جديد روزگار حكمتدر ارج
نظران صاحب نگاه از...
اسلامي فلسفه تاريخ طول و عرض
جديد روزگار در حكمت ارج
سيدجلالالدينآشتياني استاد علمي مقام گراميداشت در
آشتياني سيدجلالالدين استاد با گفتگو
تفسيرگر و نماينده برجستهترين بيگمان :گشايي جستار
سيدجلالالدين دانشور استاد اسلامي ، كلاسيك حكمت و فلسفه
.است ايراني اسلامي انديشه ناب روح نمودگار آشتياني ،
فلسفه ، بزرگ ومعلمان فضل صاحبان گفته به آشتياني استاد
حكمي فلسفي فرهنگي ، فضاي اين با اتصال حلقه فرجامين
.ميآيند شمار به ايران
آشتياني استاد با است گفتگويي ميآيد ، پي از كه جستاري
آورانه فن جهان در دين و حكمت فلسفه ، موقعيت درباره
شما توجه يكديگر ، با آنها تعامل و همكنشي و (تكنولوژيك)
.مينماييم جلب گفتگو اين به را گرامي خوانندگان
معارف گروه
از بعضي دارد؟ وجود نسبتي چه دين و فلسفه ميان
و اسلامي فلسفه كه گفتهاند فلسفه ومحققان پژوهندگان
است رفته بكار مسامحه سبيل بر كه تعبيراتي مسيحي فلسفه
حضرتعالي نظرمسيحي نه ميشود اسلامي نه فلسفه وگرنه
چيست؟
فلسفه كه آن ديگر.مسيحي نه است اسلامي نه فلسفه مفهوم
ودر است شده اسلام دنياي وارد تا است كرده طي را ادواري
زبان به يا روز زبان به قدما آثار ترجمه و ورود ابتداي
و دانش و علم عاشق خليفه عباسي مامون واهتمام مسلمين
صورت به و شد ترجمه كه آنچه همه فلسفي ، مطالب اصلاح
بر مشتمل بلكه نبود صرف الهيات آمد در فهم قابل و مناسب
.موسيقي و طب جمله از طبيعي و رياضي علوم از كامل دوره يك
وجود بسياري مسائل و مباحث احاديث ، معتبر وكتب قرآن در
مربوط معضلات همه و است غامض بسيار مباحث آن فهم كه دارد
كه مهمي ومسائل مبدا شئون به مربوط مباحث و مبدا به
از بعد انسان كه آن چه ;دارد مرگ از بعد مشات با رابطه
سروكار ديگر عوالمي با سماوي اديان كليه اتفاق به موت
.ومعادند حشر داراي موجودات كليه بلكه دارد
از كلاميه مسائل با متكلم پرداختند ، احكام فروع به فقها
يقين موجب ادله به كه نميداند لازم و مينمايد دفاع دين
به تسلط طريق از مفسران اغلب.نمايند استدلال جا همه در
را وحديث قرآن بيان ، و معاني آموختن و عرب زبان يا لسان
صحيح اصل بر كه نيز متكلمان تلفيقات.نمودند تفسير
و اشعريه مباني جمله از كرد باز جا تفسير در نيست استوار
را راي به تفسير حقيقت كه متكلمين از فرقه دو معتزله
با آثار چه اگر.نمود مشاهده طايفه دو اين آثار در بايد
از محققان آثار در.است مانده باقي آنان از نيز ارزشي
اعمال تجسم و دوزخ و جنت اوصاف در (يونان حكماي) اقدمين
به شبيه وگاهي نبويه ماثورات به شبيه وگاهي مشترك آثار
;شود اعجاب موجب نبايد و ميشود ديده سنت و كتاب مضامين
سقراط ".قوم دون قوم علي "وقفا ليس العلم" كه ، آن چه
فانهم (1)الكبائر يرتكبون الذين":است گفته افلاطون معلم
مراد "."ابدا منه لايخرجون و (طرطارس) طرطاوس في يلقون
از محققان و كبيرهاند درمعاصي غوطهور كه است كساني از
جهنم آتش در كبيره معاصي در منغمران خلود به قايل قدما
و ميبرد انحطاط به رو را آدمي روح معصيت كه آن چه بودند
معاصي در توغل و درآمده معاصي در مناسب صورت به بهتدريج
همومه اكثر كان لمن لاخلاص و" گرديده عذاب استجلاب منشاء
در تاريك گودالي" به كردهاند معني را طرطارس"الدنيا
زمين فاصله كه است چندان زندان با آن فاصله كه دوزخ زير
جهنم به شبيه چيزي كه است يوناني اصطلاح همان و آسمان با
"...است
موجود خاصه و عامه مشايخ و عربي ابن كلام در مضمون اين
.است
..." است مذكور (التسعين و الحادي الباب) مكيه فتوحات در
و ;فيالاخره الله سجن هي و المخلوقات اعظم من جهنم ان
كانت اذا جهنام ، بئر يقال ، .قعرها لبعد جهنم سميت
"(2)بعيدتالقعر
ماثورات با كه مسائلي و مطالب نيز اثولوجيا كتاب در
حكمت و فلسفه اما.نيست كم دارد شباهت سماوي اديان
ابنسينا و فارابي زمان از و اسلامي دوران در متعاليه
فلسفه مخالف متكلمان تدريج به و يافت نضج الفلاسفه رئيس
غزالي و برخاستند فلاسفه با جنگ به كه اشعري شيخ اتباع و
نمودند فلسفه مباني به كه اشكالاتي نوشت ، را تهافت
تشخيص اسلام برخلاف عقلي مباني مشاجرات آن در "حقيقتا
بزرگ دروغ يك و.بود فلاسفه با اشعريه مشاجره شد ، داده
من" است گفته و است شده مرتكب تهافت اول در ابوحامد نيز
به ابقاء ابوحامد."نميكنم طرفداري خاصي مسلك و مذهب از
همه و همه ارسطو و افلاطون بقراط ، سقراط ، است نكرده احدي
.است بسته فلك به چوب يك با را
عبدالكريم المشايخ شيخ اسلام دوره بزرگ عرفاي از يكي
دانسته صريح كشف به مستند را آن و كرده بيان مطلبي جيلي
به راجع (ص 32 قاهره ، ط) كامل انسان دوم جزء در و
:است گفته الهي افلاطون
و "كافرا الظاهر اهل يعدونه الذي بافلاطون اجتمعت ولقد"
له رايت و ، "بهجت و "نورا الغيبي قدملاالعالم و رايته
انت؟ من:له فقلت الاولياء من لاحاد الا ارها لم "مكانت
"...الاوان واحد و الزمان قطب انا:فقال
با آن ارتباط نحوه و ما عصر در متعاليه حكمت به راجع
مراجعه.نمود خواهيم بحث جداگانه مقالهاي در سنت و كتاب
حل و اسفار الهيات مجلد به و عقلي مسائل به وارد انسان
.است صادق شاهد بهترين ورزيده مستقيم عقل ناحيه از عويصات
درس و بحث به مستند است ، گرفته كامل نضج الهيات كه هرجا
يصعدالكلم "الحق اي" اليه.است وجود سلطان به توجه و
.يرفعها الصالح العمل و (كمل نفوس يعني) الطيب
فلسفه مسائل در تحقيق جاي به حاضر عصر فيلسوفان بعضي
چگونه و چرا ، كجا از فلسفه كه بدانند ميخواهند بيشتر
مسائل حداكثر فلسفه مسائل گروه اين نظر بنابر.است آمده
چيست؟ شما نظر بشر ، هميشگي نهمسائل است تاريخي
برخود فيلسوف نام كه هستند قماشي چه از عصر فيلسوفان
به بايد.است آمده كجا از فلسفه نميدانند و نهادهاند
وجود اولي فيلسوف فلاسفه سلاسل در كه كرد توجه اصل اين
.وجود غيب از ملهم و باشد قدسيه نفس صاحب كه آن مگر ندارد
آن چشمگير فوائد و تكنولوژي به اشخاص اقبال است ممكن
وقت كه گيرد قرار حدي در و دهد سوق ماديات طرف به را بشر
به اگر ماديات در انغمار ولي بگيرد او از را عقلي تفكر
نفس خواستههاي و كند گم را خود هويت انسان كه برسد حدي
:ميشود جانور به تبديل نمايد اجابت را اماره
نفس شهوت كند دفع اگر آدميزاده
است جانور همان ورنه شود خوي آدمي
در ولي زدند حق معرفت از دم عمري كه انسانهايي بسا چه
نيز برخي و نمودند جستجو دنيا در را خود معشوق عمل
.مينمودند طلب را حق وجود تمام به و بود بسته زبانشان
از مقطعي در براينكه اعتقاد و الهيات بودن تاريخي اما
به (والاخص الاعم بالمعني الهيات از اعم) الهيات تاريخ
كه آن چه ;ابهام نهايت در است كلامي ميپيوندد ، تاريخ
كنند پيدا قدرت علمي حوزههاي در فلسفه مخالفان است ممكن
به را شفا كتاب و داشت وجود بخارا در كه دوراني مشكل و
و ميزد جار جارچي معين روز در و ميخريدند گران قيمت
آن صوفيه از برخي و قشريان حضور با مينمود جمع را مردم
.ندارند وجود ما قرن در مجانين نوع اين.ميزدند آتش را
و نمود تحرير نو سبكي به را متعاليه حكمت صدرالمتالهين
آن خواص كه تلفيقي و جمعي وجه عرفاني و فلسفي مباحث بين
.آورد وجود به ميپسندند را
حسب به مكيه فتوحات نظير آثاري در "خصوصا عرفا كلمات در
عظيم كتاب در اونيست كم ايراد و خدشه قابل مطالب ظاهر
خاص ذوقي و تام احاطهاي با بايد كه داد نشان اسفار خود
ظننا لحسن لكن" فرمود و افكند نظر طايفه اين آثار به
تحقيقات منهم وجدنا و كتبهم في نظرنا لما كابر الا بهذه
افاضه لما مطابقه غامضه "علوما و لطيفه مكاشفات و شريفه
في نشك و فيه لانشك مما به الهمنا و قلوبنا علي الله
ما جهنا و قالوه ما حملنا النهار ، رابعه في الشمس وجود
و الشرف غايه في "جيها و "وجها و "صحيحا "حملا ذكروه
اقوالهم ظواهر ان مع ;انشاءالله سنشيراليه كما الاحكام
(3)"...المعتزله كلام من باقل...النظرالجليل بحسب
نيست ، گشوده حكمت سخن شنيدن براي گوشها كه شرايطي در
بكنند؟ بايد چه و ميتوانند چه حكمت اهل
و است نبوده باشد عالمگير كه علومي از حكمت هرگز
علمي دارد ، خواص به اختصاص آن تعلم و تعليم و بود نخواهد
.نيست ميليوني شنوندگان به محتاج است خواص خاص كه
از توحيد خاص شئون و توحيد مباحث شنيدن تاب گوشي اگر
حقيقه سريان و حق قيوميه احاطه و الهيه صفات قبيل
از بعد نشئات و معاد خاص مباحث و خلقيه مظاهر در الحقايق
به آن آرايش و تحليه و رذايل از نفس تهذيب لزوم و موت
او تكليف خودمان مولوي مثنوي باشد نداشته اخلاقي ، فضايل
:است كرده معين را
خر گوش ديگر و بفروش خر گوش
خر گوش ندارد باور سخن كاين
از و دارند شك عرفاني مباني و برهاني مباحث در كه آنهايي
مسائل فهم استعداد كه هستند جاهلاني از يا گريزان برهان
و نميفهمند كه نميفهمند خود و فاقدند را دقيق و لطيف
آن از يا و نكردهاند درك را متضلع استاد محضر يا
ادبي علوم درك قريحه و استعداد و ذوق "صرفا كه طايفهاند
قريحه فاقد ولي واجدند ، را سنخ اين از علومي و تاريخ و
از نوع اين عرفانياتاند ، و ذوقيات و متعاليه حكمت خاص
.بروند خود مطلوب دنبال است بهتر خلق
فلسفه به يا بياموزيم هم را غرب فلسفه كه است لازم آيا
كنيم؟ اكتفا اسلامي
با ولي بياموزيم جديد فلسفه كه نيست شرعي لازم ما براي
را جديد فلسفه تحليل و تجزيه قدرت خود كه استادي وجود
كه كرد پيدا را كسي ميتوان كمتر.است مطلوب باشد دارا
.آيد كار به كه باشد نموده ترجمه جديد فلسفه از كتابي
به مترجم دست كه ديدهام فلسفه در دكارت و كانت از آنچه
عمق "مطلقا و است كثيره مناقشات قابل است ، رسيده آن
جديد فلسفه من عقيده بهاست فاقد را خودمان ملي فلسفه
مبدل حسگرايي نوعي به و است كرده تنزل فلسفه عالم از
.است شده
را عرفان و دين غربي چشم با عرفان و دين ديدن آيا
نميكند؟ مغشوش
پشتكار و هوش در باشد ، كسي چه غربي آن تا كه آن جواب
و مقدمات با را عرفان اگر غربي.ندارد وجود شكي غربيها
در ديني محيط در دين با نيز و فراگيرد جواني در آن شرايط
و غربي ديد بين فرقي گردد آشنا برهان و دليل با مناسب سن
است مسلم برما نكته ايننميشود مشاهده بين در شرقي چشم
مردم از است درآمده تحرير قيد به شناسي اسلام در آنچه كه
.است غرب
دوره يك كسي اگر نمود گمان و كرد غفلت نكته اين از نبايد
را شناسي اسلام پايه.هست نيز شناس اسلام آموخت ، فقه
اعمال و معتبر روايات و قرآن شناخت و عقايد اصول در بايد
زندگي طول در السلام آولاده علي و عليه پناه رسالت حضرت
و حق ارباب امير و بركات و خيرات نزول واسطه آن ظاهري
و حضرت آن نظام معجز كلمات و زندگي كيفيت و (ع)علي يقين
سال چند و (ع)مرتبت ختمي جناب رحلت از بعد دوران روش
.نمود كشف يا پيدا او ، خلافت
چيست؟ فلسفه آموزش براي مناسب برنامه
مبتني مهم اصل چند بر فلسفه آموزش براي مناسب برنامه
دانشجوي نه باهوش بسيار دانشجوي انتخاب جمله ازاست
وجود دوم اصل.دانشگاهي رشتههاي كليه از وامانده
به شوق وجود نيز و علم ، طالب در فلسفه با مناسب استعداد
.علم اين
و صدرالحكماست آثار فلسفه ، رشته در تحصيلي كتب ما عصر در
مباني و است ، اشراق مشاء فلسفه به ناظر او متعاليه حكمت
آميخته باطن لحاظ به چه و ظاهر اعتبار به چه او تحقيقي
كه مينمايد تقرير را مطلبي گاهي ;است عرفان و تصوف با
از متضلع غير شخص كه اختصار كمال با ولي است مهم بسيار
علي زائد الوجود ان كما":ميفرمايد جايي در.ميگذرد آن
وجود مفهوم يعني "الممكن وجود علي زائد الماهيه ،
قرار ماهيت ذات مرتبه در و است ماهيت بر زائد بالاتفاق
.است متكلمين و حكما كافه اتفاق مورد معنا اين.ندارد
***
وجود از حكايت جنبه ماهيت مفهوم شد ذكر كه آنچه بنابر
وجود ظل نيز امكاني وجود.است وجود ظل جهت اين از.دارد
حكايت از نظر قطع و دارد تحقق حكايت جهت از و است حق
و حق به تقوم جهت از.نمينمايد صدق برآن امكاني وجود
به مضاف وجود هر و ميشود اطلاق وجودي شيء برآن مرآتيت
وجود صدق حق ، به آن تقوم اعتبار به و است حق به متقوم حق
وجود مفهوم كه جهت اين از.است التبعيه من ضرب به برآن
وجود وحدت. است حق مستقل وجود به وابسته امكاني وجود بر
(ع)علي عن و نسبي اطلاقي نه و عددي نه است اطلاقي وحدت حق
تبعي وجود به نيز روايات در "الاهو لاهو من يا هو يا"
.است شده اطلاق ظل
صفات ، و اسماء عالم و واحديت مقام در قدري تعينات مبحث در
ظهور مقام در ثابته اعيان و آمده ميان به ظل از بحث
اظلال عيني ظهور مقام در اعيان و اقدس فيض افياء و اظلال
گفت الحكما صدر اينكه.حقند ظهور و تجليات و مقدس فيض
يكن لم جاعله عن النظر لوقطع الامكان الوجود اي الممكن"
نسبت الفقر نفس امكاني وجود كه آن بنابر " "مذكورا "شيئا
"شيئا يكن لم نيز جاعل وجود با باشد وجود سلطان به
ذكر كه آنچه و التبعيه من بضرب الا لايشاراليه ،"مذكورا
توحيد اثبات آن حاصل كه است المحققين صدر افادات از شد
معرفت ائمه و الله الي سالكان مذاق و مختار كه است خاصي
.است
دارد؟ مقامي و شان چه حاضر عصر فرهنگ در فلسفه
طالب كه است كساني مطلوب شد عرض كه طريقهاي به فلسفه
اين.است مطلق معبود و حق به مرتبط كه آنچه و حقند معرفت
به راجع.باشند دوخته قامتي هر براي كه نيست قبايي طريقه
(4).نمود مفصلي بحث بايد آن اهميت و متعاليه حكمت
:پانوشتها
.ص 73 ق ، -ه 1380-مشهد ط الالهيه ، المظاهر .1
مكيه فتوحات.2
ص 183 جديد ، ط ج 1 ، اسفارالهيات ، .3
الي صص 41 شماره 18 ، پنجم ، سال "فرهنگ نامه" از منقول .4
45
نظران صاحب نگاه از...
(بخش واپسين)لاهوتي حسن استاد با گفتگو
خاك و آب اين معنوي صفات بهترين دربرگيرنده آشتياني *
تقطير به كهنسال قوم اين روح متمادي قرون طي آنچه در است
است كرده فراهم
كشف راه پيشآهنگان از يكي عنوان به همواره استاد نام *
فكري سنت اين احياي و ايران اسلامي فلسفي ميراث دوباره
دنيامدارانه و الهي حكمت ضد انديشههاي تهاجم مقابل در
شد خواهد ثبت جديد
جانب از آشتياني استاد درباره نظرات و تعبيرات برخي
چيست؟ شما نظر شده ، ابراز بزرگ انديشمندان و علما بعضي
.ميدهم جواب مختصر ديگر را سوءال اين :لاهوتي حسن استاد
ادئون خيابان در ميلادي سال 1975 در نكنم اشتباه اگر
دانشگاه استاد فرانسوي ، فقيد اسلامشناس منزل به پاريس
دكتر آقاي جناب دانشمندم دوست.رفتم كربن ، هانري سربن ،
تشريف نيز معلم ، تربيت دانشگاه استاد عسكريان ، مصطفي
به فرانسهندان من براي را كربن پروفسور سخنان و داشتند
ثاني يا "دوم ملاصدراي" لقب بار اول.بازميگفتند فارسي
كه شنيدم آشتياني استاد حق در كربن زبان از آنجا در را
دوباره ملاصدراي" را آن نصر حسين سيد دكتر آقاي جناب
فلسفه تاريخ در نيز طباطبايي جواد دكتر آقاي و "شده زنده
هم هنوز ولي ;فرمودهاند ترجمه (4)"ديگر ملاصدراي" را آن
deuxieme Mulla" عبارت چهارسال سه و بيست گذشت از پس
.دارم بهخاطر شنيدم ، فقيد كربن زبان از كه را "Sadra
جا يك عليه رحمتالله قزويني رفيعي سيدابوالحسن آيتالله
:فرمودهاند ياد عناوين اين با آشتياني استاد حضرت از
الحكماء سيد و الراسخين قدوتالعلماء مستطاب جناب"
به ايشان حق در را عناوين اين ديگر درجايي و ;"المتالهين
والمحقق النحرير الفاضل العالم جناب":بردهاند كار
سيدالحكماء و المجتهدين و الفقهاء عماد الخبير ، المتاله
محرم)"الاشتياني السيدجلالالدين المولي المتالهين ، و
(قمري 1380
استاد جا ، يك همايي ، جلالالدين شادروان فقيد دانشمند
خرداد 1345)خواندهاند المحققين و زبدتالفضلا آشتياني
خطاب"الصمداني الحكيم" را ايشان ديگر جايي و (شمسي
.(شمسي ظ ، 1338) فرمودهاند
عارف" را آشتياني استاد شهيدي ، جعفر سيد دكتر آقاي جناب
.كردهاند وصف "نشسته عزلت در عالم و وارسته
"زمانه اوستادان اوستاد" لقب محقق مهدي دكتر آقاي جناب
.بردهاند كار به ايشان به نسبت را
"فرهيخته عارف" عنوان داماد محقق سيدمصطفي دكتر آقاي جناب
داوري رضا دكتر آقاي جناب و پسنديدهاند ايشان براي را
:فرمودهاند مرقوم چنين آشتياني استاد درباره اردكاني
و بزرگ استاد آشتياني آقاي... المتاخرين الحكماء استاد"
".خويشند زمان مربي
استاد حضرت درباره نصر دكتر آقاي جناب بزرگوار استاد
:فرمودهاند حقمرقوم به آشتياني
به همواره (آشتياني سيدجلالالدين استاد) ايشان نام
فلسفي ميراث دوباره كشف راه پيشآهنگان از يكي عنوان
دفاع وسيله تنها كه فكري سنت اين احياي و ايران اسلامي
و الهي حكمت ضد انديشههاي تهاجم مقابل در فكري
براي ايشان نام و..شد خواهد ثبت است جديد دنيامدارانه
.ماند خواهد باقي عصر اين فلسفه تاريخ در هميشه
داريوش دكتر آقاي جناب گرانقدر متفكر و دانشمند استاد
:نوشتهاند آشتياني استاد درباره شايگان ،
معطوف سو يك از كه است هستي نحوه يك تبلور نقطه آشتياني
ابنسينا ، يعني است ، بوم و مرز اين تفكر بزرگ قلههاي به
باز است نگاهي ديگر سوي از و صدرالمتالهين و اشراق شيخ
معنوي صفات بهترين دربرگيرنده آشتياني...آينده سوي به
قوم اين روح متمادي قرون طي آنچه در است خاك و آب اين
در مورچهوار حوصله با و است كرده فراهم تقطير به كهنسال
".است نموده ساري خلقيات و آداب رسائل ، و كتب
از يكي آشتياني سيدجلالالدين حضرت ;گفت ميتوان حق به
از يكي تا ميكشد طول قرني كه هستند ما زمانه نوادر
در كه" -آيد ظهور به فرهنگي و علمي عرصه در ايشان امثال
".نايد عطار يك قرن هر
ارشاد رضا محمد:از گفتوگو
اسلامي فلسفه تاريخ طول و عرض
طي زماني سير معناي به را اسلامي فلسفه تاريخ طول اگر
به اسلامي فلسفه تاريخ عرض و اسلامي ، تفكر قرن سيزده
در زمينه اين در كه آثاري و فلسفي گوناگون مباحث معناي
نحلههاي ساير با فلسفه ارتباط و شده نگاشته دوران هر
كه داشت اذعان بايد كنيم ، تلقي انتزاعي تفكر و انديشه
شايان بسيار تاريخ اين بعد دو هر در آشتياني استاد خدمات
ايشان اسلامي فلسفه تاريخي سير لحاظ از.است عظيم و توجه
خود را فلسفه تاريخ كه غربي فلاسفه مانند به ديدشان
و زمان از خارج اصالتي فلسفي مباحث براي و دانسته فلسفه
است ، نبوده نيستند قائل انديشه آن و اين تكوين خاص دوران
گوناگون ادوار مانند حلقه پيوند به توجه وجود با بلكه
اصالت اسلامي فلسفه گوناگون مكتبهاي براي اسلامي فلسفه
"قال من الي لا و قال ما الي انظر" گفتار و بوده قائل
ايشان تصور لذا و است نبوده دور ايشان نظر مد از هيچگاه
اسلامي فلسفه ديدگاه از خود آن تاريخ و اسلامي فلسفه از
با سخت كه كربن هانري جهت همين به.غربي نه و است
بايد ميگفت روزي و بود مخالف غرب در متداول تاريخگرايي
.نگاشت غرب در "فلسفه ضد تاريخ ضد" پيرامون كتابي اكنون
تاريخي اصيل تحقيقات براي حتي آشتياني استاد آثار به سخت
.بود علاقهمند تاريخگرايي فقط ونه
ادوار از بيشتر اسلامي فلسفه ادوار از برخي كه آنجا از
خود هم آشتياني استاد بود ، گرفته قرار مطالعه مورد ديگر
اسلامي حكمت و فلسفه سلسله مفقوده حلقههاي مصروف را
فلسفه تاريخ ايشان ، علمي فعاليتهاي آغاز در.كردند
فقط كه افق در بود رفيع جبالي سلسله مانند اسلامي
پرده در حدي تا هم آن و بود مشهود آن مرتفع قلههاي
فرازهاي و نشيب در تفحص و تجسس به ايشان.پنهان ابرها
.پرداختند آن نمايان كمتر تپهماهورهاي و قلل اين
آشتياني استاد توجه مورد اسلامي فلسفه تاريخ بعدي دوران
است ، شده غفلت آن از ديگر دوران هر از بيش واقع در كه
قطبالدين و خواجه شاگردان دهم ، تا هشتم قرون يعني
توجه مورد همواره ميپيوندد ، اصفهان مكتب به را شيرازي
اين بزرگان درباره بارها دارد خاطر به حقير و بود ايشان
و خفري و دشتكي خاندان و دهدار محمد و محمود همچون دوران
با يافتهاند شهرت شيراز مكتب اعضاي به اكنون كه ديگران
آثار از برخي بتوانيم بوديم اميدوار و داشتيم سخن هم
علاقهاي استادبياراييم طبع حليه به را دوران اين عمده
كه داشتند عصر اين شخصيتهاي برجستهترين از يكي به خاص
اثر چاپ به منجر علاقه همين و بود اصفهاني تركه ابن همان
.شد ايشان مبسوط مقدمه با "القواعد تمهيد" حكيم اين بديع
رشتههاي طلاب اكثر مانند آشتياني استاد كه آنجا از
بودند ، پرداخته متعاليه حكمت فراگيري به خود دوران معقول
بزرگ آن مكتب و صدرالمتالهين آثار به خاصي توجه طبعا
گواهي زمينه اين در ايشان متعدد آثار چنانكه داشتند
صفويه عصر يعني دوران اين انديشه تاريخ لحاظ از.ميدهد
واقعا آشتياني استاد آثار قاجاريه دوران در آن دنباله و
.است بينظير گفت بتوان بلكه كمنظير كيفي و كمي لحاظ از
دوران اين فلسفه تاريخ كنارهاي و گوشه از بسياري ايشان
آراء از بسياري بر و كردند روشن بيسابقه صورتي به را
فراگير سريعا متعاليه حكمت اينكه به ادعاي مانند متداول
يا و راند ، بيرون صحنه از را فلسفي مكتبهاي ساير و شد
سياسي خاص شرايط علت به ملاصدرا بلافاصله شاگردان اينكه
.كشيدند بطلان خط جستند دوري متعاليه حكمت از خود دوران
خود "ايران الهي حكماي آثار از منتخباتي" كتاب ظهور
ملامحسن "المعارف اصول" چاپ و ساخت مطرود را اوليه نظريه
نوشتههاي در را متعاليه حكمت تعاليم استمرار كاشاني فيض
.ساخت روشن او شاگرد معروفترين
***
فعاليت زمينه اين در اسلامي ، فلسفه تاريخ عرض اما و
عرفان نيز و فلسفه در الهيات بخش به بيشتر آشتياني استاد
طبيعيات به كمتر ايشان و است داشته اختصاص كلام حدي تا و
و داشتهاند توجه قديم رياضي و طبيعي علوم نيز و منطق و
نسبت ايشان ديدگاه و نداشته تسنن اهل كلام به عنايتي حتي
حكمت مكتب استادان و ملاصدرا منظر همان كمابيش كلام به
انكار حتي و اشاعره از نقد رغم به ولي است بوده متعاليه
خدماتي آشتياني استاد مكتب ، اين متكلمان بحثهاي مشروعيت
پيرامون و كرده تشيع فلسفي كلام شناسانيدن بهتر به شايان
نگاشته خواجه التجريد كتاب بر قرون طي كه متعددي شروح
بزرگ سهم بتواند كه كيست.نوشتهاند ارزنده بس نكاتي شده
در همه اكنون كه ملاصدرا تفكر احياي در را آشتياني استاد
مناسبت به كه هنگامي كند؟ انكار هستند آثارش جستجوي
طباطبائي علامه مرحوم اشاره به او ولادت سال چهارصدمين
حكيم اين از آثاري چه شود ، چاپ او از آثاري شد قرار
شايد دهه چند گذشت از پس اكنون بود؟ دسترس در بيبديل
و شواهد و اسفار جز به زمان آن در كه باشد شده فراموش
اين نوشتههاي به دسترسي بود نادر كه سنگي چاپ رساله چند
مگر نداشت امكان اخير دوران در فلسفه آسمان درخشان ستاره
استفاده او آثار خطي نسخ از ميتوانستند كه آنان براي
واقع در و است صادق نيز حاجي رسائل درباره امر اين.كنند
آشتياني استاد توسط بار اولين براي رسائل اين از بسياري
.رسيد طبع به دقيق نقد و تحليل با و شد ويراسته
خردجاودان ، 1517 -نصر حسين سيد دكتر
|