تجدد و سنت رويارويي مشروطه انقلاب
پهلوي رژيم ماهيت و انقلاب
تجدد و سنت رويارويي مشروطه انقلاب
(2) ايران اسلامي انقلاب فرهنگي بنيادهاي به نگاهي با
فرهنگ قلمرو در -خود درمجموع - مشروطه انقلاب ايدئولوژي
نكته اين بر است كافيميگرفت سنتيقرار نه و متجدد
در فقط ايران تاريخ طول در بار نخستين براي كه شود تاكيد
سياسي رويكردي اجتماعي ، نهضت يك در كه بود مشروطه انقلاب
از پيش ، تا شد متحقق و يافت بروز حكومت به اخلاقي نه و
سياسي قدرت موضوع با متفكرينايراني مواجهه آن ،
گاه گه اگر -نيز حكومت بر نظارت امر.بود عمدتااخلاقي
مواعظ و برخوردها طريق از -ميگرفت قرار توجه مورد
.ميشد گرفته پي اخلاقي
در كه هرمبارزهاي مشروطه انقلاب از پيش تا حال عين در
نداشت ، بيش هدف ميگرفتيك در سياسي قدرت كسب براي ايران
و نشانهها ممكن حد تا محو و سياسيموجود قدرت سرنگوني
كه جديدي سياسي قدرت خشونت به استقرارمتكي و آن بقاياي
نميتوانست سرنگونشده قدرت با تمايزي هيچ كيفيتا
سرنگوني هدف ، كه مشروطهبود درانقلاب فقط.باشد داشته
مساله به سياسي برخوردي در بلكه;نبود موجود سياسي قدرت
لازم مدني و سياسي امكانات ايجاد هدف ، حاكميت ، قدرتو
قدرت نفي و مردم سوي از سياسي قدرت بر نظارت اعمال براي
احزاب ، انجمنهاي مجلس ، طريق از هم آن ;بود مطلقه سياسي
قانونگرايييعني... و مطبوعات آزادي ايالتي ، و صنفي
.قانون استقرارحكومت
زمان ضرورتهاي بر سياسيمنطبق -رويكردفرهنگي چنين
شيعهدر روحانيت از بخشي تا شد انطباقباعث همينبود
حركت با همراهي و زمانه هاي ضرورت سازگاريطلبيبا
تا بكوشند و نزديكشده تجدد فرهنگ روشنفكريبه و مردمي
مورد فرهنگ مقتضياتاين با را شريعت مولفههاي از برخي
به برخورد موضوع مثالدر بهطور.دهند بازانديشيقرار
حكومتها غاصبانهدانستنهمه غيبتو عصر در حكومتها
جمله از -مترقي و برجسته روحانيون سوي از عصر اين در
از.شد تغييراتيداده -نائيني علامه و خراساني آخوند
از حكومتبايد اداره غيبت ، عصر در كه تغيير اين جمله
موضوعيكه گيرد ، انجام نظارتمردمي طريقاعمال
فرهنگتجدد در.نبود اعتنا سنتيمورد فرهنگ درچارچوب
خود ، سرنوشت تعيين مردمدر حق چون مولفهاي كه بود
ادراك بود جهانيممكن تاريخ نوين الزاماتعصر با مطابق
.شود شناخته رسميت به و
از عناصري به اتكا با عمدتا مشروطه انقلاب پيروزي
تلفيقيافته ايران شرايطخاص با حدي تا كه متجدد فرهنگ
عرصه در كه انقلاببود پيروزي با.رسيد انجام به بود
انقلاب ، از پيش كه تجدد و سنت رقابت روياروييو فرهنگ
مسلط موقعيت در بود گرفته شكل و يافته زمينه جامعه در
كه فرهنگي گانه حاكميتدو با رويارويي ، اين.گرفت قرار
جامعهاي به ايرانرا تجدد ، بر دستي و داشت سنت در پايي
سنتي فرهنگ نه ديگر كه گذارتبديلكرد حال در
امكانات از متجدد فرهنگ نه و باشد حاكم آن بر ميتوانست
.بود برخوردار ايران بر شدن وذهنيمسلط عيني الزامات و
بر متجدد فرهنگ و سنتي رقابتفرهنگ روياروييو اين پس
فرهنگ عرصه در را گذار ، تحولاتي حال در جامعهاي زمينه
با گاه كه تحولاتي;زمينهسازيكرد جامعه بر مسلط
چهل سي ، و صد طولاين در زياد دامنه با گاه و كم دامنه
.است داشته بيوقفهادامه سال
;شد شروع مشروطه انقلاب از پيش دوره از رويارويي اين
پيروزي با.بود مسلط ايران در سنتي فرهنگ كه دورهاي
در دوگانهاي گرايش حامل مسلط مشروطهفرهنگ انقلاب
انقلاب شكست با.بود تجدد و سنت رقابت روياروييو
آن ، حكومت تداوم تلاشبراي رسيدن بست بن به مشروطهو
را دوره اين در مسلط فرهنگ كه رسيد قدرت به پهلوي
.كرد معرفي تجددخواهي شبه با ميتوان
زمان در مسلط فرهنگ:قاجاريه حكومت - سنتي فرهنگ
اين.بود سنتي فرهنگ آن ، از پيش كه همچون و قاجاريه
قدرت آن ، در.است پدرسالار تمامي ، فرهنگي به فرهنگ
جامعه در شدن توزيع هيچگونه به و است مقدس و مطلق سياسي ،
هيچ فرهنگ ، مردم اين در.نميدهد تن درآمدن نظارت به و
قدر و قضا درسلطه آنان.ندارند خويش سرنوشت تعيين در حقي
از بركنار را خود معيشتي زندگي ميبايد صرفا تصادف و
از يكسره و كرده دنبال اجتماعي -سياسي فعاليت هرگونه
فرمانبرداري و تبعيت - باشد كه چه هر -موجود مطلقه قدرت
آن ، در كه فكري ركود و ايستايي معرف است فرهنگي.كنند
.است عقلاني غير فرهنگي.ندارد راه نقد و پرسش و شك
كه امري هر است ، بديهيات به شدن تسليم و بديهيات فرهنگ
طرد فرهنگ اين از "بدعت" عنوان به بنمايد بديهي غير
و "شر و خير" ، "بد و خوب" تام قطبيت بر مبتني ;ميشود
تسامح و تساهل تكثرگرايي ، از.است "سفيد و سياه" يعني
فاقد ;است تعصب و تحجر و خرافه فرهنگ ;نيست برخوردار
هويت و فرديت نفي فرهنگ ;است آزادي حس و انسانگرايي
انسان" حضور عرصه سنتي ، فرهنگ اين ، عليرغم.است فردي
;نيست شناختني فرهنگ ، اين در نوعي انسان و است "خصوصي
ذاتا موجودي عنوان به انسان به فرهنگ اين عمده نگاه
به نگشايد تطاول دست ديگران و برخود تا بايد كه است شرور
...درآيد ، انقياد
مدرنيته منظر از مشروطه انقلاب تدارك دوره در ايرانيان
به تا كوشيدند و شده روياروي خويش سنتي فرهنگ با اروپايي
فرهنگ پذيرش در غالب رويكرد.بپردازند آن طرد نه و نفي
.نبود غربي مدرنيته از كوركورانه روي دنباله تجددخواهي ،
و اساسي قانون مشروطه ، عصر تجددخواهي نماد برجستهترين
تحت چند هر اساسي قانون اما.بود آن از برآمده مجلس
.نبود لائيك قانوني اما شد تدوين بلژيك اساسي قانون تاثير
و عقلگرايي و سكولاريسم غربي مدرنيته فرهنگ در اگر
در ايرانيان تجددخواهي اما گرفت قرار محور انتقادي تفكر
با بود متناسب امري چنين.يافت محوريت "قانونگرايي"
حكومت به دادن خاتمه براي ايرانيان تجددخواهانه تلاش
براي چند هر دوره ، اين در تجددخواهي فرهنگ.استبدادي
اما بود قايل محوري نقش ايرانيان عمومي فرهنگ در اسلام
نهصرفا و دنيوي امري عنوان به سياست به تا ميكوشيد
تدوين به قانونگذاري مجلس در فرهنگ اينكند برخورد ديني
اسلام شريعت با مغاير كه شرطي به -مدني و حقوقي قوانين
متكي نظرزيربنايي از مشروطه انقلاب.ميپرداخت -نباشد
شيوه به زمينداري توليد شيوه از جامعه گذار به بود
مولفههاي تحول ، اين كه نبود ممكنسرمايهداري توليد
قانون ، حاكميت:نپرورد فرهنگي و سياسي عرضه در را خود خاص
عملكرد بر نظارت خود ، سرنوشت تعيين در مردم حق استقرار
نهادهاي طريق از سياسي رقابت پارلمانتاريسم ، سياسي ، قدرت
تسامح و تساهل مدني ، جامعه نهادهاي گسترش و تاسيس سياسي ،
از دموكراتيك قرائت ارائه در تلاش ديني ، مسائل زمينه در
ترقيخواهي ، عقلگرايي ، و علمگرايي ديني ، آموزههاي
معناي به ناسيوناليستي عميق گرايش صوفيگري ، با مقابله
از دفاع و حكومت برابر در ملت حقوق از دفاع يعني آن درست
طلبيهاي استيلا و غارتگريها برابر در كشور حقوق
و عوامل جمله از...و سياسي قدرت توزيع استعماري ،
كوشش كه بود فرهنگي و سياسي عرصه در تجددخواهي مولفههاي
.شود مسلط و يافته استقرار برجامعه ميشد
ايران در فرهنگي دوگانه وضعيت مشروطه انقلاب پيروزي با
سنتي فرهنگ ساله هزاران ميراث سو يك از.آمد وجود به
فرهنگ ايجاد با و داشت جامعه در بسعميقي ريشههاي
سنتگرايي فرهنگ ايجاد به آن ، بديل عنوان به و تجددخواه
متجدد فرهنگ ديگر سوي از و ميپرداخت آن مداوم تغذيه و
در كردن ريشه براي كافي فرصت و برنده انتقادي انديشه به
فرهنگي دوگانه حاكميت اين.داشت نياز شدن بومي و ايران
رفتي برون راه سرعت به و مدت دركوتاه نميتوانست اما
- امپرياليستي منافع حال ، عين دربيابد خود براي
ملي ، حاكميت استقرار با -انگليس و روس سوي از بهويژه
.بود تضاد در ايران در تجددخواهي فرهنگ و مشروطه حكومت
انقلاب به كه بود قاره سه كشورهاي نخستين جمله از ايران
تجددخواهي فرهنگ و مشروطه حكومت ملي ، حاكميت براي
روس استعماري منافع با مطابق رو اين از و بود دستيازيده
و متحقق ايران در مشروطه انقلاب اهداف كه نبود انگليس و
ميتوانست تجددخواه و مشروطهطلب ايران.شود مستقر
دو اين اينرو از.باشد دربند كشورهاي رهايي براي الگويي
تحمل را مشروطه انقلاب بقاي هيچوجه به نميتوانستند كه
به را ايران انقلاب ، پيروزي از سال دو يكي فاصله به كنند
در 1911 بعد سال چند در و كرده تقسيم خود نفوذ قلمروهاي
سرنگون را مشروطه حكومت نظامي ، مستقيم تهاجم با ميلادي
و امپرياليستي تجاوزات و اول جهاني جنگ شروع.كردند
مشروطه قطعي شكست براي را شرايط ايران ، به غارتگرانه
.آورد فراهم تجددخواهي فرهنگ كشيدن زير به و طلبي
مرادي قاضي حسن
پهلوي رژيم ماهيت و انقلاب
(بخش واپسين) ايران اسلامي انقلاب درباره يادداشتهايي
تمامي ميبايست كوتاه ، فرجه اين و مغتنم فرصت اين در
پس در شده سپري عمرهاي تمامي و ريخته زمين به خونهاي
طاقات تمامي و دور تبعيدگاههاي كنج در و زندان ديوارهاي
و نشيند ثمر به اعتلايانسان و آزادي راه در شده صرف
يكسره براي.فروريزد شاهان سرزمين در تباهي و ظلم كاخ
بود نيازمندآن انقلاب حساس ، مرحله اين در رژيم كار شدن
واحد جهت يك و مسير يك در را خويش توان و توش تمامي كه
و داخل در نظام برپادارنده مفصلهاي وآخرين سازد متمركز
آزادي.بگسلد هم از را خارج با اتصالش بندهاي واپسين
در اوليه سختگيريهاي از پس كه عملي ووسعت فعاليت
قرارداد امام اختيار در را امكان اين آمد ، فراهم پاريس
به را انقلاب شطرنج صفحه در خويش نغز حركتهاي آخرين تا
را كار عمل ، ابتكار گرفتن دست در با و كند بازي خوبي
گونه هر فرصت كه برند پيش به درايت دقتو با چنان
سلب مدعي اطراف جانب از و دشمن سوي از وعكسالعمل مقاومت
انقلاب شتاب بر فرصت ، اين اغتنام با امام حضرت.گردد
حملات شديدترين زير سو چندين از را رژيم و افزودند
درهمان ايشان.قراردادند مردمي اعتراضات و تبليغاتي
در قيام شعله نگهداشتن روشن با تا داشتند تلاش كه حال
سر بر را شاه و نمايند فتح را رژيم مقاومت دژهاي داخل ،
تا بودند صدد در دهند ، قرار "انتحار" يا "فرار" دوراهي
عمومي افكار ملتها ، گوش به انقلاب پيام رساندن با
رژيم ماهيت و انقلاب بهحقيقت نسبت را جهاني فريبخورده
به رو رژيم از را شاه وحامي دوست ودولتهاي نموده آگاه
بودند واقف خوبي به نيز خود ايشان.سازند نااميد وي زوال
و است گرديده تازهاي مرحله وارد نقطه ، اين در انقلاب كه
.داد سقوط حال در رژيم به قوا تجديد فرصت نبايد
مدت در امام روزانه فعاليتهاي حجم بررسي راههاي از يكي
بيانات پيامها ، تعداد كمي احصاي لوشاتو ، نوفل در اقامت
در زير جدولاست خارجي رسانههاي با ايشان مصاحبههاي و
در امام سياسي نشاطات تراكم و فشردگي عددي ، مقايسه يك
كه داشت توجه بايد.ميدهد نشان را برههچهارماهه اين
و بيروني بخش تنها جدول ، در مندرج و شده احصاء موارد
مجموعه و دربرميگيرد را ايشان فعاليت يافته انتشار
و وغيرعلني غيررسمي نشستهاي و ملاقاتها ، گفتوگوها
و مكتوبات و نشريات مطالعه به كه را ساعاتي همچنين
اوضاع در تامل و تفكر همچنين و گزارشها و اخبار استماع
به براي كه است موارد اين از خارج ميدادهاند ، اختصاص
روزانه واقعيتهاي واقعي حجم از كامل تصويري آوردن دست
ايشان روزانه علني نشاطات به بايستي فرزانه ، رهبر اين
فعاليتها اين از هيچيك كه است حالي در اين.گردد افزوده
و عبادات ميزان از كاستن موجب نيز ايام حساسترين در حتي
در خود امام حضرت.نگرديد آن مواقيب و نظم خوردن هم بر
از كه خارجي خبرنگاران از يكي سوال به پاسخ
:ميكند ، ميفرمايند سوال ايشان زندگي برنامهروزانه
با كارم نوع اينجا درميكنم كار ساعت شانزده از بيشتر
;سخنراني گاهي و مذاكرات مصاحبات ، .است كرده فرق نجف
بررسي ;ميشود تهيه عدهاي توسط كه گزارشهايي خواندن
كار آنها ، به جواب گاهي و ميرسد كه تلگرافاتي و نامهها
.ميدهد تشكيل تقريبا را روزانهام
يك از هم آن فعاليت از حجمي چنين تصور واقعا
به اعتقاد با جز سالگي ، ، 80 سنين 70 در پيرسالخورده
شرايط.نيست ممكن ايشان حق در الهي عنايات و امداد وجود
يك رهبر عنوان به امام اختيار در را امكان اين پاريس
مختلفيمتناسب ابزارهاي از كه ميداد قرار بزرگ انقلاب
و ابزارها از يك هر.نمايد استفاده آن مخاطب و محيط با
ارتباط ، برقراري و پيام ابلاغ در استفاده مورد روشهاي
و هدف با و داشت را خود ويژه مخاطبين و خاص كاركردهاي
در امام هاي"سخنراني".ميشد گرفته كار به خاصي منظور
دانشجويان و ايرانيان درخواست و عطش به بود پاسخي واقع
از امام محضر درك و ديدار براي كه حقيقت طالب و مشتاق
اين.ميآمدند لوشاتو روستاي و پاريس به دور راههاي
حاضرين ، جان و روح مستقيمدر تاثيرات بر علاوه سخنان
در و ميگرديد مخابره ايران به تلفن طريق از بلافاصله
دست به دست مردم ميان در نوار يا نوشته صورت ايرانبه
.مينمود سيراب را كشور سراسر در تشنه جانهاي و ميگشت
امام سوي از خاصي مناسبتهاي در كه مكتوب هاي"بيانيه"
مبارزه دستورالعمل و مواضع اعلام حكم مييافت ، انتشار
اهداف حال عين در و داشت را كشور داخل در انقلابيون براي
روشن نزاع اطراف براي مقطع هر در را انقلاب خواستههاي و
خارجي رسانههاي با عمدتا كه ها"مصاحبه" اماميساخت
داشت "افشاگرانه" و "روشنگرانه" كاركردهاي ميگرفت ، صورت
ايران ، مردم انقلابي حركت از "زدايي شبهه" جهت در و
عمل انقلاب "نمودن جهاني" و عمومي افكار "سازي آگاه"
و دولتها مصاحبهها ، اصلي مخاطبين طبعا.ميكرد
حساس ايران در انقلاب سرنوشت به نسبت كه بودند ملتهايي
و كردند مي تعقيب پيگيرانه را آن پيرامون حوادث و بوده
حركت اين ماهيت از بيپردهتري حقايق كشف جستجوي در
براي روشني پيامهاي حاوي مصاحبهها علاوه به.بودند
در را خويش جايگاه و موضع تا بود شاه حامي خارجي طرفهاي
زودتر چه هر او حاكمه دستگاه و مردم ميان جاري منازعه
.نمايند مشخص
شجاعيزند رضا علي
|