انديشه ساخت و زبان
2- صفوي كوروش با وگو درگفت شناخت و زبان
شرق فرهنگهاي ديگر ديدگاههاي تا مايليم آنكه از گذشته *
فكر ولي بدانيم ، زباني مطالعات در بوديسم جمله از را
راستا همين در نيز را پرسش اين تا نباشد بد كه ميكنم
مورد در غربيان و شرقيان نگرش نوع ميان آيا كه بكشيم پيش
شد؟ قائل ميتوان را تفاوتهايي زبان
قائل يعني بودن لايهاي نگرش بودايي آيين در شما !بله -
مشاهده را ملموس سطح يك برابر در انتزاعي سطح يك به شدن
به معتقد كه نيز افلاطون فلسفه در را نگاه همين.ميكنيد
.، ميبينيد است مثل
دوره فلسفي نگرشهاي سراغ به كه هنگامي اينجاست ، جالب
ما.هستيد روبهرو ديدگاهها همين با ميآييد ، اسلامي
مثلا.داريم تلفيقي مكتب آن از پس و اشراقي مشايي ، مكتب
شيخ آيا ولي است افلاطون به نزديك خيلي اشراق شيخ نگرش
ميدانم ، بعيد من گرفتهاست؟ افلاطون از را اينها سهروردي
تاثير اشراق شيخ بر افلاطون آراي است ممكن چقدر يعني
مشايي مكتب و ابنسينا آراي به كه هنگامي گذاشتهباشد؟
وي كارهاي لاي لابه در را ارسطويي نگرش ميرسيم ، وي
.برميگردد ايراني نگرش اشراق ، به شيخ نگرش.ميبينيم
به كه هنگامياست كردن نگاه لايهاي بر مبتني وي آراي
همان گل اين ميگويد مثلا او ميكنيد ، مراجعه سينا ابن
ولي دارم آن از دريافتي و ميكنم نگاه من كه است چيزي
تجلي گل اين ميگويد او ميرسيد ، اشراق شيخ به كه هنگامي
شيخ اينجا در.است گل اين آفريننده كه است چيزي نمود و
كردن نگاه لايهاي اين.ميكند مطرح را ديگري لايه اشراق
زير چامسكي انديشههايزبانشناختي در امروزه زبان به
زير افلاطون دوره در يا ،"ژرفساخت" و "روساخت" عنوان
نگرشها اين.ميشود مطرح مثل دنياي و ملموس دنياي عنوان
پي در آدمي انگار كه واميدارد انديشه اين به را ما
كه عواملي از يكياست بوده آفرينش چرايي و چگونگي
.است زبان ميدهد توضيح را هستي و آفرينش چگونگي
فلسفي پرسشهاي پيرو واقع در زبان به فلسفي نگاه اين *
خانه زبان هيدگر گفته به و است آفرينش و هستي درباره بشر
درون در و زبان راه از و است هستي تجلي ديگر تعبيري به و
و معرفت حاصل زبان لذا ميشود ، گشوده برما هستي راز آن
به رسيدن براي و ميگردد بيان نماد طريق از كه است رازي
عبارتي به و كرد واشكافي را آن بايد زبان در نهفته شناخت
دست وجود از جنبههايي به بايد تاويل و هرمنوتيك بوسيله
برميگردد؟ مسئله همين به نوعي به نيز سوسور بحث آيا يافت
نشانه درباره سوسور بحث.برميگردد همين به دقيقا بله -
جايي صراحت اين به هيچگاه وي اگرچه بگيريد ، نظر در را
براين او كه گفت ميتوان وي آثار لاي لابه از ولي ننوشته
نشانه اين و ميانديشد نشانه طريق از آدمي كه بوده نظر
كه را زبان اگر.ميآورد بوجود را انديشه كه است
و بررسي بتوانيم است ، نشانهشناختي نظام نوع پيچيدهترين
آن طريق از را نشانهشناختي نظامهاي ديگر كنيم ، تحقيق
نظام از مثالي نمونه براي شناخت ، ميتوان بهتر ابزارها ،
نام به غذايي ما.ميزنم خوراكيهايمان نشانهشناسي
شما ميكنم ، بيان را پلو شيرين واژه تا ;داريم شيرينپلو
در را اطلاعاتي كل در و عروسي شادي ، جشن ، از مجموعهاي
نظام يك بگويم ، "عدسپلو" اگر يا.ميكنيد مجسم آن كنار
بويژه و عزاداريها به مربوط مثلا كه ديگر نشانهشناختي
خوراكيها نظام.ميشود متبادر ذهن به عاشورايي آيينهاي
قرار ما اگر.است زبان پيچيده نظام به نسبت كوچكي نظام
اين نوع پيچيدهترين پس بيانديشيم ، زبان طريق از باشد
وچون چند و تحليل را زبان نظام بتوان اگر.است زبان نظام
و مييابيم دست انساني معرفت به اصل در كرد ، بررسي آنرا
مثل فردي وقتي.است همين رشته اين اهميت بواقع
و پيچيدهترين كه ميكند مطرح قاطعانه لوياشتروس
از پس او است ، زبانشناسي انساني علوم رشته ارزشمندترين
در كه ميداند چون.ميگويد را اين مطالعه سالها
نگيرد ، انجام زبانشناسي مطالعات اگر مردمشناسي ، پژوهشهاي
.بود خواهد ناقص مردمشناسي
مردمان انديشه و تفكر شناخت براي اشتروس لوي واقع در *
جمله از و تفكر ساخت تحليل به استراليايي قبايل و بومي
زبانشناسي از تحليل اين براي او.ميپردازد آنها اساطير
تاثير ساختگرا زبانشناسي آنكه به توجه باميگيرد بهره
چگونه كه بفرماييد گذارده ، شناسي اسطوره بر زيادي
اساطير تحليل در ساختگرا زبانشناسي روشهاي از ميتوان
بهرهگرفت؟
بر لوياشتروس ساختاري رهيافت به اينجا در نيست بد بله -
اشارهاي گرفته شكل نو زبانشناسي تاثير زير كه اساطير
.باشيم داشته
داشته وجود همنشيني و جانشيني محور دو زبان در ميدانيم
كه ميپرسيم حالا اين ، به توجه باميكنند عمل هم با كه
محور روي از شدهاند؟ ساخته چگونه اساطيري شخصيتهاي
همنشيني محور روي و كردهايم را انتخابهايمان جانشيني ،
را اسب ;مثال براي.گذاردهايم هم كنار را گزينشها اين
پشت را آن و كندهايم پرنده پشت از را بال گرفتهايم ،
را مار.آوردهايم پديد را بالدار اسب و قرارداده اسب
همنشيني محور براساس را آتش و كردهايم بزرگ گرفتهايم ،
هم خشنتر اينكه براي ابتدا در و دادهايم جاي دهانش در
اوليهاش برسر هم ديگر سر شش همنشيني محور روي و باشد
ما مواقع برخي.ساختهايم سر هفت اژدهاي و افزودهايم
ميكنيم باور آنقدر كهميسازيم را اسطورهايي شخصيتهاي
آدمي آرزوهاي از يكي مثال براي.ميترسيم آنها خود از كه
آدميزاد ذات و جان به را نمردن اين نميرد ، كه بوده اين
را تن رويين انسان مفهوم و كرده تلفيق آن با زده ، گره
محور روي كه است آدمي اصل در تن رويين.است آورده پديد
كه است جالب و است شده افزوده آن به ناميرايي همنشيني ،
اسفنديار آشيلو زيگفريد ، :چون رويينتنهايي از آدمي
برتر آدمي خود از اسطورهاي شخصيتهاي اين كه چرا ميترسد
.ميميرد (آدمي) او ولي نميميرند آنها.رفتهاند فراتر و
نمادهاست ، و تصويرها اين آفريننده كه انسان اصل در يعني ،
پديدهاي تا ميكوشد بنابراين دارد ، ضعف آنها به نسبت
از) آشيل موارد ، اين همه درببرد ميان از ساخته ، كه را
سادگي به (چشم طريق از) اسفنديار و (پايش پاشنه طريق
ميرا انسان يك از سادهتر حتي واقع در ميشوند ، كشته
نهايت در كه تنهاست رويين اين همه تقدير پس.ميميرند
زبانشناختي مطالعات طريق از چگونه ما روي هر به.بميرند
به نظام يك اگر ميرسيم؟ تفكر شناخت و شناسي اسطوره به
ساختاري ديدگاه طبق باشيم ، داشته اساطيري شخصيتهاي نام
هم با روابطي چه و است چگونه آنها ساخت كه ببينيم بايد
در دانش مهمترين را زبانشناسي كساني اگر بنابراين.دارند
نرفتهاند ، بيراهه زياد دانستهاند ، انساني علوم ميان
به جايي در نوعي به انساني علوم رشتههاي تمام كه چرا
كرد مطرح را آنها ميتوان چگونه كه ميشود ختم مساله اين
.ميگردد بر زبانشناسي و زبان به مساله اين واقع در و
ساختگراي و نو زبانشناسي كه حوزههايي از ديگر يكي *
ساختاري نگرشهاي طريق از نهاد ، آن بر عمده تاثيري سوسوري
بوده ادبي نقد بر..و شناسي جامعه روانكاوي ، رشتههاي
ساختار با موازي رواني ساختارهاي تحليل با واقع در.است
متن در نهفته معناهاي از پردهگشايي و كشف به ادبي متون
رنه لاكان ، ژاك چون انديشمنداني البته.ميشوند نايل
تحليل به همه و همه...و ريكور پل آلتوسو ، لويي ژيرار ،
ديدگاه كه بفرماييد.بودهاند علاقمند ادبي متون ساختار
نقد و تحليل در را ما اندازه چه تا و چگونه ساختارگرايي
ميدهد؟ ياري ادبي
;داريم ادبي -زبانشناختي مطالعات مكتب دو سوسور زمان در -
زبان برروي مسكو مكتب.پتروگراد ديگري و مسكو مكتب يكي
اين.ميكرد كار ادبيات برروي بيشتر پتروگراد مكتب و
و متن معناي ماجراي كه بودند رسيده نتيجه اين به مكاتب
شده ، ياد مكاتب.نيست علمي مطالعه نويسنده ، از كردن تعريف
زبان و ادبيات حوزه در رايج ديدگاههاي اولينبار براي
اين به گذاردند ، نام (Formalist) صورتگرا مسخره ، به را
رها را محتوا و هسته صورتگرايان ميگفتند كه معنا
سوسور آراي.ميكنند پيگيري را پوسته و صورت و كردهاند
ميان از.بود نزديك بسيار روس صورتگرايان آراي با
ياكوبسن و تروبتسكوي نام به آنان از تن دو صورتگرايان
.هستند معروف
به صورتگرايان و سوسور ساختگراي آراي تاثير تحت دو اين
مطالعه به بيشتر تروبتسكوي.پرداختند زبان مطالعات
چند ياكوبسن ولي آورد روي آن جهانيهاي و آوايي نظامهاي
شناس واژه -آواشناس ديد يك از ياكوبسن.كرد كار منظوره
.است يازيده دست ادبي مطالعات به ديگر ديد يك از.است
صحبت با ما كه است اين ادبي نقد و ادبيات درباره او نگرش
كلي طور به و نويسنده مرگ و تولد سال و زادگاه درباره
بايد.بپردازيم ادبيات خود به نميتوانيم ادبيات تاريخ
.كرد كاوي پي را ادبيات ادبيت
كه نگرشي ;بود باور اين بر سوسور آراي طبق (ياكوبسن) وي
منجر "شعرشناسي" نام به دانشي به ميپردازد ، زبان به
انتزاعي ساخت آن صوري نمود يعني گفتار به اگر و ميشود
اگر مثلا پس روبهروييم ، سبكشناسي با بپردازد ، (زبان)
ادبيات يا ميآيد بوجود چگونه شعر كه بروم اين دنبال من
كه ادبيات زبان يا لانگ به اصل در ميآيد ، پديد چگونه
روي بيايم مثلا اگر ولي ميكنم توجه است شعرشناسي همان
گفتار يا پارول به اصل در كنم ، تحقيق حافظ شعر سبك
كه ميكنم توجه (ادبيات طريق از زبان نمود) ادبيات
كتاب در سوسور البته.نهاد نام سبكشناسي آن بر ميتوان
ادبي نقد و ادبيات مساله به "عمومي زبانشناسي دوره"
به وي نوشتههايش ، دست از مجموعهاي در تنها.نميپردازد
نظر اين بر سوسور.ميكند اشاره تحريفات نام به مسالهاي
تحريف را خاص اسمهاي رومباستان ، در لاتين شاعران كه بود
ديگري شكل به را واژه كه معنا اين به ميكردند ،
را ديگري معناي نوشتن ، ديگر شكل به اين و مينوشتند
آن شاعران چرا كه ببرد پي نتوانست سوسور.ميكرد القاء
ميدادند؟ انجام را الفاظ با بازي اصطلاح به دوره
خودمان ادبيات در را الفاظ با بازي اين از مجموعهاي ما
ميل چرا من سروچمان":مصراع در "حروفي هم" مثلا داريم ،
و چرا چمان ، واژههاي در (چ) حروف با كه "نميكند چمن
كه ميشود تكرار آنقدر (چ)صداي.است گرفته صورت چمنبازي
و خيزيد":مصراع در يا ميكند ايجاد را خوشآهنگي نوعي
،"خيزيد" واژههاي حروفي هم "است خزان هنگام كه آريد خز
شدن خرد خشوخش تداعي خوشآهنگي ، عين در"خزان" و "خز"
به نتوانست سوسور روي هر به.ميكند را زده خزان برگهاي
حل به خويش اندازه در ياكوبسن ولي پيببرد مسائل اين
كار اين كه داد نشان اصل در ياكوبسن.گشت نايل آنها
طريق آن از تا است برجستهسازي نوعي (الفاظ با بازي)
آراء ، اين از پس.شود بدل ادبي زبان يك به روزمره زبان
بارت.ميرسيم بارت و دريدا چون كساني انديشههاي به ما
مرگ.ميكند مطرح را "مولف مرگ" مساله بار اولين براي
شعرش شاعري اينكه از پس مثلا كه نيست اين جز چيزي مولف
اصلي مقصود نميدانم من كه بگويد خوانندهاي سرود ، را
و درك (خواننده) من است؟ بوده چه شعر آن سرايش از شاعر
شرايطي چنين در ميكنم ، تحميل شعر آن به دارم كه خوانشي
از پس اينكه نهايت دراست گرفته صورت مولف مرگ است
ادبيات به مختلف نگرشهايي "عمومي زبانشناسي دوره" كتاب
.ميگيرد شكل ادبي ومتون
بر كه انتقاداتي از يكي ارتباط ، درهمين دكتر آقاي *
ميسازند ، وارد ساختگرايي نهايت در و سوسور ديدگاههاي
تاريخي تحولات از دور به زبان ساختار يا ساخت به توجه
دونگرش ميان سوسور خود چنانكه گذشته ، آن بر كه است
تفاوت همزماني زبانشناسي و (تاريخي) زماني در زبانشناسي
بر هستند ، وي منتقدان ازجمله كه تاريخگرايان.مينهد
زمينه از جداي ساختاري نگرش اين با وي كه باورند اين
تحول و شكلگيري سير و نمودها و واقعيات از تاريخي ،
اين شما نظر به آيا.ميشود دور آنها ملموستاريخي
است؟ وارد سوسور به انتقاد
از نميكنيم فرصت ما كه است زياد آنقدر علم حركت سرعت -
به اين بنابر كنيم ، گردآوري را اطلاعات اصلي كتابهاي روي
هم هنوز مثلا.ميرويم فرعي و دوم دست كتابهاي سراغ
برخي ايران در سوسور كتاب نشر و چاپ از پس كه ميبينم
شاگردانش از وي يادداشتهاي گردآورنده تن دو كه ميگويند
(تن دو آن) ما كه آمده كتاب مقدمه همان در ولي بودهاند ،
تدريس خودمان اينكه دليل به و بودهايم سوسور همكاران از
.شويم حاضر نميتوانستيم او درس كلاسهاي سر بر داشتهايم
اصلي كتاب كه است اين خاطر به نادرست برداشتهاي اين
روي از ايران در كه طوري آناست نشده خوانده سوسور
مطالعه دونوع سوسور شده ، عنوان اروپايي دوم دست كتابهاي
زبان همزماني مطالعه را مطالعه نوع يك;كرده جدا هم از را
كه وقتي.است نهاده نام زبان زماني در مطالعه را ديگري و
اين بر او كه درمييابيم ميخوانيم ، را سوسور خود كتاب
زبان زماني در مطالعه نام به چيزي كه بوده اعتقاد
سير بخواهيد شما اينكه براي و باشد داشته وجود نميتواند
همزماني مطالعه دونوع بايد كنيد ، بررسي را زبان تحول
از اضافه حروف ببينيد ميخواهيد كنيد ، فرض.باشيد داشته
سر از را تحولاتي چه صفويه دوره تا سامانيان دوره
بگيريد ، نظر در هم با بايد را مقطع دو شما.است گذرانده
اين بنابر.صفويه مقطع وديگر سامانيان زماني مقطع يكي
نميگيرد ، صورت زماني در مطالعه همزماني ، مطالعه بدون
اضافه حرف تحول چگونگي بررسي براي شما روي هر به كه چرا
را مقطع دو تنها و زدهايد فارسي زبان تاريخ به برشي
.است همزماني مطالعه همان اين و كردهايد انتخاب
قرار اصل را همزماني مطالعه سوسور واقع در يعني *
نفي را زماني در يا تاريخي مطالعه حال عين ودر ميدهد
فحواي در زماني در مطالعه كه است عقيده اين بر نميكندو
.است پذير وامكان شدني همزماني مطالعه
اصفهان به هوشنگ":ميگوييم وقتي بكنيد ، نگاه شما بله -
يكي بگيريم ، نظر در بايد را وجود تا دو جمله اين در "رفت
وديگر (باشد رفته تهران از اگر) تهران در هوشنگ نبودن
هوشنگ كه بگوييم بتوانيم تا اصفهان ، در وي حضور و بودن
باشيم ، داشته زماني در مطالعه اينكه براي.رفت اصفهان به
همانطوركه پس.باشد همزماني مطالعه دو آن ، سوي دو بايد
اين بر ولي نميكند نفي را زماني در مطالعه سوسور گفتيد ،
امكان همزماني مطالعه بدون زماني در مطالعه كه است عقيده
هم كنار را همزماني مقاطع شما درواقع نيست ، پذير
.بدهيد انجام زماني در مطالعه يك بتوانيد تا ميگذاريد
بنيان بر كه بفرماييد رسيديم ، اينجا به كه حال *
تعريفي چه نو ، زبانشناسي و دوسوسور فرديناند ديدگاههاي
بدهيم؟ ميتوانيم زبان از
.داد ارائه نميتوان مانعي و جامع تعريف يك زبان از -
انسان كه نشانهشناختي نظام پيچيدهترين ;گفت بتوان شايد
زبان ميكند ، استفاده آن از همنوع با ارتباط ايجاد براي
.دانست زبان دقيق و مشخص تعريف نميتوان را اين ولي.است
از دستگاهي يا مجموعهاي چيست؟ نشانهشناختي نظام حال
براي ميكند ، اشاره خودش از غير چيزي به كه نشانههاست
-ا -ت -ك) از فراتر مقصودمان "كتاب" ميگوييم وقتي نمونه
و كاغذ كه ميكند اشاره پديدهاي به بلكه است ، (ب
گوناگون جهان در نشانهشناختي نظامهاي.دارد نوشتهاي
.است نشانهشناختي نظام يك نيز رانندگي علايم هستند ،
|