رسانهاي فرهنگ در ايدئولوژي و واقعيت
دوم بخش - همگاني هاي رسانه و عمومي فرهنگ
تصوير پايههاي عنوان به "ايدئولوژي" و "واقعيت" عدم
دست از يعني فقدان اين.است قصهگو كل داناي فقدان همان
و تجربه در پيوسته هم به جزئيات پيدايش و كليت رفتن
شامل است فرهنگي فرامدرن ، فرهنگ ديگر بيان به.تصوير
هم به مجموعههاي در جزئيات اين كه مختلف جزئيات و قطعات
را خود تركيب خارجي اصول نظارت بدون ثابتي پيوسته
كه است فرهنگ اين اجزاء از يكي تلويزيون اكنون.مييابند
مجموعه يك در كه است مدبرانه اجزايي شامل آن مداوم جريان
يك اجزاء.ميكند عمل بيرون ، از نه درون ، از شده مدون
متون ، يا قولها نقل:از عبارتند تلويزيوني برنامه
.متنوع عمومي ذائقههاي از مجموعهاي و اقتصادي تجهيزات
اين ميشود ، پخش دقيقهاي مبتذل 15 برنامه يك وقتي "مثلا
صحنهها از هريك كه است متعددي صحنههاي شامل برنامه
بايد صحنه يك براي گاهي و هستند فوق اجزاي داراي
در كه است كاري روند اين.گيرد صورت برداشت چندينبار
تكرار اخبار حتي تلويزيوني ، شوهاي تبليغاتي ، برنامههاي
.ميشود
كانالهاي در خصوص به را اجزا و قطعات به شدن تبديل اين
راه از كنترل دستگاه با بيننده يك.هستيم شاهد تلويزيوني
عبور متعدد راويان خطوط از كانال ، چرخان پيچ يا دور
و كمتر علاقه دهنده تشكيل عبور ، اين مجموعه و ميكند
.بود خواهد بيننده بيشتر
با كه اخبار ، همچون خاصي برنامههاي در ديگر طرف از
ميكند ، بيان را محض واقعيت كل داناي راوي از استفاده
اجزاي محمل در را واقعيت فرض پيدايش فرايند ميتوان نيز
در كودكربايي" خبر نشر.كرد مشاهده پيوسته هم به
واقعيت يك ارائه "مجدد عرضه" تئوري طبق كه ،"خاورميانه
استوديو ، نوع:است عناصر اين به وابسته ميباشد ، خبري
تصاوير ميكند ، گزارش و گرفته قرار گزارشگر كه محلي
مورد در خبر سردبير كه ترتيبي نوع واقعه ، از بعد خيابان
خانواده از سريع تصاوير مثل است نموده فرض قضيه اين
تفسير قربانيان ، يا قرباني از آهسته تصاوير يا قرباني
واقعه ، هنري تاثيرات ميشود ، عرضه كه كارشناسانهاي
...و كامپيوتري گرافيكهاي
در خبر يك عرضه اما است ، قراردادي بالطبع فوق عناصر ساخت
مجدد عرضه و ميزند هم به را قراردادها ساخت ، اين قالب
به مربوط تصاوير واقع درميكند مغشوش را واقعه يك
يك از كه هستند خيالي تصاوير "خاورميانه در ربايي كودك"
روشهاي بين تناقضي هيچ و گرفتهاند نشات فرضي واقعيت
است آن فرامدرنيستي فرض زيرا ندارد ، وجود آن عرضه متفاوت
يك مرجع يعني.ندارد وجود تمايزي آن مرجع و تصوير بين كه
شده عرضه خيال صورت بين تصوير توسط كه است فرضي واقعيت
كه دادهاند تشكيل را جديد واقعيت يك هم با دو هر و است
در ديديم كه صورتي درميناميم واقعيت فرض را آن "مجددا
و واقعيت بين تناقض بر حركت مبناي كلاسيك ، تئوريهاي
.بود تصوير
نظم ايدئولوژي ، واقعي ، مرجع از فرامدرن تصاوير وقتي حال
واسطهاي هر كلي بهطور و (خاص سازماندهي) خاص نوعي
و واسطهاي هر با نظمي هر از آنها بالطبع باشند ، گريزان
واقع ، دربسازند را خود ميتوانند دورهاي هر در
بينظم ، مقولاتي از كاركرد و نظم ايجاد فرامدرن توانايي
فرامدرنيسم حسي توانايي اما.است بيارتباط و متناقض
روشي از را بيرابطه و نامنظم تصاوير كه است گونه بدين
كه است آن نيز دليلشنمينهد برهم متناقض و ناهماهنگ
اين خود و ميباشد نظامها همه طبيعي كاركرد بيرابطهاي ،
اگر پساست نظام شاخصهاي ارادي توزيع از برخاسته امر
در شده تعيين پيش از اراده با ما را مفاهيم است قرار
بينظمي بنياد به بايد دهيم قرار بخشي يا واسطه انواع ،
.ميدهد اهميت بدان فرامدرنيسم كه چيزي كنيم ، توجه مفاهيم
آوانگارد" به فرامدرنيسم اينجا در كنيم فكر شايد
فرامدرنيسم.نيست طور اين اما است ، شده نزديك "مدرنيستي
بالاتر پديده سطح از را آن كه ميكند تكيه نكتهاي بر
در حقيقت در.نميداند سطح پايه را عمق منتهي ميبرد ،
يا ظاهر كه است بدان وابسته "عمق تحليل" كلاسيك تئوريهاي
فرهنگي و اجتماعي تجربه از برخاسته رفتاري ساخت هر سطح
كه حالي در ميدهد ، سازمان ما اجتماعي آگاهي به كه ماست
سازمان ساختهاي چنين وجود حتي يا قدرت فرامدرنيسم
رو تقليدي شيوه به آنكه نتيجه.ميكند رد را يافتهاي
.ميآورد
به مقاله ابتداي در كه نيست تقليدي همان تقليد اين اما
اينجا دركرديم ياد آن از كلاسيك تئوري يك عنوان
واقعه از شباهتي بلكه نميباشد ، نظر مورد مجدد تصويرسازي
واقعه در كه تازگيهايي و بدعتها با همراه هست تصوير در
مدرنيسم بين تلفيقي شاهد ما اينجا در يعنينيست
نمايش" در "مثلا كه هستيم تقليدي مدرنيسم و آوانگاردي
نوار يك سبك از تقليدي نمايش اين.دارد وجود "ميامي
.است ديگري معاني داراي مضمون نظر از كه است ويديويي
فرامدرنيسم ، در گفتيم ، هم "قبلا كه همانطور واقع ، در
ندارد ، وجود متن يك يافته سازمان ارائه نام به مقولهاي
;نيست جامعه كل برداشت متن يك كه است آن اساسي فرض چون
(آنها ذائقه) خود تماشاگران با همراه كه حال عين در
.است اجتماعي كاركرد داراي
نيز اجتماعي ذائقه نام به ديگري مفهوم با اينجا در پس
در فرهنگي محصول همان كاركردش كه ذائقه ، .ميشويم مواجه
در را هنري انواع هويت است ، كننده مصرف اجتماعي موقعيت
"نوعي" هويت "مثلا.ميدهد سازمان متفاوت و مشابه ساختهاي
و مرد يا زن جنسيت اجتماعي معاني طريق از مبتذل هنر مثل
هرچه حال است ، يافته سازمان آنها اخير ابتذال رابطه
اجتماعي همساني نشانگر بالطبع باشد ، بيشتر نوع يك گستره
اجتماعي ذائقههاي يا تقاضاها كه است آن مسئله اما.است
پديد نيز متعددي انواع "نتيجتا پس دارد ، وجود بسياري
اوليه جوامع شدن پيچيده از بعد واقع ، در.است آمده
جامعه سراسر در شده كنترل تنوع گونهاي سرمايهداري ،
را فرهنگي يا سرمايهاي خاص كالاهاي كه يافت موجوديت
.مينمود توليد همگان براي
توان است ، مطرح فرامدرنيسم كه بيستم قرن اواخر در اما
كه قدرتي تحميل زيرا.هستيم شاهد را عامي طلبانه آزادي
توانايي نموده ، عمل متمركز شكل به عرصهها همه در
اگر يعني ندارد ، را وسيع تنوع اين به پاسخگويي
همان اصليش منظور ميافتد در ساخت و نظم با فرامدرنيسم
.نمايد يكسان را همه ميخواهد كه است اجتماعي نظام
تودهها بين رابطه حل در مسئله ،(1982)بوريلارد نظر طبق
ميگفتند كلاسيك تئوريهاي حقيقت در.است اجتماعي نظم و
به بيگانگي ، اين و هستند نظم با بيگانه "اصولا تودهها
عدم) طبقات نظم شكستن درهم با سرمايهداري عصر در خصوص
امروزين توده ديگر.است شده شديدتر (قديم اجتماعي طبقه
ساخت آن نظم از تا ندارد اجتماعي ساخت در ثابتي جايگاه
.است سيال "كاملا پس كند ، متابعت
ندارد ، نظر در بودن سيال بر منفي معنايي فرامدرنيسم اكنون
بدون ميكنند مصرف را تصاوير انسانها امروز ميگويد
ايدئولوژيك معناي) صريح معناي تا باشد داشته لزومي آنكه
زيرا.باشد داشته همراه به متن را آن (واقعي مرجع يا
نمايند معنيسازي ميتوانند بسيار تنوع واسطه به انسانها
به اجتماعي نظم مقابل در كه است چيزي همان اين "اتفاقا و
.مينمايد ايستادگي معاني ، تلقين مفهوم همان
توده تمايز" مفهوم در را جديد فرهنگ عرصه ميتوانيم پس
بحث اين منتهي.بيابيم فرامدرنيسم نزد "اجتماعي نظم از
كه حالي در است ، زيباييشناختي ماهيت داراي "عمدتا
را ، فرهنگ تحليل مجدد عرضه و تقليدي كلاسيك تئوريهاي
پيميگرفتند شناسانه ، معرفت چارچوب نهادن كنار با همراه
با فرامدرنيسم.ميرسيدند سياسي روابط نقد به آنجا از و
"ايسمهاي" همه غيرماترياليستي ، شناختي زيبايي بر تكيه
شناختشناسي بستر بر متكي و كرده تلقي ظاهري را ديگر
در بلكه ندارد ، كافي اعتبار نظمي هيچ":ميگويد انتقادي
را مختلف تصاوير انفجار واقعيت ، و معني از متكثر دنياي
".شاهديم
نقد قانون طبق و كرد نقد بايد نيز را فرامدرنيسم اما
عبارت آن از فاصلهگيري بهترين.گرفت فاصله آن از بايد
نظر طبق.اجتماعي ماترياليسم حوزه در گرفتن قرار:از است
از عياري تمام صورتبرداري فرامدرنيسم ماترياليستها ،
اصلي موضوع زيباييشناسي اين در.است كهن زيباييشناسي
نخبگان اختيار در و گرفته فاصله زندگي از كه بود ناب هنر
عمومي زندگي از رفتن فرا اين.است مادي اجبارهاي از آزاد
مشروعيت داراي هنري چنين پس است ، آن تناقض اصلي باعث
:ميگويد ،(1984) بورديو.نيست چنداني تاريخي و اجتماعي
با است معادل روزمره زندگي از زيباييشناسي گرفتن فاصله"
بوريلارد همچنين."آني ضرورتهاي از اقتصاد شدن آزاد
ميكند ، رد را فعلي مادي شرايط فرامدرنيسم كه دارد اذعان
از را خود مداوم فشار و محدود ماهيت هم شرايط اين ولي
.دادهاند دست
جامعه بطن در كه ميبينيم ميكنيم ، رجوع جامعه به "مجددا
يك گذشته مثل ديگر است ، آمده پديد اطاعت از متعددي اشكال
توده اشكال اين.نيست موجود روابط در اجتماعي اطاعت نوع
نخبگان جانب از تئوريك آسيبپذيري و بيفرهنگي از را
و سياسي اقتصادي اومانيسم ، امروزه ديگر.است رهانيده
بودن انتزاعي سطح اما.نيست خاص گروه يك مختص فرامدرنيسم
آن هنري جنبه واقع در.است پايينتر مردم توده نزد در آن
به روزمره زندگي شرايط در موجود فرهنگي اعمال مجموعه از
ارتباط وسايل نزد پس.است شده داده عبور كانال يك عنوان
و "مجدد عرضه" ،"تقليدي" تصويري تئوريهاي جمعي
بر تكيه با آنها حقيقت در ندارد ، وجود "فرامدرنيسم"
تصوير ، و واقعيت تصوير ، و ايدئولوژي بين فراساختاري رابطه
صورت را خود روزمره توليدات ديگر تصاوير و تصوير
.ميدهند
اختصار به را موردي مطالعه سه بحث اين شدن روشن براي
در كه است (1990)ليل توسط مطالعه اولين:ميدهيم ارائه
صورت كارگر طبقات بين در و برزيل كشور شهري حومه مناطق
شاهد شده ، شهري تازه روستاييان اين زندگي در.است گرفته
و حاضر اعضاي كه عكسهايي نوع يك.هستيم تصوير نوع دو
ديگري شده ، نصب ديوار به و ميدهد نشان را خانواده غايب
ليل.ميكند عرضه را متعدد تصاوير مدام كه تلويزيون
در:است كرده مطالعه را تصوير دو اين اجتماعي كاركرد
از را سير اين و هستند اجتماعي تحرك نشانگر عكسها واقع
حالي در.ميدهند نشان خوبي به جديد اعضاي تا مرده اعضاي
تصاوير روستايي ، شهري ، جديد تصاوير ارائه با تلويزيون كه
معجوني.است آورده پديد را معجوني...و گذشته آينده ، از
عبور بستر اجتماعي تحرك همين مثل مشخص ساختارهاي كليه كه
چنان معمولي نمايشي سريال يك "مثلا كه طوري بههستند آن
همان است ممكن كه ميگذارد متوسط طبقه كارگران بر تاثيري
.نگذارد ديگر اجتماعي طبقات بر را تاثير
ساكن كرهاي زنان بر (1990) چووچو توسط تحقيق مورد دومين
تاثير از عبارت تحقيق اين فرضيه.است گرفته صورت امريكا
در كرهاي زنان بر (كرهاي ويديويي نوارهاي) بومي هنر
شو ،"مثلا امريكا ، تلويزيوني برنامههاي تاثير با مقايسه
كرهاي معمولي سريال يك سير خط.زنان اين بر كوزبي معروف
طلاق به "معمولا كه است شوهر شغل و زن واكنش بين جدال
تاثير تحت بيشتر سريالها اين واقع ، در.ميانجامد
ميجويند سود احساسات از و گرفته قرار مجدد عرضه شگردهاي
.است زنان باب در سالارانه پدر روابط فضاي حفظ آن تاثير و
شدت به پدرسالاري فرهنگ شدن دروني واسطه به نيز زنان
از خود روزانه دعواهاي در حتي و گرفته قرار تاثير تحت
شو كه حالي در -ميگيرند مدد نمايش در موجود قولهاي نقل
پدر خانواده فرهنگ نمود بهترين كه كوزبي تلويزيوني
مشاهده كرهاي زن توسط وقتي است بورژوايي سالارانه
و تحرك نوعي و مردان رفتار در را ابتذال نوعي ميشود ،
زن يك براي اگر.ميشود موجب زنان در را برتر اختيار
"كاملا مسئله يك غريبه زني با شوهر كردن كار امريكايي
براي توجيهي ميتواند كرهاي زن نزد است ، خصوصي شغلي
تصوير پذيرش كرهاي زن براي ترتيب همين به باشد ، طلاق
از راديكال تصوير يك شود ، پياده همسرش ماشين از كه زني
خودش فرهنگ واسطه به كرهاي زن ديگر ، طرف از.است آزادي
امريكايي زن جانشين كه ندارد خيالي ايده چنين هيچگاه
طلبكارانه موقعيت از امريكايي زن تصور است همچنين و شود
تلويزيوني برنامههاي تماشاي از دو هر چند هركرهاي زن
.ميكنند دريافت ميخواهند خود كه را چيزي ديگري
آن و پذيرفته صورت ،(1988) ويليامز توسط سوم مطالعه
اين.است واشنگتن در متوسط طبقه سياهپوستان وضعيت توصيف
زندگي كوچك آپارتمانهاي در بوده ، فقير بسيار سياهپوستان
محيط.كنند تجربه را تحركي ميتوانند ندرت به و ميكنند
مواج تركيب و ماندنيتر خاطرات باشد ، فشردهتر هرچه آن
نمايشهاي و سريالها از نيز آنها.ميباشد غليظتر احساسات
ميكنند دريافت را چيزي ميدهد ارائه تلويزيون كه متعددي
.است همخوان خودشان اجتماعي فرهنگ و محيط با كه
دارد ادامه
|