است؟ شورش چه اين باز
گذشته ما سرنوشت بر كه هزارهاي يك از بيش در محرم ذخيره
فضاي و كرده گرم را ما جانهاي ديگري ، آتش هر از بيش است ،
يارانش و بيت اهل و حسين.است ساخته روشن را سرزمين اين
با و نمودند خاتم دين معاريف از دفاع پيشقراول را خود
و استواري خويش ، اندام بر نيزهها و شمشيرها پذيرش
آنان.كردند ضمانت را (ص)محمدي اسلام استقامت
در و روزگاربگذرانند سكوت ، دايره در ميتوانستند
اينگونه ، .بينديشند سلامت و زهد به خموشي زاويههاي
و نيك موجوديت به و گيرد خرده آنان بر نميتوانست هيچكس
انتساب بيپايان اعتبار بيگمان.كند تعرض آنان بزرگوار
و علم بيمنتهاي ارزشهاي و (ص)پيامبر خاندان به ايشان
دوران در را ايشان ميتوانست بزرگوارشان وجود در تقوا
هر نزديك و دوست و همگان محبوب همچنان و كند حفظ حياتشان
نبوي سنت و اسلام بر حاكم روح اما.گرداند حاكمي گروه
شوريدگاني آنان.گوشهنشينيهاست و عافيتها اين خلاف
محضر جز و شسته جان از دست خداوند مقدس صراط در كه هستند
بنابراين.نيستند ديگر آستاني در زيستن به حاضر خداوند ،
ساختن ساقط جهت در و سياسي قيامي نهفقط (ع)حسين قيام
.هست نيز الهي و معنوي حقايق بر عميق تاكيد كه جور ، حكومت
پرتو در است رفتن ازدست حال در يا و رفته يادها از آنچه
بيرق.ميگردد برپا و ميشود احيا دوباره قيام اين
نيست ، اين فقط اما است ناحق با پيكار جهادو بيرق (ع)حسين
...و منكر از نهي و معروف به امر و نماز و امامت بيرق بل
.هست نيز ابراهيمي اديان رهاييبخش اصول همه
قصد و ميورزد تاكيد آن بر (ع)حسين آنچه ميان اين در
.است منكر از بازداشتن و معروف به امر دارد آنرا احياي
پرتو در و بسته باز عامل بدين اسلام عزت و سلامت بيگمان
بدين اگر اسلام ، امت پاك و بلند دامان.شد خواهد ممكن آن
و مصلحتانديشي لكههاي به آرام آرام نگردد ، شسته آب
،(ع)حسين باري.گرديد خواهد ملوث پيدرپي معصيتهاي
آيين آينده از نگران و گذارده ناتمام را حج فريضه
و سفيه مدعيان با جدال و رويارويي صحنه به ،(ص)رسولالله
در عوام ، نزد در اسلام به تظاهر با كه ميپردازد فاسدي
پايمال را الهي اصول همه سبزشان ، كاخهاي پردههاي پس
سياست آوردگاههاي سوي به شتاب و حج واگذاري در.ميسازند
(ع)امام تاكيد در.است نهفته بزرگ پيامي ،(ع)حسين سوي از
موجود شگرف نكتهاي نيز منكر از نهي و معروف به امر بر
صحنههاي در ظاهربين عوام اگر كه ميداند (ع)امام.است
تدارك برايشان يزيديان كه دروغيني نمايشهاي و متظاهرانه
(ص)محمدي حقيقت بارقههاي آخرين و شوند مستحيل ديدهاند
وجود حق احياي و بازگشت امكان ديگر ببرند ، ياد از را
و بوده ادوار همه در تشيع پيام جوهر اين و داشت نخواهد
.بود خواهد
|