در تاويل بحث قرآن به هرمنوتيكي رويكرد
ادبي و عرفاني
تفسيري ، سنت سه
اين با و نموده تقسيم قسمت پنج به را وجود غزالي ،
.است نموده باز اسلام در تاويل به راهي وجود ، تقسيمبندي
:از عبارتند وي نظر از اقساموجود
خارج در كه است عقلي و حسي وجود همان كه:ذاتي وجود -1
.ميگردد منعكس فاهمه و حس در آن از صورتي كه است محقق
.مينامند ادراك را ظهور اين
ذهن از خارج در كه است چيزي از عبارت آن ، و:حسي وجود -2
ميكند پيدا تمثل بشري رويت در اما ندارد وجود خيال ، و
.ميكند پيدا عيني تمثل آن موارد تمام كه رويا مانند
نيز بيداري در خاصان ، و پيامبران براي تمثل اين البته
براي بشري هيئت در جبرئيل تمثل مانند است مييافته تحقق
پيامبر براي جبرئيل "سويا بشرا لها فتمثل".مريم حضرت
ياران.است ميكرده تمثل بشر قالب در اغلب ، نيز اسلام
.ميديدهاند "كلبي دهيه" قالب در را او پيامبر
غايب از پس كه حسي صورت از است عبارت كه:خيالي وجود -3
ميتواند آدمي انسان نظر از محسوس پديده صورت شدن
نمايد ابداع و خلق خود در آن ، از متنوع و مختلف صورتهاي
.ندارد وجود مخيله از بيرون در كه
براي كه است معنايي از عبارت عقلي وجود:عقلي وجود -4
ياوجود خارجي حسي وجود اينكه بدون است دريافت قابل عقل
به.باشد داشته عقلي وجود حتي و خيالي وجود يا ذهني حسي
عين در اما دارد متخيل و محسوس صورتي دست ، مثال ، عنوان
ميدهد تشكيل را آن حقيقت كه است معنياي داراي حال ،
كه قلم ، يا و.كار در تصرف و توانايي از است عبارت وآن ،
داراي و ميشود ساخته آن امثال و ني يا چوب از ظاهر در
اما دارد معهود خارجي و عقلي و حسي وجود و است معيني شكل
معارف و علوم آن ، بوسيله كه چيزي از است عبارت قلم حقيقت
آن عقل كه است همانحقيقتي معني اين و ميآيد تقرير به
.درمييابد را
در نه و خارج در نه كه است چيزي از عبارت:شبهي وجود -5
موجود اما ندارد وجود خيال ، در نه و عقل در نه و حس
.دارد شباهت آن با صفات ، از يكي در كه دارد وجود ديگري
اين از صفاتي و صبر و خوشنودي و خدا غضب مثال ، عنوان به
از برخي محتاج صفات ، اين از كدام هر كه خدا براي قبيل
قلب خون غليان از كه غضب ، مانند است بشري وجود مولفههاي
نقص و رنج نتيجه كه ميشود حاصل انتقام يا تشفي خاطر به
.ندارد گونهمناسبتي هيچ خدا مورد كهدر است تالم و
عقاب اراده همان ميتوان خداوند در را غضب اين شبيه اما
يكي در ولي ندارد تناسبي باغضب اراده چند هر نمود تاويل
.دارد مناسبت آن با است رنج رساندن همان كه صفات از
فوق ، ترتيب به وجود ، مراتب و اقسام برشمردن با غزالي
با.مينمايد معين نيز را سنت و كتاب در تاويل درجات
ديني ، مسايل فهم در تاويل مزبور ، تقسيمبندي به توجه
در را غضب ورنه اجتنابناپذيراست مقدس كتاب خاصه
كرد؟ معني ميتوان چگونه خداوند
بيان تاويل به نسبت مردم دورترين را حنبل احمدابن غزالي
را تاويل بناچار موارد برخي در حال ، عين در كه است كرده
ثقات بعضي از بغداد شهر در":ميگويد غزالي.است پذيرفته
در حنبل احمدابن ميگفتند كه شنيدم بزرگان و معتمدين و
احاديث آن.است شده تاويل به قايل اسلام ، پيامبر حديث سه
:از عبارتند
"فيالارض الله يمين حجرالاسود" -1
"الرحمن اصابع من بيناصبعين قلبالمومن" -2
"اليمن قبل من الرحمن نفس لاجد اني" -3
است رفته سخن خدا نفس و انگشتان و دست از فوق احاديث در
و جسم خداوند ، اينكه بر مسلمين اعتقاد به عنايت با كه
حقيقي معناي از عدول به جز موارد ، اينگونه ندارد ، جارحه
تاويل همان كه باطن به ظاهر از و كنايي و مجازي معناي به
.داشت منظور آن بر تفسيري نميتوان است ،
يك فوق بهموارد توجه با هرمنوتيكي و تاويلي رويكرد
بلكه نميگويد سخن خود زبان با قرآن.است وجداني رويكرد
از بناچار متن يك ترجمه.ميكنند ترجمه را آن مردمان
تا ميجويد بهره مكاني و زماني اقتضاي و شرايط و امكان
قرآن معرفي در ابيطالب عليابن.بفهمند را آن مردم آن
ينطق انما ترجمان من له لابد و لاينطقبلسان":ميگويد
آن بايد بناچار نميگويد سخن زبان ، به قرآن "الرجال عنه
.ميگويند سخن آن از كه مردمانند اين كرد ، ترجمه را
از و زباني به زباني از را متن آن يعني متن ، يك ترجمه
فرهنگي از و جغرافيايي به جغرافيايي از و زماني به زماني
تاويل با ترجمه اينگونه.برگرداندن ديگر ، فرهنگ به
.دارد سروكار
تاريخ فراسوي كه است متن در واحد روح به يازي دست تاويل ،
در باعث متن ، باطن به عبور و ظاهر از خروج.جغرافياست و
بر متن ، شامليت و گرديده مكان و زمان ديوارهاي ريختن هم
.بود خواهد معمول شرايط همه و مكان همه و زمان همه
غير بر دليل را عالم پديدههاي تمام هرمنوتيست ، فيلسوفان
به معرفتشناسانه و علمي نگاه كه معتقدند آنها ميدانند
مبذول آنها به هرمنوتيكي نگاه بايد بلكه.نيست كافي عالم
رازي و رمز و مدلول واقعيت ، آن ظهر در بدينوسيله كه داشت
.كرد جستجو را
اين پذيري تاويل مبين بهترين خود قرآن در نشانه و آيه
و نماد از وقتي است نشانه معني به آيه كه استچرا متن
كه پيشميآيد پرسش اين بلافاصله شود مي گفته سخن نشانه
قابل حقيقت ، خود آن اگر حقيقت؟ كدام نماد و چي؟ نشانه
نماينده و نشانه نمادو به احتياج ديگر كه بود ابراز
همين.نميشود توجه مستقلا نشانه و نماد به هرگز.نداشت
تاويل متوسل بناچار برميآييد پرسش اين به پاسخ درصدد كه
بايدگزارش واقعيت پشت و ظاهر ماوراي از چراكه ميگرديد
.است قرآن به هرمنوتيكي رويكرد همان اين.دهيد
درصدد جهان ، پديدههاي و متن مدلول پويندگان از برخي
آفرينندهاثرو متنو صاحب نيت به رهيابي و فهم
به متن ارجاع را هرمنوتيك عده ، اين كه هستند پديدهها
مانند عرشي ، نشانههاي با اگر مثلا.ميدانند مولف نيت
از را خدا نيت ميخواهند هستند ، روبهرو آياتقرآني
نه و ميدانند خدا نشانه را آيات لذا دريابند قرآني آيات
.ديگر چيز نماد
متن خود را متن تاويل هدف هرمنوتيستها از ديگر عدهاي
نيت به توجه از گرچه ندارند مولفكاري نيت با و ميدانند
رفته ميان از و مرده را مولف عده ، اين.ناگزيرند مولف
ميشناسندكه صنعتگري يك مانند را او و ميدانند
اين كه كس هر.است رفته ميان از خود و آيينهايساخته
ونه ميكند مشاهده آن در را خود تنها ميبيند را آيينه
باشندگي و فراشد گروههرگونه اين نظر در.را آن سازنده
گروه ، اين عقيده بهميباشد مجاز متن در تفسيري اصول با
آنگاه باشد ، مولف نيت به بردن پي تاويل از مقصود اگر
كه چرا شد خواهد بياعتبار متن از خواننده انتظار و توقع
درك و توجه بدون خود زمانخاص و شرايط مولفدر
زماني تطورات و تحولات اثر در كه آينده و پسين تئوريهاي
متني ميآيد ، وجود به جديد و حادث اقتضائات شدن پيدا و
بايد بيابيم را متن صاحب نيت بخواهيم اگر.ميآفريند را
در را او كه خاصي شرايط و كنيم رجعت او اوضاع و زمان به
قرار شناسايي مورد داده قرار تاثير تحت متن ، اين آفرينش
و تازه تئوريهاي و نبوده ما زمان در اوكه دهيم
تئوريهاي تحميل حق نيز ما و نميشناسد را نوين امكانهاي
زمانه فراشد از لذامتن.نداريم متن صاحب به را خود
شد ، معلوم مولف نيت اينكه فرض به ماند خواهد بيبهره
عقيده به اينكه مگر شد خواهد مشكل حال زمان با آن ارتباط
يك مولف شناسايي در شناسانه ، روان تاويل به قائلين برخي
عقيده و نظر او نيت به فرافكني طريق از و باشيم روانشناس
.دريابيم هرمنوتيكي روش به يا قياس راه از را او زماني
و مصلا و گلگشت مانند نامهايي با حافظ ، در مثلا
:ميشويم روبهرو ركنآباد
يافت نخواهي جنت در كه باقي مي ساقي بده
را مصلا و گلگشت و ركناباد آب كنار
وضعيت با و نرفته شيراز به اصلا شايد حافظ خواننده
و ديده را شهر آن هم اگر ندارد آشنايي شهر آن جغرافيايي
مصلا و گلگشت از اثري بازهم بشناسد را آن مناطق تمام
اشعار اين به نگاه در قدري به حافظ خواننده.نمانده باقي
براي ركناباد و گلگشت ديگر كه ميكند ملاحظه را مجرد حسن
نهايي حظ آن حافظ بلكه ندارد منطقهاي و مكاني مفهوم او
تصوير به واژهها اين در برده دلنشين منظره آن از كه
و منظره همان در گويي خواننده ، طوريكه به است كشيده
از اشعار اين آفرينش در حافظ كه گرفته قرار احساسي شرايط
.است گرفته الهام آن
نيت يعني مذكور مورد دو هر كه ميرسد نظر به كاوي متن در
.دارد ضرورت مولف ، نيت به توجه بدون متن خود و مولف
و غرض و انتظار متن پژوهش در افتاد مذكور پيشتر ، چنانكه
اين ديد بايد حال.است اجتنابناپذير خواننده پيشفرض
براي و گرفته قرار مبنا و اصل كه است انتظار و توقع
اين مقابل در متن و است اعتماد محل و ملاك خواننده
غرض ، و انتظار منهاي متن خود اينكه يا است منفعل خواسته ،
.اوست قدسي يا تقليدي يا تعبدي مقبول
حاصل خود تجارب و يافتهها اثر در كه غرض و انتظار اگر
به كه متن از مقدار آن گردد ، واقع مبنا و اصل آمده ،
مورد دارد سازگاري او غرض با و ميدهد پاسخ او انتظار
اين در گرديد خواهد بياختيار مابقي ، و گرفته قرار پذيرش
.ميگيرد قرار سنجش مورد خواننده غرض با متن ، صورت
و ميرود پيش به زمان قدر هر اينكه است مسلم كه آنچه
ورزيها خرد و ميگردد افزون بشري فراشدهاي و تئوريها
رفته بالاتر توقعات و انتظارات ميكند پيدا بيشتري عرصه
ميزان با پيشينيان ، آثار و كرده پيدا بنيان و اصالت و
اثر در سابقا.ميگيرد قرار سنجش مورد آنها توقع و غرض
بر متن از خواننده انتظار هرگاه متون ، حرمت و قداست
را متن حرمت و كرده عدول خود انتظار از خواننده نميآمد ،
اينطور خردورزي و تعقل عصر و عرصه در اما.ميداشت پاس
و پرسش به پاسخگويياش اعتبار به عرصه اين در متن.نيست
.ميگيرد قرار پاسداشت و احترام مورد انتظار ،
به توجه بدون حال ، زمان در الله كتاب به رويكرد نوع اين
نماد ، و متن از دانش اين رمزگشايي و هرمنوتيك عرصه گشادگي
خواهد "ببعض نكفر و ببعض نومن" كريمه آيه مصداق درست
مقدس ، متون به رويكرد اين تجدد جهان در امروزه.بود
وحي به بيرون از نوعي كه دارد را طرفدار و رهرو بيشترين
تجلي را راه اين انگليسي ، متاله فورد ديويداست نگريستن
معاصر ، انسان كه ميداند امروزي انسان انگاري برتر خود
متن حتا سنجش معيار را خود تجربه و يافته و ادراك و خود
احتجاج و محاوره و ديالوگ فضا اين در.است قرارداده قدسي
چرا شد خواهد ممكن غير آسماني ، متن و بشري يافته فيمابين
و رفته متن سراغ به خود ، يافته قراردادن معيار با بشر كه
بدون دارد ناسازگاري او يافته با كه متن از مقدار هر
.كرد خواهد طرد را قسمت آن آن ، از تاثيرپذيري و مداقه
از تفسير هرگونه كه باورند براين وحي ، پژوهشگران برخي
تفسير ، آن زيرا راياست به تفسير ديگر ، متن هر يا وحي
يا وحي خود از كه فهمها پيش و پيشفرضها بر است مبتني
از است مفسر خود يافته بلكه است برنخاسته تفسير مورد متن
راي به تفسير از فرض ، اين با.او پيشين تحقيق و تجربه
كه است مطلوب و معقول نه و داشت گزيري يا گريز نميتوان
.بگريزيم تفسير اين از
از نيز بشري يافته و فرض پيش نوع هر مولوي ، عقيده به
آسماني آموزههاي به توجه بدون انسان ورنه است وحي دولت
علوم همه و طب و نجوم مولوي.است آگاهي هرنوع فاقد
.ميكند قلمداد انبيا وحي را بشري متداول
انبياست وحي طب و نجوم اين
كجاست سوره بي سوي را حس و عقل
نيست استخراج عقل جزيي عقل
نيست محتاج و فن پذيراي جز
خرد اين است فن و تعليم قابل
دهد تعليمش وحي صاحب ليك
بود وحي از يقين حرفتها جمله
فزود را آن عقل ليك او ، اول
عرشي ، متون از توقع نوع هر اعتقاد و باور اين به توجه با
خود نوبه به نيز ما انتظارات و شده حاصل عرش همان از
پاسخ مقدس متون از انتظارها اين به اگر است وحي نوعي
مكاتب برخي.شدهايم تاويل عرصه وارد واقع در بجوييم
است ، يافته تشكيل بشري يافتههاي از عليالظاهر كه بشري
با كه است گرفته قرار وحي سوي و سمت و مسير در آنچنان
روبنايي اختلاف يك وحي با را مكاتب آن اختلاف تامل ، اندك
مسير در ناخودآگاه بشر.دانست بايد اصطلاحي و اعتباري و
نشان او كاوش حاصل و ميكاود و ميپويد وحي ، طريق و
خود ، تحقيقات از وحي ، نوين تفسير موافق درست او كه ميدهد
را وحياني آيات اگر بنابراين ، .است آورده دست به حاصلي
عقيم زمان ، مقتضي و امروزي تفسير و هرمنوتيك دانش از
بشري پيشرفته تكاپوي و تلاش حاصل با وحي ، آنگاه نگذارند
و حقيقي معناي با وحي ورنه داشت خواهد همسويي و توافق
از و شده انساني تكاپوي بدون و ذاتي قسمتهاي شامل ظاهري ،
.ماند خواهد فرو بودن آمد روز
ايجي نبوي حبيب دكتر
دارد ادامه
|