دزدي از تخت طاووس
|
|
هنگامي كه پسربچه جاروكش تالار آينه، براي اولين بار به آنجا رفت بيش از هر چيز زرق و برق جواهرات تخت خورشيد، چشمان او را خيره كرد. تخت خورشيد يكي از آن تخت هايي بود كه سال ها، شاهان بسياري بر آن تكيه زده بودند. فتح علي شاه، محمدشاه، ناصرالدين شاه و... او نمي دانست كه هيچ كس حق ندارد به اين تخت نزديك شود.
تخت خورشيد كه به آن تخت طاووس هم ميگفتند، به علت هيئت خورشيد مانندي بر بالاي آن تخت خورشيد ناميده مي شد. هنگامي كه فتحعلي شاه به قدرت رسيد، جاه و جبروت او با تمام خدم و حشمش، چندان به چشم نمي آمد، حاجي محمدحسين خان كه مقام صدارت دربار را به عهده داشت، تمام اسباب پادشاهي فتحعلي شاه را فراهم ديد، مگر يك تخت. او در سال ۱۲۱۶ هجري قمري، دستور ساخت اين تخت را صادر كرد. اين تخت داراي ۴۵۲۷ قطع جواهر درشت و ريز از جنس الماس و زمرد بود. همين جواهرات بود كه چشمان پسرك غلام را در دوره ناصرالدين شاه خيره كرد و باعث شد تا اندروني شاهي، دستخوش دزدي شود.
اگرچه اين تخت، يكي از بزرگترين دلبستگي هاي فتحعلي شاه بود و او ساعات خوشي را بر آن گذراند و تا سال ها هم تخت خورشيد، ناميده مي شد اما از آنجا كه طاووس خانم اصفهاني، يكي از زنان فتحعلي شاه بر آن مي آرميد و اين تخت تبديل به مكاني هميشگي براي او شده بود، به تخت طاووس معروف گرديد. در زمان محمدشاه، اين تخت اهميت ويژه اي يافت و عنوان تخت سلطنتي را به خود اختصاص داد.
در زماني كه غلام خردسالي در تالار آينه مشغول جارو كردن كف تالار بود و چشم نگهبانان و گزمگان را دور ديد، جواهرات تخت طاووس او را فريفت. او از اهميت اين تخت در سال هاي گذشته اطلاعي نداشت. از تخت طاووس، به دست پسرك غلام، دزدي شد و تعدادي از جواهرات آن به يغما رفت.
هنوز زمان زيادي از اين اتفاق نگذشته بود، كه صداي ناصرالدين شاه در تالار آينه بلند شد. او با خشم و در حالي كه در طول تالار قدم برمي داشت، ناسزاگويان، چاكران دربار را فرامي خواند. پس از چندي اعتمادالسلطنه و برخي ديگر از نزديكان به محضر ملوكانه ناصرالدين شاه شرف ياب شدند. به محض اينكه، خبر دزدي از تخت طاووس به اطلاع درباريان رسيد، رئيس شهرباني وقت طهران كه پسر ناصرالدين شاه نيز بود، تمام نوكران و غلامان دربار را بازداشت كرد و ظرف چند روز از همه آنها استنطاق كرد. اگرچه ناصرالدين شاه اعلام كرده بود كه اگر مقصرين اين ماجرا خود را معرفي كنند، مورد بخشش ملوكانه ايشان قرار خواهند گرفت، اما با تلاش وزراء و رئيس شهرباني طهران، پسر بچه نوكرزاده، پس از چند روز شناسايي شد. او در ابتدا ترسيد و سخني نمي گفت، اما به زور شلاق و فلك به حرف آمده و حتي محل اختفاي جواهرات به سرقت رفته را فاش ساخت. پس از كشف اموال مسروقه، گناه اين بخت برگشته ثابت شد. ناصرالدين شاه به رغم وعده بخشيدن گناهكار، دستور اعدام او را صادر كرد. دزد با اينكه پانزده سال بيشتر نداشت، قرباني عصبانيت شاه شد و چند روز بعد در كمال ناباوري نزديكان دربار، او را در نزديكي دروازه خاني آباد، به دار آويختند.
از آن روز به بعد بود كه تخت طاووس، بيش از پيش مورد مراقبت نگهبانان و افراد امنيتي كاخ شاهنشاهي قرار گرفت. اين تخت نه تنها نماد سلطنت قاجاريه محسوب مي شد، بلكه يكي از ميراث هاي گرانبهاي تاريخ ايران، تا به امروز است.
|
|
ديروز - امروز
بقعه مقدس امامزاده قاسم
|
|
آنگونه كه قديمي هاي تهران مي گويند حال و هوا و وضعيت اين شهر به گونه اي بوده كه بقعه امامزاده قاسم از فاصله هاي بسيار دور ديده مي شده است. اما الان برج و باروهاي مدرن، نه تنها اين موهبت را از تهراني ها سلب كرده، بلكه اين مكان مقدس و تاريخي از خيابان مجاورش هم قابل رويت نيست و شايد آيندگان ندانند كه وجه تسميه محله اي به اين نام، ريشه در كجا دارد.
تاسف انگيزتر اين كه حتي بسياري از جوانان ساكن اين محله، هنوز هم به اين امر واقف نيستند. محله امامزاده قاسم در يك كيلومتري شمال ميدان تجريش قرار دارد و علاوه بر بقعه مقدس، قبرستان مشهور ظهيرالدوله را هم در سينه خود جاي داده است.
اولين ساخت و ساز اطراف مرقد در قرن هفتم هجري قمري صورت گرفته و حدود ۴۲۰ سال پيش يعني در زمان شاه طهماسب صفوي هم مورد مرمت و بازسازي قرار گرفته است. اين بنا در زمان حكمراني فتحعليشاه قاجار هم يك بار ديگر بازسازي شده است و ايوان بزرگ مشهور آن كه هنوز هم پابرجاست، مربوط به همان دوران است. كاشي كاري گنبد امامزاده قاسم نشان مي دهد كه معماران تهران قديم تا چه اندازه در حس زيباشناسي شهري تبحر داشته و به مثابه يك هنر بزرگ و نه يك شغل به آن نگاه مي كرده اند.
نوع ساخت و پرداخت اين بنا مي تواند مانند يك كلاس درس براي برج سازان و انبوه سازان كنوني باشد، چون حدود استفاده از حداقل زمين به گونه ايست كه حتي يك متر از آن هم اضافه به نظر نمي رسد. برج هشت ضعلي كه گنبد كاشي درصدر آن قرار گرفته آنقدر چشم نواز و لطيف است كه با اولين ديدار در ذهن حك مي شود و برج هاي بدقواره اطراف تا ابدالآباد هم نمي توانند اين مساله را تحت الشعاع قرار دهند.
|
|
طهرانشخص
متخصص آبرساني قديم!
در تاريخ تهران نام مردي به يادگار مانده كه بايد او را متخصص بالفطره سيستم آبرساني و مهندسي آب دانست. اين مرد بزرگ درويش مسلك خدمتي به تهران كرده كه تا ابد الاآباد نظيرش پيدا نمي شود. يكي از كارهاي بزرگ حاج ميرزا آقاسي احداث يك رشته رودخانه هفت كيلومتري است كه از حوالي كرج تا تهران امتداد داشته وهدفش هم جمع آوري آب هاي سرگردان آن نواحي و رساندن به مردم بي آب تهران قديم بوده .
ميرزاآقاسي كه مقام صدر اعظمي محمدشاه را بر عهده داشته با نظارت شخصي دقيق موفق به اين كار مهم مي شود. اين مرد هوشمند چندين كار بزرگ ديگر هم درتهران انجام مي دهد كه يكي از آنها ابتكار در راه اندازي كارخانه هاي متعدد «توپ ريزي» است. آنگونه كه مي گويند طرح و ساخت پايگاه نظامي خيابان عبا س آباد كه هنوز هم گوشه هايي از آن سالم مانده از يادگار هاي اوست. حتما نام قنات هاي عباس آباد را شنيده ايد. پس بهتر است بدانيم كه احداث اين قنات ها هم يكي از دغدغه هاي به ثمر رسيده جناب حاجي است. يكي از حرف و حديث هايي كه قديم ها درباره اين مرد بر سر زبانها بوده اين است كه او تمام دارايي شاه و مملكت را خرج ساختن توپ و احداث قنات و رودخانه مي كرده. اما ساختن توپ ها توسط او به هيچ دشمني آسيب نمي رسانده چون او بيش از هرچيز ديگر به صلح و ثبات و دفاع مي انديشيده و هيچ گاه سوداي حمله به هيچ دياري را در سر نمي پرورانده. اين در حالي است كه او تقريبا معاونت محمدشاه را بر عهده داشته و همگان مي دانند كه اين شاه به خاطر روح جنگجويي و شركت مداوم در جنگ هاي ايران و روسيه تزاري لقب «غازي» يعني جنگجو را به خود اختصاص داده.آنگونه كه پيداست بايد جاي صدراعظم وشاه با همديگر عوض مي شد تا مخارج مخصوص به توپ و تفنگ جاي خود را به خرج ساخت و سازهاي اصولي مي داد.
|
|
اولين ها
اولين حراجخانه طهران
اگر در روز جمعه گذرتان به بازار سيداسماعيل افتاد و در آنجا با اجناسي روبه رو شديد كه به قيمت هاي نازل ارائه مي شود، اگر از خيابان هاي تهران مي گذريد و هرازگاهي بر شيشه مغازه اي با خط درشت نوشته اند «حراج»، حتما تعجب نمي كنيد. آنقدر مغازه مي توان در سطح شهر پيدا كرد كه به دلايل مختلف ازجمله تغيير شغل، اين حرف را درشت و بزرگ بر شيشه دارند كه براي همه ما قابل درك شده است. اما اولين حراجخانه، به مفهوم غربي در سال ۱۲۸۰ هجري قمري, در زمان ناصرالدين شاه، در طهران تاسيس گرديد. نخستين محل اختصاصي حراج لباس هاي غربي، غذاها و اجناس مختلف غربي، در تيمچه كاروانسراي «فردوس» شكل گرفت. ناصرالدين شاه در جريان سيروسياحت غرب براي اولين بار با اين مركز در خارج از مملكت آشنا شد و تصميم گرفت تا اين مركز را در طهران داير كند. او حاج علي خان (اعتمادالسلطنه) كه قاتل اميركبير بود را مامور اين كار كرد و انحصار حراج اجناس را به وي واگذار كرد. پس از آن هيچ كس حق نداشت در مكان ديگري، اجناس حراجي را عرضه كند. يكي از تاجران معتبر طهران نيز به نام «آقا محمدحسن تاجر دهدشتي» به سمت تحويلدار در اين حراجي شروع به كار كرد. اين حراجخانه، مركزي شد براي ارائه اجناس مختلف غربي. براي اولين بار، اين حراجخانه با يك اعلانيه دولتي در روزنامه وقايع اتفاقيه، اعلام موجوديت نمود و رسما به همه مردم طهران دستور داده شد تا در اين حراجخانه به امر داد و ستد كالاهاي حراجي بپردازند. آقامحمدحسن تاجردهدشتي نيز به عنوان مسوول اصلي و كسي كه در آنجا اجناس مختلف را تحويل گرفته و به فروش آنها نظارت داشته باشد، شروع به كار كرد. اين حراجخانه كه بر اساس الگوهاي غربي پديد آمده بود، تا سال ها به كار ادامه داد، تا اينكه دو مسوول اداره اين حراجخانه در جريان معاملات آن دست برده و باعث تعطيلي آن شدند.
|