اگر فردي پيدا شد كه براي ساخت شاهين ميلياردها تومان هزينه كرد براي ساخت باشگاه پرسپوليس افراد بي شماري هستند كه ده ها ميليارد تومان هزينه كنند اما چرا پرسپوليس امروز فقط دهاني به وسعت و عمق كيلومترها است كه هر چقدر اسكناس سبز در آن مي ريزي پر نمي شود
امين ساكت
وقتي مصاحبه علي پروين را خواندم كه گفته بود: «آقاي كاشاني اگر خيلي راست مي گويد چرا وضعيت شاهين را درست نمي كند؟ همه ديدند كه شاهين به چه روزي افتاده. ايشان هم امتحانش را قبلاً پس داده!» ياد روزي افتادم كه جعفر كاشاني در تقلا براي گرفتن سيمان - براي ساخت مجموعه شاهين - بود. ياد روزي افتادم كه به اتاق محقري رفتم كه رنگ كرم ديوارش به دل مردگي مي زد. اتاقي كه درست روبه روي چند دستشويي بود و او تمام اين سال ها به اجبار شرايط را تحمل كرد. روزي وارد اتاقي شدم كه روبه رويش ساختمان مجللي بالا رفته بود، ساختماني كه بخشي از مجموعه ورزشي شاهين بود اما چرا علي پروين از اين جمله برآشفته كه پرسپوليس نياز به تغيير فرهنگ دارد؟ تغيير فرهنگ امروزي پرسپوليس يعني كنار رفتن علي پروين؟ فرهنگ امروز پرسپوليس چه دارد؟
چرا بايد تغيير كند؟ امروز مي خواهم بنويسم اين جملات حاصل قلم كسي است كه روزي اگر كسي حتي به نام پروين هم توهين مي كرد با شديدترين برخوردش مواجه مي شد. آقاي پروين، من، طرفدار قديمي تان مي نويسم:
۱ از كجا شروع كنيم؟ از اواخر دهه ۴۰ يا حتي اوايل دهه
۵۰. آن زماني كه كاشاني كاپيتان تيم شما بود. از آنجايي كه بزرگ تر تيم تان بود. كاپيتان تيم ملي، شاهين، پيكان، پرسپوليس. آن روزها كه جعفر كاشاني تا حد دبير اولي در وزارت امور خارجه ارتقا يافته بود. بازيكني كه به دليل شان پايين جامعه فوتبال از حضور در اين رشته منع شده بود.
آقاي پروين، پس در دوران بازيگري، جعفر كاشاني بازيكن كوچكي نبود. به دليل تحصيلات و شغلش هم جايگاه اجتماعي بالايي داشت. شايد شما هم ندانيد كه كاپيتان تيم شما چگونه هدايت كننده واقعي باشگاه پرسپوليس بود. پس او آدم كوچكي نبود. او نخواست كه اسطوره فوتبال باشد، درست برخلاف شما. اگر او با توجه به قدرت و توانايي اي كه داشت در پرسپوليس مي ماند به نظر شما جايگاه علي پروين كجا بود؟ مگر علي پروين در گذشت زمان علي پروين نشد؟ استمرار حضورتان مگر راهي براي جاودانه شدن نبود؟
۲ به چه سالي برگرديم؟ سال هاي ۱۳۵۳ تا ۱۳۶۵؟ به
دوراني كه شما هنوز فوتبال بازي مي كرديد و هر روز عكس شما بر روي مجلات چاپ مي شد و در مقابل جعفر كاشاني به عنوان ديپلمات در كشورهايي چون انگلستان، آلمان، امارات و. . . حضور داشت؟ او در ميان خواص محبوب شد و شما در ميان عامه مردم. تفاوت شما با او چه مي توانست باشد؟
به سال هاي ۱۳۶۵ تا همين امسال برگرديم؟ به سالي كه شاهين زمين خورده را دكتر اكرامي سپرد دست جعفر كاشاني تا دوباره بسازدش. چرا هيچ كدام از شاگردان شاهين براي اين كار انتخاب نشدند؟ تاكنون پرسيده ايد چرا شما هيچ گاه نخواستيد شاهين را احيا كنيد؟
اما جعفر كاشاني از سال ۱۳۶۵ كارش را آغاز كرد. او بارها گفته كه اول باشگاه شاهين و بعد تيم شاهين. او سال ها است كه ديده پرسپوليس يا استقلال چه روزي دارند. او سال ها است كه مي داند پرسپوليس چرا همين است كه ۲۰ سال قبل بود. او سال ها است كه مي داند براي رشد فوتبال ابتدا بايد بستر آن آماده شود. پس كارش را با همين تفكر آغاز كرد. فردي مثل هاشم زاده را پيدا كرد. مذاكره كرد. براي حضور و كمكش از او درخواست كرد. او هم وارد جنگي شد كه شما هم نمي دانيد. در پايان فاز اول باشگاه كه شامل ساختمان استخرها، سالن هاي سونا و جكوزي، بدنسازي و. . . است تنها دو ميليارد و پانصد ميليون براي باشگاه هزينه شده بود. ساخت فاز دوم هم در پي آن شروع شد. ساختمان اداري، پزشكي، كتابخانه، خوابگاه ها و. . . در اين فاز هستند و فاز سوم ورزشگاه بزرگ شاهين است كه محل آن حوالي شهريار تهران است. او معتقد است كه اين گونه مي توان تيم شاهين را ساخت. فرهنگ شاهين را به وجود آورد. فرهنگي كه در آن بازيكن در حين تحصيل فوتبال بازي مي كند، بازيكن پس از تمرين در محل هاي مخصوص باشگاه درس مي خواند، زبان مي آموزد و آخرين روش هاي فوتبال نوين را در آكادمي كوچك شاهين فرا مي گيرد.
آقاي پروين، حتماً دوستان مي توانند محاسبه كنند كه از سال ۱۳۶۵ تا امسال چند سال گذشته است، بله، ۱۶ سال. اينجاست تفاوت شاهيني كه روزي اوج مي گيرد و پرسپوليسي كه امروز را به روزمرگي مي گذراند.
۳ آيا شما حاضريد كه ۱۶ سال در خفا و سكوت براي
ساخت پرسپوليس تلاش كنيد؟ چه كسي است كه نداند اگر فردي پيدا شد كه براي ساخت شاهين ميلياردها تومان هزينه كند براي ساخت باشگاه پرسپوليس افراد بي شماري هستند كه ده ها ميليارد تومان هزينه كنند. اما چرا پرسپوليس امروز فقط دهاني به وسعت و عمق كيلومترها است كه هر چقدر اسكناس سبز در آن مي ريزي باز هم چشم انتظار گوني هاي بعدي است. تفاوت هاي شما دقيقاً از همين جا آغاز مي شود. او در فوتبال شاهين اوج گرفت و هدايت كننده اصلي پرسپوليس در روزهاي پيش از انقلاب بود اما شما فقط بازيكن نخبه آن روزگار بوديد. تحصيلات شما را هم كه كسي با هم قياس نمي كند. اما مهم ترين تفاوت شما در نوع نگرش به قدرت تيمي است. به اعتقاد او تيمي قدرتمند است كه محفل و محملي براي قدرت داشته باشد كه آن جز باشگاه با تاسيسات كافي نيست. اما شما معتقديد پرسپوليسي قدرتمند است كه هر ساله به هر روشي كه شده پول تهيه كند و قهرمان ليگ شود. او در خفا ساخت كه آيندگان بهره برداري كنند. آيندگاني كه نام شاهين را با جعفر كاشاني خواهند شناخت حتي اگر سال ها بگذرد و نسل ها بيايند و بگذارند و بروند. در مقابل شما چه براي آيندگان خواهيد گذاشت؟ نسل هاي فردا از شما چگونه ياد خواهند كرد، اصلاً چيزي از شما خواهند دانست؟ فردا كه شما برويد پرسپوليس حاصل تلاش هاي پس از انقلاب شما تنها تپه اي ويرانه است كه فقط جايگايش موزه ها است اما فردا روز شاهين اوج خواهد گرفت، درست در روزي كه پرسپوليس به زمين خواهد نشست.
اما نكته ديگري هم وجود دارد و آن بيماري جعفر كاشاني است. جابه جايي مهره هاي ستون فقرات، مشكلات وبيماري در ناحيه كمر و زانو، بيماري هايي است كه بارها او را تا پاي عمل كشانده ولي همچنان با او هستند. او با تمام اين شرايط همچنان فعاليت مي كند و روزي به اين آرزويش خواهد رسيد: «من مي خواهم شاهين هواپيماي خصوصي داشته باشد، بازيكنانش با بهترين اتومبيل هاي جهان سر تمرين بيايند، مدير عاملش اتاقي باشكوه داشته باشد، اما همه اينها را بايد از امروز ساخت. شايد به عمر من كفاف ندهد ولي اين تصوير فردايي است كه ما امروزش را پايه ريزي كرده ايم. »
۴ اما آقاي پروين از اختلافات دروني باشگاه شاهين چه
اطلاعي داريد؟ از پيراني كه ديروز در كنار كاشاني بودند اما با افتتاح مجموعه ورزشي شاهين بر سر ميراث بر روي هم شمشير مي كشند. پيرمردي كه مدعي است «من از اين فوتبال چه برده ام؟» را شما ديده ايد؟ يا بازيكن محبوب ديروزهاي فوتبال را كه مثل شما - آن هم به دليل اينكه سهم اش از باشگاه شاهين را مي خواهد - فكر مي كند سازمان بايد به داد شاهين برسد چون اين باشگاه ويرانه شده است. آقاي شيرزادگان، شما چطور به خودتان اجازه داديد افكار عمومي را ابله ترين انسان ها فرض كنيد كه آنچه تماشايي است و امروز در شرق تهران وجود دارد را رويا فرض كنيد و از ويرانه صحبت كنيد؟
ميراث خواران امروز باشگاه شاهين فرزندان قد و نيم قد شاهين نيستند، پيراني هستند كه مشخص نيست اگر سرما بخورند جان سالم به در خواهند برد يا خير. آقاي پروين مي دانيد كه درآمد مدرسه فوتبال شاهين در تابستان گذشته حتي يك سوم هزينه هايش هم نبوده؟ شما حاضريد به بچه هاي امروز با هزينه شخصي تان فوتبال آموزش دهيد؟ و دوباره ياد صحبت بازيكن سابق فوتبالي افتادم كه در جواب سوال «چقدر از مدرسه فوتبال درآمد داشتي؟» با لحني تلخ بگويد: «هيچ، خوب نبود، همش ،۱۰ ۱۵ ميليون. » باز بايد بگوييم كه شاهين چه ويران شده اي است كه فقط از آن نامي باقي مانده؟
آقاي پروين نمي دانم دليل ناراحتي شما از فردي مثل جعفر كاشاني چيست، اما به خوبي شب ميهماني نشريه پرسپوليس را به ياد مي آورم. آن شب بيش از نيمي از وقت من صرف تماشاي رفتار شما و اطرافيانتان شد. آن روز متوجه نشدم چرا وقتي جعفر كاشاني وارد ميهماني شد شما اخم كرديد و در گوشي با نفر كنار دستتان صحبت كرديد. متوجه نشدم چرا وقتي حسين محلوجي از كاشاني پشت تريبون تعريف كرد باز هم ابروهاي شما درهم رفت. اما شايد امروز بتوانم خط ربط براي آن پيدا كنم.
۵ آقاي پروين معناي هيات مديره در جايگاهي مثل موسسه
فرهنگي ـ ورزشي پرسپوليس چيست؟
آيا هيات مديره همان گروهي است كه بايد كاسه در دست، زنگ خانه تمام طرفداران را بزند تا پول جمع كند؟ آيا هيات مديره جمعي است كه مي نشيند و پول هايي كه قرار است به تيم بدهند مي شمارد؟
هيات مديره كدام موسسه يا سازمان وارد فعاليت هاي اجرايي شده كه در پرسپوليس اين گونه شود؟ مگر طبق تعريف هيات مديره محلي براي برنامه ريزي و تصميم گيري براي آينده باشگاه نيست و مجري تصميمات آن، مديرعامل نيست. خوشبختانه پرسپوليس امروز، مديرعاملي دارد كه خود را مدير شرايط بحراني مي داند، پس از عهده اين بحران نيز برخواهد آمد.
۶ دقت كه مي كنم، مي بينم تمام اين ها را براي خودم
نوشتم. براي آن طرفداري كه نمي داند ۸۰۰ ميليون پول مهدوي كيا چطور خرج شد. براي آن كسي كه جعفر كاشاني را نمي شناسد و فردا يا پس فردا احتمالاً در استاديوم به او فحش خواهد داد. براي آن جواني كه از مدرسه اش مي زند تا تمرين پرسپوليس را، چهره محبوبش علي پروين را از نزديك ببيند.
براي خودم و تمامي همصنفانم. تمام آن هايي كه نمي دانند كاشاني شاهين چه زماني عمل جراحي دارد يا جمشيد محمدي با سرطان چگونه مقابله مي كند يا محراب چگونه از شاهين طرد شد و چگونه مرد ولي اگر روزي گذر فلان دوست علي پروين از ۲۰ كيلومتري درمانگاهي رد شود، تيتر با عكس اختصاصي شان همين است. دوستاني كه مي دانند چه كساني قابل حمايت و احترامند اما تيراژ و خواست مديران مسئول و سرمايه گذاران آن ها را به خوابي برده كه زمستانش تمام شده و شبيه مرگ است.