" شتابزده قضاوت " در قضاوت
مطبوعات و ارتباطات
" شتابزده قضاوت " در قضاوت
تاجزاده مصطفي نامه به مطهري علي دكتر پاسخ
:اشاره
مقاله به تاجزاده مصطفي آقاي روشنگرانه نامه درج پي در
در درج براي ايشان ناحيه از پاسخي مطهري علي دكتر آقاي
همشهري به پرخاش ضمن جوابيه ، آن در.شد واصل روزنامه
آقاي پاسخ اينجانب ، نامه درج بدون چرا كه بود شده اعلام
عرف و اخلاق خلاف را امر اين و است شده درج تاجزاده
علي آقاي جناب خواسته اجابت مقام در.دانستهاند مطبوعات
دو ذكر با تاجزاده آقاي نامه به ايشان پاسخ ذيلا مطهري
.ميشود درج محترم خوانندگان اطلاع جهت مقدماتي نكته
متضمن مطهري علي آقاي نخستين مقاله از فقراتي:آنكه اول
كه بود حقوقي و حقيقي شخصيتهاي به تحقير و توهين
روزنامه صفحات در چاپ عهده به نميتوانست عليالاصول
و ناعادلانه اقدام اين آنكه ضمن ايبسا و شود سپرده
بود ، همشهري فرهنگي اعتبار و ايشان شان از دور غيراخلاقي
.ميساخت فراهم تعرض مورد چهرههاي براي را پاسخگويي حق
در مستوفي و گسترده بطور تاجزاده آقاي جوابيه:آنكه دوم
دفاع بهمنظور كه بود مطهري شهيد معتبر نظريات طرح مقام
و تحرير رشته به بزرگوار عزيز آن منزلت و حيثيت از
نكتهاي هيچ متضمن آنكه ضمن.بود درآمده بازنويسي
حقيقت اين و نبود عنانگسيختگي و بيادبي يا توهينآميز
آن اگر كه ميدهد نشان را خود آنجا تا روشن و اثبات قابل
توصيف فيالواقع ميشد ، درج خطابياش عبارات حذف با مطلب
را هيچكس و بود مطهري شهيد آموزههاي پايه بر تحليلي و
.بود نرفته نشانه را كسي و نداده قرار تاديب و تعرض مورد
حفظ با مطلب آن تاجزاده آقاي خواسته اداي باب از لكن
بود قطعي همشهري براي آنكه ضمن شد ، درج خطابياش عبارات
.كرد خواهد دريافت پاسخي متقابلا كه
و ميشود درج مطهري علي آقاي جناب جوابيه ذيلا بهرحال
نقد گوياي آنكه از بيش عملا ايشان نامه كه حاليست در اين
نكاتي همان مويد باشد تاجزاده آقاي نوشته به تعريض و
ادبيات مكتوبات ، خلال از وزارتكشور سياسي معاون كه است
شهيد محققانه و واقعبينانه تحليلهاي و كلام اجتهادي ،
.است داشته عرضه و كرده استنتاج مطهري
آن و است ضروري شده واقع مرعي كه ملاحظه يك ذكر پايان در
پنج در همشهري ، اعتناي مورد ادبورزي همان حكم به اينكه
محترم نويسنده سوي قلماز حرمت و اخلاق عنان كه مورد
و داشت وجود آن در موهن يا و تحقيرآميز تعرضات و رهاشده
نبود ، نيز تاجزاده آقاي نامه به پاسخگويي مقام در ايضا
نويسنده چنانچه البته كه است شده برگرفته درج حيطه از
بنگرند ، بدان ادب و انصاف موضع از و نيت صدق با محترم
حسن به و داد خواهند همشهري در خود دوستان به را حق اين
.شد خواهند واقف خويش مطبوعاتي برادران نظر
تاجزاده آقاي جناب
ضمنا.شد مطالعه و رسيد جنابعالي پاسخ سلام ، اهداء با
بود نكرده چاپ را اينجانب مقاله آنكه با همشهري روزنامه
اما. كرد چاپ يكطرفه توضيحات و تيترها با را شما پاسخ
:است ذكر قابل نكاتي جنابعالي پاسخ درباره
اينكه توضيح."نشستيد قضاوت به شتابزده":نوشتهايد -1
درباره كيهان روزنامه در جنابعالي نظر اظهار ديدن از بعد
جايي در كه را او اخير حرفهاي من" كه آقاجري آقاي سخنان
درباره او كه چيزي و دارم قبول كاملا است كرده سخنراني
اعتراض مطهري به چرا پس است ، گفته نيز مطهري گفته دين
آوردم دست به را ايشان سخنراني ويديويي نوار "نميكنند؟
آن شده پياده متن آن بر علاوه.نمودم ملاحظه دقيقا و
.نداشت نوار با اختلافي و كردم مطالعه دقت به را سخنراني
دست به منبع دو از نيز را شما سخنراني پاسخ و پرسش متن
دسترسي آن نوار به البته و كردم مطالعه دقت به و آوردم
.ننشستهام قضاوت به شتابزده هم چندان بنابراين.نداشتم
شده تحريف دين بوديد گفته كه جهت آن از شما سخنان
بود آنجا مشكل نداشت ، مشكلي باشد تودهها افيون ميتواند
آن و كرده تائيد را آقاجري آقاي سخنراني تمام شما كه
.بوديد داده نسبت مطهري شهيد به را مطالب
شهيد استاد آثار نشر بر نظارت شوراي" خود پاسخ در -2
پرهيز سياسي جناحبنديهاي عرصه به ورود از را "مطهري
نشر و تنظيم شورا اين وظيفه كه است ذكر قابلدادهايد
آن آثار همه نشر بر نظارت و شهيد متفكر آن نشده چاپ آثار
.است آثار اين در معنوي و لفظي تحريف با مقابله و بزرگوار
خورده گره خميني امام با مطهري استاد شخصيت كه همانطور
ايشان آثار "بود من تن پاره مطهري":فرمود امام كه است
خميني امام با بزرگ رهبر آن مكرر تاكيدات دليل به نيز
امام آثار درباره كه حساسيتي همان لذا.است خورده گره
كه مطهري استاد آثار درباره رود ، بهكار بايد خميني
شورا اين.شود منظور بايد است خميني امام تاليتلو
معدود در و بوده دور به سياسي دستهبنديهاي از همواره
را سياسي گروه هيچ ملاحظه است داشته كه موضعگيريهايي
نادرست ، اظهارنظرهاي برخي به پاسخ در لذا است ، نكرده
.است شده درگير كشور سياسي مهم گروه دو هر با ناخواسته
در ورود به را جنابعالي اخيرا كه آنها":گفتهايد -3
براي را خود روزنامه حتي و ميكنند تحريض عرصهاي چنين
محترم جمهور رئيس شعارهاي و اصلاحات نفي حقيقت در و نقد
همان مصداق شما سخن اين "...دادهاند قرار شما اختيار در
.كردهايد تعبير "شتابزده قضاوت" به آن از كه است چيزي
نكرده تحريض عرصهاي چنين در ورود به را اينجانب كس هيچ
گروهي كه كردم احساس پيش سال يك حدود از بنده اين.است
انقلاب مسير "اصلاحطلبي" و "اصلاحات" نام تحت كه برآنند
اين در و دهند تغيير غرب سوي به خود زعم به را اسلامي
كه كردم تكليف و وظيفه احساس لذا.هستند جدي خود تصميم
كتاب و مقاله آنها طوركه همان شد ، ميدان وارد بايد
فتنه اين تا بنويسيم كتاب و مقاله نيز ما مينويسند
موجب و بوده موثر اينجانب نوشتههاي قضا از و شود خاموش
شده قدم ثابت انقلابيون و اصولگرا و متدين اقشار دلگرمي
آثار نشر و تنظيم همان بنده اين اولي علاقه والا.است
علاقه و ميباشد كار اين رساندن پايان به و پدرم
همچنين.است دانشگاه در تدريس يعني اينجانب شغل ثانويام
است ، نداده قرار من اختيار در را خود روزنامه كس هيچ
به توجهي و مينويسم آزاد و مستقل موضع از چون بلكه
دچار مقالاتم چاپ در معمولا ندارم ، سياسي گروهبنديهاي
گرچه نميكنند چاپ طرف دو روزنامههاي و ميشوم مشكل
اين البته و دارند ، بيشتري همكاري اصولگرا روزنامههاي
و بيان آزادي ادعاي بيشتر كه اصلاحطلبان طرف از كار
كساني وضع اخيرا لذا.است زشتتر ميكنند مخالف آزادي
.ميكنم درك بهتر ميافتند روزنامه يك تاسيس فكر به كه را
خود روزنامه كساني كه باشد درست شما ادعاي فرضا بعلاوه
اختيار در جمهور رئيس شعارهاي و "اصلاحات" نقد براي را
مگر دارد؟ اشكالي چه كار اين ;باشند داده قرار اينجانب
صدايي چند جامعه و گفتگو و نقد و بيان آزادي به قائل شما
نيست؟ شما گفتار در تناقض يك اين آيا نيستيد؟
انحراف ، امروز كه كردهايد صادر حكم":نوشتهايد -4
آزادي در را ارزشها همه و غرب مدني و سياسي حقوق پذيرفتن
و سياسي حقوق وسيله اين به و است ، كردن خلاصه دموكراسي و
از وجه هيچ به ".كردهايد نفي و خواندهايد غربي را مدني
گرفته كه نتيجهاي.نميشود گرفته نتيجه اين من جمله اين
دموكراسي و آزادي و غرب مدني و سياسي حقوق نفي ميشود ،
اينكه نه است اسلامي مدني و سياسي حقوق اثبات و غربي
و استدلالها لهذا.است غربي مدني و سياسي حقوق اساسا
و زائد آوردهايد نتيجهگيري اين از بعد كه استنادهايي
آن كه نميدانيد جنابعالي آيا":گفتهايداست بيمورد
خودي به را انساني و فطري ارزشهاي هيچگاه فرزانه استاد
نفي بودن غربي دليل به را آنها و نكرد تقسيم بيگانه و
درست سخن اين اصل "نكرد؟ تخطئه را آن به قائلين و ننمود
اختصاص ملتي و قوم هيچ به انساني و فطري ارزشهاي كه است
يك عدالت مثلا.نميشود تقسيم بيگانه و خودي به و ندارد
اين در سخن اما.نيست خاصي ملت به متعلق و است بشري ارزش
انساني و فطري ارزشهاي از غربي دموكراسي و آزادي كه است
ميان.است مغربزمين مردم يعني خاصي قوم به متعلق و نيست
انساني و فطري ارزشهاي از كه اسلامي دموكراسي و آزادي
.است آسمان تا زمين از تفاوت غربي دموكراسي و آزادي و است
براي مطهري آيتالله كه استدلالي از خواستهايد جنابعالي
براي كردهاند ، ذكر ايرانيان ميان در اسلام بودن خودي
اين و كنيد ، استفاده غربي دموكراسي و آزادي بودن خودي
ميدانيد كه طور همان.خطاست و الفارق مع قياس
چنانكه - بود ايراني ناسيوناليسم ترويج شاه رژيم سياست
آن نظريهپردازان و - است اصلاحطلبان برخي سياست امروز
ما كشور در طبعا ايران به ورودش زمان در اسلام ميگفتند
ايران مرزهاي خارج از علاوه به و نداشته تاريخي سابقه
استاد.است اجنبي و نيست خودي پس است ، گرفته سرچشمه
:ميگويند ايران و اسلام متقابل خدمات كتاب در مطهري
ملاك باشد ، برخاسته مردمي يك ميان از چيزي يك اينكه صرف"
مرزها خارج از چيزي اينكه صرف و نميشود آن بودن خودي
;نميشود آن بيگانهبودن و بودن اجنبي ملاك باشد آمده
بودن خودي ملاك و "نيست عمل ملاك تاريخي سابقه همچنانكه
و رنگ چيز آن اينكه يكي:ميدانند اصل دو اين را چيزي
را آن ملت اينكه ديگر و باشد ، نداشته را خاصي ملت بوي
دموكراسي مورد در اصل دو اين كه ميبينيم.باشد پذيرفته
.نميكند صدق غربي آزادي و غربي
-ايران ملت ثانيا و دارند ، غربي بوي و رنگ دو اين اولا
پس.است نپذيرفته را دو اين -اصلاحطلبان ميل عليرغم
.است مخدوش شما استدلال
خاستگاه كه گرفتهايد مفروض خود استدلال در شما علاوه به
درست اين و است ، زمين مغرب دموكراسي و آزادي
از بيشتر مقوله دو اين به اروپا دانشمندان البته.نيست
كبير انقلاب از قبل و پرداختهاند مسلمان دانشمندان
اروپا در شدت به مردم سياسي و اجتماعي حقوق مساله فرانسه
انقلاب موجب روشنگريها و بحثها همان و است بوده مطرح
بدان اين اما.شد اروپا اجتماعي تحولات ساير و فرانسه
.آموختهايم غرب از ما را دموكراسي و آزادي كه نيست معني
.است مطرح ما حديث و قرآن در گسترده طور به آزادي مساله
التي الاغلال و اصرهم عنهم يضع و:ميفرمايد كريم قرآن
:ميفرمايد عليهالسلام علي.(اعراف /157) عليهم كانت
نامه نهجالبلاغه ، ) حرا جعلكالله قد و غيرك عبد لاتكن
دموكراسي آن تبع به و انساني آزادي خاستگاه پس.(31
.زمين مغرب نه است اسلام حقيقي
و كردهايد ذكر استاد آثار از شواهدي آزادي ، مورد در -6
به نظارت شوراي" كه دادهايد قرار عتاب مورد را ما آنگاه
و آزادي اصل مطهري انديشه از دفاع نام به حقي چه
كجا در نظارت شوراي اولا "ميكند؟ نفي را مردمسالاري
هر ثانيا است؟ كرده نفي را مردمسالاري و آزادي اصل
نفي را مطلق مردمسالاري و غربي آزادي اصل مسلماني
اصالت مطلق طور به مردم خواست و اميال آزادي اگرميكند
فرمود؟ ارسال را انبياء خداوند چرا بود ، عمل ملاك و داشت
اينها ازميكرد واگذار مردم خود به را سعادت راه تعيين
همه استناد متفكر يك مطالب به شما استناد بايد گذشته
آن به مساله يك در او كه را جوانبي همه يعني باشد ، جانبه
روي مطهري استاد آزادي ، مساله دركنيد ذكر است پرداخته
متفكران نظر برخلاف اينكه اول:داشتهاند تاكيد نكته سه
بلكه نميكند ، محدود ديگران آزادي تنها را آزادي غربي ،
.ميكند محدود را انسان آزادي نيز اجتماع و فرد مصالح
.عقيده آزادي و تفكر آزادي ميان است فرق اينكه دوم
تقليد صرفا بلكه نيست ، تفكر از ناشي عقايد ، از بسياري
و است اكثريت از پيروي يا اجداد و آباء و گذشتگان از
بايد عقايد اين با.ندارد منطقي و عقلي ريشه خلاصه
پاي و دست به كه است زنجيرهايي مانند زيرا كرد مبارزه
كمالات به رسيدن از را آنها و است شده بسته انسانها
از استعدادي اينكه حكم به تفكر قوهميدارد باز انساني
پيشرو در مانعي و باشد آزاد بايد است انساني استعدادهاي
نقطه و بستگي و انعقاد عقايد ، برخي ولي.باشد نداشته
همان به مطهري استاد اينكه سوم واست آزاد تفكر مقابل
در و -ميكنند دفاع بيان آزادي و تفكر آزادي از كه شدتي
مساله اين بر مقدار اين كسي كمتر اسلامي متفكران ميان
لزوم و نيرنگ و فريب و نفاق ممنوعيت از -است كرده تاكيد
.گفتهاند سخن افكار بيان در بودن صريح
دارد ادامه
مطبوعات و ارتباطات
پاياني بخش - ومطبوعات ملي حاكميت ، شدن جهاني
بشريه حسين دكتر
كه فرايندهايي بر نميتوانند ملي دولتهاي كه است بديهي
است ، خارج كنترلشان و اختيار حدود از شدن جهاني بواسطه
اهم از يكي ارتباطات و كنند كنترل اعمال موثر نحوي به
وسايل از اعم امروزه ارتباطي وسايل.فرايندهاست اين
چنان ارتباطات تكنولوژي گسترش.است الكترونيكي و مكتوب
هر در ملي دولت هر كه است كرده ايجاد گستردهاي امكانات
محتواي كند ، كنترل اعمال بخواهد كه هم وسيلهاي و حيطه
.ميشود منتشر و منتقل ديگر وسايل طريق از ارتباطي
گرچه و هستند جايگزيني قابل بيش و كم گروهي رسانههاي
رسانههاي پرمخاطبترين روزنامه و راديو تلويزيون ،
مجلات ، كتب ، چون ديگري رسانههاي اما امروزند ارتباطي
.برخوردارند چشمگيري ارتباطي اهميت از كامپيوتر و فيلم
يا و بودند دولتي انحصارات تلويزيون و راديو درگذشته
بوسيله يا و فرهنگ و ارتباطات وزارتخانههاي توسط
شمار در تنهاميشدند اداره دولتي مستقل بنگاههاي
مالكيت در الكترونيكي رسانههاي دموكراسيها از معدودي
نظارت امكان عدم علت به اخيرا امابود خصوصي بخش
و مالكيت كشورها از بسياري بعد به دهه 1980 از سراسري
خصوصي بخش جانب از تلويزيوني و راديو ايستگاههاي اداره
بر دولتي نظارت و كنترل البته.داشتهاند مجاز را
دارد ادامه مختلف اشكال به همچنان الكترونيكي رسانههاي
دولتي كنترل از كه مدتهاست مكتوب رسانههاي حوزه اما
با استبدادي و بسته نظامهاي گذشته در.است شده خارج
يا مستقل روزنامههاي نشر از ميتوانستند راحتتري خيال
خاطري آرامش چنين امروزه اما كنند جلوگيري خود مخالف
دست ومطبوعات بيان آزادي سركوب گذشته در.نيست ممكن ديگر
امروزه اما شد سياسي ثبات برقراري موجب مدت كوتاه در كم
مشروعيت عدم شدن برملا موجب هم كوتاهمدت در حتي كار اين
تنها نه زيرا ميشود ، سركوبگر رژيمهاي اساسي بيثباتي و
جريان همچنان ديگر رسانههاي طريق از اطلاعرساني
طبعا نيز سياسي نظامهاي سركوبگرانه خصلت بلكه مييابد
شدن جهاني عصر در امروزه خلاصه طور به.ميگردد برملا
.ميدهد معكوس نتيجه مطبوعات و رسانهها و اطلاعات سركوب
دولت مالكيت يا كنترل در ارتباطي وسايل كه رژيمهايي در
امروزه امابود آساني كار مخالفين كردن ساكت داشت قرار
دولتها كنترل دايره از فزايندهاي نحو به ارتباطي وسايل
.ميشوند خارج و ميگريزند
نتيجه
غرب دموكراتيك زندگي شيوه شدن جهاني حقيقت ، در شدن جهاني
را شدن جهاني اصلي موتور گرچه.است ليبرالي دموكراسي و
گرچه و ميدهند تشكيل شمالي كره نيم ثروتمند دموكراسيهاي
به جهاني سطح در نابرابري ساختارهاي فرآيندهايي چنين در
دليل اين به ليكن ميگردند ، توليد باز گوناگون انحاء
آنها يا و گرفت ناديده را شدن جهاني مثبت پيامدهاي نبايد
.انگاشت ناچيز موقت و منفي پيامدهاي برخي پرتو در را
سياسي محلي ، ديكتاتورهاي بسته حصارهاي شدن جهاني فرايند
كامل استيلاي.است ساخته شكنندهتر بسيار را فكري و
دست و ممكن ديگر مردم فرهنگي زيست شيوه بر محلي دولتهاي
اين در دولتي ايدئولوژيك دستگاههاي.نيست توجيه قابل كم
فرهنگي هژموني و ميدهند دست از را خود پيشين سلطه ميان
طبقات ديگر.ميشود تضعيف محلي اليگارشيهاي ايدئولوژيك و
دلبخواهانه سليقه بنابه نميتوانند محلي دولتهاي حاكمه
جهاني فرايند.برانند فرمان و كنند حكومت آساني به خود
مقابل در مدرن عقلي حاكميت آن بر كه است محملي شدن
در ملي حاكميت فزاينده تضعيف.ميرود پيش فرسوده سنتهاي
محلي خودكامه نظامهاي مورد در كم دست شدن جهاني فرايند
جهاني فرايند.شد خواهد تمام دموكراتيك مطالبات سود به
و فرهنگي اقتصادي ، ناسيوناليسمهاي انواع تضعيف به شدن
اغلب خود ناسيوناليسمهايي چنين و ميانجامد سياسي
تهديدي و بودهاند بسته سياسي نظامهاي استقرار دستاويز
.ميرفتهاند شمار به صلح براي
|