يا "پيرپسند"موسيقي دردوانگاري نوشتاري
"پسند جوان"
چهرهپيشكسوت ممنون پرويز دكتر با گفتوگو
تعزيه تكامل و پيدايش ;ايران تئاتر

يا "پيرپسند"موسيقي دردوانگاري نوشتاري
"پسند جوان"
نابهنجار و بيرويه رشد با و گذشته سال چند در :اشاره
سنتي ، گمانهزنيهاي موسيقي شدن نحيف نيز و پاپ موسيقي
در زير نوشته.است گرفته ورواج شدت آن درباره فراواني
خود نفس در موسيقي آيا كه است پرسش اين به پاسخ پي
را مقاله اين هم با باشد؟ پيرپسند يا جوانپسند ميتواند
.ميخوانيم
تجريشي حميد
سال و سن حسب به موسيقي انواع ما جامعه در كه سالهاست
و جوانپسند موسيقي.ميشود تقسيمبندي نيز انسانها
كه ميشود مطرح هنگامي بحث اين معمولا.پيرپسند موسيقي
.ميآيد پيش ايران سنتي موسيقي به راجع بحثي
موسيقي اينكه بر مبني است شايع مردم ميان نظري ظاهرا
دليل همين به و نيست سازگار جوانان روحيات با ايران سنتي
اخير سالهاي در نظر اينرويگردانند آن از جوانان
و كرده باور را آن نيز شجريان آقاي كه يافته قوت بهقدري
خاص ايراني موسيقي بايد" كه رسيدهاند نتيجه اين به
*."باشيم داشته جوانان
قرار از كه كرد اشاره نكته اين به بايد اول وهله در
بودن هنر خود نظر طرح در موضوع اين به قائلين معلوم
توجه نكته بدين اگر كه چرا.نداشتهاند مدنظر را موسيقي
اين طرح محض به بايد است ، هنر يك موسيقي كه مينمودند
ساير در چرا كه ميكرد خطور ذهنشان به سوال اين مطلب
هيچكس ، چرا يعني.ندارد وجود تقسيمبندي چنين يك هنرها
يا خاص ، نقاشي جوانان براي بايد كه است نگفته هيچگاه
.كنيم ايجاد خاص مجسمهسازي يا خاص شعر يا خاص ، قصهنويسي
اما ندارند ، ارتباط افراد سال و سن با هنرها ساير چرا
گرديد اشاره بدان اجمالا كه مطلب همين.دارد موسيقي
رويگرداني دلايل شايع نظريه طرفداران نزد كه ميدهد نشان
ذات در ايرادي يا نقص بر مبتني اصيل موسيقي از جوانان
از ناشي قطعا بلكه نيست ، (هنر يك بهعنوان) موسيقي اين
.است جوانان پسند و سليقه بر آنها تاثير و اجتماعي علل
در زيبايي ، جوهر واجد پديدهاي بهعنوان هنر اگر زيرا
باشد ، داشته ارتباط افراد سال و سن با خود ، ماهيت
خاصيتي چنين شاخههايش تمام در ميبايست عليالقاعده
.آن شاخه يك در فقط نهگردد هويدا
از عبارتست ميكنند استناد بدان قائلين كه دليل نخستين
اينگروه كه توضيح بدين.موسيقي اين بيان لحن غمگيني
آهنگها سنگيني و ثقل علت به ايران سنتي موسيقي ;معتقدند
دارند ، شاد روحيات كه جوانان براي آن غمانگيز لحن و
كافيست دليل اين بودن بياساس اثبات براي.نيست جذاب
موسيقي نام به قديم از كه موسيقي نوع آن قضا از بگوييم
ايران مرزهاي از خارج در هم هنوز و داشته وجود جوانپسند
در ميشود ، شنيده آن كليشهاي صورت نيز داخل در و توليد
ايراني اصيل موسيقي از غمگينتر حيث هر از موارد بسياري
خوانندگان مشهورترين صداي با كه كارهايي از بسياري.است
و واندوه غم از آكنده ميشنويم ، جوان نسل علاقه مورد
.است آزاردهنده و تلخ بسيار مويههاي ضجه با توام بلكه
معلوم پس.دارند دوست را آنها جوانان اينهمه با اما
به مربوط ايران سنتي موسيقي از جوانان رويگرداني ميشود
.نيست آن غمانگيز لحن
به مربوط شايع نظريه به قائلين استناد مورد دوم دليل
آنجا از معتقدند گروه اين.است موسيقي اين در ريتم موضع
و نيست توام پرتحرك ريتمهاي با ما اصيل موسيقي كه
سنگين بسيار غيرمنتظم و آزاد فرمي با آوازهايش ضربآهنگ
.نميشود واقع جوانان استقبال مورد لذا است ، كمتحرك و
جهاتي از اگرچه دليلي چنين:گفت بايد مطلب اين بررسي در
دليل وليرويهمرفته باشد ، موجه است ممكن
در ريتم كندي بپذيريم اگر چراكه.نيست قانعكنندهاي
جوانان است ، بيعلاقگي اين عامل ايراني اصيل آوازهاي
با كه اصيل ضربي ترانههاي و تصنيفها قبول در بايد
خود از برخوردارند كافي تحرك از معمول ريتمهاي انواع
فقط نه ايشان ميبينيم كه درصورتي.بدهند نشان علاقه
را اصيل ضربي ترانههاي و تصنيفها بلكه اصيل ، آوازهاي
و بگذريم آوازي موسيقي از اگر بالاخص.ندارند دوست نيز
بهتر نظريه اين بطلان كنيم توجه سازي موسيقي به فقط
و تكنوازي بهصورت چه ما موسيقيسازي چون.ميشود اثبات
ازقبيل موزون قطعات اجراي هنگام در اركستري صورت به چه
و تحرك چنان غيره و پيشدرآمدها رنگها ، مضرابها ، چهار
آن بتوان نيست ممكن كه دارد خود با نشاطي و پرشور پويايي
نظريه به معتقد جوانان شاهديم چنانكه اما.كرد انكار را
علاقهاي نيز ما نشاط و پرشور سازي موسيقي به حتي شايع
برخاسته طنين و زنگ با اصلا ايشان گوئي چنانكه.ندارند
درحاليكه.ندارند خوبي ميانه ايراني سازهاي از
غيرايراني سازهاي با چنانچه ريتميك ، قطعات همينگونه
تمام علاقه با شوند ، اجرا (غيره و ارگ يا گيتار مثلا)
با غمگين ، و سنگين قطعات به نسبت حتي.ميكنند استقبال
(شوند نواخته غيرايراني سازهاي با كه وقتي) كند ريتمهاي
موسيقي در موجود شادي و غم وانگهي ، .ميدهند نشان علاقه
سال و سن به ارتباطي و است هنرمند انساني عواطف از منبعث
همواره بايد بودن جوان بهخاطر جوان ، مگر.ندارد افراد
شاديهايي و غم باشد كه سالي و سن هر در انسان !باشد شاد
منعكس را موسيقي اثر يك چنانچه و دارد خود زندگي در
.ميكند استقبال آن از بيابد شاديها و غم آن كننده
كهنمايشگر آن ، ارزشمند و متعالي معناي به غم اساسا
نامراديهاي مقابل در بيدار وجدان هر انساني حساسيتهاي
جوان يا پير دلآزاري موجب است ممكن چگونه است ، زندگي
غم موسيقي مثل درهنري ميتوان چگونه تعبير بدين و گردد؟
مگر كرد؟ متمايز پيران شادي و غم از را جوانان شادي و
و مبتذل تعابيري شادي و غم مفاهيم براي اينكه
آنها به اتكاء با كه باشيم داشته درنظر پيشپاافتاده
جوانپسند و شاد تحركرا پر حالات موجد موسيقي هرگونه
حالاتي چنين موجد كه را موسيقي آن و بخوانيم
شادي و غم از ما تعابير اگر البته.بناميم نباشدپيرپسند
موسيقي صورت اين در بگوييم ميتوانيم باشد ، مبتذل چنين
يك تنها.بود نخواهند جوانان علاقه مورد ما سنتي و اصيل
توجه موضوع به وجه آن از اگر كه مانده باقي نقطهنظر
شايع نظريه به قائلين با بتوانيم حدودي تا است ممكن كنيم
از جوانان رويگرداني براي است هنگامي آن و گرديم موافق
انتخابي اشعار بر را استدلال مبناي اصيل موسيقي
در چون كه عبارت بدين.دهيم قرار سنتي موسيقي خوانندگان
از عميق و پرمعني اشعار خوانندگان معمولا آواز هنر
مورد را..و سعدي و مولوي و حافظ چون بزرگي شعراي
والاي معاني و لطايف درك البته و ميدهند قرار استفاده
دنياي با ناآشنا جوانان بالاخص) همگان براي اشعار اين
ميرسد بهنظر طبيعي لذا نيست ، ميسر (ما عرفاني ادبيات
.ببرند لذت آوازها آن شنيدن از نتوانند جوانان بيشتر كه
اشعار معمولا چون علاقهشان مورد كارهاي در كه درحالي
دلمشغوليهاي و روزمره مسائل حاوي غالبا و ساده بسيار
كنند درك راحتي به را آنها ميتوانند و ميشنوند را نازل
امر اين لذا نمايند ، تلقي خويش حال زبان عنوان به حتي و
.ميشود خوانندگان اين كارهاي از ايشان استقبال موجب
اين بههرحال كه نبود غافل نيز نكته اين از بايد ذلك مع
چه ، .نيست صادق جوانان همه مورد در و ندارد كليت مسئله
برخي از بهتر حتي كه فرهيختهاي و آگاه جوانان بسيارند
از جهت همين به و ميبرند پي اشعار اين معاني به پيران
.ميبرند لذت نيز اصيل خوانندگان آوازهاي در آنها شنيدن
علت كه ميرسيم نتيجه اين به مطالب اين مجموع از
به مربوط نه ايراني اصيل موسيقي به نسبت جوانان بيتوجهي
مربوط نه و ريتم سنگيني و كندي به مربوط نه لحن ، غمگيني
از ناشي نبايد را بيتوجهي اين پس.است اشعار معاني به
توانايي عدم بر مبني) اصيل موسيقي ذات در ايرادي و ضعف
.دانست (انسانها به زيبايي انتقال در
داده ، نشان خود طولاني تاريخ طي چنانكه موسيقي اين
به را معنويت تعالي و شكوه تا است بوده قادر همواره
مثل و سازد منتقل خود حقيقي شنوندگان به نحو زيباترين
و مينوي عوالم به انسان پرواز پروبال ديگر هنرهاي تمام
اين به جوانان از گروهي علاقه عدم پس.گردد ملكوتي
بايد بلكه نيست ، ايشان سال و سن به مربوط امري موسيقي
كلي طور به كه) ديگري عوامل دنبال به علاقه عدم اين براي
.گشت (دانست فرهنگي عوامل را آنها بايد
فقط نه كه است فرهنگي عوامل اينگونه پادرمياني مسلما
از نيز را پيران از بسياري حتي بلكه جوانان ، از بسياري
به فقط بيعلاقگي اين اگر.است ساخته رويگردان هنر اين
ميبايست طبعا ميشد ، مربوط (جوانان) افراد سال و سن
درحاليكه.ميبودند علاقهمند بدان پير و مسن افراد همه
به بيعلاقگان تعداد پير و مسن افراد ميان در شك بدون
.نيست هم كمتر نباشد ، جوانان از بيشتر اگر اصيل موسيقي
به موسيقي هنر تقسيم معتقديم كه است ملاحظات اين برمبناي
.است كذب و بيمعني منطقا امري "پيرپسند" و "جوانپسند"
حتي مردم ، از بسياري تا است شده باعث چيز چه اينكه اما
را خطا و بيمعني امر چنين يك نيز هنرمندان خود از برخي
.ميپردازيم آن به ادامه در كه است مطلبي كنند ، باور
بيترديد كه واقعيتيم اين بيان از ناگزير مطلب هر از قبل
تقسيمبندي) موسيقي هنر در "دوانگاري" آن پيدايش علت
اساسا تاكنون ما كه است بوده اين (پسند جوان و پيرپسند
را مسئله همواره يعني.كردهايم اشتباه مسئله طرح در
ايراني اصيل موسيقي در ايرادي چه" كه كردهايم طرح چنين
روي آن از -جوان و پير از اعم -مردم از بعضي كه هست
"گردانند؟
بدين را آن و كرده عوض را سوال طرح نحوه اگر حاليكه در
-مردم از بعضي احوال در ايرادي چه" كه كنيم مطرح صورت
روي ايراني اصيل موسيقي از كه هست -جوان و پير از اعم
"دوانگاري" آن پيدايي براي موردي ديگر آنگاه "گردانند؟
.داشت نخواهد وجود
در زيبايي درك براي كه است قرار اين از مطلب توضيح
و ذوق اول.هست نياز عامل دو به آن ، از لذت كسب و موسيقي
به راجع فني اطلاعات و علم آگاهي ، دوم ، خداداد ، قريحه
اما.است اول عامل با اصالت نيز عامل دو اين از.هنر اين
قريحه و ذوق اين از مردم از بسياري كه آنجا از
فني اطلاعات و علم نظر از كه وقتي حتي لذا بيبهرهاند ،
از خود تشخيص در باز مييابند ، دست لازم آگاهيهاي به هم
در كنيد فرض.ميكنند اشتباه هنري آثار در زيبايي گوهر
در "موسيقي مسلم استاد" يك بهاري پرطراوت و زيبا صبح يك
شكن هيزم يك او نزديكي در.ميزند قدم خرم و سبز جنگل يك
پرنده ناگاه.است مشغول خود كار به نيز روستايي
با هيزمشكن مرد.ميدهد سر دلانگيزي نغمه خوشآوايي
بر لبخندي.ميكشد دست خود كار از پرنده آواز شنيدن
در بسيار ، هيجان با و ميكشد آهيميبندد نقش چهرهاش
آن در.ميكند جستجو را پرنده درختان برگ و شاخ لابلاي
ديگري نغمه پرنده آن بازهم ندارد اين جز آرزويي لحظه
زيباي نغمه كه آن با "موسيقي مسلم استاد" آن اما.سركند
نشان خود از عكسالعملي هيچ اصلا شنيده ، را پرنده
جايزهاي به است خود خيالات در غرق كه حالي در و نميدهد
فلان در كنسرتش اجراي با است اميدوار كه ميانديشد
.كند خود آن از جشنواره
اين از كداميك پرنده ، آن هنرنمايي مقابل در شما ، نظر به
سوال جواب دادهاند؟ نشان قريحه و خودذوق از نفر دو
است؟ گفته كه بشنويد تبريزي صائب از مرا
بلبل ناله از شود پريشان كه كس آن
هست خبري باوي كه آويز دامنش در
از كه كس آناست نگفته ما به صائب كه ميفرماييد ملاحظه
يا مينوازد ، نيكويي به را سازي و است آگاه موسيقي علم
خبري وي با كه آويز دامنش در ميخواند ، آواز زيبا خودش
و كوشش با كه نيست امري هنر در زيبايي درك قابليت.هست
اين.كرد كسب را آن بتوان فني آموزشهاي در ممارست
خداوند است ممكن كه است الهي عطيهاي اول وهله در قابليت
يك به اما باشد ، كرده عطا روستايي چوپان يك به را آن
هنر در فنون و علوم آموزش.باشد نكرده عطا موسيقي استاد
قرار الهي موهبت اين زمينه روي كه هنگامي فقط موسيقي ،
كه آن با كه ميآورد بوجود را بتهوون چون نوابغي گيرد ،
يك زمزمه صداي است ، موسيقي آفرينندگان بزرگترين از خود
شنيده كه موسيقياي زيباترين عنوان به را كوچك جويبار
اساتيد از برخي احتمالا كه حالي درميكند معرفي است
آواز بجز يا خودشان ، ساز صداي بجز دنيا تمام در موسيقي
در چه و طبيعت در چه -را ديگري دلانگيز نواي هيچ خودشان
.نميكنند احساس زيبا -ديگر هنرمندان آثار
قريحه و ذوق از محرومان همه كه ميبينيم وقتي همه اين با
ادعا اين مبناي بر و هستند موسيقي شناخت مدعي نيز خداداد
نوعي به نسبت بيعلاقگي و موسيقي نوع يك به علاقه اظهار
باشيم غافل نكته اين از نبايد ميدارند ، ابراز را ديگر
به و دارند صداقت ادعا اين اظهار در هرحال به آنها كه
كسي وقتي فيالمثل:ميگويند كه است چنان احوالشان راستي
فلان صداي از و نميبرم لذت بنان آواز از من ميگويد
از را سخن اين كه نيست ترديد ميبرم ، جوانلذت خواننده
راهنماي ميدانيم كه اين فرض با حال.ميگويد وجود صميم
بايد پس نيست ، خداداد قريحه و ذوق انتخاب اين در او
به و دور جهتي از را او انتخاب اين در عامل كدام دريابيم
.ميكند هدايت ديگر جهتي
ممكن كه توضيح اين با.عادت جز نيست چيزي ديگر عامل آن
در ناخواسته نحوي به زندگياش از خاصي شرايط در كسي است
و ذوق آنكه بدون و گيرد قرار موسيقي از نوعي شنيدن مسير
داشته موسيقي در نازيبايي از زيبايي تشخيص براي قريحهاي
اين تدريجا موسيقي ، اين با زياد تماس اثر در فقط باشد ،
زماني گذشت از بعد او و درآيد عادت يك صورت به برايش امر
و ذوق بر مبتني علاقه با را عادت اين به علاقه طولاني ،
.گيرد اشتباه قريحه
به آلودگي و خوپذيري بشري نفس ويژگيهاي مهمترين از يكي
از پس و كند عادت است ممكن هركاري به انسان.است عادات
دانست بايد اما.شود علاقمند عادت آن به بخود مدتيخود
مقتضيات تحميلي و قهري است امري علاقمندي گونه اين كه
از ناشي علاقه نه عادات از ناشي گفتيم چنانكه و خارجي
مبتني علاقه يقينا.فطري سليقهاي و پسند و ذاتي كششي
انتخابهاي آن تمام و اصيل است امري خداداد قريحه و برذوق
قريحه و ذوق با انساني ميپذيرند صورت نحو بدين كه معنوي
در موسيقي توجهشانبه نيز گروهي ولي.مينمايند مشخص را
و ذوق نه است پيرامون محيط مقتضيات از ناشي اول وهله
.فطري قريحه
گاه كه است حد تابدان علايق شكلگيري در عادت تاثير اين
موسيقي از خاصي نوع به نيز قريحه صاحب انسانهاي ميبينيم
آن ديگر انواع از كه مينمايند چنين و ميشوند دلبسته
براستي كرد؟ حل بايد چگونه را مسئله اين.نميبرند لذت
را زيبايي درخشش ميتواند كه قريحهاي صاحب هنرمند
لذت ازآن و كند درك ايراني هنرمندان آثار در فيالمثل
هنرمندان درآثار زيبايي درك از است ممكن چطور ببرد
آنها به نسبت دليل همين به و باشد ناتوان غيرايراني
.بماند بيعلاقه
باقريحه هنرمند در بيعلاقگي اين پيدايش كه دانست بايد
بلكه.نيست او زيباييشناسي قوه در ضعفي و نقص از ناشي
و سليقه در عادات ناخودآگاه تاثير از ناشي مسلم بطور
لذتهاي از مثالي ابتدا دقيقتر توضيح براي.اوست پسند
.ميپردازيم معنوي لذتهاي به بعد و ميزنيم مادي و محسوس
كه كرد گمان نبايد ميبرد ، لذت خاصي خوراك از كسي اگر
و چشايي حس پسند از ناشي فقط خوراك اين به او علاقه همه
در عادت تاثير بايد برآن علاوه بلكه.اوست ذائقه قوه
چيني غذاي يك فيالمثل.داشت نظر در را علاقه اين ايجاد
نچشيده را آن مزه تاكنون كه ايراني يك ذائقه به هندي يا
در اگر اما.باشد ناخوشايند اول مرتبه در است ممكن
كند ، مصرف غذا آن از دفعات به ناگزير كه گيرد قرار شرايطي
ذائقهاش براي غذا آن تدريج به كه است زياد احتمال اين
مثال اين به توجه با.گردد دوستداشتني و قبول قابل
معنوي ذائقه كه بگوييم معنوي لذتهاي به راجع ميتوانيم
لذت موسيقي نوع يك از كه است عادت بخاطر بيشتر نيز انسان
لذت هيچ يا ميبرد لذت كمتر موسيقيها ديگر از و ميبرد
و خود سخن اصلي زمينه به بازميگرديم اكنوننميبرد
موسيقي از نوعي به مردم از بعضي علاقه اصلي علت ميگوئيم
بيشتر ناميدهاند ، "پسند جوان موسيقي" غلط به را آن كه
نه است ، موسيقي اين زياد شنيدن به ايشان ازعادت ناشي
علاقهمندان به راجع كه همچنان.آنها سال و سن از ناشي
.است گونه همين به وضع هم ايراني اصيل موسيقي
جوانان براي ايران سنتي موسيقي كه گفت ميتوان چگونه پس
!كنيم توليد جوانان خاص ايراني موسيقي بايد و نيست مناسب
بزرگ هنرمندان و دستاندركاران تمامي احوال شرح به نگاهي
ايشان ، تمامي كه ميدهد نشان ايراني اصيل موسيقي
علاقمند موسيقي اين به نوجواني ايام از بلااستثناء
نيست ادعا اين رد بر دليل بهترين خود اين آيا و بودهاند
!باشد؟ جاذب جوانان براي نميتواند ايراني اصيل موسيقي كه
مشام فرهنگي ، -اجتماعي مختلف علل به كه است اين حقيقت
موسيقي آن بوي به طولاني مدتي طي ما مردم از بسياري جان
.ميبرد لذت آن از حتي و كرده عادت پسند جوان اصطلاح به
معرض در كوتاه مدتي براي ايشان از يكي اگر كه بهطوري
است ممكن گردد ، واقع اصيل موسيقي بوي و عطر استشمام
عطرفروشان بازار از روزي كه افتد اتفاق كناس آن داستان
.ماجرا باقي و...ميكرد گذر
خاصي بوي به جانشان مشام اينكه دليل به فقط جماعت اين پس
بردهاند گمان و انگاشتهاند عطرشناس را خود كرده ، عادت
و تاج آواز چون جانپروري عطرهاي قيمت و قدر شكستن براي
قبيل از اتهاماتي با ميتوانند ايشان ، امثال و سازكسايي
.دهند صورت كاري بودن "پيرپسند"
حافظ كه ناشناساناست هنر اينگونه به خطاب گوئي
:ميفرمايد
افتد پسند كجا گل اي بلبلت نواي
داري گو هرزه مرغان به هوش گوش كه
تاريخ شماره 123 -سوم سال -جوانان فضيلت هفتهنامه *
19/7/1376
چهرهپيشكسوت ممنون پرويز دكتر با گفتوگو
تعزيه تكامل و پيدايش
;ايران تئاتر
ازدانشگاه بازيگري رشته فارغالتحصيل پرويزممنون ، دكتر
به بازگشت و تحصيل از فراغت از پس وين ، سمينار راينهارت
و نهاد بنيان را تهران دانشگاه تئاتر دپارتمان وطن ، مام
در سالي چند سپس و دانشگاه اين در سال چهارده مدت به
نقش ايفاي از پس او.پرداخت تئاتر تدريس به وين دانشگاه
در تابوري گئورگ كارگرداني به "دايره" ارزشمند تئاتر در
پس آن از و داد تشكيل وين در را پارناس تئاتر گروه 1991 ،
ممنونده دكترآورد روي نقالي هنر يا روايتي تئاتر به
از) فارسي ادبي ارزشمند آثار برگردان به را گذشته سال
افسانههاي دمنه ، و كليله نظامي ، از اثر ده جمله
در را آنها از برخي كه مولانا زندگي داستان و هزارويكشب
نوع صورت به آن واجراي (برد صحنه روي به نيز شهر تئاتر
همت آلمان و اتريش در روايتي نمايش يا نقالي از جديدي
در نمايش صحنههاي ادبي خاطرغناي به وي.است گماشته
.شد وين شهر افتخار نشان دريافت به موفق گذشته وين ، سال
كه نوشت سال 1967 به را رسالهدكترايش ممنون پرويز دكتر
اين عنوان.رسيد چاپ به كتاب صورت به در 1968
كه وي با.است "ايرانيان شيعي -مذهبي نمايشهاي"رساله
بود ، آمده ايران به تئاتر خانه جشن در حضور براي
.ميخوانيد كه است شده انجام گفتوگويي
انصاري رضيه:از گفتوگو
قديميترين به كه كردهايد اشاره دكترايتان رساله در *
متعلق ماخذ اين.يافتهايد دست تعزيه پيدايش ايراني ماخذ
بوجود چگونه تعزيه سند ، بنابراين و است دورهاي چه به
آمد؟
تعزيه ، پيدايش به راجع بنده تحقيقات از قبل تا -
دوره به مربوط داشت ، وجود تعزيه از كه سندي قديميترين
نام به انگليسي سياحي كه بود خبري هم آن و بود زنديه
در زنديه دوره از تعزيه به راجع فرانكلين ويليام
.بود آورده سفرنامهاش كتاب در (م سال 1789)شيراز
آقاي جمله از خواندهاند ، خيليها را فرانكلين سفرنامه
در را خبر اين كه انگليسي ، بزرگ مستشرق براون ، ادوارد
ايراني تعزيه محققينآورده نيز اش"ايران ادبيات تاريخ"
مديون زمان آن تا را سند اين درستي تاييدهمينطور هم
تاريخ براي كه هستيم كريمسكي الكساندر روسي ، شرقشناس
تعزيه از منظور اينجا در)ايران در تعزيه نخستين پيدايش
خارقالعادهاي كار (است مذهبي بلكهنمايش عزاداري ، نه
مطالعه را سياحتنامه و سفرنامه صد از بيش وي:بود كرده
تعزيه از كه فرانكلين سفرنامه به بود رسيده تا بود كرده
.ميداد خبر زنديه دوره در شيراز در
بايد تعزيه كه نظرمآمد به كردم ، كه ازمطالعاتي پس من
يكي عريان ، دودليل به ميداشت ، وجود هم اين از پيش
زنديان از قبل و است كوتاهي بسيار دوره زنديه دوره اينكه
و آمده صفويان متعاقب هم نادر و است نادر و افشاريه هم
را عاشورا براي سوگواري هرگونه نادرشاه كه است مستند
من سربازان و من بندگان از يك هر" داد فرمان و كرد قدغن
."درآورم حلقشان از زبان بزنند ، عزاداري و ماتم از حرف كه
بوده هم شيعه گاه نادرشاه كه است آمده مختلف خبرهاي در
اختلافي خاطر به اين و كرد اختيار هم را تسنن اما است ،
و داشت وجود تسنن اهل تركان و شيعه ايرانيان بين كه بود
براي.ميگرفت در ايران و عثماني بين زيادي جنگهاي هميشه
صفويان كه را آنچه نشود ، جنگ سبب مذهبي اختلاف كه آن
تظاهرات جلوي و زد هم بر كلي به نادرشاه بودند ، كاشته
وگرنه -ندهد تركها دست بهانه تا گرفت را مذهبي -شيعي
از قبل اگر پس.نداشت اعتقادي كارها اين به هم خودش شايد
نميشود باشد ، نبوده خبري نمايشها و مراسم اين از زنديان
جايي در بايد و شود برپا نمايشي چنين دوره اين در ناگهان
.باشد داشته ريشه ديگر
از نشانهاي شده اجرا كه نمايشي خود كه اين دوم ، دليل
از ميدهد؟ خبر نمايشي چه از فرانكلين.است تكامل و تحول
و مكالمات با هم را نمايش اين و قاسم حضرت عروسي نمايش
و است مسلم آنچه و ميكند توصيف ظريف بسيار شعرخواني
نبايد حتما-است قرائن و شواهد ميكند ، حكم آن بر منطق
استدلال قرائن و شواهد اساس بر ما و -باشد موجود ماخذي
بايستي شدهبيشك اجرا تعزيههاي نخستين كه ميكنيم
اصلي قهرمان ،(ع)امامحسين حضرت شهادت و زندگي پيرامون
داستان به رسيده و گرفته وبرگ شاخ بعد كه باشد ، كربلا
امام برادرزاده)قاسم حضرت وعلياكبرو ابوالفضل حضرت
نتيجه.داشتهايم لازم تحولي دوره پس.عروسياش و (حسين
خبر صفويانچه دوره در ببينيم و برگرديم بايد كه اين
.است بوده
شاه زمان در شيعه اصلا و است قرن دو از بيش صفويه دوره
اين در و شد ايرانيان رسمي مذهب سال 1502 در اسماعيل
.بود سنيزياد و شيعه ميان برادركشي و اختلاف و جنگ زمان
صفوي از قبل نوحهگرايي و روضهخواني است گفتني البته
در كه ششم قرن در سلجوقي دوره از داريم سند ;بوده هم
آن پايه بر كه اين جالب و ميكردهاند روضهخواني اصفهان
.تسنن اهل روضهخواني هم بوده ، شيعه روضهخواني هم سند ،
تسنن اهل حسين ، و امام براي شيعيان سلجوقي زمان در يعني
نداشتهاند ، هم اختلاف و ميخواندند روضه عثمان براي
را حسين امام حضرت شهادت محرم ، در تسنن اهل كه اين براي
و پيامبر نوه هم را او و ميپرداختند بهروضهخواني هم
.ميدانستند بزرگ اولياي از يكي و علي حضرت پسر
عاريت جامه را موجود مذهبي تظاهرات صفويان بعدها ولي
هستند عمر نواده تسنن اهل كه وگفتند پوشاندند دروغين
به تسنن اهل دست به (ع)حسين امام حضرت كنند فكر مردم تا
و -نبود درست گفتم كه گرچههمانطور -است رسيده شهادت
كرديم ، پيدا مذهبي تظاهرات نام به بعدا كه آنچه بقيه
دستهگردانيها ، مخصوصا آمده ، پيش صفويه دوره در اغلب
سوگ مسئله به برميگردد و است قديم از آن پيدايش كه
.سياوش
جديد دين جامه قديم ، سنت اين بر شدن شيعي از پس ايرانيان
معروف احمدبنبويه بار اولين.كردند برقرارش و پوشاندند
بغداد ، ازفتح بعد.ق._ه سال 352 در معزالدوله به
است مصادف كه "عاشرتا"يعني محرم دهم روز در داد دستور
بيضايي جمله از كتابها بعضي در)حسين حضرت شهادت روز با
را بازارها ،(محرم اول روز ده شده نوشته اشتباه به
وعزاداري بگردند و كنند برتن سياه لباس مردم ببندند ،
نبود ، شده شناخته بغداد در كار اين چون و وبگريند كنند
در كه بود ديالمه از هم بويه معزالدوله.جديديشد بدعت
چهارم تاقرن خيليهايشان و ميكردند زندگي ايران شمال
ضرب يك اسلام ، به باگرويدن و داشتند را قديم دين هنوز
با پيوند خاطر به واين گرفتند را مذهبشيعه طريق
يزدگرد دختر كه (ع)حسين حضرتامام مسئله و بود ايرانيان
و نوهها از بسياري گذشته آن از و بود گرفته همسري به را
،(ع)علي زادگان و خاندان و حسين امام اخلاف نتيجههاي
قرار تعقيب تحت بنياميه و بنيعباس خلفاي سوي از وقتي
ميآوردند پناه يعني ميكردند ، فرار ايران به ميگرفتند
و بود كوهستاني هم ايران شمال و باشد كهامنيت جايي به
خيلي مقبره)بگيرد را آنجا نتوانست چهارم قرن تا عرب لشكر
اين بنابراين ، .(هست آنجا در هم اصيل امامزادههاي از
ايرانيان آيين باآنكه -ايران شمال در سياوش سوگواري سنت
هم موضوع اين سند كه بود ، برقرار بود زرتشتي هنوز قديم
است شده گفته بخارا تاريخ در.است موجود بخارا تاريخ در
بودهاند سياوش سوگ سنت هنوزبر مردم زمان آن در كه
يعني سال 352 در (نخشخي جعفر به متعلق)وتاريخبخارا
.است گرفته را بغداد معزالدوله كه شده نوشته سالي همان
ابتدا سنت و است روشن كاملا و ندارد زماني اصلا يعني
آن ريشه پس.ميآيد جايي از بالاخره و نميشود ساكن به
.است دوره آن در مردم سوگواري همان
شدت گاه حكومت ، نوع به بسته سوگواريها اين زمان ، طي در
(سلجوقيان و غزنويان)تركان اغلب.شد كم گاه و گرفت
صفويان تا بود ، تسنن مذهبشان كه ميكردند حكومت ايران بر
جلاي و تشيع به گرايششان خاطر به صفويان.آمدند كار روي
ملي ، وحدت و عثماني تركان با جنگ و مخالفت براي شيعه ،
محرم ماه تمام به را آن و كردند زياد را تظاهراتشيعي
زمان از كه دستهگرداني وقت وآن كشاندند صفر ماه بعد و
گستردهتر و متنوعتر و منظمتر بود ، شده شناخته قديم
ديگر محققان و من و آمد....و "غريبان شام" و شد شروع
دقيق خواندن به كنيم شروع كه نداشتيم اين جز كاري و راهي
و سفرنامهها باخواندناين.قديم سفرنامههاي
يا اصفهان در مخصوصا محرم سوگواري مراسم از گزارشهايي
چندسال هر و تدريج به مراسم اين كه ميشود روشن اردبيل ،
رنگ و حالت هم و ميكنند پيدا بيشتري گسترش هم دفعه ، يك
شاه دوره در (م)قرن 17 در سالهايي از سپس.قويتري نمايشي
صورت به كربلا داستان شخصيتهاي دستهگردانيها در عباس
با جنگي لباس در ميشود ديده كسي يعني ميشود ، ديده شبيه
يا است ، علياكبر حضرت مثلا كه مالين و خونين كلاهخود ،
حجلهگاه مثلا يا عباس ، حضرت جاي به بيدست نفر يك
تابوتيكه يا ميخورد ، چشم به دسته در قاسم حضرت عروسي
يا بدنش به تير كه ميشود ديده اسبي است ، آن بر نعشي
كربلا اسيران بعد هست ، تزئيناتش بر و پشتش برپتوي
نقش كه بچگان ، و زنان حسيناند ، حضرت خاندان كه ميآمدند
.ميكردند ايفا پوشيده لباس با مردان را آنها
در من كه وقتي تا ميشود ، زيادتر و زيادتر تظاهرات اين
به هلندي نفر دو نوشته سياحتنامهاي به صفويه دوره اسناد
صفويه آخر دوره از كه برخوردم وانگوگ و سالامون نامهاي
جديد انقلابي از كتاب آن آناندر.ميكنند صحبت
سياسي تغيير و نادر و افغانها آمدن منظورشان كه ميگويند
ميان به صحبت مذهبي نمايشهاي از اينجا در.است جديد
ارابههاي روي در را حسين امام جنگهاي و اعمال كه ميآيد
من كه ماخذ اين در.ميگذارد نمايش به حركت حال در بزرگ
...و آواز از البته گرفتهام ، شده يافت ماخذ اولين را آن
غير اين كه حالميگويد عين در ولي نيست ، حرفي
ارابههاي روي حركت حال در معمولا كه است ازنمايشهايي
و حركات و اعمال اينجا و ميشود گذاشته تماشا به كوچك
را اين.ميدهند نشان را خانوادهاش و حسين امام رفتار
درست هم تاريخي لحاظ از و ميگيرم ماخذ عنوان به بنده
شاه دوره در ما مذهبي تظاهرات اوج كه اين براي ميدانم ،
شد زيادهروي و مبالغه آن در كه افتاد اتفاق حسين سلطان
شيخين لعنت تا كه اين براي آورد ، پيش را افغان فتنه تا
فتوي مكه از رفت و ديد و افغانيآمد (محمود) و رفتند پيش
.افتاد اتفاق جنگهايي و مرتدند اينجا شيعيان كه گرفت
و حماسي روح از دور بسيار حق ، به چنين ، اين تظاهراتي
بوددر ما عقيدتي زيباي اسطوره كربلا ، داستان سمبوليك
لندن سي.بي.بي راديوي براي ايراني محقق يك حاضر حال
و داده ارائه ايران نمايش تاريخ و تعزيه درباره تحقيقي
گريه تعزيه كه اين ميگويند" ميپرسد من از آن در
و ".است مردم مذهبي عقيده اينهاندارد كاري كه ميآورده
.چه يعني عقيده اين كرد كاوش بايد ميگويم پاسخ در من
گريه داستانها اين شنيدن با عقيده خاطر به صرفا كه كسي
همان.است تزكيه يك و پالايش يك درواقع گريه آن.نميكند
را داستان آن از چيزهايي بايد يعني.است ارسطويي تزكيه
ميكند گريه يكي جهت همين به.كند گريه تا ببيند خودش در
.نميكند گريه يكي و
در تعزيه كه است محقق من براي شد ، گفته آنچه همه بنابر
متعلق نميتواند شواهد ، بنابه و آمده بهوجود صفويه دوره
هم زنديه دوره در صفويان از بعد.باشد صفويان از قبل به
تعزيه چنين نميشود صورت اين غير در.داشته كوتاهي عمر
داستان به نسبت كه داستاني هم آن درآيد ، كار از نابي
نسبتا -(ع)حسين امام حضرت شهادت يعني -كربلا اصلي
.است فرعيتر
شخصيتپردازي در بايد خوب درامنويس يك شيلر ، گفته به *
نوعي به شخصيتها تعزيه در درحاليكهباشد عادلي داور
همواره اشقيا و خوبند خوب هميشه اولياء يعني هستند ، مطلق
و لعن و اوليا ستايش و مدح به اشقيا گاهي حتيبد بد
تعزيهنيست؟ ضعف اين آياميپردازند خود نفرين
.متشكرم شما از گفته اين براي و است درست بسيار حرفتان -
نمايشهاي و غربي درامنويسي شيلربراي صحبتهاي ببينيد ،
تعزيه ، نمايش درحاليكهجداست مكتبش كه است واقعگرايانه
مسئله آن در كه عقيدتي نمايشي است ، سمبوليك نمايشي
اشقيا و بهشتي اوليا.ميشود مطرح دوزخي و بهشتي
به شخصيتپردازي تعزيه در نميخواهيم مادوزخياند
خطايي كه نداريم را ايكس آقاي.باشيم داشته غربي مفهوم
كار انگيزههاي كه كنيم بررسي حالا و باشد سرزده او از
عدهاي:داريم گروه دو تعزيه در ما.است بوده چه خطايش
.ومقتول قاتل.اوليا و اشقيا.مظلوم عدهاي و ظالماند
اين.حق براي عدهاي و ميجنگند مقام و مال براي عدهاي
و ملت يك براي سمبوليك صورت به تعزيه در كه است تصويري
متناسب هم نقشپردازي.است شده ساخته وسيع بسيار توده يك
حسين امام" نقش كه كساني:ميگيرد انجام موضوع همين با
بازيگر ، نه ميكنند ، بازي را "ملعون شمر" و "عليهالسلام
يا رعيت يا پيشهور يا معلم يا كاسب معتقد ، شيعهاي بلكه
اصل در و درميآورند را نقشها اين شبيه كه هستند زارع
بهصورت (نقشيرا) بلكه.ميكنند بازي كه گفت نميشود
بازيگري مثلا غربي ، تئاتر بازيگر.ميكنند عرضه سمبوليك
سروكله مدتها ميكند ، بازي را شيلر راهزنان تئاتر كه
خيانت برادرش به كه -مور فرانتس انگيزه ببيند تا ميزند
هر و چيست ، -كند غصب را برادر زن ميخواهد و ميكند
كه كند پيدا يگانهاي و جدا چيز ميكند سعي هنرپيشهاي
فرانتسمور از جديدي شخصيت هنرپيشه اين بگويند ديگران
بقال ، حسن آقاي وليبود ناشناخته تاكنون دادكه ارائه
را شمر نقش اصفهان خمينيشهر در مثلا كه معتقدي شيعه
او كه پيداست صحنهاش ، روي لحظات تمام در درميآورد ،
جايجاي و ميكند نقل فقط را شمر اشعار و است حسن مشهدي
به معتقد شيعه بقال حسن مشهدي من كه ميگذارد نشان نمايش
و ميرسد فرا پيكار لحظه وقتي بنابراين.هستم حسين امام
ميگويد يا ميكند گريه هم خودش ميافتند ، گريه به مردم
پس.بزنيد سينه ميگويد مردم به و شوم حسين امام فداي
و مذهبي نيت هم فرد خود كه است وسيلهاي هم حالت ، اين
را كار اين ثواب براي هم او چون -كند ادا را عقيدهاش
بگويند مردم كه ميشود محسوب نمايشياش شگرد هم ،-كرده
.ميكند لعنت را خودش هم خودش كه رذلاست آنقدر شمر اين
مثلا.آمده اين هم (تعزيهنامهها) مقاتل در وقت آن
از جلوگيري براي را سعد ابن نميخواهد ابنزياد وقتي
پستفطرت آنقدر تو ميگويد او به بفرستد ، امامحسين لشكر
خاطر به نميگويد.شوي من جانشين من بعداز لايقي كه هستي
صحنه در مثلا يا.خوشفكري و مدبري و زيركي و زرنگي
حسين ، حضرت سر بريدن براي شمر به سعد ابن دادن فرمان
او و ميبري؟ را پيغمبر نوه سر نميكشي خجالت تو ميگويد
هم قيامت روز ميتوانم كه هستم بيحيا آنقدر من ميگويد
شقاوت به خودشان يعني.كردم كاري چنين كه بودم من بگويم
.ميكنند اعتراف خود
كنند نگاه تعزيه هنر به غربي تئاتر ازديد كه بيخبراني
به تازه كه دانشجوييام زمان اوايل در بنده خود مثل)
غربي تئاترهاي آن و تعزيه مقايسه با ،(بودم رفته اروپا
تعزيه ميكنند فكر باارزشاند ، و مهم و زيبا هم بسيار كه
ببينيد ، شما.است بيارزش و ابتدايي چه دراماتيك نظر از
به است كرده خدمت راستي به كه بزرگ نوشين عبدالحسين
را...و روحوضي و ونقالي تعزيه كتابش در ايران ، تئاتر
فرنگي تئاتر تئاتر ، ميگويد و انگاشته هيچ به متاسفانه
داشته...و متن و ميزانسن كه است ارزشمند تئاتري و است
كه آنجاست از اين و باشد ادبي و شده حساب دقيقا و باشد
.است غرب از متاثر سخت متاسفانه نمايشياش جهانبيني
با نمايشي افتاديم فكر به عدهاي پيش سال سي حدود زماني
هم مدتي.تعزيه پايه بر بنويسيم امروزي و دنيايي مضمون
آن بيضايي آقاي.رفتيم كلنجار همديگر با و كرديم صحبت
و بياييم كه (نميگويد ديگر امروز حتما) ميگفت زمان
.نباشد نشاني آن در تعزيه ضعفهاي از اما بنويسيم ، نمايشي
.باشد همينجوري بايد تعزيه نيست ، ضعف اينها ميگفتم من
ديد همان زمان آن در است ، تعزيهشناس و محقق گرچه او
مختلف ديد دو از بايد كه بودم فهميده من و راداشت غربي
.كرد نگاه قضيه اين به
|