سياسي كثرتگرايي و مدني جامعه
ايران در عرفاني بينش
سياسي كثرتگرايي و مدني جامعه
بخش واپسين - حكومتها انحصارطلبي و مدني جامعه
بخش نخستين در تونسي ، انديشمندان از جنحاني حبيب:اشاره
شكلگيري چگونگي با رابطه در چند نكتههايي به مقالهاش
كه است اعتقاد اين بر او.داشت اشاره مدني جامعه مفهوم
ضرورتي از شدن جهاني توفنده امواج به توجه با مدني جامعه
از و است شده برخوردار جهان مردم همه براي انكارناپذير
اين تا نيست آن ياراي را كشوري هيچ يا هيچكس نظر اين
چرا درآورد خود انحصار در را جهانگستر و فراگير مفهوم
از عبارت را مدني جامعه او.بود نخواهد بيش غرضي نقض كه
از دفاع براي مبارزه جهت آن مردمان كه ميداند جامعهاي
رو اين از.ميكوشند اجتماعي و مدني نهادهاي و قانون حق ،
مدني جامعه تحقق عيني شرايط به را خود بحث از بخشي
.داد اختصاص
جامعه تحول چگونگي به نگاهي جنحاني بخش ، واپسين در اينك
تا ميكوشد اندك مجال اين در او.دارد عرب جهان در مدني
با.دهد بهدست امروز به راتا وضعيت اين از كلي شمايي
:ميخوانيم هم
جهان در مدني جامعه مفهوم از استفاده بر مايلم اينجا در
به جديد عرب ، معاصر انديشه ادبيات در كه كنم تاكيد عرب
مدني جامعه نيروهاي كه نيست معنا بدان اين.ميرود شمار
بسياري در ملي دولت برآمدن از پيش بلكه است نداشته وجود
و فعالتر آنها ، در حزبي تك بروز و عربي كشورهاي از
كنيم اشاره نقشي به اينجا در است كافي.بودهاند موثرتر
ايفا عربي ملي رهايي جنبشهاي تاريخ در نيروها اين كه
تونس و سوريه مصر ، جامعه در آنها مشاركت نيز و كردهاند
ملي آگاهي گسترش عرصه در و جهاني جنگ دو ميان مرحله در
.ديگر سوي از اجتماعي و فكري زندگي كردن غني و سو يك از
مفهوم با عرب فكري و سياسي نخبگان رهبران از بسياري
درباره جدل و بحث كه هنگامي و بودند آشنا مدني جامعه
كرسي بر آنان از شماري بود ، حاد آن مسائل و مدني جامعه
نبرد هنگامه اما بودند نشسته اروپا دانشگاههاي
خود به را ذهنشان تمامي ملي حاكميت تحقق و آزاديبخش
.بود كرده مشغول
روياي استقلال ، و آزادي راه عرب مبارزان از نسلهايي
;ميپروراندند سر در را دموكراتيك و ملي دولت به دستيابي
قهر و محلي استبداد سالها از پس شهروندان كه دولتي
اما.كنند استنشاق را آزادي نسيم آن سايه در استعماري ،
از روياها و گراييد نوميدي به آروزها كه نپاييد ديري
پس بهويژه.شد بدل سركوبگر دولت به ملي دولت ;رفت ميان
انحصار به را نظامهايي كشورها ، اين دستگاههاي كه آن از
نيروهاي يعني پيشرفت و رهايي نيروهاي با كه درآوردند خود
از نظامي هاي رژيم من منظور.ورزيدند دشمني مدني جامعه
نيست اغراق.است ديگر سوي از تكحزبي رژيمهاي و سو يك
انديشه ادبيات در مدني جامعه مفهوم رواج كه بگويم اگر
با.ندارد عمر سال پنج و بيست از بيش عرب معاصر سياسي
چند در و نخبگان لايه به مفهوم اين كاربرد كه تاكيد اين
كشورهاي در مفهوم اين البته و ماند محدود عربي معين كشور
آن كاربرد بگوييم است بهتر يا نشد گرفته كار به ديگر
حاكميت دستگاه از معيني نهادهاي نظر و است برانگيز گمان
!برميانگيزد را
دو در را عربي عرصه در مدني جامعه مفهوم به پرداختن من
پرتو در و نظري زمينه در يكي:ميدانم ضروري زمينه
عملكرد و عربي واقعيت پرتو در ديگري و سياسي مفاهيم
.حاكميت روزانه
كار به را مدني جامعه مفهوم هشتاد دهه در رسمي گفتمان
باور را خرافه اين نيز روشنفكران از پارهاي و گرفت
پيرامون نظريهپردازي و مفهوم اين تحليل به و كردند
مفهوم ديگر بار.پرداختند حاكميت و روشنفكر ميان پيوند
كه نپاييد ديري اما آمد ، آب سطح روي (ارگانيك روشنفكر)
شكاف و شد رو نيتها داد ، نشان را خود واقعي مضمون
آشكار آن جوهره و مفهوم اين سياسي كاربرد ميان گسترده
مدني جامعه زادگاه در كه است جوهرهاي همان اين.گرديد
توجه با گرامشي و شد پديدار غرب در نوزدهم سده آغاز در
زندانهاي درون از و سي دهه در اروپا سياسي جديد وضع به
برابر در را دورنماهايي و بخشيد بدان نويني بعد فاشيسم ،
.گشود جهان و اروپا مترقي نيروهاي مبارزان
غرضهاي براي را مدني جامعه رسمي ، مفهوم سياسي گفتمان
با عملي ممارست كه بهطوري كرد ، استفاده لحظهاي و معين
.كرد پيدا تناقض مفهوم اين ارزشهاي و معاني سادهترين
مومن نيروهاي اما كرد ، صحبت مدني جامعه از نيست ممكن لذا
سخن كه شد مشخص ديگر بار.كرد سركوب را جامعه آن مدافع و
فاقد كه جامعهاي در آن رسالت از ستايش و مدني جامعه از
كثرتگرايي داراي يا است فكري و سياسي كثرتگرايي
مغالطه نوعي است ، رسمي محافل به زينتبخشي براي كليشهاي
.است مبحث خلط و
در (State) دولت كه باورند اين بر پژوهشگران از برخي
جامعه كه ميكنند استنتاج عجولانه و است ضعيف سوم جهان
دولت است ، اشتباه استنتاج اين من نظر به.است قوي مدني
حاكميت قانونيو نهادهاي داراي مدرن دولت يك بهعنوان
دولت به تا ميشود باعث ضعف اين.است ضعيف عملا مشروع ،
دولت نمودهاي گردد ، بيشتر ضعف هرچه و شود بدل سركوبگر
صيانت بهانه به سركوبگر دستگاههاي و ميشود كمتر مدرن
!مييابد افزايش دولت ، از
نقد و ميشود تبديل موجود حاكميت مفهوم به دولت مفهوم
.ميشود قلمداد دولت براي تهديدي حالت ، اين در حاكميت
وحاكميت دولت ميان شكاف دموكراتيك ، جوامع در كه درصورتي
استمرار و ميماند باقي (دولت) كشور.است گسترده موجود
ميان از و ميكنند تغيير سياسي نظامهاي اما مييابد
جناح به انتساب وجود با ليبرال نيروهاي لذا.ميروند
علاقه آن نهادهاي و (دولت) كشور بهاستمرار محافظهكار
جنبش با همكاري يا اتحاد از آنان.دارند فراوان
يا پارلماني انتخابات در فرانسوي افراطي راستگرايان
كردند خودداري سوسياليستشان دشمنان عليه شهر شوراهاي
.است جامعه آينده و دولت طبيعت ناقض امر اين زيرا
نماينده اگر حتي حكومت ، با اختلاف وجود با محافظهكاران
بر كه حاكميتي و ميدهند تن كار اين به باشد افراطي چپ
كار سر بر اروپا كنوني جوامع در پارلماني اكثريت اثر
آن پي در و مقننه قوه.ميكند ثابت را امر اين ميآيد
دست در فردا و است چپگرايان دست در امروز مجريه قوه
دستگاه نهادها ، با فرانسه (دولت)كشور اما راستگرايان ،
امر اين.دارد ادامه آزادش رسانههاي و مستقل قضايي
عربي كشورهاي در مدني جامعه كه است بزرگي مساله يادآور
جديد ليبرال اقتصادي نيروهاي نبود:است آن گريبان به دست
كه قدرتي برابر در ايستادگي و مدني جامعه از دفاع جهت در
به جامعه مصالح زيان به را دولتي دستگاههاي بخواهد
با اينها كه شاهديم برعكس بلكهآورد در خود انحصار
و دولت آينده براي آنها خطرناكترين و رژيمها بدترين
حاكميت برابر در دولت رو اين از.ميشوند پيمان هم كشور
اين در مدني جامعه ضعف دلايل.است مانده ضعيف سياسي
:از عبارتند كشورها
ملياش فعاليت كردن محدود و سياسي كار از آن دوري -الف
.جناحي مصالح از دفاع منظور به صنفي سازمانهاي چارچوب در
كه ليبرالي سياسي احزاب تاسيس به موفق مدني جامعه نيز
.است نشده باشند ديدگاهش بيانگر
پيوندي هيچ عربي ليبراليسم اقتصاد نيروهاي از بسياري -ب
بلكه ندارند اقتصادي نوين نهادهاي ويژگيهاي يا توليد با
هيچ رنگارنگ ظاهر جز و هستند دلالان لايه به وابسته
.ندارند اقتصادي فعاليت با ارتباطي
از صيانت براي تا ميسازد وادار را آنان امر اين
و كنند همكاري حاكميت درون متنفذ نيروهاي با مصالحشان ،
و گذشته در آزاد اقتصاد عنوان زير مايلاند اينها حتي
.بكشانند دلالي دنياي به را نيروها اين حال ، در شدن جهاني
بازميگرديم حكومت با عربي مدني جامعه رابطه به وقتي
از برخي در شده مطرح شعار نميتوان كه بگوييم ميتوانيم
"حداكثر مدني جامعه و حداقل دولت" يعني اروپايي كشورهاي
مدني جامعه و ضعيفتر دولت" شعار طرح نيز.كرد مطرح را
شعار ميتوانيم بلكه نيست منطبق واقعيت با "قويتر
را "هم با مدني جامعه از حداكثري و دولت از حداكثري"
و ليبرال دولت اين كه است شرطي به اين اما.ببريم بالا
-بيشتر حاكميت معناي به حداكثر دولت و باشد دموكراتيك
.نيست -ميفهمند دولت و قدرت انحصارطلبان كه آنگونه
:كنم اشاره نكته دو به پايان در مايلم
جهان امروزه كه مرحلهاي در عرب روشنفكران و نخبگان يكم ،
ايجاد جز چارهاي است هدفمند و مستمر تلاش شاهد عرب
در مدني جامعه پيشگام نيروهاي با همبستگي و همكاري روابط
شدن بحراني هنگام به تا ندارد غربي دموكراتيك جوامع
به يا واپسگرايي و بازگشت شبح آوردن بر سر و اوضاع
آنان پشتيبان ملتها ، عليه استبداد يابيامواج شدت هنگام
.باشد
جنبشهاي كه كنم اشاره بزرگي حمايت به بايد اينجا در
در -عربي باختر كشورهاي در بويژه -عرب ملي آزاديبخش
.كردند دريافت جوامع اين مترقي نيروهاي از استقلال نبرد
استعماري كثيف جنگ است ، هنوز كه هنوز فرانسوي آزادگان
محكوم را آنجا در شكنجه و سركوب و الجزاير ملت عليه
پايهگذاري براي هدفمند كوشش ما ، نظر به دوم ، ميكنند
كشورهاي مشكلات همه براي جادويي نسخهاي مدني ، جامعه
بتوان تا نيست آن جز گزينهاي آينده ، براي اما نيست عربي
و آورد وجود به مصونيت بينالمللي ، كنوني شرايط در
.برداشت مدرنيسم و پيشرفت سوي به ثابتي و جديد گامهاي
طرف بني عزيزي يوسف:ترجمه
ايران در عرفاني بينش
قراگوزلو ذكاوتي عليرضا با گفتوگو
و پژوهشگر نويسنده ، قراگوزلو ، ذكاوتي عليرضا:اشاره
حاصل.است اسلامي -ايراني تمدن و فرهنگ حوزه در مترجم
فلسفه و تصوف عرفان ، زمينه در بويژه او ساله چندين كار
حوزه اين در.است برخوردار بسياري اهميت از ايراني
"هجري چهارم قرن در اسلامي تمدن"كتاب ترجمه از ميتوان
چاپ به نو طرح توسط كه وي "خيام" كتاب و متز آدام از
در وي با داشتيم كوتاهي گفتوگوي.برد نام بود ، رسيده
.ميخوانيم هم با كه درايران عرفاني تفكر باب
تفاوت عرفان و تصوف ميان غالبا !ذكاوتي آقاي *
چيست؟ دو اين ميان فرق شما نظر به.ميگذارند
و بوده نظري جهات به ناظر عرفان كه گفت بايد اجمالا -
ميتوان ديگر تعبير به.سلوك و عملي جهات به ناظر تصوف
.دارد فرقهاي جنبه عرفان از بيش تصوف:گفت
چه ايران ادب و فرهنگ در عرفان بياني شيوههاي مهمترين *
است؟ بوده
لذا بود ، عامه با آغاز از سروكارشان صوفيان و عارفان -
از پر و وشيرين ساده وموعظهها ، مجالس در بيانشان نوعا
خاص جمعيتهاي شكل كه بعدها.است بوده قصهها و امثله
.شد اصطلاحي و موجز هم زبانشان گرفتند ، خود به "فرقه"و
روايتهاي نيز و كوچك قصههاي بر نخست فارسي ادب در
و غزل شد ، زبان شعر وارد عرفان كه داشتندوبعدا تكيه ديني
را منطقالطير مثل نمادين داستانهاي و برگزيدند را تغزل
به عرفان زبان فرارويش يعني پديده اين.آوردند پديد نيز
عرفاني شعر حتي و است فارسي زبان ويژگيهاي از غزل زبان
.است فارسي عرفاني شعر از متاثر مورد اين در نظرم به عربي
و گرايشها ميان ايران فرهنگ تاريخ در كه ميدانيم *
و بوده برخورد و ستيز همواره فلسفي و عرفاني بينشهاي
خود كتاب در را ستيزها كشمكشهاو اين سرگذشت ديناني دكتر
بينش كه بوده اين بر نظر عمومااست بازنموده خوبي به
حسابگر عقل و خرد با فلسفه ولي شهود و كشف با عرفاني
دو اين آميزش كه ميرسد نظر به رو اين از.دارد سروكار
سده در ملاصدرا مثل فردي چگونه ولي است نبوده ممكن هم با
به واحدي مجموعه در را (فلسفي و عرفاني) نگرش دو اين دهم
ميرساند؟ هم
آغاز از هم و بود التقاطي خود غالب وجه در ما فلسفه -
را فلوطين "تاسوعات" كه ميدانيد.است داشته عرفاني صبغه
الجمع" فارابي و كردند ترجمه ارسطو"اثولوجياي" نام به
و نهم نمط در سينا بوعلي.نوشت را "الحكيمين رايي بين
مشاء فلسفه كه غزالي.كرد تجليل عارفان از "اشارات" دهم
هم شهيد شيخاشراق.بخشيد ارتقاء را عرفان كوبيد ، را
را وجود مباحث عربي ابن شارحانفيلسوف هم و بود عارف
فلسفه و مشايي فلسفههاي يعني ميراث اين و ساختند پرورده
ملاصدرا به ابنعربي پيروان نظري عرفان و اشراقي عرفاني
آميزد هم به را اينها كه نبود اين كارش ملاصدرا.رسيد
بازنوشت را اسلامي فلسفه اينها تمام به توجه با او بلكه
عرفان سهم كه پيداست و داد تغيير را مسائل ترتيب حتي و
در ملاصدرا گمانم به.بود بوعلي از زيادتر درفلسفهاش
او.است فلسفي او بيان ولي عارف اصالتا خودش معنوي سلوك
به شهود و اشراق با من كه ميگويد را نكته همين خودش
معتقد اينها.ميكنم برهانياش حالا رسيدهام نكته فلان
سفر چهار آن طي و دريابد را مثل عالم نتواند تاآدم بودند
وروحانيت جذابيت.نيست راستين فيلسوف نرسد ، اليقين حق به
.اوست عرفاني جنبه همين در ملاصدرا نظريههاي
بويژه ايران جامعه امروز انبوه گرايشهاي !ذكاوتي آقاي *
از خارج از برگرفته عرفانهاي انواع سمت به را جوانان
جست؟ ميتوان عاملي چه در ايراني فرهنگ حوزه
روي از ميتوان را اين و هست گرايشهايي چنين البته -
يا است "انبوه" اما فهميد ، ديگر انتشارات و كتابها عنوان
عرفان به ايراني جوانان اينكه حال هر به.نميدانم نه؟
ميرسدو نظر به عجيب بياورند روي يوگا و ذن يا سرخپوستي
بررسي آن روي بايد كه است اجتماعي آسيبشناسي مساله يك
.شود
عنوان به ميتواند عرفاني بينش امروزه آيا حال اين با *
گيرد؟ قرار توجه و بازنگري مورد تفكر سرچشمههاي از يكي
چگونه؟
عيني و علمي طرز به را خودمان گذشته بايد ما !بله -
از.بسازيم را خود آينده و بفهميم را خود حال تا بشناسيم
به بايد و است عرفان ما گذشته فرهنگ شاخصهاي جمله
كه ميرسد نظر بهشود شناسايي عيني و علمي شيوهاي
گذشت ، انساندوستي ، چون دراموري ميتواند امروزه عرفان
...و مدارا و صدر شرح و شكيبايي نظر ، وسعت محبت ، و مهر
وارستگي ، آزادگي ، صفا ، اخلاص ، گيرد قرار توجه مورد
كه است عارف يك رفتاري مشخصات بيريايي و سادهزيستي
و است ميشده محسوب مثبت ارزشهاي حكم در ما براي هميشه
نسبت اخير سالهاي در كه توجهي حسن. باشد تواند مي هم باز
روشنفكران كه است اين نمايانگر شده ، پيدا ومولوي حافظ به
.يافتهاند توجه عرفان جنبههاي اين به
كنوني ايران در را عرفاني بررسيهاي و وضعيتمطالعات *
ميبينيد؟ چگونه
اينكه اما است ، پيشرفت روبه ايران در تحقيق اصولا -
بديهي باشند داشته بايد سويي و سمت چه عرفاني پژوهشهاي
و شود گرفته پيش در بايد عيني و علمي روش كه است
.است ارزشمند ويژگيها اين با پژوهشهايي
.شما از سپاس با *
|