فرآيند و بينالملل نظام
مساله طرح
همگرايي
واقع در معاصر بينالملل نظام در همگرايي تئوري شدن مطرح
و شدن نزديك يعني كهنه مساله يك براي جديد پاسخ يك ارائه
به ملي دولتهاي و عام معني به انسانها وحدت نهايت در
بود اروپا زمينه اين در تجربه عمدهترين.بود خاص معني
آغاز را همگرايي فرايند عملي بطور دهه 1950 اوايل از كه
قابل ميزان به يكم و بيست قرن به ورود آستانه در اكنون و
.يافتهاند دست فوق فرايند در نظر مورد اهداف به توجهي
عرصه در چند هر همگرايي تئوري طرح كه پيداست ناگفته اما
از نميتوان اما كرد ، پيدا بيشتري بازتاب و نمود اروپا
صرف انساني و عام پديده يك بعنوان همگرايي فرايند بررسي
از وسيعي بخش كه گفت ميتوان چنين بنابراين.كرد نظر
نمودن نزديك متوجه متفكرين و خيرخواه سياستمداران تلاش
از اصلي هدف.است بوده آنها نماينده نهادهاي و انسانها
بوده هابس طبيعي وضعيت از خروج و صلح به حصول فرايند اين
به مربوط مطالعات موضوع يا كار دستور عمدهترين كه است
.ميدهد تشكيل را بينالملل روابط و سياست
قوا ، موازنه نتيجه گاهي بينالملل نظام در صلح به دستيابي
تلاش نتيجه ديگر گاهي و هژمون يك وجود از منبعث زماني
پيدا تحقق زماني واقعي صلح اما.است بينالمللي نهادهاي
از مشترك درك يك به انساني جامعه آحاد كه كرد خواهد
چنين عدم مقابل ، در.شود نايل مشترك منافع و ارزشها
انسجام خوردن برهم موجب ميتواند اجتماعي روابط از دركي
تداوم و شكلگيري براي را زمينه و شود بينالملل نظام در
.كند فراهم بينالمللي و منطقهاي داخلي ، پايدار منازعات
منحصر و محدود نميتواند مشترك درك به حصول كه است بديهي
كه چهبسا.باشد تصميمگيرندگان و سياسي نخبگان به
توسط اجتماعي روابط ماهيت از مشترك دريافت عليرغم
و درك چنين فاقد جامعه ديگر لايههاي تصميمگيرندگان ،
نظم خود خاص منافع پيگيري ضمن نتيجه در و بوده دريافتي
كه است بديهي.زنند برهم بينالمللي و ملي سطوح در را
آحاد و ملي دولتهاي نزديكي مانع ميتواند روندي چنين
ميتوان فوق مباحث به عنايت با اكنون.گردد بشري جامعه
زننده هم بر عوامل كه پرداخت اساسي سئوال اين طرح به
روند بر تاثيري چه عوامل اين و كدامند؟ بينالملل نظام
روابط در واگرايي و پراكندگي يا همگرايي و انسجام
ميگذارند؟ بينالملل
مطرح سطح دو در بحث فوق سئوالات به پاسخ راستاي در
مبتني رفتار كلان سطح در كه ديد بايد عبارتي به.ميشود
برهم اصلي عامل آناركيك سيستم يك در دولتها خودياري بر
در واگرايي نتيجه در و بينالملل نظام در انسجام خوردن
جنگ از بعد شد خواهد روشن چنانكهاست بينالملل روابط
شناخت برحسب بينالملل جامعه ايده گسترش بواسطه سرد
بر مبتني رفتار نسبي كاهش شاهد مشترك منافع و ارزشها
همگرايي سمت به آنها تمايل نتيجه در و دولتها خودياري
عدم بواسطه كه معتقديم خرد سطح در ديگر طرف از.هستيم
قومگرايي ، گسترش عبارتي به يا وفاداريها در انسجام
بازتاب كه خاص هويتهاي شدن مطرح و محليگرايي
بينالملل نظام است ، سرد جنگ از پس جهان در كثرتگرايي
در و پارهافزايي دچار و داده دست از را خود انسجام
.است شده واگرايي نتيجه
نقش به اول بخش.ميشود ارائه بخش دو در بحث اساس برهمين
مرتبط بينالملل سيستم در آن رفتار و ملي دولت جايگاه و
پراكندگي دوم بخش در و دارد اختصاص همگرايي مساله با
مساله با مرتبط بينالملل سيستم در هويتها و وفاداريها
.ميدهد قرار بررسي مورد را واگرايي
بينالملل نظام در همگرايي مساله و دولتها (اول بخش
پرتو در را بينالملل سيستم تحول تا برآنيم بخش اين در
ما بحث محور.دهيم قرار ارزيابي مورد دولتها رفتار تحول
از دولتها آگاهي رفتن بالا بواسطه كه است آن بخش اين در
و ملي دولتهاي بين همگرايي روند مشترك ، منافع و ارزشها
حداقل با مختلف كشورهاي در تصميمگيرنده سياسي نخبگان
دو در مساله اين راستا همين در.مييابد تداوم محدوديت
نگرش ارزيابي به ابتدا.ميگيرد قرار ارزيابي مورد قسمت
همگرايي فرايند در ملي دولتهاي نقش و واقعگرايان
نقش اين تحول به تا بود خواهيم آن بر آنگاه.ميپردازيم
.كنيم اشاره بينالملل جامعه ايده برحسب
مساله و دولتها خودياري بر مبتني رفتار آناركي ، (الف
نگرش طرح صدد در بحث اين در:بينالملل نظام در همگرايي
بينالملل سيستم ماهيت به نسبت واقعگرايي نو و واقعگرايي
كه شدهاند قايل اساسي فرض پيش شش واقعگرايي براي.هستيم
نظام تعاملات در دولتها مركزيت -از1 عبارتند
دولتها -بينالملل 3 نظام بودن آناركيك -بينالملل 2
هستند خود قدرت و امنيت رساندن حداكثر به بدنبال همواره
روند و تواناييها توزيع معني به بينالملل سيستم -4
-است 5 بينالملل صحنه در دولتها رفتار تعيينكننده قدرت
ابزاري صورت به قدرت و امنيت تعقيب در دولتها
در دولتها -ميكنند 6 اختيار را عقلايي سياستهاي
تهديد و زور از خود امنيت افزايش و منابع از دفاع راستاي
برآيند كه است بديهي !ميكنند استفاده زور به توسل به
دولتهاست ، "خودياري" بر مبتني رفتار فوق فرضهاي پيش
و منافع افزايش و خود از دفاع در دولتها كه معني بدين
اساس اين بر ميكنند ، اتكاء خود منابع بر تنها خود قدرت
.است رقيب دولت امنيت كاهش معني به دولت يك امنيت افزايش
بينالملل روابط در سنتهابسي به نگرشي چنين فكري ريشه
همواره بينالملل سياست هابسي ، سنت در.برميگردد
بينالملل روابط.ميشود تلقي "جنگي وضعيت" بهعنوان
دولتي هر آن در كه هم عليه همه جنگ وضعيت با است مساوي
روابط در محض تعارض.است كرده پهن دامي ديگري مقابل در
جمع حاصل باري" روابط نتيجه و نوع و است حاكم دولتها
فارغ خود اهداف تعقيب در دولتها شرايط اين در.است "صفر
قاعده تنها و ميكنند عمل حقوقي و اخلاقي محدوديتهاي از
.است "احتياط و مصلحت" دولتها رفتار محدودكننده
نظام آناركيك ماهيت گرفتن نظر در ضمن نئورئاليستها
توزيع براي مركزي فائقه مرجع يك عدم معني به بينالملل
يك بينالملل سيستم بازيگران بين رقابت كه برآنند نقشها
پديدههاي با برخورد در بازيگران.است طبيعي وضعيت
به نمايند توجه همكاري بر آنكه از بيشتر بينالمللي
پيدا تمايل بازيگران ديگر با اتحاد كسب و تسليحاتي رقابت
مشكل با بينالملل سيستم در را همكاري آناركي.ميكنند
در از دولتها نگراني زمينهساز كه چرا ميكند ، مواجه
واقعگرايان مجموع در.است ديگران با همكاري گرفتن پيش
.است غيرممكن دولتها بين همكاري كه برآنند ساختارگرا
آنكه از عبارتند ساختاري واقعگراي اساسي پيشفرضهاي
.كرد تصور عقلايي بازيگراني بعنوان بايستي را دولتها
در وضعيتي با و ميدهند امنيت تامين به را اولويت آنها
جهت قدرتمند مرجع يك آن در كه مواجهاند بينالملل سيستم
اين مجموعه.ندارد وجود توافقات تضمين و درآوردن اجرا به
در كه است "امنيتي معضل" نوعي شكلگيري ساز زمينه عوامل
.ميشود تلقي شده منتفي امري همكاري ، آن
واقعگرايان نو و واقعگرايان كه پذيرفت ميتوان بنابراين
منتفي بينالملل سيستم در را همگرايي تبع به و همكاري
و همكاري از ناشي نه بينالملل سيستم در ثبات.ميدانند
يك نتيجه در يا و قدرت موازنه بواسطه يا بلكه همگرايي ،
برابري گاه عبارتي به.ميشود ايجاد هژمونيك ساختار نوع
قدرت در برابري عدم ديگر گاهي و است ثبات عامل قدرت در
حفظ بر تاكيد بواسطه قوا موازنه.ميباشد ثبات ساز زمينه
گاهي ملي دولتهاي استقلال و حاكميت مبناي بر موجود نظم
يك ايجاد مقابل در نظم از جنگ ، و زور از بهرهگيري با
درون در ديگر طرفي ازميكند دفاع جهاني امپراطوري
در برابري عدم كه معتقدند عدهاي واقعگرايي پارادايم
براي قدرتها ساير تلاش از مانع هژمون يك وجود و قدرت
!ميشود بينالملل سيستم در نظم زدن برهم
بينالملل سيستم به نسبت واقعگرايان نگرش برآيند
كجا هر" كه است بديهي.است "امنيتي معضل" نوعي شكلگيري
افرادي يا گروهها...است داشته وجود مغشوشي جامعه چنين
نگران بايستي "غالبا ميكنند زندگي مجموعهاي چنين در كه
شدن ، متهم خطر يا و گرفتن قرار حمله مورد خطر و خود امنيت
افراد يا گروهها ديگر سوي از رفتن ميان از و سلطه تحت
سوي به حملاتي ، چنان درقبال امنيت كسب پي در آنها باشند ،
ديگران قدرت از تا ميروند قدرت بيشتر هرچه گردآوري
احساس گروهها ساير براي عمل اين ديگر سوي از.بگريزند
براي را خود تا ميسازد وادارشان آورده ، بوجود ناامني
هرگز آنها از يك هيچ زيرا ;كنند مهيا آن از بدتر
در بدينسان ;كند احساس امن "كاملا را خود نميتواند
و ميشود آغاز قدرت مسابقه رقيب ، واحدهاي از مملو جهاني
چنين ".ميآيد در گردش به امنيت و قدرت انباشت شوم حلقه
گسترش كه ليبراليستي نگرش مقابل نقطه "دقيقا وضعيتي
بينالملل نظام در ثبات عامل را دمكراسي و پلوراليسم
ميان در "همكار رژيمهاي" آمدن بوجود.ميباشد ميداند ،
دغدغههاي از خروج معني به بينالملل نظام عضو بازيگران
.است امنيتي
در همگرايي روند و دولتها مشترك منافع و ارزشها (ب
بينالملل سيستم
در تعديل يك پذيرش ماست ، توجه محور بحث اين در كه آنچه
به عنايت با.است واقعگرايي نو و واقعگرايي نگرش
است داده روي سرد جنگ از بعد كه تحولاتي و رويدادها
از آگاهي و شناخت بينالملل نظام در پذيرفت ميتوان
عبارتي به.است كرده پيدا گسترش مشترك منافع و ارزشها
هم آن در كه است "گروسيوسي" دنيايي سرد جنگ از پس دنياي
پيدا گسترش همكاري آنها ميان هم و دارند حضور دولتها
ايده تجلي كه سرد جنگ عصر دنياي برعكس.است كرده
سرد جنگ از پس دنياي در بود ، نوواقعگرايان و واقعگرايان
به دولتها تمايل بواسطه بينالملل نظام در انسجام
بطور مشترك ، ارزشهاي و منافع از آگاهي گسترش و همكاري
اتحاد فروپاشي و آلمان اتحاد.است كرده پيدا تحقق نسبي
.بود بينالملل روابط در جديدي عصر سرآغاز شوروي
ميتوان را سرد جنگ از پس بينالملل نظام مهم ويژگيهاي
آن ، فعاليتهاي گسترش و ملل سازمان قابليت رفتن بالا در
درباره ايدئولوژيك ديدگاههاي باختن رنگ و دمكراسي گسترش
!كرد خلاصه بينالملل روابط
نگرشهاي سرد ، جنگ از پس بينالملل نظام وضعيت به نسبت
نگرشها اين نويسندگان از بعضي.است شده ارائه متقاوتي
.كردهاند دستهبندي پنداشت يا پارادايم مدل ، هفت در را
ظهور حال در بينالملل سيستم از پنداشت هفت اين
دغدغههاي برمبناي قطبي سه پنداشت -عبارتنداز1
تجربه درحال بينالملل نظام پنداشت اين در:ژئواكونوميكي
سه ايناست رقيب اقتصادي لحاظ از بلوكي سه ساختار يك
شرقي جنوب آسياي كره ، شامل پاسفيك حوزه از عبارتند بلوك
نيمكره منطقه ژاپن ، هدايت و رهبري با چين "احتمالا و
و (نفتا) شمالي آزاد تجارت موافقتنامه برگيرنده در غربي
متحده ايالات رهبريت با لاتين امريكاي بالقوه بطور
دولتهاي و روسيه شامل كه اروپا منطقه بالاخره و امريكا
و مركزيت با شمالي آفريقاي شايد و سابق شوروي حوزه
اين:تقويتشده قواي موازنه پنداشت -آلمان20 محوريت
قدرت و امنيت است ، واقعگرايان نگرش گوياي كه پنداشت
تحول سرد جنگ پايان و است ملي دولتهاي هميشگي كاركرد
موازنه عبارتي به.است نكرده ايجاد وضعيت اين در جدي
قدرت قطبهاي دغدغه كه قطبي چند ساختار يك مبناي بر قدرت
شكلگيري حال در است قدرت و امنيت بلكه اقتصاد نه
به متعلق نگرش اين:تمدنها برخورد پنداشت -ميباشد30
فرهنگ گرفتن اساس ضمن آن در و است هانتينگتون ساموئل
هشت تا هفت رويارويي به امنيت و قدرت يا اقتصاد بجاي
ثبات يا قطبي تك سلطه پنداشت -ميكند40 اشاره تمدن
يك تجربه حال در بينالملل نظام اساس اين بر:هژمونيك
پنداشت -است50 متحده ايالات محوريت با هژمونيك ساختار
دو به بينالملل سيستم نگرش اين در:اغتشاش و صلح مناطق
و رفاه سلامتي ، صلح ، بخش يك در.ميشود تقسيم بخش
كه كانادا و متحده ايالات غربي ، اروپاي شامل كه دمكراسي
بخش يك در و ميشود شامل را جهان جمعيت از %واقع 15 در
برگيرنده در كه توسعه از ناشي بحرانهاي و جنگ اغتشاش ،
امريكاي و آفريقا آسيا ، بيشتر شوروي ، سابق امپراطوري
كمبود از عبارتند دوم بخش اصلي شاخصههاي.است لاتين
سوءتغذيه ، قبيلهگرايي ، و قوم جمعيت ، انفجار جرم ، منافع ،
اين در:جهاني دهكده پنداشت -و6000 بيسوادي ناامني ،
اصلي متغير اطلاعاتي تكنولوژيهاي و ارتباطات كه پنداشت
جهاني جامعه يكپارچگي و نزديكي به ميدهند تشكيل آنرا
جهاني جامعه كليت كه ميشود گفته اساس برايندارد اشاره
پذيرفته را غرب روحيات و زندگي سبك ارزشها ، تكنولوژيها ،
در فزاينده متقابل وابستگي تجربه حال در تنها نه جهان و
موضوعات بلكه است خام مواد و سرمايهگذاري تجارت ، عرصه
تحرك و آبي منابع كمبود زيست ، محيط آلودگي قبيل از جهاني
را جهاني همكاري كه آورده بوجود را وضعيتي جمعيتي گسترده
اين:نوين قطبي دو نظام پنداشت -است70 كرده ضروري
روسيه شركت با قطبي دو نظام نوعي احياء به اشاره پنداشت
پنداشت اين فرض پيش كه است بديهيدارد متحده ايالات و
اين در قدرت انتقال و روسيه سياسي و اقتصادي ساخت احياء
آن بر بال هدلي.كمونيستهاست يا مليگرايان دست به كشور
ميتوان معاصر سيستم ويژگي سه تحليل و تجزيه با كه است
.داد قرار ارزيابي مورد را بينالملل نظام تحولات روند
بازيگران پراكندگي و تعدد:از عبارتند ويژگي سه اين
و بازيگران ميان تعامل درجه حاكم ، دولتهاي بويژه
برحسب بال.مشترك نهادهاي و قواعد مقبوليت ميزان بالاخره
چهار به را معاصر دولتهاي سيستم بديلهاي فوق ويژگيهاي
عبارتند صورت چهار اين.ميدهد قرار ارزيابي مورد صورت
مسئوليت و منافع وحدت -شده ، 2 سلاح خلع جهان يك:از
بسيار هستهاي قدرتهاي با جهان يك -دولتها30 (انسجام)
.جهان ايدئولوژيكي همگوني "نهايتا -و 4
احمديان قدرت
|