دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۵۴
درمانگاه
Front Page

ديابت و چشم
مشكلات عروق در افراد مبتلا به ديابت يكي، دو تا نيست. حتي در بسياري از موارد عفونت هاي ناشي از مشكلات رگ ها موجب مي شود بيمار ديابتي قسمتي از بدن خود را از دست بدهد.
مثال آشنا براي علاقه مندان به فرهنگ، جراحي پاي احمد شاملو بود كه مدت كوتاهي پس از انجام آن، جهان، شاملو را از دست داد.دكتر بهرام آزادي ، اخيرا ديابت را شايع ترين علت بيماري هاي عروق شبكيه چشم در افراد مسن معرفي كرد و نظارت چشم پزشك بر افراد مبتلا به ديابت را ضروري دانست.

بهداشت كودكان
والديني كه مشتاق هستند تا هر چه زودتر كودكانشان را بدون پوشك ببينند در مي يابند كه آموزش زودهنگام استفاده از توالت موجب موفقيت زودهنگام نخواهد شد و ممكن است پذيرش كودك در استفاده از لگن يا توالت را به تاخير اندازد.
نتايج يك مطالعه در بيمارستان كودكان شهر فيلادلفيا، نشان داده است: شروع آموزش استفاده از توالت در كودكان كمتر از ۲۷ ماه موجب خواهد شد تا نتايج آموزش دو تا سه مرتبه ديرتر حاصل گردد.
شروع زودهنگام آموزش استفاده از توالت، به نظر مي رسد موجب طولاني تر شدن مساله خواهد شد كه هم براي والدين و هم براي كودكان آزاردهنده است.

معجزه تحرك
001408.jpg
شايد صحبت از ورزش و سلامتي، بحثي تازه نباشد اما به جهت اهميت ورزش در سلامتي انسان، محققان دائما درحال دستيابي به نتايجي نو و مثبت در اين زمينه اند. آنها تاكيد فراواني بر «افزايش فعاليت بدني» خصوصا در افراد ميانسال و سالخورده دارند.
تحرك بدني از هر نوعي كه باشد از ساده ترين آنها يعني پياده روي تا دوچرخه سواري، شنا، تنيس و ... همگي باعث سلامتي انسان شده و افزايش ايمني بدن را به دنبال دارد.
دكتر وود مي گويد: «ورزش در همه افراد،در همه جوامع و در هر سني واجب است. ورزش درمان دردها و راهي براي قطع انواع داروها است.ورزش دردهاي جزيي و بزرگ را درمان مي كند.»

استقبال از بيماري ها
001406.jpg
يك بيمار ديابتي همانقدر به ورزش نياز دارد كه يك فرد كاملا سالم. ورزش نه تنها نشاطآور و شادي بخش است بلكه باعث جلوگيري از ابتلا به بسياري از بيماريها، خصوصا بيماريهاي قلبي - عروقي مي شود.اما ببينيم دكتر «وود» و همكارانش در دانشگاه «ايلينوي» به چه كشفياتي دست يافته اند. او مي گويد: «ما بررسي هايمان را از حيوانات آغاز كرديم. تعدادي «موش» را انتخاب كرده و به صورت منظم به آنها ورزش داديم. نتايج بدست آمده نشان داد كه فعاليت سيستم ايمني آنها چندبرابر شده و موشها توانستند در مقابل آنفلوآنزا مقاومت كرده و بيمار نشوند.»او مي افزايد: «با بررسي بيشتر دريافتيم كه ورزش باعث افزايش مقاومت بدن از طريق «تقويت سيستم ايمني» بدن مي شود و اين امر به علت ساخته شدن «لنفوسيت» T است.»

مضرات  حذف ورزش
001404.jpg
ساخته شدن «لنفوسيت T«به ميزان زياد، براي افراد ميانسال و سالخورده كه «غده تيموس» آنها فعاليتش را از دست داده (غده تيموس محل ساخته شدن لنفوسيتT است) بسيار مهم است: چراكه با ورزش «طحال» تحريك شده و «لنفوسيت T>در طحال ساخته مي شود و درست به همين دليل است كه ورزش براي همه افراد خصوصا ميانسالان و سالخوردگان توصيه مي شود. بنابراين، با افزايش روزافزون انواع بيماريها كه بعضي ساده و زودگذرند مثل سرماخوردگي و بعضي متاسفانه مرگبار مثل ايدز (H.I.V) ، سارس (SARS) و...، حذف ورزش از برنامه روزانه، استقبال از اين بيماريهاست. پس «ورزش» يكي از اركان سلامتي و حفظ سلامتي و شادابي است. آنرا از خود دريغ نكنيد. سلامت باشيد....

گزارشي از بسيج همگاني براي ريشه كني سرخك و سرخجه
اين خط را بگير و بيا
001402.jpg
فرضيه هاي زيادي را مي توان درباره دليل انتخاب سرخك و سرخجه براي ريشه كن شدن از طريق بسيج همگاني مطرح كرد.
شايد سازمان بهداشت جهاني از اين طرح حمايت مي كند يا امكان توليد يا خريد مناسب اين نوع واكسن فراهم تر بوده يا شايد كادر آموزش ديده اي براي تزريق اين نوع واكسن وجود داشته!
اما اين انتخاب چه به اين دليل ها و چه به دليل هاي ديگر باشد و حتي اگر هر انتخاب ديگري هم باشد ، هزينه كردن براي واكسن زدن كار خداپسندانه و عام المنفعه اي است.
عكس: هادي مختاريان 
عليرضا آشوري 
قضيه واكسيناسيون سرخك و سرخجه هم اكنون بحث روز جامعه است. اين بزرگترين بسيج ريشه كني يك بيماري  كه با ابعادي وسيع و تبليغات گسترده آغاز شد، با استقبال عمومي قابل توجهي هم روبه رو شده است. هر روز دسته دسته جوانان و نوجوانان براي تزريق واكسن سرخك و سرخجه به مراكز درماني مراجعه مي كنند به نحوي كه عملاً درصد قابل ملاحظه اي از مراجعين به تمام مراكز درماني را همين مشمولان واكسيناسيون تشكيل مي دهند. البته اين اقدام قابل تقدير دولت يك علامت سوال كوچك در ذهن ايجاد مي كند و آن اينكه معيار انتخاب دو بيماري سرخك و سرخجه چيست؟  و چرا مثلا اريون يا سل براي ريشه كني انتخاب نشدند؟
مثل خيلي هاي ديگر ما و جمعي از دوستان هم كه به لحاظ سني مشمول اين واكسيناسيون بوديم براي واكسينه شدن به يكي از بيمارستان هاي بزرگ و مجهز شمال غرب تهران مراجعه كرديم.
خوشحال و سرحال و با سينه افراشته قصد ورود به سرسراي بيمارستان را داشتيم كه يك مرتبه دختر خانم جوان و ريزنقشي كه داشت از بيمارستان خارج مي شد خيلي بي مقدمه رو كرد به ما و گفت: «واكسن نمي زنن، سوزن هايشان تمام شد!»و بدون هيچ توضيح اضافي دور شد. به ناچار راه درمانگاهي در همان نزديكي را در پيش گرفتيم اما آنجا هم به دليل مراجعه زياد،  واكسن تمام كرده بودند و قرار بود تا يك ساعت ديگر برايشان واكسن بياورند. عطاي اين درمانگاه را هم به لقايش بخشيديم و بعد از يك ماشين سواري نيم ساعته و مقادير زيادي آلوده كردن محيط زيست از يك بيمارستان درماني - آموزشي سردرآورديم كه بنابر قرائن به نظر مي رسيد نه واكسن تمام كرده اند نه آمپول.
به محض ورود به حياط بيمارستان با فلش سياه رنگي روبرو شديم كه جهت واكسيناسيون را نشان مي داد.
از در ورودي با راهنمايي ۳ فلش مشابه به سرسراي بيمارستان رسيديم. چيزي  كه در بدو ورود به سرسراي بيمارستان جلب توجه مي كرد بوي بسيار تند سوسيس سرخ كرده بود كه تمام آن محوطه را اشباع كرده بود و منشا آن بوفه اي بود كه در يك گوشه جلب نظر مي كرد و محض نمونه حتي يك نفر هم مشتري نداشت.
در فيلم رگبار ساخته بهرام بيضايي صحنه بسيار معروفي وجود دارد كه بچه هاي شيطان محله براي آشناكردن پروانه معصومي و مرحوم پرويز فني زاده،  روي ديوار كوچه هاي پيچ در پيچ محله فلش هايي مي كشند و روي آن مي نويسند: «اين خط را بگير و بيا» تا پروانه معصومي را به جايي برسانند كه فني زاده منتظر نشسته است. حالا اين قضيه حكايت ما شده بود. روي در و ديوار پر از فلش هايي بود كه مراجعين را به طبقات بالا راهنمايي مي كرد. خلاصه چهار طبقه را بالا رفتيم تا به راهروي باريكي رسيديم كه بر خلاف باقي طبقات بيمارستان يكسره آبي رنگ بود و جمعيت انبوهي در آن راهرو دم در كوچكي منتظر ايستاده بودند. كنار در يادداشتي نصب شده بود به اين مضمون كه «زمان واكسيناسيون از ۳۰/۹ تا ۳۰/۱۳» .به هرحال ماهم در آن جمعيت حل شديم و بعد از كلي مكافات بالاخره چشممان به جمال واكسن هاي مربوطه روشن شد. اتاقي كه به آن وارد شديم سالن بزرگي بود كه آدم را به ياد اتاق كنفرانس مي انداخت. جمعيت در صفي منظم حركت مي كرد تا به ميزي برسد كه پشت آن خانمي از مراجعين ثبت نام مي كرد و سپس كارت صورتي رنگ كذايي را به دست آنها مي داد. در آن اتاق دو قسمت براي واكسيناسيون پيش بيني شده بود: يكي پشت پاراوان و ديگري يك صندلي كه كنار ديوار قرار داشت. آن طورها كه ما فهميديم خانم ها مي رفتند پشت پاراوان و آقايان به صندلي مراجعه مي كردند، اما يك مرتبه خانمي كه مسوول واكسينه كردن بود آمد پشت ميز تا براي ثبت نام از مراجعين به همكارش كمك كند. در نتيجه همه مجبور شدند تا در صف همان يك صندلي بايستند. حال مجسم كنيد قيافه آن خانم كارشناس بهداشت را كه دقيقاً مثل يك ماشين مكانيكي مجبور بود به آن همه آدم واكسن بزند. هرچند وقت يكبار هم آن خانم با صداي بلند اعلام مي كرد: «بعد از واكسن بايد ۱۰ دقيقه بنشينيد.» و باتوجه به فضاي آن اتاق و نبودن صندلي معلوم نبود كه كجا بايد اين ۱۰ دقيقه را صبر كرد. خانم مسوول واكسيناسيون مي گفت: از صبح تا الان ۷۴۵ نفر مراجعه كرده اند. درحالي كه ما با كمبود واكسيناتور مراجعه هستيم. حتي پرسنل كافي براي ثبت نام از اين همه مراجعه كننده را هم نداريم. آن خانم درحالي كه با ما حرف مي زد سر شيشه هاي محتوي حلال سوسپانسيون واكسن را مي شكست و آنرا به  داخل ويال ها تزريق مي كرد كه يك مرتبه يكي از شيشه ها خرد شد و خرده هاي شيشه به دست او رفت. ولي احساس مسووليت واقعا قابل تقدير ايشان باعث شد تا به رغم درد همچنان به كارشان ادامه دهند.
خلاصه ما واكسينه شديم و ۱۰ دقيقه نشستيم. موقع خروج دوباره صداي فرياد آن خانم بلند شد كه «در را ببنديد و ديگر كسي را راه ندهيد. ساعت ۳۰/۱۱ است.» چيزي كه موقع خروج جلب نظر مي كرد پنبه هاي متعددي بودند كه دم در اتاق روي كف راهرو پخش شده بودند.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   جهانشهر  |   حوادث  |   در شهر  |   درمانگاه  |
|  سفر و طبيعت  |   طهرانشهر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |