!ها...تومخت ميزنم
"شهر آسمان زير" تلويزيوني طنز مجموعه به نگاهي
سر بر را خود سايه مفرط خستگي يك كه زمان از مقطع اين در
بس كاري آنها كردن شاد و خنداندن است كشيده مردم اكثر
است دشوار
;اشاره
شبكه از پخش طول در "شهر آسمان زير" تلويزيوني مجموعه
در را بسياري منفي و مثبت بازتابهاي سيما سوم تلويزيوني
با و داشته پي در رسانهاي كارشناسان و مخاطبان بين
يكي "پژمان آرش".است شده روبهرو نيز مردم خوب استقبال
اين درباره را نقدي تلويزيوني برنامههاي منتقدان از
:ميخوانيم را آن هم با كه است كرده تهيه برنامه
متفاوتي سليقههاي تلويزيوني برنامههاي مورد در افراد
الگوي از برنامه انتخاب در بينندگان حال ، اين با.دارند
نيازي ما از يك هر آن اساس بر كه ميكنند پيروي مشتركي
.داريم برنامهها از مجموعهاي به مشابه ليكن گسترده
برنامه مختلف دستههاي به تماشا زمان اختصاص گوناگوني
كم توجه جالب گونهاي به جامعه متفاوت زيرگروههاي توسط
نظر از چه نيز اغلب مخاطبان ، ساخت و تركيب همچنين.است
از استفاده نحوه نظر از چه ارتباطاتو شناسي جامعه
مثل استثناء نظاممند موارد.است مشابه بسيار تلويزيون
توجه قابل چندان و اندكند خانوادگي سريالهاي و ورزش
از طنز تم با خانوادگي سريال شرايطي ، چنين درنيستند
در كه "شهر زيرآسمان" نام به ميشود پخش سيما سوم شبكه
حال نميچرخد ، هيچخانهاي آنتن مجموعه ، اين پخش هنگام
سريال باشند ، داشته فوتبال ميخواهند ديگر شبكههاي
سريالي ، كه ميدهد رخ كمتر چيزديگر ، هر يا باشند داشته
روزها اين.كند باز مردم ميان در را خود جاي چنين اين
تا گرفته مدرسه و وآمادگي مهدكودك از ميروي ، كه هرجا
همذات دچار ميبيني ، راكه كس هر كار ، محل و دانشگاه
،"....كه ميبينم" و شده مجموعه اين شخصيتهاي با پنداري
.بزرگ و كوچك كلام تكيه آن امثال و "!مختها تو ميزنم"
آن متن در را مجموعه اين توفيق علل از يكي بتوان شايد
لمس قابل و واقعي واسطه به شخصيتها تمام تقريبا.يافت
ها آدم اين.گرفتهاند قرار مخاطبان توجه مورد بودنشان
ويژگيهاي تمام كه است ممكن.ميكنند زندگي اطرافما در
نباشد ، ما اطراف واقعي آدمهاي در شخصيت يك براي شده تعريف
قابل هم واقعيت در هميشه آنها به نزديك رفتارهاي اما
در "عطاران رضا"تجربه نخستين "شهر آسمان زير".است رويت
در "عطاران"حال اين با.است بلند مجموعه يك متن نگارش
و گرفته دوش به را پردازي شخصيت اصلي بار مجموعه اين
"خشايار" تا گرفته "سارا" و "بهروز"از شخصيتها همه عملا
گذشت 46 از پس.اوست ذهن پرداخته و ساخته "فولاد" و
را داستانها نتوانست ديگر "عطاران" مجموعه اين از قسمت
وكم بود شده نزديك او به پخش.برساند توليد گروه به
وبلافاصله بنويسد سكانس به سكانس را داستانها بود مانده
گروه شود ، مشكلي چنين دچار گروه كه اين از قبل.شود ضبط
رضا"،"طالبيان محمود" ،"صحت سروش" از متشكل نويسندگان
اين.شدند كار به دعوت "هاشميان رضا سيدمحمد"و "اورنگ
جلسه تشكيل يكبار هفتهاي "عطاران" سرپرستي به گروه
گروه جلسه در را خود انتخابي موضوعات يك هر.ميدهند
و ميشود صحبت آن درباره ميكنند ، اعلام نويسندگان
اضافه اصلي سوژه به را ديگري اصلي ماجراهاي نويسندگان
كرده ، پيشنهاد را طرح كه نويسنده همان بعد ميكنند ،
.مينويسد را اصلي داستان
همان از كه است پركشش و جذاب چنان مجموعه داستانهاي
جز به -پايان تا مينشاندو گيرنده پاي را بيننده ابتدا
خوردن تكان اجازه -برنامه ميان بازرگاني پيام دقيقه چند
(تيتراژ)عنوانبندي آغاز لحظه از يعني.نميدهد او به را
فيلم تيتراژ از برگرفته كه -"شهر زيرآسمان" مجموعه
و شاد موسيقي با -است "تيكور تام" ساخته "بدولولابدو"
و ميچسبد خود گيرنده به بيننده "غفوريان مهدي" جذاب
دل آن از ميشود ، پخش فيلم پايان تا موسيقي كه تنهاموقعي
.ميكند
آن نقش عهدهدار "غفوريان مهران" كه "پيرپكاجكي بهروز"
چاق هيكل عليرغم كه است ترسو و خاليبند مكانيك يك است ،
.ميبرد حساب همسرش از موش مثل وگندهاش ،
توجه مورد با هست ، نيز مجموعه كارگردان كه "غفوريان"
حاشيهاي ، مسايل به توجه عدم و موقعيت طنز دادن قرار
مخاطبان كمنظير استقبال با كه است ساخته را مجموعهاي
و او موفقيت بر محكم دليلي خود اين كه شده مواجه سيما
،"حرف تو حرف" كه وياست مجموعه اين ساخت در عوامل ساير
و ،"گلهاي 78"،"گلهاي 77" ،"وسط طبقه" "نفر چند اين"
سال هر برنامههاي از آخر مجموعه سه اين- "گلهاي 79"
پرونده در را -ميشود ساخته قسمتي پانزده كه است عيد
طنز":ميكند تعريف گونه اين را طنز دارد ، خود كارگرداني
به نكردن نگاه جدي طنز ، از من تعريفدارد تعريف خيلي
جدي مسائل به نگاهم طنز ، كار در يعنياست جدي مسايل
به را آن ولي كردهام ، نگاه جدي البتهنبوده جدي نگاه
حرف هر اگر دارم اعتقاد اينكه براي ;درآوردهام طنز حالت
خيلي مخاطب در تاثيرش بريزيم ، طنز قالب در را جدياي
پلاميگويم ، و پرت مقدار وقتهايك بعضي.ميشود بهتر
يعني.باشد همانها در سوالهايتان بعضي جواب شايد ولي
".ديگر هميناست طنزخودم تعريف.ميروم ور آن به ازاينور
طنازيهاي از متاثر شدت به آن ، خاص طنز و مجموعه كليت
در او از اين از پيش كه آنچهاست "غفوريان" ويژه
ديده "وسط طبقه" و "نفر چند اين" ،"حرف تو حرف"مجموعه
.دارد نمود شهر آسمان زير در ديگر شكلي به اينك بوديم ،
تكيهكلامها و لهجهها روي كار مبالغهآميز ، تيپسازيهاي
اين كه فضا در سيال صميميت و راحتي نوعي و شخصي وافههاي
.است "مديري مهران" از متاثر بيشتر يكي
در و گرايانه واقع فضاي مجموعه ، اين مثبت نكات ديگر از
قبلا كه مسايل از بسيارياست آن غيرتكراري حال عين
ايدز لباس ، مد اعتياد ، مثل نبود ، آنها به پرداختن امكان
.شد مطرح مجموعه اين در كه ديديم ،...و
كنترل عملا كه جدي نسبتا زني.است "بهروز" زن "سارا"
و دارد دوست را شوهرش كه شخصيتي ;اوست اختيار در "بهروز"
وزنه يكجور "سارا".است خاليبند كه ميداند حال عين در
.خودجدي به خود و است تعادل
برگشته ، "سولاريس" از تازه كه "سارا"كوچكتر برادر "برزو"
.فضا در زندگي حيرتانگيز تجارب با است تحصيلكرده آدمي
براي كه شغلي.است اشكال داراي "برزو "شخصيتپردازي اما
.است مهجور ايران در كه است فضانوردي شده انتخاب "برزو"
تيغ لبه روي او براي شغل اين انتخاب با "عطاران"واقع در
اگر حال.داد مانور آن روي خيلي ميشد البته كه رفته راه
از.ميكرد انتخاب برايش معموليتري شغل بايد نميشد ، هم
خيلي.نيست ثباتي داراي مجموعه در او شخصيت گذشته ، آن
از و مطلع آدمي "برزو" كه نميرسد نظر به اصلا مواقع
ميبينيم ، او از كه رفتارهايي با.باشد آمده فضا
مثلا كه باشد معمولي آدم يك فضانورد جاي به ميتوانست
"برزو" نقش كه "رادش نصرالله" خود.است آمده شهرستان از
شخصيتي برزو ، ":ميگويد بوده عهدهدار مجموعه اين در را
خانه از ميتوانست فضا جاي به ولي آمده ، فضا از كه است
چند و چندين گذشتن از بعد نهايتا "بيايد هم عمهاش
او "سولاريس" به "برزو" بازگشت بهانه به مجموعه ، از قسمت
.كردند خارج مجموعه از را
"ارژنگ" پسرش و "سرايدار مهرتاش دكتر" بالاتر طبقه يك در
"دكتر".مرتب حال عين در و مجردي زندگي يك.ميكنند زندگي
از شدت به هست ، نيز ساختمان مدير ضمن در و مودب مردي كه
.ميبرد رنج "سرايدار" يعني خانوادگياش نام
"ششلولبند غلام" و "فرامرزي مهتاج" بالاتر طبقه در باز
مجموعه ، اين جذابيت علل از ديگر يكي شايد.ميكنند زندگي
خود ذكر و فكر تمام او.است حواشي به "غفوريان" توجه عدم
داستان از مرحلهاي در.است كرده داستان كشش به معطوف را
"ششلولبند غلام" و ميشود خارج قصه از "فرامرزي فريده"
باعث تغيير اين كه ميبينيم ما و ميشود او جايگزين
ورود بدو در "ششلولبند غلام".ميشود مجموعهاش بهبود
خودپسندي ، و دادن دستور.شد جذاب داستان دو شكلگيري باعث
است گذاشته سن به پا ايراني خانم يك ذاتي خصوصيات جزو
در كه نقش اين ايفاي عهده از خوبي به "رنجبر ملكه" كه
.است برآمده است ، دور فرسنگها او واقعي شخصيت از حقيقت ،
از يكي پرخنده ، آپارتمان اين ساكنان همه ميان در
پيرمردي ;"مستوفي خشايار" ساختمان ، اين جذاب شخصيتهاي
است ، ساختمان سرايدار پرصلابتش خانوادگي نام خلاف بر كه
عصبانيت ، هنگام در ;ميشود خنده باعث حال همه در او
گريان سنگيني غم از وقتي حتي و خوشحالي تفكر ، بداخلاقي ،
خنداندن براي نيز ديگري روش "مستوفي خشايار".ميشود
بياعتبار جمع ، ميان در را پسرش تنها كرده عادت او دارد ،
صدا "فولاد" را او دوستانش كه "پولاد" پسرش تنها كند ،
و خوشلباسي آرزوي در كه شهري جنوب جوان اين ;ميكنند
از يكي":ميگويد "رادش".ميگذراند روزگار ثروت
است شخصيتهايي جزو و شده نوشته درست خيلي كه شخصيتهايي
است ، "مستوفي خشايار" نبوده ، مثلش حالا تا كاري هيچ در كه
اگر كه گفتهام جا چند من"لولايي حميد" خوب بازي با
"لولايي" به را جايزه اين بودم ، اسكار جايزه مسئول من
ميكنند ، چكار ميگيرند اسكار كه اينهايي مگر.ميدادم
است ، بازي مافيا و باندبازي هم اسكار اينكه از بگذريم
."است اسكار حقش هم مافيابازي بدون "لولايي حميد" ولي
از من واقع در":ميگويد نقشش درباره خود "لولايي حميد"
من كه فهميدم آمد قصه طرح وقتي و بودم شده انتخاب قبل
نقش به رسيدن براي و دارم را ساله سرايدار 75 يك نقش
را پدرم خصوصيات كردم سعي نقش به رسيدن براي.كردم تلاش
خوشحالياش ، كردنش ، نصيحت زدنش ، كه بود كسي پدرم بگيرم ،
كاري بارها من...بود طنز همهچيزش خلاصه و كاركردنش
سه -دو تا حتيبدهد فحش من به و بشود عصباني تا ميكردم
من ميرفتيم ، پدرم خانه به خانمم با كه زماني پيش ، سال
در پدرم رفتار از تا شود عصباني پدرم كه ميكردم كاري
را "مستوفي" نقش اين ، بنابر.بخنديم كمي من كارهاي برابر
".گرفتم پدرم شخصيت از
تا يكديگر با بازيگران راحت برخوردهاي و صميمانه رفتار
بوده موثر مخاطبان سوي از مجموعه پذيرش در زيادي حدود
سوي از بازيگران صحيح انتخاب راحتي ، اين علل از يكي.است
انتخاب نوعي به را بازيگران يعني.است بوده "غفوريان"
و بوده همبازي ديگري با قبلا نوعي به كدام هر كه كرده
مثال طور به.ميشناسد خوبي به را مقابلش طرف بازي
به و پسرند و پدر هم با "ملكمطيعي كيومرث" و "كامران"
را نوه و پدربزرگ نقش ميتوانند راحت بسيار واسطه همين
نقش بازيگر) "كريمي معصومه" مثلا يا.كنند بازي هم با
"غفوريان" با "پرواز 57" و "خوش ساعت" در قبلا ("سارا"
.است بوده همبازي "رادش" و
مجموعه در اواخر اين نيز "تيموري يوسف" و "لولايي حميد"
از كه شناختي با كه بودهاند همبازي هم با "ابدي قطار"
شدند ظاهر هم مقابل نقش در بودند كرده حاصل يكديگر بازي
.برآمدند هم بين ارتباط برقراري عهده از خوب هم بسيار و
ارتباطي به نياز كه پسر و پدر چون سختي نقشهاي در هم آن
.دارند صميمانه و واقعي
شايد و ندارد محوري حضور "شهر آسمان زير" مجموعه در زن
نشات نوعي به را زن اساسي و محوري حضور عدم اين بتوان
اين در.دانست ايران سنتي جامعه رايج بافت از گرفته
"ششلولبند غلام" و "پيرپكاجكي بهروز" جز به ساختمان ،
بگذريم ، كه هم اين از.ندارند زن ساختمان اين اهالي بقيه
عنوان به قسمت ، يا 3 جز 2 به حال به تا هم زن دو همان
مجموعه اين در كه زني دو.نگرفتهاند قرار داستان محور
ديگري و است غرغرو پيرزن نماد عنوان به يكي دارند ، حضور
.اوست عهده به خانهداري مسئوليت فقط كه ساده بسيار زني
مجموعه ، در "سارا" و "فرامرزي خانم" شخصيتپردازي چنين با
زن دو اين كه ميشود متبادر بيننده ذهن به فكر اين
داده قرار مجموعه جريان در فضا رنگآميزي جهت از صرفا
را مجموعه اين كه "غفوريان مهران" كه بود بهتر.شدهاند
كه "عطاران رضا" نيز و كرده آماده رفته و شسته اينچنين
بهروز" و "مستوفي خشايار" چون بيادماندني شخصيتهايي
نگاه و شخصيتپردازي خصوص در كرده ، خلق را "پيرپكاجكي
تامل و دقت بيشتر قدري مجموعه اين در "زن" شخصيت به خود
.ميكردند
سر بر را خود سايه مفرط خستگي يك كه زمان از مقطع اين در
كه مشكلي هزار هزاران وجود با و است كشيده مردم اكثر
با شب تا صبح از نان لقمه يك آوردن دست به براي مردم
اين كردن شاد و خنداندن ميكنند ، نرم پنجه و دست آنها
كوشش و تلاش به مينهيم ارج پس.است دشوار بس كاري جماعت
زير" تلويزيوني طنز مجموعه دستاندركاران و عوامل همه
جنگ به خود شبانهروزي كار و قوا تمام با كه "شهر آسمان
بيرون خويش هنري شهر آرمان از را آن و رفتند "غم غول"
.گرداندند باز شهر اين مردمان لبان به را خنده و راندند
ريزد عاشقان خون كه انگيزد لشكر غم اگر
براندازيم بنيادش و سازيم بهم ساقي و من
|