شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۲
شماره ۳۰۳۸- May, 3, 2003
ايران
Front Page

حاشيه ايران
مجلس آماده واكنش مي شود
همزمان با افزايش احتمال جلب «علي اكبر موسوي خوئيني» نماينده تهران كه از سوي دادگستري به ارائه اطلاعات «خلاف واقع» به گزارشگران حقوق بشر سازمان ملل متهم شده، اخباري مبني بر واكنش مجلس در اين باره به گوش مي رسد. در همين رابطه هيأت رئيسه مجلس با تشكيل جلسه اي، نامه اي اعتراض آميز خطاب به رئيس دستگاه قضايي تهيه كرده و در آن در مورد شكايت هاي مطرح شده عليه نمايندگان به ويژه موسوي خوئيني موضع گيري كرده است.همچنين سران فراكسيون دوم خرداد مجلس در نظر دارند تا بلافاصله پس از آغاز جلسات مجلس در اين هفته نسبت به دور تازه تحديد نمايندگان واكنش نشان دهند.

انتقاد از يك پذيرايي
روزنامه «همبستگي» در سرمقاله شماره سه شنبه خود از ديپلماسي ايران در مقابل فرانسه و سفر وزير خارجه اين كشور به تهران در شرايط كنوني انتقاد كرده و نوشته است: «در شرايطي كه دولت آمريكا تصميم به تنبيه فرانسه گرفته و آن كشور از وضعيت مطلوبي در عرصه مناسبات بين المللي و منطقه اي با آمريكا به سر نمي برد از آقاي دوويلپن وزير خارجه فرانسه پذيرايي كرده و حتي امكان ملاقات وي با رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام را فراهم مي آوريم. » يادداشت نويس ارگان حزب همبستگي افزوده كه «در منازعات منطقه اي و بين المللي، دول اروپايي هيچ گاه تكيه گاه و پشتوانه مناسبي نبوده اند. »

در حال مذاكره ايم
009900.jpg

هنري كيسينجر وزير خارجه اسبق آمريكا و از طراحان سياست هاي استراتژيك اين كشور هفته گذشته در مصاحبه كوتاهي با شبكه تلويزيوني اي.بي.سي درباره سياست آمريكا در قبال كشورهاي توليدكننده سلاح هاي كشتارجمعي گفت: «دولت آمريكا مذاكره با اين كشورها را به جنگ با آنها ترجيح مي دهد.» كيسينجر ابتدا از كره شمالي به عنوان يك نمونه ياد كرد و زماني كه خبرنگاري از او در مورد ايران سوال كرد، وي پاسخ داد: «ما با ايران نيز در حال مذاكره هستيم.»

«برادركشي»، مهاجراني و مسائل تازه
روزنامه «ياس نو» هفته گذشته در يك پيام تلفني به نكته جالبي اشاره كرد كه مي خوانيم: «در يك زماني آقاي مهاجراني يك نظري دادند راجع به جنگ ايران و عراق و گفتند جنگ برادركشي بوده كه ديديم با چه مشكلات و هياهوهايي مواجه شد. خواستم ببينم در اين مورد نظر محافظه كاران چيست؟ در آن زمان كه آقاي مهاجراني چنين نظري داشتند و اعلام كردند. الان با توجه به جنگ آمريكا و عراق در حال حاضر مي بينيم كه همچنان ايران به عنوان يك برادر مسلمان و همنوع و دوست و از اين منظر كه عراق يكي از همسايگان اسلامي ما مي باشد موضع مي گيرد، ولي آن موقع آقاي مهاجراني كه چنين حرفي زد جلوي دفترشان در فرمانيه تجمعي ايجاد شد و بعد شيشه ها را شكستند، اتفاقاتي اين گونه افتاد. خواستم سوال بشود صحبت هاي مهاجراني الان در چه وضعيتي قرار دارد؟»

• گفتند: از انقلاب خارج شده اي
آيت الله «سيدجلال الدين طاهري» امام جمعه سابق اصفهان هفته گذشته در ديدار با اعضاي مجمع نمايندگان اين استان در مجلس توضيحي درباره نامه بحث انگيز خود در سال ۸۱ داد كه طي آن از سمت نمايندگي ولي فقيه و امامت جمعه اصفهان كناره گيري كرد. وي گفته: «برخي از آقايان به من گفتند شما با نوشتن آن نامه و كناره گيري از اقامه نمازجمعه از انقلاب خارج شده ايد. گفتم خاك بر سر من كه از انقلاب خارج شده باشم. من پيكرهاي پاره پاره جوانان را در جبهه ها ديده ام، من صداي ناله شكنجه شدگان را در كميته مشترك رژيم گذشته مي شنيدم. چطور ممكن است از انقلاب خارج شوم؟»

• قرار بود شركت نكنيم
ظاهراً حضور نماينده مجلس اعلاي انقلاب اسلامي كه نزديك ترين گروه سياسي به جمهوري اسلامي در ميان معارضان عراقي محسوب مي شود، در نشست بغداد با انتقاد حزب الدعوه ديگر گروه شيعي مواجه شده است. در اين باره «جواد المالكي» سخنگوي دفتر سياسي حزب الدعوه گفته كه حضور نماينده مجلس اعلا در نشست بغداد غيرمنتظره بود. چرا كه ما با مجلس اعلا هماهنگ كرده بوديم تا در اين نشست ها شركت نكنيم چون آن را در جهت مشروعيت دادن به حضورآمريكا در عراق مي دانيم.

• ارتباط «سارز» و صلح
سرمقاله نويس روزنامه «اعتماد» از انتشار ويروس «سارز» در جهان، به اين نتيجه رسيده كه دنيا نيازمند صلح است. وي نوشته: «تهديدي چون شروع يك بيماري كشنده مثل سارز. . . زنگ هشدارباشي است تا خطرات بالقوه را به انسان بنماياند و به او بياموزد كه اگر مركب خصومت و قهر و غضب را بي حد و مرز بداند، خطر خارج شدن كنترل آن وجود دارد و در دنيايي با اين همه استعداد در خلق مرگ و نيستي واقعاً آينده تيره و تار به نظر مي رسد. شايد هيچ زماني به اندازه برهه كنوني بشريت نياز به صلح نداشته است و در هيچ مرحله تاريخي عمق و اندازه تهديد و خطر تا اين اندازه نبوده است. »

• اذيت و آزار «دوستانه»
«موسي قرباني» عضو شاخص اقليت مجلس هفته گذشته در گفت وگويي صلاحيت كميسيون اصل ۹۰ مجلس براي رسيدگي به شكايات از دستگاه قضايي را زير سوال برده و گفته: «نمي توان شكايت از يك قاضي يا دادگاهي را به اصل ۹۰ ارجاع داد. مرجع شكايت از اشخاص دادگستري است و مجلس تنها ناظر به طرز كار قواي سه گانه است. » وي همچنين در مورد تكذيب اقدامات دوران زندان توسط زندانيان سياسي پس از آزادي گفته: «برخي از متهمان در پشت تريبون جلسه دادگاه مي گويند كه اين سخنان را خودمان گفته ايم، ولي بعد از آزادي چون از طريق دوستانشان اذيت و آزار مي شوند، اعلام مي كنند كه در زندان تحت فشار بوديم. »

نگاه تاريخ
كارنامه تروريست ها

عليرضا احمديان
منافقين اين بار در بحراني ديگر گرفتار آمده اند. بحراني كه اين سازمان در دو دهه كه از عمر انقلاب اسلامي مي گذرد سومين بار است كه به گونه اي جدي آن را تجربه مي كند. «بازي خطرناك» شايد نام بهتري باشد كه برخي بر رفتارهاي اخير اين سازمان نهاده اند.
•••
۱۳۶۰ ـ مبارزه مسلحانه: پس از حوادث ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ در دانشگاه تهران، كميته اي به دستور بنيانگذار جمهوري اسلامي مأمور پيگيري، بررسي و معرفي مسببان اين حادثه شد. اين كميته در گزارش خود ابوالحسن بني صدر رئيس جمهور وقت را در اين حادثه مقصر دانست. اقدامات ديگر بني صدر در ايجاد خلل در روند انقلاب اسلامي در كنار گزارش كميته بررسي غائله ۱۴ اسفند نهايتاً به عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا و رأي مجلس شوراي اسلامي بر عدم كفايت او انجاميد. در اين زمان سركرده سازمان اعلام «مبارزه مسلحانه» عليه انقلاب اسلامي نموده و سياست سازمان بر ترور مقامات ارشد نظام جمهوري قرار گرفت. در هولناك ترين حادثه در هفتم تيرماه همان سال بسياري از مقامات ارشد نظام جمهوري اسلامي از جمله آيت الله بهشتي در حادثه انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي ـ قدرتمندترين حزب پس از پيروزي انقلاب اسلامي ـ به شهادت رسيدند و متعاقب آن در حادثه انفجار دفتر نخست وزير، رئيس جمهور و نخست وزير وقت به شهادت رسيدند.
رهبري سازمان در سال ۶۰ با اعلام مبارزه مسلحانه نيروهاي رده پايين خود را به ميدان مبارزه نظام سوق داده و خود راه فرانسه در پيش گرفت و از آن زمان مبارزه راديكالي را بر مبناي مرگ فرزندان نيروهاي رده پايين خود بنا نهاد.
۱۳۶۶ ـ عمليات فروغ جاويدان: با پايان يافتن جنگ ايران و عراق رهبري سازمان در عراق نيروهاي خود را مصمم به حمله به ايران كرد. اين حمله بر اين مبنا استوار بود كه نيروهاي ايراني خسته از يك جنگ طاقت فرساي هشت ساله ديگر تواني براي دفاع ندارند. بر اين اساس عمليات «فروغ جاويدان» آغاز شد. نيروهاي نظامي ايران نيز به رهبري سپهبد شهيد صياد شيرازي در عمليات بزرگ مرصاد آنها را در دستيابي به اهداف خود ناكام گذاشتند و توانستند ضربه هاي مهلكي به مجموعه آنها وارد كنند. اين دومين باري بود كه گروهك مزبور كه در ميان ايرانيان «منافقين» نام گرفته بود، اين وضعيت خطرناك را تجربه مي كرد. ده ها تن از نيروهاي آنها دستگير شده و به اعدام و زندان محكوم شدند.
پس از عمليات شكست خورده فروغ جاويدان، رهبري سازمان در ميان اعضاي خود در ۱۶ مرداد همان سال در جمع بندي آن عمليات گفت: «ما در كنار پيروزي نظامي به يك پيروزي سياسي عليه آنان دست يافته و آن برهم زدن غيراستعماري ليبرال ها بود.»
۱۳۶۵ ـ عمليات توفان صحرا: با اشغال كويت توسط عراق و حمله متحدين به رهبري آمريكا به عراق با عمليات «توفان صحرا»، منافقين به اجراي عمليات «مرواريد» بر عليه شورشيان كرد عراقي پرداختند. اين عمليات مقدمه و همراه با جنگ هاي داخلي گارد رياست جمهوري عليه شورشيان عراقي بود. در آن جنگ كه همه نيروهاي نظامي عراقي درگير نبرد با متحدين و در جبهه كويت به سر مي بردند آنها كه در داخل خاك عراق و در آمادگي نظامي به سر مي بردند با ورود به جنگ از سرنگوني صدام حسين پيشگيري كرده و دو محور پيشروي كردهاي شورشي را در شمال و غرب به سمت بغداد مسدود كردند. در آن جنگ كه نزديك به يك ماه به طول انجاميد، به گفته منابع آنان از آنان ۴۰ نفر و از كردها چندين هزار نفر كشته بر جاي ماند. در همين زمان بود كه اولين بذرهاي نفاق و كينه پاشيده شد. پس از اينكه صدام توانست شورش شيعيان را در نقاط مختلف عراق سركوب كند و دگر بار بر كرسي قدرت نشيند طي ديدارهاي رسمي با جلال طالباني و مسعود بارزاني، درشرايط ضعف صدام و تحت فشار غرب به كردها در كردستان خودمختاري داد در حالي كه هيچ گاه كينه و انتقام هزاران خون ريخته شده كردها خاموش نشد و آنان همواره منتظر فرصتي باقي ماندند كه شايد در آن انتقام خون هاي ريخته شده را بازپس گيرند.
۱۳۸۲ ـ عمليات «شوك و بهت» آمريكا: با شروع عمليات «شوك و بهت» آمريكا شايعاتي مبني بر توافق ايران و آمريكا در بي طرفي ايران در جنگ و در عوض بمباران مواضع منافقين از سوي نيروهاي آمريكا و انگليس منتشر شد.
همزمان علي يونسي وزير اطلاعات با اشاره به بازگشت هواداران پشيمان سازمان منافقين به داخل كشور گفت: در چند ماه اخير حدود ۱۰۰ نفر از اين افراد به كشور بازگشته اند و به پيش خانواده هايشان رفته اند. او از بقيه هواداران اين تشكيلات خواست تا خود را از شر سركرده خائنشان رها كرده و به كشور بازگردند.
يونسي اعلام كرد با اشاره به اينكه آمريكايي ها از آغاز جنگ كنوني در عراق هيچ حمله موفقي به سازمان منافقين در خاك عراق نداشته و از قبل به آنها براي تخليه محل هاي آنان اطلاع مي دهند، ليكن در ۱۹ فروردين ماه، خبرگزاري ايتارتاس از بمباران محل استقرار افراد وابسته به سازمان در شرق عراق و در شهرهاي خانقين و العماره توسط هواپيماهاي جنگنده آمريكايي و انگليسي خبر داد، همان روز تلويزيون عمان اعلام كرد شماري از نيروهاي مجاهدين خلق در چند روز گذشته خود را تسليم نيروهاي ايراني كردند. متعاقب آن اين سازمان در اطلاعيه اي با تكذيب اين ادعاها اعلام كرد هيچ يك از اعضاي اين سازمان به ايران بازنگشته اند.
متعاقب حملات هواپيماهاي آمريكايي و انگليسي، نيروهاي كرد نيز به مقر نيروهاي اين سازمان حمله كردند. حمله اكراد شايد انتقامي بود از عمليات مرواريد.
از سوي ديگر گفته شد كه رهبري سازمان پيشنهادهايي مبني بر تسليم و همكاري براي نيروهاي انگليس و آمريكا فرستاده است. اخبار نسبتاً موثقي حكايت از آن داشت كه رجوي از بمباران ها جان سالم به در برد و در بغداد مخفي شد و سپس از طريق مرز اردن به يك كشور اروپايي رفت. پس از حمله نيروهاي ائتلاف به عراق و بمباران مواضع منافقين، سازمان با صدور اطلاعيه هاي پياپي تلاش كرد تا اين حملات را متوجه ايران كند. اما در نهايت شاخه نظامي گروه رجوي خود را تسليم آمريكا كرد تا سرنوشتي نامشخص در انتظار اين گروه نباشد. هرچند كه بسياري آينده آن را «ابزاري در دست آمريكا براي فشار بر ايران» تحليل مي كنند.

حزب خداوند
به مناسبت ۱۲ ارديبهشت سالگرد شهادت آيت الله مطهري

009891.jpg

در قرآن آن چنان كه شهيد مطهري به ما معرفي مي كند با يك حزب الله مواجه ايم كه گفت وگو را حتي تا مرتبه ديالوگ بين انسان و خداي خود ارتقأ مي دهد
نادر صديقي
۱. حزب الله قرآني
«نبرد ميان انسان مترقي و متعالي كه در او ارزش هاي انساني رشد يافته با انسان پست منحرف حيوان صفت كه ارزش هاي انساني اش مرده و چراغ فطرتش خاموش گشته است به تعبير قرآن: نبرد ميان «جندالله» و «حزب الله» با «جندالشيطان» و «حزب الشيطان». . .
. . . آنچنان كه در نهضت مسلمانان صدر اول گواه راستين آن را مي يابيم كه علي(ع) با اين جمله ماهيت نهضت آنها را مشخص مي كند: و حملوا بصائرهم علي اسيافهم: همانا بينش هاي واقع بينانه خويش را بر شمشيرهاي خود حمل مي كردند، و نه هميشه به موازات تكامل ابزار توليد بوده است، مانند قيام هاي آزاديخواهانه شرق و غرب در دو قرن گذشته براي برقراري دموكراسي كه نمونه اش نهضت مشروطيت ايران است. »(۱)
۲. حزب الله «فرقاني»
«اراده خداوند «انقلابي» است و «طرز تفكر» خداوند بر اين اساس استوار است كه توده هاي ضعيف و محروم شدگان تاريخ بر قدرتمندان و اربابان و صاحبان زر و زور چيره شوند و غالب گردند و براي تحقق اين اراده است كه خداوند «تشكيل حزب» داده است با حزبي كه همه نيروهاي متكامل جهان را به همراهي قشر پيشتاز انقلاب گر در پوشش خود فرد برده است، و در مقابل، قدرتمندان و طواغيت و شياطين اند كه مانع تحقق اراده خداوند مي گردند. تنها با ديد انقلابي و بر اساس ايدئولوژي و طرز تفكر خداوند است كه مي توان به قرآن نگريست و حقايق آن را دريافت. . . »(۲)
•••
واژه قرآني «حزب الله» در دو متن پيشگفته به دو شكل كاملاً متفاوت به كار بسته مي شوند: در كاربست نخست، شهيد مطهري مفهوم «حزب الله» را به گونه اي معني مي كند كه نهضت ديني صدر اسلام، جنبش هاي بشري در جوامع اروپايي در جهت برقراري دموكراسي و نيز نهضت مشروطيت را پوشش دهد و تحت مقوله اي واحد گرد آورد. در آن سوي اين مفهوم موسع و عموم بشري، گروه فرقان به عنوان يكي از نخستين گروه هاي سياسي كه مدعي درك «انقلابي» از مفهوم «حزب الله» بود، اين تعبير قرآني را در فضايي بنياداً متفاوت با فضاي پيشگفته به كار مي بندند. فرقان هم چون ديگر گروه هايي كه درك استالينيستي و قرائت فاشيستي خود را به عنوان «اسلام راستين» عرضه نمودند، هرگز ديدگاه مثبتي در قبال قيام هاي بشري «براي برقراري دموكراسي» كه به تعبير مطهري «نمونه اش نهضت مشروطيت ايران است» نداشتند، چه رسد به اينكه چنين نهضت هايي را تحت مقوله «حزب الله» معرفي نمايند. قرائت فاشيستي و استالينيستي همواره جنبش هاي اصلاحي بشري را به ديده «توطئه» نگريسته است. مطهري در نقد اين بينش توطئه محور و سوءظن مدارانه به جوامع بشري، بر حضور نوعي الحاد و ماترياليسم خفي و يا آشكار در پس زمينه فكري جماعت مذكور تاكيد مي كرد. پيروان اين ديدگاه بدبينانه، تاريخ و اصلاحات جوامع بشري در غرب و شرق را «شر محض مي دانند و هر تز اصلاحي را محكوم مي شمارند. بلكه هر تز اصلاحي را يك نيرنگ و شر ديگري را براي بشر مي شمارند. »(۳)
از نظر شهيد مطهري انكار اصالت نهضت هاي اصلاح طلبانه بشري نظير نهضت مشروطيت و يا «نهضت هاي اصلاحي اروپا» و معرفي نهضت هاي اصلاحي همچون يك «خدعه و فريب»(۴) از سوءظن به فطرت خيرخواه بشري سرچشمه مي گيرد كه نهايتاً به انكار خدا و ماترياليسم خفي تحت لواي «مذهب» منجر مي گردد. در چنين مكاتب توطئه باورانه اي است كه به تعبير مطهري: «انسان در واقع از انسانيت ساقط مي شود و هميشه هر جا كه انسان در يك قسمت نفي مي شود همان جاست كه خدا نفي مي شود. اين اصلي است كه هيچ گاه تخلف ندارد.»(۵)
به اين لحاظ دعواي آيت الله مطهري با مدعيان «اومانيسم» به مفهوم «اصالت انسان» اصلاً اين نبوده كه چرا آنها به «اصالت» انسان قائل هستند، كاملاً به عكس؛ اوبر اساس تصويري كه از «خويشاوندي» بين انسان و خدا داشت معتقد بود كه تنها در چارچوب يك تفكر الهي مي توان از اصالت انسان دفاع كرد و دچار تناقض و يا تضادانديشي در دفاع از حقوق او نشد. نحوه كاربست واژگان «اصالت انسان» و نيز «اومانيسم» در انديشه مطهري به نحوي است كه اساساً نمي توان دادگاهي را در امتداد متون او به عرصه تخيل درآورد كه فردي به جرم «باور اومانيستي» در جايگاه متهم بنشيند. اما به راحتي مي توان تصور كرد كه در حكومت ايده آل او مخالفين به نحو كاملاً برابر حقوق و آزاد به تريبون مناظره و مباحثه تكيه بزنند و در نهايت صراحت به دفاع از انديشه خود استدلال نمايند.
به اين ترتيب براي اولين بار در جريان قرائت فاشيستي از دين است كه انسان سالاري و مردم سالاري به نحو سيستماتيك در مقابل اسلام قرار گرفته و به مرزكشي هاي سياسي و اجتماعي بدل مي گردد. البته حاملين و مروجين قرائت فاشيستي از دين، همواره طي سال هاي پيش و بعد از انقلاب در كناري ترين حواشي انقلاب و جمهوري پرسه مي زدند، تنها در آغاز دهه هفتاد بود كه آنان طنين تفكرات خود را در «مكان هايي به كلي متفاوت» يافتند و خيز تدريجي خود را براي تسخير تريبون هاي رسمي آغاز كردند. . .
. . . به اين ترتيب وقتي شهيد مطهري درست در نقطه مخالف قرائت فاشيستي از بين جريان «حزب الله» را در كنار ديگر جريانات و احزاب بشري و نهضت هاي اسلامي شرق و غرب معرفي مي كند مي بايست پيشاپيش به نوعي آشتي و سازگاري ميان آرمان هاي عموم بشري و اصلاحي با فهم خويش از اسلام دست يافته باشد و با حركت از نقطه عزيمت همين جوانب مشترك، خويشاوندي گفتماني بين پديدارهاي ظاهرا ناهمساز برقرار سازد. او در رويكردي كه تقريباً قابل مقايسه با وجوه خاصي از «چند فرهنگ گرايي» است از تعدد و تكثر «اصالت ها»ي مستقل هر يك از نهضت هاي بشري دفاع كرده و كوشش مي كند بين آن جنبش هاي اصلاحي و اصلاح گري ديني نوعي خويشاوندي برقرار نمايد. به عبارت ديگر برخلاف نگرش تقليل گرايانه اي كه از «يك» و فقط همان «اصالت» منحصر به فرد يك نهضت دفاع مي كند، مطهري سخن از «اصالت هاي مستقل» هر يك از نهضت هاي اصلاحي در كنار يكديگر به ميان مي آورد. «ما در تاريخ همه جور نهضتي را داريم، همه جور حركتي را داريم، ما در تاريخ نهضت ادبي داريم كه خودش اصالت دارد، نهضت فرهنگي و علمي داريم كه خودش اصالت دارد، نهضت مذهبي داريم كه خودش اصالت دارد، نهضت هاي سياسي داريم كه خودش اصالت دارد، نهضت هاي اقتصادي هم داريم كه خودش اصالت دارد. هيچ ضرورتي ندارد كه هر نهضتي به هر شكلي كه در جامعه پيدا شد، او را برگردانيم به يك شكل معين. »(۶) اين «برگرداندن به يك شكل معين» و يا همان تقليل دادن يك نوع نهضت به نهضتي كه تنها نهضت «اصيل» محسوب مي شود جزء ويژگي هاي اصل پرستانه و ريشه پرستانه معاصر است كه آن روز به طرفداري از «انقلاب» بر عليه «اصلاح طلبان» شيوع يافته بود و امروز، همان مرزبندي «اصالتي» منجر به اتحادي اعلام نشده مابين هويت گرايان «خودي» و مدعيان «اصلاح طلبي واقعي و حرفه اي» كه اصلاح طلبان واقعاً موجود را «غيردولتي» مي شمارند، گرديده است. (۷)
در همين راستا شهيد مطهري باطعني گزنده از پورداوود سخن مي گويد كه به رغم تحصيل كرده اروپا بودن و به رغم اينكه «جنبش هاي اصلاحي اروپا را از نزديك ديده»(۸) باز هم در بازگشت از مهد جنبش هاي اصلاحي در دام نوعي خرافات جديد افتاده و انديشه تاريخ پرستي را به استخدام ناسيونال - فاشيسم رژيم شاه و «فلسفه تاريخ» آن رژيم در قبال ايرانيت و تاريخ ايران باستان درآورده است. يك چنين خوشي بيني انساني در قبال ديگر نهضت هاي بشري كه نهايتاً به خويشاوندسازي «حزب الله» با اصلاح طلبان بشري مي انجامد، ريشه در دريافتي دارد كه مطهري از «حزب» و از «الله» در فاهمه خويش هضم و جذب كرده است. يعني انسان و نهضت هاي انساني را به گونه اي مي فهميده كه با خداوند و با قيام هاي مصلحان ديني، مستقل از سلسله مراتب ارزشي و درجات استكمالي، در يك منظومه معنايي واحد جاي بگيرند. به ديگر سخن درست در نقطه تلاقي انسان شناسي و خداشناسي شهيد مطهري بوده كه نهضت هاي اصلاح طلبانه بشري در طول و نه در عرض نهضت هاي مصلحان الهي جاي مي گرفته است.
از نحوه مرزبندي كلامي مطهري با مقوله «حزب الله» مطابق قرائت گروه فرقان به خوبي مي توان پيوند بين انسان شناسي و خداشناسي آن متفكر بزرگ را به خوبي تشخيص داد: «از نظر شما [گروه فرقان] قرآن جز «فلسفه مدون حزب خدا» نيست، فلسفه اي كه تنها يك هدف دارد و آن پيروز كردن محروم شدگان بر قدرتمندان است؛ تمام مسائل قرآن بر محور انقلاب و فلسفه انقلاب است؛ خداوند حزب تشكيل داده و حزب خدا همه نيروهاي متكامل جهان - داراي هر عقيده و مذهب - هستند و خداوند مي خواسته است يك حزب تشكيل دهد و يك فلسفه انقلابي براي حزب بنويسد و همين كار را هم كرده است؛ براي فهم فلسفه انقلاب، انقلابي بودن كافي است و شرط ديگري هم ندارد و با انقلابي نبودن هيچ شرطي مفيد نيست. »(۹)
به اين ترتيب قرائت فرقاني - استالينيستي از قرآن و از مقوله حزب الله، نوعي تك حزبي را به نوعي از تك فهمي و قرائت انحصاري از دين پيوند مي زند. اين قرائت يكه و انحصاري در نقطه تلاقي دو نوع تقليل گرايي صورت مي گيرد: تقليل و فروكاست همه ابعاد و وجوه نامحدود متن ديني به مانيفست «حزب خدا»، تقليل و انحصار فهم قرآن به اعضا .
آنچه كه در چنين قرائت تقليل گرايانه اي در راس «حزب خدا» گمارده شده چيزي نيست جز نسخه «مدرن» و «انقلابي» خدايي كه روحانيون قشري دين يهود به پيروان خود معرفي مي گردد: يعني درست همان يدالله مغلوله كه يك بار براي هميشه ساعت جهان به سود يك جريان خاصي كوك كرده و كار ديگري جز اينكه جماعتي معين را ياري نمايد و در جانب آنان قرار گيرد از او برنمي آيد. دقيقاً همين تصوير پيشگفته از خداوند و از «حزب خدا» است كه به ميانجي گري قرائت انقلابي - استالينيستي از دين توسط گروه فرقان و نيز مجاهدين خلق ]منافقين[ شكل «اسلامي» به خود گرفته و تك خواني و تك قرائتي از متون دين را همچون تنها قرائت ممكن عرضه مي نمايد. آنها در بند چهارم از مبحث موسوم به «تضاد فرد و سيستم» مي گفتند: «سازمان ما پيچيده ترين پديده هستي است، و انطباق هر چه بيشتر با سازمان و انحلال بيشتر در سيستم. . . حل تضاد فرد و سيستم يعني حل شدگي كامل تشكيلاتي در يك پديده كه پيچيده ترين پديده ها است و لاشريك له، و حل مسائل [يك عضو سازماني] در رابطه با اين پديده است و [اقرار به اين اصل سازماني كه] من اولين تسليم شده هستم، تسليمي انقلابي.»
به اين ترتيب در چارچوب قرائت انحصاري و انسدادي از متون ديني، بين «لاشريك» بودن خداوند با لاشريك بودن «حزب» و نهايتاً نفي مشاركت سياسي همچون يك «شرك» اين هماني برقرار مي شود. به همين منظور رجوي به دنبال انحلال «دفتر سياسي» خودساخته، وجود چنين نهادي در جنب رهبري سازمان را به عنوان تجلي «شرك» معرفي مي كرد و مي گفت: «دفتر سياسي» شرك است، زيرا معني شركت در رهبري را مي دهد. » در واقع انحلال «دفتر سياسي» سازمان به ميانجي گري نوعي قرائت فرقاني صورت مي گرفت كه مطابق آن كمترين تجليات مشاركت جويي حتي خودي ترين خودي ها، به مفهوم «شرك» در نظر گرفته مي شد. خواست معطوف به انحلال «دفتر سياسي» بيانگر آن بود كه حتي صوري ترين مشاركت سياسي توسط خودي ترين خودي هاي آن جريان تحمل نشده و اين عدم تحمل در قبال مشاركت جويي خود را به زيور قرائت فرقاني و وحدت «حزب» مي آراسته است. در واقع هدف واقعي رجوي انحلال مشاركت سياسي و انحلال مشاركت جويان در هويت يكه و منفرد خود بود. به اين ترتيب گزينه انحلال طلبي بر ضد مشاركت جويي سياسي در چارچوب يك تفكر توجيهي «ناب گرايانه» مي يابد: مجاهدين خلق در تبيين اصل چهارم از مبحث «تضاد فرد و سيستم» مي گفتند: «اگر در هستي ارتقايي وجود دارد تجلي آن فقط در يك راه است و آن هم راه سازمان است. »
ناب گرايي مجاهدين خلق ]منافقين[ پيوندي تنگاتنگ با ايده «تجلي» به مفهوم پيشگفته داشت كه مطابق آن «يك» و فقط يك قرائت ناب از متون ديني وجود دارد كه منحصر به همان «يك» حزب و جريان «پيشتاز» است. اگر چنين مدعايي درست باشد بنابراين هيچ راهي به جز اينكه همه جريانات ديگر خودشان و فهم شان را در همين «يك» حزب منحل نمايند تا از «شرك» خلاصي يابند! و «ناخالصي ها» و «زنگارهاي طبقاتي» را در آن تنها آبراهه «تكاملي» بشويند و بروبند، نمي ماند.
009894.jpg

در سرزمين ما قاريان قرائت فاشيستي از مليت و ايرانيت نخستين مبدعين مرزكشي هاي ناب گرايانه بودند، آنها نخستين كساني بودند كه در دوران رژيم شاه اسلام و سپس انقلاب اسلامي را به عنوان امري «غيرخودي» و «عربي» معرفي كردند و قاريان قرائت فاشيستي از دين با وام گرفتن همين قواعد «بيگانه سازي» و «عربي نماياندن» به «غربي نماياندن» حقوق بشر و دموكراسي و جامعه مدني مبادرت ورزيدند. قاريان قرائت فاشيستي همچنين ميراث بر انديشگي منافقين و گروه فرقان هستند كه «مدرن» و «امروزي» كردن دين در نزد آنها به شكل جلوه كشيدن تاريخ قيامت و انطباق آن با تصفيه ها و اعتراف گيري ها و محاكمات درون گروهي جلوه گر مي شد. در جريان همين گذار پنهان از يك متن ديني به يك متن فاشيستي است كه آنچه كه مربوط به داوري الهي در روز قيامت است به امري روز آمد تبديل شده و «روز داوري» به دست خداوند را به روز مرزبندي خونين و خشونت بار بين «خالص» و «ناخالص» بدل مي سازد. تعيين درجه خلوص بنده كه امري است منحصراً الهي، واگذار مي شود كه ايدئولوژي هاي فاشيستي و پيشافاشيستي معاصر از طرق بت سازي تعيين كرده اند.
سلسله عمليات افشاگري و اعتراف گيري در فضاي پيشگفته اگر چه خود را با نام «انقلاب» و اسامي شريفي توجيه مي كنند اما در نهايت آن واژگان شريف به دست كساني كه در يك فضاي سرشار از تمايزگذاري هاي هويتي آنها را تلفظ مي كنند چيزي جز اسم مستعار همان عمليات اعترافي نيست. منظور ناب گرايان از «انقلاب» در چارچوب چنين ادبياتي هرگز اشاره به انقلاب واقعاً موجودي نيست كه توسط همه اقشار مردم واقعاً موجود بر پا شد و در امتداد منطقي خود به برآمد يك سلسله نهادهاي انتخابي توسط همان مردم راه برده است، كاملاً به عكس، منظور نوعي «وعده تاريخي» است كه علي القاعده مي بايست در خصوص حزبي خاص و جرياني خاص محقق گردد و اگر هم در عالم واقع چنين نشده لابد «اشتباهي» و يا حتي «خيانت» و «سرقتي» در مسير واگذاري آن «امانت» پيشين رخ داده است كه بايد رفع و با آن مقابله گردد. به اين اعتبار مفهوم «سرقت انقلاب» كه توسط رجوي در توصيف انقلاب اسلامي به كار مي رفت دقيقاً بر مبناي همين درك تاريخ پرستانه پيشگفته توجيه و تفسير مي شد كه بر مبناي آن گويي پيك «تاريخ» در مسير ابلاغ حكم «انقلاب» دچار اشتباه شده و يا كساني در مسير آن «پيك» و «صاحب اصلي انقلاب» سبز شده و آن ابلاغيه را «سرقت» كرده اند! به همين منوال تعبير «سرقت اصلاحات» كه توسط ناب گرايان متعلق به صفوف اپوزيسيون خارج كشوري در توصيف اصلاحات موجود و اصلاحات پساخردادي ابداع گرديد از همان منطق تبعيت مي كند كه به موجب آن افراد و جرياناتي به نحوي پيشين و مستقل از اينكه مردم آنها را انتخاب كنند بنابر «ماهيت» و «ذات» خود مي بايست جزو «برگزيدگان تاريخ» به شمار روند و اگر چنين نشود لابد «سرقتي» و «خيانتي» رخ داده است.
مي بايست قرائتي مهربانانه از مفهوم «حزب الله» به دست داد كه خويشاوندي خدا و انسان را در پاي «قوم و خويش بازي» صهيونيستي از مفهوم «يهوه» و يا در پاي اسطوره «قوم برگزيده» و «طبقه برگزيده» و «صنف برگزيده» قرباني ننمايد. شهيد مطهري گويي پاسخ هگل را درباره رابطه عاشقانه بين «محدود» و «نامحدود» مي داد و يا گويي قرائت مهربانانه خود را از قرآن بر ضدقرائت فرقاني از «حزب الله» علم مي كرد، آنگاه كه در تفسير سوره فتح به تشريح و توضيح اين تعبير شريف قرآني مي پرداخت. در قرآن آن چنان كه آيت الله مطهري به ما معرفي مي كند ما با يك «حزب الله» ديگر مواجه هستيم. حزب الله قرآني متمايز با حزب الله فرقاني خصلت گفت وگويي را حتي تا مرتبه ديالوگ بين انسان و خداي خود ارتقأ مي دهد.
حزب الله به اين معنا، يعني معنايي كه مطهري به ما مي آموزد، يكي از زيباترين تعابير قرآني است و به تعبير امروزي، مرز اساسي و مرزبندي نهايي خداي قرآني با خداي خشك و بي روح و خشن فلاسفه را نشان مي دهد. اگر ذهنيت خودمان از تئوري هاي لنيني و از التقاط «حزب پيشاهنگ» با «حزب خدا» آزاد كنيم و به نحوه پيوند بين «حزب» ناس و خدا بينديشيم اولين سوالي كه مطرح مي شود اين است كه اساساً حزب خداوند يعني چه؟ مگر خداوند العياذبالله نيازمند آن است كه حزب تشكيل بدهد و خود به تشكيل «كميته مركزي» و غيره بپردازد؟! اگر از مفهوم حزبي و تشكيلاتي و محاكمات حزبي ذهن خودمان را آزاد نماييم در آن صورت مي توانيم آمادگي دريافت مفهوم «دوستانه» و «گفت وگويي» اين تعبير شريف را به شيوه اي كه شهيد مطهري به ما مي گويد كسب نماييم.
«خداوند غني مطلق و بي نياز از همه عالم و عالميان است... ولي تعبيرات خداوند متعال در قرآن آنچنان دوستانه است كه گويي دوستي با دوستي سخن مي گويد: اي انسان ها بياييد خداي خودتان را ياري كنيد. در واقع «خودياري» را «خداياري» تعبير مي كند. اي اهل ايمان ياوران خدا باشيد، حزب الله باشيد، جندالله باشيد. در قرآن چندين بار تعبير «حزب الله» و «جندالله» آمده است. (۱۰)
ملاحظه كرديد! سخن از «تشكيل حزب توسط خداوند» و مداخله جانبدارانه خداوند به نفع يك حزب واحد نيست، سخن از اين نيست كه فيض الهي در صنف خاصي تجسد و تجلي انحصاري يافته، كاملاً به عكس، سخن از يك فيضان عام و جهانشمول است و سخن از سخنگويي خداوند با بندگان خود مي رود. حزب الله «مهر»، حزب الله «دوستي متقابل»، حزب الله «گفت وگو» امروزه شايد تعابير غريب به نظر برسد ولي شهيد مطهري مرزهاي عقيدتي مفهوم «خداياري» و «خودياري» قرآني با خداي فلاسفه را در همين چيزهايي مي جويد كه اين قدر براي ما «غريب» مي نمايد و به گوش ما ناآشنا است.
پي نوشت:
۱. مطهري؛ قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ؛ ۴۰ تا ۴۲ چاپ مشهد، سال ۵۴.
۲. گروه فرقان؛ جزوه تفسير قرآن؛ نقل از مطهري؛ مجموعه آثار؛ جلد ۱ ص ۴۶۱
۳ و۴. مطهري؛ دروس فلسفه تاريخ؛ نوار ،۶۱ بهار ۵۶.
۵. مطهري؛ فلسفه تاريخ؛ جلد ،۱ ص ۱۱۱.
۶. مطهري؛ دروس فلسفه تاريخ؛ نوار ۵۲: ارديبهشت ۵۶.
۶. كنفرانس برلين نقطه آغاز مرزكشي چنگيز پهلوان و برخي از چهره هاي اپوزيسيون خارج كشوري با اصلاح طلبان داخل كشور بود كه مطابق آن نيروهاي معيني بنابر «ماهيت» و بنابر «جايگاه تاريخي» خود مطابق رسالتي خود گمارده از جانب «تاريخ» جزو اصلاح طلبان «واقعي» قرار گرفته و بقيه اصلاح طلبان واقعاً موجود در داخل كشور در رديف «سارقين اصلاحات» طبقه بندي مي شوند. اين مرزبندي اگر چه مورد پذيرش چهره هاي آزادانديش و مستقل اپوزيسيون قرار نگرفت ولي مشترياني در اين سوي قضيه در جانب تنگ نظران داخلي يافت.
۸. مطهري؛ سلسله يادداشت هاي استاد؛ جلد اول، ص ۱۶۹.
۹. مطهري؛ مجموعه آثار؛ جلد۱.
۱۰. مطهري؛ آشنايي با قرآن، جلد هفتم، ص ،۴۰ انتشارات صدرا.

كارتل ها در تهران
نگاه شركت هاي نفتي به بازار ايران
009903.jpg

گروه اقتصاد ـ رضا زندي: بي شك بازار نفت و گاز ايران، آنقدر جذاب است كه كارتل هاي بزرگ نفتي عليرغم برخي فشارها، براي برنده شدن در مناقصه هاي آن، روزشماري كنند. در هفته آخر فروردين ماه، مديران اكثر شركت هاي معتبر بين المللي (شما شركت هاي آمريكايي را مستثني كنيد) راهي تهران شدند تا هم در جريان آخرين تحولات صنعت نفت ايران قرار گيرند حضور كارتل هاي نفتي در تهران امسال با التهابي كه سايه جنگ بر منطقه حاكم كرده هم نشان از امنيت ايران دارد و هم تمايل مضاعف آنان براي سرمايه گذاري.گرچه جزء نمودار و تابلو و دو ميز و چند صندلي چيز ديگري در اين غرقه نيست اما وزير نفت به هنگام بازديد از آن به دكتر استات مدير بخش ايران (BG) گفت به طور ويژه از فعاليت هايش در ايران حمايت خواهد كرد.
• آقاي استات، فعاليت شما در ايران به چه شكلي انجام مي شود؟
(BG) به عنوان نخستين حمل كننده گاز در دنيا بازارهاي خوبي در هند و جنوب اروپا براي گاز دارد. ما اكنون با NIOC پروژه مشتركي را پيگيري مي كنيم براي ساخت يك پالايشگاه LNG در عسلويه اين را هم مي دانيد كه در حال حاضر چيزي به نام LNG از ايران صادر نمي شود.
•بر اساس طرح وزارت نفت كساني كه پالايشگاه LNG مي سازند بايد خود محصولشان را بفروشند. آيا شما بازار محصول LNG ايران را داريد؟
بله. ما در حال حاضر ۶ كشتي حمل LNG داريم و بازارهاي خوبي نيز در هند و جنوب اروپا براي صادرات آن در اختيار داريم.
• ساخت اين پروژه را چه زماني آغاز خواهيد كرد و چه زماني پروژه به اتمام مي رسد؟
اميدواريم بتوانيم تا اواخر سال ۲۰۰۳ عمليات اجرايي آن را آغاز كنيم و اگر اين اتفاق بيفتد در سال ۲۰۰۶ آن را به اتمام خواهيم رساند. البته بايد بگويم كه اين پروژه واقعاً به بزرگي پروژه اي است كه در قطر انجام مي دهيم. حال همه چيز دست NIOC است.
• آيا شركت BG زير نظر دولت انگلستان است؟
خير، BG مدتي است كه به عنوان بخش خصوصي فعاليت مي كند و دولتي نيست.
• نمايشگاه را چه طور ديديد؟
نمايشگاه بسيار خوب بود و ما اميدواريم بتوانيم در ايران فعاليت خوبي داشته باشيم. شركت هاي BG و شل و دو شركت ديگر مشغول مذاكره و بررسي براي ساخت ۴ كارخانه توليد LNG در عسلويه هستند كه با مشاركت چهار شريك ايراني انجام خواهد شد. ظاهراً قرار است در كارخانه اي كه شركت BG و NIOC به طور مشترك مي سازند روزانه بيش از ۱۰۰ هزار متر مكعب LNG صادر شود. شركت استات اويل نروژ كه به نظر مي رسد اين روزها با اقبال خوبي در وزارت نفت روبه روست، غرفه اي بزرگ در دومين طبقه سالن اصلي نمايشگاه دارد. اين شركت كه چند سالي است فعاليتش را در ايران آغاز كرده، توانسته است در پروژه هاي بزرگي خود را شريك وزارت نفت كند. هارالدفين ويك مديرعامل استات اويل دعوتم مي كند تا در اتاق پشت غرفه به گفت وگو بنشينيم.
• آقاي فين ويك استات اويل در حال حاضر در ۳ پروژه اهواز ـ مارون و بي بي حكيمه براي افزايش ظرفيت اين ميادين حضور دارد. نتايج مطالعاتتان چه موقع منتشر خواهد شد؟
نتايج مطالعاتمان براي افزايش سه ميدان نفتي كه اشاره كرديد تا پايان تابستان به شركت نفت جنوب منعكس خواهد شد و در حقيقت نقشه توسعه اصلي ميدان را، آن موقع ارائه مي دهيم.
• با توجه به مطالعاتي كه تاكنون داشته ايد، مي توانيد حدود تقريبي افزايش توليد ميادين را بگوييد؟
آقاي زنگنه هم دقيقاً مي خواهند پاسخ اين سوال را بدانند. ما هنوز مشغول بررسي تمام راه هاي ممكن هستيم. ما در حال بررسي هستيم كه چه قدر بايد سرمايه گذاري كنيم. چند چاه اضافه بايد حفاري كرد و چه قدر گاز بايد در ميدان تزريق شود. بنابراين هنوز نمي توان پاسخ قطعي به سوال شما داد.
• آيا نروژ خودش تجربه اي در خصوص افزايش توليد ميادين نفتي دارد؟
بله، ما تنها در يك ميدان توانستيم توليدمان را ۳۰ درصد افزايش دهيم. در اين ميدان قرار بود از سال ۸۸ تا سال ۹۵ توليد ميدان را از ۱۰۰ هزار بشكه در روز به ۴۰۰ هزار بشكه برسانيم كه برخلاف تصور توليدمان به ۵۵۰ هزار بشكه رسيد. براي سال ۲۰۰۰ نيز بنا بود كه ۱۵۰ هزار بشكه افزايش توليد داشته باشيم كه اين رقم به ۲۲۰ هزار بشكه در روز رسيد و ما قرار داريم همان فناوري را در ايران به كار بگيريم.
• آيا در حوزه زاگرس يا در ۸ بلوك نفتي كه NIOC از هرمز تا آبادان مشخص كرده اكتشافي كرده ايد؟
مشتاقيم در سه ميدان بي بي حكيمه، مارون و اهواز مشاركت اجرايي در افزايش توليد داشته باشيم. البته در خليج فارس در بلوك هايي كه NIOC مشخص كرده اكتشاف هايي انجام داده ايم كه نتايجش اين روزها منتشر مي شود.
• يعني در اين بلوك ها به نفت هم رسيده ايد؟
بله. اما اين قدر نبوده كه هيجان زده مان كند. يك ماه و نيم پيش شركت ملي نفت اين بلوك ها را براي اكتشاف اعلام كرد. اما ما به غير از اين دو بلوك در بخش هاي ديگر خيلي تمايل به شركت نداريم. به نظر مي رسد در شمال آبادان ميدان هاي نفتي بهتري داشته باشيد.
• براي همكاري درازمدت با ايران برنامه اي داريد؟
بله، ايران براي شركت هاي خارجي جذاب است و استات اويل علاقه دارد يك چشم انداز درازمدت از ايران داشته باشد. شعارما اين است كه به آنچه مي گوييم عمل مي كنيم. بنابراين سخت در تلاشيم تا اعتماد شركت نفت را حفظ كنيم. براي سال ۸۲ نيز ايده هاي زيادي داده ايم، منتهي ترجيح مي دهيم وقتي اتفاق افتاد راجع به آن حرف بزنيم. سال ۸۲ سال بسيار حياتي خواهد بود. الان در ۴ پروژه شركت كرده ايم. لايه نفتي پارس جنوبي، فاز ،۱۱ پروژه L.T.G و پروژه زاگرس كه اگر در يكي دو تاي آنها هم برنده شويم براي ما كافي است.
• در همكاري هاي مشترك شما با پيمانكاران ايراني بحث انتقال دانش فني بسيار اساسي است در اين زمينه برنامه اي داريد؟
مهندسان ايراني از نظر تكنيكي خيلي عالي هستند. مشكل ايراني ها در امر مديريت پروژه هاي بين المللي است. ما درصدد هستيم تا تعدادي از دانشجويان را براي گذراندن دوره هاي مديريت پروژه به نروژ اعزام كنيم. پس از اينكه تحريم هاي ايالات متحده، شركت هاي آمريكايي را از پروژه هاي نفتي ايران دور كرد، شركت فرانسوي توتال فيناالف وارد ميدان شد و قرارداد فازهاي ۲ و ۳ پارس جنوبي را به همراه پتروناس مالزي و گاز پروم روسيه از آن خود كرد. اين در شرايطي رخ داد كه توتال نيز زير فشار اعمال تلافي جويانه از جانب كاخ سفيد قرار داشت. توتال مزد اين حركت را گرفت هم قرارداد خوبي با NIOC امضا كرد و هم اعتماد مديران نفتي كشور را تا حدود زيادي جلب كرد تا آن جا كه رئيس جمهور خاتمي در مراسم افتتاح اين فازها رسماً از اين شركت به جهت همكاري خوبش تشكر كرد. فرانسوا وتيه، نماينده گروه توتال فيناالف در ايران از همكاري NIOC و شركت متبوعش به نيكي ياد مي كند و مي گويد آن قدر همكاري ما خوب بود كه در مناقصه فاز ۱۱ پارس جنوبي شركت كرديم و مايليم كه در اين فاز برنده شويم.
• برخي مي گويند توتال بازار LNG در اختيار ندارد بنابراين در ساخت پالايشگاه LNG نمي تواند شركت كند.
توتال بازار بسيار خوبي در زمينه صدور گاز در جهان دارد و هم زمان علاوه بر مناقصه فاز ۱۱ در مناقصه مربوط به ساخت پالايشگاه LNG نيز شركت داريم.
• نظرتان درباره شكل گيري پيمانكاران عمومي در ايران چيست؟
از سال ۱۹۹۵ كه توتال پروژه هايش را در ايران آغاز كرد تا به امروز پيمانكاران ايراني پيشرفت بسيار خوبي داشته اند و دانش فني خود را در حد استانداردهاي بين المللي رسانده اند.
ما هم كوشيده ايم در پروژه هايمان كيفيت پيمانكاران ايران را بالا ببريم. شما پتروناس مالزي را ببينيد اين شركت يك روز به عنوان پيمانكار ساده با توتال شروع كرد و امروز خودش پروژه هاي بزرگ مي گيرد.
• در ميدان اهواز، مدارك مناقصه را ارائه كرده ايد؟
ايران پتانسيل هاي فراواني دارد كه بايد بتواند از ميادين نفتي خود حداكثر استفاده را ببرد. در اين راه نيز محتاج سرمايه و دانش فني است. ما در ميدان اهواز شركت كرده ايم و در هر پروژه اي هم كه برايمان جالب توجه باشد شركت خواهيم كرد.
• شرايط جديد منطقه شما را از ادامه سرمايه گذاري در ايران منع نمي كند؟
خير، به هيچ وجه. توتال سياستش را در ايران عوض نخواهد كرد. بنابراين ما سرمايه گذاري مان را در بخش هاي مختلف صنعت نفت ادامه خواهيم داد و مفتخريم كه همكاري خوبي با ايراني ها داشته باشيم. فرصت كوتاه فرانسوا وتيه امكان طرح سوالات بيشتر را گرفت. اما بسياري از كارشناسان شركت هاي نفتي ديگر احتمال حضور توتال را در فاز ۱۱ پارس جنوبي بيشتر از ساير رقبا مي دانند. گرچه همه بحث ها در حد نظر است و خيلي قابل اتكا نيست. آنچه مهم است بررسي هاي NIOC است و اولويت هاي منافع ملي مان. كمي آن طرف تر از غرفه توتال، تابلوي شركت آجيپ ايتاليا به چشم مي خورد. يك نفر ايتاليايي بيشتر در غرفه نيست آن هم معلوم نيست چه سمتي دارد. وقتي خود را معرفي مي كنم فوراً مي گويد سياست شركت ما اين است كه با روزنامه ها مصاحبه نكنيم. حال چرا؟! براي خود من كه مشخص نشد. اما در عوض هارالد فوتلند مدير تداركات و مجري پروژه اناران شركت هيدروزاگرس نروژ از يك گفت وگوي كوتاه استقبال مي كند. «از سال ۱۹۹۸ به ايران آمديم. در آن زمان اسم شركت ساگا بود كه همين ساگا قراردادي را براي پروژه اناران با NIOC امضا كرد. در آوريل ۲۰۰۰ هيدروزاگرس، ساگا را خريد. » فوتلند در خصوص پيشرفت پروژه اناران مي گويد: «در حال حاضر علاوه بر مين روبي زمين ها قسمت اعظم لرزه نگاري را نيز انجام داده ايم و تنها ۳۰۰ كيلومتر ديگر مانده كه تا يك هفته ديگر كارمان تمام خواهد شد و شروع به حفاري مي كنيم.»
• شما قرار بود حفاري در اناران را يك ماه پيش شروع كنيد؟
درست است. اما به خاطر شرايط جنگي در منطقه اين كار را نكرديم چون پرسنل شركت را از منطقه خارج كرديم. اناران نيز يك مخزن پيچيده است.
• حفاري چه قدر طول خواهد كشيد و چند حلقه چاه حفر خواهيد كرد؟
۱۲۰ روز برنامه حفاري براي يك حلقه چاه طول مي كشد. و بناست ۵ حلقه چاه حفر شود.
• آيا هيدروزاگرس علاوه بر اكتشاف، استخراج اناران را نيز به عهده دارد؟
خير، استخراج يك مناقصه جديد مي طلبد و به عهده NIOC است.
پيش از آغاز نمايشگاه گمان خيلي ها اين بود كه BP به خاطر شرايط جنگي منطقه و نقش انگليس در حمله به عراق در نمايشگاه نفت، گاز و پتروشيمي شركت نمي كند. اين گمان به شايعه بدل شد و تا جايي پيش رفت كه ظاهراً دولت انگليس نيز نامه اي در اين خصوص به سفارتشان در تهران فرستاد. در نخستين روز اما غرفه BP را در طبقه اول سالن مپنا ديديم. حتي ديويد دالتون، مدير بخش ايران در شركت BP هم در نمايشگاه حضور داشت.
• آقاي دالتون! ارزيابي شما از همكاري با NIOC در پروژه هاي نفتي ايران چيست؟
BP در سال هاي اخير در مناقصه ۲ پروژه بزرگ ايران شركت كرده است. يكي فاز ۱۱ پارس جنوبي و ساخت LNG و ديگري پروژه ميدان نفتي اهواز. در اين سال هايي كه همكاري مان شروع شده روابط بسيار مثبتي با NIOC داشته ايم. ما بر اين باوريم كه با مشاركت ايران و استفاده از تجربيات مشترك قادر خواهيم بود به ارزش هاي واقعي دست يابيم. BP مي تواند تجربه جهاني اش را در اختيار NIOC قرار دهد و شركت نفت هم دانش محلي خود را در اختيار BP قرار دهد. به هر شكل ما بر مبناي استراتژي اي كه وزارت نفت تعيين مي كند تصميم خواهيم گرفت.
• در پروژه LNG و بازاريابي اين محصول فعاليت تان به كجا رسيد؟
BP با مشاركت NIOC و شركت ريلاينس هند مشغول انجام مطالعات امكان سنجي براي توليد و صادرات LNG ايران به هند و ساير بازارهاي جهاني از جمله اروپا به خاورميانه، چين و ايالات متحده است.
• به غير از ۲ پروژه اي كه به آن اشاره كرديد BP هيچ طرح اكتشافي در ايران ندارد؟
دو طرح مطالعاتي مشترك ديگر با شركت ملي نفت داريم كه در خصوص امكان اكتشاف در منطقه دزفول و رشته كوه هاي زاگرس است.
• شما چه امكاني را براي صنعت نفت ايران مي توانيد فراهم كنيد؟
ما پيشنهادهاي روشني به شركت نفت ارائه كرده ايم. BP مي تواند صادرات جديد و پرسودي را براي ايران فراهم كند. همچنين دسترسي ايراني ها را به بازارهاي مالي و تكنولوژي پيشرفته تسهيل نمايد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   علم  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |