حافظ با امروز |
برود ملامت به كو هر تو كوي سر از |
برود خجالت به آخر و كارش نرود |
خدا حفظ بدرقهاش بود كه كارواني |
برود جلالت به بنشيند تجمل به |
|
هنر هفت از كوتاه
سينما منتقدان برگزيدگان
هوا وضع بيني پيش
شناسنامه
گنجينه
نظر اهل نقد
زرين چنگ كياني مجيد و ناظري شهرام
گرفتند
هنرمندان احضار درباره بيضائي اظهارات
هنر هفت از كوتاه
فرسودهاند سينماها :سينمايي امور معاونت
در كه حالي در داريم سينما صندلي يك نفر هر 260 ازاي به
.دارد وجود سينما صندلي يك نفر هر 100 ازاي به استاندارد
در ارشاد و فرهنگ وزارت سينمايي امور معاون پزشك محمدحسن
:گفت قم ، جوان سينماي انجمن عكس و فيلم هفته هشتمين حاشيه
انقلاب از بعد خصوصا جمعيت رشد دليل به وضعيت اين
شهر به نبودهاند شهر كه نقاط از بسياري و است اسلامي
هم نقاط بقيه در.هستند سينما سالن فاقد و شدهاند تبديل
وي.است سرافكندگي مايه كه فرسودهاند سينماها عمدتا
و احترام داراي بايد مخاطب مخاطبمحوري ، سياست در:افزود
كمبود به اشاره با پزشك.باشد سينما سالن در مناسب مكان
امور اعتبارات:كرد اظهار سينمايي ، امور بخش اعتبارات
در بايد كه است تومان ميليارد حدود 5/4 در ارشاد سينمايي
جلب با بتوانيم اميدواريم و شود هزينه مختلف قسمتهاي
.دهيم انجام كاري لازم ، اعتبارهاي
مشكل كشور ، حرفهاي سينماي در:كرد تصريح پايان در وي
كه بود خواهد جدي مشكل دچار نباشد سالن اگر و داريم سالن
.كنند ياري زمينه اين در بايد خصوصي بخش و دولت
ايران هنر پيشگامان نقاشي نمايشگاه تمديد
نمايش به كه "ايران نوگراي هنر پيشگامان" نقاشي نمايشگاه
تا 28 دارد اختصاص رودي زنده حسين و عربشاهي مسعود آثار
به.بود خواهد داير تهران معاصر هنرهاي موزه در اسفند
استقبال دليل به نمايشگاه اين موزه عمومي روابط گزارش
.است شده تمديد علاقهمندان
بسيج تئاتر جشنواره
برگزار تهران در آينده هفته بسيج تئاتر سراسري جشنواره
مختلف استانهاي از نمايش جشنواره 28 اين در.ميشود
شركت گروههاي.ميشود اجرا بهمن فرهنگسراي در كشور
مرحله به منطقهاي و مقدماتي مسابقات طي از پس كننده
جشنواره اين برگزيده گروههاي.كردهاند پيدا راه كشوري
.ميشوند معرفي اسفند ششم روز در مراسمي در
سينما منتقدان برگزيدگان
مراسمي در ديشب ايران سينماي نويسندگان و منتقدان انجمن
بخش فيلمهاي ميان از را خود برگزيدگان سينما خانه در
ناصر و كرد معرفي فجر فيلم جشنواره بيستمين مسابقه
بهترين بهعنوان "بيخط كاغذ" فيلم خاطر به تقوايي
به مينوفرشچي همراه به همچنين وي.شد معرفي كارگردان
.شناختهشدند فيلمنامهنويس عنوانبهترين
را "دارم سال ترانه 15 من ، " فيلم همچنين منتقدان انجمن
را خود ويژه جايزه و شناخت جشنواره دوره اين فيلم بهترين
.كرد اهدا فيلم اين بازيگر "عليدوستي ترانه" به
تجليل اصغرزاده ابراهيم زندهياد از مراسم اين ابتداي در
نمايش به "ماندگار نفسهاي" او مستند فيلم آخرين و شد
گرفته اصغرزاده از رزقي محسن كه تصاويري همچنين.درآمد
اين پايان در.شد پخش حاضران براي داشت وصيت جنبه و بود
.شد داده نمايش "دارم سال ترانه 15 من ، " فيلم نيز مراسم
گنجينه
صحبت
خضر با كه داري دوست:پرسيد اي صوفي از شيخ روزي
داري؟ دوستي عليهالسلام
دارم:گفت
است؟ چند تو سال:گفت
هفت و نود:گفت
نيكو !بازده خوردهاي سال هفت و نود كه خداي نان:گفت
.داري خضر با صحبت و خوري خداي نان كه نبود
خرقاني ابوالحسن
نظر اهل نقد
مرواريد تئاتر گروه براي آبادي دولت محمود يادداشت
بازي هم باز و بازي
كوچكي محل در دقيقه ، هفتاد در پيوسته نمايش يك پايان
فضايي در بيننده داشتن نگه و سايه ، زيرزميني تئاتر چون
بود مرواريد تئاتر گروه غيربهداشتي ، هنر كاملا و فشرده
نويسنده ، كه متني به سپرده دل و چابك بازيگر دو با
بازيگران.است نوشته را آن (چيستايثربي) جوان بانويي
يك كدام هر -قضا بر دست -جوزاني و تيرانداز سيما نمايش ،
آن ;گذشته در گذرانيدهاند من با را ادبيات واحد دو يا
حساسيت آغاز ، از هم.داشتند را خود ويژه جنم كدام هر دو
در او پرانعطاف و سريع بازتابهاي و سيما فوقالعاده
صحنه روي زندگي براي جز گويي كه بود چنان آموزشي ، رفتار
پياپي پرسشهاي و جوزاني جستجوگري نيزاست نشده آفريده
طلب به كه داشت اين از نشان خود درسي ، ساعت پايان در او
يك ايناست شده وارد هنر دانشكده به خود در چيزي يافتن
همين بركت به هم [ تئاتر جشنواره در] را خودمان از تئاتر
از فقط نه نمايش پايان در و ببينم توانستم آموزشي آشنايي
و نظر در آموزههايي كه شخصي همچون كه ;معلمي عطوفت سر
به پاسخ در تنگ ، جاي آن تاريك پاگرد در دارم ، صحنه تجربه
مريض كه او" گفتم بياختيار دريافتم ، كه سلامي نخستين
ميرفتم كه طور همين و "اعصاب روي فشار همه اينميشود
روزنامهنگار بانويي به شايد سر ، تكان به پاسخ و سلام به
بشان برو بگو ، " گفتم بود ، گرفته را جلوم و نميشناختم كه
. كه اينست منظورم بله ، ...اما.نباشيد خسته بگو برو.بگو
باشم گفته كه بود اين همه منظورم و گذشتم "..خوب..
-زن بازيگر باشد ، صحنه روي ماه سه مثلا نمايش اين اگر"
اين ".شود بيمارستان روانه بايد قطعا -تيرانداز سيما
مهين خانم كه زماني به كردم اشاره و گفتم هم خودش به را
شايد و.بود كرده بازي را "عروسك خانه" زن نقش اسكويي
سيما زندگي بگويم دقيقتر يا بازي و نمايش اين اگر
نديده "ميشود هم اينطور" نمايش در را صحنه روي تيرانداز
يك باب در كنم انديشه تا بودم نيفتاده صرافت به بودم
در رئاليسم به موسوم شيوه از ديگر درك نحوه ابهام ، يك
در بايد صحنه روي است ، اجراينمايش درست.نمايش اجراي
نگاه از و است بديهي خواسته يك اينبنشيند بيننده باور
اما نيست ، هم صحنه دانش بر مبتني تئاتر ، الزاما بيننده
بينندهو بين رابطه در مايه اصليترين همچون باور ، همين
با كه است كارگردان ، امري و بازيگر نگاه از بازيگر ،
خلاقيت ، درك ، به است بسته و ميآيد بدست گوناگون روشهاي
هم اينطور" نمايش در.بازيگران و كارگردان دانش و بينش
از زندگي به بازي تبديل چرايي يثربي ، خانم نوشته "ميشود
متن از ست بافتهاي آن موضوع كه است ، يافته حدت رو آن
متن از بافتهاي نزديكتر ، بسي و ما زماني همين زندگي
.زندگي
-نامهنويسي نمايش -نمايش هنر عرصه در ايراني جوانان
كه زن استعدادهاي به توجه از مايهاي با...و بازيگري
همين در خود ، چنانچه مرد همتاي بر مييابد ارجحيت گاه
سيما) كارگردان و (يثربي) نويسنده دستمايه نمايش ،
يك هر منيت از كه مايهاي.است گرفته قرار (تيرانداز
حسد و غبن مرزهاي از ميرسد رقابت به و ميشود آغاز
در و بينجامد نمايش مرد (خودكشي) مرگ به تا ميگذرد
.غلتد فرو ملودرام مهلك ورطه در نمايشي اثر تاسف نهايت
لاقيد آنگونه خصوص به -نمايش جوان مرد اگر آيا:پرسيدم
و ميگذاشت خود ، كشتن جاي به -كرد اجراش جوزاني كه
تمرين با ميبود همزمان خالي ، جاي اين و خانه ، از ميرفت
در جخزن و بود ، رسيده مربوطه توفيقهاي به كه زني نمايش
نيست كار ادامه به قادر همسرش فقدان در كه مييافت
نميبود؟ واقعيتر
من آنچه.هم كارگردان و بود خواسته چنان نويسنده اما
داشت نبايد انتظار و دارد ديگري منطق ميانگارم ،
جاي در آنچه اما.بنويسد بيننده من منطق با نويسندهاي
پايان به توجه با كه اينست -كنم ايراد ميتوانم بيننده
بر فشار وجه چندي سه -دو ميبايست نمايش ، بيننده مرگسوي
و جدل وجوه ، همه مشترك زمينه كه بياورد تاب را خود اعصاب
با بسته محيطي در است آدم تا دو بيوقفه جدال
باشد داشته ادامه بيپايان ميتواند كه بهانهجوييهايي
...چرا (نگفتي؟ آنجوري چرا گفتي اينجوري تو چرا )
كند چه بازيگر بيپايان ، مهاجه اين تحملپذيركردن براي و
امكاني هيچ زيرا ميكند جانفرسايي نكند؟ جانفرسايي اگر
تيره فضاي از گرفتن فاصله براي است نشده داده او به
مهلت هم ما به متقابل جدل و فضا همين و شده ، ايجاد
.نميدهد دميآسودن
بانوي اين از نمايش تمرين صحنه يك نبود مقدور آيا پرسيدم
شاد قضا بر دست كه بشود اجرا صحنه در نمايش ، هنر در موفق
كه شاد موزيك و ريتم با باشد آميخته هم اندكي و باشد هم
عرفانيات برخي بلكه است ، شده شمرده مجاز فقط نه ايام اين
و باشد ، كرده هم مافات جبران تا است صحنه زيورآلات را
اغراقآميز چندان پيشروي اين موارد برخي ميشود شنيده
مقدور و نشده اما است؟ شده تبديل اپرت به تئاتر كه است
ياري و هست نيز منطقي و ضروري وجودش كه اينجا ميبوده
كه متني در بيننده و صحنه طبيعي تنوعخواهي به ميرساند
و كارگردان و نويسنده كه بسا...اما است تيرهگون همه
در را نيازش كه متن در شدهاند غرق چنان بازيگران
با جز كه آمدهاند دچار جدلي و جدال در زيرا.نيافتهاند
لاجرم و متقابل ، فرسودنهاي در خود شخص جان فرسايش
منزل سر به نمايش تا نيافته راهي بيننده ، روح فرسودن
.برسد خود انديشيده پيش مرگسويي
طرح گفت تيرانداز جوزاني ، سيما و سيما با گفتگويي در
كس هيچ گفتم.است شده گرفته واقعي الحاق يك از نمايشنامه
گفته سالها آن كه زندگي با ست مساوي هنر است نگفته
.ديگر چيز يك علاوه به زندگي از است عبارت هنر بودهام
اين بله ، ...و آورد يادم به جوزاني را عبارت اين
و دادم توضيحآسانتر و ميكند سبك هم مرا تلاش يادآوري
هنري مكتب به نمايش در رئاليسم نظريه درك كه مينويسم
آن استاد خود كه مكتب اين.ميشود مربوط استانيكلاوسكي
بانو بركت به البته) چون است ، ناميده تئاتر علمي مكتب را
با بيدرنگ درآمد ، ايران به (اسكويي مصطفي آقاي و مهين
به شد تبديل تدريج به و آميخت در ايرانيها ما عاطفه
نقدنويس از مكتوباتي در حتي استانيكلاوسكي ، احساس مكتب
آوردم ياد به پسديدهام را وارونه برداشت اين هم
با استاد شخص كه شنيدن ، به آموختهام كلاس در يا خوانده
را شيوه اين مايه بن ايتاليا ، در اتللو نمايش اجراي ديدن
در خطاها و آزمون طي و داد پرورش را آن تدريج به و آموخت
آن و.كرد تبديل روش به را آموختهها آن طولاني تجربهاي
نكرده خطا حافظه اگر -"روسيني" ايتاليايي بزرگ بازيگر
آن بي ميداد سرايت سالن به را مغربي اتللوي باور -باشد
مناسبت بدين.شود غرق خود آفريده سيلابهاي در خود كه
لاي از را نمايش ميدهد اجازه روسي جستجوگر به شبي
كه ميكند روايت استاد و.كند صحنه ، نگاه كنار پردههاي
خفهكردن هنگام "روسيني" اتللو است ميديده حيرت كمال در
با و است گرفته پشت پس را ديگرش دست دست ، يك با مونا دزد
اجراهاي در كه است نكاتي از همه اين ميزند ، بشكن آن
هنر يعني كه است نشده گرفته بديده ما تئاترهاي غالب
از ماندهايم غافل چنانچه زندگيست ، بازيكردن تئاتر ،
است ، صورت ، خندان نيمي و چشم يك با كه -دلقك ماسك به دقت
مهاركردن...باري.است گريان صورت ، ديگر نيمي و چشم با
عمده هنر عطوفت ، وجوه از است سرشار كه بازيگري در عاطفه
چنانچه باشد كه است الزام يك تيرانداز ، سيما چون بازيگري
سرشار او اندام كه بازيگري در الزاميست حركت مهاركردن
و جوزاني كه است عمدهاي نكته اين و ;يلهگي از است
صحنه روي راحتي.باشند واقف آن به است بهتر او امثال
آنچه.پيادهرو يا خانه در بدن راحتي با متفاوت امريست
بازي ببينيم كه داريم انتظار ما و ميگذرد صحنه در
.بازي يك از باورمند زندگي نه زندگي از است باورمندانه
پدر -مثلا -ميشود نوشته كه لحظهاي هم متن در:گفتم
از كه ميآيد پديد تازهاي معناي و صورت در پدر آمد ،
پدر با جمله از دارد ، فرق دنيا پدرهاي همه با لحظه همان
!برگ استريند
تنگ و تاريك فضاي و ظرف آن در كه بياورم نميبينم لازم
-جوزاني و تيرانداز سيما -بازيگران سايه دخمه
ارج به كه گذاردند نمايش به را بازيگري از قابليتهايي
داد مژده كه آدينه گلاب هم (يثربي) نمايش نويسنده و آن
اين شد نوشته است (مرواريد تئاتر گروه از) از اجرايي اين
هر به كه هنرمندانيست از قدرشناسي نشانه اين خود و خط
مردم كه ميدارند ، هنري نگه روشن را هنرنمايش فانوس سختي
ارزشي برايش و ميدارند دوست صميمانه را آن ما كشور
كه سينما مقابل در ايشان واكنش رغم به قائلند تاريخي
.است گذرنده و روزمره
كشور و شهر اين در موجود سالنهاي بيشمار كه آن اميد
و.بيابند خود صحنههاي بر را تئاتر هنرمندان بتوانند
-است لازم كه باشد داشته توجه تيرانداز سيما چون بازيگري
عاطفه حدت ضروريست كند ، پس بازي تئاتر سال سي -كم دست
و فرسايش از پيشگيري با آورد در مهار به را خود هنري
بازيگر بهترين عنوان اعصاب ، برازنده سلسله زودرس فرسودگي
افزود ، خواهد او كار دشواريهاي بر هم ، شدن سال زن
.بيشتر توفيق آرزومند.باد موثر آوردم آنچه اميدوارم
زرين چنگ كياني مجيد و ناظري شهرام
گرفتند
موسيقي گروههاي از موسيقي جشنواره اختتاميه مراسم در
نشد برده نامي
جشنواره در موسيقي گروههاي از ميرفت انتظار كه حالي در
به اختتاميه برنامههاي اصلي محور آيد ، عمل به تقدير فجر
.شد منحصر كياني مجيد و ناظري شهرام از تقدير و تجليل
در و اين از پيش كه ميدهد روي حالي در اتفاق اين
حرفهاي گروههاي تشكيل و تقويت بر مختلف بيانيههاي
اختتاميه مراسم در و عمل در اما بود ، شده تاكيد موسيقي
و كرد تشكر گروهها تمام از كلي بصورت تنها مركز كهرئيس
شهرستاني گروه دو يكي و ناظري پور گروه از جز ادامه در
گروههاي جمله از را آن بسياري كه وزيري چون گروههايي از
هيچ جوان گروه چند و باربد و بودند آورده حساب به خوب
عنوان به كاري هيچ جشنواره اين در همچنين.نشد برده نامي
از قبل از كه بود حالي در اين و نشد ، معرفي نمونه اثر
بحث مورد و مطرح موسيقي براي نمونهسازي بحث جشنواره
.بود گرفته قرار
مجيد و ناظري شهرام به زرين چنگ و بهارآزادي سكه دادن 20
كيخسرو به آزادي بهار سكه و 5 زرين چنگ نيز و كياني
نام اختتاميه شب حادثههاي مهمترين بايد را پورناظري
.نهاد
جمهور رئيس اول معاون عارف دكتر حضور با كه مراسم اين در
اما نداشت ، حضور اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير شد ، برگزار
.بودند حاضر جشن در كشور شده شناخته هنرمندان از جمعي
ضمن ما خبرنگار با گفتوگو در هنرمندان اين از تن چند
را خاص هدفي جشنواره اينكه از جشنواره كليت خواندن مثبت
آخرين در آدمها معرفي نحوه و تصميمات و نميكند تعقيب
خواستار و كردند گلايه اظهار ميشود اتخاذ روزها و ساعات
سنتي ، بخش در فجر موسيقي جشنواره برگزاري روند كه شدند آن
گروه معرفي خواستار نيز و باشد رقابتي و مسابقهاي
و گروهها و افراد انتخاب در موسيقي مركز كارشناسي
اجراي مراسم ، اين در.شدند كار اين براي آنها ملاكهاي
موسيقي علاقهمند جوانان از جمعي كه سياه مرواريد گروه
و داشت پي در را حاضران استقبال ميدهند ، شكل را آن جنوب
كوبهاي سازهاي از استفاده در را گروه اين ابتكار بسياري
چابهار دل آواي محلي گروه همچنانكه.كردند ارزيابي مهم
كهولت عليرغم آن خواننده و داشت كننده خيره اجرايي نيز
.بود برخوردار فوقالعادهاي نفس و صدا از سن
هنرمندان احضار درباره بيضائي اظهارات
:گفت ايران سينماي كارگردان و نويسنده بيضائي بهرام
هنرمندان ، و روشنفكران احضارهاياخير از هدف
.است آنان عليه جديد پروندهسازي
و دربارهاحضار ايرنا به پاسخ در ديروز بيضائي
روز 24 تلفني ، احضار دوبار پي در:افزود وي از بازجويي
و رفتم انتظامي نيروي اماكن اداره به ماه بهمن
ارتباطات شخصي ، زندگي درباره گوناگوني پرسشهاي به
عقايد آينده ، گذشته ، مختلف ، افراد با رابطه فرهنگي ،
وي.كنم بازگو را آنها همه نميتوانم كه دادم پاسخ...و
بازجويي طول در آنها رفتار:گفت بازجوها رفتار درباره
پنهاني تهديد يك كلي بطور اما شد رفتهمودبانهتر رفته
.بود آن پشت
پاسخ من و است شده ضبط شما صداي كه گفتند آنها"
كه ندارم چيزي چون نيست مهم من براي كه دادم
تئاتر و سينما كارگردان اين ".كنم پردهپوشي بخواهم
پرسشها همه به كشور اين در سال سالهاي من:افزود
به پاسخگويي حال در همچنان و دادهام جواب
هنرمندان و روشنفكران به نسبت كه هستم جريانهايي
آيا" كه پرسش اين به پاسخ در بيضائيهستند مشكوك
فكر:گفت "شد سئوال نيز شما سينمايي آثار و فيلمها از
.ميسازم فيلم من كه نميدانستند حتي آنها ميكنم
نكردن فاش علت درباره فيلمنامهنويس اين
اتاق يك در كه پرسشهايي:گفت بازجويان پرسشهاي
تبديل نشريات در طرح صورت در ميشود ، مطرح دربسته
ايجاد باور نوعي مردم در و ميشود عمومي سئوالات به
.ميكند
گوزني شاخ سرخس
Platycerium bifurcatum:علمي نام
POLYPODIACEAE:خانواده
گياهان روي طبيعت در كه گياهي) اپينيت و سبز هميشه سرخس
فروندهاي داراي (نيست آنها انگل ولي ميكند رشد ديگر
(برگهاي) فروندهاي و مانند صفحه و پهن نازاي (برگهاي)
رنگ به (گوزن شاخ شبيه) شاخه چند آويز ، يا كماني زاياي
و مخملي (اسپور حاوي اندامهاي) سورهاي كه خاكستري -سبز
.ميگردند مشاهده آنها زيرين سطح در قهوهاي به مايل
.ميرسد متر يك به آن گستردگي و بلندي حداكثر
شامل سبك خاك مرطوب ، و گرم و آفتاب -سايه مكان:نيازها
مرطوب نسبتا هميشه كه طبيعي الياف و خاكپيت كمپوست
سانتيگراد درجه آن 5 تحمل قابل دماي حداقل.شود نگهداشته
.است
بهار فصل در توليدشده جوانههاي جداكردن طريق از:ازدياد
كاشت يا و مرطوب كمپوست درون آنها كاشت و تابستان يا
.است امكانپذير پائيز اوايل يا تابستان فصل در اسپورها
تهران شهر سبز فضاي و پاركها سازمان
|
شرعي ساعات
|
و 18دقيقه ساعت 12 :ظهر اذان
دقيقه و10 ساعت 18 :مغرب اذان
دقيقه و21 ساعت 5 :فردا صبح اذان
دقيقه و 46 ساعت 6 :فردا آفتاب طلوع
|
|