايي پوريتانيسم [اكنون].تغييردهد را خود بودند ،
همجنس با گسترده نحوي به آن در كه است كرده سقوط نقطهاي
چاق امر به نيز فرانسوي آشپزي هنر ميشود ، مدارا بازي
خاطر به نيز بريتانيا است ، يافته تقليل الكل مصرف و شدن
و شيلينگ پولي سيستم دارد ، عقلاني جنبه كه اعشاري نظام
.است كرده رها را پني
تنها جمعيت كتاب نويسنده (David Riesman) رايزمن ديويد
خود كه بود باور براين راستي به(The lonely crowd)
عقبنشيني و ميدهد تشكيل را غرب فرهنگ اصلي هسته محوري
فرهنگ جهتگيري زمينه در تودهها ، ميان در پسرفتي و
به و همزمان را آسيا شرق و غرب كه گرفته صورت گروهها
ريشه كه همانگونه.است كرده دگرگون يكساني "تقريبا نحو
زندگي روح مدرنيته ميدهد ، نشان نيز لاتيني [زبان] شناسي
اين با.دارد قرار گذشته با پيوستهاي تضاد در كه است
اين به نيست ، پيشرفتگرايي به قائل "لزوما سليم عقل حال ،
آينده اتوپياي به متعلق كه نيست اهدافي تعقيب در كه معني
.است
"صرفا و نشده برنامهريزي قبل از مدرنيته اساس و ذات
وضع در دگرگونيهايي و گريخته و جسته خطايي و آزمايش
سير خط و دارد گذشته به مختصر نگاهي مدرنيته.است موجود
رد جانب به مدرنيتهباشد مختلف جهان سوي به است ممكن آن
را خودش كه است پيشين نظامهاي و ارزشها تمام تخطئه و
كه ميشود نزديك نيهيليسم به مدرنيته.برميگيرد در نيز
.دارد فرق حياتي نيروي به عميق اعتقاد با
و است شدن ساخته حال در اكنون آسيا ، شرق تمدن جديد سپهر
مثبتترين.دارد قرار آن دنياي لايه بالاترين در مدرنيته
و تنوع ايجاد فقط دارد ، منطقه اين براي نوسازي كه پيامدي
گسترده و منظم توافق يك بلكه بود ، نخواهد گونهگوني
باشد ، شده تنظيم خوب كه بازاري كه است چارچوبي درباره
كه اين با.ميشود شامل را دموكراسي اصول و بشر حقوق
خواهند اثر تمدن برفرايند "حتما سياسي ، محدودتر ملاحظات
اينگونه با آسيا ، شرق سپهر كه تصور اين ليكن نهاد ،
.است ناممكن بپردازد ، چالش به بنيادين ، ارزشهاي
جهاني مجموعه برروي طولاني مدت براي آرام اقيانوس حوزه
به است پيشرفت حال در كه تمدني كه چرا ماند ، نخواهد بسته
زمينه در كه را تكنولوژيهايي پيوسته و مداوم طور
وجود تودهوار جوامع گشودن و پيشرفته ، صنعت ارتباطات ،
ناچار تمدن اين.ميكند يكپارچه و ادغام درهم دارد ،
آن با كه اطلس اقيانوس تمدن حوزه با كه بود خواهد
.كند مشاركت و همراهي دارد ، مشتركي تجربيات
|