از " مخملباف محسن " ساخته قندهار سفر
دنيايي به گشوده پنجرهاي خوانندگان نگاه
... ديگر
فرانسه در ايراني فيلمساز 22
شد منتشر " فيلم "
سفرقندهار براي كن جشنواره جنبي جايزه
خورشيد متوالي كسوفهاي انتهاي در
از " مخملباف محسن " ساخته قندهار سفر
دنيايي به گشوده پنجرهاي
خوانندگان نگاه
... ديگر
گزارشي شكل به داستاني -مستند فيلم يك قندهار سفر
زيبا ، جادهاي فيلم يك همچنين و است پسامدرن و فيالبداهه
كه سفري.است كشيده تصوير به را زيستن فلسفه قندهار سفر
و رحم از دوستي ، از جنگ ، و خشونت نفي از ميگويد ، عشق از
...و شفقت
نيز پيچيده است ، ساده فيلمي كه حال عين در قندهار سفر
نساخته ، خاص تماشاگر براي را فيلم اين مخملباف.هست
زيباييهاي از و فيلم اين از ميتواند هم عام تماشاگر
.ببرد لذت شناختياش زيبايي
فراموش زمان گذر در مطمئنا كه است فيلمي قندهار سفر
اثر هامون فيلم مثل ندارد مصرف تاريخ زيرا شد ، نخواهد
بهرام مسافران كيارستمي ، اثر هيچ ديگر و زندگي مهرجويي ،
.كيميايي از قيصر و بيضايي
گفت بايد اما است ، كند فيلم ريتم كه بگويند خيليها شايد
.ميطلبد را كندي اين فيلم ، هواي و حال و كهفضا
در را افغانستان وقايع ميكند سعي فيلم اين با مخملباف
.بكشد تصوير به خاص مقطع يك
.داريم را خورشيدگرفتگي از تصويري.ميشود شروع فيلم
روي سفيدرنگ عنوانيميشود ظاهر كوتاهي عنوانبندي
قندهار ، محسن سفر:ميگيرد شكل سياهرنگ زمينهاي
به تار سي ساز به شبيه قطعه يك با بومي آوايي مخملباف ،
.ميرسد گوش
صحبت دوربين با و ميزند كنار صورت روي از را روبندش زني
يك داخل از كه داريم را تصويرهايي بعد و ميكند
بيننده به كه ميشود ظاهر زيرنويس و شده گرفته هليكوپتر
.ميدهد افغانستان جامعه مورد در را اطلاعاتي
براي است ، خبرنگار و كانادا مقيم كه افغانستاني زن يك
خبرنگار زن اين خواهر.ميرود افغانستان به خواهرش نجات
ميدهد روي بيستم قرن كسوف آخرين كه روزي در ميخواهد
سر روي از سرخ صليب به متعلق هليكوپتريكند خودكشي
بومي شعر يك با محلي آواييميكند عبور چادرنشين عدهاي
به هليكوپتر از را خود بازهايي چتر.فيلم روي افغاني
.مياندازند بيرون
مدير حرفهاي به و ايستادهاند مدرسه در خردسالي دختران
چيزهايي انگليسي زبان به خبرنگار زن.ميدهند گوش مدرسه
دارد اختيار در كه واكمني روي هم را صحبتهايش و ميگويد
افغاني مهاجرين برگرداندن حال در صليبسرخ.ميكند ضبط
كه ميشويم همراه خانوادهاي با ما.است كشورشان به
يا مستند صحنهها اكثر.برگردند افغانستان به ميخواهند
.است مستند بازسازي
چرخه سه يك سوار خانوادهاش با همراه افغاني مردي
با خبرنگار زن.ميكنند حركت قندهار سمت به و ميشوند
زن اصل در و ميشود همراه آنها با افغاني زن يك پوشش
آن و برويم افغانستان به ما تا ميشود بهانهاي خبرنگار
را آنها اموال راه بين در سارقين.ببينيم نزديك از را جا
طي از بعد خانواده و (نفس) خبرنگار زن.ميبرند غارت به
اولين به پياده پاي با هم آن كوير در طولاني مسافتي
ميگيرند تصميم افغاني خانواده آنجا در.ميرسند روستا
ايران به ربودهاند را اموالشان دزدان كه اين علت به
مدرسه از كه پسربچهاي ،"خاك" با ناگزير زن.برگردند
.ميشود قندهار راهي است ، شده اخراج
سفري نفس براي هم سفر استو ناهموار و هموار قندهار راه
و نمادين بسيار قندهار سفر فيلم شخصيتهاي نامهاي.دشوار
به همهاش...و خاك حيات ، گل ، نفس نفس ، .است سمبوليك
مستند شكل و است رئال كاملا فيلم داردو ربط زندگي
.دارد داستاني
و دكوپاژ قوي ، زيبا ، فيلمبرداري موسيقي قندهار سفر
به را خود ميكوشد قندهار سفردارد شده حساب تدويني
را تماشاگر فيلم پايان..اما كند نزديك شاعرانه سينماي
.بينديشد ميخواهد كه هرگونه تا واميگذارد خود حال به
تفكر به هم را عادي تماشاگر حتي كه است فيلمي قندهار سفر
:ميگفت خراسان در نمايشي هنرهاي استاد يك.واميدارد
با شد خارج سالن از تماشاگرش وقتي كه است موفق نمايشي
در توانسته قندهار سفر با مخملباف حالا و شود درگير خودش
سفر.بگذارد سر پشت موفقيت با را تجربه اين سينما عرصه
قرار خودش جايگاه در عناصرش همه كه است فيلمي قندهار
دارد ، همراه به فلسفه از نمادي كه حال عين در و گرفته
.ميكند سنگيني فيلم بر بيشتر انسانياش جنبه اما
ديگر دنيايي به را پنجرهاي اينفيلم با مخملباف محسن
فيلمبرداري لحاظ از.ميدهد ارائه نو نگاهي و ميگشايد
بهترين از يكي تدوينش و است روان بسيار دوربين حركات
فيلمهاي در اخير ساله چند اين در كه است تدوينهايي
.ديدهايم ايراني
در كه تفاوت اين با منتهي است جادهاي فيلمي قندهار سفر
در ولي داريم سروكار ماشين با اكثرا جادهاي فيلمهاي
در كه است فيلمي قندهار سفر.گاري و چرخه سه با جا اين
جاي ايران سينماي تاريخ ماندگار و ارزشمند فيلمهاي رديف
.دارد
خسروجردي عباس
فرانسه در ايراني فيلمساز 22
در ايران جوان سينماي بهار جشنواره در جوان فيلمساز 22
.ميكنند شركت فرانسه كشور
شهر در خرداد تا 28 از 25 ايران سينماي بهار جشنواره
اين كوتاه فيلمهاي است قرار و ميشود برگزار پاريس
پاريس فوروم سينما در فرانسوي زيرنويس با جوان فيلمسازان
.شود داده نمايش
با و پاريس شهرداري توسط ايران سينماي بهار جشنواره
فارابي ، سينمايي بنياد ايران ، جوان سينماي انجمن همكاري
مركز و اسلامي جمهوري هواپيمايي فرهنگي ، پژوهشهاي دفتر
.ميشود برگزار تمدنها گفتوگوي
اسكويي مهرداد ساخته "مرداب مادريام خانه" كوتاه فيلم
فرايبورگ جشنواره در ايراني فيلمهاي مرور بخش در نيز
.درميآيد بهنمايش آلمان
شد منتشر " فيلم "
ويژه فيلم سينمايي ماهنامه شماره دومين و هفتاد و دويست
.شد منتشر صفحه در 132 متنوع مطالبي با خردادماه
سينما از مجلس نماينده خرداد ، 29 دوم ژانر ويژه گزارش
پناهي زنجيرهاي چشمهايش ، و قندهار سفر فيلم ميگويند ، نقد
دنياي دروازهها ، پشت دشمن اليوت بيلي لجوج ، افسران و
كن خارجي ، فيلمهاي معرفي و نقد ولمن ، ويليام فيلمسازي
جمله از خارجي فيلمهاي معرفي و نقد بيبازگشت ، رود 54 ،
رسيده چاپ به فيلم ماهنامه شماره اين در كه است مطالبي
.است
سفرقندهار براي كن جشنواره جنبي جايزه
بزرگ جايزه مخملباف ، محسن ساخته آخرين "قندهار سفر" فيلم
كن 2001 جشنواره در را مسيحيت وحدت طرفدار سازمان يك
.كرد دريافت
يكي در كن جشنواره پاياني مراسم با همزمان كه جايزه اين
"قندهار سفر" فيلم سازنده به جشنواره اين جنبي سالنهاي از
و پروتستان) جهاني كليساهاي جايزه به مربوط شد ، اهدا
.است (كاتوليك
جشنواره جنبي جوايز جمله از جايزه اين:گفت مخملباف محسن
كليساهاي داوران هيات سوي از سال هر كه است كن فيلم
از كه فيلمي به كاتوليك و پروتستان مذاهب به مربوط جهاني
كننده شركت فيلمهاي بقيه از قويتر انساني جنبههاي نظر
.ميگيرد تعلق باشد ، كن جشنواره در
ديپلم شامل داوري هيات اين اول جايزه امسال:افزود وي
دوم جايزه و شد اهدا "قندهار سفر" فيلم به مدال و افتخار
.گرفت تعلق بلژيكي فيلم يك به
"قندهار سفر" فيلم نمايش كه شد يادآور همچنين مخملباف
استقبال با مختلف كشورهاي منتقدين سوي از كن درجشنواره
.شد روبهرو
كن جشنواره در روزانه بهطور كه "سيناپسيس" نشريه در
از يكي عنوان به ستاره با 23 "قندهار سفر" فيلم شد منتشر
.گرفت قرار جدول راس در منتقدين مقبول و مطرح فيلمهاي
نيلوفر" ،"قندهار سفر" سازنده مخملباف بر علاوه امسال
.يافت حضور كن درجشنواره نيز فيلم اين اول بازيگر "پذيرا
نوايي به را "قندهار سفر" فيلم لوفيگارو روزنامه
براي شده سروده شعري و كننده متاثر فريادي و حزنانگيز
خاطرهها از هيچگاه آن صحنههاي كه كرد تشبيه غرب
.نميرود
خورشيد متوالي كسوفهاي انتهاي در
رنج و درد كه كارگرداني والاي درك نشانه به زيبا فيلمي
سريع ونگاهي عبور با دوستي قول به و ميفهمد را بشر
راه به بعد و ميآيد وافغان ايران مرزهاي لب تا ازجهان
چه هر در را خود هنر مخملبافهموارهميرود قندهار
جسته انسان رنج دادن نمايش متعاليتر آزادترو سادهتر ،
.است بوده نيز موفق البته و
از تراژيك ، نمايش اين در مخملبافچرا آقاي سوال ، يك اما
سوال ميكنند زندگي برقعها پس سالهاستدر كه آنان خود
است؟ زندگيچگونه كه نكرديد
استعمارگرانه نقش نمايش با را خود سهم داستان مردان
باشند ، خرسند بسيار بايد چه اگر و كردهاند عرضه
اما ميكند ، حكايت خسته نااميدو دروني از چهرههاشان
كبره دستهاي نمايش با تنها را خود بودن تجلي كه زنان ،
را زيبايي و زينت وهنوز ميدهند نشان خورده لاك و بسته
خواهند سخن چگونه زنانهخود ونقش هويت از دارند ياد به
بدوي مردسالاري نبردتراژيك آخرينصحنه هست گفت؟آنچه
دختر زنانبرقعهابراي.مدرناست دنياي با خشن و
آنها ، ميان در را خود گذشته هويت از بخشي تاجيككه
جستجوومكالمهاي هيچ موضوع چرا است ، كرده شايدگم
انتظار دوراز چندان نه خطرات كه نميگيرد؟او قرار
زنانزير دلهاي به راهي پذيرفتهچرا را قندهار سفر
سوي به لحظهاي حتي سفر طول تمام در و نميگشايد برقع
سكوت ايندردآلودزيربرقعهانميرود و شگرف سكوت
ايثاري و آرزوها ناگفتهها ، از سرشار است سكوتي چيست؟
.جانفشانيجنگجوهاست از بالاتر بسي كه
و پدر خود ، زندگي به گذرا نگاهي نيم تنها سفر اين در او
از دور زنان ، اما ميان در بايد چه اگر و دارد خواهرش
مييابد در و ميشود همسخن راه مردان با فقط او.آنهاست
بهرغم و متعصب و جنگطلب بدوي ، ظاهر عليرغم آنان كه
آغاز پايانشاز كه آنچه ادامه براي مصنوعي پاهاي شكار
...است گمشدهاي انگيزه و ايمان نگران نگاهشان هويداست ،
كوير عطشاين انسانها ، دوستي و خشونت تناقض فيلمدر
بارانلطافتومهر ناچيز قطرات حتيبه را رابطهها
چگونه كه است باقي ذهنم در همچنان سوال وباز ميدهد نشان
آنها حتي شرقي روشنفكرجوامع مردان گاه و زنان كه است
فقر همبندي و همراه را خود زناناند رنجهاي علمدار كه
.نميبينند آنها وجهل
اردوگاه اسراي از فرانكل "معني درجستجوي انسان" كتاب در
و مردماناند جهل بند در جسورانه" كه ميگويد نازي
درخلوت كه بوم روي بر نه را كودكانه و عبث اميدهايشايد
همچون..."آنهااميدوارند به و ترسيمميكنند خود ذهن
وچه دارد علاقه برقعخود زير زيبايي به افغانكه زن
بشريتاز آزادي براي را خود بيادعاسهم و بزرگوار
كسوفهاي در را خود هستي و ميكند نادانيهزينه و ظلمت
.ميكند تقديم متواليخورشيد
كه است حلقهاي بلكه نيست ، محض تاريكي آخرينكسوف ،
پرده در زيبا انگشتري الماس نگين چون سويي از آفتاب
فراز گمنامههاي اين ياد پرتو و حكميشود آسمان تاريك
برآيند چون هستند تنها و جدا چه اگر كه تاريخ فرود و
عالم در را اميدي جهتنور هم و يكسان هدف و نيرو
معنا كه است روزگارهاينااميدي اميددر و است افروخته
مخملبافقابل نگاه اصالت و شفافيت همه اين با.مييابد
به بينگاه را رنج در مظلوميتمردمي صداي او.است ستايش
وماندگارتراز بلندتر افغانستانو قراردادي مرزهاي
.است داده انعكاس درجهان دولتمردي هر صداي
خواصي ليلا
|