جادويي جعبه و افغانها
سرنوشت تكرار
مطبوعاتي جانبداري و تعصب جايزه
خوشبختي حس براي ساده بهانههاي
است تنگ مطبوعات در ادبيات عرصه
آشنا غريبه
نوشتن درباره
كتاب يك پيشنهاد
جان بي طبيعت
كوتاه برشهاي
جمعه نگاه
بين ذره زير هاليوود
دارد بالا هزينه اركستر با كردن كار
توضيح
قاب در سينما
بر ميان هاي راه
جادويي جعبه و افغانها
سادات رضا
كه ميگويد كابل تلويزيوني ايستگاه رئيس عبدالحفيظ
كمكهاي ارائه براي تلويزيوني شبكههاي و خارجي دولتهاي
رقابت يكديگر با افغانستان تلويزيوني شبكه به فني
زمينه اين در را بيشماري درخواستهاي وي و ميكنند
ارائه بر مبتني اغلب كه كمك پيشنهاد.است داشته دريافت
چون كشورهايي از بوده برنامهريزي زمينه در كمكهايي
يونسكو و است شده دريافت چين و آلمان تركيه ، هند ، ايران ،
فني كاركنان آموزش براي را دلار هزار معادل 35 مبلغي نيز
.است گرفته نظر در شبكه اين
راهاندازي پيشنهاد ايتاليا نخستوزير سيلويوبرلوسكوني ،
ساخته مطرح شبكه اين بودن انحصاري شرط به را كاملي شبكه
پيشنهادات اين به نميداند دقيقا حفيظ ظاهرا چند هر است
منتظر":گفت رابطه اين در حفيظ.گفت پاسخ بايد چگونه
انتقال به قادر تا ماند خواهيم مواصلاتي امكانات بهبود
با گفتوگو در او"شويم ايتاليا پيشنهادي ادوات
پيشنهاد نميداند دقيقا كه كرد تاكيد فرانسه خبرگزاري
ادوات دريافت منتظر آنان و است بوده چه ايتاليايي مقامات
.ماند خواهند ارسالي
ديدار در اولينبار تلويزيوني كامل ادوات ارائه پيشنهاد
موقت دولت رئيس كرزاي ، حامد با برلوسكوني ماهجاري اوايل
بر مشتمل ميرود گمان كه شد مطرح رم در افغانستان
و حفيظ.باشد پيشرفته تلويزيوني مخابراتي ، تجهيزات
و كهنه تجهيزات از استفاده با نيز هماكنون همكارانش
تلويزيوني برنامههاي محدود پخش به خود قديمي
ستايش قابل شاهكاري خود نوع در اقدام اين كه پرداختهاند
طالبان كه هنگامي را تجهيزات اين آنها.ميشود قلمداد
پنهان درآورد خود اشغال به را كشور اعظم بخش سال 1996 در
جمله از سرگرمي گونه هر كه نيز طالبانبودند ساخته
به بود كرده ممنوع را تلويزيوني برنامههاي و فيلم نمايش
يافتن درصدد و نميكرد نياز احساس شده پنهان تجهيزات
.نيامد بر افغانستان تلويزيون و راديو شده مفقود اموال
آبان ، شب 21 در كابل از طالبان فرار از پس ساعاتي تنها
و پرداخت برنامه پخش به ديگر بار افغانستان تلويزيون
شبكه برنامههاي به تازه و بكر جلوه زن مجري يك حضور
طالبان رژيم كه اكنون.بخشيد افغانستان تلويزيوني
موقت دولت و شده رانده افغانستان خاك تمامي از تقريبا
ديگر بار تلويزيون است گرفته دست به را امور كنترل كرزاي
مردم فراغت اوقات كردن پر اصلي اركان از يكي به
بدل دارند ، اقامت كابل در كه آناني لااقل و افغانستان
.است شده
تا صبح ساعات 6 طي نامنظم طور به كه تلويزيوني شبكه اين
پانصدهزار حدود ميپردازد برنامه پخش به بعدازظهر 9
اخبار موسيقي ، ورزش ، زمينه در متنوعي موارد و دارد مخاطب
قرار شبكه اين برنامههاي فهرست در سينمايي فيلم پخش و
.است گرفته
متنوع برنامههاي ساعته پخش 24 جاهطلبانه آرزوي حفيظ
دريافت قابل افغانستان همه در كه ميپروراند سر در را
كيفي مرز به را برنامهها كيفي سطح يالااقل و باشد
طالبان توسط كابل اشغال از قبل افغانستان تلويزيون
روز در ساعت لااقل 6 شبكه اين كه زماني به برساند ،
قطع دليل به دوره آن طي در كه چند هرميكرد پخش برنامه
مولد تهيه به قادر كه ثروتمنداني تنها كابل در برق مكرر
تلويزيون برنامههاي ميتوانستند بودند شخصي برق
.كنند مشاهده را افغانستان
.است نياز مورد مالي منابع تامين حفيظ فراروي جدي مشكل
معنا تجاري آگهي پخش عمل در افغانستان در كه جا آن از
افغانستان تلويزيوني مالي منابع تامين اصلي منبع ندارد
اختصاص خواهان مقابل ، در كه است كشور اين دفاع وزارت
با گفتوگو نظامي ، برنامههاي به منظمي شبانه برنامه
تبليغي برنامههاي پخش و نظامي فرماندهان معرفي سربازان ،
.است طالبان عليه شمال اتحاد ساله نبرد 5 مورد در
مخابراتي آنتنهاي ساختن جايگزين حفيظ فراروي بعدي چالش
بمبارانهاي در و داخلي جنگ در شده تخريب و فرسوده
.است جديد پيشرفته آنتنهاي با آمريكا
شده نصب شهر اطراف در قبلا كه محلي واتي فرستنده 200
تمامي تا است شده منتقل كابل مركز در هتلي بالاي به بود
تلويزيوني _ راديو شبكه كه آن براي اما دهد پوشش را كابل
است معتقد حفيظ باشد ناحيه كل دادن پوشش به قادر كابل
مجددا بايد كه دارند نياز واتي فرستندهاي 500 به آنان
.شود نصب مجاور كوههاي برفراز
كه چرا است برنامهها تهيه آنان فراروي مشكلات ديگر از
كه است داخل توليد ميرود آنتن روي بر چه آن درصد 90
به كه است شده تهيه قبل سال آرشيوهاي 5 از آنان اغلب
.نيستند مناسبي وضعيت در نگهداري ، نامساعد شرايط دليل
بودن محدود به توجه با شد پرسيده حفيظ از كه زماني
اين كارمندان افغانستان تلويزيوني راديو شبكه كاري گستره
محل به آنها":گفت او مشغولند ، كاري چه به روزها مجموعه
با كردن صحبت و چاي نوشيدن با را روز و ميآيند خود كار
فعاليت تا هستيم خارجي كمكهاي منتظر.ميگذرانند يكديگر
".دهيم گسترش را خود
سرنوشت تكرار
يغمايي سپيده
تلويزيوني شبكه بزرگترين كه روسيه تلويزيون ششم كانال
از يكي نظر شد موفق گذشته هفته است كشور اين در آزاد
پيش كه حكمي بطلان مورد در را روسيه عالي دادگاه شعبات
شده صادر شبكه اين تعطيلي براي بدوي دادگاه توسط اين از
.كند جلب بود ،
از پيش.است كرملين كنترل از خارج شبكه بزرگترين TV6
آمده وجود به قانوني آشفتگيهاي دليل به بدوي دادگاه اين
با دادنامه اين.بود داده راي آن تعطيلي به شبكه ، اين در
همسو را حكم اين صدور كه شد مواجه ششم شبكه شديد اعتراض
رسانههاي حيات به دادن پايان براي كرملين تلاشهاي با
گسترش براي كرملين تلاش قرباني را خود و دانسته مستقل
شنبه روسيه خبرگزاريهاي ليكن خواند دولتي خبري ماشين
ارجاع و عالي دادگاه توسط مذكور حكم بطلان از گذشته
حكم.دادند خبر بيشتر قانوني بررسيهاي براي پرونده
يكي درخواست به بنا بدوي دادگاه سوي از شده صادر تعطيلي
شركت محل از آن مالي منابع كه شبكه جزء سهامداران از
TV6شبكه.بود شده صادر ميشود ، تامين اويل لوك نفتي
به را كرملين مالي ، فساد مورد در وارده اتهامات رد ضمن
متهم شبكه اين عليه اخير آفرينيهاي بحران در داشتن دست
تكذيب قويا را آن كرملين مقامات كه اتهامي است ، ساخته
.كردهاند
حكم شبكه اين ارشد خبري تحليلگر و مدير گيزليف ، يوگني
نتيجه مورد در گفت و خواند قبول قابل را عالي دادگاه
به اخومسكوي خبري آژانس.دارد كامل اطمينان نهايي مثبت
روسيه عالي دادگاه اخير حكم":داشت اعلام گيزليف از نقل
نمرده كامل طور به هنوز روسيه در عدالت كه ميدهد نشان
قضاوت وجدان و قانون اساس بر كه هستند قضاتي و است
ميآيد وارد آنان بر كه فشارهايي به وقعي و ميكنند
".نمينهند
به پروم گاس شركت به NTV شبكه مالكيت انتقال از پس
NTV مستقل شبكه اسبق كاركنان از بسياري مامن و پناهگاه
منتقدين از NTV شبكه مالك گازينسكي ولاديمير.شد تبديل
روسيه در مالي فساد دليل به كه است پوتين ولاديمير سرسخت
خاموش براي تلاش به را دولت وي.دارد قرار تعقيب تحت
و كرده متهم روزنامهنگاران و بشر حقوق فعالان ساختن
به كه دولت منتقدين سركوب مثابه به را كرملين اقدام
كرملين بود ، كرده توصيف دارند دسترسي كشور عمومي افكار
.است زده سرباز اتهامات اين پذيرفتن از همواره
عنوان به را دولت با NTV نبرد كه آمريكا متحده ايالات
ميكرد قلمداد روسيه در دموكراسي شدن نهادينه نقطهسنجش
اين است اميدوار واشنگتن كه ساخته آشكار را نكته اين
حفظ TV6شبكه استقلال كه يابد پايان گونهاي به مناقشه
زده رقم سياسي تاثيرگذاريهاي بدون شبكه اين آينده و شود
.شود
است روسي ثروتمند تاجر برزوفسكي ، مالكيت در TV6شبكه
ميآمد شمار به وي نزديكان از يلتسين بوريس دوران در كه
و پوتين با مخالفت بناي پوتين كارآمدن روي از پس اما
اساس بر TV6و NTV شبكه دو هر.گذاشت او سياستهاي
واگذاري و تعطيلي به محكوم برانگيز ، سوال و مبهم قوانيني
وجود به را حق اين سهامداران براي رويه اين.شدند سهام
سطحي به شركت يك داراييهاي كاهش صورت در كه ميآورد
انحلال درخواست اساسنامه در شده قيد ميزان از پايينتر
.سازند مطرح را شركت
برانگيز شبهه قانون همين كه داشتند اعتقاد TV6مديران
از پس شبكه اين كه چرا نيست صادق TV6شبكه مورد در نيز
دلار ميليون بود 6/1 شده موفق گذشته سال ضرردهي سالها
TV6مخاطبين تعداد NTV انحلال از پس.كند كسب سود
چهره شاخصترين گيزليف ، يوگني است شده برابر دو تقريبا
پس در كه قدرتمندي نيروهاي كه است داشته اذعان TV6شبكه
آن انحلال درخواست اعلام و شبكه اين از شكايت ماجراي
گونهاي به را دادگاه به مدارك و اسناد ارائه زمان هستند
جاري سال پاياني روزهاي با مقارن كه بودند كرده انتخاب
.باشد نداشته وجود مالي تراز ارائه امكان و باشد
در مستقل رسانهاي تحليلگران از يكي فوساتو فلوريان
عالي دادگاه راي كه است باور اين بر او داشت اعلام مسكو
تلاش دولت و داشت نخواهد اعتبار هميشه براي و است موقتي
و دهد گسترش را رسانهها در خود قدرت حيطه كرد خواهد
به عميقا يا باشند دولت كنترل تحت بايد رسانهها
.كنند وفاداري ابراز دولت نظر مورد آرمانهاي
مطبوعاتي جانبداري و تعصب جايزه
خارجسازمان از كه داوري هيات يك با مركز اين سال هر
ميشود دعوت
ميان از و ميپردازد قولها و موردنقل در قضاوت به
قول نقل بهترين آنها
ميشود انتخاب توجه قابل
عبادتي عليرضا
تهيه به رسانهاي تحقيقات مركز كه است سال چهارده
.ميپردازد فرد به منحصر و برجسته قولهاي نقل از فهرستي
و تجزيه و اخبار رسانهها ، ميان از قولها نقل اين
ليبرالهاي تفكر طرز به پنجرهاي و ميشود تهيه تحليلها
آمريكا خبري سازمانهاي در كه ميكند باز چپگرا
با مركز ، اين سال هر.هستند طرزتفكرها ساير از فراگيرتر
قضاوت به ميشوند ، دعوت سازمان خارج از كه داوري هيات يك
بهترين آنها ميان از و ميپردازد قولها نقل اين مورد در
پست نيويورك گزارش به.ميشود انتخاب توجه قابل قول نقل
رسانهاي دغدغه و روحيه گذشته ، سالهاي مانند هم امسال
.بود برجستهتر دغدغهها ساير از محافظهكاري تحقير براي
.ميشود روشن جبههگيري اين وضوح به برندگان ، به نگاه با
بيطرفانه خبري پوشش براي سوييس مطبوعاتي اتحاديه جايزه
به هم آن گرفت ، تعلق نيوز ايبيسي مدير ويستين ديويد به
:اظهارنظر اين خاطر
مطرح قبول قابل هدف يك عنوان به ميتواند پنتاگون آيا"
نداشته نظري كه است مهم.ندارم آن درباره نظري من.شود
ميكند ايجاب گرفتهام قرار آن در كه جايگاهي چون باشم ،
هدف پنتاگون بگويم ميتوانم فقط من...ندهم نظر كه
حمله) آنان موضع كه بگويم ميتوانم فقط من گرفت ، قرار
هم (آمريكا دولت) ما موضع است ، اين (پنتاگون به كنندگان
نيست درست روزنامهنگار عنوان به من براي اما است ، اين
در.غلط كدام است ، درست موضع كدام بگويم و بگيرم موضع كه
هنگام اما كنم اظهارنظر است ممكن شخصيام زندگي
چه كنم بررسي كه است اين وظيفهام فقط روزنامهنگاري
ندارم كاري هم اين به.نيفتاد اتفاقي چه و افتاد اتفاقي
".بدهد رخ بود بهتر اتفاقي چه كه
و نظريهپرداز سيمپسون كرول به رسانهها قهرمان جايزه
كه اين خاطر به گرفت تعلق ايبيسي خبري شبكه اتكاي نقطه
بار اولين براي كه هنگامي بود شعفانگيزي لحظه چه":گفت
عنوان به] انتخابات در آمريكا اول بانوي كلينتون هيلاري
.ببينند ميگفتند نه كه آنهايي شد پيروز [نيويورك سناتور
آزادمنشي ، رسيد ، خود واقعي جايگاه به بالاخره كه زني
كه صفاتي تمامي و اغواكنندگي استقلال ، ركگويي ، باهوشي ،
و فروتني دليل به آمريكا ليدي فرست مقام در بود مجبور
.داد بروز يكباره به حالا ندهد بروز خود از نفسي شكسته
.دادند راي آمريكا زن تحسينبرانگيزترين عنوان وي به مردم
."!ببينيد و كنيد صبر بايد است ماجرا اول هنوز اين اما
از كليف النور به گرايي چپ به بوش دادن هل جايزه
اين در.شد داده "لافلين مك گروه" مقاله براي نيوزويك
:است آمده مقاله
دلتان تا ميآورد ، وجود به را سرد جنگ.آب در ارسنيك"
از بوش.بخنديد آن به.بسازيد كربن دياكسيد ميخواهد
اقدام آن مانند نيز ارسنيك.است ساخته بزرگي هدف خودش
تغذيه كه است نمايندگان مجلس پيشين رئيس گينگريچ نيوت
".كرد قطع را مدارس رايگان
توماس هلن به "كلينتون از جوش و جنب مجسمه ساختن" جايزه
باعث كه او از مقالهاي درشد داده سفيد كاخ گزارشگر
:است آمده شد جايزه گرفتن
در همواره جمهورياش ، رياست دوران سال هشت در كلينتون"
.ميداد هشدار ما به آن عواقب و بينالمللي تروريسم مورد
ارمغان به بيسابقهاي شكوفايي ما مملكت براي او..
كلينتون از آنچه از ميتواند بوش جورج كه جايي تا آورد
من براي.كند استفاده امروز بحرانهاي براي مانده بهجا
روحيه مورد در كلينتون سخنرانيهاي ديگر نفر ميليونها و
مردي او.راهگشاست بسيار آنهاست تحقق مظهر خود كه انساني
اميد همين است داده ما به او آنچه و است اميد تبار از
جمهورمان رئيس اين از و ميشود تنگ او براي دلمان.است
."داريم را امتنان نهايت
از كه اثري خاطر به ماهر بيل به لغتي كار محافظه جايزه
آن از بخشي.شد اعطا "Larry King Live "مانده جا به وي
:است قرار اين از
باشد داشته وجود دليل يك اگر باورم اين بر مصرانه من"
همين باشد ، شده جوان زيباروي دختر آن رفتن موجب كه
...باشد كناستار جانب از گناه كمي هم شايد است ، كانديت
اما ، ساخت روشن كناستار ميداني ، كه همانطور چون ،
جنايي پرونده يك آن از ندادند ، آن از گزارشي مطبوعات
از كه است رسيده آن زمان هم حالا.نساختند هم سياسي
."شوي خلاص شرشان
از التر جاناتان به "نياورده راي شده انتخاب" جايزه
.شد داده نيوزويك مجله
ال كه دهد نشان آرا دستي شمارش و بياورد راي بوش اگر"
كه حقيقت اين از جداي شده انتخاب فلوريدا در واقعا گور
چه آمريكا مردم است ، كرده خود آن از نيز را ملي راي
را چيزي كه وانفسا و افسوس و واويلا و آه ميگويند؟
آورده راي جمهور رئيس كه هم چقدر هر...نميدهد تغيير
را او آمريكا مردم بعضي درآيد ، آب از موفق و قبول قابل
".ميدانند حرامزاده
سيانان بنيانگذار تدترنر به "بيمعنايي سياست" جايزه
چاك سينه مشت يك هستيد كه شما مگر":بود گفته وي شد اعطا
فاكس براي كاركردن حال در حاضر حال در بايد شما مسيح؟
."باشيد [آمريكا در رسانهاي غول] FOX
سيانان كارمندان كه گفت هنگامي را جملات اين ترنر تد
پيشاني بر و بودند خاكستر چهارشنبه مراسم برگزاري حال در
.داشتند را مراسم اين نشانههاي
"سياسي غير ناظراني نيست ، اينجا ما جز كس هيچ" جايزه
اعطا تايم مجله از وايت جك و نيوزويك از توماس ايوان به
.شد
است گرفتن شكل حال در حس اين":بود گفته توماس ايوان
به كمي تايمز (نيويورك) كه روزنامهنگاران ميان در حتي
ساكت نميتوان همين براي است ، شده متمايل ليبرالها و چپ
."نشست
همه با":بود گفته توماس ايوان حرف به واكنش در وايت جك
مزخرف كنم اعتراف بايد هستم قايل ايوان به كه احترامي
تعصب و جانبداري مطبوعات كجاي هيچ در اصلا.است گفته
داشته وجود هم تعصبي اگر واقع ، در.ندارد وجود ليبرالي
پيدا واقع در.ما در نه دارد وجود رقبا در حتما باشد ،
در و باشد داشته ليبرالي تمايلات واقعا كه نفر يك كردن
كشور اين در بگيرد ، هم مهم تصميم بتواند كه باشد موقعيتي
.نيست آساني كار
آنان جزو را خودم حتي گشتم ، آدمي چنين دنبال خيلي
".ميدانستم
خوشبختي حس براي ساده بهانههاي
ايزدپناه پارميس
روزنامههاي اما باشد رسيده راه از شادي فصل شايد
براي چنداني دلايل گذشت كه سالي به نگاه در آفريقايي
.نمييافتند شادماني
و خوشبينانه ديدي با آفريقايي روزنامههاي سرمقاله
تحولي خود در تا خواستند آفريقا مردم تك تك از مثبت
زيمبابوه در حتي.بزنند رقم را جديد دنيايي و كنند ايجاد
و است جمهوري رياست انتخابات برگزاري آستانه در كه نيز
فزوني روبه تهديداتي با كشور اين در مطبوعاتي آزاديهاي
ابرهاي عليرغم شرايط بهبود به اميد.است مواجه
از يكي.است گرفته قوت هستند ، راه در كه طوفانزايي
در "اينديپندنت زيمبابوه" نشريه روزنامهنگاران
مطلع موثقي منبع بنابر":است نوشته اينگونه سرمقالهاش
طول در هرچند داشت ، خواهيم پيش در خوبي فصل كه شدهام
نبوده شكسته دل و خورده سر اينچنين هرگز ما ملت تاريخ ،
مهرورزي و فعاليت از مانع نبايد سرخوردگي اين ولي است ،
به راهي خوشبختي ، حس براي كوچك و ساده بهانههاي" ،"باشد
مقالهاي ".بدهيم دست از را اميدمان نبايد است ، ملت قلب
به را مردم نيز جنوبي آفريقاي نشريه "كيپآرگوس" در ديگر
.ميكند دعوت امورشان و خود به بيشتر توجه
كيپتاون در عنف به تجاوز بحران خيريه امور مدير
كه كودكاني و زنان شمار شاديآور فصل اين در":ميگويد
از بيشتر بسيار هستند عنف به تجاوز چون مواردي قرباني
آيا.بود خواهد جادهها در رانندگي حوادث قربانيان
"آمد؟ خواهد بهوجود نو سال در مشكل اين حل توان و آمادگي
را جديد سال تانزانيا ، چاپ گاردين نشريه در مقالهاي
.دانست آفريقايي ملت امور به بازنگري براي آغازي
افزايش براي مرثيهاي شرح در تانزانيا در ديگري نشريه
روزگار كه جمله اين بيان با كشور ، اين در مذهبي بحران
به را تانزانيا در مذاهب مسالمت همزيستي و خويشتنداري
بود ، شده تانزانيا به ملتها ساير رشك مايه كه آوريد ياد
سال در جديد تانزانيايي ساختن در كه كرده تهييج را مردم
در و كنند فراموش را مذهبي درگيريهاي و آيند خود به نو
خود همسايگان با بايد تانزانيا مردم كه است آورده ادامه
احترام ديده به آنها به و باشند داشته بهتري برخورد
را يهوديان و مسلمانان ليبريشن ، مراكشي روزنامه.بنگرند
به دستيابي خواستار و خواند فرا اختلافات كردن فراموش به
فرانكوفون روزنامه در مقالهاي در.شد خاورميانه در صلح
فرزندانمان ، و مردم به كريسمس هديه بهترين:كه است آمده
خواهان كه است كساني عملكرد و خواست فرياد ، به پيوستن
باز منطقه به آرامش ترتيب اين به خاورميانهاند در صلح
.بود خواهد كشتارها بر پاياني و گشت خواهد
بردباري عنوان با سرمقالهاش در اوگاندا در نشريهاي
اين در.كرد ترغيب صلح به را مردم كريسمس روز در ديني
از و مشكلات بررسي براي زمان بهترين" كه شد عنوان نشريه
اين ".است كريسمس روز و نو سال اختلافها ، بردن ياد
از جلوگيري وسايل با اوگاندا اعظم كشيش مخالفت به نشريه
و شد فرمان اين در تجديدنظر خواهان و گرفت خرده بارداري
بسياري زندگي پيشگيرانه وسايل اين كه كرد بيان ادامه در
روحاني مسائل به بايد كليسا.ميدهد نجات را انسانها از
را مردم شخصي زندگي در دخالت اجازه و كند رسيدگي ديني و
و الجزيره مردم لاتريبون ، نشريه مقالات براساس.ندارد
هريك ، يادآوري كه تنيدهاند درهم آنچنان مشكلاتشان
.ميسازد زنده اذهان در را ديگري
سرزنش و دولت از انتقاد با الجزيره روزنامههاي از يكي
كشور اين مردم موقعيت خاطر به سياستگذاران كردن
جا همه در و همگان براي الجزيره مردم مشكلات":مينويسد
".آگاهند آن از همه و است شده شناخته
عليه جنگ به سال 2001 ، به نگاهي با مصر الاخبار روزنامه
.است داشته اشاره آن از ناشي اقتصادي مشكلات و تروريسم
با را امسال آسايش و رفاه" مينويسد ديگري عربي روزنامه
جديد سال كه اميد اين به گذاشتيم حراج به بزرگي اتفاقات
".نباشد قبل از بدتر
است تنگ مطبوعات در ادبيات عرصه
و ادب صفحات در ادبي اخبار وضعيت و جايگاه از گزارشي
روزنامهها هنر
آذر شكوفه
روزانه نشريات در ادبيات حوزه دستاندركاران تعداد
اين ميتوان راحتي به نتيجه در و نيست چشمگير كشور ،
نشريات هنر و ادب سرويسهاي دبيران.برشمرد را تعداد
در هنر و ادبياتهستند اندك نسبت همان به نيز روزانه
مسائل حتيدارد اساسي نقشي و اهميت امروز مدرن زندگي
ادبيات و هنر رشد روند بيتاثير نيز اجتماعي و سياسي
را فرهيختگان خاص فرهنگ كه است مهمي ابزار ادبياتنيست
.ميكند منتقل جامعه عمومي بدنه به
چندي را شعرش مجموعه نخستين كه شاعري قاسمفر ، مهرداد
نشريه هنر و ادب سرويس دبيري است مدتي كرد ، منتشر پيش
به من":ميگويد او.است عهدهدار را "ايران" پرتيراژ
مطبوعات ادبي كار در را لازم وجه دو هر كه كسي عنوان
و هستم درگير ادبيات خلاقه حوزه در هم يعني هستم ، دارا
صفحات كه معتقدم آن ، مطبوعاتي و اطلاعرساني حوزه در هم
."دارند فراواني كاستيهاي ادبيات زمينه در هنر ، و ادب
را مطبوعات در ادبي خبررساني و اطلاعات كاستيهاي او
شوراي حوزه از بيروني فشارهاي جمله از عامل ، چند زاييده
به سردبيري شوراي فشارهاي سردبيري ، شوراي به سردبيري
در تخصصي خبرنگار كمبود هنر ، و ادب سرويسهاي دبيران
ادب سرويسهاي دبيران آگاهي عدم مواردي در و ادبيات حوزه
جايگاه در من":ميگويد او.ميداند هنر ، و
با بدهد ، سامان را فعاليت اين ميخواهد كه روزنامهنگاري
خبرنگار كمبود يا نبود ميكنم برخورد كه مانعي اولين
جذابيتهاي خاطر به كه سينما حوزه برعكس.است متخصص ادبي
داده رشد را زيادي خبرنگاران بودنش ، عامهپسند و بصري
.هستند كم حرفهاي و متخصص خبرنگاران ادبيات حوزه در است ،
و خبرسازي كار ميشناسند ، خوب را ادبيات كه هم عدهاي
."نيستند بلد را صحيح اطلاعرساني
و فكر نگاه در ميتوان را ديگر بازدارنده موثر عامل
سياسي اهداف كه مسئولاني ;كرد تلقي نشريات مسئولان بينش
لازمه و مقدمه و ميكنند دنبال سياسي وسايل با تنها را
ناديده كامل طور به است ، فرهنگي بالندگي كه را ، آن
.ميگيرند
سردبيري شوراي":ميگويد زمينه اين در قاسمفر مهرداد
ادبيات به نازل مديومهاي با نشريات سياستگذاران يا
حوزه تار و تيره پيشداوريهاي با همواره و مينگرند
براي تلاشي و ميبينند سياسي مسايل به آميخته را ادبيات
البته و نميكنند ادبي چهرههاي از سياسي انگهاي زدودن
اهرمهاي وسيله به خود نيز آنان كه كرد فراموش نبايد
را خود هم آنها حال هر به و هستند فشار تحت بيروني سياسي
به نشريات اين صاحبان كه اينجاست نكته.ميبينند خطر در
و مقولات و هنر و ادب صفحات خاطر به نيستند حاضر وجه هيچ
زيرا ;بروند سوال زير فشار گروههاي توسط فرهنگي ، مباحث
.است سياست اصل كه معتقدند
سياسي مقولات خاطر به كه را بهايي آنها درواقع
.بپردازند فرهنگي مقولات براي نيستند حاضر ميپردازند ،
درجه اخبار از فراواني خاطرات نكردهايم فراموش هنوز ما
كند ، فكري دهي خط و كند جريانسازي ميتوانست كه ادبي اول
سادگي به اخبار آن و نداشتيم را آنها چاپ اجازه حتي اما
".داشتيم واهمه آنها چاپ از ما زيرا ;سوخت
&&&
"يزد آفتاب" روزنامه هنر و ادب سرويس دبير امين ، شاهين
و دارند زيادي مخاطبان موسيقي و تئاتر و سينما":ميگويد
پوشش تحت خوبي به را حوزهها اين اخبار نيز خبرنگاران
شعر ، شامل و است گسترده ادبيات حوزه اما ميدهند ، قرار
ميشود...و نقد كتاب ، پخش چاپ ، ترجمه ، رمان ، داستان ،
تحت را حوزهها اين تمام بتواند تنهايي به كه خبرنگاري و
اينكه عين در.ميشود پيدا سختي به درآورد ، خود پوشش
در نتيجه در دارد ، كمتري جذابيت مردم عامه براي ادبيات
به را ادبيات حوزه بخواهيم اگرنيست نيز ما خبري اولويت
داشت ، نخواهيم خبري صفحه ديگر دهيم ، قرار پوشش تحت خوبي
عدهاي البته.لايي صفحه به ميكند ميل بيشتر بلكه
واقعا اما است ، خبر يك كتاب هر چاپ و تولد كه معتقدند
"دارد؟ را خبر يك براي لازم جذابيت آيا
جامعه به خود نگاه با كه است نويسنده وقتي نويسنده يك
چالش به و است انتقادي اغلب ناچارا نگاه اين.بنگرد
خواهناخواه غيره و فرهنگي اجتماعي ، مباحث گذاشتن
درهمآميزي پس.ميكشاند سياسي مباحث به را نويسنده
مشكلات از ديگر يكي سياست ، با روشنفكر و ادبي چهرههاي
.است ادبي حوزه خبرنگار
&&&
اداره عنوان همين تحت حزبي پوشش زير كه همبستگي روزنامه
نگار.دارد نشريات ديگر مشابه وضعيتي نيز ميشود ،
نشريه اين هنر و ادب سرويس اعضاي از يكي باباخاني
عمل شورايي صورت به همبستگي هنر و ادب سرويس:ميگويد
سردبيري شوراي سوي از كه قرمزي خطوط و سياستها.ميكند
آن رعايت به موظف ما و ميگردد ابلاغ ما به ميشود تعيين
ادبيات حوزه به پرداختن به زيادي علاقه ما گروه.هستيم
مسئلهساز نشريات مسئولان براي هميشه حوزه اين اما دارند
."ميكند نگران را آنان ادبي چهره هر از خبر آوردن و است
از كه فشارهايي تمام بر علاوه مطبوعات در ادبيات حوزه
تلقي طرز از كه فشارهايي نيز و ميشود متحمل بيرون
درون در ميشود ، ناشي ادبيات مورد در سرويسها دبيران
و شعر حوزههاي به شدن شقه دو آن و است مشكل دچار نيز
به كه فضايي اندك همان اخير سالهاي در.است داستان
اختصاص نويسندگان اخبار به بيشتر شد ، داده اختصاص ادبيات
.شدند رانده گوشهاي به شاعران و يافت
هنر و ادب سرويس دبيري اخيرا كه شاعري عابدي حسين
است ، شده عهدهدار را "آزاد" يا "آزاد مناطق" روزنامه
خاطر به خرداد دوم از پس كه روزنامههايي":است معتقد
به قدر همان آوردند ، دست به بالايي تيراژ سياسي ، مطالب
از قبل نشريات كه ميپردازند فرهنگ و هنر و ادب حوزه
ادبيات به فقط ادبيات حوزه در روزنامهها اين.آنها
كه ميبينيم و كردند طرد را شعر حوزه و پرداختند داستاني
بر داستاني ، ادبيات از نشريات ناچيز حتي حمايت حال هر به
موثر تيراژ ، آن داشتن نگه ثابت حداقل يا كتابها تيراژ
.نو شعر خصوص به ;است شده دريغ شعر از حمايت اين اما.است
از را خود مخاطب نو شعر كه ميشود باعث محليها كم همين
."بدهد دست
عرصه به توجه ناگهان دهه 60 اواسط از كه طور همان اگر
ادبيات به شد ، زياد آن براي گزاف هزينههاي صرف و سينما
ادبي اخبار ما سال گذشت 15 از پس اكنون ميشد ، توجه هم
روزنامه اول خبر را آنها ميتوانستيم كه داشتيم داغي
عرصه در كيارستمي ، و مخملباف سنگ هم ما آيا.بكنيم
نداريم؟ ادبيات
فيلم جشنواره همسنگ ادبياي ، جشنواره نميتوانستيم آيا
."باشيم؟ داشته فجر
&&&
نو ، حيات روزنامه هنر و ادب گروه دبير مطلبي ، سينا اما
من نظر به":ميگويد مطلبي.دارد متفاوتي كاملا نظر
توجه مورد حد از بيش روزنامهها در اخص ، شكل به ادبيات ،
در شكل دو به ميتواند ادبيات.است گرفته قرار
در چه آن شبيه سرگرمي صنعتشود مطرح روزنامهها
به كتاب بررسي ديگري و دارد وجود آمريكايي روزنامههاي
حاضر حال در كه روزنامههايي تمام تقريبا.اعم طور
آن قضيه مهم نكته اما دارند ، ادبي صفحات ميشوند منتشر
ارزشمندي شاخص (كتاب معرفي جمله از) اطلاعرساني كه است
نقشي عهدهدار روزنامهها ادبي صفحات.نيست صفحات اين در
آب كشور در روشنفكرانه و فرهنگي جو خلاء از كه شدهاند
اين خلاء ميخواهند روزنامهها كه معنا اين به ;ميخورد
ادبي تئوريهاي پاي كه است همينجا ازكنند پر را فضاها
مكان در رشد امكان كه چرا ;ميشود باز روزنامهها به
به روزنامهها كه جا آن از.نداشته وجود آنها براي ديگر
براي مختلف ادبي محصولات ارائه يعني خود اصلي وظيفه
ادبي صفحات از وسيعي بخش نميكنند ، عمل مختلف سليقههاي
گاهي البته كه) است نخبهپسند و روشنفكرانه روزنامهها
بنابراين.ندارد جذابيت عام خواننده براي و(است موفق
به عام خواننده تبديل يعني ;خود كاركرد نيز روزنامهها
".ميدهند دست از را خاص خواننده
و ادب گروه دبيري گذشته سال پنج طي كه فرهادپور ليلي
صفحات است ، بوده عهدهدار را مختلفي روزنامههاي هنر
بازنده روزنامهها سينمايي صفحات مقابل در را ادبي
.ميداند موثر نتيجهگيري اين در را عامل سه و ميخواند
به روزنامهها در ادبيات به نسبت نامهرباني":ميگويد او
ماهوي تفاوت اول ، .ميگردد بر كلي عامل سه به خلاصه طور
آن اصلي مشخصه كه ديگر ادواري مطبوعات با روزنامه خود
وابستگي خود خبر.است "خبر" به روزنامه مطالب وابستگي
يا مخاطب تعداد آن مهمترين كه دارد مشخصه چند به كامل
اخبار.است شهرت عامل نيز ديگر سوي از و خبر برگيري در
گوي مشخصه دو اين در هنري مقولههاي همه به نسبت سينمايي
همان در روزنامه در بنابراين.است گرفته بقيه از را سبقت
طرف از.بازندهايد شما ادبي اخبار انعكاس براي اول قدم
اثر يك مرور يا نقد مانند مقولههايي به پرداخت در ديگر
كار "بودن آسان" روزنامه در كار سرعت به توجه با نيز
سينمايي صفحه يك است قرار وقتي مثلا.ميشود برتري عامل
وقت قدر چه آوريد در اكران تازه فيلمهاي درباره
.است راحت نوشابه با ساندويچ خوردن عين ميخواهد؟
ميآييد بعد و نميگيرد وقت فيلم يك ديدن بيشتر ساعت دو
چهره خوش بازيگران و كارگردان از مقدمه خط چند مينشينيد
گرفت را شما وقت ساعت دو فقط كه چه آن براي و مينويسيد
قدر چه رمان يك.ميرود و ميشود تمام ميدهيد ، تحليل
.شود كشف آن دروني لايههاي و شود خوانده تا ميگيرد وقت
عكس يا نويسنده شهرت كه است قدر چه كتابها تيراژ مگر
داريد شما تازه بيايد؟ كمكتان به صفحه در او چندستوني
كمي.است وابسته قلم به خودش كه مينويسيد چيزي درباره
.بشكند شما سر كوزهها كاسه تمام ميشود باعث انگاري سهل
فرصت و وقت دليل به شما روزنامه در هم مقوله اين در پس
".باشيد مطمئن.بازندهايد كم
در را مهم البته و حاشيهاي مالي مسايل فرهادپور ليلي
هم دوم عامل":ميگويد و نميداند بيتاثير نيز قضيه اين
سينمايي ، مطلب.پول يعني سرمايه ، يعني سينما:است اين
است مهمي مسئله اين.ميآورد آگهي خود سينماييبا صفحه
.بماند پنهان نميتواند روزنامه مدير يا سردبير چشم از كه
كتاب جلد دو يكي ، از بيشتر چيزي چه او براي ادبي صفحه
سرمايه اين روزنامه در را چيز همه دارد؟ همراه اهدايي
.ميخورد سينما سالاري
سينمايي صفحات رونق در نيز را اجتماعي مسايل فرهادپور
ادبيات سوم ، عامل عنوان به":ميگويد او.ميداند دخيل
اين شدن باز بگذاريد.سينما تا است درگير بيشتر قدرت با
مثالي جا اين در فقط و كنيم موكول ديگر وقت به را مطلب
فارنهايت:ميشود فيلمي سوژه سوزي كتاب:ميزنم سينمايي
براي شود سوژه هم اگر نگاتيوسوزي حلقههاي ولي 451 ،
قدر آن سوژه كل كه اين نه است بخش يك كردن رمانتيكتر
داستاني يا شود ساخته فيلمي آن اساس بر كه باشد مهم
".مجمل اين از بخوان مفصل حديث خود تو.شود نوشته
روزنامه هنر و ادب صفحات دبير مطلق ، زاهدي ابراهيم
ما روزنامههاي اكثر حاضر حال در":ميگويد نيز انتخاب ،
انجام روزنامهها در فكر با كاري و رسيدهاند روزمرگي به
هيچ.آيد خوش آيد ، پيش چه هر حقيقت در نميشود
شدهاي تعيين پيش از تصميمگيري و مديريت برنامهريزي ،
و شدهايم گرفتار ژورناليسم بد معني به ما.ندارد وجود
هم پسرفت بلكه نداشتيم هنر و ادب زمينه در رشدي تنها نه
قابل رشد هنر و ادب صفحات كمي نظر از البته.داشتهايم
روزنامهها تمام در صفحات اين تعداد و داشته ملاحظهاي
موضوع يك به راجع ما همه متاسفانه ولي.است يافته افزايش
(همشهري) شما تا گرفته (انتخاب) ما روزنامه از مينويسيم ،
همراه همگي حقيقت در...و توسعه نو ، حيات نوروز ، ،
.نداريم موجآفريني هيچكدام ولي ميكنيم حركت موج
سياستزدگي دچار كه روزنامهها تمام در هنر و ادب صفحات
هيچ ولي ميكند پر را دوازدهگانه صفحات از يكي شدهاند
همه كه است اين آن علت و نميشود داده آن به بهايي
موضوع يك اگر و ميشوند چاپ سياسي كار براي روزنامهها
را هنر و ادب صفحه راحتي به بيايد پيش مهم سياسي
.ميكنند حذف را آن و داده قرار تحتالشعاع
طرف يك از آن دليل و هستيم روزنامهها دكور معمولا ما
طرف از و است روزنامهها بر حاكم سياسي جو و سياستزدگي
.نيستيم قايل احترام خودمان براي خودمان ما كه اين ديگر
از است دوم درجه عنصر روزنامهها تمام در هنر و ادب صفحه
جامعه شرايط بازتاب اين و..و نوروز همشهري ، تا ما
.است
سرگرمي جنبه دليلش و است بهتر سينمايي صفحات وضع البته
".دارد خواننده براي موضوعات اين كه است
آشنا غريبه
برجس آنتوني آثار و زندگي به نگاهي
زد هم به را آدمها آرام زندگي كه نويسندهاي
سيفاللهي رضا:ترجمه
پرتقال _ كتابش هشتمين خاطر به بيشتر كه برجس ، آنتوني
آهنگساز ، رماننويس ، ماند ، خواهد يادها در _ كوكي
منتقد و مترجم آرمانخواه ، مقالهنويس ، آزاديخواه ،
خدمات براي مالزي در تا 1960 از 1954 كه است انگليسي
.بود مستعمره خدمت در آموزشي
جا همان "بارو روي از نگاهي" عنوان با را اثرش اولين
،"ببر براي زماني" عناوين با نيز ، بعدياش اثر سهنوشت
مالزي سهگانه به كه "شرق در تختها" و "پتو در دشمن"
.است برونئي و مالزي در تجربياتش حاصل شدند ، معروف
تومور پزشكان تشخيص و رفت حال از درس كلاس در در 1959
يك تا تنها كه گفتند او به.بود جراحي عمل قابل غير مغزي
مرگش از بعد كه اين از هراس.ماند خواهد زنده ديگر سال
به تا شد باعث بگذارد باقي همسرش براي سرمايهاي
حرفهاي تلاش سال يك حاصل.آورد روي وقت تمام نويسندگي
از بعد _ كوكي پرتقال _ آنها از يكي كه بود اثر پنج او
كوبريك استنلي توسط كتابش از نام همين با فيلمي ساخت
اشتباه پزشكان تشخيص.آورد همراه به جهاني شهرت برايش
و نوشت كتاب يك سال هر در 1993 ، مرگش زمان تا او و بود
.كرد نقد را كتاب صدها
.دارد علم به كمي توجه نوشتههايش بيشتر در برجس آنتوني
خودش خاص اجتماعي مردمشناسي به نوعي به آثارش در برجس
ميشوند تعريف خوبي به داستانهايش شخصيتهاي.است رسيده
كه شدهاند طراحي طوري و هستند مصنوعي كاملا اما
وي نظرات و ببرند جلو را او متفكرانه اجتماعي تئوريهاي
زندگي كه معنا اين به كنند منعكس مدرن زندگي مورد در را
براي.ميكند رهنمون جهتي چه به را آنها مدرن
بيمانند و يكتا لغات آهنگر برجس آنتوني وي ، ستايشگران
خوب قدر آن را زبان و است زبان عاشق كه مردي است ،
مطابق ميتواند را آن بداند لازم كه جا هر كه ميداند
دوباره را لغات اهدافش راستاي در يا ببافد هم در نيازش
و ميپسندند را كلمات با بازي كه خوانندگاني.كند اختراع
كنند ، باز را لغات فرهنگ لغت هر براي كه نميدانند لازم
پرتقال در.برد خواهند فراوان لذت برجس نوشتههاي از
انگليسي جوانان از جمعي كه دستهاش دارو و آلكس كوكي
و برجس ابتكار كه ميكنند صحبت "ندست" زبان به هستند
لهجه) كاكني كولي ، هلندي ، روسي ، زبانهاي از تركيبي
برونئي و مالزي زبانهاي كمي شايد و (لندن بيسواد افراد
.است
در را خود خلاق انرژي نويسندگي ، به پرداختن از قبل او
.ساخت اركستر براي كاملي آثار و گرفت كار به موسيقي
و شد اجرا آمريكا در سال 1975 در او سوم سمفوني
جويس جيمز اثر اوليس موزيكال نسخه ،blooms of Dublinاثر
.است
ساموئل نظر و ميداند ، تجارت شبيه خيلي را نوشتن برجس
پول ، براي جز به احمقها ، فقط كه دارد قبول را جانسون
قابل استقبال كه است معتقد خودش و ميزنند نوشتن به دست
.است اصل اين به پايبندي خاطر به آثارش از توجه
كار او كه سمفونيهايي و اشعار تاريخ ، بررسيها ، نقدها ،
.ميكند دنبال را فلسفه همين رمانهايش مانند است كرده
بعد.شد شروع فورستر با مشكل" كه است گفته جايي در برجس
پنج حداقل بايد نويسنده هر كه اعتقاد اين كه بود او از
يك خود كه بورو ، ويليام ".يافت ترويج بنويسد رمان شش يا
گفته برجس مورد در است ، زبانشناسي تجربههاي اهل كارشناس
آن زبان با كه نميشناسم را ديگري نويسنده هيچ":است
".است داده انجام برجس كه باشد كرده را كاري
بود داده تغيير را داستان انتهاي كوكي پرتقال در كوبريك
فيلم.بود برجس از برگرفته فيلم موسيقي و قصه روح اما
بود ممنوع انگلستان در سيسال حدود مدت به كوكي پرتقال
از بيش خشونتاست بيسابقه كشور اين سينماي تاريخ در كه
از موضوعاتي به پرداخت و فيلم آن دنبال به و كتاب حد
زدن هم بر براي مخالف فريادي واقع در كه تجاوز قبيل
نويسنده اصلي دستمايه است ، داستان درون مردم آرام زندگي
كه است مسيري براي خوانندگان واداشتن تفكر به براي
در كتاب داستان قهرمان.ميدهد سوق را زندگي شدن مدرنيزه
سپرده آزمايشگاه به روانشناسي آزمايشات براي انتها
خانه به جوانان گروه داستان از فصلي در.ميشود
نويسنده زن براي عنف به تجاوز و ميشوند وارد نويسندهاي
;خشونت به است اعتراضي فرياد قضيه اين.ميافتد اتفاق
.است غربي درجامعه غالب جو آن عامل كه خشونتي
برجس آثار در را سزايي به تاثير جويس لغات با بازي
چشم به وي آثار از بسياري در ردجويي و است گذاشته
او در سزايي به تاثير اورول جرج جويس ، از بعد.ميخورد
بيتاثير كه است نوشته عنوان 1985 با را كتابي او.گذاشت
.نيست عنوان 1984 با اورول جرج يادماندني به شاهكار از
دو او است ، عرف نويسندگان ميان در چه آن برخلاف
با را اولياست گذاشته جاي به خود از شخصي زندگينامه
زندگينامه نام و كرد منتشر كوچك ويلسون و بزرگ خداي نام
.گذاشت "داري را خودت زمان تو" را دومش شخصي
نوشتن درباره
فرزانگي درآبي
مفيد پيمان
اصيل و واقعي مرحله به اگر نوجوان و كودك نويسندگان
اي مرحله به كه بگويم ميتوانم برسند بچهها براي نوشتن
نوشتن پروسه به گرايش نميدانم.رسيدهاند فرزانگي از
و شاخه ميزند ، ريشه آدمي وجود در كجا از كودكان براي
كه كساني دارم يقين اما.مينشيند گل به و ميدهد برگ
اين به درون نداي يك به كه آنان مينويسند كودكان براي
كه ميشوند نوشتن از دنيايي وارد ميآوردهاند رو كار
موضوع اين سر رفتهام چرا اصلا.است بينهايت و گستره
كه كشف اين اميدوارم باشد ، خودم خصوصي كشف دليل به شايد
.باشد نشده مكرر ديگران براي بوده لذتبخش خودم براي
ميانديشيدم همواره باري.توهم و است آدميزاد بالاخره
و شعر رمان ، نوشتن پروسه در نوجوان و كودك نويسنده
و واژگاني محدود دايره يك در بچهها براي داستان مجموعه
است ناگزير يعني.ميكند زندگي مضموني بسته دايره يك در
كه اين براي يعني.بزند گزينش به دست بيكران هستي اين از
از سوژههايي است ناگزير باشد داشته نظر در را خود مخاطب
كودكان كه بنويسد واژگان با را آن و كند گلچين خود درون
در پسكنند دريافت و درك را آن بتوانند نوجوانان و
است خود احساسهاي گزينشگر نوجوان و كودك نويسنده نتيجه
خود سوژههاي از برخي بالطبع و خود احساسهاي از برخي و
.دلخواه به البته كند ، قمع و قلع و سانسور ميبايستي را
خيال تاختوتاز عرصه را بزرگسال ادبيات رويكرد اين با و
و وحشي احساسهاي كه جايي.ميپنداشتم احساس و
و عشق از طوفاني و درميآيد جولان به آدمي افسارگسيخته
و كودك ادبيات تنك و تنگ حيطه در كه برميانگيزد خشم
و بزرگسالانه نگاه يك با اگر !بله.نيست ميسر نوجوانان
اينگونه برويم نوجوان و كودك ادبيات سراغ به غيرفرزانه
ادبيات اين وارد كرده گم راه نويسنده يك اگر واقعا.است
كرد خواهد حس را تنگ حصار همين ناآگاهانه يا آگاهانه شود
آب و خورشيد نور انعكاس در.گريخت خواهد بالاخره آن از و
لحظه آن در دلفريب دروغ اين و است وجب يك اقيانوس عمق
.است وجب يك نميداند را واقعيت عمق كه كسي براي انعكاس
اين به دروني نداي به كه نوجوان و كودك نويسندگان اما
و نميكنند خفگي دلتنگي ، احساس آوردهاند روي ادبيات
در آنان.نميكنند احساس را سوژهها و واژگان محدوديت
هنرمند ، هر كه جايي برميگردند ، آنان.هستياند عمق
اين در سادگي و خلوص:برگردد بايد نويسندهاي و فيلسوف
بسيار معناها و گستردهاند واژهها سادگي و كودكي بيكران
بكشند رياضت كه اين بدون ميزنند ، قلم التهاب با آنان و
آنان ننويسند ، را واژهاي چه و بنويسند را واژهاي چه
و نميفهمند را محدوديت معناي و زيبايي و نور در گماند
آشناي راه نويسنده نويسنده ، آن كه است مرحلهاي اين
ادبيات اين بيكران آبي نباشد اينگونه اگر و است كودكان
برگردانند و ببرند ساحل به بار چند را گمكردهها راه
.انداخت خواهد خشكي به بالاخره
كتاب يك پيشنهاد
دوارته پاسكوال خانواده كتاب پيشنهاد
خود تقدير از ترس
غلامي احمد
دوارته پاسكوال خانواده
خوسهسلا كاميلو:نوشته
پستا حسن:ترجمه
1369_ اول چاپ زمانه دفترهاي انتشارات
كتابخانهام در مدتها "دوارته پاسكوال خانواده" كتاب
دو يكي.نشد بخوانم ، را آن تا طرفش رفتم بار چند و بود
را اضافي كتابهاي و كردم تصفيه را كتابخانهام هم بار
حسن ترجمه با خوسهسلا ، كاميلو كتاب باز اما رفت كردم رد
خو نخواندش و بودنش به هم من ماند ، باقي سماجت با پستا
خانواده.ميزند رقم خودش را كتاب هر تقدير.گرفتم
حسن مقدمه اگر.شود خوانده ميخواست دوارته پاسكوال
كرده ترجمه چگونه را كتاب اين اينكه سرنوشت و را پستا
خرافي و جبرگونه تقديرگرايي اين به شايد نميخواندم
فهميدم و خواندم را مقدمه وقتي و.نميشدم پايبند
ترجمه تا داده پستا مرحوم به را كتاب طاهباز زندهياد
پستا سر از دست سماجتي چه با و چگونه كتاب اين و كند
ترسيدم.ترسيدم كمي راستش شده برگردان تا برنداشته
من و شود زندگيام گريبانگير جوري يك هم داستان ماجراي
را نفر دو يكي ، باشم پاسكوال جاي نميخواهد دلم اصلا
مرا كتاب اين اوراق اما.باشد مادرم آنها از يكي كه بكشم
جبرگونه تقديرگرايي اين آلوده هم من كمكم كه ميترساند
وقتها آن.داشت زمينه من در تفكر طرز اين راستش.شوم
و دژم چهرههاي با معتاد آدمهاي از بود پر شهر جنوب توي
احساس ميگذشتم آنها كنار از وقت هر من و ترحم قابل
ميپريدم خواب از شبها.شد خواهم آنها مثل روزي ميكردم
تقدير ترس از ديگر و شوم؟ آنها مثل من اگر ميگفتم و
كه هستم متوهم و خودخواه آنقدر نكنيد فكر.نميبرد خوابم
.كنم قالب كتاب نقد جاي را خودم نفس حديث ميخواهم
.نيست اينطور واقعا
و دارد شومي تقدير ميكند ، احساس هم بيچاره پاسكوال اين
سرنوشت به آنقدر و است كمين در خانهشان در پشت مصيبت
پر زندگي تسليم آخر كه دارد اعتقاد خود بار مصيبت و شوم
:ميشود ادباري
كوچكش برادر ماريوميزند چاقو با را فردي كافه در او
ميدهد ، دست از است خانواده طفيلي و حرمزاده كه را
روسپي مادر و پدر ذاتي خشونت و تنگدستي و فقر از خواهرش
را پسرش خوشبختي اوج در و ميكند ازدواج پاسكوال.ميشود
به زنش برميگردد وقتي و ميگريزد خانه از ميدهد دست از
.ميكشد را فاسقش و زنش.است شده حامله و كرده خيانت او
تحقير و خرد را پاسكوال دارد نام "شق كله" كه فاسق اين
كلهشق با ميرود خواهرش سراغ وقتي خصوص به.ميكند
كه ميگيرد در آنها بين گفتوگويي و ميشود روبهرو
نمييابد التيام و ميماند پاسكوال پهلوي در زخمش سالها
.ميكشد را او كه زماني تا
خيلي كه نيستم آدمي من.واكن گوشاتو خوب شق ، كله ببين _
...نكن آتشي منو...باشم داشته تحمل و تاب
كه وقتي كنم آتشي تورو ميتونم چطور كنم؟ آتشي رو تو _
...نميشه پيدا وجودت تو غيرت جو يه
ميخواد دلش كه چي هر بذار...تست؟ نشونده اون پس _
داره؟ من به ربطي چه اصلا.باشه
و ميرود زندان زنش و كلهشق كشتن از بعد پاسكوال
دست مصيبت شوم جغد و است نشده تمام ماجرا اما.برميگردد
پاسكوال...ميكشد نيز را مادرش تا برنميدارد سرش از
پيشاپيش انگار كه ميكند دنبال را شومي سرنوشت بياراده
.نيست شرور و شرير آدمي او.است ميكشيده را انتظارآن
اوضاع وخيمترين و شرايط بحرانيترين در اتفاقا
شيفته او.ميكشد زبانه او دل در دوستي و عشق شعلههاي
دارد خواهرش با زيبايي و عميق رابطه و است ماريو برادرش
كه است جواني پاسكوال.ميتپد او براي دلش همواره و
عشق برانگيزد ، خود به نسبت را ديگران عشق ميتواند
.است آن نمونه "اسپرانسار" عارفانه
به دست عشق و دوستي انسان اوج در ناگزير پاسكوال اما
كه است غيرارادي چنان او ناخواسته جنايات ميزند ، جنايات
پستا.مياندازد موروسو كامو ، داستان شخصيت ياد را آدم
دوارته پاسكوال خانواده انتشار كه آورده مقدمهاش در
دوارته پاسكوال".است يعني 1942 كامو بيگانه با همزمان
دهد وفق اجتماعش با را خود نميتواند كه است مردي سرنوشت
فاقد كه او زندگي از و ميزند تكنفره جنگي به دست و
".ميسازد اخلاقي نمونه يك است اخلاقي اصول
او ترس مصيبت ، آمدن فرود براي او انتظار و پاسكوال ترس
او براي آينده از روشني دورنماي هيچ كه است جامعهاي از
ترسهاي گرفتار ما كه جاست همين از.نميكند ترسيم
چه ما تقدير كه بيمناكيم و ميشويم او تقدير و پاسكوال
آن از تاريكي زواياي بالاخره كه جامعهاي در.است شكلي
از كودكانه ترسي در گاه تقديري ترس اين ميترساند ، را ما
ذهن در خار مثل كه ترسهايي در گاه و ميگيرد شكل اعتياد
ديدهايد كم شما آيا.ميدهد آزارمان و ميخلد ما
پي در و ميزند سرشان به خواب شب كه را مردماني
تسلا را خود تنهايي در تا ميآيند خيابان به ترسهايشان
دهند؟
پاسكوال خانواده كتاب كتابخانهتان در هم شما اگر حالا
رد را آن قاطعانه يا بخوانيد را آن يا داريد ، را دوارته
.برود خودش ميل با خودش كه نيست او تقدير وگرنه برود كنيد
جان بي طبيعت
هنرهاي موزه در ها امپرسيونيست پست و ها امپرسيونيست
معاصر
نقديپري ليلا
هنرمندان نقاشي نمايشگاه اولين برپايي از سال حدود 128
نام بعدها كه...و پيسارو دگا ، منه ، رنوار ، چون بزرگي
دنيا ، هنري پايتخت در شد ، نهاده آنها بر امپرسيونيست
موزه ميلادي ، سال 2002 آستانه در امروز و ميگذرد پاريس
سبك نقاش چند آثار مهمترين از اثر معاصر 35 هنرهاي
به بار اولين براي را پستامپرسيونيست و امپرسيونيست
.است گذاشته نمايش
موزه كاخ موزه ، گنجينه در سالها كه نقاشيها اين
و مستضعفان بنياد كل اداره و سعدآباد موزه نياوران ،
تلاشهاي و موزه همت به ميشدند ، نگهداري جانبازان
يعقوب معاصر ، هنرهاي موزه سرپرست سميعآذر عليرضا
گالري دو اعتبار و شده جمعآوري پاكباز روئين و امداديان
.شدهاند موزه
هنرمندان نمايشگاه برپايي كنار در ديگر مهم اتفاق يك
زندهرودي حسين نقاشيهاي از اثر نمايش 160 امپرسيونيست ،
ايران گذشته دهه چند مدرن هنر پيشگامان عربشاهي مسعود و
زندگياند ، دهه هفتمين آستانه در اينكه با آنها.است
درواقع.ادعاست اين شاهد جديدشان نقاشيهاي و خالقند هنوز
اما است ، صاحبنام چهرههاي اين بزرگداشت نمايشگاه اين
نوگراي هنر رامعرفي نمايشگاه اين هدف امداديان يعقوب
هنرمندان.ميداند هنردوستان ساير و جوانان به ايران
موزه مثبت عمل اين درباره متفاوت نظراتي هم نقاش
.است اهميت حائز كه داشتهاند
موزه غلط سراپا و تنگنظرانه گزينشهاي:دبيري بهرام
خاتمي دولت از پيش
معتبر كارهاي از كه امپرسيونيستها نمايشگاه برپايي"
براي خوبي و مهم اتفاق است نوزدهم قرن هنرمند چند
ما كه است اين مسئله مهمترين.است هنرمندان و دانشجويان
به امپرسيونيست دوره هنرمندان از بزرگي گنجينه چه بدانيم
عظيم ثروت يك البته كه شده خريداري انقلاب از پيش بعد ،
تلاشهاي اگر و درميآيند نمايش به ندرت به و است ملي
و نميآمد بيرون گنجينه اين قطعا نبود سميعآذر دكتر
مورد در":ميافزايد ادامه در دبيري "نميشد ديده
جزو حال هر به كه ايراني هنرمند دو كارهاي نمايش
اتفاق كه گفت بايد هستند ، ايران در هنرنوين پيشگامان
از سهمي تا بود فرصتي نمايشگاه ايناست مهمي بسيار
گرايش داراي نقاش دو اين.بشود ديده معاصر نقاشي
و قندريز منصور تناولي ، پرويز كه هستند سقاخانهاي
بخواهم اگرداشتند گرايش سو آن به هم پيلارام فرامرز
در نقاش دو اين كارهاي:گفت خواهم كنم ارزيابي را كارها
آثار اما.بود كارها بهترين سقاخانه نقاشي اوج زمان
دبيري ".نداشتند زيادي جذابيت من براي اخيرشان
:ميگويد ايران در نوين نقاشي آينده درباره اميدوارانه
وزارت و خاتمي آقاي دولت از پس كه اتفاقاتي با حال هر به
سراپا و تنگنظرانه گزينشهاي و آمده پيش مهاجراني آقاي
به ما رفته ميان از آن تبع به هم فرهنگ وزارت و موزه غلط
خواهيم موثري و خوب نمايشگاههاي چنين برگزاري شاهد زودي
.بود
جلو ويترين روي بر اطلاعات برچسب:صادقي علياكبر
نبود نقاشيها
بسيار گام ايراني پيشگام هنرمند دو بزرگداشت من نظر به"
مهم طرفي از.است پيشكسوتان و هنرمندان تشويق براي خوبي
و فرم با ميتوان چگونه كه بدانند جوانها كه است اين
در خصوص به.داد انجام امروزي و مدرن كار خودمان سنت
زده رج شكلي به آنها اكثر كه زندهرودي كارهاي مورد
او كار هم بوده ، خوب و زنده هميشه كه گفت بايد شدهاند ،
من نظر به.داشتهاند خوبي بسيار جهش عربشاهي كار هم و
خوبي نوآوريهاي و ميرفتند راه خط يك روي دو هر
نمايشگاه مورد در صادقي علياكبر.مهماند كه داشتهاند
امپرسيونيستها كار مورد در اما":ميگويد امپرسيون
دائمي موزه يك در بايد ولي فوقالعادهاند ، كه بگويم
بر كه بود اين هم نمايشگاه اين مهم اشكال و بگيرند قرار
نقاش ، اسم مثل اطلاعاتي هيچ نقاشيها جلوي و ويترين روي
براي خصوص به اين و نبود كار تكنيك و سال تابلو ، نام
امپرسيونها پست و امپرسيونيستها هنر تاريخ از كه كساني
آقاي از بايد ولي.ميشود محسوب كمبود ندارند آگاهي
آثارهنرمندان كه اين بابت از كرد تشكر بسيار سميعآذر
كشور از خارج در كه نمايشگاههايي طي در را ايراني
نقد و بررسي معرض در را آنان جايگاه و ميشود برگزار
ايران در خارجي نقاشان مهم آثار معرفي بالعكس و ميگذارد
".اوست مهم بسيار كار
خودي سنت با مدرن هنر تلفيق:نادعليان احمد
كارها اين و ميآيم موزه اين به است سال كه 20 من براي"
كه جهت آن از اما.ندارد تازگي خيلي ديدهام فراوان را
مطالعه بودند مدرنيسم هنر پايهگذار امپرسيونيستها
دانشجويان و هنرمندان از خيلي براي نقاشيهايشان تاريخي
در بگذارد ، بايد كه تاثيري جهت از البته.است اهميت حائز
دارد ، وجود كشور از خارج در كه كارهايي حجم برابر
كاملا نمايشگاهها اين كه خصوص به است ، هيچ تقريبا
اين دائمي موزه يك در بتوانند مسئولين اگر.است مقطعي
جذاب بسيار جهانگردان براي بگذارند ، نمايش به را آثار
ايران در مدرن هنر مورد در نادعليان ".بود خواهد
گفت بايد ايراني نوگراي نقاشيهاي مورد در اما":ميگويد
ايران در مدرن هنر تاثير بعد به 40- دهههاي 50 از كه
اگر كه است اين آن و !تفاوتهايي با البته ميشود ديده
سنن خيلي از اروپايي نقاشان بيستم قرن اول نيمه در
به و كردند دوري ميشد ، منجر طبيعتگرايي به كه رنسانس
نقاشاني آوردند ، روي كودك هنر و شرق هنر مثل حيطه سه دو ،
استفاده حيطهها همين از كه ماتيس و پيكاسو گوگن ، مثل
وقتي بالعكس و نداشتند ناسيوناليستي حس چندان ميكردند ،
آورد ، خود با نيز را رويهها اين و شد ايران وارد هنر اين
به.كنند استفاده خودشان سنتهاي از داشتند دوست نقاشان
كه اين نه دانست ، دهه همان آثار را آثار اين بايد من نظر
با آثار اين كه بگوييم هستند ، زنده هنرمندانشان چون
تاريخي مرور يك فقط ما - نه يا هستند منطبق امروز
.بشناسيم را آنان جايگاه بايد و ميكنيم
ماجرا پايان
اين شكل هر به كه است اين است مهم بسيار كه نكتهاي اما
در.كرد جلب خود به را هنرمندان از بسياري توجه نمايشگاه
تعدادي نقاش ، هنرمندان از غير نمايشگاه ، افتتاحيه روز
وزير مسجدجامعي آقاي حتي و مجسمهساز گرافيست ، سينماگر ،
سينمايي محافل و مجامع در را او معمولا كه ارشاد
به فراوان دقت با نمايشگاههايي ، چنين تا ديد ميتوان
.ميدادند گوش عربشاهي مسعود و زندهرودي حسين توضيحات
وزير نزديك خيلي ما نداشت دوست كه هم او محافظ حتما
اين البته و است برده لذت كاملا نمايشگاه اين از بشويم
الهي آقايان پيشبيني گالريها حد از بيش شلوغي و توجهات
مورد در را هستند موزه عمومي روابط مسئولين كه نوفرستي و
مثل هم باز اما.ميكند تاييد نمايشگاه از فراوان استقبال
ديدن براي بايد شهرستاني هنرمندان و هنر دوستداران گذشته
كاميل لوترك ، دتولوز هانري گوگن ، پل منه ، كلود آثار
كنند سفر تهران به ايراني نقاشان همچنين و...پيسارو
!نيست؟ تاسف باعث اين
كوتاه برشهاي
تئاتر خانه انتخابات و شدگان حذف
فرزانه سام
بخش در كه نمايشي بيست و مسابقه بخش در كه نمايشي بيست
در نمايش به فجر تئاتر جشنواره بيستمين مسابقه از خارج
كه كساني از عدهاي هميشه مثل و شدند انتخاب آمد ، خواهند
معترض آثار انتخاب جريان به بود نشده انتخاب كارشان
.بودند
بدون و دليل بدون ميتوان جهتي از را اعتراضها اين
مرجعي مركز ، قانون در تنها نه كه چرا دانست قانوني وجهه
براي نمايش يك كردن اجرا بلكه ندارد وجود اعتراض براي
يا و هيات آن شناختن رسميت به نوعي به خود بازبيني هيات
از بدانند بايد هنرمندان.است مقررات و شرايط قبول حداقل
مشخصي معيار و متر ديگري هنر هر و تئاتر براي كه آنجا
اعمال از ناگزير انتخاب و بازبيني هياتهاي ندارد وجود
نوع محدوده در ميتواند سليقه اعمال اين.هستند سليقه
جاي و برود پيش نيز نمايش ريزهكاريهاي حتي يا و تئاتر
را حق ديگر جهتي از رويداد اين به نگاه.ندارد نيز شكايت
هيات اين اعضاي از يكي رشيدي داوود.ميدهد هنرمندان به
براي عزيزي محمود و او كه ميكند فاش مطبوعاتي جلسه در
ديگر هرچند نرفتهاند رفيعي دكتر چون افرادي كار بازبيني
كردهاند ، بازبيني را كارها تمام كه ميكنند ادعا اعضا
به دوستان از برخي كه است نكته اين مويد موضوع اين اما
.هستند معاف بازبيني از كسوتي پيش خاطر
تئاتر كوچك خانواده و تئاتري جامعه كه است اين مسلم قدر
را خود دست اين از مشكلات ميتوانند كه هستند كساني تنها
تئاتر هنرمندان صنفي تجمع عنوان به تئاتر خانه.كنند حل
زماني.كند بيشتري دخالت هنرمندان به مربوط امور در بايد
به وابستگان از نفر سه بازبيني هيات نفره پنج جمع در كه
احتمال مركز ، معاون يك و تئاتر مدير دو دارند ، حضور قدرت
هيات انتخابات روز فردا.دارد وجود نارضايتيها اين وقوع
را كساني بايد هنرمندان و است تئاتر خانه جديد مديره
دفاع چنيني اين حقوقي از كه كنند انتخاب مديره هيات براي
كه شود انجام پيش هفته دو بود قرار انتخابات اين.كنند
هفته اين به انتخابات اعضا نرسيدن نصاب حد به علت به
حضور با تئاتر خانه اعضاي هفته اين اميدواريم.شد موكول
.كنند حل را خود صنفي مشكلات بتوانند خود درست انتخاب و
جمعه نگاه
ديگر نقشآفريناني ظهور
خامنه صوفيا
خطر پر راه جديد بازيگران حضور با شهر آسمان زير مجموعه
و جاري سال در كه مجموعه اين.دارد رو پيش را دشواري و
توانست درآمد ، نمايش به شب هر تقريبا قسمت ، نود در
قسمتها اين نمايش در.كند جذب را بيشماري مخاطبان
و رفتار با كه بود آدمهايي خلق داد روي كه مهمي اتفاق
جاي خود تماشاگران دل در بودند ، توانسته خود اجتماعي منش
.كنند باز
آقاغلام ، مهتاج ، برزو ، سرايدار ، دكتر پولاد ، يا فولاد
.ميشدند نمايش وارد گهگاهي كه ميهمانهايي ديگر و اشكان
واقعا كه اين دليل به نبردم نامي بهروز و خشايار از
دوش بر را سنگيني بار خود نقش در نهتنها اينها
گرو در سريال اين جذابيت نوعي به شايد ميكشيدند ،
.است دو اين خاليبنديهاي و دوزوكلكها شيطنتها ،
و تازه آدمهاي به آدمها تغيير با جديد دوره آغاز در
به شهر آسمان زير مجموعه براي را خطر اين تازه نقشهاي
اين و نقش اين به نتوانند تماشاگران شايد كه آورد وجود
بازيگران به كه نوستالوژياي و علاقه خاطر به آدمها
قسمتهاي در مسئله اين و كنند برقرار ارتباط داشتند قبلي
جابهجايي در بهخصوصميشد احساس خوبي به دوم ، و اول
واقعا بود توانسته قديم پولاد.قديم با جديد پولاد نقش
خوبي به جنس همان و تيپ همان در را فرزندي و پدر رابطه
كه بود زده دامن را عاطفياي عميق رابطه و دهد نشان
ساخته باورپذير را پولاد و خشايار فرزندي و پدري رابطه
بازسازي غفوريان مهران دشواريهاي از يكي شايد.بود
اگر من اعتقاد به.باشد تازه هويت اين در پولاد شخصيت
موفقتر نكند اصرار خيلي گذشته پولاد بازسازي در غفوريان
وجود نيز پولاد تازه نقش براي زمينه كه اين بهخصوص است
در ديگر و شده متاهل كه است پولادي پولاد ، اين.دارد
و تازه آدم اين روي تمركز.نميكند زندگي خشايار خانه
باشد ، داشته ميتواند متاهل پولاد اين كه ظرافتهايي خلق
.ببرد ياد از را قديم پولاد آن نقش بتواند نوعي به شايد
پردازش و شخصيتها اين حضور است مهم كه نكتهاي آن اما
در.ميشود احساس خوبي به اين و دارد نياز زمان به آنها
اين نقش جاافتادن بار كنم اعتراف ميخواهم جا همين
اين در واقعا كه است خشايار و بهروز دوش به شخصيتها
سريال از قسمتي چند كه اكنون هم.بودهاند نيز موفق كار
جلو به را سريال جذابيت با كه چيز آن نگذشته شهر در
ديگر نگاهي در و است بهروز و خشايار نقشآفريني ميكشد ،
خود دنبال به نيز را بازيگران ديگر آنها گفت ميتوان
شخصيتپردازي در تغيير دو يكي با احتمالا.ميكشند
مجموعه اين آينده به ميتوان بهروز مادر جمله از آدمها
.بود خوشبين
بين ذره زير هاليوود
محبت با دوستان
يعني اسكار جايزه برنده و مشهور كارگردان دو است قرار
تجاري فعاليتهاي زمهكيس رابرت و اسپيلبرگ استيون
به زمهكيس فيلمسازي شركت.باشند داشته هم با تنگاتنگي
يك Image movers Production پروداكشن موورز ايميج نام
وركز دريم استوديوي با سال مدت 4 به همكاري قرارداد
اين جزئيات.است كرده امضا اسپيلبرگ استيون به متعلق
بنا خبر اين منبع.شد نخواهد فاش آينده سال تا قرارداد
كارگردان دو نزديكان از يكي ورايتي نشريه قول نقل بر
فوق قرارداد از جدا كارگردان دو اين البتهاست مذكور
صميمي بسيار و دوست يكديگر با كه است سال به 30 نزديك
از ساله زمهكيس 50 با ساله اسپيلبرگ 55 دوستي.هستند
.شد آغاز جنوبي كاليفرنياي سينمايي مدرسه از و سال 1974
پشت" فيلم دو زمهكيس وركز ، دريم كمپاني تاسيس زمان از
را "شكسته كشتي" و What lies benearth "است؟ خبر چه پرده
فيلمهاي دو هر كه است كرده كارگرداني كمپاني اين براي
سودمند طرف دو هر براي قرارداد اين گرچه.بودهاند موفقي
نخواهند تصورشان برخلاف شركايش و اسپيلبرگ ولي بود خواهد
كه چرا شوند منتفع پرخرج پروژههاي توليد از توانست
بيستم قرن فوكس كمپاني با توليداتشان پخش در آنها شراكت
.شد خواهد وركز دريم كمپاني عايدي كاهش باعث
نابودگر 3 براي دلار ميليون 70
پخش حقوق كليه دلار ميليون پرداخت 70 با سوني كمپاني
:نابودگر 3 نام به" نابودگر فيلمهاي سوم قسمت جهاني
با است قرار كه فيلم اين.آورد دست به را "ماشينها طلوع
از يكي شود توليد دلار ميليون معادل 170 بودجهاي
كارگرداني.ميشود محسوب سينمايي توليدات پرخرجترين
قبلي ، فيلم دو مطابق و دارد برعهده ماستو جاناتان را فيلم
خبرها طبق.است شده ظاهر اصلي نقش در شوارتزينگر آرنولد
دستمزد دلار ميليون فيلم 30 اين در بازي براي آرنولد
به سوني.خورد خواهد كليد آوريل ماه در فيلم.گرفت خواهد
از را فيلم پخش حق قبل سالها كه كره و ژاپن جز
سه بودند كرده خريداري كامرون جيمز فيلم قبلي تهيهكننده
تمامي در فيلم اكران بر روماني و مجارستان كرواسي ، كشور
سالگي سن 20 در فيلم داستان.داشت خواهند نظارت كشورها
مدل يك با بايد محافظش و او كه جايي.ميدهد رخ كانر جان
نابودگر دوم قسمت.كنند نرم پنجه و دست نابودگر پيشرفته
كامرون جيمز كارگرداني به داوري روز:نابودگر 2 نام به
آن دلار ميليون كه 315 كرد فروش دلار ميليون بر 520 بالغ
.ميشد مربوط آن جهاني اكران به
ميفروشد خوب هاليوود
.ميشود محسوب ركوردشكن سالي هاليوود ، براي سال 2001
/كلي 35 طور به رفتند پرده روي سال ، اين در كه فيلمهايي
بيليون رقم 8 اين از كه داشتهاند فروش دلار بيليون 8
و هريپاتر نظير سال ركوردشكن فيلمهاي به مربوط دلار
هاليوود در تاكنون فروشي رقم چنين كه است جادو سنگ
فروش 7/7 و سال 2000 با مقايسه در.است بوده بيسابقه
فيلمها فروش ميزان امسال سال ، انتهاي در دلاري بيليون
سال در بليت قيمت البته.است داشته درصد معادل 5/8 رشدي
براي امسال.است يافته افزايش به 60/5 دلار از 40/5 2001
كه "بده نجات را رقص آخرين" و "هانيبال" نظير فيلمهايي
خوشايندي سال ميكردند روايت را بالفطره قاتلين ماجراي
فروش با شرك كامپيوتري انيميشن امسال تابستان.بود
.شد روبهرو خيرهكنندهاي
نيز شلوغي 2 ساعت و ميمونها سياره موميايي ، بازگشت
سپتامبر ، واقعه 11 از بعد.داشتند موفقيتآميزي اكران
اواخر از اما شد متوقف فيلمها اكران و تعطيل سينماها
يك" نظير دلهرهآوري فيلمهاي اكتبر اوايل و سپتامبر
روز" پليسي فيلم داگلاس ، مايكل بازي با "نزن حرف كلمه
با را تماشاگران دوباره واشنگتن دنزل بازي با "تمرين
.دادند آشتي سينما
براي سال ماه پربارترين اقتصادي لحاظ به نوامبر ماه
هري" پرفروش بسيار فيلم سه.ميشود محسوب هاليوود سينماي
يازده دارودسته" و "هيولاها شركت" ،"جادو سنگ و پاتر
فيلم دو اكران كه شدهاند اكران ماه اين در "اوشن نفره
.دارد ادامه همچنان اشن نفره يازده دارودسته و هريپاتر
كه شد اكران "حلقهها ارباب" فيلم نيز دسامبر ماه در
هماكنون و كرده فروش دلار ميليون بر 5/173 بالغ تاكنون
.دارد قرار پرفروشها جدول صدر در نيز
دارد بالا هزينه اركستر با كردن كار
نوازنده" كيايي ميلاد اثر تازهترين عنوان آشكارا راز
كيايي با اثر اين بهانه به.است "باسابقه آهنگساز و سنتور
. ميخوانيم كه داديم انجام گفتوگويي
موسيقي زمينه در امروزه كه آثاري اغلب مثل اثر اين در&
چرا.ميشود ديده گذشته به بازگشت نوعي ميشود منتشر ملي
رفتيد؟ قديمي ملوديهاي سراغ شما
محتواي داراي ملوديها اين.است روشن كاملا آن دليل
همواره كه هست هم دليل همين بههستند ويژهاي
آنها از هم مردم اغلب.ميگيرند قرار مورداستقبال
هربار از پس كه گونهاي به دارند زيادي زيباي خاطرات
همين به هم من.ميشوند خاصي هواي و حال دچار آن شنيدن
و انتخاب را آثار دست اين از قطعه چند كردم سعي دليل
.كنم اجرا سنتور باساز
تنوع لحاظ از" بزرگتر اركستري وسيله به قطعات اين چرا&
نشد؟ اجرا "ساز
اغلب كه ميطلبد را بالايي هزينه اركستر با كاركردن
چنين بار زير از دهندهها سفارش و كنندهها تهيه
از فقط من دليل همين به.ميكنند خالي شانه هزينههايي
كه كساني تعداد ببينيد.كردم استفاده تنبك و سنتور ساز
ميدهند نشان علاقه سنتور ساز شنيدن به اخير سالهاي در
.كردهام تجربه دفعات به من را اين.است رفته فزوني به رو
هستند ، كلام بي عموما ساختهايد كه را آثاري اغلب &
چيست؟ آن دليل
كافي اندازه به شود ساخته خوبي به موسيقي اگر معتقدم من
به را پيام اين ميتواند شود اجرا خوب اگر و دارد پيام
هم دليل همين به ميكنم فكر.كند منتقل شنونده به خوبي
ساخته بيكلام موسيقي بزرگان اغلب جاودانه آثار كه هست
ميكنم اشاره زمينه اين در هم ديگر مسئله يك به.شدهاند
شود اجرا و ساخته خوب هم خيلي اگر كلام با موسيقي يك كه
خود تازگي و لطافت زياد شنيدن و تكرار با و مدتي از پس
فقط نيستم كلام با آثار منكر من البته ميدهد دست از را
مدت براي ميتواند باشد بيكلام موسيقي اگر كه معتقدم
.كند حفظ را خود جذابيت بيشتري بسيار
وابسته خواننده و كلام به اندازه چه تا ايراني موسيقي &
خاصي اتفاق كنيم حذف را عنصر دو اين اگر آيا و است
ميافتد؟
يكصد در ويژه به هميشه ايراني موسيقي است مسلم چه آن
ميبايست حتما و بوده كلام به وابسته گذشته سال
شما قول به اگر من نظر به ولي.كند اجرا را آن خوانندهاي
به البته.نميافتد خاصي اتفاق كنيم حذف را عنصر دو اين
كرده موضوعي چنين پذيرش آماده را شنوندهها كه اين شرط
موسيقايي فرهنگ روند در تغييراتي ديگر تعبير به يا باشيم
.برسانم را حرفم منظور مثال يك با ميتوانمكنيم ايجاد
و فراگيرترين عنوان به تلويزيون و راديو ببينيد
يك آنان وقتي.هستند مردم بين در رسانهها تاثيرگذارترين
قطعات ، پخش زمان به البته كه] ميكنند پخش موسيقي قطعه
اجبار به استكه وارد عمدهاي اشكالات...و قطعه ميزان
.نميدهند مخاطب به را اطلاعاتي گونه هيچ [ميگذريم آن از
نام اصلا يا ساخته كسي چه را قطعه نميگويند مثلا
موسيقي پخش كه ميپرسم شما از من خوب غيره و چيست قطعه
زمينه در تاثيري چه بيابان و كوه گياه ، و گل تصوير روي
يك اسم اصلا ما مردم از خيلي دارد؟ شما موسيقايي فرهنگ
.چيست خواننده اسم كه ميدانند فقط نميدانند را آهنگساز
هم آنجا در كه ميسازند كليپ صورت به قطعاتي هم گاهي
درست كه صورتي در.ميدهند نشان را خواننده تصوير فقط
دارد اشكالي چه.بپردازند هم عوامل ساير به كه است اين
در را سرا ترانه يك اثر ، ساختن حال در را آهنگساز يك كه
با نظر تبادل حال در را دو هر يا ترانه شعر سرودن حال
را اركستري اگر دارد اشكال كار كجاي بدهند؟ نشان همديگر
و اركستر رهبري حال در را رهبري نواختن ، حال در
بدهند؟ نشان كار صدابرداي هنگام را صدابرداري
توضيح
تايمز واشنگتن و تايم ادعاي با ارتباط در گذشته هفته در
فيلم بازيگر تنتايي عبدالرحمن حسن بودن تروريست بر مبني
خبرنگار مطلب اين در.رسيد چاپ به مطلبي مخملباف محسن
ايران سردبيري دفتر مسئول با گفتوگويي طي هنر و ادب
دفتر آن سوي از پاسخي كه رسانده چاپ به را مطالبي ديلي
.ميخوانيد كه شده ارسال
با مطلبي روزنامه ، آن صفحه 15 در مورخ 7/10/80 جمعه روز
گزارش يك از ترجمه به ;شد جنجال كه تصويري:تيتر
با ارتباط در تايمز واشينگتن روزنامه و تايم هفتهنامه
.است پرداخته سفرقندهار فيلم بازيگر عبدالرحمن حسن
دفتر رئيس حرفهاي:عنوان با بخشي در مطلب همين در
وجه هيچ به كه است شده نوشته مطالبي ;ديلي ايران سردبير
.نيست درست
با كه كوتاهي تماس از بعد محترم نويسنده ميرسد ، نظر به
را مطالبي از برخي داشته ديلي ايران روزنامه دفتر رئيس
روزنامه در وي از نقل به نداشتهاند ، درستي منابع كه
.است آورده
جمعه همشهري آينده شماره در فرماييد دستور است خواهشمند
گونه هيچ ديلي ايران دفتر رئيس با كه شود اعلام
صورت تنتايي حسن يا عبدالرحمن حسن درباره مصاحبهاي
.است نگرفته
مديرمسئول - خدادي محمد -تشكر با
قاب در سينما
كوايدان با جمعه
فرودگاهي مهدي
به درميآيد نمايش به سينما 4 برنامه در امشب كه فيلمي
كوباياشي ماساكي ساخته كوايدان.دارد تعلق ژاپن سينماي
كه اول قسمت.است اپيزودي چهار فيلم يك و محصول 1964
را نابينا نوازنده يك داستان دارد نام گوش بدون هويچي
دريايي نبرد يك شدگان كشته ارواح توسط كه ميكند روايت
نبرد حماسه تا ميشود برده گورستان به دور ، زمانهاي در
.است گيسو سياه دوم قسمت عنوان.كند بازگو آنان براي را
ازدواج انگيزه به را خود مهربان همسر فقير سامورايي يك
راضي تازه زندگي از كه او.ميكند ترك ثروتمند دختري با
جبران امكان ديگر اما ميگردد باز اول همسر نزد نيست
.ندارد وجود گذشته
يك ديدار از پس هيزمشكن يك برف ، زن نام با سوم قسمت در
فرزند صاحب او از و ميكند ازدواج دختري با عجيب زن
زن همان همسرش كه ميبرد پي خوشبختي اوج در اما ميشود ،
فنجان يك در آخر قسمتميگويد ترك را او زن و است عجيب
مردي تصوير خود چاي فنجان در سامورايي يك.دارد نام چاي
ماجراهايي و ميشود ظاهر او بر هنگام شب مرد.ميبيند را
در واميدارد را سامورايي نهايت در كه ميآورد پديد را
.دهد تن فرسايشي نزاعي به اشباح با بيهوده نبردي
است شرقي اسطورههاي و تمثيلها از سرشار فيلمي كوايدان
انتزاعي جلوههايي ماندگار و موجز پرداختي با كوباياشي و
همين.ميكشد تصوير به را ژاپن فرهنگي بنمايههاي از
چهار هر پيوند عامل نوعي به فيلم در يافته تبلور پيشينه
و گذشته سنگين سايه كه چرا ميشود محسوب نيز هم به قسمت
تمام در مشترك مضموني حال اوضاع بر آن ديرپاي اثرات
.اپيزودهاست
نام فيلمي سينما پيگير دوستداران براي كوايدان اگرچه
افسانهسرايي در كوباياشي توانمندي بيترديد ولي آشناست
جنبههاي به او علايق كنار در هم آن روياپردازي و
و موجه را آن ديگرباره تماشاي انساني روابط اجتماعي
بهرهبردن با چيرهدست سينماگر اين.ميسازد لذتبخش
قابل داستاني رنگها ، ويژه به بصري عناصر از خلاقانه
ترسيم تماشاگران فراروي را ارواح و آدميان دنياي از تامل
.ميكند
بر ميان هاي راه
رو در رو وگوي گفت يك
صحت اكبري جليل
و گروهي كارهاي كه است داده نشان فرهنگي ، جامعه تجربه
عدم گاه و نظرانه تنگ _ گاه _ نگاه ، دليل به صنفي حتي
فيلم توليد.است بوده ناموفق گروهي منافع از شناخت
به حال _ آمد پيش آن از پس كه اختلافاتي و كيش قصههاي
نخبهترين حتي ميان در ضعف اين از نشان _ !دليلي هر
.داشت سينما اهالي
قالب در امروز جدي حضور و خرداد دوم وقايع از پس..
.بوديم عمده ضعف نقطه چند شاهد صنف
دولت وظايف كه صورتي به صنف به دادن نظارتي ماهيت:نخست
نام با كه بهانهاي هر با شده تعريف صنف قالب در
.ميشود برده نام آن از مصلحتانديشي
در دولت نقش رساندن حداقل به براي تلاش:دوم
.فرهنگ صحنه در حضور و تصميمگيريها
ادوار سليقه و حد از بيش و جا به نا دخالت از تلاش اين
كه بود ، كرده فراموش حركت همين اما ميشد ناشي گذشته
پتانسيل و مديرانش خوب مهندسي دليل به ايران سينماي
نامها ميان در نامي بود توانسته صنوف اعضاي حرفهاي
حداقل به براي تلاش جاي به ميبايست و كند پيدا خود براي
را آن وامدهي ، عرصه در حراست نشاندن و دولت نقش رساندن
در چه و كاربردي تحقيقات عرصه در چه بيشتر حمايت سمت به
.دهد انجام سينما ، به كمك براي ميداني عمليات عرصه
كه ضعفي كوچكترين با ميدهد نشان پديده اين آسيبشناسي
علاقهمند عنوان هر به عدهاي است گروهي كار منطقي نتيجه
با متضاد گاهي و جديد قالب در حراست مطالبات پيگيري
.برميآيند كشور فرهنگي كلان منافع
صنوف نقش رساندن حداقل به براي تلاش يا _ كشي ضعيف:سوم
.سينما ساختار در ضعيفتر
حركت كلي روند با مغاير ايدههاي منطقي غير حذف:چهارم
شدن تبديل براي مخالفان به ندادن ميدان يا سينمايي صنوف
.قوي فرهنگي اپوزيسيون يك به آنان
در اپوزيسيوني رفتار اين مايههاي هم طرف آن از البته
كه ميشد يافت سينمايي خيمههاي از غير به خيمههايي
.بود كافي بردن در به ميدان از براي بهانه همين شايد
...و
اتحاديهاي درون و صنفي درون مشاجرات طي از پس اما
.است شده مواجه حيطهها اين در پرسش چند با ايران ، سينماي
.آنان معيشتي وضعيت و سينما در توليد عوامل _
.دولت نقش حداكثر يا حداقل تعيين و فيلم توليد پروسه -
.ايران در سينما اندك تعداد به توجه با فيلم اكران _
.دولت حمايت با حتي _ سينماسازي از استقبال عدم -
!خاص فيلمهاي نبودن و بودن مسئله _
.ايران سينماي تاثيرپذيري و جشنوارهها _
...و
ديگر ليستهاي و ليست اين مقابل در است طبيعي بسيار پس
شكل.باشد گزينه اولين مابانه مفتش ديالوگ و عصبانيت
شده ترديد دچار ايران سينماي در _ چيزي هر از قبل روابط ،
جديدي مسايل با كمياش و كيفي رشد دليل به شك بدون و است
(صنفي) نسخهاي تك و مرزي نسخههاي با نميتوان روبروست
ايران سينماي روابط در.كرد خلق حل راه مشكلات اين براي
پس ، دارد ، اساسي تفاوتي جهان كجاي هر در سينما روابط با
نگه آماده روي در رو گفتوگوي يك براي را حنجرههايتان
.داريد
|