يكشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۴۶
حافظه اي براي معماري تهران
001064.jpg
جالب بود بعد از چند روز كه دنبال عكس هاي علي حاتمي بوديم توي آرايشگاهي آن هم در اسلا مشهر علي اكبر جوادي آرايشگر قديم شهرك سينمايي اين عكس را و عكس صفحه ۱۸ را در اختيار ما گذاشت.
برديا افشين
اول :ميراث ما
نگاه كنيد، چرا كه از جاي دوري قرار نيست به ما الهام شود، همين ساختمان ها، همين خيابان ها، فرياد مي زنند«تهران حافظه تاريخي خود را از دست داده است!»
خوشبين باشيم مي گوييم: «مواظب باشيد! هويت تاريخي تهران از دست نرود» واقع بين باشيم مجبوريم بپرسيم، چه ميراثي از هويت تاريخي اين پايتخت ۲۰۰ ساله باقيمانده است؟
دقت كنيم، پاسخ مي دهيم «خيلي كم!»
تازه، دوباره پيدا مي شوند، هشدار بدهند كه مواظب باشيد هويت تاريخي تهران از دست نرود.
ميراث ما از معماري پيشين تهران چيست؟
فقط همين: با خاك يكسان شده هايي كه بر روي آن معماري بي هويت ساخته شده است شايد اگر كمي اين معماري «مزخرف» ماخوذ به حيا باشد، به يادگار، «عكس هايي از آن به خاك افتاده ها»، آن خاطره  انگيز ها براي نسل پدر و مادر و مادربزرگ من، «آن عتيقه هاي دوست داشتني و گردن زدني را، در تودرتوي ديوارهاي خود، مي چسباند تا اينگونه به شما يادآور شود «تهران قديم!»
تهوع آور است كه در اين مزخرف ها- اين توخالي هاي آراسته- با غرور و تكبر بيجاي ناشي از برخورداري از برق سنگ گرانيت و جذابيت شيشه ريفلكس، پا بگذاريد و روي ديوار سرسرايش عكس هايي از ساختمان هاي قديمي تهران ببينيد.
خنده دار نيست؟
دوم : به احترام علي حاتمي بلند شويم 
همين حرف هاست كه وادارمان مي كند به احترام علي حاتمي بلند شويم، اگر كلاهي روي سرمان باشد، به خاطر او برداريم وگرنه زير لب درودي به روانش بفرستيم.
۲۰ كيلومتر آن طر ف تر از مركز تهران، اطراف اتوبان كرج، شبه تاريخي از بناها و معماري تهران به ثبت رسيده است به كوشش حاتمي، در شهرك سينمايي. كافي است بليت بخريد تا ديگر به اين حرف ها چون«تهران هويت ندارد» فكر نكنيد، اينجا لااقل در اين شهرك مي توانيد به گذشته تهران بازگرديد.
اما آيا همگان به ارزش اين كار واقفند؟
مهر سال ۱۳۶۷ علي حاتمي در گفتگويي با ماهنامه فيلم، اينگونه «گله» مي كرد: نكته اي كه هميشه  لوث شده و اين بار هم دارد لوث مي شود، زحمتي است كه هنرمند براي مملكت خودش مي كشد. در همين مجله فيلم خواندم از يك كارگردان روس تعريف كرده بودند كه توانسته بود، عتيقه ها را براي ساختن فيلم جمع آوري كند.
اين اتفاق وقتي براي من مي افتد، به كلي ناديده گرفته مي شود ... شهركي ساخته شده... حالا همه مي روند و راحت توي آن كار مي كنند اما هيچ كس نمي گويد كه اين شهرك را كي درست كرد؟ به همت كي؟ بله، ما يادگرفتيم و شهامت اين را پيدا كرديم كه اين دكورها و اين شهر را ساختيم.
در مورد شكل كار هم لا به لاي اين حرف ها مي گويد:
«من هميشه آرزوي ساختن شهركي شبيه اين را داشتم كه بتوانم تاريخ معاصر را درآن فيلمبرداري كنم، عكس ها و اسناد را برداشتم و بردم به ايتاليا.»
سوم:ديروز گراند هتل 
به حرف هاي علي حاتمي توجه كنيد:
«گراند هتل را اگر شبيه گراند هتل مي ساختم اصلا چيز بسيار زشت و كريهي مي شد، عكس هاي واقعي گراند هتل نشان مي دهد كه بيشتر شبيه يك كارخانه بوده، گراند هتل واقعي اصلا طبقه پاييني نداشت.»
علي حاتمي قرار نيست، عين تاريخ را بيان كند، اين را همه مي دانند. قرار نيست در كار او همه جزئيات مشابه پيشين خود باشد، حتي او اصرار مي كند، اينها را تغيير بدهد، او خودش را راوي تاريخ نمي داند و مي گويد: «قصه اي كه با واقعيات تاريخي زمانش پيوند دارد را شبيه سازي مي كنم، دارم شبيه سازي هنري مي كنم.»
پس همانطور كه در داستان هايش قرار نيست، همه موارد تاريخي رعايت شود، مثلا اگر در «هزاردستان» او در سال ۱۳۱۹، واگن اسبي ديده شود، توقع نداشته باشيد، «گراند هتل»ي كه او مي سازد، ازشكل پيشين خود زيباتر باشد.
همچنين حواسمان باشد، ساختمان هايي كه او ساخته است در اشل واقعي نيست، كمي كوچكتر است. حتما همراهي يك فيلمبردار خوب لازم است، تا مثلا ساختمان شهرداري در اندازه خودش جلوه كند.
آخر:شهرك سينمايي
اما اين پيش بيني درست درآمد:
... از همه اينها گذشته شهركي به عنوان ماترك باقي مي ماند كه اگر روزگاري درهايش به روي عوام الناس باز شد، بتوان از مغازه هايش، آجيل، توتون، كلاه شاپو و ساعت زنجيردار بغلي خريد و به رسم يادگار به آپارتمان هاي مسكوني آورد.
به عنوان خاطره «گردش از سر تفنن در يك دوران سپري شده»(۱)چه اشكالي دارد؟!
۱-قسمي از نقد به قلم «احمد طالبي نژاد- » ماهنامه فيلم شماره شصت و نهم - نقدي درباره علي حاتمي و اثر تلويزيوني اش هزاردستان.

زيبا شهر ما
001066.jpg
به «زيبا شهر» همگان را دعوت مي كنيم كه جايي باشدتا، فرياد معمار مهجور مانده به گوش برسد، فريادي كه براي زندگي در زيبايي، مدت هاست از حنجره بيرون آمده اما همگان پنبه در گوش گذاشتند و اعتنايي به وجدان مسوول «معمار» نكردند.
اما اين جا دعوت مي كنيم كه پنبه ها را از گوش برداريم، و صداي رساي «معماري» را بشنويم، از «معمار» هم مي  خواهيم كه «زيبا شهر» را خانه خود بداند، جايي كه مي تواند مسوولا نه حرف هايش را بزند، كه اينجا«خريدار» دارد و بناست كه خريدار آن همگان باشند كه مي خواهند در زيباشهر سرايي براي خود بسازند.«زيبا شهر» مي خواهد از نگاه متخصصانه، كالا يي بسازد كه خريدارش همگان باشند، نه فقط سرايي براي گفت وگوهاي متخصصانه، جايي براي گفت وگوي معمار و شهروند.
«زيبا شهر» مي خواهد صفحه اي باشد هنرجو و دانشجو، كه هنر ود انش بياموزد و بياموزاند.

مي خواهيم از متخصصان، معماران، شهر سازان، اساتيد دانشگاه ، مهندسين عمران، طراحان صنعتي، دانشجويان و علا قه مندان كه «زيبا شهر» را خانه خود بدانند و حرف مكتوب خود را در تابلويش بچسبانند.
لطفا مطالب ارسالي خود را در برگ هاي سفيد بدون خط و با خط خوانا و درشت بر روي يك طرف برگ بنويسيد.
مطالب ارسالي شما در «زيباشهر» بايگاني خواهد شد، پس يك نسخه از آن را نگهداريد، در ضمن «زيباشهر» خود را در تلخيص و يا تغيير در مطالب مجاز مي داند.
از همين امروز منتظر مقاله ها و نظراتتان نشسته ايم كه مي توانيد آن را براي ما به آدرس: تهران خيابان ميردامادخيابان شهيد حصاري(رازان جنوبي )پلا ك ۳ و يا به آدرس الكترونيكي زيباشهر ارسال كنيد.

آرمانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
حوادث
در شهر
يك شهروند
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |