بيگانگي بر غلبه ;فرهنگها وگوي گفت
اشپيگل مجله - بارلوون فون كنستانتين
انديشه علي :ترجمه
و براندازجهاني خانمان و خونين جنگهاي از پس :درآمد
سياستمداران ازانديشمندان ، بسياري آن از حاصل بحرانهاي
مفرط عقلباوري يكسويهبر كه را تمدني فيلسوفان ، و
غربمداري بر تاكيد و هستي سويههايديگر گرفتن وناديده
برخي حل براي گرفتهوكوشيدند چالش به بود يافته استواري
تاملاتنويني و راهها به خويش ، جوامع مسائلدرگير از
و انديشهها به متنوع گرايشهاي سبب اين از.آورند روي
پايهگذارانانديشه وديگر كانت هگل ، نيچه ، ماركس ، آثار
به ، آنها از گوناگوني وتفسيرهاي ارائهخوانشها و مدرن
رهيافتجديد واقع در.انسانرسيد از شناختجديدي
خود جوامع بنيادين مسائل در انديشهورزيفيلسوفان حاصل
شده ادعا كه آنگونه گاه هيچ و پايههايمدرنيتهبود و
و پساساختگرايي چون رهيافتهايي.نبود آن از گسستيكامل
كه اينپسبود از.بود دوران اين پسامدرنيتهفرآورده
وگو ، تنوعتكثر ، گفت گوني ، گونه مفاهيم جهانجديد
را... و مدارانه قوم گرايشهاي از پرهيز معنايي ، چند
و هستيم سومميلادي آغازهزاره در كه اكنون.گشت پذيرا
رئيس سوي از "فرهنگها گفتوگوي" طرحعنوان به توجه با
تنوع پيامدهاي به كه را زير مطلب آن ، براي جمهوريايران
هم با جهانپرداخته ، سطح در فرهنگها وگوي وگفت
.ميخوانيم
شده كهنه ديگر نظر اين - ! سوم جهان!دوم جهان !اول جهان
رسيدنبه راه ولي.ميشناسد فرهنگ فقطيك آينده.است
گفتوگوي وجود ، اين با و پرمانعاست آنسنگلاخو
.است آينده واقعگراي سياست پايههاي يكياز فرهنگها
نشد ، منجر جهاني يكنظم به غرب ، و شرق درگيريهاي پايان
جهان ديگريدر ناهماهنگيهاي متوجه را چشمها فقط بلكه
ارتباطات ، زمينههاي در هماهنگي شاهد طرف يك از ما.ساخت
ديگر طرف از و هستيم بازارهايپولي و اقتصاد رسانهها ،
- قومي دليلتضادهاي به سياست ، در چندگانگيها ناظر
گرايشهاي و گريز دين مليتگراييهاي عقيدتي ،
در فقر شاهد همچنينميباشيم راديكاليستيمنطقهاي
از صحرا ، قسمتهايي آفريقايجنوب از عظيمي قسمت
هرچيز از قبل.هستيم نزديك خاور و آسيا لاتين ، آمريكاي
يك معرض در را خود شمالي وآمريكاي اروپا خارجاز دنياي
دليل اين به.ميبيند مدرنيزهشدن فشارشديد و تهاجم
است ، گرفته خود به خصمانه مفهوم يك شدن مدرنيزه پديده
مناطقيمثل فرهنگ وارزشيآندر اقتصادي اعتبار زيرا
از قسمتهايي در اسلامي ، فرهنگ مناطقداراي و قفقاز
زير اصل آسيا ، از و لاتين آفريقايقبيلهاي ، آمريكاي
.است سوالرفته
يكنقطهدور حول قبل ، روز از بيشتر روز هر جهاني سياست
و خودي تصورات بين تلفيق و ديگران با رابطه:ميزند
و غيرهجوميتر جديد نتيجه ، هماهنگيهاي در كه غيرخودي ،
پديدهاي بهعنوان فرهنگ معرفي ميشود ، متنوعتر ضمن در
سياستجهاني از روز به روز هماهنگكننده ، و ساز يكسان
از امروز فرهنگ شدن جهاني.ميشود وكمرنگ كنارميرود
ديگر طرف از مليو -قومي مرزبنديهاي به نسبت يكطرف
فنيو سياسي ، مقولههاي مرزيدر مسائلبرون به نسبت
كه ميرسد نظر به دارد ، قرار محتوايي تضاد اقتصادي ، در
در.ميافتد اتفاق همزمان دارد كردن ، ودور كردن نزديك
فرهنگيچه دلبستگيهاي كه ميآيد پيش سوال اين جا اين
در.داشت نوآوريخواهند و نوسازي كاركرديبا رابطه نوع
وعمل تجربه زياديبه قرن 21 ، افراد ابتداي همين
قطبي ، چند جهان يك در يكسانسازيفرهنگي دريافتهاندكه
تضادآفرينو بلكه نيست ، اطمينانبخش خواستهاي تنها نه
قبولوجود دريافت ، اين با همزمان.هست مسالهسازهم
گفتوگوي به نياز سوي به را مساله فرهنگها بين اختلاف
پيشاهنگيك بايد سوقميدهد ، گفتوگوييكه فرهنگها
.بشود حكومتي -سياسي نظام و نظم
واقعي وحدت بدون صنعتي وحدت
به ولي نشد ، منجر فرهنگ شدن جهاني به اقتصاد شدن جهاني
زيرا.نيست وحدتيواقعي كه يافت صنعتدست وحدت
نوعي جا هر در كه آمد دست به امكانات از مجموعهاي
يك فرهنگ امروز ، فرهنگميدهد اجازه را وحدت و همساني
آن ، همزمانبا.است زمان يك فرهنگ بلكه.نيست مكان
وديگرانصورت خود مرزبنديبين با هميشه هويت همساني
همان بنيادگراييها ، .جاست همين در خطر و ميگيرد
گرايانه شدهافراط سياسي شكل فرهنگياندكه اختلافات
گم جهاني تمدن در "واحد كل" ايده و تصور.كردهاند پيدا
نشستهاند رقابت به هم با كه انواع تكثر آن جاي به و شده
.است آمده بوجود
يك جغرافيايي ، ديدگاهسياست از امروز جهان تصويركلي
و همكاريها افزايش طرف يك در:است بينظميبزرگ
ميخورد چشم منطقهايبه بين اقتصاديغالبا پيمانهاي
دارند قدرت آوردن بهدست در اقليتهاسعي ديگر ، طرف ودر
تازه واختلافات درگيريها فراواني.ميخواهند واستقلال
شرقي تيمور تا رواندا از يوگسلاويو الجزايرتا از
.است داخليدولتها اوضاع خوردن هم به از ناشي
هستند فرهنگها همسازي اجباري مهاجرانعامل
ازدريچه اقتصاد و سياست بين خاص دادوستد يك چرا
برجستهترين از يكي است؟ ضروري فرهنگي مردمشناسي
از.اوست شكلزندگي در بسيار تنوع انسان ، زندگي خصوصيات
مهمترين.دارد نام "فرهنگ" تنوع اين مردمشناسي ، علم نظر
.انسانهاست يكسانيبين تشابهو اصول تامين فرهنگ ، وظيفه
آن ، ظريفترينعضو كه است وسيلهارتباطي يك فرهنگ
افكارو وسيع حوزه بهتبعآن و است زبان همان
منزلتاجتماعي ، فرهنگ ، كه است مهم هم اينايدههاست
صورتخاص به را جامعه اجتماعي طبقات و پايگاهاجتماعي
وسيع سطح مصرفدر و چگونگيتوليد و همچنيننوع و خودش
.ميدهد قرار تحتتاثير اقتصاديرا - اجتماعي
نظامكلي يك براي وظايف ، اين با فرهنگ كه است روشن
بماند ، باقي فرهنگي يكنظام هميشه بايد كه جهاني سياست
در چيز هر از قبل نكته اين.است خاصيبرخوردار اهميت از
فرهنگي بعد كه ميدهد نشان را جنوبخود - شمال گفتوگوي
روابط سطح قدرتدر تقسيم مقوله در برجستهاي نقش چه
گفتوگوبين به تمايل زيرا.دارد بينالمللبرعهده
فرهنگ.است فرهنگي انقلاب برخاستهاز جنوب ، خود و شمال
فرهنگ قدرت ولي ارتباطدارد هم قدرت با همچنين
آزادي مقابل دفاعيدر سپر يك اندازه ، همان به ميتواند
.باشد سياسي
كرد ، رشد آن ودر شده متولد فرهنگ يك در كه كسي اگر حال
بعضيها چرا ميافتد؟ اتفاق چه فرهنگجديديبشود ، مقيم
بعضيها و ميآيند راحتيكنار به تغييرات گونه اين با
و فرهنگي شبيهسازي فرهنگپذيري ، بحث جا اين ؟ نه
در تغييراتيكه به توجه با.ميآيد وحدتگراييپيش
تلقي قطعي نكته اين بايد پيشميآيد ، صنعت در و فرهنگ
كه را فرهنگي مرزهاي بيشتري مرتباانسانهاي كه شود
و است ، ناديدهميگيرند زندگي متفاوت اشكال نشاندهنده
و خود تصميم انسانبه سالميليونها هر.ميگذرند آن از
ديگر دارايتمدن سرزمينهاي به سياسي فشارهاي اثر بر يا
فراريانكه و مهاجرين سيل كه طوري به مهاجرتميكنند ،
جاي در و ميگذارند سر پشت را فرهنگيخود -ملي مرزهاي
مهاجرتهاي نسبتنميشود قطع ميشوند ، ديگرساكن
مرتبا جغرافيايجمعيت ، تغييراتطبيعي فرهنگيبه
پنجاه سال 1914تقريبا تا سال 1800 از.است شده زياد
در فقط.كردند مهاجرت آمريكا به اروپا از ميليوننفر
آمريكارفتند به مهاجر نفر ميليون نيم از سال 1984بيش
و ويتناميبودند مكزيكي ، فيليپينيو بيشترشان كه
فرانسيسكوو سان نيويورك ، چهارمجمعيت يك حدود امروز
.ميدهند تشكيل مهاجران لوسآنجلسرا
هم آلمان و فرانسه انگلستان ، خصوص به و اروپايي كشورهاي
پرتغال ، تركيه ، از زيادي مهاجران مقصد قرن 20 شصت دهه از
سه فرانسهحدود در.است بوده وايتاليا يونان اسپانيا ،
و اروپايينيستند اصلا كه ميكنند زندگي ميليوننفر
انگلستان در.آفريقاميباشند شمال مسلمانان بيشتراز
در مهم عامل يك فرانسه اسلامدر.است طور همين وضع هم
.است آنجاشده حزبي سياستهاي و داخلي سياست
بسازند گوناگون فرهنگهاي با بايد اقتصاد و سياست
بفهمند را آنها و
كه اين از ما دريافت و درك كه است قطعي سياست حوزه براي
حوزههاي روي را رفتار منطق چگونه فرهنگي نفوذهاي اين
اينگونه.است هيچ تقريبا ميكنند ، تعيين اقتصاد و سياست
مسائل حل همچنين و سيستمها كاركرد و ساخت مثلا كه است
سنگور لئوپولد.نيست مستقل فرهنگي نفوذهاي از مشكلات ، و
قدرت كه است دريافته بود معتقد سنگالي سياستمدار و متفكر
بيشتر و روشنفكرانه تخيلات بر كمتر آفريقايي فرهنگ اصيل
.است استوار هيجاني حساسيتهاي بر
امروز مدرن صنعت كاربردي و هدفدار تكنيك بين كه است روشن
طبيعي وحدت هيچگاه احساسات ، بر متكي فرهنگ چنين با
راتاييد اين هم عيني واقعيات و آمد نخواهد بوجود
نيست ، اقتصادي و نظامي سياسي ، پديده يك فقط قدرت.ميكند
.است فرهنگي واقعيت يك هرچيز ، از قبل بلكه
جهان فرهنگهاي بين هماهنگي جستجوي در
ديني مرزبنديهاي بدون دنيايي آينده در كه ميرسد نظر به
فرهنگ و دين شدن جهاني به روز هر كه دنيايي داشت ، خواهيم
فرهنگي تسامح داراي جهان.كرد خواهد پيدا بيشتري گرايش
زندگي ، كار ، زمينههاي در كه مهم دگرگونيهاي برابر در
.ميكند پيدا تكامل بتدريج ميآيد ، پيش فرهنگ خود و سياست
بشر وجود ديني ابعاد نبايد تاريخي تحليل و تجزيه البته
وضعيت در هم و تاريخي گذشته در هم دين.كند فراموش را
.شود درك جهاني پديده يك سان به بايد امروزياش
در توسعه قابل اخلاقي مبناي يك قويا بايد جهان اديان
خودشان بين پلهايي بايد.دهند قرار جهاني تمدن خدمت
پيدا جامعه وحدت براي هماهنگي و تلفيق نقاط و كنند ايجاد
مساله يك مردم تمام قدرت و برابري به اعتقاد.نمايند
و فرد عقايد حوزه به كه است مهم نيز ايناست واقعي
حق با نبايد قدرت كه اين و شويم قائل احترام او شخصيت
كافي جامعه اداره براي فردي قدرت و شود پنداشته برابر
.كرد حساب آن روي نبايد وجه هيچ وبه نيست
فرهنگهاي بين نزديكي و همساني قبول جهاني ، سياست نظر از
يك شده مرزبندي قلمرو در و كشور يك محدوده در موجود
درجهبندي با نبايد و است فوري ضرورت و خواست يك حكومت ،
همساني از را آنها (-كردن اكثريت اقليت -كردن خوب و بد)
يك محدوده در كه جاهايي در مساله اين.كرد دور نزديكي و
فرهنگهاي كشور ، يك درون در يا منطقهاي سياسي اتحاد
را خود اهميت ميكنند ، مبارزه ماندن زنده براي مختلف
و آفريقا در آسيا ، در لاتين ، آمريكاي در:ميدهد نشان
و آمريكا متحده ايالات فرهنگي چند ايالتهاي درون در نيز
.روسيه
شود تلقي فرهنگ از قسمتي بايد تكنولوژي
كه است خاص زندگي نوع يك كلي دورنماي هميشه فرهنگ يك
يك هيچگاه اساس ، براين.ميشود مشخص انسان واقعيت درآن
بايد بلكه داشت ، نخواهد وجود جهاني مطلقگراي "فرهنگ تك"
برابر در -فرهنگي چندگانگي پذيرش سهولت و آمادگي يك فقط
و كامگيها خود.آيد بوجود -سنتي مداري فرهنگ پديده
سنتي مداري فرهنگ همين در امروز انسان خودمحوريهاي
شرايطي تحت و بهسختي سنتي ، مداري فرهنگ اين و است نهفته
مثبت ، و فيزيكي علوم حاكميت عنوان به طبيعي علوم نقش با
به جبري تقسيمبندي يك جا اين.ميدهد نشان ناسازگاري سر
علم و طبيعي علوم "عددي -فيزيكي" فهم:ميخورد چشم
مطابقت فرهنگي فهم با ديگر خاصشان ، تكنولوژي با اقتصاد
اين هنر ، و انساني علوم به نسبت كه حالي در نميكند ،
.دارد وجود تطابق
يك عنوان به را تكنولوژي كه باشد اين ميتواند راهحل
كاركرد" را آن و بگيريم نظر در بزرگتري پديده حياتي عضو
فرهنگ يك بين تضاد و تقابل:بدانيم و بناميم"فرهنگ
بيمحتوا صنعتي -مادي فرهنگ و طرف يك در انساني -معنوي
ابتداي در جهاني تمدن.برود بين از بايد ديگر ، طرف در
دارد "صنعتي فرهنگ" بازنگري و بازسازي يك به نياز قرن 21
يك در را دو اين و ببرد بين از بتواند را تضاد اين كه
.دهد قرار بههم نسبت دروني هماهنگي
در قويتر خيلي البته همچنين و اول جهان كشورهاي در
سنتي هنوز كه آسيايي و لاتين آمريكاي آفريقايي ، جوامع
بين سيستماتيك و ارگانيك نظامپذيري يك ميشوند ، محسوب
قرار بيتوجهي مورد هم بهحال تا كه -فرهنگ و تكنولوژي
.است زندگي حياتي مسائل از -گرفته
را خود جاي بايد ديني و سياسي عصبيت
بدهد منطق و گفتوگو به
و لحن ندارد اجازه ديگر قرن 21 ، جهاني تمدن در سياست
استدلالي بايد بلكه.باشد داشته عصبيتي و دگماتيك شخصيت
نداشته مركزي خود و محوري خود جنبه نيز و بشود منطقي و
همكاري مفهوم در -تنوعپذير و جمعگرا بايد بلكه باشد ،
تسامح روحيه يك كه است صورت اين در.بشود -صلحآميز
زندگي زمينههاي تمام در گفتوگو بر متكي ديني و فرهنگي
بلكه خيال ، حوزه در نه گفتوگويي آيد ، بهوجود ميتواند
بين خداشناختي و فلسفي تحليل و تجزيه يك عنوان به
مشترك زندگي.بينجامد واقعي سياست يك اجراي به فرهنگها
جهاني اخلاقي مبناي يك بدون جهاني تمدن يك در انسانها
دولتها و ملتها بين صلحي هيچ همينطور.نيست تصور قابل
بين آتشبس يك همزمان اينكه بدون آيد ، بهوجود نميتواند
بدون البته پايدار صلح يك.آيد بهوجود فرهنگها و اديان
واقعيت نميتواند سنتها تكتك بين محاوره و گفتوگو
.كند پيدا
حوزه در كاري نظام و نظم يك اكنون كه اين حداقل
محور بر هم آن است ، درخواست مورد و مطرح جهان فرهنگهاي
دنيا.است سازگار همگاني فرهنگ يك با فقط كه حدوسطي يك
فرهنگهاي بين تا است ايستاده سخت آزمايشي نقطه يك در
.كند پيدا سالم و صحيح مناسبات صنعت اصول و آينده
قرار مباحثات و گفتوگوها مركز در صنعت فرهنگي امكانات
در و است جايي همه جهانبيني يك صنعتي جهانبينيدارد
هم و ساخته هم فرد ، يك كه آنجا از.پهلوست دو حال ، عين
وجود در را صنعت مفهوم است مايل است ، ديگر چيزهاي سازنده
.ببيند يافته تحقق شده ، ساخته و سازنده طبيعت در و خود
تكنولوژيدر سيستماتيك جايگاه و اهميت:است مشخص مساله
.كل يك عنوان به فرهنگ مقوله خود در و فرهنگي نظام
|