|
|
|
تازه هاي انديشه
|
|
پوپوليسم
پل تاگارت/ ترجمه: حسن مرتضوي/ انتشارات آشيان/ چاپ اول؛ ۱۳۸۱/ قيمت: ۱۴۵۰۰ ريال
با وجود كاربرد گسترده مفهوم پوپوليسم در ادبيات سياسي، درك جامعي از آن وجود ندارد و علوم اجتماعي نيز توجه زيادي به آن نشان نداده است. پل گارت با بررسي خود به اين نتيجه مي رسد كه بسياري از محققان، پوپوليسم را در شرايطي مشخص بررسي كرده اند و در نتيجه برداشتي محدود از آن رواج يافته است.
مؤلف كتاب حاضر بااستفاده از مضامين گوناگوني كه مفهوم پوپوليسم را در نمونه هاي مختلف تاريخي و جنبش هاي معاصر روشن سازد، شناخت گسترده اي را از آن فراهم ساخته است. وي با بررسي تعاريف مختلف و ارائه تعريفي جديد از پوپوليسم، چشم انداز تازه اي را براي درك سياست هاي رهبران و حكومت پوپوليستي در سراسر جهان مي گشايد.
آزاده خانم و نويسنده اش
نويسنده: رضا براهني/ نشر: كاروان/ نوبت چاپ: دوم/ شمارگان: ۲۵۰۰ نسخه/ بها: ۴۵۰۰ تومان.
رمان آزاده خانم و نويسنده اش از جمله رمانهاي سالهاي اخير دكتر رضا براهني؛ نويسنده و منتقد ادبي معاصر است. رضا براهني در حوزه نقد ادبي با نگارش كتاب «طلا در مس» كه چند سال پيش نيز تجديد چاپ شد خود را در رديف مهمترين ناقدان ادبيات معاصر ايران (شعر و داستان) قرار داد. از جمله آثار رضا براهني شاعر و رمان نويس، آواز كشتگان (رمان) و مجموعه شعر «خطاب به پروانه ها» را نام برد. رضا براهني در حوزه ادبيات و رمان از طرفداران نگرش پسامدرنيستي است. در آثار داستاني وي مي توان به درهم آميختگي جهان هاي سنت، مدرنيته و پسامدرنيته اشاره داشت. رمان آزاده خانم و نويسنده اش يا با عنوان فرعي آشويتس خصوصي دكتر شريفي كه هم اكنون به چاپ دوم رسيده، سبك و نگرش نويني را در حوزه رمان فارسي مطرح مي سازد.
مادام بواري
گوستاو فلوبر/ ترجمه: محمد قاضي، رضا عقيلي/ انتشارات مجيد/ قيمت: ۳۵۰۰۰ ريال.
مادام بواري كه يكي از رمان هاي جذاب معاصر است، داستان زني است به نام اماروئو دختر يك دهقان نرماندي كه روحي سركش و سودايي دارد، روحي كه هيچ وقت اقناع نمي شود.
به سوداي رهايي از زندگي روستايي بامردي به نام شارل بواري كه يك كمك پزشك شهرستاني است، ازدواج مي كند. ليكن ديري نمي گذارد كه به ابتذال و ناچيزي روح اين مرد مهربان ولي كوته بين پي مي برد و از زندگي با او سخت احساس كسالت مي كند....
كتاب مشحون از مشاهدات و مطالعات روانكاوي است كه به صورتي فشرده به تحرير درآمده است.
رئاليسم فلوبر در اين اثر فقط يك گرده برداري ساده از ظواهر نيست بلكه او در خصوصيات قهرمانان داستان خود مطالعه كرده و سپس به خلق آنها پرداخته است.
زنده ياد قاضي در مقدمه كتاب آورده: مفيد بودن به حفظ سبك و تبعيت از متن اثر به اندازه سلامت و رواني ترجمه، مورد نظر بوده و برخلاف ضرب المثل معروف فرانسوي «ترجمه چون زن است، اگر زيبا است، وفادار نيست و اگر وفادار است، زيبا نيست» كوشش شده كه حتي المقدور زيبايي و وفاداري با هم جمع گردد.
شاعران بزرگ معاصر (۲)
نويسنده: عبدالرفيع حقيقت (رفيع) / انتشارات: كومش / نوبت چاپ: اول - زمستان ۱۳۸۱ / شمارگان: ۲۲۰۰ نسخه / بها: ۴۵۰۰ تومان
شاعران بزرگ معاصر (از دهخدا تا شاملو) جلد دوم از مجموعه شاعران بزرگ معاصر است. نخستين جلد اين مجموعه پيشتر با عنوان «از رودكي تا بهار» به چاپ رسيده بود.
كتاب حاضر شرح احوال و فهرست آثار به ويژه نمونه هاي برگزيده اشعار ۳۲ شاعر نامدار ايراني است. لازم به توضيح است كه اين كتاب، شامل شاعران بزرگ معاصر است كه تا سال ۱۳۸۰ زندگي را بدرود گفته اند. آنگونه كه نويسنده در مقدمه كتاب آورده، قرار است تا كتاب مستقلي به شاعراني كه در قيد حيات هستند، اختصاص داده شود.
پلوراليسم
نويسنده: گرگور مك لنان / ترجمه: جهانگير معيني / انتشارات: آشيان / نوبت چاپ: اول پاييز ۸۱ / شمارگان: ۲۰۰۰ نسخه / بها: ۱۴۰۰۰ ريال
امروزه پلوراليسم يا كثرت گرايي ديگر يك مكتب انديشگي يا مجموعه منسجمي نظري محسوب نمي شود بلكه مي توان آن را به صورت مجموعه اي از وجه نظرهاي تفسيري دانست. اين دورنماي فكري مسائل و اولويت هاي خاص خود را دارد و در قالب طيفي از نظريه ها و مصلحت هاي نظري بيان مي شود.
مك لنان در اثر حاضر اين مفهوم را معرفي مي كند. استدلال وي اين است كه در انواع مباحثه هاي علمي و اجتماعي، كثرت گرايي جايگاه خاص دارد و حتما مورد اشاره قرار مي گيرد. مك لنان با متمركز كردن توجه خود بر روي معاني و تلقي هاي معاصر از كثرت گرايي - از جمله در حيطه هايي مانند پست مدرنيسم، فمينيسم - زمينه هاي تاريخي و تحليلي و چهره هاي گوناگون و رنگارنگ اين مفهوم را به تفصيل شرح مي دهد.
|
|
|
فرهنگ پذيري
|
|
اشاره : فرهنگ پذيري از جمله مهمترين مباحث مطرح در حوزه هاي جامعه شناسي و انسانشناسي است. شناخت فرايند فرهنگ پذيري درك انسان را از پيچيدگي سازوكار وفرهنگ و در كل جامعه افزون مي گرداند. از اين رو مطالعات مربوط به فرهنگ پذيري حجم پژوهشها و آثار تأليفي فراواني را در ميان جامعه شناسان و انسانشناسان فرهنگي به خود اختصاص داده است.
آگاهي از فرايند فرهنگ پذيري اسطوره فرهنگ خالص و يكتا را از ذهنها زدوده و سبب مي گردد تا مقوله فرهنگ را در گستره فراختري يعني در قلمروي جهاني ببينيم.
مطلبي كه از پي مي آيد نگاهي دارد به اين فرايند از خلال ديدگاههاي پژوهشگران جامعه شناسي.
فرهنگ عامل انسجام سيستم هاي اجتماعي است. با بهره گيري از اين ره آورد، نقش عوامل طبيعي و جسمي در تعيين زندگي انسان كاهش يافت. جامعه انساني و فرهنگ منبعث از آن به قدري تافته و بافته هم هستند كه جدايي بين آنها مشكل است. اين دو لازم و ملزوم همديگرند. فرهنگ هويت اجتماعي و شخصيت اساسي جامعه است كه بدون شك حامل تضادها و سرمايه هايي است كه بر اثر آن، هويت جديد شكل مي گيرد. فرهنگ مي تواند بخش هاي مختلف جامعه را به هم متصل كند و باعث به وجود آمدن نگرشهاي جديد و همبستگي هاي انساني شود.
برخي از جوامع خرده فرهنگ هاي زيادي دارند. درجه افتراق اجتماعي بيش از ساير خصوصيات به تنوع خرده فرهنگ ها مربوط مي گردد. مردم جوامع كوچك سنتي افتراق زيادي ندارند. بر عكس جوامع شهري- صنعتي افتراق اجتماعي زيادي دارند. ساخت شغلي آنها فوق العاده پيچيده است. از لحاظ منطقه اي غالباً تفاوتهاي زيادي در اصول اخلاقي و شيوه هاي قومي دارند و زمينه قومي و مذهبي متنوعي را دارا مي باشند. اين نوع افتراق ها وافتراق هاي ديگر، اساس توسعه خرده فرهنگ ها را تشكيل مي دهد نه تنها بين فرهنگ هاي جوامع انساني تفاوت و تباين وجود دارد، بلكه در درون يك جامعه مشخص نيز فرهنگ هاي مختلف ديده مي شود. اين واقعيت ، يكي از خصلت هاي زندگي گروهي و روابط اجتماعي از نظام اجتماعي و نوع اعمال اين روابط است كه افراد جامعه را به گروههاي جنسي ، قومي، مذهبي، زباني و غيره تقسيم مي كند. خرده فرهنگ ها در درون فرهنگ جامعه ممكن است از نقطه نظر ارزشها، باورداشتها و هنجارها با فرهنگ جامعه همزيستي داشته يا در ستيز باشد. هر خرده فرهنگي داراي ارزشها، جهان بيني ها و شيوه هاي زندگي ويژه اي است كه در داخل نظام فرهنگي مسلط حاكم بر جامعه پديد مي آيد. از ويژگيهاي جامعه بشري اين است كه همگام با تحول و تكامل جامعه و پيچيده تر شدن روابط اجتماعي و تقسيم كار، تعدد و تكثر مي يابند. به طور كلي، خرده فرهنگ ها به گروههاي اجتماعي و جامعه مجال مي دهد تا شيوه هاي متفاوت زندگي را با توجه به زمينه اجتماعي، اقتصادي و فكري برگزيند.
افراد و گروههاي اجتماعي با كنش هاي متقابل اجتماعي به يكديگر پيوند خورده اند. روابط اجتماعي از طريق اين كنش و واكنش ها برقرار مي شود. روابط اجتماعي بين گروههاي اجتماعي و نيز بين اعضاي آنها بر اساس تفاهم و همكاري استوار است يا تضاد و ستيزه. گروههاي اجتماعي ممكن است داراي هر دو حالت فوق باشند. در اين صورت بين افراد گروه و پا بين گروهها، همسازي به وجود مي آيد كه در اصطلاح جامعه شناسي به آن همسازي گروهي مي گويند. نوع و ميزان همسازي گروهي در بين جوامع و بين گروههاي اجتماعي و افراد گروهها متفاوت است. بعضي مواقع اعضا براي ايجاد همسازي بين خود فعاليت زيادي بروز مي دهند و تضاد گروهي را به حداقل مي رسانند. چنين عمل ارادي را سازگاري گروهي مي گويند. سازگاري گروهي به وسيله سازمانهاي اجتماعي عملي است. در حقيقت سازمانهاي اجتماعي در عمل وظيفه نگهداري سيستم اجتماعي را بر عهده دارند. سازگاري و يگانگي گروهي در جامعه به عوامل بسياري از جمله اشتراك منافع و وفاق گروهي بستگي دارد.
وفاق گروهي به هماهنگي آداب و رسوم اجتماعي و خرده فرهنگ گروههاي اجتماعي و نيز روحيه و اميال افراد جامعه بستگي دارد.علاوه بر اشتراك منافع و وفاق گروهي كه باعث تخفيف تضاد گروهي مي شود، عوامل ديگري يگانگي گروهي را افزايش مي دهد، از آن جمله، كوچكي گروه، وجود روابط نزديك بين افراد گروه و همين طور وجود تجانس در اعضاي گروهها ممكن است هنجارهاي اجتماعي را با علاقه مندي بپذيرند و يا اينكه به طور سطحي قبول كنند. جامعه در حين اينكه اعضاي گروههاي خود را جامعه پذير مي كند، آنها را فرايند فرهنگ پذيري قرار مي دهد تا بدين وسيله افراد جامعه به نظام فرهنگي كه ضامن بقاي جامعه است كاملاً عادت كنند.
از جمله موارد مهم و قابل ذكري كه در حوزه مباحث فرهنگي همواره مطرح بوده است مفهوم «فرهنگ پذيري» است.
فرهنگ پذيري (Acculturation)
به نظر مي رسد كه عنوان فرهنگ پذيري از سال ۱۸۸۰ از سوي جي. دبليو. پاول، انسان شناس آمريكايي ابداع شده باشد كه تغييراتي را كه در شيوه هاي زندگي و تفكر مهاجران در نتيجه تماس با جامعه رخ داد، اين گونه نام گذاري مي كرد اين ا صطلاح توسط پاول به مفهوم واگيري فرهنگي آمده است. اصطلاح مذكور در ايالات متحده سخت مقبول افتاد و در سال ۱۹۳۵ يك كميسيون از شوراي تحقيقات علوم اجتماعي دست به كار تعريف آن شد. فرهنگ پذيري همچنين از سوي مردم شناسان فرانسوي پذيرفته شد، حال آنكه در انگلستان برتر آن دانستند كه آن را تماس فرهنگي بخوانند.
يك تعريف مقدماتي از فرهنگ پذيري چنين است: پديده اي كه اساساً ناظر بر آن دسته از تحولات فرهنگي است كه پس از استقرار روابط ميان جوامع به وجود مي آيد.
فرهنگ پذيري جرياني است كه فرد را عميقاً و از هر لحاظ با فرهنگ جامعه همانند مي كند، چنان كه جامعه پذيري چنان است كه فرد را كمابيش با هنجارهاي اجتماعي سازگار مي گرداند. هر كودكي كه در جامعه اي چشم به جهان مي گشايد، بي اختيار در جريان فرهنگ پذيري قرار مي گيرد و هر شخص بالغي كه از جامعه اي به جامعه اي مي كوچد و با فرهنگ نويي مواجه مي شود، مجدداً خود را ناگزير از فرهنگ پذيري مي يابد. فرهنگ پذيري در مورد كودك، نوزاد جرياني ساده است و تقريباً يك سو دارد. اما يك شخص بالغ كه به جامعه تازه اي مي كوچد، بدان سبب كه رنگ فرهنگي معيني به خود گرفته است، نمي تواند مانند كودك به آساني با مقولات فرهنگي جديد برخورد كند. از اين رو فرهنگ پذيري در مورد شخص بالغ جرياني پيچيده است و دو سو دارد:
از يك سو فرهنگ جديد سلطه خود را در او استوار مي سازد و از سوي ديگر فرهنگ پيشين فرد در فرهنگ نو دخل و تصرف مي كند. فرهنگ پذيري، در يك معني، خوگيري با فرهنگ جامعه و در معناي ديگر پذيرش فرهنگ نو و طرد فرهنگ پيشين را مي رساند كه با فرهنگ زدايي ملازم است. فرهنگ پذيري بر اساس معيارهايي چون ميزان يا درجه يا سطح فرهنگ پذيري (از تماس سطحي تا همانندي فرهنگي) حجم گروههاي در تماس، سطح آنان (مساوي يا ناهم سطح)، طرز تلقي آنان نسبت به هم (دوستانه، خصمانه و...) صوري گوناگون مي پذيرد. همچنين مراد از فرهنگ پذيري تعيين پديده هايي است كه از تماس هاي مستقيم و ادامه دار بين دو فرهنگ مختلف نتيجه مي شود و از تبديل يا تغيير شكل يك يا دو نوع فرهنگ- در حال ارتباط با يكديگر مشخص مي گردد. امروزه، واژه فرهنگ پذيري- گاهي در معناي محدود كننده تر- به تماس هاي فرهنگي خاص بين دو جامعه، كه از دو نيروي نامساوي برخوردارند، اطلاق مي شود. در اين صورت جامعه غالب كه هماهنگ تر و يا از نظر تكنيك مجهزتر است- معمولاً از نوع جوامع صنعتي- به طور مستقيم يا غيرمستقيم- به فرهنگ حاكم تحميل مي گردد. چنين به نظر مي رسد كه داده هاي مختلفي براي تعيين نوع درجه فرهنگ پذيري يك جامعه و نيز براي تشخيص دقيق حوزه و اهميت پديده فوق الذكر به كار برده شده اند.
در دانش مردم شناسي، فرهنگ پذيري، در دو معني ياد و مفهوم بكار مي رود: يكي همان فرهنگ پذيري و ديگري تغيير فرهنگي. از اين رو مفهومي كه مردم شناسان از اين اصطلاح دارند عبارت است از تغيير شكل فرهنگ دو گروه يا چندين گروه كه از برخورد مستقيم با تمدن و فرهنگ يكديگر حاصل مي گردد و ادامه مي يابد. اين چنين برخوردي معمولاً متضمن نقل و انتقال برخي از جنبه هاي مادي و غيرمادي از فرهنگي به فرهنگ ديگر و حاصل اين برخورد پذيرش يا طرد برخي از اصول در يك يا دو فرهنگ است. در نتيجه اين تغيير و تبديل كه مآلاً همراه با از هم پاشيدگي اجتماعي است، نوعي وحدت و همساني بين اجزاء دو تمدن يا دو فرهنگ بوجود مي آورد كه منجر به از ميان رفتن اجزاء يا كل سيماي خارجي يكي يا هر دوي آنها مي گردد. در تحليل هرگونه وضعيت فرهنگ پذيري، بايد براي گروه دهنده و گروه گيرنده، به يك اندازه اهميت قائل شد. اگر اين اصل را محترم بشماريم، در خواهيم يافت كه در واقع، نه فرهنگي وجود دارد كه منحصراً «دهنده» است و نه فرهنگي كه تنها «گيرنده» است. فرهنگ پذيري هرگز به شكل يك جانبه صورت نمي گيرد. به اين دليل است كه روژه باستيد (۱۸۸۹-۱۹۷۴)، عبارات «نفوذ متقابل» يا «درهم تنيدگي» فرهنگ ها را به جاي اصطلاح فرهنگ پذيري بكار مي برد كه اين تقابل تأثير را كه البته به ندرت متقارن است، به وضوح نشان نمي دهد. طبق نظريه نسبيت اجتماعي، فرهنگ همانند روح است كه هرگز از بين نمي رود. ممكن است جسم آن يعني انسان و دستاوردهاي آن دچار تغيير و اضمحلال گردد ولي روح كلي آن هميشه جاويد است. روح فرهنگ ممكن است در شرايط خاص سياسي، اجتماعي و غيره خدشه دار شود و روح كلي آن مستور ماند، ولي به محض فراهم شدن بستر اجتماعي ظهور همان فرهنگ حتي اگر به هزاران سال قبل نيز مربوط باشد، تقريباً با همان ويژگي ها امكان پذير است. فرهنگ هاي گوناگون رفتارهاي مختلف را موجب مي شود. زيرا فرهنگ جايگاه مهمي در زندگي دارد و به عنوان يك هويت، عامل همبستگي اجتماعات محلي و فعاليتهاي اقتصادي محسوب مي شود. در اين شرايط هويتي و همبستگي است كه الگوهاي ارتباطي در حد ضرورت به وجود آمده و به شكل دهي به كنش هاي فرهنگي مي پردازند.
يكي از كنش هايي كه در جريان فرهنگ پذيري از اعضاي گروه يا جامعه سر مي زند، گسستن از گروه يا جامعه مألوف و پيوستن به گروه يا جامعه ديگر است. چون بي گروهي با مختصات زندگي انسان نمي سازد، فردي كه پشت پا به جامعه خود مي زند، ناچار است كه با شتاب به عضويت جامعه ديگري درآيد و فرهنگ آن را فرا گيرد. اين هم مستلزم دوگونه فعاليت است:
۱- طرد فرهنگ پيشين يا به اصطلاح «فرهنگ مادري»
۲- كسب فرهنگ جديد يا به اصطلاح «فرهنگ ميزبان»
اين دوگونه فعاليت همه وجوه زندگي اجتماعي شخصي را كه به جامعه تازه اي مي پيوندد در برمي گيرد. مثلاً مهاجري كه مي خواهد زبان جامعه جديد خود را بياموزد، بايد به موازات فرا گرفتن آن، مقولات زبان جامعه سابقش را فراموش كند، چنانكه جواني كه از كار آزاد خود دست مي كشد و به ارتش مي پيوندد، بايد هم عادات نظامي را بياموزد و هم عادات ديرين خود را پس زند. در هر حال شخص نوآمده مجبور است كه در آغاز كار، خود را با فرهنگ ميزبان همنوا كند و با آن نوعي يگانگي هنجاري بيابد. ولي بديهي است كه جريان فرهنگ پذيري منحصر به يگانگي هنجاري نيست، فرد نوآمده ممكن است با وجود مراعات هنجارهاي جامعه ميزبان، از لحاظ مصالح اقتصادي و عواطف خصوصي با آن جامعه يگانه نباشد و تا زماني كه با «پذيرش اجتماعي» جامعه جديد مواجه نشود، جريان فرهنگ پذيري او درست تحقق نيابد. مقصود از پذيرش اجتماعي اين است كه جامعه جديد از شخص نو آمده استقبال كند، او را به همكاري بخواند و امتيازاتي براي او قائل شود. عدم پذيرش اجتماعي و احياناً مخالفت و تحقير جامعه ميزبان از فرهنگ پذيري و سازگاري شخصي نوآمده جلوگيري مي كند. فرهنگ پذيري مجموع پديده هايي است كه از تماس دايم و مستقيم ميان گروه هايي از افراد يا فرهنگ هايي متفاوت نتيجه مي شود و تغييراتي را در الگوهاي فرهنگي يك يا دو گروه موجب مي گردد. فرهنگ پذيري را بايد از «تغيير فرهنگي» متمايز دانست. چه تغيير فرهنگي، تنها يك وجه از فرهنگ پذيري است. افزون براين فرهنگ پذيري را با «همانند گردي» نيز نبايد اشتباه كرد. «همانند گردي» بايد به عنوان مرحله نهايي فرهنگ پذيري در نظر گرفته شود. مرحله اي كه به ندرت به آن دست مي يابند. براي يك گروه همانند گردي، مستلزم محو كامل فرهنگ اصلي آن گروه و دروني كردن كامل فرهنگ گروه مسلط است.
در فرايند فرهنگ پذيري، فرهنگ هايي كه با يكديگر تماس مستقيم دارند هر دو دچار دگرگوني مي شوند. در عين حال، اين دگرگوني ممكن است در يك فرهنگ خيلي عميق تر از فرهنگ ديگر باشد. فرايندي كه همه فرهنگ هايي كه در وضعيت تماس فرهنگي قرار دارند، با آن روبه رو هستند، يعني فرايند ويران سازي و سپس بازسازي، در واقع همان اصل تحول هرگونه نظام فرهنگي است. هر فرهنگي، فرايندي دايمي از ساخت يابي، ويران سازي و بازسازي است.
نگاهي به ديدگاه صاحبنظران فرهنگ پذيري
در ادامه بحث نظرات چند تن از صاحبنظران فرهنگ پيرامون فرهنگ پذيري مورد بررسي قرار مي گيرد كه به طور ضمني تعاريفي كه ايشان از مفهوم مزبور داشته اند نيز مدنظر قرار گرفته است:
گروبر، فرهنگ پذيري را به طور اخص فرايندي از تغيير تعريف مي كند كه در آن «شباهت فزاينده اي» بين دو فرهنگ ايجاد مي شود. بدين ترتيب فرهنگ پذيري فرايندي از دگرگوني است كه طي آن دو فرهنگ به همگرايي بيشتر دست مي يابند و اين همگرايي حاصل تماس مداوم آنهاست، تماسي كه مي تواند به صور گوناگون ميسر گردد. استعمار، جنگ، پيروزي نظامي و اشغال، مهاجرت، فعاليت ميسيونري، تجارت، مسافرت سوداگران يا جهانگردان و همجواري مرزي از جمله وسايلي هستند كه به موجب آن دو فرهنگ مي توانند به طور كم و بيش مداوم با يكديگر در تماس قرار گيرند. به علاوه، رسانه هاي گروهي- به ويژه رسانه هاي چاپي و راديو- مردم را در سراسر جهان به هم پيوند مي دهد.
روژه باستيد (۱۸۹۸-۱۹۷۴)، در فرهنگ گرايي به خاطر وجود نوعي ابهام ميان سطوح مختلف واقعيت و نوعي بي اطلاعي از ديال~تيك متقابلي كه ميان روبناها و زيربناها جريان دارد، تأسف مي خورد و اين در حالي است كه دقيقاً همين ديالكتيك است كه توضيح پديده واكنش هاي زنجيره اي را كه در فرايند فرهنگ پذيري به خوبي شناخته شده است امكان پذير مي سازد. هرگونه تغيير فرهنگي، پيامدهاي ثانوي پيش بيني نشده اي را به همراه دارد. پي آمدهايي كه حتي اگر با تغيير هم زمان نيستند، نمي توان از آنها اجتناب كرد.
هرسكويتس، تماس و ارتباط اقوام و جوامع را در فرهنگ پذيري به چند صورت مي داند. يعني اين تماس مي تواند بين تمامي جمعيت، يا بين گروه زيادي از آنان و يا گروه كوچكي از جمعيت و يا حتي بين افرادي از جامع صورت گيرد. وي مي افزايد كه نبايد نتيجه گرفت كه هرچه گروه تماس گيرنده بيشتر باشد، عاريت و اخذ فرهنگي بيشتر خواهد بود. اين امر بستگي به نياز و طرز تلقي دو جامعه از يكديگر و بالاخره بستگي به تفاهم و روابط دوستانه و دشمنانه دو گروه نيز دارد.
فرهنگ پذيري از نظر بيتس و پلاگ
در تعريف فرهنگ پذيري بيتس و پلاگ از جمله سرآمدان هستند، آنها بيان مي كنند كه فرهنگ پذيري به آن دگرگوني اطلاق مي شود كه بر اثر تماس هاي گسترده و مستقيم ميان دو يا چند گروهي رخ مي دهد كه پيش از اين تماس، گروه هاي مستقلي بودند. بررسي راجع به فرهنگ پذيري به انسان شناسان و مجموعه عوامل تأثيرگذار بر جريان تماس ميان دو جامعه بصيرت هايي را ارائه مي دهد.
عوامل مؤثر بر فرهنگ پذيري از نظر بيتس و پلاگ به چند دسته تقسيم مي شوند كه عبارتند از:
۱- تأثير تماس هاي افرادي كه با جوامع ديگر تماس برقرار مي كنند. اين افراد نمايندگان اكثريت جوامع خودشان نيستند. براي مثال، مردمان بومي آمريكاي جنوبي نخستين تماس با اروپاييان را زماني تجربه كردند كه با لشكركشي هاي نظامي، مبلغان مذهبي و دريانوردان روبه رو شدند. اين افراد را به سختي مي تواند نمايندگان اكثريت جوامع اروپايي به شمار آورد.
۲- پذيرش رفتارهاي نو: دومين عامل بنيادي در فرهنگ پذيري، رفتارهاي خاصي است كه در نتيجه تماس دگرگون مي شوند. جامعه اي كه عملكردهاي فرهنگ پذيري را به تدريج مي پذيرد، همه رفتارها يا باورداشتهاي آن فرهنگ را اقتباس نمي كند، برعكس نفوذ فرهنگي با درجات متفاوتي از پذيرش و مقاومت روبه رو مي شوند و به همين دليل، ميزان دگرگوني فرهنگي در فرهنگ هاي تحت نفوذ فرهنگ هاي ديگر، بسيار متغير است.
۳- انعطاف پذيري اجتماعي: عامل سومي كه بر فرهنگ پذيري تأثير دارد، ويژگي هاي جوامع در تماس متقابل است، به ويژه انعطاف پذيري، بازبودن مرزها و ساختارهاي داخلي شان. اگر مرزهاي يك جامعه بسيار دربسته باشد، ارتباط نزديك با اعضاي گروه هاي ديگر مجاز نيست.
۴- توانايي سياسي و نظامي: مسأله اصلي، توانايي نسبي سياسي و نظامي دو گروه در تماس است. جامعه اي كه توانايي بيشتري دارد غالباً مي تواند آلودگي هاي فرهنگي اش را بر جامعه ضعيف تر تحميل كند. اين درست همان قضيه اي است كه در رويارويي استعمارگران اروپايي با اقوام بومي رخ داد. براثر اين رخداد نظام هاي سياسي موجود اين اقوام نابود شدند.
پژوهش هايي كه درباره فرايند فرهنگ پذيري صورت گرفته است، تصوري را كه پژوهشگران از فرهنگ داشتند، عميقاً نوسازي كرده است. توجه به ارتباط بين فرهنگي و وضعيت هايي كه اين ارتباط در آنها برقرار مي شد، منجر به تعريفي پويا از فرهنگ گرديد. حتي چشم انداز پژوهش درباره فرهنگ پذيري واژگون شد. از اين پس، براي پي بردن به فرهنگ پذيري از فرهنگ آغاز نمي كنند. بلكه برعكس، براي شناخت فرهنگ كار را از فرهنگ پذيري شروع مي كنند. هيچ فرهنگي وجود ندارد كه براي هميشه «در حالت خالص» و همان گونه كه بوده است برجاي بماند و با هيچ گونه تأثير خارجي روبه رو نشود. فرايند فرهنگ پذيري پديده اي است عام، حتي اگر صورت ها و درجاتي بسيار متفاوت داشته باشد.
ادامه دارد
احمدپاليزدان
|
|
|
|
|