گمشده من جستجوي در
نويسنده و رواننمايشگر ;فتحي طاهر دكتر با گفتوگو
به رواني ، بيماران براي درماني روان روشهاي عمدتا;اشاره
بيمار روشها اين از گروهي:ميشوند تقسيم چندي گونههاي
بررسي با تا ميكوشند و گرفته درنظر فرديتش در را
درمان به وي روياهاي نمادهاي تحليل و بيماري نشانههاي
گروهي درمان روشهاي به كه روشها از ديگر گروه.بپردازند
سازنده و پويا تعاملي در را فرد ميكند سعي است ، معروف
به اساس برآن و گذارده جامعه يعني پيرامونش افراد با
درام پسيكو اخير ، روشهاي ميان از.گردند نايل وي درمان
واقعيت بازسازي به درام ، صحنه ايجاد با نمايشگري روان يا
از بازتابي كه صحنه اين در.مييازد دست آن در بيروني
همراه گروه نيز و بيمار فرد است ، اجتماعي و فردي مسائل
اين از و پرداخته خود هيجانات و احساسات تخليه به وي
پسيكو شناسندگان از فتحي طاهر.ميپذيرند درمان طريق
.است ايران در درماني روش اين پيشگامان جمله از و درام
نشر بوسيله كه وي از "درام پسيكو" كتاب انتشار انگيزه به
هم با كه داشتيم وي با گفتوگويي رسيده ، چاپ به هنر سپند
.ميخوانيم
ارشاد محمدرضا
اين از.است درمانگري روان در جديدي رهيافت پسيكودرام ، *
در درمان بايد ابتدا ما آن ، ماهيت به پيبردن براي جهت ،
كنيم بررسي را نكته اين ازآن پس تا بشناسيم را روانشناسي
.ميشود محقق چگونه درام پسيكو در درمانگري روان اهداف كه
است؟ استوار پايهاي برچه روانشناسي در درمان سازوكار
به هم درمان عمده هدف درمانگري روان مكاتب تمامي براي -
پالايش به هم و است معطوف ذهني ساختارهاي اصلاح و شناخت
(روانكاوي) تحليلگري روان مكتب در مثال عنوان به.عاطفي
طريق از فرايند اين و است هيجاني برونريزيهاي عمده هدف
به افراد پالايش اين نتيجه در و ميشود آغاز پالايش
.مييابند دست بينش از سطوحي
يك اينكه و دهيد توضيح بيشتر پالايش از را مقصودتان *
شود؟ پالوده بايد مسائلي چه و چيزي چه از فرد
اولين كه است Catharsis لاتيني اصطلاح ترجمه پالايش -
روانشناسي بدنه در بعدها و برد كار به ارسطو را آن بار
شرايطي آوردن فراهم پالايش از مقصود.شد جذب كامل بهطور
به را خود دروني هيجانهاي و مسائل آن در افراد كه است
آرامش و تلطيف موجب برونريزي اين و ميكنند هدايت بيرون
گرفتار بيش و كم پالايش از پيش انسانهاميشود شخصيتي
و هيجانات اين و هستند فراواني منفي عواطف و احساسها
شخص از را تصميمگيري و انديشيدن درست راه سركوفته عواطف
ميشود ، محقق پالايش اين كه هنگامي اما ميكند سلب
و آزادانه حضور فرصت ذهني -شناختي فرايندهاي
مهم نكته.مييابند را زندگي مورد در موثر تصميمگيريهاي
ناهشيارانه پالايش يا هيجاني برونريزي فرايند باره در
با ناهشيار احساسهاي كه ميشود موجب پالايش.آنهاست بودن
.سازند فراهم را هشياري زمينه شخصيت از خروج
آن ارتباط و درمان فرايند درباره كه مقدمهاي اين با *
كه آنچه يا پسيكودرام مقوله آورديد ، انسان شخصيت با
مطرح چگونه كردهايد ، ترجمه نمايشگري روان را آن خودتان
چيست؟ رواني درمانشناسي در آن جايگاه و ميشود
عينيتر ، مسير درام پسيكو اهداف اين به رسيدن براي -
بدين.ميكند پيشنهاد را عميقتري و سهلتر مشخصتر ،
(جو درمان يا مراجع) پروتاگونيست كه وقتي كه ترتيب
را خود رنجبار زندگي از بخشهايي ميگيرد ، قرار درصحنه
از ديگري جلوه پسيكودرام صحنه گويي.ميكند بازآفريني
و دارند تعامل هم با افراد پسيكودرام صحنه در.است زندگي
اين بنابر.ميكنند بازآفريني را زندگي طبيعي درگيريهاي
جلسات تشكيل پالايش از اندكي سطح به رسيدن براي است ممكن
با پسيكودرام در كه حالي در باشد ، ضروري روانكاوي مكرر
عميقي سطوح به پروتاگونيست صحنه ، درروي معدود اجراي چند
به.مييابد دست آگاهي و هشياري نتيجه در و پالايش از
زندگي نيروي و طرف يك از علمي تجربه پسيكودرام در هرحال
به گاهي كه آورده بوجود را رهيافتي ديگر طرف از هنر بخش
.ميشود گفته نيز "آزادي زيباييشناسانه تجربه" آن
را روشي چه رواني بيماريهاي درمان در پسيكودرام *
ميكند؟ پيشنهاد
با آينده كه است برآن"آينده شوك" كتاب در تافلر ، آلوين -
امروزين انسان و است حركت در ما سمت به سرسامآور سرعتي
اين همراه كه را نويني پديدههاي تمامي تحمل آمادگي بدون
نسل نياز قويترين و مهمترين اين بنابر.ندارد است جريان
كردن تجربه انعطافپذيري از منظور.است انعطافپذيري ما
، عادي زندگي متاسفانه.است زندگي گوناگون جنبههاي
و ميبرد پيش خشك و انعطافناپذير روند يك در را انسانها
عاطفي و شناختي لحاظ از نيستند قادر آنان ترتيب بدين
اين نحو بهترين به پسيكودرام.باشند جديد شرايط پذيراي
پروتاگونيست در بويژه و گروه اعضاي در را انعطافپذيري
ايفاي معمولي تئاتر برخلاف پسيكودرام.ميآورد بوجود
درام پسيكو صحنه در بلكه شدهنيست تعيين پيش از نقشهاي
در.ميگذارند نمايش به را خويش دروني ، دنياي افراد
دارد ، عهده به كه نقشي پاي در بازيگر شخصيت معمولي تئاتر
اوج به را خود تشخص فرد پسيكودرام در اما.ميشود قرباني
.ميشود نزديك خود به ديگري زمان هر از بيش او.ميرساند
در نتيجه در و بيابد را خود تا ميجويد را خود او
پسيكودرام در.ميگيرد قرار خويش وجودي نقطه عميقترين
خود بهطور چيز همه.ندارد وجود سناريويي تئاتر ، برخلاف
.ميشود آفريده صحنه روي در انگيخته
ميشود؟ متمايز چگونه معمولي تئاتر از پسيكودرام شكل *
:قرارند اين از ميدهند ، تشكيل را پسيكودرام كه عناصري -
پروتا -است ، 2 درمانگر روانشناس همان كه كارگردان -1
يا گروه وسيله به كه اصلي درمانجوي همان يا گونيست
اصطلاح در كه گروه اعضاي -ميشود 30 انتخاب كارگردان
عنصر نهايت در و ميگويند ياور منهاي آنها به پسيكودرام
معمولا صحنهاي پسيكودرام ، صحنه.است صحنه كه چهارم
پسيكودراماتيستها عميق باور آن علت و است شكل دايرهاي
درماني خواص به "مورنو لوي ژاكوب" آنان سردمدار بهويژه
تماميت و جاودانگي نماد دايره وي ديدگاه در.است دايره
.است
ديگر اعضاي با تعاملي چه پروتاگونيست يا اصلي درمانجوي *
دارد؟ گروه
نسبت به ميشود ، وارد صحنه به پروتاگونيست كه هنگامي -
مادر ، پدر ، مانند خود زندگي عيني افراد با كه مشكلاتي
كارگردان هدايت با دارد ، ...و پليس معلم ، خواهر ، و برادر
.ميشوند صحنه وارد تيپها همين نقش در (ياور منهاي) كساني
آنچه پروتاگونيست پسيكودرام ، در ديالكتيكي روابط براساس
خطاب نبوده ، آنها بيان قادربه خود زندگي در هرگز كه را
با همراه است ممكن بيان اين.ميكند بيان آنها به
پالايش واقع در.باشد خصومتآميز و پرخاشگرانه رفتارهاي
.ميشود آغاز ترتيب اين به
در ميتوان متعددي فنون از (درمانگر) كارگردان تشخيص به
.برد سود پسيكودرام صحنه
و دارد را خود خاص موقعيت و جايگاه فنون اين از يك هر
سطوح...و فرهنگي جنسي ، سني ، تفاوتهاي با افراد براي
پسيكودرام بنابراين.ميآورد فراهم را پالايش از ويژهاي
.مييابد عينيت صحنه در خود خاص فنون طريق از اصولا
ميافتد؟ اتفاق پنداري همذات پسيكودرام در آيا *
پسيكودرام ميشود باعث كه آنچه واقع دردقيقا !بله -
شود ، تبديل گروهي رهيافت يك به درمانگري فردي روش يك از
و بازيگران اصطلاح در كه است همسانسازي عامل همين
.ميشود گفته پنداري همذات آن به تئاتر كارگردانان
ميافتد؟ اتفاق كجا و هنگام چه پنداري همذات اين *
خويشتن بيان به پروتاگونيست كه لحظهاي از واقع در -
اعضاي همان يا ياور منهاي از تعدادي با و ميپردازد
پنداري همذات يا همسانسازي پديده ميشود ، رويارو گروه
اجراپايان كه ميرسد اوج به هنگامي و ميشود آغاز
در.مينشينند دورهم گروه اعضاي و پروتاگونيست و يافته
درباره را خود شخصي تجربههاي اعضاء تكتك نشست اين
كه كرد اشتباه نبايد.ميكنند بيان يافته پايان اجراي
صرفا بلكه نميپردازند پروتاگونيست بازي تحليل به آنان
اجرا هنگام در.ميپردازند خود شخصي تجربيات بيان به
حتي گروه اعضاي عاطفي واكنشهاي كه ميآيد پيش مواقعي
نشانگر فرايند اين.است پروتاگونيست خود از شديدتر بسيار
در و پنداري همذات فرايند اوج و پسيكودرام جلسه موفقيت
.است پالايش نتيجه
درمان تنهايي به فرد پسيكودرام ، در ديگر بيان به *
آنها با زندگي در فرد كه گروههايي از طيفي بلكه نميشود
ديده ، آسيب نحوي به ارتباط اين هماكنون و بوده ارتباط در
بلكه نيست فردي درمان رو اين از.ميشوند وارد صحنه به
.است گروهي كاملا
از يكي واقع در كه كرديد اشاره مهمي بسيار نكته به -
اگر.ميدهد تشكيل را پسيكودرام پيشفرضهاي اساسيترين
هر در كه بگويم بايد كنم ، تكميل را شما گفته بخواهم
روابط اول درجه در ميبيند ، آسيب كه آنچه رواني بيماري
با شخص روابط از افسردگي در مثلا.است يكديگر با افراد
روابط شيزوفرني بيماري در يا و ميشود كاسته بشدت ديگران
شود ، درمان بايد آنچه پس.ميگردد قطع واقعي دنياي با شخص
پروتاگونيست ، جز به كه است دليل همين به.رابطههاست همين
حضور صحنه در نيز او زندگاني در نقشمند و مهم افراد
بازبيني آنگاه و شود ايجاد ابتدا رابطه اين تا مييابند
.گردد اصلاح و
ديگر ، افراد با تعامل در فرد كه معناست اين به آيا پس *
مييابد؟ دست گفتوگويي منش يك به
براساس پسيكودرام ، ديگر فرض پيش واقع در.است درست -
.است گرفته شكل بوبر مارتين آلماني مشهور فيلسوف ديدگاه
معرفت مباني كننده تبيين شگفتآوري طور به فرض ، پيش اين
رابطه كه است معتقد بوبر.است نيز پسيكودرام شناختي
اويي - من رابطه يكي ، :ميگيرد شكل وضعيت دو در انسانها
از يكي تنها اويي ، -من رابطه در تويي -من رابطه ديگري و
يكي.است سويه يك رابطه بنابراين.دارد وجود رابطه دوطرف
برزبان ميپندارد درست كه را آنچه هر ميتواند طرف دو از
باشد ، وجودداشته آن صحت سنجش براي معياري آورد ، بيآنكه
از ناشي بيشتر شخصي برداشتهاي و ما تحليل ديگر سخن به
دوطرف هر تويي -من رابطه در اما.است اويي -من روابط
اينجا دردارند حضور خويش وجودي حيثيت تمام با رابطه
از بخشي نه و است طرف دو هر وجودي كليت نشانگر حضور لفظ
و سازنده است ، تويي -رابطهمن هرگاه ترتيب بدين.آنها
روان در.ميرود پيش متقابل درك بسوي و است متحول
و افراد مورد در جويان درمان سنتي ، درمانگريهاي
رابطه بنابراين.ندارند حضور كه ميگويند سخن پديدههايي
يادآوري يك يا ذهني بازسازي يك حداكثر و بوده سويه يك
تويي -من نوع از رابطه پسيكودرام در كه حالي در.است
و پوياست و زنده ارتباط سازوكار تويي -من رابطه در.است
بپردازند ، يكديگر تحليل به كه آن جاي به طرف دو از يك هر
كژفهميها از بسياري رويارويي اين و مواجهاند او خود با
بنيانگذار كه مورنوميبرد ميان از را فكري انحرافات و
اصول از را ديدگاه ، رويارويي همين اساس بر است ، پسيكودرام
.برميشمارد پسيكودرام اساسي
صحنه ، در زندگي درام بازسازي با پسيكودرام بنابراين *
از.گرداند پويا و كارآمد اجتماعيرا روابط تا ميكوشد
فلسفي ، لحاظ به پسيكودرام ، كه ميرسد نظر به رو اين
آن بازيگر را انسان و ميداند درام صحنه را زندگاني
ميكنيد؟ فكر چه شما.ميداند
در زندگي به دراماتيك نگرش البته.است طور همين -
داشته ريشه نيچه مانند فيلسوفان از بسياري انديشههاي
ميپردازد ، زندگي در نقشي ايفاي به انساني هر اينكه.است
يا خلاقانه يا و -نيست مهم اصلا كه -منفي يا يامثبت ، كه
تاكيد.است زندگي واقعيتهاي از است ، تكراري يا و بسته
همين يادآور نيز گونگي ربوت از انسان خروج بر پسيكودرام
از يك هر واقع دراست زندگي وشورانگيز احساسي بعد
شخصي اسطورههاي و هستند خويشتن زندگي قهرمان انسانها ،
.ميگيرد شكل فرايند همين در نيز
و ساخته برجستهتر را زندگي از جنبه اين پسيكودرام حال
هنرها كهنترين از يكي عنوان به نمايش از كمكگرفتن با
و واميدارد ديگر نوع از درامهايي آفرينش به را فرد
و زيباشناسانه تجربهاي پروتاگونيست ، بدينترتيب
تجربهاي.ميكند تجربه نيز را زندگاني از هنرمندانه
دريغ انسانها از را آن امروزي يكنواخت زندگي متاسفانه كه
.است داشته
اشاره پسيكودرام ديگر فرض پيش به ميتوان رابطه همين در
كودكان اينكه يعني ميآيد بوجود من از پيش نقشها كه داشت
آنكه از قبل ديگر عبارت به كيستند ، بدانند آنكه از پيش
ايفاء را خود نقش برسند ، موردخويش در هوشياري به
اين در مورنودارد تقدم من بر نقشها بدينسان.ميكنند
بوجود را نقشها من:ميگويد او دارد ، معروفي جمله رابطه
منجر من تكوين به كه نقشهاهستند اين بلكه نميآورد ،
.ميشود
در كه واقعيتي و بيروني واقعيت پسيكودرام در درواقع *
يكديگر با ميشود ، بازآفريده و بازسازي آن اساس بر صحنه
چون جديد ، واقعيت اين كه ميرسد نظر به.ميشوند مرتبط
به ميكند ، القاء را زيباشناسانه تجربهاي شما گفته به
.دارد برخود خيال و تخيل از رنگي و بوده هنرمندانه ناچار
خيال و واقعيت ميان پلي با اينجا در ما شما نظر به آيا
هستيم؟ روبهرو
پايهاي مفاهيم از يكي.كرديد اشاره جالبي مسئله به -
مضاعف واقعيت به آن از ميتوان كه است مفهومي پسيكودرام
يافته تكامل واقعيت من تعبير به يا و برتر واقعيت يا
تضاد رفتن كنار واقعيت جديد نوع اين از منظور.كرد تعبير
و تخيل پسيكودارم صحنه در.است تخيل و واقعيت و تناقض و
ميآيند هم ياري به بلكه نيستند ، ستيز در تنها نه واقعيت
كه است دليل همين به.بيافرينند ديگر نوع از واقعيتي تا
عدالت ، روح ، خداوند ، با ميتواند صحنه در پروتاگونيست
تكنيكهاي در كه است جالببگويد سخن...و مردگان تاريخ ،
.مييابند حضور صحنه نقشهادر اين قالب در افراد پسيكودرام
اين.است گفتوگويي و تويي - من رابطه ديگر سخن به
كاملا صحنه روي در را پروتاگونيست دست واقعيت ، از تعريف
از پيش كه ميكند هدايت قلمروهايي به را او و ميگشايد
مضاعف واقعيت ديگر سوي از.بود نكرده را آن تصور هرگز آن
هنجاري مفهوم به "گوستاويونگ كارل"كه است اعتراضي يادآور
متفكران تعريف يونگ نظر از.است داشته حاضر عصر در واقعيت
كرده محدود و تنگ چنان را آن قلمرو واقعيت ، از زمين مغرب
آنها بودن واقعي در كه ذهني فرايندهاي از بسياري كه است
از نتيجه در و شدهاند تلقي غيرواقعي نيست ، ترديدي هيچ
.ماندهاند بركنار موشكافانه و ژرف بررسيهاي قلمرو
|