خويشاوندي رابطه نفي و مديريت
- ( ع ) علي امام منظر از فرماندهي و مديريت كلي اصول
پاياني بخش
(ع)امير حضرت كلام در كه گزينشي اصول مهمترين از يكي *
در بازي رفاقت و جناحگرايي از پرهيز شده اشاره آن به
برلزوم تصريح ضمن حضرت آن.است افراد بهكارگيري
براساس مسئوليتها اعطاء و گزينش امر در ضابطهگرائي
سنجش به را امر قابليتها ، مسئولين و لياقتها
است كرده موظف افراد توانائيهاي
ارزشهاي گرفتن نظر در با و اسلامي بينش درچارچوب
مدير اصولييك و مكتب ، معيارهايكلي اين از برخاسته
اشتر مالك جناب به كه (ع)علي حضرت سفارشات از را جامعه
:ميكنيم بيان فرموده اشاره
به سرپرستها ، و اسلاميمديريتها نظام در:ايمان -1
را اسلام وعمل انديشه بعد در كه شود مي واگذار كساني
و را ، اوصاف انسانها گونه اين و باشند قبولداشته
يا متقين شايستگان ، يا صالحين مانند عنوانهايي
يا قاسطين راستگويان ، يا صادقين پرهيزكاران ،
يا محسنين خالصشدگان ، يا مخلصين عدالتكنندگان ،
.ميشناسيم...و پاكيزگان يا مطهرين نيكوكاران ،
مديريت الهي ، مشيت و خداوندي سنت طبق بر قرآن ، ديدگاه از
و صالحان دست به بايد آن ، ساكنان و زمين سرپرستي و
.باشد مومن شايستگان
(آيه 105 /انبياء)"عباديالصالحون يرثها الارض ان"
را زمين "مديريت " من صالح و شايسته بندگان حتم ، بهطور
.شد خواهند وارث
آزمايش معرض در را خليل ابراهيم بزرگ ، خداوند كه روز آن
آزمايشات از پيروزي و سرافرازي با و قرارداد امتحان و
:كه شد گفته او به آمد بيرون الهي گوناگون
و لاينال قال ذريتي؟ من و قال اماما للناس جاعلك اني"
(آيه 124 /بقره) "الظالمين عهدي
.دهم قرار جامعه امام و مدير خود جانب از را تو ميخواهم
فرزندان به پيشوايي و مديريت من از بعد آيا:گفت ابراهيم
من عهد نه ، :فرمود ابراهيم به خداوند رسيد؟ خواهد من
.نميرسد ستمگران به هرگز (جامعه مديريت)
و سنخيت هيچگونه كه كساني مديريت اصل ، يك عنوان به اسلام
.نميپذيرد را ندارد مسلمانان با اعتقادي و فكري مشابهت
توانايي و دانايي:(توانايي و دانايي) آگاهي و دانش -2
بهعنوان را آن مديريت مكاتب همه كه است عمومي ويژگي دو
راه "تخصص" اصطلاح به و دانش و علم.پذيرفتهاند زيربنا
كه حالي در ميكند ، برطرف را مشكلات و ميسازد روشن را
عينيت طرح به و ميبخشد سرعت كار به جسمي و روحي توانايي
كه است موضوعي به مربوط دانش دانايي ، از مقصود و ميدهد
توانايي ، از مقصود و است گرفته عهده بر را آن مديريت
.ميراند پيش به را كار ماشين كه است جسمي و روحي قدرت
كه ميشود واگذار كسي به تشكيلات يك مديريت اسلام نظر از
اداره دانش مكتبي ، ارزشهاي به اعتقاد و ايمان از صرفنظر
اين.باشد داشته تشكيلات آن به نسبت را لازم آگاهيهاي و
نياز تشكيلات ، يا و سازمان يك گاهي كه ميدانيم را موضوع
دانش هم سازمانها ، از بعضي در و دارد فني آگاهيهاي به
صورت ، هر در كه است لازم سياسي و اجتماعي دانش هم و فني
نياز مورد دانشهاي از برخوردار بايد مجموعه آن مدير
.مينامند "تخصص" را آگاهيها اينگونه امروز كه باشد
قبول سپرد كاردان به را كار بايد كه را اصل اين اسلام
امور اداره كه ميدهد آموزش چنين خود تعليمات در و دارد
دانش كه شود سپرده كسي به بايد جامعه ، گوناگون بخشهاي در
.باشد فن اهل اصطلاح به و باشد داشته را كار آن
موفقيت براي عوامل موثرترين و بزرگترين از يكي:تجربه -3
وي كاري سابقه و تجربه سازمان و تشكيلات در كارگزار
نابسامانيهاي از بسياري تجربه ، با مسئول و مدير ميباشد ،
بدون مدير و مسئول بالعكس و ميدهد سامان را خود سازمان
از را يافته سازمان تشكيلات كار سابقه وبدون تجربه
(ع)علي امام لذا نمود خواهد پراكنده و متلاشي يكديگر
:ميفرمايد
شاخ از يكي آزمايش و امتحان بدون افراد كارگيري به
تشكيلات يك ريختن هم در زيرا است خيانت و ستم وبرگهاي
.ميآيد شمار به خيانت بزرگترين
در (ع)امام كه را شرايط و اوصاف از يكي:بيشتر كارايي -4
سفارش(ره)مالكاشتر به و داده قرار نظر مد كارگزار
به و انتخاب را فردي گزينش هنگام كه است اين ميفرمايد
از و داشته مردم و جامعه براي را لازم كارايي كارگيردكه
زيرا.باشد گذاشته جاي به را نتايجبيشتري و آثار خود
خدمات كارگزاران وانتخاب افراد بكارگيري از هدف كه
به دادن مسئوليت و ملت و جامعه به نسبت است آنان شايسته
و فعاليت و نظام اداره جهت صرفا كشوري مسئولان و مديران
گرفتن نظر در لذا بس ، و ميباشد رعيت و ملت به خدمت
بسيار مسائل از كارگزاران و مسئولان و مديران در كارايي
.است گزينش و انتخاب در سرنوشتساز و مهم
اسلام ، ديدگاه از مديريت مسند:تعهد و امانتداري -5
اين از بايد او و ميشود سپرده مدير به كه است امانتي
مراقبت شديدا دارد ، دست در امانت عنوان به كه مقام
.باشد امانتدار معيارهايش طبق بر را امانت و نمايد
از بسياري نظام كارگزار يك اختيار در كه است طبيعي
ملت و مردم حياتي مسائل و آبرو و شرف و حيثيت اموال ،
آن نگهداري مسئوليت از كارگزار آن كه شده داده قرار
و است شده سپرده او دست به كه آنچه حفظ و امانات
آنچه تمام بلكه است مالي بعدمسائل در فقط نه امانتداري
بزرگي بسيار امانت هم آن كه مقام و پست حتي شد شمارش كه
است موظف وكارگزار شده واگذار او به نظام ناحيه از است
است امانتداري كه مسئوليت ايفاي ابعاد اين تمام در
:ميفرمايد (ع)علي امام و بنمايد
را درخشانتري چهره امانتداري با رابطه در كه كسي آن"
معروفيت و برتري ديگران از صفت اين به و نموده كسب
"دهد ترجيح گزينش هنگام ديگران به را او نموده كسب بيشتري
ميدهد تذكر (ره)مالك به (ع)علي امام كه جالبي نكته
كارگزار يك شغلي و كاري سوابق درخواست و استعلام مساله
يك اگر كه معني بدين.است گذشته در وي خدمت محل از
ديگري جاي به سازمان يك از انتقال قرار كارگزار و مسئول
محل از است موظف بعدي سازمان گزينش مسئول باشد داشته
استعلام را وي شغلي و خدمتي سوابق كارگزار آن اسبق خدمت
.ننمايد استفاده فرد از آن به توجه وبدون كند
به مصر ، به مالكاشتر اعزام هنگام به همچنين اميرمومنان ،
ميدهم فرمان پرهيزكاري به را تو من":كرد سفارش چنين او
با و بدار مقدم چيز همه بر را خدا دستور ميشوم متذكر و
از را او و بشكن را نفس نامشروع خواستههاي خدا ياد
فرمان بد كارهاي به پيوسته انسان نفس و بازدار سركشي
".گيرد قرار خدا رحم مورد مگراينكه ميدهد
ميپذيرد را مديريت مقام كه انساني وجداني و ديني وظيفه
تمايلات برابر در را روحي توانايي و قدرت كه است اين
را خود اگر و بسنجد است تضاد در مديريت قلمرو با كه شخصي
الهي ، عنايات به توكل با يافت ، پابرجا و اراده با انسان
در گام صورت اين غير در و بپذيرد را سنگين موقعيت اين
.نگذارد خطرناك وادي اين
مرا چرا:كرد عرض وي به (ص)خدا رسول ياران از يكي روزي
منطقهاي اداره براي او گماردن مقصود) نميگماري كاري به
محبت و لطف روي از پيامبر (بود اسلامي حكومت قلمرو از
فرمانروايي و ناتواني تو:گفت و زد او شانه بر دست
پشيماني و رسوايي مايه قيامت روز در و است الهي امانتي
را آن حق و بگيرد برعهده را آن شايستگي كه كسي مگر است ،
.كند ادا
در مهم شرط تنها نه امانت كه گفت ميتوان خلاصه طور به
كاركنان تمام در لازم شرط بلكه بالاست مقامات و متصديان
دختر وقتي لذا و بگيرند برعهده را كوچكي كار چند هر است ،
اين" گفت پدر به شد ، آگاه او پاكي و موسي وضع از شعيب
".است امين و توانا او كه كن استخدام شباني براي را جوان
:مديران گزينش در مشابه مسائل و خويشاوندي و رابطه نفي -6
به (ع)امير حضرت كلام در كه گزينشي اصول مهمترين از يكي
به در بازي رفاقت و جناحگرايي از پرهيز شده اشاره آن
برلزوم تصريح ضمن حضرت آن.است افراد كارگيري
براساس مسئوليتها اعطاء و گزينش امر در ضابطهگرائي
سنجش به را امر قابليتها ، مسئولين و لياقتها
:ميفرمايد و كرده موظف افراد توانائيهاي
تولهم ولا اختيارا فاستعملهم ممالك امور في انظر"
.الخيانه و شعبالجور من جماع فانهما اثره و رحاياء
و آزمايش براساس را آنان و كن انديشه كارگزارانت امر در
و خويشاوندي صرف به و مستبدانه و بهكارگير توانها سنجش
استبداد اين زيرا نگمار ، كار به را آنان خصوصيت اظهار
و ظلم شاخههاي مجموعهاي (گزينش در) بازي باند و ورزي
".بردارد در خيانت
و شفاعت قبول جاي به ميخواهد مالك از ديگر جاي در باز و
اگر فقط نيرو انتخاب در وآشنا دوست و فاميل از سفارش
:كند قبول كرد لياقتششفاعت و كفايت
شفاعه الا شفاعه امرائك و ممالك استعمال في تقبلي لا"
"الامانه و الكايه
بايد كه مديراني و كارمندان كارگيري به در مالك اي
مگر نپذير را شفاعتي و واسطه هيچگونه كنند كار تو زيرنظر
مورد اين در مالك به خطاب باز."امانت" و "كفايت" شفاعت
:ميفرمايد
و موفقيت هرگز خصوصي علاقه و خويشاوندي قرآن مقابل در
و است مساوات و آزادي منادي اسلام داشت ، نخواهد احترام
گردند ، برخوردار آسماني نداي اين از بايد مسلمانان عموم
مساوي نظر با را همگان و نكني چنين اگر حارث ، پسر اي
به را توانا خداوند و كردهاي ظلم خداي بندگان بر ننگري
فداي را خود نزديكان و مقربان هميشه برانگيختهاي ، دشمني
هرگز برنجند تو از چه هر ويژگان زيرا ، كن عموم مصلحت
ص همان ، نهجالبلاغه ، ).نيست مقايسه قابل توده بارنجش
(263
خانوادگي تربيت و صلاحيت:خانوادگي صلاحيت و تربيت -7
قهرا.داشت خواهد فرزندان و افراد پرورش در بسزايي اثر
را خود خلقي آثار دارند كه تربيتي نوع به باتوجه فرزندان
تنگ و پست خانواده در آنانكه ميرساند ظهور به بزرگي در
وبزرگ تربيت...و بدخلق و كينهدار و بين كوته و نظر
و پست ديد با بپذيرند را مسئوليتي اگر ناخواه خواه شوند
يا امر تحت افراد با كينهتوزي و كوتهبيني و نظري تنگ
در فرد اگر آنكه برخلاف نمود ، خواهند برخورد خود مافوق
سعهصدر ، داراي ديدهباز ، و دل مرتبت ، بلند خانواده
...و اخلاق و رفتار خوش گذشت ، با بلندنظر ، دورانديش ،
و پست هر در او نيك اثر طبعا كند پيدا رشد و شود بزرگ
سرايت و تراوش بالا مقامات و زيردستان به باشد كه مقامي
به دادن سامان و وي مديريت حسن بر علاوه و نمود خواهد
او نيك عمل بوسيله وي با معاشر افراد خود سازمان تشكيلات
يك در عمل مربي و مبلغ يك و شد خواهند تزكيه و تربيت
.بود خواهد گسترده سازمان
مطرح گزينش شرايط در (ع)امام كه را خصلت و صفت اين
با بلكه نيست كوچك امر يك و نكته يك حقيقت در ميفرمايند
خود سازمان يك در كارگزار نيروهاي مطلب اين نمودن مراعات
گرفته كار به آنچنان و گرديده فعال و تربيت خود به
.آورد خواهد بوجود سازمان در چشمگيري تغيير كه ميشوند
هر به نميتوان را سازمان يك اداره و مديريت:كفايت -8
مديريت ، در زيرا كرده واگذار متخصصي و ايمان با آدم
بلكه نيست ، كافي شرط ولي هست ، لازم شرط تخصص و ايمان
و دارد نياز هم سومي شرط به شرط ، دو اين از غير مديريت
.است اداره بر توانائي و كفايت آن
محدوده در كه ويژهاي برجستگي و توان آن كفايت ، از منظور
پيشآمده مشكلات ميكند ، ايجاد را لازم هماهنگي مسئوليت
را قوتها و تقليل را ضعفها برميدارد ، راه سر از را
را كارآيي و ايمان:گفت بايد جمله يك در و ميدهد افزايش
عيني نمود آن به و آميخته در يكديگر با ذهن از خارج در
.ميبخشد
همان اصل در كه را امامت نهجالبلاغه در (ع)علي امام
اسلامي فرهنگ و اقتصادي عبادي ، سياسي ، اجتماعي ، مديريت
اداره در فرد ، تواناترين كه ميداند كسي لايق ميباشد
.باشد مردم امور
اعلمهم و عليه بهذالامرافواهم الناس احق ان ايهاالناس ، "
"فيه مرالله با
-خلافت) امر اين به مردم سزاوارترين همانا !مردم اي
داناترين امورو اجراي بر تواناترين كه است كسي (مديريت
.باشد مسائل فهم در خداوند فرمان به
مالك به كشورداري ، امر در كه سفارشي ضمن در مومنان امير
"كفايت" را مديريتها واگذاري شرايط از يكي ميكند اشتر
:ميفرمايد شد اشاره كه وهمانطور ميداند
زيرنظر بايد كه مديراني و كارمندان بكارگيري در مالك اي
شفاعت مگر نپذير را شفاعتي و واسطه هيچگونه كنند كار تو
.را امانت و "كفايت"
اصرار ايمان معيار بر كه همانگونه مديريت ، در اسلام آيين
مديريت مسند و ميكند پافشاري نيز كفايت معيار بر دارد ،
را تخصص و ايمان از استفاده قدرت كه ميسپارد كسي به را
و حسب سپيد ، ريش چون ملاكهايي و باشد داشته اجرا مقام در
و جاهلي نظامهاي در كه را بيشتر ثروت و سن معروفتر ، نسب ،
مردود بود مديريت منصب اشغال معيار تاريخ طاغوتي
و پيامبر حكومت در تاريخي فراوان نمونههاي و ميشمارد
.ميباشد مطلب براين گواه (ع)علي
مناتي مهرداد
|