بالايي جناب خانه
مودب امير
دهه چند از بعد ما و خورد تخته به دري بالاخره
مجتمع يك در و شديم رجال قاطي اجارهنشيني
.كرديم ابتياع دوم طبقه در آپارتماني واحدي ، هشت
و خانم رفتار و اخلاق و زندگي روي حسابي شدن صاحبخانه
اجاره از بيشتر اينكه با ما و گذاشته تاثير بچهها
بكنيم بانك تقديم قسط بايد ميپرداختيم قبلا كه ماهانه
سر بدوشي خانه سالها از بعد كه ميكنيم احساس حال اين با
و جل تا كه نيستيم مجبور ديگر و كردهايم پيدا وساماني
جديد محل يك كردن پيدا فكر نكردهايم پهن را پلاسمان
صدا به در زنگ كه وقت هر بوديم مستاجر كه قبلا.باشيم
باز برسد داد به خدا ميگفتند ، خانم و بچهها درميآمد
ميزند زنگ كسي وقتي حالا ولي.شد پيدا صاحبخانه سروكله
ما حدس اتفاقا اگر و آمده ميهمان ميكنيم فكر ما همه
هنوز باشد آمده ما ديدن به فاميلها از يكي و باشد درست
و ميگيرد را او دست بچهها از كدام هر نشده وارد در از
در و ميبرد ما خانه اطاق دو از يكي به را او اشتياق با
داد خانه راحتي و بيرون منظره و ديوار و در پنجرهو وصف
.ميدهد سخن
دختر خانم پروانه در مالكيت حس ما خانواده اعضاي ميان در
يكي با تلفني او كه ديشب و كرده پيدا نمود بيشتر كوچكم
ميداد را جديد منزل نشاني داشت و ميزد حرف دوستانش از
ما مجتمع جلو شدي ما كوچه وارد كه ما خيابان از:ميگفت
است مطب روبهروي درست ما خانه هست دندانپزشكي تابلوي يك
طرف به ترا من بزن را ما زنگ شدي ما حياط وارد ووقتي
اين موجوديست عجب گفتم دلم توي.ميكنم هدايت خانهمان
او مال تهران تمام ميكند فكر ما خانم دختر اين آدميزاد
هم تهران به پروانه اخير ماه دو يكي طي اينكه جالب و شده
.ما شهر ميگويد
به را خانهمان بالاي طبقه ما ، ورود از بعد ماه يك
بالايي آقايدادند اجاره بالايي آقاي نام به مستاجري
دو و پسر يك كه ما برعكس ولي دارد فرزند سه ما خود مثل
.دارد دختر يك و پسر دو بالايي جناب داريم دختر
براي كه بود كرده تمايل اظهار بالايي خانم پيش هفته
و بيايند ما خانه به بچهها و شوهرش با بيشتر ، آشنايي
حبيب ميهمان بود گفته است دوست ميهمان خيلي كه بنده خانم
حساب كردنمان خرج كه ما لذا.چشممان روي شما قدم خداست
را هزينهها بزرگم دختر پرستو و كرده پيدا كتابي و
شيريني و ميوه مقداري شديم مجبور ميكند يادداشت دقت به
.كنيم پذيرايي جديدمان همسايه از و بخريم برنامه از خارج
سفارش بچهها به ميهمانها آمدن از پيش دقيقهاي چند من
كه نكنند رفتار طوري و باشند زدنشان حرف مواظب كه كردم
بشوند ناراحت هستند مستاجر اينكه از بالايي آقاي خانواده
سه دو در و كردند دقت حسابي بچهها كه والانصاف الحق و
يك حتي بودند ما خانه در خانواده و بالايي جناب كه ساعتي
جناب حال اين با.نزدند حرف شدن صاحبخانه از هم بار
بزند را ما خريدن خانه پنبه كه داشت عجيبي اصرار بالايي
فوائد و خوشنشينياست مستاجري كه كند تكرار بار چند و
مستاجر اگر ما اينكه و است مترتب آن بر زيادي خيلي
هشت هفت ، اگر و نميشناختند خوب را تهران بچهها نبوديم
رانديده مختلف آدمهاي بچهها و بوديم نكرده عوض خانه
كي آقا كه كند اضافه وباز نميشد باز گوششان چشمو بودند
را هزينه جور يك و هزار و نوسازي و ماليات پرداخت حوصله
و بيايد بالايي آقاي كمك به بار هر ايشان خانم و دارد
خانه سررفته بچهها حوصله كه كند احساس وقت هر كه بگويد
اسير اصلا و ميكند اجاره را جديد محلهاي در جديدي
.نميشود يكنواختي
نميفهميدم حرفها اين از را بالايي آقاي منظور كه من
كه بود اين.بدهم را ايشان جواب گرفتم تصميم بالاخره
داريد جا ما سر بالاي شما كه است درست بالايي جناب گفتم
كه انسان بالاخره ولي شده شما نصيب بامسمايي اسم و
جنابعالي خود براي حتما و كند عمرمستاجري يك نميتواند
ظرفهاي از مقداري يك اسبابكشي هر در كه افتاده اتفاق هم
در كه وخانم شده گم اسبابها از مقداري يك و شكسته شما
هر بالاخره كرد اضافه و آمد من كمك به بود ساكت مدت تمام
اين كه بهتر چه.ميخرد خانهاي و ميگيرد سروساماني كسي
كه بشود معلوم آدم بچههاي تكليف لااقل و بشود زودتر كار
.نشوند جديد مدرسه يك در ثبتنام مشكلات گرفتار سال هر
به كشيد را بحث بود شده گرم چانهاش تازه كه بالايي جناب
نه مگر بابا اي:وگفت شد تاريخي مباحث وارد و حساس جاهاي
خاطر به و هستيم تبعيدي زمين اين روي ما اينكه
از حافظ مرحوم قول به ابوالبشر آدم پدرمان بياحتياطي
كه است چنين اگر خوب آمدهايم ، خاك عالم به ملكوت باغ
دائم اقامت قصد تبعيدش محل در تبعيدي عاقل آدم كدام هست ،
وابسته بايد آدم:گفت و داد كش را بحث بعد و ميكند
كلاه و شال كرد اراده وقت هر كه كند زندگي طوري و نباشد
اسكان جديدي محل در راحتي به كوليها مثل و بردارد را
.كند پيدا موقت
جناب حرفهاي به داشتند تمامتر چه هر دقت با بچهها
جناب وقتي ولي بودند ساكت كاملا و ميدادند گوش بالايي
بانك قسط درگير را خودش كه عاقل آدم كه گفت بالايي
صاحبخانه يك اجارهنشيني از شما كه داد ادامه و نميكند
ما سعيدآقاي.شدهايد بانك مستاجر حالا و شدهايد خلاص
آقاي ببخشيد:گفت است پيشبيني غيرقابل زدنش حرف كه
باشيد حاضر و !!باشد كلفت شما پوست شايد بالايي
براي ما ولي كنيد تحمل را صاحبخانهها بهانهگيريهاي
كند ازدواج بخواهد پرستو كه فردا و داريم شخصيت خودمان
.است امتياز يك ما خانواده براي بودن صاحبخانه
بالايي آقاي و ما بين آشنايي اول در نميخواستم كه من
بالايي جناب بدهيد اجازه جان سعيد گفتم ، شود پيدا كدورتي
داريم ما و است محترم ايشان نظر بدهند ادامه را حرفشان
.ميكنيم استفاده حرفهايشان از
نيستم ناراضي او جوابي حاضر از من بود فهميده كه سعيد
كه بالايي آقاي ولي ندارد عيبي كه نظر اظهار پدرجان: گفت
ادامه و بودهايم طرف موجوداتي چه با قبلا ما نميدانند
بالاي گنجشكهاي لانه به ميتوانند بالايي آقاي كه داد
پرندههاي اين كه ببينند و كنند نگاه پنجره پشت درخت
.كردهاند درست را خود خانه زحمتي چه با وجوش پرجنب
ولي موافقم شما با كاملا من آقاسعيد ، گفت بالايي آقاي
ميگفت ، و ميكرد نصيحت را ما بارها من بيامرز خدا پدر
نصيحت و ميگيرد بو بماند جا يك در اگر است آب مثل آدم
چگونه كه بگيريد ياد مهاجر پرندههاي اين از كه ميكرد
قشلاق و ييلاق و ميكنند طي را راه كيلومتر هزار چندين
.نميشوند ساكن جا يك در يكسال مدت به وقت هيچ و ميكنند
سعيد مثلها و حرفها اين با ميكرد فكر كه بالايي آقاي
سعيد بله كه داد پايان جمله اين با را حرفش ميآيد كوتاه
جان سعيد ولي.كنيد قضاوت زود نبايد هستيد جوان هنوز آقا
تمام بالايي جناب جمله هنوز و بيايد كوتاه كه نبود كسي
را شما پدر حرف بخواهيم اگر بالايي آقاي:گفت بود نشده
با كه نيستند پرندهها اين كه بگوييم بايد بشكافيم خوب
است محيط تحميلي شرايط بلكه ميدهند مهاجرت به تن اختيار
شما ميكند خطرناك طولاني سفرهاي به مجبور را آنها كه
در آن هواي كه باشد زمين روي جايي اگر كه باشيد مطمئن
اساسا.نميكند مهاجرت پرندهاي هيچ باشد مناسب سال طول
آنها براي محيط كه ميافتد اتفاق وقتي پرندهها مهاجرت
به تا بالايي آقاي اصلا كه كرد اضافه و باشد طاقتفرسا
مهاجرت هندوستان جنگلهاي در پرندهها كه شنيدهايد حال
كشورهايي و مناطق و سيبري از آنها مهاجرت عكس ، به.كنند
كه نيست پرنده كه آدم تازه.دارند طولاني زمستان كه است
شرايط و زندگي محيط ميگيرد تصميم انسان باشد محيط اسير
زمستان ، در علم بركت به و ميدهد تغيير را خودش محيطي
.ميكند ايجاد تابستان
.كند اراده انسان استكه اين وليكنمهم
غافلگيرشده سعيد منطقي جوابي حاضر از كه بالايي جناب
كه آدم ولي است درست شما حرف سعيد گفتآقا بود
زلزله گسل يك روي يا آتشفشان كوه يك پاي در نميتواند
جاي يك به برود و كند ترك را محل انسان كه ميكند ايجاب
.است واجبات جمله از انسان جان حفظ بالاخره مطمئنتر ،
روبهخانم بود كرده سكوت لحظه اين تا كه دخترم پرستو
ما خانه ميفرمايند بالايي آقاي يعني گفت و كرد بالايي
بالاييپاسخ آقاي اينكه از قبل سعيداست زلزله گسل روي
آقاي كه بود گسل روي اينجا اگر جان پرستو نه گفت بدهد
بااين آقايبالايي حتما.نميكرد اجاره خانه بالايي
تحقيق اينجا به آمدن از قبل ميكنند كه احتياطكاريها
گسلزلزله روي نه دارد آتشفشان كوه نه اينجا كه كردند
.است
سعيد كه ندهم اجازه و بدهم تغيير را بحث اينكه براي من
گفتم بگيرد ، خود دست در را عنان پيشبيني غيرقابل آقاي
بالايي جناب و هست وقته چند شما اجارهنامه بالايي جناب
هيچوقت من كه كرد اضافه و ساله يك داد بلافاصلهجواب
در ولي نميكنم اجاره سال يك از بيشتر براي را خانهاي
حرفهاي توي پريد سعيد.تمديد قابل قراردادمينويسيم
آقاي و مالك رضايت شرط به تمديد قابل البته گفت و بالايي
.طرفين رضايت شرط به كرد اضافه بالايي
را بحث وشيريني چاي تعارف با رسيدو ما داد به خانم
.شد ختم خوشي بهخوبيو ما جلسه و داد خاتمه
پروانه كه شنيدم بخوابند بودند رفته بچهها كه شب
گربه.دادي جواب بالايي آقاي به خوب سعيد داداش ميگفت
اصلا.ميكند بدگويي گوشت از و نميرسد گوشت به دهنش
را حرفها اين نداشته وام گرفتن جرات چون بالايي آقاي اين
بچه تا سه با او سال و سن به آدمي براي گرنه و ميزد
پروانه كه كرد اضافه پرستو و است ننگ اجارهنشيني اصلا
اسمشبالايي بالايي آقاي شايد نيست ، جرات فقط موضوع
كه باشد حسابينداشته و درست درآمد و اعتبار ولي باشد
كسي به وام راحتي اين به بانكها مگر.بگيرد وام بتواند
كرده روسفيد را ما حسابي كه ما گل آقاي سعيد و ميدهند
ما حال اين با.ميكنم فكر شما مثل هم من بچهها گفت بود
شديم خسته محل اين از اگر كه كنيم زندگي جوري يك بايد
خانه.دارد حق بالايي آقاي.بخريم ديگري خانه بتوانيم
ولي بشود خسته آدم كه باشد جوري نبايد ولي است خوب داشتن
خيلي خانه به اينكه يا و كند تبديل را خانه نتواند
.كرد عوضش نشود كه بشود وابسته
را بالايي آقاي نانوايي صف توي ميهماني از بعد روز چند
است خير بالايي گفتمجناب.سرحالنبود خيلي كه ديدم
حدس گفتنميرسيد بهنظر شنگول و شاد خيلي انشاءالله ،
هواي و حال آمديم شما منزل به كه شبي از است درست شما
يعني گفتم.ندارم خوبي
بهعكس داريد اختيار گفت.گذشته بد شما به قدر اين
و كرده صدا سرم توي پتكي مثل جنابعالي آقازاده حرفهاي
سعيد آقا حرفهاي بيامرزم خدا پدر اگر كه ميكنم فكر دارم
دربهدر جوري اين حالا ما بود زده سالهاپيش را شما
صاحبخانه شما مثل بوديمو خريده آلونكي يك و بوديم نشده
.باشيد نگران نبايد خدابزرگاست گفتمآقا.بوديم شده
بهخودتان اگر هوا آلودگي و حال اين با و وضع اين توي
دچار و بيفتد اتفاقي است ممكن نخواسته خداي بگيريد سخت
گرفتن سخت بحث آقا نه گفت بالايي آقاي ولي.بشويد مشكلي
روي بايد كه ما بالاخره.غفلته عمر مسالهيك بلكه نيست
زندگي آمدهايم دنيا به كه آسماني اين زير و زمين اين
كهدلم من و تثبيتنكنيم را وضعمان چرا خوب كنيم ،
ماشاءالله گفتمآقا بود سوخته بالايي جناب براي حسابي
آدم براي بچهها.داريد خانه توي گل دسته تا سه
گفت بالايي جناب ولي.باشيد نگران نبايد سرمايهاند ،
و نيستند كه ما براي هستند ما از كه بچهها اما است درست
.مسئوليتداريم آنها به نسبت ما
من و بودند صف توي ديگر نفر دو من و بالايي آقاي بين
اين.برسد نوبتم تا ميايستادم بالايي جناب از بعد بايد
و گرفت تا ده ميخواست نان تا پنج كه بالايي جناب كه بود
به برگرديم هم با توانستيم ما و من به داد را تا پنج
.منزل
جديد منزل كه بالايي جناب به پيشنهادكردم راه بين در
و است باانصافي خانم صاحبخانه كه كردم اضافه و بخرد را
شما لطف از گفت بالايي آقايآمد كنار او با ميشود
است شديد اعتيادشان كه معتاداني براي بهزيستي.دهيم قرار
مراكز دارند ، بيشتري و شبانهروزي مراقبتهاي به نياز و
مراكز سطح در "مدار درمان اجتماع" عنوان تحت شبانهروزي
هر در زودي به كه اميدواريم و است گرفته نظر در استانها
.باشيم داشته T.Cمراكز و مدار درمان اجتماع يك استان
خودنمايي ما جامعه در كه جدي آسيبهاي از ديگر يكي *
چه بهزيستي سازماناست رواني بيماران وجود ميكند
دارد؟ وضعيت اين به ساماندهي براي برنامهاي
مسئولين توجه مورد جدي طور به مزمن رواني بيماران بحث
مراكز براي پروانهاي آييننامه اين براساس است ، آماده
حقيقي اشخاص آييننامه اين براساس و ميشود صادر خصوصي
درماني مركز بخواهند و باشند شرايط واجد كه حقوقي يا
اعتباري تسهيلات كنند ايجاد رواني بيماران مداواي براي
.ميشود پرداخت ساله حداقل 5 بازپرداخت با قرضالحسنه
حدود 7 مراكز تجهيز و احداث براي آييننامه بنابراين
تومان ميليون مبلغ 10 اجاره وديعه براي و تومان ميليون
.ميشود پرداخت
است؟ مشخص كشور سطح در رواني بيماران تعداد آيا *
در مزمن رواني بيمار هزار حدود 18 موجود آمار براساس
هر ازاي به ساماندهي برنامه براساس.دارد وجود كشور
و نگهداري مسئوليت غيردولتي مركزي كه مزمن رواني بيمار
شده تمام هزينه درصد بگيرد ، 75 برعهده را او بازتواني
و ميشود پرداخت آنها به يارانه عنوان به مركز آن براي
در كه افرادي يا و مردمي مشاركتهاي طريق از آن مابقي
خانواده خود طريق از ميكنند زندگي مرفه خانوادههاي
يا و مجهولالهويه فردي چنانچه و ميشود تامين
به و شده متقبل بهزيستي را هزينهها كليه باشد بيسرپرست
.ميكند پرداخت غيردولتي بخش
بحرانيترين عنوان به را دهه 80 بهزيستي سازمان قبلا *
كرده مطرح اجتماعي آسيبهاي لحاظ به ما كشور براي دهه
برنامههاي آري اگر است ، چنين نيز شما پيشبيني آيا.است
چيست؟ بهزيستي سازمان برنامه اينكه حال.است رشد به رو
جغرافيايي توزيع براساس كشور در كه آمارهايي گفت ميتوان
لحاظ از شده ، گرفته ذيصلاح مراجع طريق از آسيبها
جرائمي نوع چه استان هر در كه است شده مشخص جغرافيايي
كرمانشاه ، در مثال عنوان به.ميپيوندد وقوع به بيشتر
كه است طبيعي ;استانهاست ديگر از بالاتر خودكشي آمار
مشكلات از بسياري ريشه عنوان به طلاق كاهش به كه برد نام
سليم عقل باشد آدم گوش بيخ خطر وقتي.بكند دائم زندگي
و خوشنشيني از بچهها گوش به عمر يك كه بنده ولي متشكرم
چطور خواندهام پرندهها مهاجرت و انسانها جابهجايي
پول؟جنابعالي كو تازه.باشم خريدمنزل فكر به ميتوانم
شغل نه كه هستم قراردادي كارمند يك من داريد ثابت شغل يك
.مطمئني درآمد نه و دارم مناسبي
قرار بالايي جناب تاثيرحرفهاي تحت حسابي كه من
شعارهاي و حرفها از نبايد كه آدم آقا گفتم گرفتهبودم
حرفي يك شما حالا.كند درست زندان خانوادهاش براي خودش
حتما ايشان كنيد ، راضي ميتوانيد كه را خانم.گفتهايد
.جوانها اين ميماند.بگيرند سامان سرو ميخواهند خدا از
استو نسبي چيز همه آقا ميگويند ميزني حرف تا كه آنها
شما به ندارند حق كه نميايستند حرف يك روي روز دو
بشوم حاضرمضامن بنده كنيد همت جنابعاليكنند انتقاد
.ميكنم صحبت صاحبخانه خانم حتمابا و بگيريد بانكي وام
تشكر بود كرده تاثير او روي من حرفهاي كه بالايي جناب
از قبل و خوشحالم شما با همسايگي از گفتخيلي و كرد
جناب پرسيد ناگهان و كرد مكث لحظهاي چند خداحافظي
.داريد آشنايي يك هواپيمايي در شما اميدوار ، شنيدهام
.داريد خارج سفر قصد انشاءالله است خير بالايي جناب گفتم
قبل و حاذقاست پزشك يك من خانم برادر آقا ، گفتنه
رفت و فروخت را زندگي بچههايش سربازي ترس از جنگ از
گيرش برگرددبليت ميخواهد استكه هفته دو.سوئد
.كنيم اقدام تهران از ما كه كرده تلفن بار چند.نميآيد
نرسيده تابستان يا تعطيلاتنوروز فصل كه حالا پرسيدم
از سر بنده والله بالاييگفت آقاي.عجله قدر اين چرا
دست از دارند بچههايم ميگويد.درنميآورم ايشان كار
چون پررونقي مطب و دارد كاسبيخوبي و كار.ميروند
.است داخلي امراض متخصص
به كه ما بالايي جناب گفتم باشم كرده مزاحي براياينكه
شما دكتر جناب خوبكه داريمچه مشكلداخلي كافي حد
آقاي و كنند حل را داخليما مشكلات از قسمتي و برگردند
را ما جنابعالي گفت ميزد معناداري لبخند كه بالايي
حل را شما مشكلاتداخلي هم ما خانم برادر كنيد صاحبخانه
در كه دوستان از يكي به شب كه دادم قول!!كرد خواهند
.بكنم را دكتر جناب توصيه بزنمو زنگ ميكند كار هما
اميدوار جناب اميدديدار به گفت خوشرويي با بالايي آقاي
.ميگيرم خبر شما از امشب بنده
|