شنبه ۲۳ فروردين ۱۳۸۲
شماره ۳۰۰۶-April,11.2003
گوناگون
Front Page

از دريچه طنز
ارزيابي شتابزده
000350.jpg
پس از اخبار و احاديث بسياري كه پيرامون ضرورت حضور يا عدم حضور بانوايان(بانوان) در بازيهاي بي نوايان (مردان) به گوش رسيد، سرانجام قرار بر اين شد كه بخش ويژه اي از طبقه دوم ورزشگاه آزادي از سال ۸۲ به حضور خانمها اختصاص داده شود تا با حضور اين قشر علاقه مند در ورزشگاههايي كه مسابقه هاي مردان در آنها برگزار مي شود مدارج و مراحل ديگري از فرايند همسازي بانوايان و بي نوايان طي شود!
اما هنوز اين دغدغه از ذهن مسئولان برگزاري مسابقه ها به كلي زدوده نشده كه در صورت ادامه حركت هاي نابهنجار تماشاگر نمايان يا همان تماشاگران دو آتشه و ايراد شعارهاي آتشين همراه با الفاظ چارواداري، آيا بانيان اين انديشه به خواسته هاي خود نزديك خواهند شد يا از آن فاصله بيشتري خواهند گرفت؟
در اين زمينه دو ارزيابي متفاوت وجود دارد كه خواه ناخواه يكي از آنها شتابزده است: يكي اين كه با حضور خانمها در ورزشگاه آزادي و سپس در ورزشگاههاي ديگري كه ميزبان مسابقه هاي مردان هستند، تماشاگران خشن و دور از ادب و آداب اجتماعي هم اندك اندك تحت تأثير شرم حضور بانوايان قرار خواهند گرفت و كم كم ادب خواهند شد يا به نوعي رفتار خود را با آداب اجتماعي همنوا خواهند كرد تا بدينسان محيط ورزشگاههاي ما رفته رفته به محيطي امن و خانوادگي تبديل شود و حتي كار به جايي برسد كه خانواده ها براي تربيت فرزندان خود، آنها را به صورت شبانه روزي در ورزشگاه آزادي پانسيون كنند!
ارزيابي ديگري كه چندان خوش بينانه نيست، معتقد است كه بسياري از بانوايان بويژه شمار درخور ملاحظه اي از ورزش دوستان اين قشر، در سالهاي اخير چه در اثر الگوبرداري از جو ورزشگاههاي مردانه يا يك تغيير نهادينه و شايد هم در راستاي يك تحول ضروري و ضرورت تحول در راستاي همگام شدن با مردان، شانه به شانه آنها با فرهنگ لمپني آشنايي يافته اند و چه بسا كه در برخي زمينه ها از مردان هم پيشي گرفته اند و اصرار شان به حضور در ورزشگاههاي مردانه هم بيشتر به خاطر اثبات و ابراز اين قابليت هاي نهفته است تا بر همگان واضح و مبرهن شود كه بانوايان در اين زمينه هم نسبت به بي نوايان كم وكسري ندارند و چه بسا كه برآيند رقابت در اين خصوص تمايل بيشتري به سمت اين قشر محروم! نشان بدهد و بزودي در جايگاههاي تماشاچيان ورزشگاهها شاهد رقابت تنگاتنگ زباني و ادبي ميان بانوايان و بي نوايان باشيم!!
عليرضا باري پور

يان  لنگ دراز
ماهي طلايي
استراليايي ها بايد موفقيت هاي اخير ورزش خود را مديون يك پديده نوظهور در رشته شنا باشند، پسركي كه در طي اين چند سال به اندازه يك دهه براي استراليا مدال طلا جمع كرد و ركوردهاي باور نكردني برجاي گذاشت.
درست در ساعت ۱۰ صبح روز سيزدهم اكتبر سال ۱۹۸۲ در «پادينگتون»، (سيدني) فرزند آقاي «كن» و خانم «مارگارت» چشم به جهان گشود و آنها نام او را «يان» نهادند.
000310.jpg

پدر «يان تورپ» باغبان و مادر او معلم بود. خانواده «يان» همه شان براي ورزش اهميت خاصي قائل بودند و حتي خواهر «يان» يعني «كريستين» يك شناگر ماهر بود. «يان» از هشت سالگي شنا را تحت آموزش خواهرش و «جني مك  آدام» آغاز نمود. خود او در اين باره مي گويد: هنگامي كه مي ديدم «كريستين» (خواهرم) مي تواند به اين خوبي شنا كند و من تنها بايد او را نظاره كنم بسيار ناراحت مي شدم، پس تصميم گرفتم ورزش را شروع كنم. او بارها در مصاحبه هاي مطبوعاتيش اعلام نموده است كه بزرگترين موفقيت هاي ورزشي عمرش را مديون «داك فراست» مربي اش است.
او با عزم راسخ شنا را اتخاذ نمود و در ۸ سالگي در طول هفته حدود ۲۲ ساعت تمرين داشت، فيزيك «يان» نيز نسبت به هم سن و سالهايش تفاوت هاي عمده اي داشت، قد و قواره او بلندتر و حتي پاهايش كه هميشه دراز بودنش مايه خجالت او بود بعدها عامل موفقيت ورزشي دنيا و خود او شد.
«يان» همچنان تمريناتش را ادامه مي داد، اما پس از مدتي دچار سردردهايي شد كه معاينات پزشك نشان داد او دچار نوعي آلرژي نسبت به محلول كلر در آب شده است و نزديك بود كه او در ۹ سالگي شنا را كنار بگذارد، اما تا ۱۵ سالگي به ورزش ادامه داد و يك اتفاق بزرگ مسير و حركت زندگيش را به كلي دستخوش تغيير نمود.
«كريستين» خواهر «يان» با مردي به نام «ديويد ويليامز» آشنا شد، اين دو با هم ازدواج كردند و برادر كوچك «ديويد» يعني «مايكل» نيز كه يك پسر بچه  ۱۱ ساله بود به سرعت تبديل به دوست صميمي «يان» شد و آنها اكثر اوقات فراغتشان را با هم مي گذراندند. تا اين كه در سال ۱۹۹۷ او در مسابقات «پان پاسيفيك» در ماده ۴۰۰ متر با ثبت زمان «۳:۴۹:۷۹» به مقام دوم دست يافت و به گفته خودش در ۱۵ سالگي هيچگاه نتايج زحماتش را نگرفت.
او خسته به خانه بازگشت و روز بعد بر سر تمرينات رفت، اما ديگر آن حس و شور وصف ناپذير در «يان» ديده نمي شد، حتي «مايكل» نيز نتوانست اين انرژي و روحيه از دست رفته را به او باز گرداند.
مدتي بعد «مايكل» دچار دل دردهاي شديدي شد و پزشكان اعلام نمودند كه در داخل معده او دو غده بزرگ سرطاني وجوددارد، «مايكل» سريعا به بيمارستان انتقال يافت اما اين بيماري به كليه هاي او نيز سرايت كرده بود و پزشكان به خانواده او گفتند كه احتمالا مغز و استخوان او نيز از اين بيماري مصون نخواهد ماند.
000315.jpg

«يان» براي نخستين بار به ديدن «مايكل» رفت، او به شدت لاغر شده بود و به كمك دستگاه دياليز به زندگيش ادامه مي داد و مايكل از «يان» قول گرفت كه بيشتر به عيادتش بيايد و «يان» نيز اين كار را انجام داد، اما حال مايكل هر روز بدتر مي شد، موهاي سرش به دليل استفاده از داروهاي شيميايي ريخته بود و چهره اش هر روز شكسته تر مي شد، ولي «يان» هميشه به او روحيه مي داد و به همين منظور پاي «اسپانسر» مالي اش، مطبوعات و راديو تلويزيون را براي حمايت بيشتر از دوستش را به بيمارستان باز كرد و همين امر سبب گرديد تا افراد ثروتمند فراواني براي كمك به كودكان سرطاني ابراز تمايل كنند.
بدين ترتيب همه چيز دست به دست هم داد، مايكل هر روز بهتر از روز قبل مي شد، و روحيه  از دست رفته اش را باز يافته بود و همچنين «يان» نيز با از سرگيري تمريناتش خودش را به مرز آمادگي رساند و در مسابقات «فوكواكاي» ژاپن به مقام هاي درخور توجهي دست پيدا نمود.
سپس مسابقات جهاني ۱۹۹۸ فرا رسيد. او در چهار صدمتر با ثبت زمان «۳:۴۶:۲۹»اول در ۲۰۰*۴ متر آزاد نيز به مقام نخست دست يافت، سپس در مسابقات جام خيريه در رشته هاي ۲۰۰ متر، ۴۰۰ متر، ۲۰۰*۴ و ۱۰۰*۴ متر نيز به مقام نخست دست پيدا نمود.
اما سال ۱۹۹۹ و باز هم مسابقات جهاني استخر كوچك برگزار شد، يان در ۲۰۰ و ۱۰۰*۴ متر به مدال طلا و در ۴۰۰ متر آزاد به مدال نقره دست يافت، در مسابقات «پان پاسيفيك» نيز ۴ مدال طلا در رشته هاي ۲۰۰، ۴۰۰، ۱۰۰*۴ و ۲۰۰*۴ نصيبش گرديد، در ۲۰۰ متر ثبت زمان (۴۸/۱)۴۰۰، متر(۸۳/۴۱/۳) و ۲۰۰*۴ متر(۷۹/۸/۷) و به طور كلي در اين ۳ ماده ركوردهاي جهان را دستخوش تغيير نمود.
و همين افتخارات سبب گرديد تا او به عنوان ورزشكار سال استراليا انتخاب شود. اما سال ۲۰۰۰ و مسابقات المپيك سيدني فرا رسيد و «يان» تبديل به يك ماهي طلايي شد.
در ماده ۴۰۰ متر ركورد دنيا را شكست و با ثبت زمان (۵۹/۴۰/۳) به مدال طلا رسيد، در ۲۰۰ متر نايب قهرمان شد، در ۱۰۰*۴ متر نيز ركورد جهاني را (۶۷/۱۳/۳) بهبود بخشيد و قهرمان شد، در ۲۰۰*۴ متر آزاد نيز با بر جاي گذاشتن ركورد ۵/۷/۷ و شكستن ركورد جهاني مدال طلا را به گردن آويخت.
در آن مسابقات بود كه «يان» لباس جديد سياهي بر تن كرد كه در كسب ركوردهاي جهانيش نيز تأثير بسزايي داشت و بعدها به او لقب «پوست قورباغه اي» دادند. شاهكارهاي «يان تورپ» ادامه داشت و مسابقات «فوكواكاي» ژاپن مجددا فرا رسيد و او در رشته هاي ۱۰۰، ۲۰۰، ۱۰۰*۴ و ۲۰۰*۴ متر به مدال طلا رسيد و در ماده هاي ۲۰۰، ۴۰۰ و ۸۰۰ متر ركوردهاي خودش را مجددا شكست، كاري كه از سال ۱۹۵۹ تاكنون تكرار نشده بود و تنها «جان كنراد» موفق به اين كار شده بود.
او همچنين در سال ۲۰۰۲ نيز و در مسابقات «پان پاسيفيك» در ماده هاي ۱۰۰، ۲۰۰، ۴۰۰، ۱۰۰*۴ و ۲۰۰*۴ متر مجددا به مدال طلا رسيد و او تا چندي ديگر در مسابقات جهاني استراليا شركت خواهد نمود و بارها تكرار كرده است كه ركوردهاي قبلي خودش را خواهد شكست.

از دريچه طنز
ارزيابي شتابزده
000350.jpg
پس از اخبار و احاديث بسياري كه پيرامون ضرورت حضور يا عدم حضور بانوايان(بانوان) در بازيهاي بي نوايان (مردان) به گوش رسيد، سرانجام قرار بر اين شد كه بخش ويژه اي از طبقه دوم ورزشگاه آزادي از سال ۸۲ به حضور خانمها اختصاص داده شود تا با حضور اين قشر علاقه مند در ورزشگاههايي كه مسابقه هاي مردان در آنها برگزار مي شود مدارج و مراحل ديگري از فرايند همسازي بانوايان و بي نوايان طي شود!
اما هنوز اين دغدغه از ذهن مسئولان برگزاري مسابقه ها به كلي زدوده نشده كه در صورت ادامه حركت هاي نابهنجار تماشاگر نمايان يا همان تماشاگران دو آتشه و ايراد شعارهاي آتشين همراه با الفاظ چارواداري، آيا بانيان اين انديشه به خواسته هاي خود نزديك خواهند شد يا از آن فاصله بيشتري خواهند گرفت؟
در اين زمينه دو ارزيابي متفاوت وجود دارد كه خواه ناخواه يكي از آنها شتابزده است: يكي اين كه با حضور خانمها در ورزشگاه آزادي و سپس در ورزشگاههاي ديگري كه ميزبان مسابقه هاي مردان هستند، تماشاگران خشن و دور از ادب و آداب اجتماعي هم اندك اندك تحت تأثير شرم حضور بانوايان قرار خواهند گرفت و كم كم ادب خواهند شد يا به نوعي رفتار خود را با آداب اجتماعي همنوا خواهند كرد تا بدينسان محيط ورزشگاههاي ما رفته رفته به محيطي امن و خانوادگي تبديل شود و حتي كار به جايي برسد كه خانواده ها براي تربيت فرزندان خود، آنها را به صورت شبانه روزي در ورزشگاه آزادي پانسيون كنند!
ارزيابي ديگري كه چندان خوش بينانه نيست، معتقد است كه بسياري از بانوايان بويژه شمار درخور ملاحظه اي از ورزش دوستان اين قشر، در سالهاي اخير چه در اثر الگوبرداري از جو ورزشگاههاي مردانه يا يك تغيير نهادينه و شايد هم در راستاي يك تحول ضروري و ضرورت تحول در راستاي همگام شدن با مردان، شانه به شانه آنها با فرهنگ لمپني آشنايي يافته اند و چه بسا كه در برخي زمينه ها از مردان هم پيشي گرفته اند و اصرار شان به حضور در ورزشگاههاي مردانه هم بيشتر به خاطر اثبات و ابراز اين قابليت هاي نهفته است تا بر همگان واضح و مبرهن شود كه بانوايان در اين زمينه هم نسبت به بي نوايان كم وكسري ندارند و چه بسا كه برآيند رقابت در اين خصوص تمايل بيشتري به سمت اين قشر محروم! نشان بدهد و بزودي در جايگاههاي تماشاچيان ورزشگاهها شاهد رقابت تنگاتنگ زباني و ادبي ميان بانوايان و بي نوايان باشيم!!
عليرضا باري پور

|  فوتبال داخلي  |   فوتبال خارجي  |   واليبال  |   گوناگون  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |