|
|
|
|
|
|
حكايت طهراني ها با پرده جادو
|
|
سينما در طهران حكايت ويژه اي داشت. تنها در محدوده لاله زار، خيابان ري، شاپور و اميريه چند سينما وجود داشت. طهراني ها مردمي خونگرم و عاطفي بودند و فيلمي كه به مزاج خانواده ها خوش بيايد، فيلم هاي هندي بود.
جوانان اغلب به ديدن فيلم هاي و سترن و رزمي علاقه مند بودند و سينما رفتن ايشان معمولا تماشايي تر از خود فيلم بود. يك نوع سينما هم به نام سينما سه بعدي وجود داشت كه قبل از رفتن به سالن، تماشاگران عينك هاي مخصوصي به چشم مي زدند و به تماشاي فيلم مي نشستند. وقتي فيلم رزمي اكران مي شد، جوانان به صورت گروهي و به قول طهراني ها بچه هاي محل دور هم جمع مي شدند و سينما مي رفتند. آنها چنان تحت تاثير قرا مي گرفتند كه پس از فيلم گويي روح «بروس لي »- محبوب جوانان آن روز- در ايشان حلول مي كرد و درگيري راه مي افتاد و تازه پس از زد وخوردي مفصل متوجه مي شدند، آنچه ديده اند فيلم بوده نه واقعيت. در سينماي سه بعدي وقتي مرد سامورايي شمشير مي كشيد، تماشاگران سرخود را خم كرده و به زير صندلي ها مي رفتند و تمام مدت اكران فيلم را در دلهره و هيجان بسرمي بردند. سينماي هنري و روشنفكري هم مخاطب خود را داشت، بي آنكه اتفاق خاصي روي دهد. ولي سينماهاي خانواده حكايت ديگري داشت. زن هاي همسايه دورهم جمع مي شدند و پس از يك مراسم سبزي پاك كني، پسربچه ها را براي خريد چند عددنان به نانوايي مي فرستادند، نيم كيلو پنير هم برمي داشتند و بعد همه با هم پيش به سوي سينما براي ديدن فيلم كه معمولا هم هندي بود. در اين گونه فيلم ها شئونات عرفي مردم ما نيز تا حد زيادي رعايت مي شد و به قول پدربزرگ از تلويزيون مسلمان تر و بهتر بود. يكي از فيلم هايي كه ركورد اكران را به دست آورد، فيلم سنگام بود. اين فيلم كه در تاريخ سينماي هند نيز خوش درخشيد حدود شش ماه در سال ۴۱ بر پرده سينماهاي طهران بود و جالب اين كه پس از خاتمه اكران، شهروندان ناراضي بودند و تمايل داشتند براي چهاردهمين و پانزدهمين بار نيز آن را ببينند. سينما اورانوس كه در خيابان شاپور سابق تقاطع چهارراه مختاري قرار داشت، شش ماه فيلم سنگام را با سالن پر از تماشاچي اكران كرد.
|
|
|
اولين ها
سينماي طهران
اكنون از بيشتر كارشناسان علت ركود سينما را مي پرسند. در طهران شهر، ناگفته هايي از اين مقولات واگويه مي شود. نويسنده برجسته آمريكايي «جان اشتاين بك» معتقد است: «مردمي كه تاريخ خود را ندانند، محكوم به تكرار آن خواهند بود.»سينما در طهران شگرفي هاي زيادي را موجب شد و تحولاتي بزرگ را در جامعه ايران ايجاد كرد. در كتاب خاطرات تاج الملوك، همسر رضاشاه نقش شده كه چگونه سينما، تاج و تخت پادشاهي را از قاجاريه به پهلوي واگذار كرد.رضاشاه، سردار سپه دربار ايران بود و در آن زمان احمدشاه، در پاريس اقامت داشت. او نيز مانند پدرانش به مسافرت هاي اروپايي به شدت علاقه مند بود. شايد بدانيد نخستين فيلم سينمايي كه در ايران شكل گرفت به كمك دستگاه آپارات و به شيوه صامت (بي صدا) ساخته شد.
رضاشاه قبل از دست يافتن به قدرت پادشاهي، چهره اي شناخته شده بين مردم تهران محسوب مي شد و مردم به عنوان يك شهروند، براي وي احترام قائل بودند. در نخستين فيلم، سردار سپه بين مردم حضور مي يابد و نخستين فيلم صامت ايران ساخته مي شود. طهراني ها كه به هيجان آمده بودند، او را بر بالاي سر و دست گرفته و به شادماني پرداختند.
احمدشاه قاجار به عافيت در پاريس روزگار مي گذراند كه فيلم ساخته شده در ايران را برايش به ارمغان آوردند. وي كه چندان لياقت پادشاهي را در خود نمي ديد، پس از تماشاي فيلم اظهار كرد: «لبوفروشي در پاريس را به پادشاهي خيابان هاي گل آلوده طهران ترجيح مي دهم.»
پادشاه نابخرد به همين سادگي از هيبت آن فيلم ترسيد و آن را انقلابي از جانب مردم تصور كرد. رضاخان ميرپنج به همسر خود مي گويد: «تاجي، اگه مي دونستم پادشاه شدن به اين سادگي هاست، خيلي قبل تر اين كاراومي كردم.»
سينما در طهران مظهري از اعجاب بود مثل امروز نبود كه مردم به سادگي تا آخر داستان ها و تصاويرش را بخوانند و بدانند. در آن روزگار طهران، سينما يك راز بود.
|
|
|
ديروز - امروز
زنبورك و گودزنبورك
در زبان مخفي جوانان امروز تهران، رايج است كه براي دست انداختن چيزي يا كسي از اصطلاح «زنبورك» استفاده مي كنند. اگر كسي اين كلمه را درباره شما به كار برد، زياد هم ناراحت نشويد چون حقيقتا چيز بدي نيست.حكايت زنبورك و «زنبورك خانه» راكه حتما از بزرگترها شنيده ايد، اين است كه در دارالخلافه تهران آن روزگار گودي به نام زنبورك خانه وجود داشته و كليه ادوات نظامي مثل اسلحه، مهمات و چهارپايان مخصوص ارتش در آن نگهداري مي شده و تقريبا مي شود گفت كه مقر فرماندهي نظامي به شمار مي آمده؛ يعني سازماندهي و تجهيز نيروها در همين مكان صورت مي گرفته. در آن روزگار كه از اسلحه ها و مهمات پيشرفته امروزي خبري نبوده، سربازاني با نام «زنبورك چي» يا «زنبورك چيان» در رسته اي مثل تك تيراندازان امروزي وجود داشته اند. اين سربازان، متخصص استفاده از اسلحه اي به نام زنبورك بوده اند. آن گونه كه از تصاوير بجا مانده نقاشي، به خصوص در عهد فتحعليشاه برداشت مي شود، اين اسلحه در حد و اندازه دو متر بوده و دهاني گشاد مانند شيپور داشته. گلوله اين اسلحه هم تقريبا به اندازه يك گردو بوده كه به محض شليك و برخورد با هدف تكه تكه مي شده و درست مانند يك نارنجك به دشمن آسيب مي رسانده. اين اسلحه هم در رسته پياده نظام و هم در رسته سواره نظام مورد استفاده قرار مي گرفته و ظاهرا در زمره اسلحه هاي سنگين قرار داشته. آنگونه كه قديمي ها مي گويند، گود زنبورك خانه در حدود عباس آباد كنوني قرار داشته كه حالا بجز نام ،هيچ اثري از آن ديده نمي شود.
|
|
|
لوطي گري مدرن لوطي قنبر
حتما تاكنون درباره موسسه معروف «لوطي قنبر» چيزهاي شنيده ايد. اما بهتر است بدانيم كه اين موسسه معروف در محاصره درخت هايي سر به فلك كشيده دركنار برج و باروي «مختارالسلطنه» و در حدود خيابان «خيام» كنوني قرار داشته.
يعني درست در مسير خيابان گلوبندك و سپه. اين خيابان كه حالا در دود و دم كارخانه ها وماشين ها گم شده در آن زمان شاهد دوجوي آب در دو طرف خودبوده و جايي خوش آب و هوا براي تفريح تهراني هاي خوشبخت آن دوره. اين خيابان كه از سمت غرب به يكي از محلات «سنگلج» به نام «باجمالوها» مي رسيده در دوره خود صفا و زيبايي بسزايي داشته و ظاهرا از مراكز مهم تهران به شمار مي آمده. چون رختشوي خانه تهران هم به عنوان ابتكاري نو از جانب جناب مختار در همين خيابان ساخته شده. ببخشيد قرار بود كه درباره لوطي قنبر و موسسه معروفش بگوييم. لوطي قنبر كه نامش در ليست ديگر لوطي هاي تهران آمده يكي از مبتكران حمل ونقل درتهران است و هيچ بعيد نيست كه پديده دوچرخه اجاره اي وماشين اجاره اي و حتي آژانس درايران دنباله روي از فكر او باشد. اين موسسه كه تمام وسايل نقليه اش از چند اسب وقاطر بيشتر نبوده معمولا در خدمات رساني و اجاره حيوان به همشهري ها جهت رفتن به تفريح گاه هاي اطراف فعاليت مي كرد. آنگونه كه مي گويند مدير مسوول اين موسسه يعني لوطي قنبر با اعتماد، تمام حيوان هايش را به تهراني ها اجاره مي داده بدون آنكه بخواهد مشتري هايش را سر كيسه كند يا در هنگام تحويل به معاينه بدنه و موتور كاري داشته باشد. پس متوجه مي شويم كه لوطي گري شكل و شمايل گوناگوني دارد و مي توان آن را در هر شغل و افرادي يافت. چون عبادت به جز خدمت خلق نيست.
|
|
|
طهرانشخص
شاهي كه طراحي بلد است
|
|
آنگونه كه مي گويند جناب ناصرالدين شاه علاقه زيادي به هنر داشته و خودش هم گاه به گاه به آزمايش طبع در رشته هاي مختلف هنري مي پرداخته. هنر طراحي يكي از رشته هايي است كه ظاهراً جناب شاه در كنار رفع و رجوع مسائل مملكت در دارالخلافه «طهران» به آن مشغول بوده.
گويا سلطان عهد ناصري در اين رشته چندگام از هنرمندان ديگر جلوتر بوده و طرح هايش محلي از اعراب داشته اند چون يكي از معلمان خارجي مدرسه دارالفنون كه حدود ده سال در ايران سكونت داشته در اين باره حرف هاي جالبي دارد. او معتقد است كه «ايراني ها در هنر طراحي و نقاشي استعداد بسيار خوبي دارند و اگر بخواهند طبق اصول پيش بروند به جاهاي خوبي مي رسند اما متاسفانه از علم اصولي كار نقاشي و طراحي «پرسپكتيو» بي اطلاع اند اما خود ناصرالدين شاه خوب طراحي مي كند.» آنگونه كه از لابه لاي كتب تاريخي برداشت مي شود، اين است كه هنر نقاشي و صورتگري در دوره قاجار به خصوص عصر ناصرالدين شاه به اوج شكوفايي خود رسيده و نقاشاني برجسته با حمايت شخص شاه و ديگر اعضاي دارالخلافه طهران ظهور كرده اند. جاي شكرش باقي است كه شاه مملكت علاوه بر شكار و سفر، نيمچه هنري هم در آستين داشته.
معلوم نيست كه اگر خودش به نقاشي و طراحي علاقه نداشت اجازه رشد و نمو را به ديگران مي داد؟
|
|
|