يكشنبه ۲۸ دي ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۸۶
قصه انتقال پايتخت از ديروز تا امروز
پايتخت: برود؟ چرا؟ به كجا؟
از آنجايي كه اين مركز عملا از فروردين امسال شروع به فعاليت رسمي كرده، تنها گام صفر برداشته شده است. پس بايد دعا كرد كه در تهران به اين زودي ها زلزله نيايد.
بيشترين ميزان تخريب به ترتيب در مناطق ۱۷، ۱۵، ۱۶ و۱۲ شهر تهران به وجود خواهد آمد كه علت اين امر هم فرسودگي بافت خانه هاي اين مناطق، تراكم جمعيت بالا، خانه هاي كوچك و غيراستاندارد، معابر باريك، دسترسي غيراستاندارد به خدمات شهري و... است.
مديريت بحران در گام صفر
001719.jpg
عجب قصه غريبي است، حكايت مردمان اين زمين سوخته. ديگر از چه بنويسيم. همه مي دانند زلزله خواهد آمد. همه مي دانند خواهند مرد و همه هم تصميم گرفته اند بمانند. تمام شد.
عكس: ساتيار

گزارش اول 
سعيده عليپور

مي گويند اتاق مديريت بحران در كشورهاي پيشرفته دنيا به قدري مجهز است كه نه تنها با زلزله اي بيش از ۸ريشتر آسيبي به آن نمي رسد، حتي مي تواند با امكانات برق، آب، غذا و غيره كه در آن پيش بيني شده است تا ۶۰روز از هر كمكي بي نياز باشد تا مديران آن منطقه با خيال راحت سرزمين بحران زده خود را اداره كنند.
اما اينجا تهران است، چند قدمي مانده به انتهاي خيابان جلال آل احمد «مركز مديريت بحران شهر تهران» جايي كه قرار است در آنجا، اگر روزي تهران هم، بم شد، به امورات كشور و پايتخت سروسامان داده شود، از زنده ها گرفته تا مرده ها. اما اينجا نه خبري از منبع آب و برق است و نه ذخيره غذايي براي روزهاي مبادا.
كارشناسان ژاپني مي گويند ۷ ريشتر زلزله يعني ۵/۱ ميليون كشته در لحظه اول، اما آمار ژاپني ها هم با همه دقتشان غير دقيق به نظر مي رسد چرا كه هيچ كس نمي داند تهران چقدر جمعيت دارد.
كلانشهر تهران با مساحت ۷۰كيلومتر مربع و جمعيتي كه از ۸ تا۱۳ ميليون در نوسان است و ۲۲ منطقه كه هر كدام از مناطق به شهري شبيه است، بيشتر شبيه به يك كشور است. مديريت اقتصادي، سياسي و... نيمي از تهران را وزارتخانه ها تشكيل مي دهند و همين جاست كه وقتي موضوع مديريت شهري مطرح مي شود با ارگانهاي مختلفي روبه رو خواهيم شد.
دكتر مازيار حسيني- رئيس مركز پيشگيري و مديريت بحران شهر تهران- مي گويد: «مديريت واحد براي شهر تهران ضروري است. در بسياري از كشورهاي دنيا از ازدواج گرفته تا طلاق جزو امورات شهرداري محسوب مي شود و يا وقتي فردي از محله اي به محله ديگر جابه جا مي شود بايد شهرداري منطقه را ظرف ۱۰روز در جريان اين جابه جايي قرار دهد.»
و خلاء همين موضوع است كه منجر شده در تهران هيچ آمار دقيقي وجود نداشته باشد.
مفهوم مديريت بحران 
مديريت بحران از چهار بخش تشكيل شده است كه شامل پيشگيري و كاهش اثرات ناشي از بلايا ، برنامه ريزي و آموزش و پژوهش و مانور، ارايه خدمات اضطراري بلافاصله پس از وقوع بحران و بازگرداندن جامعه به حالت عادي است.
مركز مديريت بحران شهر تهران 
در هشتمين اجلاس «كميته پيشگيري از بلاياي طبيعي كه عالي ترين كميته در سطح كشور است، تصويب شد تا ستاد مديريت بحران در تهران، توسط شهرداري تشكيل شود، در حالي كه چنين ستادي در ديگر استان ها در سطح ابتدايي زير نظر استانداري وجود دارد. در سال ۱۳۷۸ با پيشنهاد وزارت كشور و حكم معاون اول رئيس جمهوري، مسووليت تهيه طرح جامع مديريت بحران شهر تهران به شهرداري تهران واگذار شد.
در طرح مديريت بحران شهر تهران، هفت گام تعريف شده است؛ گام صفر، تعيين اعضا و اهداف كميته هاي تخصصي است. گام اول، توصيف و تدوين برنامه هاي عملياتي است. گام دوم، تعيين شرح وظايف و سازماندهي سازمان هاي ذيربط در عمليات بحران است. گام سوم، تعيين شرايط موجود سازمانها از نظر نيروي انساني و منابع ديگر تعريف شده است. گام چهارم، تعيين انواع كاركنان بخش هاي پنج گانه سامانه فرماندهي حادثه در هر يك از امور. گام پنجم، تعيين شرح وظايف كاركنان تعيين شده و گام آخر نيز، تعيين تجهيزات و منابع مورد نياز امور ۲۴ گانه و ستاد مديريت بحران شهر تهران و نحوه كاربري و مديريت آنها در زمان بحران.
001722.jpg
اينجا اتاق بحران پايتخت است جايي كه اگر خودش فرو نريزد قرار است تا از آنجا تهران زلزله زده مديريت شود. اما اين ساختمان تنها ظاهر قشنگ دارد. نه از انبار ذخيره آب و غذا خبري است و نه ...

از آنجايي كه اين مركز عملا از فروردين امسال شروع به فعاليت رسمي كرده، تنها گام صفر برداشته شده است. پس بايد دعا كرد كه در تهران به اين زودي ها زلزله نيايد.
مازيار حسيني مي گويد: «طبق مصوبه اجلاس هشتم قرار شد تا سازمان هاي مربوطه با ستاد بحران هماهنگ شوند و براي هر سازماني مسوول، جانشين و همكار و پشتيبان تعيين شود. اين سازماندهي و تمركز مديريت در مواقع بحران بسيار مهم است.»
رئيس مركز مديريت بحران شهر تهران توضيح مي دهد كه وظايف ستاد بحران، هماهنگ كردن سازمان هاي دخيل در امر بحران و نظارت بر عملكرد اين سازمان ها و همچنين نظارت بر فعاليت هاي مركز مديريت بحران شهر تهران است.
اعضاي ستاد بحران؛ متشكل از شهردار تهران، رئيس مركز مديريت بحران به عنوان دبيرستاد، نماينده استاندار تهران، رئيس شوراي شهر تهران، رئيس سازمان مديريت و برنامه ريزي استان تهران، مسوولان امور ۲۴گانه مديريت شهر تهران ، مدير كل آموزش و پرورش استان تهران و مدير سازمان صدا و سيما هستند.
مازيار حسيني مي گويد: «مركز پيشگيري و مديريت بحران شهر تهران در حقيقت بازوي اجرايي ستاد بحران است.»
اين مركز با تعيين كميته هاي مختلف امداد و نجات، اسكان و پشيباني در ۲۴ امور مختلف كه در مواقع بحران، مورد نياز است مراحل اوليه مديريت يك شهر بحران زده را انجام مي دهد.
دكتر مازيار حسيني مدير مركز پيشگيري و مديريت بحران شهر تهران مي گويد: «كارشناسان ژاپني در انتقال تجربياتشان و تهيه اين طرح كمك زيادي كردند.»
اما تجربيات ژاپني ها در مورد اجساد حادثه به هيچ عنوان به درد نمي خورد چرا كه آنها با به آتش كشيدن اجساد مشكل آنها را حل مي كنند. در نتيجه در اين طرح بايد فكر كفن و دفن اجساد هم بود و براي اين مورد، سازمان بهشت زهرا متولي جمع آوري اجساد است.
از امور بسيار مهم ديگر، بخش امنيت است كه نيروي انتظامي در كنار قرارگاه ثارالله و بسيج معاونت سياسي- امنيتي استانداري اطلاعات، وظيفه ايجاد امنيت را به عهده دارند.
ستاد مديريت بحران، سعي مي كند با تشكيل حداقل يك جلسه در هرسه ماه به بررسي و تعيين راه كارهاي مناسب براي آمادگي تهران در صورت بروز يكي از بلاياي طبيعي، خود را آماده سازد.
دكتر مازيار حسيني- رئيس مركز پيشگيري و مديريت بحران - مي گويد: «ما ۵ استان را به عنوان استان هاي معين پيش بيني كرده ايم؛ مازندران، سمنان، قزوين، قم و استان مركزي همچنين استان اصفهان نيز اگر اتفاقي رخ دهد جانشين فعاليت هاي سياسي و اقتصادي تهران خواهد بود.»
اين استان هاي معين، وظيفه دارند تا در صورت تخريب تهران هركدام بخشي از مسووليت امدادرساني و پشتيباني و اسكان را در تهران انجام دهند.
اما رئيس مركز مديريت بحران مي گويد: «هنوز با طرح استان هاي معين مخالفت هايي صورت مي گيرد. به همين دليل هنوز مسووليت اين شهرها در صورت بروز حادثه اي در تهران به آنها تفويض نشده است.»
وي مي افزايد: «اگر ستاد بحران، اين طرح را تصويب كند ما مي توانيم ظرف يك ماه اين طرح را عملياتي كنيم و اسناد، مدارك و اطلاعات را در اختيار مديران آن شهرها قرار دهيم تا در صورت بروز حادثه كمك كنند.»
وي مي گويد اگر ما۱۰،سال زودتر شروع كرده بوديم الان ۱۰سال جلو بوديم. اما بايد زمان را دريافت و از فرصت استفاده كرد.
001725.jpg

پيشگيري، نه پيش بيني 
هنوز جاي اين سوال هست كه چرا نمي شود زلزله را پيش بيني كرد. رئيس مركز پيشگيري و مديريت بحران شهر تهران كه خود دكتراي زمين لرزه و سازه است، معتقد است زمين لرزه مثل مرگ قابل پيش بيني نيست؛ هيچ كس نمي داند كي مرگ به سراغ او مي آيد. او ادامه مي دهد: «دنياي امروز ديگر دنياي پيش بيني نيست.»
چيني ها در مورد پيش بيني وقوع زلزله، فعاليت هاي زيادي كردند كه از همه پيش بيني هايشان تنها يك مورد درست از آب درآمد.
مازيار حسيني معتقد است: «پيش بيني زلزله در حال حاضر ممكن نيست و آن چيزي كه در مورد زمان دقيق زلزله گفته مي شود پيش گويي است نه كار علمي.»
عمق زمين لرزه ها از كمترين عمق كه- زلزله بم از آن دسته بود- از ۱۰كيلومتر شروع مي شود و تا اعماق ۳۰، ۴۰كيلومتر و يا بيشتر نيز مي رسد.
دكتر حسيني مي گويد: «عمق زمين لرزه تهران به بيش از ۳۰كيلومتر تخمين زده شده است. حالا به نظر شما چطور از فعل و انفعالات ۳۰كيلومتر زيرزمين مطلع شويم؟»
او ادامه مي دهد: «دنياي امروز دنياي پيشگيري است نه پيش بيني. ما بايد دنبال راهي براي مقاوم سازي ساختمان هاي نامقاوم تهران باشيم.» بررسي هاي انجام شده توسط ژاپني ها نشان مي دهد، بيشترين ميزان تخريب به ترتيب در مناطق ۱۷، ۱۵، ۱۶ و۱۲ شهر تهران به وجود خواهد آمد كه علت اين امر هم فرسودگي بافت خانه هاي اين مناطق، تراكم جمعيت بالا، خانه هاي كوچك و غيراستاندارد، معابر باريك، دسترسي غيراستاندارد به خدمات شهري و... است.
۶۰ ايستگاه آتش نشاني در تهران وجود دارد در حالي كه رقم استاندارد براي جمعيت تهران حداقل ۱۲۰ايستگاه آتش نشاني است و همچنين كمبود آمبولانس و مراكز درماني...
دكتر مازيار حسيني- رئيس مركز پيشگيري و مديريت بحران شهر تهران- مي گويد: «من نه به عنوان رئيس اين مركز بلكه به عنوان يك استاديار مهندسي زلزله فكر مي كنم، خلاء بزرگي بين دانش و علم در حيطه كاري شهرسازي و سازه و معماري و مديريت شهري با اجرا و عملكرد وجود دارد.»
وي با بيان اينكه ما آيين نامه و قانون كم  نداريم مي گويد: «اما با وجود همه اين قوانين، ساختمانهاي غيراستاندارد بنا مي شود.»
چرا بايد بگذاريم كه چنين بناهايي احداث شود و حالا منتظر باشيم كه آنها كي فرومي ريزند.
مصالح غير مرغوب، نظارت هاي غيردقيق و كم توجهي مردم به رعايت استانداردهاي ساخت وساز، همه ناشي از خلاء ميان علم و دانشگاه با محيط هاي اجرايي است.»
دكتر حسيني معتقد است كه دانش ما در مقايسه با كار عملي كه انجام مي دهيم مثل قله كوه و دره است.
اين استاد دانشگاه ادامه مي دهد: «اين موضوع هميشه مرا به عنوان يك معلم، آزار داده است؛ زماني كه مي بينم برگه نظارت با قيمت پايين از داخل بنگاه هاي معاملات ملكي سردر مي آورد.»
وي معتقد است كه بايد مكانيزمي وجود داشته باشد براي ساماندهي اين موضوع به طوري كه سازنده ساختمان بداند از اين سيستم نمي تواند به راحتي عدول كند. آن وقت مجبور مي شود كيفيت را بالا ببرد.
اين روزها مردم به همه چيز ساختماني كه قصد خريد آن را دارند از شلنگ توالت گرفته تا مارك هود آشپزخانه، توجه مي كنند جز اصل موضوع كه استحكام بنا است. اگر اين حساسيت از جانب خريداران و سازندگان ساختمان وجود داشته باشد در درازمدت همه ناخودآگاه به اين موضوع مهم توجه مي كنند.
بناي زيبايي كه ايمن نباشد، بلاي جان آدم است نه راحتي جان. مازيار حسيني مي گويد: «معاونت مطالعات و پيشگيري مركز، اين آمادگي را دارد كه وضعيت نظارت بر سازه را از حالت موجود خارج كند.»
وي ادامه مي دهد: «هر ساختمان خوبي كه در تهران بنا مي شود بار مسووليت ما را سبك مي كند و بلعكس هر ساختمان بد، رقم ايجاد فاجعه در تهران را بعد از زلزله افزايش مي دهد.»
رئيس مركز پيشگيري و مديريت بحران تهران مي گويد: «از شهردار تهران قول گرفتيم كه از كساني كه خانه هاي خود را در برابر بلاياي طبيعي مقاوم سازي مي كنند يك ريال عوارض گرفته نشود.»
وي افزود: «حتي ما به دنبال مكانيزم هاي تشويقي هم براي ترغيب مردم براي مقاوم سازي ساختمان هايشان هستيم.
تا به حال سه مانور امداد و نجات، توسط اين ستاد در نقاط مختلف شهر تهران برگزار شده است همچنين برنامه هاي آموزشي براي آموزش عمومي مردم در مواقع بحران، تدوين شده است.»
دكتر حسيني مي گويد: «تاكنون در بعضي از محلات تهران كارگاه هاي آموزشي برگزار شده است كه قرار است تعداد اين كارگاه ها افزايش يابد، همچنين بروشورهايي در دست تهيه است كه به كمك روابط عمومي شهرداري تهران در تيراژ بالا در محلات مختلف تهران توزيع مي شود، همچنين هر دو هفته يا هر ماه يكبار معلمان زمين شناسي مدارس را به اين مركز دعوت مي كنيم و در مورد آمادگي دفاعي در موقع بحران به آنها آموزش ها مي دهيم تا آنها نيز اين آموزش را به سطح مدارس و دانش آموزان منتقل كنند.»
اما دكتر حسيني در آخر با تاسف مي گويد: «زلزله يكي از بلايايي است كه تهران را تهديد مي كند. اما اي كاش مردم، مسوولان و مطبوعات، هميشه به خطراتي كه تهران را تهديد مي كند توجه مي كردند تا اين موضوع هم مثل همه موضوعات ديگر به فراموشي سپرده نشود.»

هگمتانه، اصفهان، شيراز
تمام پايتخت هاي ايران
يكي از عمده ترين عوامل انتخاب اصفهان به عنوان مركز حكومت صفويان به وسيله شاه عباس، استحكامات دفاعي و برج و باروهاي تسخيرناپذير آن بود
ماني راد
001758.jpg
در اطراف ميدان نقش جهان، مشهورترين و عظيم ترين بناهاي تاريخي اصفهان ساخته شد. كه آوازه اين شهر را در جهان پراكند

تهران پايتخت امروز ايران است، اما ديروزها شيراز، اصفهان، تبريز، قزوين و ... . اگر اين رشته را دنبال كنيم، به عهد باستان مي رسيم و روزگاري كه هگمتانه پايتخت مادها بود. اين پايتخت ها، تنها يك شهر نبودند. بلكه مقر حكومت و اولين خاستگاه فعاليت هاي كشوري و لشكري محسوب مي شدند. ايران در عمر دراز خود، پايتخت هاي زيادي را به خود ديده است. تخت جمشيد كه از شكوه و جلال آن روزها سخن مي گويد باز هم نشان از تمركز حكومت گذشتگان دارد. پايتخت ها، معمولا داراي ويژگي هاي بارزي بودند. به همين دليل، در دوره هاي متفاوت، از شهري به شهري ديگر انتقال داده مي شدند. اما چه عواملي باعث انتخاب برخي شهرهاي مشخص به عنوان پايتخت بودند؟ نگاهي به تاريخ مي افكنيم شايد آنچه امروز در پي آنيم، در روزهاي گذشته نشاني از آن باشد. اين گزارش، چارچوب معين و محدودي دارد، ما تنها مي توانيم به چند پايتخت بپردازيم و اين هرگز به اين معنا نيست كه شهرهاي ديگر، شايسته مرور نيستند. فرهنگ ايراني در هر يك از پايتخت هاي طول تاريخ ايران زمين، برجستگي ها، ويژگي ها و نشانه هاي قابل تاملي را در خود نهفته دارد.
پايتخت رويايي 
زماني كه شاه عباس صفوي تصميم گرفت پايتخت حكومتش را از قزوين به اصفهان تغيير بدهد، هنوز اين شهر چندان جذابيتي نداشت. اصفهان شهري بود قديمي با بناهايي از دوره تيموريان. البته به لحاظ موقعيت عمومي، اين شهر همواره در طول تاريخ مورد توجه شاهان بسياري بود. اصفهان در روزگار پادشاهان اشكاني و به ويژه ساساني، داراي اهميت بود و شاهان عهد باستان ايران، همواره به اصفهان به عنوان مركزي ايالتي توجه داشتند. باني اين شهر را پاره اي از مورخان طهمورث مي دانند، اما رواياتي مبني بر بناي اين شهر توسط اسكندر مقدوني وجود دارد. مورخان بيشتري، پي ريزي شهر اصفهان را توسط جمشيد، پادشاه پيشداديان مي دانند. اين شهر از همان روزها جايگاه ويژه اي داشت. آنگونه كه از تاريخ بر مي آيد، اصفهان همواره محل تجمع و حكومت برخي حاكمان اشكاني و ساساني بود. از آنجا كه اشكانيان بر اساس حكومت ملوك الطوايفي بر ايران فرمانروايي مي كردند، به اصفهان به عنوان مركز يك ايالت توجه داشته و فرمانروايي، بر آن مي گماشتند كه او را «ساتراپ» مي ناميدند. پس از اشكانيان و در دوره ساسانيان، اصفهان ارج و قرب بيشتري يافت. اين شهر مقر حكومت وليعهد شاهان ساساني شد و شاهزادگان در اين شهر، مشق فرمانروايي مي كردند. يكي از عمده ترين دلايل توجه شاهان قبل از اسلام به اين شهر، استحكامات دفاعي و برج و باروهاي تسخيرناپذير آن بود. شايد يكي از عمده ترين عواملي كه باعث انتخاب اصفهان به عنوان مركز حكومت صفويان وسيله شاه عباس شد، همين مساله باشد. علاوه بر اين ويژگي، بهره مندي اصفهان از شرايط مناسب طبيعي و آب و هوايي، دور بودن از مناطق مرزي و از همه مهمتر، نزديكي به مناطق حاشيه خليج فارس بود كه از نظر تجاري و سياسي، داراي اهميت فراوان بود. تمام اين عوامل، اصفهان را به موقعيت آرماني رساند تا به پايتخت مقتدر يك حكومت تبديل شود. شاه عباس، در سال ۱۰۰۶ هجري قمري، اين شهر را به پايتختي برگزيد. او تصميم گرفت تا اصفهان را به يك پايتخت باشكوه و در زمره شهرهاي بزرگ جهان در آورد. البته سال ها قبل، منصور عباسي، شهر بغداد را از شهري معمولي به دارالخلافه  اي مجلل تبديل كرده بود، اما شاه عباس، سودايي ديگر در سر داشت.
وجه تسميه 
در تاريخ، اصفهان با نام هاي مختلف آمده است. «سپاهان»، «اسپهان»، «اسباهان» و ... .نامگذاري اصفهان به اين نام، به اين دليل بود كه اين شهر در زمان هاي مختلف - به ويژه در عصر ساسانيان - مركز تجمع سپاهيان بود. هر وقت كه شاهان ساساني تصميم به لشكركشي داشتند، سپاهيان بسياري از مناطق جنوبي كشور از جمله كرمان، خوزستان و فارس، به اين شهر آمده و در آنجا سازمان يافته و به جنگ ها گسيل مي شدند. اين شهر به اين جهت به «اسپهان» معروف شد.
پايتختي جديد
زماني كه شاه عباس پا به اين شهر گذاشت، اصفهان شهري قديمي با بناهايي از دوره تيموريان بود. پس از آنكه شاه عباس، شاهد قدرت گرفتن كشوري در مجاور مرزهاي غربي اش شد، ناگهان تصميم گرفت اركان حكومت شيعي صفويه را مستحكم تر كند. او با دولت عثماني هم به لحاظ ايدئولوژي و هم به لحاظ سياسي داراي مشكلات فراوان بود. بنابراين همه چيز براي ساختن پايتختي بزرگ فراهم شد. شاه عباس براي آنكه بتواند طرح بلند پروازانه  خود را عملي كند، از دانش «شيخ بهاء الدين محمد عاملي» معروف به شيخ بهايي كه عالمي عاليقدر و متقي و فيلسوف فقيه و مهندس بود بهره برد. ميدان نقش جهان بر اساس طراحي شيخ بهايي در باغي به همين نام و در كنار قسمت قديمي ساز شهر بنا شد، در واقع اين طرح داراي دو ويژگي عمده بود.
يكي  آنكه در باغي زيبا و بدون اينكه بناهاي قديمي شهر خراب شود، پياده مي شد و ديگري بنا نهادن چهار باغ و ميدان نقش جهان در پايتخت بر اساس اصول شهرسازي. ميدان نقش جهان پس از ساخت به يكي از بزرگترين ميدان هاي جهان تبديل شد.
از آنجا كه اين ميدان به دور از محدوديت ها و مشكلات شهر قديمي ساخته مي شد، به شاه عباس اين فرصت را داد تا او بناهاي باشكوهي را در آن پي ريزي كند كه سال ها همچنان تنها الگوي ساختمان سازي در ديگر شهرهاي ايران باشد. چهارباغ، ساخته ديگر وي، از نقطه اي نزديك چهلستون آغاز مي شد و تا سي و سه پل و اطراف زاينده رود ادامه داشت. در اطراف ميدان نقش جهان، مشهورترين و عظيم ترين بناهاي تاريخي اصفهان ساخته شد. كه آوازه اين شهر را در جهان پراكند. مسجد جامع عباسي، مسجد شيخ لطف الله، عمارت  عالي قاپو و سردر قيصريه. دور تا دور ميدان از غرفه هايي همشكل و در دو طبقه ساخته شده كه اتاق هاي زيرين آن شامل دو مغازه است كه يكي از آنها رو به ميدان بوده و ديگري به سمت بازار. طول ميدان ۵۰۰متر و عرض آن ۱۶۵ متر است. بي شك اين ميدان يكي از عظيم ترين بناهاي تاريخي جهان است. شاه عباس به همت شيخ بهايي، به روياي خود جامه عمل پوشاند. او در راستاي اهداف خود و ساخت اين شهر، علاوه بر دانش شيخ بهايي از بهترين هنرمندان و استادكاران، معماران و صنعت گران استفاده كرد تا هر چه بيشتر پايتختش شكوه و عظمت يابد. به راستي اصفهان يادگار شاه عباس است.
عالي قاپو
در غرب ميدان نقش جهان، عمارت سلطنتي شاه عباس بنا شده كه از شاهكارهاي معماري قرن يازدهم هجري است. شاه عباس اين بنا را كه در عصر تيموري به عنوان يك بناي معمولي پي ريزي شده بود، توسعه داد وبنايي جديد از آن ساخت. به تعبير «شاردن» اين كاخ بزرگترين كاخي است كه ممكن است در يك پايتخت باشد. در واقع عالي قاپو، نماد بارز عمارتي است كه شكوه و جلوه سلطنتي را برخود دارد.
از آنجا كه حكومت صفويه، در رقابتي سخت با حكومت عثماني بود، شاه عباس، براي خودنمايي و نشان دادن عظمت سلطنت اش، عمارت عالي قاپو را بنا نهاد تا در برابر عمارت «باب عالي» كه كاخ سلاطين عثماني بود چيزي كم نداشته باشد. عالي قاپو از دو كلمه تشكيل شده كه «عالي»  و«قاپو» به معني «درگاه بلند» و «سردار بلند» است. اين عمارت در عهد صفويه به نام دولتخانه مباركه نقش جهان يا «قصر دولتخانه» معروف بود. كاخ عالي قاپو در شش طبقه بنا شد كه هر طبقه اش تزئين مخصوصي دارد. شاهكارهايي از گچ بري و مينياتورهاي دوره صفوي بر سقف و ديوار آن زيبايي خاصي را در آن بوجود آورده است. اغلب نقش هاي اين كاخ از آن رضا عباسي و شاگردان چيره دست او از جمله معين مصور است. نقاشي هاي گل و بوته، اشكال حيوانات، پرندگان، شاخ و برگ درختان و گچ بري هاي زيبايي در طبقه آخر آن، زيبايي خاصي به آن داده است. اين عمارت داراي پلكان مارپيچي است كه تا آخرين طبقه عمارت ادامه دارد. شاه عباس به منظور تبرك اين قصر و بنا بر اعتقادات شيعي خود، درهايي از آرامگاه حضرت اميرالمونين (ع) از نجف به اصفهان آورده و در مدخل قصر نصب كرد. ايوان عالي قاپو كه داراي چشم انداز زيبايي از ميدان نقش جهان است، بعدها توسط شاه عباس دوم به اصل بنا افزوده شد. سقف اين ايوان با ۱۸ستون چوبي كه به وسيله اي آينه ها پوشيده شده است زيبايي خاصي به بنا داده. عالي قاپو داراي پنجره هاي مشبك زيبايي است و تزئينات سقف آن در جهان بي نظير است.
مسجد شيخ لطف الله
مسجد شيخ لطف الله يكي از بناهاي معروف و از شاهكارهاي معماري و كاشيكاري دوره صفويه است. اين بنا توسط استاد «محمدرضا اصفهاني» در سال ۱۰۲۸ و به سفارش شاه عباس ساخته شد و شاه آن را به پدر زن خود كه عالمي شهيد و فقيهي معروف بود وقف كرد. به تعبيري اين بنا در حكم اقامتگاه و محل تدريس و وعظ شيخ لطف اله بود. اين مسجد فاقد صحن و ايوان و مناره است و با گنبدي دايره اي شكل بر روي فضاي مكعبي مسجد ساخته شده است. كاشيكاري هاي آن توسط رضا عباسي انجام گرفته و گچ بري هاي به كار رفته در آن با طرح هاي منظم شكوهي خاصي به آن داده است. اين بنا در ضلع شرقي ميدان نقش جهان قرار دارد و از نظر طرح و كاربرد تفاوت بسياري با ديگر مساجد اصفهان دارد.
كاخ چهلستون
چهلستون همزمان با نقش جهان در اصفهان بنا نهاده شد. هدف از ساخت اين بنا، ايجاد كاخي سلطنتي به منظور استقرار شاهان صفوي و شخصيت هاي درباري بود. چهلستون در ابتدا به وسيله شاه عباس در حد فاصل ميدان نقش جهان و چهار باغ عباسي، عمارتي كوچك بود كه با شروع سلطنت شاه عباس دوم توسعه يافته و چندين تالار در آن احداث شد. تالار هجده ستون، تالار آينه و دو اتاق بزرگ در شمال و جنوب بنا ساخته و آينه كاري ها و تزيينات بسياري به آن اضافه شد. در اين عمارت، شاهان صفوي، سفرا و وزراي خارجي را رسما به حضور مي پذيرفتند. در اين كاخ تصاويري از رزم و بزم شاهان صفوي به تصوير درآمده است. از آن جمله جنگ شاه اسماعيل با سپاهيان عثماني و... .
كاخ چهلستون، داراي تزيين هاي بسياري است. چهارستون وسط ايوان بر روي ۴ شير سنگي بنا شده و همچنين استخري بزرگ جلوي كاخ قرار دارد كه جلوه و شكوهي به آن داده است.
شاه عباس به قصد ساختن پايتختي رويايي به اصفهان وارد شد و در اين شهر باستاني زيباترين جلوه هنر و معماري ايراني - اسلامي را به وجود آورد. به واقع اصفهان به همت شاه عباس، پايتختي رويايي شد و بسياري از جهانگردان، از اين شهر، به عنوان شگفتي شهرسازي و يكي از بزرگترين پايتخت هاي جهان ياد كرده اند... .
اما داستان پايتخت ها در اينجا به پايان نمي رسد.
وقتي شيراز پايتخت بود
شيراز پيش از تهران پايتخت ايران بوده است. همانطور كه آغامحمدخان همگام با به قدرت رسيدن، تهران را به عنوان پايتخت و مركز حكومت برگزيد، كريم خان زند نيز پس از پشت سر گذاشتن فراز و فرودهاي پيكار و ستيز، تصميم گرفت در شيراز مستقر شود و اين شهر را پايتخت اعلام كند. شايد وقتي آغامحمدخان در ايوان كريمخاني تهران روي گور كريم خان قدم مي زد در فكر استخوان هايي بود كه هرگز نمي توانند سر هم شوند و جان بگيرند. شايد تصور مي كرد تومار وكيل الرعايا را براي هميشه در هم پيچيده و نقطه پايان پرونده پايتختي شيراز زير چكمه اوست.
سويه تاريخي ماجرا چنين است. ولي شيراز، پايتخت ديروز، همچنان باقي است و مي تواند مثل يك شاهد، حرف ها بزند. اما براي جست وجوي مظاهر شهرنشيني و اينكه وقتي شهري به مقام پايتختي يك سرزمين مي رسد چه صورتي به خود مي گيرد بايد فضاي مه آلود و پيداي ناپيدايي را كاويد. بايد برگ هاي تقويم را برگرداند و به ۲۵۰ سال پيش سفر كرد. بايد مقابل بناي عظيم تخت جمشيد ايستاد و به جانب جنوب نگريست. بايد از ميانه شيهه اسبان و چكاچك شمشيرها گذشت تا به روزگاري رسيد كه مرد لر، انگشت سبابه را روي نقشه قديمي قلمرواش بر نام شيراز گذاشت و آن را در قواره پايتخت تصور كرد. او از جنگ و جدال و خونريزي خسته بود. او مي خواست آن سوتر از ستون هاي افراشته پرسپوليس شهري را آباد كند و خواب شاعر بزرگ را ببيند كه خطاب به او يا هر كس ديگر مي خواند: مقام اصلي ما گوشه خرابات است/ خداش خير دهاد آنكه اين عمارت كرد...
باروي دفاعي در ساخت و ساز شهري 
كريمخان زند مانند شاه عباس در حيطه شهرسازي و استوار كردن پايتخت با سليقه بود. او پس از سال ۱۱۸۰ ه.ق با احداث ساختمان هاي محكم و زيبا و به استخدام در آوردن معماران زبده مي خواست شيراز را به همان درجه اي رساند كه شاه عباس، اصفهان را رساند. بنابراين در خارج شهر آن روز شيراز كه اكنون مركز شهر قلمداد مي شود طرح بناهاي مفصل و عظيمي را براي ارگ حكومتي و منضمات آن و ميدان و خيابان و باغ و بازار و مسجد و دو آب انبار بزرگ و حمام پي ريخت. از آنجا كه خود به معماري علاقه داشت و در اين عرصه صاحب تجربه بود بناهاي مورد نظر را در نهايت استحكام به بار نشاند چنان كه پس از دو قرن و نيم و با وجود از سر گذراندن دو زمين لرزه شديد سال هاي ۱۲۳۹ و ۱۲۶۹ ه.ق بخش اعظم آن باقي است. سنگ ها ي بزرگ ستون هاي ساختمان ها، لبه هاي حوض و نماها همه از كوه هاي شمال غربي شيراز، از معدني كه اكنون به نام معدن كريمخاني معروف است آورده شد. سنگ هاي مرمر به كار رفته در حمام و ارگ و موزه هم از تبريز و يزد رسيد. اما يكي از ويژگي هاي اساسي هر پايتخت آمادگي دفاعي آن است. كريمخان در اين مورد با برنامه و حساب شده عمل كرد. او برگرد شهر، باروي مستحكمي از گچ و سنگ ساخت بدان گونه كه بعدها آغامحمدخان تا پشت آن آمد اما چندين شبانه روز متوقف شد. گفته اند كه براي ويران كردن آن باروي دفاعي به سلاحي نظير توپ نياز بود.
001761.jpg

علاوه بر اينها زير شوي شهر، ساختمان تكيه هفت تنان، باغ جهان نما، بقعه شاهداعي الي الله نيز از بناهاي زمان كريمخاني است. همچنين او دستور مي دهد كه آب مشهور ركني را به شهر بياورند ولي چون عبور آب از رودخانه خشك و خندق و حصار دو شهر، دشوار و پر خرج بود، معماران، آب را از زير رودخانه و خندق و حصار به شهر آوردند و اين كار مبلغ گزافي بيش از فايده اي كه بر آن مترتب بود، برداشت. شايد به همين دليل باشد كه امروز از اين مجرا نشانه و اثري نيست.
ويژگي هاي جغرافيايي 
يكي از مواردي كه از ديرباز تاكنون به عنوان عاملي براي تعيين پايتخت مطرح بوده است ويژگي هاي اقليمي و جغرافيايي است. شايد بي جا نباشد كه براي اشاره به ويژگي هاي آب و هوايي و وضع موقعيت شيراز از دريچه نگاه ادوارد براون شرق شناس سرك بكشيم: هنگامي كه از يك زاويه گذشتيم ناگهان منظره اي به چشم رسيد كه هرگز فراموشش نخواهم كرد و هرگز آن لحظه را نيز از خاطر نخواهم برد. آن منظره چشم انداز شيراز و دشت هاي مجاور بود و آن نقطه كه به چشم من رسيد محلي است كه تمام ايرانيان و آشنايان حافظ، تنگ الله اكبر مي نامندش. مصداق اين نام از آنجاست كه وقتي چشم مسافر در آن نقطه به جلگه شيراز مي افتد طوري محو زيبايي مي شود كه بي اختيار از فرط حيرت و تحسين به ياد خالق جهان مي افتد و اگر مسلمان باشد مي گويد الله اكبر. زير پاي ما دشتي سرسبز بود كه تپه هاي ارغواني، مانند كمربندي پيرامون آن را گرفته و روي بعضي از آنها هنوز برف وجود داشت... در طرف مشرق، درياچه فيروزه فام (بهارلو) و در طرف مغرب، باغ هاي بي انتهاي مسجد (بردي) در آفتاب مي درخشيدند.»
همان طور كه اين مستشرق، اشاره كرده است، شهر شيراز در جلگه اي قرار گرفته كه كوه هاي متعددي آن را محصور مي كند. كوه هاي شمالي آن شيراز را از مرودشت و تخت جمشيد جدا مي سازد. آب و هواي شهر نيز معتدل است و به ويژه در بهار تماشايي است.
بناهاي نامدار پايتخت 
۱- عمارت هشت گوشه موزه پارس و عمارت كلاه فرنگي، يكي از بناهايي است كه وسط باغ بزرگي ساخته مي شود تا براي پذيرايي از ميهمانان و مراسم و جشن ها مورد استفاده قرار گيرد. اين بنا پس از مرگ كريم خان، آرمگاه حاكم را شكل مي دهد. باغ بزرگ موزه در ابتداي احداث، باغ نظر ناميده مي شد و بيش از دو برابر اندازه فعلي وسعت داشته است. چهار حوض بزرگ در چهار طرف عمارت كلاه فرنگي تدارك ديده شده، روبه روي حوض بزرگ، شاه نشين جنوبي تعبيه مي شود و در سه جهت ديگر سه شاه نشين ديگر قرار دارد.
۲- تكيه هفت تنان، يكي ديگر از بناهايي است كه در شمال آرامگاه حافظ و در دامنه كوه تخت ضرابي (كوه چهل مقام) قرار مي گيرد. وجه نامگذاري اين بنا وجود هفت قبر از هفت عارف در اين باغ است.
بخش جالب و تاريخي اين بنا، تالاري محسوب مي شده كه سقف آن بر دو ستون يكپارچه سوارشده و در طاقچه هاي بالاي تالار، پنج مجلس با رنگ روغن بر گچ نقاشي شده است و به سهم خود از شاهكارهاي نقاشي آن دوران به حساب مي آيد.
۳- ارگ كريمخاني كه امروزه هنوز پابرجاست نيز باغ بزرگي بوده است كه چهار طرف آن اتاق و تالار و ايوان است و توسط يك حصار و باروي آجري و مرتفع با چهار برج در چهار گوشه اش به چشم مي آيد. بر سردر ورودي مجلس، كاشي كاري نفيسي مشتمل بر تصوير رستم، هنگام نبرد با ديو سپيد قرار گرفته و در درون نيز چنين كاشي كاري هايي چشم نوازي مي كنند.
۴- مسجد وكيل در نزديكي ارگ حكومتي ساخته شده و به رغم پشت سرگذاشتن دو قرن و نيم و از سرگذراندن دو زلزله هنوز پابرجاست.
تمام نماي مسجد در چهار سمت و ايوان بزرگ شمالي و جنوبي با سردر ورودي كاشي كار شده با رنگ هاي متفاوت در هر آستانه. فضاي مسجد بسيار وسيع ، با شبستان هاي جنوبي و شرقي و ساير منضمات در حدود ۲۰ هزار مترمربع وسعت دارد.
شبستان جنوبي داراي ۴۸ ستون سنگي يكپارچه و يك منبر ۱۴ پله اي يكدست از سنگ مرمر در كنار محراب كه گويا از مراغه آورده شده است، به چشم مي خورد.
۵- بازار وكيل يكي ديگر از شاهكارهاي معماري عهد زنديه است كه از دو بازار متقاطع تشكيل مي شود. يكي از بازارهاي متقاطع سمت غربي به نام بازار تركش دوزها بود. مقبره شيخ عبدالله خفيف كه يكي از عرفاي نامي شيراز بوده است در پشت همين بازار واقع شده است.
فهرست بناهاي روزگار پايتختي شيراز بسيار بيش از اينهاست.
رجوع به يك دو كتاب تاريخي مي تواند نشانه هاي چرايي پايتخت شدن و چگونگي آباداني شهري را كه به عنوان مركز حكومت تعيين مي شود بازگويد. آنچه رفت شايد به اين خاطر بود كه بگوييم اگر شهر شيراز خود به زبان مي آمد پرده از بسياري ماجراها، اتفاق ها و بناهايي كه بودند و نيستند مي توانست بردارد. گذر از پيدا، ناپيداهاي مه آلود تاريخ يك سرزمين، سفري تماشايي است و به خودي خود مي تواند گواه تلاش هايي باشد كه براي انسان و زندگي صورت پذيرفته است . كريم خان زند به گواه تاريخ مردي بود با وسعت مشرب كه به آباداني سرزمين اش بيش از هر چيز فكر مي كرد. هرچند آغامحمدخان در ايوان كريمخاني قدم مي زد و تصور مي كرد نقطه پايان پرونده پايتختي شيراز زير چكمه اوست. حالا باز هم دورتر مي رويم. به عهد باستان ...، به پيش از تاريخ....
گذر از قرن ها، نخستين پايتخت ايران
مركز تمدن در بين النهرين است. كشاورزي ، دامپروري و زندگي گروهي و اجتماعي كنار رود فرات و دجله و سرزمين هاي حاصلخيزي است كه محصول خوب به بار مي آورند. كيلومترها آن سوتر در شرق. در دامنه هاي سبز زاگرس مردمي هوشمند تاكستان هايي به بار نشانده و كشاورزي و دامپروري راه انداخته بودند. و ازداستان مردم پشت كوه ها چيز زيادي نمي دانستند.
مردمان هوشمندي كه از تاكستان ها شراب هاي رنگين ساخته بودند. از نژاد و تبارماد. شكارگراني كه در پي شكار از ارتفاعات و غارها به دشت ها سرازير شده و ذخيره كردن آذوقه را پس از كشاورزي آموختند.
البته مشكل آب، آنان را به دست و پنجه نرم كردن با طبيعت خشن وا داشته بود. نه دجله اي بود، نه نيلي كه به واسطه طغيان ، زمين هاي اطراف را حاصلخيز كند. از اين رو مردم بين النهرين داراي زندگي متمركزتر و غني تري بودند. آنها سپاه تشكيل داده و پي درپي به سرزمين هاي اطراف يورش مي بردند. پس از جنگ و جدل خونين و جانانه، اين آشوريان بودند كه پيروز و با غنايم فراوان به شهرها و دژهاي خود باز مي گشتند.
تمدن «اورارتو» پشت كوه هاي زاگرس بنا شده بود و گستره چنداني نداشت، در سده هاي هشتم و نهم قبل از ميلاد، بارها مورد هجوم آشوريان و اهداف استعماري شان قرار گرفته بود. مردم اورارتو هنوز به شكل عشيره اي و در كومه هايي كه با شاخ و برگ درختان درست كرده بودند، مي زيستند. ايشان مردمي آرام و صبور بودند و به آرايش علاقه زيادي داشتند. مرد و زن با سنگ هاي رنگين و گران كه به گردن و دست و پاي خود مي آويختند، با ظاهري جلوه گر، به امور روزمره مي پرداختند و با آرايش جلب توجه مي كردند. (حالا هم ركورد جراحي زيبايي را دارند).
از سويي ديگر، آشوريان سپاه جمع آوري مي كردند، سلاح مي ساختند، اسب ها را رام مي كردند، نقشه جنگ طرح ريزي مي كردند و به هر سو لشگر مي كشيدند و از گسترده كردن سرزمين خويش غرق لذت مي شدند.
در باختر دور، مصري ها نيز كنار نيل به تمدن دست يافته بودند. سومريان نيز مانند ايشان شهرنشيني را باب كرده بودند. اما مادها هنوز پراكنده بودند.
تهاجمات پي در پي سپاه آشور به هشت بار رسيده بود. هر بار كه حمله مي كردند، ذخيره غذايي، گله ها، رمه ها و دختران و زنان را با خود به عنوان غنيمت به سرزمينشان مي بردند. پس از رفتن جنگجويان، آتش اجاق ها، خاموش شده بود و همه كومه ها سوخته و سكوتي وهم انگيز و خوفناك بر دشت سايه انداخته بود.
طاقت مادها طاق شد و سر به شورش برداشتند. آشوريان به هر سرزميني كه يكبار مي تاختند، براي هميشه آن را به تسخير و فرمانبرداري خود در مي آوردند. تنها مانيها، دوبار سركوب شده ولي مادها به باج و خراج دادن تن نمي دادند. صبور بودند و مبارز. هشت بار مورد تهاجم قرار گرفتند اما سر تسليم فرو نياوردند. بالاخره تصميمي راسخ گرفتند؛مسيري كه آشوريان با اسب بر آن تاخته بودند و تبديل به جاده پاكوب شده بود را سد كردند. بدين ترتيب كه با گردهمايي طوايف و قبايل مختلف به شور نشستند، انديشيدند و راهي انتخاب كردند. از سپيده فردا كاري بزرگ در پهنه پهناور ايران شكل گرفت. شهري براي دفاع از حقوق خود توسط مادها پي ريزي شد. شهري با ديوارهاي بلند و سترگ كه مانع از هجوم سربازان خونريز آشوري خواهد بود. شهري با نام بامسماي هگمتانه.
هگمتانه يعني گردهم آيي، تجمع، اتحاد و يعني با هم بودن. بالاخره مادها براي مقابله در برابر مهاجمان، هگمتانه را چون دژي مستحكم بر مسير آشوريان ساختند و از بلنداي باروهاي آن ديده بانان چشم انداز دشت را مي پاييدند. مردم نيز به كشت و زرع و چراي دام هايشان مشغول شدند، ولي اين بار با طيب خاطر.
هگمتانه مركزيت پيدا كرد و عده زيادي از كومه نشينان در آن سكني گزيدند. چرخ هاي سفالگري به كار افتاد. كوره هاي ويژه ذوب فلزات روشن شد. سلاح و ابزار فلزي ساخته شد و بالاخره نفسي راحت در سينه مردمانش فرو رفت. مادها دو راه پيش رو داشتند؛ زندگي اجتماعي زير يوغ آشوريان، كه با سرشت شان سازگار نبود يا مقاومت در برابر آنها كه آرزوي ديرينه شان بود. مادها شورشگرترين مردم اطراف بين النهرين بودند كه حالا ساكن شده بودند و با آرامش زندگي مي كردند، رفته رفته به فكر تعيين حدود قلمرو خود افتادند. نام شهري كه به عنوان پايتخت برگزيده بودند، سبب اتحاد عجيبي شد. همه عشاير سرزمين هاي دور و نزديك با ايشان متحد شدند و هگمتانه بزرگ تر شد. دهليزهاي مخفي براي به كارگيري فنون نظامي، انتخاب «كياكزار» به عنوان سلطان. آنها پس از پيروزي بر سكاييان هگمتانه را هويت بخشيدند. باروهاي بلند، انبار غله و آذوقه، محل نگهداري حيوانات اهلي جداي از اسب ها، محل تجمع مردم، تجمع سربازان و آب انبار، هر كدام به صورت ويژه شهرنشيني و با تفكر ساخته شده بودند و پس از چند سال هگمتانه چنان آرامشي به مادها بخشيد كه پارس ها نيز به ايشان پيوستند كه به پهناورتر شدن قلمرو اين قوم انجاميد. قوم آريايي، ساكنان اصيل ايران زمين شدند.

كوتاه و خواندني
۱
يكي از عجايب پايتخت هاي قديم، چگونگي ساخت كاخ ها و قصرهاست. در شوش، دركاخ داريوش اول، كتيبه اي جالب توجه براي همه، خصوصا اهل پژوهش وجود دارد كه حرف هاي زيادي براي گفتن دارد. در اين نوشته، به ساختمان كاخ و مصالح و مواد ساختمان و صنعتگران كه در ساختمان كاخ پادشاه كار كرده و شركت داشته اند اشاره مي شود. در اين كتيبه آمده است، زمين درچنان عمقي حفر شد كه به صخره رسيدم و چون حفره آماده شد در قسمتي از حفره تا چهل آرنج و در قسمتي تا بيست آرنج سنگ ريزه در عمق ريخته شد. در روي اين سنگ ريزه ها كاخ بنا شد و حفر زمين در عمق و ريختن سنگ ريزه و آماده شدن خشت خام، توسط ملت بابل انجام شد. در لبنان كوهي به نام «سدر» هست كه چوبي به همين نام يعني چوب سدر، از آنجا آورده شد. حمل آن تا بابل راملت آشور انجام دادند.
۲
كاريان اهل يونيه آن را از بابل به شوش حمل كردند. چوب پاك را از گندار و كرماني وارد كردند. از ليدي و باكتريا، طلا آوردند و در اينجا ساختند. از سغديان، سنگ كاپائوتاك ( سنگ ارمني يا سنگ بخارايي) و سينكابرو (عقيق جگري) آوردند. سنگ آخشانيا از خوارزم به اينجا آمد. از مصر، نقره وچوب سياه را استفاده كرديم. تزيينات ديوارها از يونان قديم، مورد استفاده قرار گرفت. عاج به كار برده شده هم از حبشه و هندوستان و آراخوسيا بود. ستون  هاي سنگي از شهري به نام آبي را دوش (واقع در شوش) آورده شد. سنگ تراشان، اهل يونيه يا اهل ليدي بودند. استادان زرگر هم يا از ماد بودند يا از مصر. كارگردان يا اهل ليدي يا اهل مصر بودند و از بابل هم آجرپز رسيد. تزيين كنندگان ديوارهاي بنا، افرادي از ماد يا مصر بودند. اين شرح مفصل را داريوش اول نوشته است اما براي ساختن كاخ، دست به چنين كاري  زد.
۳
آيا كيفيت اقلامي مثل سنگ و آجر و خاك و چوب يا ورزيدگي بناها، كارگران و تزيين كنندگان هر منطقه بود كه او را واداشت مثلا از هندوستان كه آن زمان جزو سرزمين ايران بوده است جنسي بياورد و از لبنان كه آن هم متعلق به ايران بود چيز ديگر يا آدم و صنعتگر آن منطقه را. چه عاملي باعث مي شد كه آن همه هزينه انجام گيرد تا از شمال و جنوب و غرب و شرق ايران، آن هم با آن گستردگي و آن هم با آن وسايل ابتدايي حمل ونقل، بناها و معماران،... چوب و سنگ و... آورده شود و كاخ ساخته شود؟ يك دليل و تنها يك دليل وجودداشته است؛ مي گويند همه اين برنامه ها فقط براي آن بوده است كه همه سرزمين هاي متعلق به ايران در ساختن آن مشاركت داشته باشند تا اين مشاركت، هم آنها را به لحاظ رواني وابسته به حكومت كند و هم افتخار مشاركت در ساختن خانه پادشاه نصيب ملت شود.

ستون ما
ما مي مانيم
اكبر هاشمي 
انگار حكايت شهر ما همان قصه آقاي «ترومن» است. تنها با يك تفاوت كه «ترومن» در «نمايش ترومن» رفتن از جزيره زيبايي را كه برايش ساخته بودند را بر ماندن «اسارت» ترجيح داد. اما ما مي مانيم. همين جا. حتي اگر زلزله بيايد. كه اگر بيايد، ميليون ها نفر (حداقل دوميليون نفر) در ساعات اوليه و سه ميليون نفر در آتش سوزي و يا به دليل عدم دسترسي به كمك رساني و تعداد بيشماري از ما، از بي آبي و نداشتن سرپناه و بيماري هاي عفوني و واگيردار ناشي از عدم امكان جمع آوري اجساد تلف خواهيم شد.
عجب قصه غريبي است، حكايت مردمان اين زمين سوخته. ديگر از چه بنويسيم. همه احتمال مي دهند زلزله خواهد آمد. همه مي دانند در اين صورت خواهند مرد و همه هم تصميم گرفته اند بمانند. تمام شد.
آنچه كه در اين سياهه ها آمده تحت عنوان ويژه نامه انتقال پايتخت، همين را مي گويد.
ما هم مي مانيم. شايد اگر زنده مانديم، بتوانيم مثل روزهاي گذشته كه از زلزله بم گزارش داديم، از زلزله تهران گزارشي بنويسيم. البته اگر ما نيز بوديم و اگر روزنامه اي بود و اگر خواننده اي بود، براي خواندن!
مي مانيم، در شهري كه نه مثل پاريس نماد شهر عاشقان است و نه مثل رم كه خود موزه اي نفيس و گران قدر است. حاصل شهر ما تهران، دود و ترافيك و پلشتي... است اما با اين همه ما تهران را دوست داريم، متاسفانه.
ميدان آزادي، دربند، خيابان ولي عصر... مگر مي شود دل كند از اين... دلمان برايش تنگ مي شود، متاسفانه. هرچه باشد ما عزيز دردانه هاي اين شهريم. ما بچه تهرانيم. اگر پايتخت از تهران برود، ديگر چه كسي به ما مي گويد «بچه تهروني؟.»
شما هم همه چيز را فراموش كنيد. حتي زلزله بم را، مي رويم دربند، با هم، قدم مي زنيم، در باران و سيگاري و قلياني چاق مي كنيم و مي زنيم زير آواز و به شهرمان افتخار مي كنيم.
تهران شب از تو دور است 
تهران هميشه نور است 
تهران و كوچه هايش يادآور غرور است 
تهران...

نكته
براي ارائه پيشنهادات وانتقادات مي توانيد با شماره هاي زيربا تحريريه ايرانشهر تماس بگيريد.
تلفن ۹-۲۹۰۲۹۳۸
نمابر ۲۹۰۲۹۴۰

ايرانشهر
آرمانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
در شهر
طهرانشهر
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  در شهر  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |