به انگيزه برگزاري هفته جهاني مسجد در تهران
مسجد و رسانه ملي
تأملي بر چگونگي ارتباط ميان نهادهاي سنتي و نوين ارتباطي
|
|
اشاره:سخن گفتن از چگونگي ارتباط ميان دو نماد، كه يكي چون مسجد نشاني از سنت و ديرينگي و ديگري چون رسانه ملي جلوه اي ازتجدد و روزآمدي است، در گام نخست، به اندازه ايجاد پلي ارتباطي ميان دو مفهوم سنت و تجدد در جامعه اي در حال گذار چون جامعه اسلامي ايران، سخت، صعب، ظريف و شكننده است.اگر جامعه اي در دستيابي به تجدد و دريافتن نسبت آن با سنت با گزينه هايي چون سنت گريزي يا تجدد محوري روبه رو مي شود، رسانه ملي نيز چون نمادي از تجدد در برقراري ارتباط با مسجد اين نماد ريشه دار در دين با گزاره هايي چون: رسانه با دين ناسازگار است و كاركرد ديني ندارد و رسانه همان پيام است، مواجه مي شود. . از اين روست كه تحليل رابطه و بررسي چگونگي ارتباط مسجد و رسانه ملي آن هم در جامعه اي چون جامعه اسلامي ايران، با درك حساسيتهاي موجود در آن، در گرو شناخت دقيق و مقابله انديشه اي با گرايشهاي تندروانه در اين عرصه است: گرايشهايي كه يكي، رسانه را ديني نمي داند و اصولاً كاركردي ديني براي آن در نظر نمي گيرد و ديگري، مسجد را به دور از تحول و نوآوري در رسانه عرضه مي كند.
مقاله كوتاه تحليلي- پژوهشي مسجد و رسانه ملي كه به تأملي در چگونگي ارتباط ميان نهادهاي سنتي و نوين ارتباطي روزگار ما مي پردازد، در حقيقت در پي آن است تا به نگاهي ديگر در اين گذر كوتاه دست يابد.
محمدرضا ماني فر
ساختار ارتباطي فردي و اجتماعي در جامعه اي اسلامي چون جامعه ايراني، در چارچوب آن چه از آن به نظام فرهنگي اسلام تعبير مي كنند، تعريف و تبيين مي شود. اين نظام كه خود، پديدآورنده بينشها، گرايشها و رفتارهاي انساني است، ساختاري است كه با الگوگيري از جامعه اي كه از آن به جامعه الگوي اسلامي در روزگار صدر اسلام تعبير مي كنند، در پي آن است تا به گم گشته هايي كه ريشه در لايه هاي فرهنگي و معنايي مكتب اسلام دارد، دست يافته، از اين رهگذر مفاهيمي چون عدالت و تبعيض ستيزي، اتحاد و تفرقه گريزي و برابري و محو نظام طبقاتي را در جامعه، نهادينه و جايگزين سازد.
گرچه در عرصه ارتباطات اجتماعي، به آن سبب كه بر اساس سخن صريح و بيان روشن قرآن، حكمراني از آن خداست، زمامداران جامعه اسلامي تنها در صورتي مشروعيت دارند كه بر اساس فرمان الهي برگزيده شده باشند، اما نگاهي گذرا به روند تاريخي شكل گيري و اضمحلال حكومت ها، نشان دهنده آن است كه ما در كمتر روزگار و زماني، نظاره گر چنين روندي بوده ايم.
از اين رو، بحران مشروعيت يا به بياني ساده تر فقدان مشروعيت، از ديرباز، همواره همزاد حكومتها در جامعه اسلامي بوده است.
اين بحران يا در كوتاه سخن، فقدان، كه پيامدهايي گوناگون در پي داشته است، از جمله مواردي است كه همواره در گستره تاريخ، سبب شده تا عرف و شرع يا احكام حكومتي و دستورات ديني، آن چنان در برابر يكديگر صف آرايي كنند و سرانجام كار به آن جايي رسد كه حكمرانان و رهبران ديني هر يك، شبكه اي ارتباطي ويژه مخاطبان خود در جامعه پديد آورند.
اين واگرايي كه خويشتن را در نمودهايي بارز و آشكار چون ايجاد شبكه هاي ارتباطي مساجد، حسينيه ها و مدارس مذهبي براي (رهبران مذهبي) و پيدايي شبكه هاي ارتباطي حكومتي چون خانقاه براي حكومتگران نشان مي دهد، با پيدايي و ورود وسايل ارتباط جمعي و فناوري هاي روزآمد ارتباطي در نيمه نخست قرن بيستم ميلادي، جلوه اي ديگر يافت.
بروز، ظهور و ورود اين گونه فناوري ها به جوامع اسلامي به ويژه جامعه ايراني، نه تنها نتوانست آن گونه كه بايد در جلب انديشه ها و جذب ديدگاههاي عمومي موفق باشد، كه به سبب فقدان مشروعيت حاكمان، همچنان اين فاصله بعيد و واگرايي محسوس، از ژرفا و عمق روزافزون تري نسبت به گذشته برخوردار شد.
اين آشفتگي و پديده بحراني در تقابل وسايل ارتباط جمعي نوين و نهادهاي سنتي مذهبي، آن چنان در تاريخ معاصر ايران در خور توجه و قابل پرداخت است كه پديداري دگرگونيها و تحولات اجتماعي و سياسي در آن چون نهضت تنباكو، انقلاب مشروطيت، نهضت ملي شدن صنعت نفت، قيام ۱۵ خرداد و پيروزي انقلاب اسلامي، پيش از آن كه از عهده و وسايل ارتباط جمعي نوين برآمده باشد، از عهده نهادهاي سنتي مذهبي برآمده است.
پيروزي انقلاب اسلامي در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و استقرار نظام جمهوري اسلامي در ۱۲ فروردين ۱۳۵۸، نقطه پاياني بر اين واگرايي و آغازي بر همگرايي بود. تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي كه در اصول مختلف آن بر اسلامي بودن نظام منتخب و حضور رهبران مذهبي و علماي ديني در صحنه سياسي و اجتماعي جامعه تأكيد مي شد، موجب شد تا جامه اي از مشروعيت بر تن وسايل ارتباط جمعي چون مطبوعات، راديو و تلويزيون بنشيند.
همچنين، اين همگرايي به ويژه در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، سبب شد تا در صحنه هاي حساس چون فتنه منافقين، كودتاهاي نافرجام و سرانجام، هشت سال دفاع مقدس، همكاري نزديك دو نهاد سنتي و نوين برآمده از دو بينش متفاوت در گذشته، مسجد و صدا و سيما، در تهييج، جذب و سازماندهي نيروهاي مردمي، آثاري شگفت و شگرف به بار آورد.
پايان جنگ تحميلي و آغاز دوران بازسازي ويرانه هاي جنگ كه همزمان با تدوين برنامه هاي توسعه اي پنج ساله بود، گرچه در زمينه هاي اقتصادي و به مدد آمار و ارقام، دستاوردهاي چشمگيري در پي داشت، اما در عرصه فرهنگ به ويژه فرهنگ عمومي، نتوانست آن گونه كه بايد دستاوردي در پي داشته باشد.
فقدان بينش كافي در نزد مسئولان و سياستگذاران در تدوين راهبردي متناسب با فرهنگ بومي، بي توجهي به لايه هاي متفاوت فرهنگي در جامعه و نگاهي صرفاً آموزشي به فرهنگ و نبود تعريفي كامل و جامع از چگونگي تعامل نهادهاي سنتي و نوين در جامعه، از جمله دلايلي است كه مي توان از آنان به منزله عوامل عدم ناكامي در عرصه برنامه ريزيهاي فرهنگي توسعه اي در جامعه نام برد.
از سويي ديگر، اين ناكامي پيامدهاي وجودي خويش را در جامعه به وجود آورد، آنچنان كه تشكيل فرهنگسراهاي گوناگون كه به رقيبي سرسخت براي مساجد تبديل شد، ورود صدا و سيما عرصه هاي ويژه نهادهاي سنتي چون مساجد كه اين رسانه را تا اندازه منبر الكترونيك تنزل داد و فقدان ظرفيت سازي در تحول ساختاري نهادهاي سنتي چون مسجد، حسينيه و... را مي توان از جمله آن چه گفتيم، برشمريم.
اما در اين ميان، آنچه به اين مشكلات ساختاري و ناكاميهاي برنامه اي، رنگ و بويي ديگر داده است، رويدادي است كه مي توان از آن به مثابه رويشي از مشكلات و نقصانهايي كه تا پيش از اين در لايه هاي متفاوت فرهنگي جامعه وجود داشت نام برد:
انقلاب جمعيتي، حاصل از افزايش زاد و ولد در دهه ۶۰ شمسي، موجب شده است كه امروزه، جامعه ايراني در حالتي قرار گيرد كه نزديك به ۷۰ درصد جمعيت آن از نوجوانان و جوانان زير ۳۵ سال تشكيل شود.
اين رويداد، گرچه به خودي خود، مي تواند چون (فرصتي گرانبها) در پيش روي جامعه باشد براي اعتلا و جهش تاريخي آن مورد بهره داري قرار گيرد، اما نقصانها و ضعف هايي كه ناشي از فقدان درك مناسب شرايط در پيش رو است، نه تنها نتوانسته اين فرصت گرانبها را پديد آورد كه با خود آشفتگيها و بحرانهايي چون بحرانهاي هويت، مشروعيت، مشاركت، نفوذ و توزيع را به دنبال آورده است. اين آشفتگي ها كه هر يك به سهم خويش، مي توانند قسمتي از چهره جامعه را تخريب كنند، آن چنانند كه روزگار كنوني را از هرگونه توضيح و توصيفي در بيان ناهنجاريها و معضلات اجتماعي، بي نياز ساخته اند: نگاهي كوتاه به خيابانهاي ابرشهري چون تهران و چگونگي برخورد جوانان و نوجوانان با نهادهايي سنتي چون مساجد، ما را در بيان آنچه در سر داريم، از هر سخني بي نيازي مي سازد. اما به راستي چه بايدكرد؟ و چه راهكاري بايد انديشيد تا با گذر از آن چه امروز مي بينيم، به آن چه در فردا مي خواهيم ببينيم، دست يابيم؟
از آن جا كه روي سخن در اين مقاله به انديشه در چگونگي ارتباط ميان نهادهاي سنتي و نوين(مسجد و رسانه ملي) اختصاص دارد، تنها در چارچوب سخن اصلي به پاسخگويي برمي خيزيم و عرصه هاي ديگر را به فرصتهاي ديگر وامي گذاريم.
نگاهي گذرا به ساختار نهادهايي چون مسجد ورسانه، گرچه نشانگر فاصله اي در ظاهر بعيد به سبب ديرپايي مسجد و روزآمدي رسانه است، اما از سوي ديگر به سبب آن كه اين دو نهاد بر پايه الگوهاي ديرين ارتباطات اجتماعي چون فرستنده پيام، مجراي انتقال پيام و گيرنده پيام استوارند، مي توانيم با اندكي چشم پوشي مسجد را رسانه سنتي و رسانه ملي را رسانه نوين بناميم.
بي ترديد، با درك اين نكته مسجد و رسانه ملي همانند سازمانهايي رسانه اي در معرض عواملي مؤثر بر اثر گذاريهاي اجتماعي و حتي فردي خود هستند، عواملي كه مي توان آنان را به شرح زير فهرست كرد:
رسانه ها از: ۱) مخاطبان، ۲) نظام دولتي وحقوقي، ۳) فناوري و رسانه اي، ۴) مالكيت و كنترل (نفوذ تجاري)، ۵) جهان واقعي و محيط ايدئولوژيك ۶،) سازمان هاي رقيب۷،) تخصص كاري سازماني و حرفه اي؛ تأثير مي پذيرند.
نگاهي كوتاه به عوامل تأثير گذار بر كاركرد رسانه ، نشانه آن است كه اگر رسانه اي در پي آن باشد تا دلايل موفقيت و عوامل ناكامي خويش را در ميان گزاره هاي گوناگون و متنوع به كنكاش بنشيند، لازم است كه در ابتدا، با توجه به آن چه بيان شد، به بررسي چنين عواملي در اثرگذاري رسانه اي خود دست زند، تا از اين رهگذر با شناخت نقاط ضعف به تقويت نقاط قوت بپردازد.
گرچه سخن گفتن از عوامل ياد شده و بررسي جزء به جزء آنان، فرصتي ديگر را طلب مي كند، اما گذري بر دو پژوهش انجام شده درباره موضوع ديني امر به معروف و نهي از منكر در جامعه و برنامه هاي مذهبي تلويزيون، مي تواند تا اندازه اي تصويري كلي از آنچه هست، ارائه دهد:
نتايج نظر سنجي از مردم درباره امر به معروف و نهي از منكر در جامعه (اداره كل پژوهشهاي اجتماعي و سنجش برنامه اي، شماره ۹۸، سال ۱۳۸۱) را نشان مي دهد:
۱-۳۷ درصد از پاسخگويان در مقايسه رفتارهاي ناپسند و پسنديده، معتقدند رفتارهاي ناپسند در جامعه رواج بيشتري دارد. ۷/۳۴ درصد ميزان رواج رفتارهاي پسنديده و ناپسند را در جامعه مساوي مي دانند و ۱/۱۸ درصد معتقدند، رفتارهاي پسنديده در جامعه بيشتر از رفتارهاي ناپسند است.
۲- در زمينه نقش نهادها و بخش هاي مختلف جامعه در گسترش خوبيها، خانواده با ۷/۸۲ درصد و صدا و سيما با ۵/۷۳ درصد بيشترين اهميت را نزد پاسخگويان داشته است.
۳- از نظر پاسخگويان، راستگويي (۴/۱۱ درصد) مهمترين معروفي است كه در جامعه، كمتر به آن عمل مي شود.
۴- پاسخگويان معتقدند كه از بين منكرات رايج در جامعه به ترتيب، اختلاس، اعتياد و رشوه، بيشترين ميزان رواج را در جامعه دارند.
۵- از نظر پاسخگويان، اعتياد (۲۷/۱ درصد) بدترين منكري است كه در جامعه داراي بيشترين ميزان رواج است. در ضمن، دروغگويي (۷/۷ درصد) بي بندوباري (۴/۷ درصد) در مراحل بعدي قرار دارند.
۶- پاسخگويان معتقدند، از بين اعمال پسنديده به ترتيب عبادت خداوند، احترام به والدين و كمك به هم نوع ، بيشترين رواج را در جامعه دارند.
۷- مهمترين عامل ارتكاب منكرات در جامعه، از نظر پاسخگويان به ترتيب عبارتند از: تربيت خانوادگي (۹/۳۲ درصد)، وضعيت اقتصادي (۷/۲۹ درصد) وضعيت اجتماعي( ۱/۸۱ درصد). در ضمن زنان، عامل خانوادگي و مردان، بيشتر وضعيت اقتصادي را مهمترين عامل ارتكاب منكرات در جامعه دانسته اند.
۸- اكثر پاسخگويان (۷/۶۹ درصد) اجراي فريضه امر به معروف و نهي از منكر را در جامعه ضروري و كاملاً ضروري مي دانند و ۷/۱۵ درصد پاسخگويان اجراي اين فريضه را نسبتاً ضروري دانسته و ۲/۳ درصد پاسخگويان اصلاً ضروري نمي دانند.
۹- از نظر ۴۲ درصد پاسخگويان، مردم، امر به معروف و نهي از منكر را به ميزان كم و خيلي كم داراي اهميت مي دانند. ۲/۳۳ درصد پاسخگويان نيز بر اين باورند كه مردم تا حدودي اين فريضه را مهم مي دانند و تنها ۶/۱۵ درصد پاسخگويان معتقدند كه مردم فريضه امر به معروف و نهي از منكر را به ميزان خيلي زياد، زياد و كاملاً داراي اهميت مي دانند. به طور متوسط، پاسخگويان معتقدند مردم در حد متوسط به بالا به اين فريضه اهميت مي دهند.
۱۰- اكثر پاسخگويان (۶/۶۰ درصد) مسئولين را بيشتر ازمردم، نيازمند به امر معروف ونهي از منكر دانسته اند.
۱۱- ۶/۳۸ درصد پاسخگويان، روشهاي موجود درخصوص اجراي امر به معروف و نهي از منكر را تا حدودي، ۲۶ درصد كم و خيلي كم و ۴/۲۰ درصد نيز، خيلي زياد و كاملاً مناسب دانسته اند. همچنين ۱۱ درصد روشهاي موجود در خصوص اجراي اين فريضه را اصلاً مناسب ندانسته اند. به طور متوسط پاسخگويان روشهاي موجود در خصوص امر به معروف و نهي از منكر را حد متوسط به پايين دانسته اند.
۱۲- پاسخگويان به طور متوسط، موفقيت صدا و سيما را در خصوص معرفي فريضه امر به معروف و نهي از منكر را پايين تر از حد متوسط ارزيابي كرده اند. همچنين موفقيت صدا و سيما را در زمينه شناساندن رفتارهاي خوب و رفتارهاي بد به مخاطبان تا حدودي ۱/۳۸ درصد، كم و خيلي كم ۸/۱۹ درصد و زياد، خيلي زياد و كاملاً ۲/۳۶ درصد ارزيابي كرده اند و ۲/۳ درصد پاسخگويان، صدا و سيما را در اين زمينه اصلاً موفق ندانسته اند.
۱۳- پاسخگويان، ميزان موفقيت صدا و سيما را در ترغيب مخاطبان به خوبي، متوسط به بالا مي دانند. همچنين، از نظر جنس، مردان ميزان موفقيت صدا و سيما را در اين زمينه، متوسط و زنان، متوسط به بالا ارزيابي كرده اند. از نظر گروههاي شغلي محصلين، بيكاران، خانه دارها و بازنشسته ها، ميزان موفقيت صدا و سيما را در اين زمينه، متوسط به بالا و دانشجويان و شاغلان، متوسط به پايين ارزيابي كرده اند.
۱۴- از نظر ۸/۳۳ درصد پاسخگويان، جوانان بيشتر از ديگران رفتارهاي خوب و بدشان را از صدا و سيما مي آموزند. همچنين ۶/۳۰ درصد پاسخگويان، نوجوانان و ۵/۲۵ درصد، كودكان را در اين زمينه، بيشتر تحت تأثير صدا وسيما دانسته اند.
۱۵- اكثر پاسخگويان (۹/۵۸ درصد) مجموعه هاي داستاني را بهترين مشوق مردم به اعمال پسنديده دانسته اند. برخي ديگر (۱/۱۴ درصد) بحث و گفت وگو را مطرح كرده اند.
ادامه دارد
|