معاصر ديني روشنفكري
در شبستري مجتهد محمد استاد سخنراني
(بخش واپسين) ژاپن فرهنگي هفته
مجتهد محمد استاد سخنراني از بخش نخستين در :جستارگشايي
راي ;اسلامي انقلاب آغاز رويداد برجستهترين به شبستري
از نويني خوانش حكم در كه اساسي قانون به ايران مردم
است ، معاصر ايران انديشگي و ديني اجتماعي ، پرسمانهاي
جريانهاي به سخنراني اين بخش واپسين در اينك.رفت اشاره
فكري عمده جريان دو به ميان آن از و معاصر ديني روشنفكري
كدام هر ديدگاههاي و جهانبينيها و ديني و فلسفي -
اين به را ارجمند خوانندگان شما توجه.شد خواهد پرداخته
.مينماييم جلب جستار
معارف گروه
قانون كه است درست ;ميگويند تفكر نوع اين نظريهپردازان
را عادلانه اجتماعي -سياسي نظام بايد مسلمانان اساسي
و فلسفي مساله يك چيست عدالت كه اين ولي كند پيشبيني
مسالهاي عدالت ، تعريف و مفهوم و معنا بلكه نيست عقلاني
نظام ديگر ، تعبير به يا و است سنت و كتاب از استنباطي
است داشته وجود پيامبر عصر در كه است همان عادلانه سياسي
"حتما پس داشته وجود پيامبر عصر در سياسي نظام آن چون و
چون.است بوده هميشهعادلانه براي و بوده هم عادلانه
عادلانه نظام يك كه بود اين خدا رسول رسالت از بخشي
بگويد مردم به و كند معرفي مردم به هميشه براي را سياسي
نميدانم بيمناسبت اينجا.كنيد زندگي آن با متناسب كه
آثار كه آنهايي مطهري ، مرحوم از سخن يك به كنم اشاره كه
مباني" كتاب در كه ميدانند كردهاند ، مطالعه را او
ايشان از پس و بود مرحوم آن يادداشتهاي كه "اسلام اقتصاد
فكر ميشود جور دو كه آمده مطلب اين شد ، چاپ و جمعآوري
را عدالت عاقل انسانهاي عنوان به كه است اين فكر يك ;كرد
درباره عقلاني تامل از بعد آنكه از پس و كنيم تعريف اول
از كداميك ببينيم بياييم ، رسيديم نتيجه يك به عدالت
و ميسازد عدالت با هست ، فقه در كه دستوراتي و احكام
ميسازد ، عدالت با كه را آنهايي.نميسازد كداميك
كنار بگذاريم نميسازد ، عدالت با كه را آنچه اما بپذيريم
ما از هم خداوند پس نميسازد ، عدالت با اين چون بگوييم و
فكر يكاست فكر جور يك اين.است نخواسته را چيزي چنين
و نپردازيم عدالت عقلاني تعريف به "اصلا كه است آن ديگر
عدالت همان است ، فقهي فتاواي در آنچه همه كه بگوييم
اينها از متاخرتر را عدالت تعريف واقع در يعني ;ميباشد
خودش و كرده طرح آنجا رادر فكر نوع دو اين ايشان.بدانيم
اين صاحبان واقع در.است كرده پيدا تمايل اول تفكر به
كه بيانديشند چنين ميخواهند كردم ، ياد آنها ، از كه تفكر
هميشه براي داشته وجود(ص)پيامبر عصر در كه خاصي نظام
در تحول و تغيير اول ، ديدگاه حال هر به.است عادلانه
.نميپذيرد را اجتماعي و سياسي ساختارهاي در و انسان تفكر
اين.ندارد توجه..و تاريخ و انساني و اجتماعي علوم به
تفكر نوع يك.نميشمارد انساني معرفت منابع از را علوم
در بايستي كه است حاكم تفكر اين صاحبان بر فلسفي انتزاعي
تفكر اين صاحبان كه انساني.گردد بحث آنان معرفتشناسي
ميگويند ، سخن وي اجتماعي و سياسي ساختار درباره
انضمامي انسان يك نه فضاست ، در معلق فلسفي يكانسان
در ;اينجاست در مشكل.تاريخ و جامعه در موجود (Concret)
در كه است مربوط انساني به سياسي فلسفه مسائل كه حالي
انسان اول ، تفكر در اما.ميكند زندگي تاريخ و جامعه بطن
و جامعه گروه اين چون نميكند ، زندگي تاريخ و جامعه در
از حاصل معرفت به و نميكنند مطالعه را تاريخ
معرفت يك ديده به اينها مانند و تاريخ و جامعهشناسي
معرفتشناسي در كه است مشكلي اين.نميكنند نگاه اصيل
پذيرفته و شده گذاشته كنار مدرنيته تفكر ، اين در.دارند
حاكميت حق ملت ، حقوق اجتماعي ، سياسي ، آزادي.نميگردد
.نميشود پذيرفته است ، مدرنيته در كه مفهومي آن در مردم
گاهي ميشود اجراء كشور در كه نيز كلان سياستهاي درباره
گونهاي به نيز كلان سياستهاي اين نهايت در ميگويند
با بكلي اينكه براي.است اسلامي ديني متون از برآمده
كنند ، قطع را رابطه نوين نگرش و جديد دانش و مدرنيته
كنيد فرض "مثلا.آنهاست از شده اينهابرگرفته كه ميگويند
عصر در كه است چيزي اقتصادي توسعه آيا ;را اقتصادي توسعه
گذشته عصرهاي در و آمده پيش انسانها براي معيني
كه حالا چه؟ يعني اقتصادي توسعه "اصلا كه نميشناختند
به خودشان رغبت و ميل با شناختهاند ، را اقتصادي توسعه
گفت بايد يا ديد؟ اينگونه بايد آيا.رفتهاند پيش آن سمت
و فرمانها سنت و كتاب در نداشتهايم توجه ما نه ;كه
آنها در كنيم ، توجه درست آنها به ما اگر كه هست تعبيراتي
صاحبان بروند ، اقتصادي توسعه دنبال بايد مردم كه آمده
اقتصادي توسعه درباره سنت و كتاب در ميگويند اول تفكر
سرانجام كه ميانديشند آنهااينگونه.است شده صحبت هم
عصر اين در مسلمان مردم كه كلان سياستهاي آن كليه
وسنت كتاب در كلي ، بهصورت گرچه ريشههايآن ميپذيرند ،
و مسيحيت در.دارد ريشه اديان ميان در اين.دارد وجود
در تحولاتي وقتي هميشه كه بود گونه اين نيز اديان ساير
كوشش ديني متون مفسران ميشده ايجاد دين يك پيروان زندگي
متون در را تازه ريشهتحولات گونهاي به تا ميكردند
موفق شيوه روششناسياين لحاظ به اما كنند ، پيدا ديني
گرفته انجام شيوه اين سر بر زيادي معارضههاي و نبوده
بشر زندگي در كه تحولي هر كه انتظار اين گفتهانداست
، كرد جستجو متونديني در بايد را آن مبدا ميشود ، پيدا
بار ، اين كشيدن ، كه است گذاشتن دين دوش بر اضافه بار نوعي
متون بر نهادن بار اين.نيست ديني متون رسالت و تعهد در
اما.ميكند دور پيامآورياش شان از را ديني متون ديني ،
اين وقتي.است ديگري چيز ميافتد ، اتفاق عمل در كه آنچه
...و بينالملل روابط فرهنگ ، اقتصاد ، در كلان سياستهاي
اما كرده نظر آن به ديني عالم چند ميشود ، تنظيم
تئوري و نظريه در پس.نيست اسلامي محرمات خلاف ميگويند
اين به عمل در و است اسلامي متون از برآمده ميشود ، گفته
.ندارد مخالفتي اسلامي محرمات با كه ميشود بسنده
به سال طي 20 در كه تحولاتي از پس ما كشور در دومي نظريه
.است خوانده چالش به را مدرنيته و دين نوعي به آمده وجود
به سنت و كتاب در كه است درست ميگويند ، دوم صاحباننظر
بخصوص عدالت معناي تعيين ولي است شده داده دستور عدالت
عهده بر ميكند ، پيدا ارتباط سياسي نظام به كه آنجا در
بحث يك با بايد مسلمانان.است شده گذاشته انسانها خود
عدالت اينكه در چون برسند عدالت تعريف به عقلاني فلسفي
اين ميان در بايد ما.است گوناگوني نظريات و بحثها چيست ،
را يكي عدالت ، درباره گوناگون تعريفات و نظريات و بحثها
بنا آن بر را خودمان اجتماعي و سياسي نظام و برگزيده
انسانهاي سياسي فلسفه در نظريه ، اين صاحبان چون وكنيم
همراه كه را عدالت از معنايي آن "نهايتا هستند ، اخلاقگرا
عدالت آنها بهنظر و ميپذيرند است عقلاني فلسفي بحث با
و انسان اجتماعي و سياسي اساسي حقوق تامين از است عبارت
خودمان سياسي نظام ساختار مبناي را عدالت اينكه ميگويند
اين (ص)اكرم رسول عصر در.است نويني مفهوم بدهيم ، قرار
با مختلف دورههاي در بشر تفكر.است نداشته وجود مفهوم
است ، نبوده مطرح فكر اين اسلام صدر در.ميكند فرق يكديگر
آيا كنيم سوءال ما كه است رويكردي چه اين اين ، بنابر
بودهاند گذاشته عدالت مبناي بر را زمان آن سياسي ساختار
اطاعت تفكر.بود بيعت و اطاعت تفكر دوره ، آن تفكر نه؟ يا
فرهمندانه رهبري يك رهبري.است مبتني اتوريته بر بيعت و
كسي.است بوده ديگري چيز سياسي و اجتماعي اوضاع بوده ،
قانون و سياسي تعبيرنظام نميكرد ، را امروز سوءالهاي
پايه بر را سياسي نظام كه مساله اين.نبود مطرح اساسي
;بپرسيم امروز ما تا نداشت وجود سازيم ، استوار عدالت
امروز كردهاند ، تلقي عدالت زمان آن آنان كه را آنچه
و حاكم رابطه هنگام ، آن در ارتباط نه؟ يا است عدالت
استفاده در حاكم كه بوده اين عدالت معنياست بوده محكوم
اين و كند رفتار عادلانه محكوم با رابطه در قدرتش از
فلسفههاي شدن مطرح از قبل تا كه است ديگري چيز عدالت
اما.است داشته وجود عدالت از مفهوم اين سياسي ، جديد
اساسي چه بر را سياسي نظام كه است اين مساله امروز
و نظام صفت اينجا در عادلانه.باشد عادلانه تا بگذارند
در است؟ عادلانه نظام اين كاركرد آيا اينكه و است سيستم
به دادن راي در كه چيزي آن.است اينگونه نيز امروز دنياي
همين به و بود اين شد ، مطرح اسلامي جمهوري اساسي قانون
حاكميت حق ملت ، حقوق ملت ، چون نويني مفاهيم كه است علت
.شد وارد آن در...و تحزب آزادي ملت ،
حاكميت حق تحزب ، آزادي ملت ، حقوق اجتماعي ، سياسي ، آزادي
تفكر اين باز و ميفهميم جديدش شكل در را...و ملت
با ارتباط در كه فقهي فتواهاي و قوانين همه ;ميگويد
فلسفي عدالت اصل با بايد ميگيرد ، قرار اجتماعي زندگي
نفع به بايد نباشد سازگار اصل اين با آنچه.شوند سنجيده
بر بايد نيز كشور كلان سياستهاي;كند پيدا تغيير عدالت
.باشد آن كننده تامين تا شود سنجيده عدالت محور و مبنا
رويكرد هم و اول رويكرد آن هم كه ميكنم عرض اينجا در من
بيشتر آنها ، مشكلات.هستند مشكلاتيمواجه با دوم
كه برسد قضيه اين به بايد دوم رويكرد.است معرفتشناختي
اهل كه آناني كرد؟ تاسيس ديني اخلاق ميتوان چگونه
هماره پرسش اين كه ميدانند خوبي به هستند ، فلسفي بحثهاي
-فلسفي و شناسي معرفت لحاظ به -ديني اخلاق كه است مطرح
و شده امر عدالت به كريم قرآن در ميگويند وقتي چه؟ يعني
قدم جامعه سياسي نظام تاسيس براي عدالت موضع از بايد
ارزشهاي دادن نسبت اخلاق ، فلسفه بحثهاي لحاظ از برداشت
روشن هنوز ما جامعه در.است معضل يك خداوند به اخلاقي
چه و چه يعني ديني اخلاق و سكولار اخلاق كه نشده
ميكنند سعي كه دوم نظريه صاحبان دارند؟ هم با تفاوتهايي
از ديني متون به عدالت دستور كردن مستند طريق از تا
محور كه را اخلاق عملكرد ضرورت و بگيرند فاصله سكولاريزم
مشكل اين با بدهند ، ارتباط دين به است ، عدالت آن اصلي
ميكنند ، اينان كه تلفيقي بنابراين.هستند روبهرو فلسفي
روشن "كاملا آن شناختي معرفت و علمي فلسفي ، ابعاد هنوز
در سكولاريستها.كنند طرف بر را مشكلات آن بايد.نيست
تنها نه نيست ، ممكن ديني اخلاق چون ميگويند اينها مقابل
نيز ارزش يك عنوان به عدالت اتخاذ در كه عدالت تعريف در
;انسان كامل استقلال و محوري خود يعني باشيد ، سكولار بايد
ساخته انسان توسط بايد انساني اخلاق اصول اينكه يعني
سكولاريسم كند ، تاسيس را اخلاقيش اصول انسان اگر و شود ،
صاحبان.است يافته تحقق اجتماعي و سياسي زندگي صحنه در
حاضر صدد در.هستند مدرنيته و دين تلفيق درصدد دوم نظريه
صورت به نه منتها هستند ، اجتماعي صحنه در دين نگهداشتن
صاحبان.كردن زندگي و تحول براي مانعي نه و پاگير و دست
شناسي ، روش لحاظ آنها ، به مباني قبول فرض بر نيز اول نظريه
فتوايي وقتي كه نميكنند معين آنان ;دارند ديگري مشكل
نيست ، اسلامي يا است اسلامي سياست فلان كه ميشود داده
يك اين ميشود؟ غيراسلامي يا اسلامي چيزي ضابطه كدام با
فتوا شخصي و خصوصي مسائل در گذشته فقهاي.است مشكل
كلان سياستهاي به كه آنچه در باشد قرار اگر اما ميدادند
و موافق كدام كه بگويد فقيه يك مييابد ، ارتباط جامعه
گونه اين قبول قابل روشهاي است ، اسلام با ناموافق كداميك
.است نشده بحث فتواها
در بحثهايمهمي نيز پروتستانها و كاتوليكها ميان الان
را تجدد آنها البته.دارد وجود سياسي مسائل با رابطه
و انسان جديد مسائل ميان تلفيقي رهگذر اين از و پذيرفته
دمكرات سوسيال حزب مانند حزب يك.دادهاند خودشان الهيات
پارهاي برابر در ديگر كشورهاي در يا و آلمان در مسيحي
اين ميگويد "مثلا و ميگيرد موضع دولت سياستهاي از
كشورمان در آنچه خلاف بر نميسازدو مسيحيت با سياست
از چنان آن دين غربي كشورهاي در كه ميانديشند عدهاي
سخني دين موضع از ديني نهادهاي كه است شده جدا سياست
.نيست اينگونه "اصلا نميگويند ، سياسي مسائل eدرباره
ولي آنهاست نهادهاي و دين و سياست كارگزاران در جداشدگي
جامعه در كه مسائلي قبال در ديني تفكر موضع از موضعگيري
سوءال اين نيز آنجا در.است رايج "كاملا ميافتد ، اتفاق
به ميتواند روش كدام با ديني عالم يا پاپ كه است مطرح
است مسيحيت با مخالف سياست فلان كه يابد دست مساله اين
اگر "مثلا است ، روشن بسيار مواردي در حالا نيست؟ يا
ميتواند پاپ كنند ، تصويب را جنين سقط قانون بخواهند
از بسياري رابطه اما است ، مسيحيت ضد بر اين كه بگويد
وقتي كه است مبهم و پيچيده آنقدر مسيحيت با سياستها
سوءال آنها از ميگيرند ، موضع باره آن در مذهبي مقامات
كه ساختهايد روشن را مساله اين تكليف شما كه ميشود
بنابراين ، رسيد؟ ميتوان مساله اين به روشي چه با و چگونه
بسيار نكوبيده جادههاي اصطلاح به هنوز هم اول تفكر آن
.دارد
اين كه است اين كنم ، عرض ميخواهم بنده كه آخري نكته
واقعي چالش يك با ما و هستند هم با چالش در نظريه دو
فكري بعد بنده البته -است واقعي چالش اينهستيم روبهرو
بر گوناگوني ابعاد از مساله اين زيرا ميكنم مطرح را آن
تاريخ و فلسفه الهيات ، زمينه در چون من و است رسيدني
ميپردازم مساله اين به فكري بعد از ميكنم ، كار اديان
اين بود ، مانده اطلاق آن در اول تفكر صاحبان اتوريته اگر
اطلاق اول ، تفكر صاحبان نظري اتوريته اما نبود ، جدي چالش
نظر برابر در نظر يك الان يعني ;است داده دست از را خودش
وجود آگاهي جامعه در نظريه دو هر به و دارد قرار ديگر
ديگر و نيست طرف آن در مطلق نظري اتوريته چون.دارد
سنت و كتاب گروه يك فقط كه زد حرف بيان اين با نميتوان
نظرهاي و درست سنت و كتاب از تفسير يك فقط و ميفهمد را
.است نادرست ديگر
در كه مسالهاي اين و زد حرف نميتوان فقط قيد با ديگر
انقلاب از پيش در.است مهم بسيار و افتاده اتفاق جامعه
ما.داشت وجود مطلق نظري اتوريته هنوز نبود ، اينگونه
اتفاق اين نداريم مطلق اتوريته ديني بحثهاي در الان
مساله اين گسترش و پيدايي به عامل سه دو.است مهم بسيار
بيست اين در هرمنوتيكي بحثهاي رواج عامل يك:كرده كمك
يك چگونه چه؟ يعني متون تفسير و فهميدن ;است اخير ساله
اثر بر شود؟ مي فهميده غيرديني و ديني از اعم متن
جوان نسل در نويني آگاهي "تقريبا امروزه شده كه بحثهايي
كه است ، آمده پديد مساله اين به نسبت دانشگاهها و حوزه
پيش و فهمها پيش گونهاي متني هر فهم و تفسير مقام در
از كس هر و دارد وجود تفسيري متني ، هر كنار در و فرضها
چون مساله اين.ميكند تفسير را متن آن زاويهاي و گوشه
اجازه شده ، وارد دانشگاهي و حوزه جوان نسل ذهنهاي در
مخاطبان و بگيرد شكل جايي در مطلق نظري اتوريته نميدهد
ديگري تفسير تفسير ، يك از بيش كه كنند تصور شنوندگان و
در عيني صورت به كه است تحولاتي دوم مساله.است غيرممكن
;ميكنم اشاره آنها از يكي به من.است داده رخ ما جامعه
كه است داده نشان بهوضوح افتاده اتفاق جامعه در كه آنچه
سياستهايي شده ، عمل آن به درجامعه كه كلاني سياستهاي همه
برنامهريزي آنها براي كشور ، اين دولتمردان كه هستند
و درآمده آب از درست جاها برخي در حالا.كردهاند عقلاني
عيني صورت به حكومت مساله در آنچه.نادرست جاها برخي در
بوده ديني و اجتماعي و عقلاني سياستهاي قلمرو آمده ، پديد
.است شده پيدا همگاني آگاهي در گشايشي طريق اين از و است
مقام در مطلق اتوريتههاي آن آگاهيها ، در كه است اين مهم
اميدوار منباشند نسبي بلكه باشند ، نداشته وجود تفكر
كه فكريي چالش اين كه بدهند اجازه سياسي تحولات كه هستم
هم اجتنابناپذير سويي از و داده رخ "عميقا بنده گمان به
زندگي عصر اين در ما بالاخره چون برود ، پيش به بوده
بايد و.نميكنيم زندگي كه گذشته سال پانصد در ميكنيم ،
زندگي مقتضيات ميان ميتوان چگونه كه باشيم اين دنبال به
يك اين كرد؟ برقرار نسبت گذشتهمان بيني جهان با جديدمان
بيني جهان هيچ.است تاريخمان كنوني مقطع در بنيادين پرسش
كه است اين عقيدهام بنده.نيست ابهام و اشكال از خالي
يك هرحال به ايران ملت زندگي براي لازم جهانبيني
بايد.است جديد عصر با شده سازگار ديني جهانبيني
اين آن شرط.يابيم دست چنين اين جهانبيني يك به بتوانيم
حركت براي را جا حكومت و سياست زمامداران كه است
بازگذاشتن ، فكري چالش اين براي را جا.بازگذارند اينچالش
.دارد نياز آن به "شديدا ما آينده نسل كه است چيزي
|