بيست و هفت نفر از اعضاي جوان گروه «۵۳ نفر» كه به تازگي و پس از استعفاي رضا خان از زندان آزاد شده بودند، در چنين روزي در سال ۱۳۲۰ در منزل سليمان ميرزا اسكندري گردهم آمدند و تاسيس يك تشكل سياسي جديد به نام حزب توده ايران را به دبيركلي سليمان ميرزا اعلام كردند. سليمان ميرزا اسكندري، شاهزاده راديكال و خوشنام، در انقلاب مشروطه از مجاهدان مشروطه خواه بود و از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۵ دبيركلي حزب اجتماعيون را به عهده داشت. در جلسه هيأت موسس حزب همچنين عباس اسكندري، رضا روستا، شيخ محمد يزدي، ايرج اسكندري ، مرتضي يزدي، رضا رادمنش، عبدالحسين نوشين، محمد بهرامي، بزرگ علوي و علي اميرخيزي به عنوان اعضاي كميته مركزي موقت حزب برگزيده شدند. بنيان گذاران حزب توده گرچه ماركسيست بودند اما براي پرهيز از تحريك افكار عمومي و اجتناب از برانگيختن حساسيت مذهبيون ، خود را كمونيست نمي خواندند، به ويژه كه قانون اساسي ۱۳۱۰ فعاليت احزاب داراي هرگونه مرام اشتراكي را ممنوع كرده بود.
حزب توده ايران بين سالهاي ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۳ تلاش خود را متوجه گسترش در مركز و شمال ايران كرد به طوري كه در تابستان ۱۳۲۲ و در جريان انتخابات دوره چهاردهم مجلس شوراي ملي تنها حزبي بود كه برنامه روشن و سازماندهي منسجم داشت. حزب توده در اين هنگام سه روزنامه در تهران، يكي در مشهد، يكي در تبريز، و يكي در اردبيل منتشر مي كرد. حمايت شوروي در موفقيت حزب در شمال كشور تا حدودي مؤثر بود. به اين ترتيب، حزب توده توانست ۸ نماينده به مجلس چهاردهم بفرستد.
سال هاي ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۵ براي اين حزب سالهاي گسترش در جنوب بود. حزب توده در اين سالها توانست سازمان خود را در تهران، شيراز، يزد و به ويژه خوزستان توسعه دهد و تعداد زيادي هوادار جذب كند. ورود سه عضو حزب توده به دولت قوام در سال ۱۳۲۵ اوج موفقيت اين حزب بود، اما از مهر همان سال ستاره اقبالش رو به خاموشي گذاشت.زيرا به روشني اين حزب از اتحاد شوروي دفاع مي كردوشوروي نيزاين حزب رانماينده كمونيست هاي ايران مي دانست.
عشاير مسلح در كرمان، فارس و سيستان به دفاتر و چاپخانه هاي حزب توده حمله و آنها را ويران كردند. دولت قوام كه پس از ختم غائله آذربايجان به استان هاي شمالي دوباره تسلط يافته بود، نرمش با حزب توده را كنار گذاشت. در اصفهان، خوزستان، كرمانشاه، تهران و استانهاي شمالي نظاميان دست به كار شدند و بساط توده اي ها را با خشونت برچيدند. از سوي ديگر اختلافات دروني اعضاي حزب بالا گرفت و مشكلات بيشتر شد. ضربه هاي پي در پي تا اواخر سال ۱۳۲۷ ادامه داشت. در اين هنگام بود كه سوء قصدي عليه شاه اتفاق افتاد. هفته بعد نخست وزير وقت، حزب توده را مسئول اين سوءقصد معرفي كرد و با وجود اينكه مدركي مبني بر دست داشتن اين حزب در ماجراي ترور به دست نيامد، حزب توده ايران غير قانوني اعلام شد. به اين ترتيب نخستين دوره فعاليت علني اين حزب پايان يافت.
خشم خروشچف
در چنين روزي در سال ۱۹۶۰، نيكيتا خروشچف، رهبر اتحاد جماهير شوروي در جلسه مجمع عمومي سازمان ملل متحد چند بار خشمگين شد و نظم جلسه را به هم زد. بار اول هنگامي كه هارولد مك ميلان، نخست وزير بريتانيا در باره داگ هامرشولد، دبيركل وقت سازمان ملل گفت: «ما همه به انرژي، تدبير و از همه مهمتر صداقت او اطمينان داريم...» اكثر حضار شروع به كف زدن كردندِ، اما خروشچف عصباني شد و با مشت هايش بر ميز جلوي خود كوبيد. او قبلاً گفته بود پست دبيركلي سازمان ملل بايد مشتركا به يك نماينده شوروي، يك نماينده بلوك غرب و يك نماينده كشورهاي بي طرف تحويل داده شود.
خروشچف بار دوم وقتي عصباني شد كه مك ميلان به اجلاس سران چهار قدرت جهاني در پاريس اشاره كرد كه چندي پيش از آن به علت سقوط يك هواپيماي جاسوسي آمريكايي در اتحاد جماهير شوروي، نيمه تمام مانده بود. در اين هنگام رهبر شوروي انگشت اشاره اش را تكان داد و به زبان روسي فرياد زد: هواپيماهاي يو- ۲ را نفرستيد، با اين كار از تجاوز حمايت مي كنيد. باز وقتي مك ميلان به موضوع بازرسي تسليحاتي و خلع سلاح پرداخت و گفت كه نگراني شوروي را از احتمال جاسوسي در پوشش بازرسي تسليحاتي درك مي كند، خروشچف، خشمگين تر از قبل فرياد زد: شما با طرح خلع سلاح من موافقت كنيد تا من هرگونه بازرسي را بپذيرم.
بار آخر هنگامي كه مجمع عمومي استفاده از نيروي نظامي در كشور تازه استقلال يافته كنگو را كه در آستانه جنگ داخلي قرار گرفته بود نپذيرفت، رهبر شوروي فرياد خشم سر داد و سازمان ملل را به جانبداري از قدرت هاي استعماري متهم كرد.
rooznegar@hamshahri.org