حكمت و تدبير
( پاياني بخش ) قرآن اعجاز
تنها ماده و نر كه اين به معتقدبودند مردم اين بر سابق
حتي است شده ثابت ولياكنون.حيواناست و انسان به مربوط
و استوارند زوجيت بر جهان ذرات تمام و جمادات و نباتات
ميباشند ، مثبت الكتريكي بار و منفي الكتريكي بار داراي
مادينگي يا نرينگي اندام داراي نيز خنثي جانداران حتي
(4).هستند
ميفرمايد ، بيان مختلف آيات در را زوجيت مساله مجيد قرآن
و الارض تنبت مما كلها الازواج خلق سبحانالذي":جمله از
(يس/36)"ممالايعلمون و منانفسهم
و نرها همه كه است سزا را خداوندي تقديس و تسبيح
خود از زمين آنچه از اعم است ، آفريده را مادهها
ايشان كه چيزهايي از و آنان خود از و ميروياند
(رعد/3)"اثنين زوجين فيها جعل الثمرات كل من و".نميدانند
آن در مادهاي و نر جفت ميوهاي ، و ثمره گونه ازهر و
.است آفريده
"ابرها تلقيح"
داراي ابرها كه كرد ثابت فرانكلين سال 1752 در
داراي تنها بعضيها.هستند منفي و مثبت الكتريسيته
داراي فقط نيز دستهاي و هستند مثبت الكتريسيته
واضح و روشن هم علمي مباحث در.ميباشند منفي الكتريسيته
دو هر اگر يعني همنوع و همنام الكتريسيتههاي كه است
يكديگر واز هستند هم دافع باشند منفي دو هر يا مثبت
يا و منفي و مثبت يعني نباشند ، همنام اگر ولي.گريزانند
نتيجه در و ميكنند راجذب ، همديگر باشند مثبت و منفي
متعدد آيات در.ميپردازند باريدن به سپس و متراكم ابرها
ان تر الم" جمله از.است شده بيان آشكارا موضوع اين قرآن
فتري ركاما يجعله ثم بينه ، يولف ثم سحابا ، يزجي الله
(نور/43)"خلاله من يخرج الودق
(هم سوي به) آهسته را ابرها خداوند كه نميداني مگر
و متراكم آنهارا بعد ميآورد ، گرد را آنها سپس ميراند ،
لاي لابه از باران كه ميبيني آنگاه.ميسازد انباشته
.ميريزد بيرون آنها
ماءفاسقيناكموه السماء من فانزلنا لواقح ، وارسلناالرياح"
(حجر/22)".بخازنين له ماانتم و
وزيدن به (آنها ساختن بارور و ابرها)تلقيح براي را بادها
و پيوسته هم به ابرهاي) از آن دنبال به و مياندازيم
وسيله بدان را شما و ميبارانيم آب آسمان (شده تلقيح
و چشمهها و يخ و برف شكل به آنگاه) و ميگردانيم سيراب
و جمعآوري زمين در اقيانوسها و درياها و رودخانهها
زمين جو به تبخير را آن دوباره و مينمائيم اندوختهاش
توانائي شما و (برميگردانيم زمين به سپس و ميبريم
.نداريد زمين فضاو در بدينگونه را آن (نگهداري و) اندوختن
"فضايي مسافرتهاي"
را "گاگارين" بار نخستين براي شوروي دولت درسال 1961 ،
گاگارين.رسانيد خلا به و برد بالاتر زمين جاذبه قوه از
سال سيزده.دهد ادامه چرخش و گردش به زمين دور به توانست
(5).كرد پياده ماه كره در را انسان آمريكا دولت بعد
يكديگر دور پياز پوسته همچون را آسمانها بطلميوسي ، هيئت
.ميديد التيام و خرق غيرقابل را آنها و ميانگاشت پيچيده
آسمان رادر ماه و چهارم آسمان در را خورشيد يا شمس..
.ميكرد تصور اول
ديده غيرمسلح و مسلح چشم با راكه ستارگاني تمام قرآن
و":ميآورد بشمار زمين كره ساكنان اول آسمان ميشوند ،
آسمان نزديكترين ما (فصلت/12)"بمصابيح الدنيا زئناالسماء
عبور مجيد قرآنآراستهايم ستارگان زينت با را (ما به)
دراختيار با را آسماني كرات به پرواز و جاذبه قوه از
يا":ميداند امكانپذير معنوي ، و مادي قدرت و سلطه داشتن
اقطارالسماوات تنفذومن ان استطعتم ان والانس معشرالجن
(الرحمن/33)"الابسلطان فانفذولاتنفذون والارض
آسمانها نواحي از اگرميتوانيد انسانها ، و پريها گروه اي
با مگر بگذريد نميتوانيد لكن و بگذريد بگذريد ، زمين و
.(معنوي و مادي)عظيم قدرت
به اشاره ضمن.دارد وجود نيز ديگري آيه رابطه ، اين در
ديگر ، كرات به مسافرت و زمين جاذبه قوه از عبور امكان
به مسافرت هنگام به كه ميباشد نيز واقعيت اين بيانگر
هرلحظه تنفس اكسيژن كمبود و هوا شدن رقيق سبب به فضا ،
:ميشود مشكلتر
يردان من و للاسلام صدره بشرح يهديه ان يردالله فمن"
/انعام) "فيالسماء يصعد كانما حرجا ضيقا صدره يجعل يضله
(125
پرتو با) را سينهاش كند ، هدايت بخواهد خدا كه را كس آن
را كس آن و ميسازد اسلام (پذيرش) براي گشاده (نورايمان
به را سينهاش كند ، سرگشته و گمراه بخواهد خدا كه
.ميكند صعود آسمان سوي به گوئي كه ميسازد تنگ گونهاي
"زمين كره بودن شكل بيضي"
.نيست كامل كره يك ميكنيم زندگي آن روي به ما كه زميني
به معتقد قرآن.دارد نارنج يا سيب به شبيه شكلي بلكه
"دحاها ذلك بعد والارض":است زمين كره بودن شكل بيضي
(نازعات/30)
.داد قل (تخممرغ يعني) دحيه شكل به را زمين آن ، از پس
(و6 شمس 5) "طحاها ما و الارض و بناها ما و والسماء"
به سوگند و است ساخته را آن كه آن به و آسمان به سوگند
واژه.است داده قل و است غلتانده ، را آن كه آن به و زمين
(6).جايزاست طاء به دال تبديل.است "دحا" با مترادف "طحا"
(7).است تخممرغ يعني بيضه ، معني به دحيه واژه و
"لازم اندازه به چيزي هر آفرينش"
موازنه موجودات ميان در پروردگار عاليه حكمت و تدبير
وجود طبيعت بغرنج مسائل از يكي.است نموده برقرار دقيقي
جهان موجودات بين در كه است اجباري رابطه و علاقه نوع يك
بستگي ديگري وجود به كدام هر وجود يعني.ميشود مشاهده
يك سلولهاي و اجزاء جهان اين موجودات تمام گويي.دارد
.است برقرار آنها ميان در حياتي ارتباط و هستند پيكر
موجودي و بدهد رخ جهان اين در كوچكي نقص اگر كه بهطوري
خواهند قرار نابودي خطر در ديگر موجودات برود ميان از
خلقت گريبان سراز بيحساب موجودي هيچ طبيعت در.گرفت
قرار ديگر موجودات كنار در حساب بي و است نياورده بيرون
نقش خلقت عظيم كارگاه در پديدهاي هر بلكه.است نگرفته
بسيار نقشه يك طبق بر جهان چيز همه و دارد عهده به معقول
گستره سراسر در و دارد جريان عميق و ژرف و دقيق و ظريف
قانون و نظم اين.ميخورد چشم به قانون و نظم هستي سترگ
:در
بيكران ، آسمان كنار و گوشه گياهان ، يكايك انسان ، وجود
امواج سيارگان ، و ستارگان تكتك كهكشان ، ميلياردها
و جا همه در بالاخره و اتمها و سنگها دل در و اقيانوسها
است ، طبيعت منظم قوانين كشف علم كار.است مشهود چيز همه
آنها براساس جهان موجودات ساختمان بند تركيب كه قوانيني
آئينه علم:ديگر تعبير بهاست گرديده استوار و فراهم
اين آفريدگار ذات.است جهان سامان سخنگوي و گيتي نظم
چيز هر و است آفريده نظام و نظم كاملترين با را جهان
لازم اندازه به منظر ، زيباترين و پيكر بهترين با را گيتي
به نمونه براي.است داده قرار خود مناسب جاي در و
:فرمائيد توجه زير مثالهاي
بس گردش و حركت در خود مدار در كرات و اجرام اين همه
تصادف و برخورد يكديگر با وجود اين با ولي هستند ، شگفتي
ستاره با ستارهاي برخورد و تصادف احتمال.نميكنند
در يكي كه است كشتي دو برخورد و تصادف همانند ديگري ،
.كند حركت اطلس اقيانوس در ديگري و هند اقيانوس
داراي كه است كراتي و اجرام همه اين از يكي ما خورشيد
سيارگاني ما خورشيد بر و دور.است وقوانين ويژگيها همان
برروي حيات و ميكنيم زندگي آن در ما كه زميني.ميچرخند
.است خورشيد سيارگان از سيارهاي است ، گشته پديدار آن
:اينها از گذشته
ميبود ، آن فعلي ضخامت از بيشتر قدم چند زمين قشر اگر -1
حيات وجود و ميگرديد مكيده اكسيژن ، و كربن دياكسيد
.ميشد ناممكن
ميبود ، هست آنچه از كمتر اتمسفر ارتفاع اگر -2
همه به ميسوزند ، اتمسفر در روز هر كه شهابي ميليونها
را سوختن قابل چيزهاي همه و ميافتادند زمين كنار و گوشه
.ميساختند شعلهور
منجمد ما بود ، فعلي تابش نصف ما خورشيد تابش اگر -3
فعلي تابش دوبرابر آن تابش اگر و ميزديم يخ و ميگشتيم
.بوديم شده خاكستر و بوديم سوخته بود وقت خيلي ما بود ،
مايل هزار بيست ما از فعلي ، مسافت بجاي ما ماه اگر -4
كه چرا نيست ، شگفتانگيز بعدي چنين البته -ميداشت فاصله
قدري به آب مد -دارد فاصله مايل هزار شصت ما از مريخ
سراسر دوبار روزي كه ميآمد ، بالا و ميگرديد نيرومند
جاي از هم را خودكوهها حتي و ميگرفت فرا را زمين سطح
.ميكند
ميگرديد ، دراز فعلي طول برابر ده روز شبانه اگر -5
و ميسوزاند را ما گياهان روز هر تابستان سوزان خورشيد
يخ و ميگرديدند منجمد زمين روي گياهان همه شب در
.ميبستند
بيشتر يا درصد پنجاه ،%بجاي 21 هوا اكسيژن اگر -6
مشتعل و ميگرفت آتش زمين سوختني مواد همه ميگرديد ،
اصابت درختي به آسمان آذرخش از جرقهاي اگر مثلا.ميشد
ناممكن بلكه و ميگرفت آتش جنگلها سراسر بناچار ميكرد ،
.ميشد
زندگي و نبود بيش برهوتي بيابان زمين نبود باران اگر -7
اقيانوسها و درياها و بادها اگر نميگرديد ، ميسر آن بر
قابل نمك ، مثل آب اگر و نميداشت وجود زندگي نبودند ،
هوا از سبكتر بخار اگر.نميشد ممكن حيات نبود ، تبخير
.نميگرديد ميسر زندگي نميبود ،
و ميگنديد آبها ميبود ، شيرين اقيانوسها آبهاي اگر -8
نمك وجود كه چرا.نمييافت ادامه زمين روي بر زندگي آنگاه
سديم با كلر هم اگر.نشود فاسد و نگندد آبها ميگردد سبب
ديگر عبارت به نميداشت ، وجود نمكي نميگرديد ، تركيب
.نميداشت وجود حيات
كه درجهاي وسه بيست فعلي محوري ميل جاي به زمين اگر -9
بود ، برابر و متعادل آن محور دارد ، خود سكون به نسبت
ميگرديد جمع درياها و اقيانوسها شده تبخير آبهاي قطرات
قارههاي و ميباريد جنوب و شمال معين مكان دو در تنها و
هميشه وتابستان ميگرديد تشكيل يخبنداني و خشكيده
و ميمردند مردمان و ميشد زمستان و ميماند تابستان
حيات بدرود را زندگي همگان و ميرفت ميان از زندگي
!ميگفتند
روبه آن سوي يك جز چرخش حال در عطارد مثل زمين اگر -10
خورشيد دور بر گردش مدت در عطارد همچون و نميبود خورشيد
:ديگر عبارت به يا خودميچرخيد ، محور دور بار يك تنها
روز پيوسته آن از نيمي و ميشد شب هميشه زمين از اگرنيمي
زنده شب بخش در نه و روز بخش در نه هيچكس ميبود ،
.ميشد برچيده حيات نميماندو
و ميرسيدند؟ هم به كي اتمها نبود ، جاذبه قانون اگر -11
كي ميگرفتند؟ قرار هم كنار در كي اتمها داخل ريز اجزاء
هم اگر ميگرديد؟ زمين زمين ، كي و ميبود خورشيد خورشيد ،
هم اگر ميماند؟ خود فعلي محل در كي ميداشت ، وجود زمين
اصلا و ميبود؟ شكلي چه به زندگي ميماند ، خود جاي در
ميكرد؟ حركت چگونه انسان
كوچك ماه همچون زمين ولي ميبود جاذبه قانون اگر -12
ميبود آن فعلي قطر چهارم يك زمين قطر اينكه يا ميشد ،
پيرامونش آبهاي نيز و هوايي پوشش نميتوانست هرگز زمين
آن هم گرما درجه اين از گذشته نگهدارد ، خود دور به را
.ميشد كشنده كه ميرفت بالا اندازه
ميچسبيدند پروتونها و الكترونها اتمها ، داخل در اگر -13
ديگر برخي به برخي اتمها و ميشدند يكديگر جذب و
خالي فضاهاي كه بدانگونه ميگرديدند ، متصل و ميپيوستند
به زمين كره ميرفتند ، ميان از خلاها و ميشدند پر
ميان خلاهاي و خالي فضاي و ميگرديد تخممرغي اندازه
اكنون كه چيزهائي همه نميداشت ، وجود اتمها اجزاي
.بود ديگري شكل به ميبينيم
خاك ، نميگرديد ، متفق و متحد برخي با برخي عناصر ، اگر -14
مدارهاي.نميداشت وجود گياه و حيوان درخت ، آب ،
دستهبندي تا هشت تا هشت اتمها ، سطحي دربخش الكترونها
در الكترونها شماره گاه هر.شدهاند داده نظم و گشتهاند
هشت بودن با سطحي چنين مدار برسد ، عدد هشت به سطحي مدار
ديگري الكترون براي گنجايشي و ميگردد پر الكترون
نهمين باشد داشته الكترون نه عنصري اگر.نميماند
در و ميشود جايگزين اتم پوسته از ديگري مدار در الكترون
بگيرند جاي ميتوانند ديگر الكترون هفت تا دوم ، مدار اين
در منوال همين به كار.بشود كامل اتمها هشتتايي سري تا
و ميپذيرد انجام ديگر مدارهاي ساير و چهارم و مدارسوم
.ميگردند مستقر مدارها يكايك در هشتتا تا هشت الكترونها
.است الكترونها اتفاق به وابسته هم عناصر اتحاد:يعني
اتم ، سطحي بخش مدار در عنصري الكترونهاي شماره كه وقتي
عنصر پذيراي ميتواند عنصري چنين باشد ، تا هشت از كمتر
در عنصري الكترونهاي اگر ولي.بپيوندد بدان و گردد ديگري
.نميپذيرد را ديگري عنصر هيچ باشد ، تا هشت اتم سطحي قسمت
هفت خود خارجي سطح در آن اتم كه عنصري بنابراين ،
پيدا پيوند ديگري عنصر با ميتواند باشد داشته الكترون
اگر و ;است الكترون يك داراي خويش خارجي سطح در كه كند
با ميتواند باشد ، الكترون تا شش عنصري اتم خارجي سطح در
است الكترون دو آن خارجي سطح در كه كند پيدا پيوند عنصري
...آخر تا نحو همين به و
و نميگرديد سرد هرگز زمين نميبود ، حرارت قوانين اگر-15
.نميشد مناسب و شايسته حيات ادامه براي
پراكنده هم از زمين كره نميداشت ، وجود كوهها اگر -16
و بايسته حيات ادامه براي كه مفيدي قشر و ميگرديد
.ميرفت ميان از است شايسته
برجاي حيات نميداشت ، وجود زمين در ارزاق اگر -17
.نميماند
نتيجه به كه مقدماتي هستند ، حيات مقدمات چيزها همه
حساب نظر از هم مقدمات از مقدمهاي هر.رسيدهاند
يك عدد نسبت به مگر دهد رخ تصادفي نميتوانند احتمالات
ارقام چنين تصور از خيال كه بزرگي بسيار ارقام برابر در
كه ميبينيم ما.است درمانده و سرگشته واقعا سرسامآوري
به بود ممكن جهان اين در حيات مقدمات اين از يك هر
ميان از تنها و درآيد فعلي شكل جز ديگر شكل ميليونها
ممكنات همه آن از گونهاي و است شده برگزيده آنهاشكلي
ديگر شكل ميليونها به بود ممكن دوم مقدمه.است سربرآورده
احتمالات همه اين ميان از ولي درآيد ، فعلي شكل جز
اين اجتماع از.است گشته انتخاب شكل همين تنها وممكنات
ارقام و اعداد زبان از فراتر كه فراوان گزيدههاي همه
همه با حيات.ميآيد پديد حيات براي مناسبي فضاي هستند ،
بغرنجيهاي و پيچيدگيها جملگي با و بيشمارش واجناس انواع
تصادف به را اينها تمام است درست آيا ساختارش در موجود
كه ندانيم مطلقي اراده پرداخته و ساخته و دهيم نسبت
و است داده ترجيح شمار از بيرون احتمالات بر را احتمالي
(8).است برگزيده بينهايت پديدههاي ميان از را پديدهاي
: پانوشتها
صفحه نگارنده ، ترجمه حوي ، سعيد تاليف الله ، كتاب:نگا -4
188
تاليف بيستم ، قرن واكتشافات اختراعات كتاب:نگا -5
صفحه 295.صاحبي لاله ترجمه ويليامز ، .ترورآي
تفسير و البيان روح تفسير و منظور ابن العرب لسان:نگا 6
.كبير
المنارج قرآن ، از پرتوي المصحفالميسر ، :تفسيرهاي:نگا 7
.راغب مفرداتالقرآن و المحيط محيط فرهنگهاي 1 ،
صفحات نگارنده ، ترجمهحوي سعيد تاليف الله كتاب:نگا -8
5356
|