وگوي گفت فضاي در فرهنگ نمادين زبان
فرهنگها
ناچار صلحآميز و جويانه آشتي همزيستي براي امروز جهان *
و ديگران فرهنگي دادههاي به ژرف احترام حس گسترش به
آنهاست با گفتوگوي
يك عنوان به راميتوان "فرهنگها وگوي گفت" آيا :اشاره
اين بودنپاسخ ، مثبت صورت كرد؟در طرح فرهنگي نظريه
سرانجام و است؟ نمودهايي و ويژگيها چه نظريهداراي
"گفتوگو" اين از برآمده زبان موقعيتو فضا ، اينكه
نويسنده ميآيد ، پي از كه مطلبي در بود؟ خواهد چگونه
نظريهاي عنوان به را"فرهنگها گفتوگوي" تا كوشيده
و سنجيده"تاريخي انگاره" ;ديگر باديدگاهي فرهنگي
.همبازشناسد از را آنها جدايي نقاط
را پديده يك فراشد ، تاريخچگونگي "تاريخي انگاره" برطبق
و پيدايي آغاز كه ميگويد ;يعني مينهد ، ما اختيار در
به تا زمانيو چه تا كجاو و زماني چه از آن گيري شكل
با تاريخي درانگاره پايه براين.است بوده كجا
روشنداشت براي پيوسته رويدادهاي همآيي پي از مجموعهاي
انگاره ، و نگرش شيوه اين.روبروييم پديده يك فراشد
بيگمان.است استوار انگاشتها پيش دستهاي بربنيان
در كه است پيشانگاشتهايي مهمترين از باوري تكامل انديشه
انديشه اين براساساست نهفته انگارهتاريخي نهاد
پديده يك تحول و شدن چگونگي تاريخي ، بستر (باوري تكامل)
اين در.است متكاملتر و بالاتر مرحلهاي به مرحلهاي از
هر پسداريم پاياني مرحله يك و آغازين مرحله نگرشيك
مرحله به آغازين مرحله از گذار خواهان اجتماعي پديده
منزلگاهآن فرجامين حكم در پاياني ومرحله است پاياني
پيدايي ، شدن ، بستر تاريخ ، بنيان اين برميشود نگريسته
بر افزون معنا ، اين دراست پديده يك تكامل و شكلگيري
غايت" نام به ديگري انگاشت باوري ، پيش تكامل انگاشت پيش
هدف اينكه ، استاز عبارت كه ميآيد جلوه به نيز "انديشي
خاص شناختي هستي غايتي آنبه رسيدن پديده ، يك تكامل از
پيش دو با تاريخي انگاره ميشود ديده چنانكه پس.است
واقع باوري ، در فرجام و باوري تكامل;خود مهم انگاشت
كه آن برغم.مقولهمتافيزيكياست دو دربردارنده
شده ياد مقوله گونه ازهر را خود پژوهش تاريخگرايان
عاملهاي بر را خود نگرش و دانسته بركنار(متافيزيكي)
ديگر ، نگاهي از.ميپندارند استوار تاريخي معين و عيني
كه(فرجامباوري و باوري تكامل) شده ياد انگاشتهاي پيش
داوريو پيش به متافيزيكيبوده ، معنايي متضمن
بر پديدهاي هر و ميانجامد ، پديدهها ارزشداوريدرباره
بستر اين سيرشدر و قرارگرفتن اندازه و چگونگي پايه
.گذاشتهميشود داوري به(پايان و آغاز) مرحلهاي دو
مرحلهاي چه در اينكه حسب بر بيانديگر ، پديدهها به
فرجاموغايت به اندازه چه تا و بوده پيشرفتوتكامل از
ارزشيو مفهومهاي شدهاند ، به نزديك خويش شناختي هستي
متكامل ، پاياني ، آغازين ، غايي ، چونابتدايي ، اخلاقياي
ميگردند ، آراسته...و نامتكامل و پسرفته پيشرفته ،
تعيينشده پيش از ساختار يك اثبات در همگي كه مفهومهايي
متافيزيكيتكاملباوري دومقوله بر پايه اين هستند ، بر
.شود مي افزوده ساختانگارينيز مقوله فرجامباوري ، و
پديده ، يك وجودي فرجام و تكامل تحول ، اساسسراسر اين بر
عنصرهاي استو معيني ساختار يا ساخت يك سازنده
.هستند ويژه پديدآورندهمعنايي ساخت ، اين تشكيلدهنده
ميآوريم ، دست به بالا ، شده مطرح موارد از كه گونه آن پس
باوري ، تكامل;بنيادين انگاشت پيش سه با انگارهتاريخي
گونه متافيزيك داشتن گسيل و انگاري ساخت و باوري فرجام
اثبات و رسيدن پي در تاريخي پديدههاي و دادهها بر آنها
چنين.برميآيد ويژهاي معرفتشناختي و معنايي ساحتي
ودادههاي عناصر از روايتي به فرهنگ و تاريخ رويكرديبه
اين بر.ساختمندميانجامد و مشخص سير يك در تاريخي
به شهروندان و افراد جامعهشناختي سطح يك در اساس
در آنچه.ميشوند تقسيم فروتر سوژههاي و برتر سوژههاي
و گسترش و ارائه مييابد روزافزون اهميت جامعهاي چنين
سوژههاي فرهنگبه ازتاريخ كلي مشخصو تحميلروايتي
گوناگون ابزارهاي از كمك با پايه اين بر.است فروتر
روايت آن تا ميشود روانشناختيكوشيده و اجتماعي فلسفي ،
بديهي بسيار انگارهاي سپس و شده بدل فراروايت به نخست
.شود داده بدست آن از موجه و
انگاره آن ميگردد ، بازسازي هماره آنچه وضعيت اين در
تثبيت به كه است تاريخي خاص رويكرد از برخاسته روايتي
اينجامعه در.ميانجامد جامعه در شده گفته تقسيمبندي
بر تكيه با آن ، سياسي هرم دهندگان تشكيل و قدرتمندان
نقش بر آن ، متافيزيكي انگاشتهاي پيش و تاريخي انگاره
به يا برتر سوژههاي حكم در خويش تاريخي مهم و كارساز
غايت و تكامل از كامل بهرهاي دارندگان روشنتر بيان
تقسيمبندي ، اين ديگر سوي در و ورزيده تاكيد تاريخ وجودي
از كه هستند شهرونداني از پيرو يا تابع سوژههايي
براين.برخوردارند غايتمندي و تكامل از فروتر درجههايي
دگرگون ايدئولوژي براحتيبه تاريخي انگاره بنياد
فرانسوي ، فيلسوف ;آلتوسر لويي گفته به و ميگردد
راستين مناسبات به كه بازنماييهاست از نظامي ايدئولوژي ،
بازنموده آن در آنچه اما است مربوط مردم اجتماعي زندگي
بلكه افراد هستي بر حاكم واقعي مناسبات نظام نه ميشود
اجتماعي زندگي راستين مناسبات آن با افراد خيالي مناسبات
هست آنچه و ندارد رواج گفتوگو جامعهاي چنين در.است
اعمال فروتر سوژههاي بر كه است برتر سوژههاي تكگويي
.ميگردد
پيامدهايي تاريخي انگاره جهاني ، و گستردهتر سطح در
انگاره ، اين طبق كه معنا اين به.دارد بالا موارد همانند
رشد و بالندگي از است عبارت بشري ، فرهنگ و تاريخ روند
بسوي آغازين مرحلههاي از طريقگذار از متفاوت فرهنگهاي
فرهنگي الگوي اين طبق بر.متكاملتر و فرجامين مرحلهاي
و انسانشناختي رهيافتهاي از برخي در نيز هماكنون كه
ذهنيتهاي متفاوت فرهنگهاي ميشود ، ديده قومشناختي
فرهنگها بنياد ، براين و ميپرورند خويش درون را گوناگوني
به بشر ذهنيت آن پيرو به و پسرفته و پيشرفته فرهنگهاي به
اين بنابر.است بخشپذير پيشامنطقي ذهنيت و منطقي ذهنيت
روند بايد منطقي و مدرن ذهنيت به رسيدن براي فرهنگها همه
و بپيمايند شده ، ترسيم پيش از انگارهاي برطبق را معيني
.اجتنابناپذير است سيري اين
آن سازيم مطرح اينجا در ميكوشيم هماكنون كه نكتهاي
در فرهنگي نگرشي چونان "فرهنگها گفتوگوي" انگاره كه است
انگاره در.دارد جاي فرهنگها "تاريخي انگاره" برابر
درجه با متناسب نه فرهنگ هر جايگاه "فرهنگها گفتوگوي"
برحسب بلكه آن غايتمندي و پيشرفت و تكامل از معيني
هستي به (فرهنگها) ديگران از گونهگون و ويژه رويكردي
انگاره اين در.ميشود شناخته (جامعه و طبيعت انسان ، )
در و شده جدا خود تاريخي خاص زمينه از فرهنگي گستره هر
قرار ديگر فرهنگهاي با متعامل و گفتوگويي پيوندي
به فرهنگها تاريخي ، انگاره در شد گفته چنانكه.ميگيرد
فرهنگهاي و پيشرفت از برخوردار و يافته تكامل فرهنگهاي
انجام اساس براين و ميشدند بخش پسرفته و نيافته تكامل
ميبايست پسرفته فرهنگ و نبود شدني آنها ميان در گفتوگو
نوين قالب به دگرگوني براي و ميشد بدل پيشرفته فرهنگ به
نظر از كه خاصي تصوير و انگاره جهت در پويش جز چارهاي
در رو اين از.نبود بود ، شده ترسيم آن براي تاريخي
ميان موجود شباهتهاي و هماننديها بر بيشتر تاريخي انگاره
گفتوگوي" انگاره در كه حالي در ميشد ، تاكيد فرهنگها
گونگيها ، گونه دگرسانيها ، از پهنهاي "فرهنگها
چشم به فرهنگي ميان تفاوتهاي و ناهمگونيها و ناهماننديها
بلكه يابي همانند بنيان بر نه گفتوگو كه چرا.ميآيد
و شباهت وجود.است استوار ناهمانندي و ناهمگوني وجود بر
به نيازي كه فرهنگ دو يا انسان دو ميان در همانندي
ميگرداند ، بايسته امري را گفتوگو آنچه ندارد ، گفتوگو
و تاريخي متفاوت ساختارهاي و پهنهها از متنوع است جهاني
صلحآميز ، و جويانه آشتي همزيستي براي كه جهاني.فرهنگي
فرهنگي دادههاي به ژرف احترام حس گسترش ناچاربه
همه كه است فضايي چنين در.آنهاست با گفتوگوي و ديگران
از درجهاي هر با و كاركردي و ساختار هر با فرهنگها
انگاره پيروان ديدگاه برطبق البته) پيشرفت و تكامل
انگاره.مينشينند گفتوگو و همگويي به (تاريخي
در و تاريخي غير منشي چيز ، هر از پيش "فرهنگها گفتوگوي"
يك گفتوگوي رو اين از.دارد تاريخي فرا منشي معنا ، يك
فرهنگ با آفريقايي يا و آسيايي ديرپاي و كهن فرهنگ
گمان به.ميشود امكانپذير غربي ، چون نويني و روزآمد
است فضايي ميآيد ، پديد گفتوگو اين از كه فضايي نگارنده
واجد نيز گفتوگو زبان و اسطورهاي و تمثيلي خصلت داراي
از بهرهگيري با ناچاريم اينجا در.است امر همين
رومانيايي ، بزرگ شناس اسطوره ;الياده ميرچا انديشههاي
دهنده ارائه زمان يكي ;بازشناسيم هم از را زمان دوگونه
ديدگاه همان) رويدادها از تكاملگرا و خطي تك روايتي
در كه اسطورهاي زمان ديگر و (تاريخي انگاره پيروان
اخير ديدگاه.است دايرهوار و چرخهاي روايتي بردارنده
واقعيتي حيث ، اين از و است استوار خود ويژه تاريخمندي بر
داد ، تواند رخ جايگاهي و زمان هر در كه چرا نازمانمند است
مطرح آن در آينده و اكنون گذشته ، ميان مرز اصولا و
اسطورهاي ، زمان چونان فرهنگها ، گفتوگوي فضاي.نيست
هيچگونه درآن كه شونده پيوستهدگرگون و شناور است فضايي
تنها.ندارد وجود معرفتشناختي و فرهنگي ويژه مرتبههاي
است فرهنگي همسان نمادهاي و تصويرها انگارهها ، هست آنچه
اين از فرهنگهاست ، متفاوت ساختهاي تابع آنها ساختار كه
در يونگي ، كاربرد در يا و دارد شكنانه ساختار منشي رو
بشري نمودهاي كهن دارد ، وجود آنچه فرهنگها گفتوگوي فضاي
شكلهاي و ساختها فرهنگي گوناگون زمينههاي در كه است
عين در كه نمادهايي و نمودها كهن.پذيرفتهاند متفاوتي
و بردار هيچگاه گوناگون ، فرهنگهاي در اشتراك و همساني
در بروزآنها چگونگي برحسب بلكه نيستند خاص معناي يك حامل
را متكثري و گوناگون معناهاي فرهنگي متفاوت زمينههاي
زباني فرهنگها ، گفتوگوي زبان پايه براين و يافتهاند
بشري مشترك نمودهاي كهن زبان آن و است نمادين و شناور
نمادهاي همدلانه زبان گفتوگويفرهنگها ، فضاي در.است
پايه بر نه كه نمادهايي مييابد ، جريان فرهنگي مشترك
متكثر ، فضايي در بلكه فرهنگ يك به وابسته و خاص برداشت
شناور آنها از متفاوت فرهنگهاي معنايي چند و سويه چند
ادعاي نميتواند فرهنگي هيچ انگاره اين بربنيان.هستند
كه چراباشد داشته را معرفت و حقيقت همه داشتن و برتري
معناي يك بر تاكيد مطلق ، حقيقتمندي و برتري ادعاي
روزنههاي بستن و فرهنگها نمادين زبان از خاص برآمده
اين.است آن از فرهنگها ديگر معناشناختي و شناختي معرفت
و چيرگي به كه است "تاريخي انگاره" نظريه همان ديدگاه ،
تاريخ پايان ديدگاه و ميانجامد فرهنگ يك قاهرانه سلطه
.ميكشد پيش به را
همه "فرهنگها گفتوگوي" از برآمده فضاي در رو اين از
به تا پارينهسنگي دوران از بشر فرهنگي نمودهاي
زندگي حق امروز ، اطلاعاتي و ابررسانهاي شاهراههاي
از فضايي در -شد گفته پيشتر كه همانگونه - و ميجويند
جريان مستقيم و خطي تك زماني در نه چرخهايو زمان
حضور ، فرهنگ هر فرهنگها ، گفتوگوي درفضاي.مييابند
برتري مراتب سلسله در نه را خويش وجودي حقانيت و زندگاني
در فرهنگها ديگر با همنشيني از بلكه تاريخي فروتري و
نمادهاي و نمودها كهن بيكرانه زمان و تاريخي فرا گردونه
.ميجويد فرهنگي مشترك
واجتماعي تاريخي مرتبههاي تهياز فضايي وجود بيگمان
آن در سالاري لزوممردم بر فرهنگها ، وگوي پهنهگفت در
اين از فرهنگها ، وگوي اينروگفت از.دارد تاكيد
آن فضايياز نه مردمي ، كاملا امرياست چشمانداز ،
چنين شكلگيري كه چرا سياسي ، نخبگان سياستمدارانو
- يا فرهنگها گفتوگوي عرصه مردمسالاردر فضايي
فرهنگاز فرازپوييهر -شد اشاره پيشتر كه همانگونه
- تاريخي ساختار از شدن جدا يعني آن ويژهسازنده زمينه
فرهنگها وگوي گفت عرصه آمدنبه در و موجودخود سياسي
خواهد گرفته صورت ونمادين فراتاريخي سامان پايه بر كه
ساخت هيچ فرهنگها ، از وگوي گفت روپهنه اين از.بود
منشيساخت شد ، گفته كه همانگونه و نميكند پيروي مشخصي
شناورو لغزان ، ساختي از ديگر بياني به و دارد شكنانه
.است برخوردار شونده بسيارجابهجا
به است بايسته نوشتار ، اين بردن پايان به از پيش
تاثير توجه درخور ميزان آن و شود ديگراشاره نكتهاي
.است جهاني و بروني فضاي از وفرهنگ جامعه هر دروني فضاي
عرصه در نهادن برايگام فرهنگي جامعه هر كه معنا بدين
است ، سالارانه مردم فضاييكاملا كه فرهنگها ، وگوي گفت
مردم الگوهاي و كاربريروشها ، ابزارها جز چارهاي
فروشكستن با جز مهم اين و ندارد خود درون سالارانهدر
و برتر سوژههاي طبقاتي تقسيمبندي و مراتب سلسله
ديگر بيان به.نيست امكانپذير فروتر سوژههاي
به آگاه شهروند آن پيرو به و عقلاني سوژه مفهوم شكلگيري
همياريهاي پايه بر جز خويش سياسي و اجتماعي مدني ، حقوق
بنياد اين بر.نيست ميسر جامعه افراد همه فعال و آزادانه
فضاي فرهنگها ، ايجاد وگوي گفت پهنه به درآمدن نخست شرط
آوردن فراهم و اجتماعي و سياسي فرهنگي ، بازوآزاد
اگر صورت ، اين غير در چون است ، سالارانه مردم سازوكارهاي
بر و بكشاند عرصه اين خودرابه نتواند فرهنگي
و سياسي خاص اسطورههاي و روياها و خواستها از مجموعهاي
جهاني تحولات فراشد بهزودياز ورزد ، تاكيد بوميخود
از بهرهگيري با موردميتوان اين در.ميگردد خارج
-روانكاوان ;داد خاتمه بحث اين به روانكاوان ديدگاههاي
انسانشناسانيچون و فيلسوفان نيز و -يونگ جمله از
نمادآفرينيدر روند ناكارآمدي كه باورند اين بر كاسيرر
به.شخصيتيويميگردد رشد فرآيند سببايستايي انسان
روياهاو به اندازه از بيش فردي اگر كه معنا اين
بر و دلبسپارد فردي خواستههاي از برخاسته نمادهاي
برخود را ناخودآگاهي روزنههاي وديگر كند تاكيد آنها
حاصل روانكاوان گفته به كه رواني بيماري به ببندد
گسترشاين با.ميآيد است ، گرفتار نمادسازي ناكارآيي
بر اگرجامعهاي حال كه گفت ميتوان جامعه ، به بحث
خويش ، سياسي اجتماعي ، فرهنگيو خاص ونمادهاي اسطورهها
با وگو گفت و همكنشي و پيوستگي دروازههاي و ورزد اصرار
پويايي ببندد ، از خود روي به گيتيرا فرهنگهاي و جهان
خويش خودخواهيهاي و دربندخودكامگيها و فروميماند
.ميافتد زوال سراشيبي به
ارشاد محمدرضا
|