پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۹۰
مرداني كه در غربت براي خانواده، سختي ها را تحمل مي كنند
سال هاي  دور از خانه
اعتراف مي كنم پيشرفتي نكرده ام، صد هزار تومان در ميآورم، چهل هزار تومان اجاره خانه مي دهم و در حدود چهل هزار تومان هم هزينه رفت و آمد و خورد و خوراكم مي شود
000819.jpg
او كه چهار سال و پنج، شش ماه است نامزد كرده مي گويد: پدرم مردي زحمت كش است ولي آن قدر توان مالي ندارد كه بتواند هزينه هاي عروسي و زندگي مرا تأمين كند. به همين خاطر، چهار سال پيش به اين جا آمدم شايد، بتوانم حداقل خرج عروسي ام را در بياورم  يافتن شغلي هر چند با درآمد كم در زادگاه، مي تواند چند برابر بهتر باشد.
اين افراد با آن كه آگاهي دارند با اين درآمد و وضعيت اقتصادي دست يابي به آنچه آرزو كرده بودند محال است، باز هم خود را با اميدهاي واهي دلخوش مي كنند

فرهاد قلي زاده 
از شهري ديگر آمده، از روستايي ديگر، تنها آمده ، تنها، بدون زن و فرزند، آمده است تا كاري بيابد، شايد بتواند از شرمندگي خانواده اش كه ديرگاهي است با جيب خالي روزگار مي گذرانند در بيايد، مسافت ها به دور از همسر و فرزند، ساعت ها از عمرش را در اينجا- تهران- مي گذراند تا پولي در بياورد، شايد روزي برسد خنده ها و شادماني زن و بچه را در كنار خود ببيند. تجربه اي سخت است. نگاه كنيد، خوب نگاه كنيد شايد از كارمندان اداره شما از جمله ا ين آدم ها باشد.
مهاجرت پديده اي تازه نيست، به ويژه براي ساكنان تهران كه بيشترشان مهاجرند. پيشترها مهاجرت مردم از يك نقطه به نقطه ديگر بنا به موقعيت  اقليمي و جغرافيايي صورت مي گرفت و منجر به يكجانشيني در شهرها و روستاها مي شد. در كنار اين عوامل نبايد مهاجرت هاي تحميلي ناشي از جنگ و حوادث طبيعي را فراموش كرد. ولي در ايران پس از اصلا حات ارضي شاهانه، با توجه به موقعيت پديد آمده از اين اقدام در روستاها مهاجرت ، شكلي تازه تر به خود گرفت. جدا از پيامدهاي ناشي از مهاجرت روستائيان به شهرهاي بزرگ، بايد به ازدحام روز به روز جمعيت در شهرها و رشد بي رويه شهرنشيني توجه كرد. تعدادي از اين مهاجران كه از شهرها و روستاها به تهران و يا ديگر شهرهاي بزرگ هجوم آورده اند، كساني هستند كه ازدواج كرده و صاحب خانواده اند و به خاطر تامين زندگي يا رسيدن به رفاه خانوادگي دست به اين كار زده اند، مرداني كه خانواده خود را در زادگاهشان رها كرده اند و آمده اند تا در تهران شغلي بيابند و به قول خودشان سرمايه اي پس انداز كنند و دست پر به آغوش خانواده باز گردند يا اگر كارو بارشان در اين جا گرفت خانواده را به تهران بياورند. البته برخي از اين مهاجران و جويندگان كار آمدند و دست از پا درازتر برگشتند و فرار را بر قرار ترجيح دادند.
درد دل ها
رسولي، كه كارمند يك شركت خصوصي است و به فعاليت هاي بازرگاني مي پردازد، مي گويد: اوايل برايم بيش از حد سخت بود، طاقت دوري هيچ يك را نداشتم نه طاقت دوري زنم را و نه، تنها پسرم را كه حالا  دوسالش شده. وقتي چهارماهه بود آمدم تهران. اينجا به صورت قراردادي شروع به كار كردم، دو سال است كه ماهي صدهزار تومان حقوق مي گيرم ولي پس اندازم بيشتر از پانصدهزار تومان نيست كه آن هم هر سال براي پول پيش اجاره خانه مي رود.
وي ادامه مي دهد: كاري هم نمي توانم بكنم. عملا  كاري از دستم برنميآيد مجبورم همين جا بمانم و فقط به شنيدن صداي زنم و پسرم اكتفا كنم، هرچند كه سه ماه به سه ماه، سه روز به من مرخصي مي دهند كه خانواده ام را ببينم ولي وقتي بر مي گردم باز همان آش است و همان كاسه. مجبورم تحمل كنم، مجبورم به دوريشان عادت كنم، يك روز بالاخره از خير اين صدهزار تومان مي گذرم و دلم را به دريا مي زنم و پيش خانواده ام برمي گردم.
رسولي بعد از گرفتن ديپلم و اتمام خدمت سربازي اش ازدواج كرده و چون از خانواده ثروتي نصيبش نشده، راهي تهران مي شود، بعد از دو روز جستجو اين شغل را يافته و اتاقي اطراف ميدان خراسان اجاره مي كند. خودش توضيح مي دهد: اعتراف مي كنم پيشرفتي نكرده ام، صد هزار تومان در ميآورم، چهل هزار تومان اجاره خانه مي دهم و حدود چهل هزار تومان هم هزينه اياب و ذهاب و خورد و خوراكم مي شود و به خاطر اينكه بيشتر بتوانم پس انداز كنم اكثر اوقات غذايم را نيمرو يا سيب زميني و اينجور چيزها تشكيل مي دهد. حتي در عرض اين دو سال خيلي كم پيش آمده كه سوار تاكسي شوم و احيانا هوس ديدن يك فيلم خوب را بكنم و به سينما بروم. در ماه حداكثر مي توانم بيست، بيست و پنج هزار تومان پسُ انداز كنم كه بيشتر اوقات هم آن را براي زنم مي فرستم تا خرجي روز مبادايش باشد و يا اينكه خرج دوا و دكتر خودش و پسرم كند، در واقع هيچ پس اندازي نمي توانم بكنم.
رسولي مي افزايد: آوردن خانواده به تهران به دور از عقل است. با صدهزار تومان درآمد خرج خودم به زور در ميآيد، چه برسد به آن كه خرج خانواده را هم بپردازم. لا اقل آنجا در كنار پدر و مادرم سر مي كنند و هزينه زيادي مثل من ندارند و بيشتر مايحتاجشان را پدرم تقبل كرده است و از اين بابت مديون او هستم.
اميرآبادي، كارگر يك تراشكاري است حقوق ماهانه اش صد و بيست هزار تومان است و به قول خودش به صاحب كارگاه رو انداخته و شب ها توي تراشكاري مي خوابد تا مجبور به پرداخت اجاره خانه نشود. او شب و روز كار مي كند تا مبلغي بيشتر از اين كه هست نصيبش شود. وي مي گويد: شب ها خودم را عادت داده ام كه پنج ساعت بخوابم تا بتوانم پول بيشتري پس انداز كنم و به شهرستان برگردم و در كاري سرمايه گذاري كنم. يك سال و اندي است كه اينجا كار مي كنم، كم مي خوابم و سخت كار مي كنم و از خورد و خوراكم مي زنم بلكه پولي جور كنم و قدرت آن را داشته باشم كه پيش خانواده ام برگردم و بگويم بياييد اين هم پول.
مروت، جواني ۲۸ ساله است، از اردبيل بلند شده و به تهران آمده، ۴ سال است كه در يكي از ادارات وابسته به وزارت كار و تامين اجتماعي به عنوان كارمند جزء مشغول به كار است. او كه چهار سال و پنج، شش ماه است نامزد كرده مي گويد: پدرم مرد زحمتكشي است ولي آنقدر توان مالي ندارد كه بتواند خرج عروسي و زندگي مرا تأمين كند. به همين خاطر چهار سال پيش اينجا آمدم بلكه حداقل بتوانم خرج عروسي ام را در بياورم كه تا به حال موفق نشده ام. يعني با ماهي ده، پانزده هزار تومان پس انداز كه نمي شود عروسي گرفت. آنچه در ميآورم چيزي حدود ۱۵۰ هزار تومان است كه ۷۰ هزار تومانش بابت اجاره خانه مي رود و حدود ۷۰ هزار تومان هم بابت پول آب و برق و گاز و خورد  و خوراكم خرج مي شود، آن هم با صرفه جويي هاي سخت. از اين رو فكر مي كنم نه پولي مي توانم جمع كنم كه بشود با آن عروسي گرفت و نه آن كه اينجا آمدنم به صرفه بوده. از طرف ديگر آنجا در شهرستان خودم كاري پيدا نمي شود. اگر مي توانستم د ر شهر خودم هم كاري پيدا كنم راحت تر و بيشتر مي توانستم پس انداز كنم و دست زنم را بگيرم و به خانه ام بياورم. ولي نمي شود.
مرادي، انباردار يك كارخانه است. او كه ماهانه ۱۵۰ هزار تومان دستمزد مي گيرد مي گويد: از همان اول كه وارد اينجا شدم همين مقدار حقوق مي گرفتم. فكر كردم مي شود با اين پول در تهران زندگي كرد. سه ماه خانواده ام را نزد خود آوردم، ديدم نمي توانم از عهده مخارج زندگي در تهران با خانواده بربيايم. به همين خاطر خانواده ام دوباره به زادگاه برگشتند. وي ادامه مي دهد: سال ۷۵ دانشجوي رشته حسابداري بودم و در همين تهران درس مي خواندم. همان سال هم با دختر دايي ام نامزد كردم. سال ۷۷ كه فارغ التحصيل شدم عروسي كرديم. دو سه ماهي نگذشته بود كه بيكاري و بي پولي بدجور آزارمان داد. به همين سبب از طريق يكي از آشنايان اين كار را پيدا كرده و از آن زمان تاكنون مشغولم، با وجود اين تا اين ثانيه به اندازه يك پول سياه هم كه شده پس انداز ندارم. نمي شود پس انداز كرد. هزينه اجاره خانه، پول تلفن، برق، گاز، آب و هزار چيز ديگر آنقدر زياد است كه گاهي مجبور به گرفتن قرض هم مي شوم. براي همين گاهي فكر مي كنم اينجا ماندن چقدر بيهوده بوده ولي خب، به خود دلگرمي مي دهم، حداقل اينجا سر كار مي روم و مي دانم آخر ماه چيزي دستم را مي گيرد. هر چند، هنوز ماه بعدي تمام نشده بي پول مي شوم. البته به تازگي يك كار شبانه از ساعت پنج و نيم بعدازظهر تا ده شب پيدا كرده ام كه پول دريافتي از آن را مي شود تا حدودي پس انداز كرد.وي در ادامه مي افزايد: در حال حاضر زن و بچه ام به من نياز دارند. الا ن بايد پيششان مي بودم. متأسفانه شرايط به گونه اي پيش آمده كه امكان در كنار آنها بودن را ندارم، ولي گاهي آن قدر دلم براي دخترم تنگ مي شود كه وقتي صدايش را از پشت گوشي تلفن مي شنوم كه مي گويد بابا كي ميآيي خونه، گريه ام مي گيرد و كلي به بختم بدو بيراه مي گويم.
چه بايد كرد؟
به راستي اين آدم ها كه براي گذران زندگي شب و روز تلا ش مي كنند و همه ساعات و لحظه هايشان را گذاشته اند تا يك روزي كنار افراد خانواده شان بدون مشكلا ت اقتصادي به سر ببرند، چه گناهي مرتكب شده اند؟ آنها تا كجا بايد تاوان آن را با دوري از خانه و خانواده و كانون گرم خانواده و حلا وت بچه هايشان بپردازند.
آيا مسئولان شركت ها و ادارات و كارخانه هايي كه اين مردان در آنها مشغول كار هستند براي رفع اين مشكل فكري كرده اند؟ مي توانند بكنند؟
آيا مزاياي خاصي را براي اين افراد در نظر گرفته اند و يا اينكه امكانات و شرايط ويژه اي را جهت برطرف كردن اين مساله در اختيار اين عزيزان قرار داده اند؟
آيا مسئولا ن استان ها جهت رفع بيكاري و جلوگيري از مهاجرت هاي اين چنيني برنامه ريزي خاصي انجام داده اند و يا با توجه به وعده و وعيد هايي كه دست اندركاران و مسئولا ن در مورد اشتغال به مردم مي دهند، اقدامات مثبتي را به انجام رسانده اند؟ از سويي هم خود اين عزيزان با آنكه آگاهي دارند با اين درآمد كم و هزينه هاي بالا ي زندگي در تهران امكان آن را ندارند كه سرمايه اي را براي خود مهيا كنند باز هم سرسختانه اصرار بر ادامه اين كار دارند. در حالي كه ممكن است در كنار زن و خانواده بودن عاقلا نه تر و منصفانه ترين راه باشد.حمزه موسوي، كارشناس اقتصاد در اين باره مي گويد: هر چند اين افراد به دليل مشكلا ت اقتصادي و بيكاري دست به اين كار زده اند ولي بايد در نظر داشته باشند كه نبايد نيازهاي عاطفي خانواده را هم از ياد برد و پيدا كردن شغلي هر چند با درآمد كم در زادگاه مي تواند چند برابر بهتر باشد. اين افراد با آنكه آگاهي دارند با اين درآمد و شرايط اقتصادي دستيابي به آنچه آرزو كرده بودند محال است، باز هم خود را با اميدهاي واهي گول مي زنند و به اميد بهبود احتمالي شرايط با سعي و تلا ش مضاعف، پيوسته مراجعت خود را به عقب مي اندازند و فرزندانشان را از حضور پدرانه خود محروم مي كنند. ولي بايد بپذيرند كه وظيفه پدري صرفا در تامين مايحتاج معيشتي خانواده خلا صه نمي شود. بلكه ارضا و تامين نيازهاي عاطفي نيز از وظايف پدر خانواده مي باشد و يك پدر نمي تواند به بهانه تامين نيازهاي اقتصادي خانواده كه آن هم احتمال موفقيتش در تهران خيلي كم است، حضور دلگرم كننده خود را از كانون خانواده دريغ كند.
وي در ادامه مي افزايد: براي زندگي كردن در تهران حداقل به حقوق ماهانه اي به اندازه سيصد هزار تومان نياز است كه حتي با دو شغله شدن فرد هم اين درآمد به دست نميآيد. پس در اينجا دست اندركاران اقتصاد كشور بايد يك فكر اساسي در مورد اين گونه افراد بكنند تا بتوان از تبعات اجتماعي آتي اين مساله جلوگيري به عمل آورد. تبعاتي كه ممكن است به صورت كلا ن نه تنها گريبان اقتصاد جامعه را بگيرد بلكه احتمال فروپاشي اركان خانواده را نيز بالا  مي برد. موسوي در پايان تصريح مي كند: بررسي ها نشان مي دهند كه ۵ درصد اين افراد توانسته اند به آنچه مي خواستند برسند. بقيه يا كار را رها كرده و به زادگاهشان، پيش خانواده شان برگشته اند و يا اينكه با مشكلا ت جديدتري روبه رو شده اند.
با توجه به گفته هاي اين عزيزان و خانواده هايشان و همچنين با توجه به نظر كارشناسان بايد پذيرفت مهاجرتهايي كه براي پيدا كردن شغل مكفي صورت گرفته اند هميشه با موفقيت همراه نبوده بلكه با تبعاتي توا‡م بوده اند كه اين تبعات مي تواند جامعه را تحت تأثير قرار دهد. لذا مسئولان و دست اندركاران بايد با برنامه ريزي ها و سياست هايي كه طراحي مي كنند به گونه اي عمل كنند كه اعضاي جامعه با تجربيات تلخ و دور شدن اعضاي  خانواده از هم ، دست و پنجه نرم نكنند بلكه هر چه بيشتر به همديگر نزديكتر شوند . زندگي سخت و نامطلوب اين عزيزان مسئولان را ملزم مي كند هرچه بيشتر به اين مساله توجه نشان دهند و اشتغال زايي را از اولويت هاي اوليه برنامه هاي اقتصادي خود به حساب آورند و از مركز گرايي منابع اشتغال به جد جلوگيري به عمل آورند. مسئولان استان ها به جاي ژست گرفتن در مقابل دوربين ها و ادعاي كاهش بيكاري در استان هايشان بايد فكر اساسي براي ايجاد اشتغال در مناطق خودشان بكنند تا شايد از روند بي منطق افزايش مهاجرت به تهران كاهش يابد.
بررسي سه نوع زندگي در تهران
 
مسكن مناسب 
تفريح مناسب 
پوشاك مناسب 
تغذيه مناسب 
ميزان درآمد
خيلي ضعيف 
ندارد
ضعيف 
ضعيف 
صد هزار تومان 
متوسط 
ضعيف 
متوسط 
متوسط 
سيصدهزار تومان 
خوب 
متوسط 
خوب 
خوب 
پانصد هزار تومان 
خوب 
ايده ال 
ايده ال 
عالي 
بالا ي پانصد هزارتومان
وضعيت زندگي/ موقعيت تحصيلي 
بي سواد درحدود ۵%
بالا ي ديپلم در حدود ۵%
ديپلم درحدود ۳۰%
زيرديپلم در حدود ۶۰%
فراواني 
۴۰ تا ۶۰ هزار تومان 
۲۰۰هزار تومان 
۱۰۰ هزار تومان 
۷۰-۶۰ هزارتومان 
درآمد
ندارد
۲۰%
ندارد
ندارد
پس انداز
ضعيف 
معمولي 
ضعيف 
ضعيف 
مسكن 
ندارد
ضعيف 
ندارد
ندارد
رفاه 

بازارچه مسكن
بازارچه آخر هفته
بازارچه حمل و نقل
گوناگون
|  بازارچه مسكن  |  بازارچه آخر هفته  |  بازارچه حمل و نقل  |   گوناگون  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |