زنان روستايي ـ بخش پاياني
باورهاي فرهنگي
|
|
اشاره : اين مقاله كه قسمت نخست آن ديروز از نظرتان گذشت به بررسي فرهنگ مشاركتي زنان و متغيرهاي تأثيرگذار بر آن در جامعه روستايي مي پردازد. جامعه آماري اين تحقيق زنان روستايي استان زنجان است.
در بخش نخست تعريف مفاهيم و مباني نظري از نظرتان گذشت اينك ادامه بحث را پي مي گيريم. .
۳- تعريف نظري و عملي متغيرهاي تحقيق:
- فرهنگ مشاركتي
فرهنگ مشاركتي به آن دسته از تمايلات، گرايشات و جهت گيري هاي ذهني- رواني فرد اشاره دارد كه آمادگي و قدرت پاسخگويي و حضور در وضعيتهاي مختلف نيازمند به مشاركت را شامل مي شود.
از اين براي ساخت اين شاخص از ابعاد زير استفاده گرديد:
۱- تقدير گرايي يا خردگرايي
۲- تمايل به كار گروهي يا تمايل به كار فردي
۳- اعتقاد به خير محدود يا كارايي و اثربخشي
لازم به توضيح است كه فرهنگ مشاركتي (كه نشان از تمايل بالقوه افراد به مشاركت است) به همراه «رفتار مشاركتي» (كه ميزان مشاركت بالفعل زنان در كارهاي سنتي، خانوادگي و سازمان يافته يا اجتماعي است) با همديگر شاخص كلي تحقيق يعني «مشاركت زنان روستايي» را مي سازند.
الف- تقديرگرايي يا خردگرايي
لازم به توضيح مي باشد كه در اين تحقيق خردگرايي در نقطه مقابل تقديرگرايي مي باشد و به نظر مي رسد كه براي تبيين دقيق موضوع بهتر است در ابتدا به شرح و توصيف تقديرگرايي بپردازيم.
منظور از تقديرگرايي عبارت است از پذيرش بي چون و چراي وقايع و تسليم در برابر آنان، منبعث از انديشه اي كه وقايع را خارج از حيطه تسلط انساني مي داند. (ساروخاني: ۱۳۷۳، ص ۲۶۳)
فرد خردگرا معتقد است كه او قادر است كه سرنوشت خود را تغيير دهد. اما در سرنوشت گرايي مفرط همه امور و پديده ها در زندگي فرد مبتني بر شانس و اقبال و سرنوشت است، به گونه اي كه فرد خود هيچ نقشي در بسياري امور و مسيرهاي زندگي خود ندارد و به عنوان كنشگري منفعل و بي اراده تابع نيروهايي است كه او را در فكر و رفتار هدايت مي كند.
جهت سنجش خردگرايي ، تقديرگرايي از معرفهاي زير استفاده شده است:
۱- اعتقاد به مشخص بودن سرنوشت افراد از قبل
۲- بهتر شدن وضعيت زندگي افراد از طريق همكاري آنها در امور روستا
۳- تسلط انسانها بر آينده خودشان
۴- ساخته شدن زندگي هر فرد با دستهاي خودش
ب- تمايل به كار گروهي يا كار فردي
مشاركت به معني كنشي هدفدار، ارادِي، اختياري (به معني آزادي دروني) با ويژگي كنش متقابل ميان كنشگر و زمينه اجتماعي و محيطي او و تقبل آگاهانه انجام امري يا بخشي از امور در شكل معاضدت، معاونت، همياري و همكاري از روي ميل ، رغبت ، نياز و با هدف بهبود زندگي اجتماعي مي باشد. در اين تحقيق براي شناخت روحيه همكاري يا تمايل به كار گروهي در بين پاسخگويان از معرف هاي زير استفاده گرديد:
۱- مفيد بودن مشورت با ديگران در هنگام برخورد با مشكلات
۲- بررسي مشكلات كار گروهي و شراكتي
۳- ميزان تمايل به شركت در انجمن ها، شوراها و...
۴- كاركردن مرد در بيرون از خانه و كاركردن زن در داخل خانه
۵- مشاركت تمام افراد روستا در برنامه ريزي ها و طرحهاي مربوط به امور روستا
ج- اعتقاد به «خير محدود» و «كارايي يا اثربخشي»
لازم به توضيح است كه داشتن تصور خيرمحدود باعث مي شود كه انسان فكر كند كه همه چيز در دنيا كم است و دنيا را مثل كيكي فرض مي كند كه اگر او از آن زياد نخورد، ديگران مي خورند و آن كيك تمام مي شود. اما كساني كه داراي تصور كارايي يا اثربخشي هستند، مي توانند اين نگرش را داشته باشند كه پيشي گرفتن يك نفر در زندگي به معناي ضرر و زيان او نمي باشد بلكه او نيز با كار و تلاش مي تواند به شرايط بهتر دست يابد.
براي سنجش اين شاخص از متغيرها يا معرفهاي ذيل استفاده گرديد:
۱- كم يا زياد بودن زمين
۲- كم يا زياد بودن ثروت
۳- دسترسي به مقام و قدرت به را حتي يا به سختي
۴- شرايط ايجاد راحتي، آسايش و امنيت
۵- تأثير پيشي گرفتن يك نفر كشاورز در امور زندگي بر ساير روستائيان
لازم به توضيح است كه پس از يكسان كردن جهت، گويه ها با همديگر تركيب شدند و شاخص هاي تحقيق ساخته شد وسپس با استفاده از دستور كدگذاري مجدد (Recode) و سيستم طبقه بندي بر حسب فواصل مساوي ميزان درجه آنها به سه دسته «كم، متوسط و زياد» تقسيم بندي گرديد.
۴- يافته هاي تحقيق:
الف- نتايج جدول يك بعدي
نتايج حاصل از داده هاي تحقيق نشان مي دهد كه در حدود ۱۶ درصد از پاسخگويان داراي فرهنگ مشاركتي پايين و در مقابل در حدود ۳۲ درصد داراي فرهنگ مشاركتي بالا و در اين ميان در حدود ۵۲ درصد داراي فرهنگ مشاركتي در سطح متوسط بوده اند.
با توجه به نتايج حاصل از تحقيق مشخص مي شود كه تنها ۷ درصد از زنان روستايي استان زنجان گرايش به تقديرگرايي بالايي داشته (يا اينكه داراي خردگرايي پاييني بوده اند) ودر مقابل در حدود ۷۶ درصد داراي ميزان خردگرايي بالايي بوده و در اين ميان در حدود ۱۹ درصد نيز تا حدي خردگرا و تا حدي تقديرگرا بوده اند.
در مورد ميزان تمايل به كار گروهي توزيع فراوانيها در تحقيق مشخص مي سازد كه ميزان تمايل به كار گروهي در بين ۹ درصد از پاسخگويان پايين مي باشد و در مقابل در بين ۴۴ درصد از پاسخگويان ميزان تمايل به كار گروهي زياد مي باشد و در اين ميان در حدود ۴۸ درصد تا حدي تمايل به كار گروهي داشته و يا اينكه داراي روحيه همكاري بوده اند.
امادر خصوص داشتن تصور خير محدود نتايج تحقيق مشخص مي سازد كه در حدود ۱۲ درصد از پاسخگويان داراي روحيه پايين كارايي يا اثربخشي بوده و يا اينكه ميزان اعتقاد به خير محدود در بين آنها بيشتر بوده و در مقابل در حدود ۳۷ درصد داراي روحيه بالاي كارايي يا اثربخشي بوده و در اين ميان در حدود ۵۱ درصد تا حدودي داراي روحيه كارايي يا اثربخشي هستند و تا حدودي هم داراي اعتقاد به خير محدود مي باشند.
ب_ نتايج آزمون استقلال و جداول توافقي
در خصوص رابطه بين باورهاي فرهنگي مرتبط با جنسيت و فرهنگ مشاركتي زنان نتايج تحقيق نشان مي دهد با بالارفتن باورهاي فرهنگي مرتبط با جنسيت (اعتقاد به تفاوت زن و مرد و تبعيت زن از مرد) فرهنگ مشاركتي زنان كاهش مي يابد.
نتايج تحقيق در خصوص رابطه بين عام گرايي و فرهنگ مشاركت زنان نشان مي دهد«هر چه جهت گيري ارزشي عام گرايي در بين زنان روستايي مورد مطالعه بيشتر شود، ميزان فرهنگ مشاركتي در آنها افزايش مي يابد» رابطه بين پايگاه اقتصادي و اجتماعي و فرهنگ مشاركتي زنان نيز نشان مي دهد هر چه پايگاه اقتصادي و اجتماعي زنان مورد مطالعه بالاتر رود ميزان فرهنگ مشاركتي در آنها به نسبت كمي افزايش مي يابد.»
رابطه بين جهت گيري ارزشي جمع گرايي (در مقابل فردگرايي) با فرهنگ مشاركتي در بين زنان ضعيف اما مثبت است.
پس مي توان گفت كه : با بالا رفتن جهت گيري ارزشي جمع گرايي در بين زنان مورد مطالعه ميزان فرهنگ مشاركتي نيز در بين آنها با نسبت ضعيفي بالاتر مي رود.
نتايج تأثير تمامي متغيرهاي بالا را به صورت همزمان بر روي متغير وابسته يعني «فرهنگ مشاركتي زنان» نشان مي دهد كه متغيرهاي باورهاي فرهنگي مبتني بر جنسيت (با ضريب ۳۲/۰) و پايگاه اقتصادي و اجتماعي با ضريب (۳۴/۰) بالاترين تأثير را بر روي فرهنگ مشاركتي زنان دارند.
۵- پيشنهادات تحقيق
با توجه به نتايج تحقيق پيشنهادات زير را مي توان بيان نمود:
الف- توجه به رفع موانع ناشي از نقش همسري- مادري:
براي رفع اين دسته از موانع مي توان موارد زير را مطرح كرد.
۱- ايجاد شرايط لازم براي كاهش دشواريهاي نقش هاي متعدد زنان در جامعه روستايي
۲- جلب همكاري و شراكت مرد در انجام امور خانه ،زيرا با توجه به نتايج تحقيق، اكثر كارهاي خانه به همراه رسيدگي به دامها و طيور جزو وظايف زنان است، پس مردان نيز بايد به آ نها كمك كنند.
۳- تأكيد بر اهميت ساير نقش هاي زنان در طي فرآيند اجتماعي شدن آنان
۴- ايجاد انگيزه رشد و پيشرفت در دختران طي فرايند اجتماعي شدن
۵- تلاش براي حذف پيش داوريهاي منفي كه نقش زنان در خانه را مانع موفقيت آنان در ساير زمينه ها مي دانند
ب- گسترش زمينه فعاليت اقتصادي و اجتماعي زنان:
يكي از راه هاي شركت دادن سازمان يافته زنان در امور جامعه روستايي و افزايش نقش و مداخله آنان در فعاليت هاي اجتماعي و اقتصادي ايجاد تشكل هاي زنان روستايي است.
اين تشكلها مي توانند به دو مورد تقسيم شوند. مورد اول ايجاد تعاونيهاي توليد و توزيع ويژه زنان روستايي است. در اين نوع تشكل زنان روستايي وارد بازار كار و توليد شده و درآمدي كسب مي كنند كه اين خود مي تواند بسياري از مشكلات ديگر را حل كند. از آنجا كه براي زنان روستايي مقدور نيست كه خود بتوانند دست به چنين اقدامي بزنند، مسئولين بايد اين فعاليت را راه اندازي كنند ولي با اين نيت كه بعد از مدتي مديريت تعاوني به خود آنان واگذار شود. اين امر مستلزم ارائه آموزشهاي لازم به زنان مي باشد كه بايد از طرف دولت انجام گيرد.
در اين ميان ايجاد تعاوني هاي اعتباري كه زنان روستايي بتوانند از امكانات آن بهره مند شوند هم ضروري به نظر مي رسد به اين معني كه براي مثال مكانيزمي تعبيه شود كه زنان روستايي بتوانند از تسهيلات بانكي به ويژه وام استفاده كنند.
مورد دوم ايجاد انجمنهاي زنان روستايي مي باشد. انجمن زنان روستايي در مقابل تعاوني ها كه فعاليتهاي اقتصادي انجام مي دهند، به فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي مي پردازد. انجمن زنان روستايي مي تواند ميزان آگاهي زنان روستايي كه عامل بسياري از ناكامي هاي آنان مي باشد را افزايش دهد. انجمن با برگزاري كلاسهاي آموزشي و دعوت از زنان روستايي گامي مؤثر بر اعتلاي فرهنگي آنان برمي دارد.
علاوه بر مواردي كه ذكر شد در زمينه مشاركت زنان روستايي دو عامل ديگر هم دخيل مي باشند: يكي مردان و ديگري مسئولين،توجيه مردان و مسئولين نسبت به اين مسئله كه زنان هم مي توانند قدم در راه عرصه هاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي، ... بگذارند هم از جمله مسائلي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد.
رضا صفري شالي
عكس از: جمشيد بايرامي
منابع و مآخذ :
-ازكيا- مصطفي و غلامرضا غفاري، (۱۳۷۷)، جامعه شناسي توسعه، تهران- انتشارات كلمه، چاپ اول
- بيرو، آلن، (۱۳۶۶)، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمه باقر ساروخاني، تهران، انتشارات كيهان.
- دواس، د. (۱۳۷۶)، پيمايش در تحقيقات اجتماعي، ترجمه هوشنگ نايبي، نشرني، تهران، چاپ اول.
- سو آلوين، ي، (۱۳۷۸) تغيير اجتماعي و توسعه، ترجمه محمود حبيبي مظاهري، تهران، انتشارات پژوهشكده مطالعات راهبردي.
-سوينج وود، آلن (۱۳۸۰)، تحليل فرهنگي و نظريه سيستمها، مفهوم فرهنگ مشترك: از دوركيم تا پارسنز، ترجمه محمد رضايي، مجله ارغنون، شماره ۱۸، پائيز ۱۳۸۰.
-صفري شالي، رضا (۱۳۷۹) نقش توانمندي اقتصادي و اجتماعي زنان در توسعه پايدار روستايي، همايش اعتبارات خردو زنان روستايي، پژوهشكده، زنان دانشگاه الزهرا.
- فخرايي، سيروس، (۱۳۷۶) موانع فرهنگي مشاركت اجتماعي زنان در ايران، چهارمين گردهمايي سيماي زن در جامعه (زن و هويت فرهنگي). معاونت پژوهشي دانشگاه الزهرا.
-محسني تبريزي، عليرضا، (۱۳۷۵) بيگانگي مانعي براي مشاركت و توسعه ملي؛ بررسي رابطه ميان بيگانگي و مشاركت اجتماعي - سياسي، نامه پژوهش، ش ۱ مركز پژوهشهاي بنيادي.
|