قاتل سرهاي قربانيانش را پس از قصابي با اره از بدن جدا مي كرد و سپس اعضاي بدنشان را در فريزر منجمد مي ساخت!
مزرعه مرگ
ما خودمان هم مانده ايم كه كار دنيا به كجا خواهد كشيد.
رابرت پيكتون حالا در ونكوور بيش از يك محكوم شهرت دارد. او تقريبا به افسانه اي غير قابل باور تبديل شده است.
در ميان مطالب متعددي كه در رابطه با قاتل زنجيره اي ونكوور منتشر شده است، مقاله چارلز مادد را كه داراي نكات روشنگرانه اي است براي اطلاع بيشتر خوانندگان صفحه حوادث با اين حادثه تكان دهنده جهاني و وجوه مختلف آن انتخاب كرده ايم.
ناحيه شرقي ونكوور
زنان شروع به ناپديد شدن در ناحيه شرقي و شلوغ ونكوور كردند، همزمان در نوار گسترده و شلوغي كه در سياتاك، هتل ها را از فرودگاه جدا مي كند، زنان گم مي شدند.
ناحيه سياتل
زنان گمشده در هر دو شهر از يك طبقه بودند: فقير، اغلب بي خانه، معتاد به مواد و تن فروش. تنها تفاوت بين دو شهر - جدا از اين واقعيت كه بيشتر زنان سياهپوست در ناحيه سياتل و بيشتر زنان محلي آمريكايي در ناحيه ونكوور گم مي شدند -
مناطق پرت و آشغالداني
اين است كه بقاياي بسياري از زنان گمشده در سياتل در مناطق پرت و آشغالداني در اطراف فرودگاه، كنار شاهراه ها و سواحل رودخانه گرين پيدا شده است. در ونكوور، اگر زنان ناپديد شده تا چندي بعد زنده به محل خود باز نمي گشتند يا در شهر ديگري سر و كله شان پيدا نمي شد ديگر اصلا باز نمي گشتند.
تنها كسي كه گفت: ما با يك قاتل زنجيره اي مواجه هستيم!
جست وجوي رسمي زنان گمشده ونكوور از سپتامبر۱۹۹۸. پس از آنكه يك گروه محلي ليستي از قربانياني كه ادعا مي شد در شرق ونكوور به قتل رسيده اند و خواستار پيگيري شده بودند وپليس را ملزم به جست وجو مي كردند، آغاز شد و كارآگاه ديوديكسون مسووليت پيدا كردن زنان گمشده را بر عهده گرفت. تعداد ۵۴ زن بين سال ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۱ گم شده بودند و در هر مورد پليس مسوول پيگيري شده بود، اما قضيه نيمه كاره رها شده بود چرا كه هرگز فكر نمي كردند با يكسري قتل زنجيره اي سر و كله دارند.
در اين ميان فقط يك نفر حدس زد شهر با يك جريان هولناك و يك قاتل زنجيره اي مواجه است و او بازرس كيم روسومو بود، اما پليس اصرار داشت كه اين زنان به ميل خود در جست وجوي زندگي بهتري، ونكوور را ترك كرده اند. روسومو بعد از ناملايماتي كه ديد و برخوردهاي بد و توبيخ آميزي كه نسبت به او صورت گرفت استعفانامه اي نوشت و سرانجام كار به اخراج او از نيروي پليس كشيد.
بقاياي پيكر زني كه به گمان پليس مي تواند بيست و سومين قرباني قاتل زنجيره اي ونكوور، رابرت پيكتون، باشد در مزرعه اش نزديك ونكوور به دست آمد. دي. ان. اي متعلق به داون كري-مقتوله- كه از وسايل شخصي اش به دست آمد با بقاياي جسدمطابقت مي كند. او در نوامبر سال ۲۰۰۰ به طرز مرموزي ناپديد شد و اين همزمان بود با ناپديد شدن بيش از ۶۰ زن ونكووري در حوالي شرق اين شهر.
برادر مقتوله، ارني كري، طي سخنان بي پرده اي بي تحركي پليس در پيدا كردن جسد خواهرش را سخت بر باد انتقاد گرفت.
پيكتون كه به اتهام قتل ۲۲زن، دستگير شده ، مظنون به قتل ۳۹ زن گمشده ديگر نيز هست، او از سوي رسانه ها لقب بدترين قاتل زنجيره اي تاريخ كانادا را به خود اختصاص داده است. به مدت ۲۱ ماه، مزرعه پيكتون و ساختمان هاي آن مورد بازرسي قرار گرفته و به خرابه اي تبديل شده است. اما بازرسان همچنان به دنبال يافتن شواهد تازه اي از طريق آزمايشاتDNA و آزمايشات شهودي هستند؛ شيلا سوليوان، سخنگوي پليس ونكوور در اين رابطه گفت:« اين آزمايشات شامل همه چيز مي شود، از ورق هاي كاغذ باطله گرفته تا تكه هاي لباس و توده هاي آشغال و خرت و پرت. در اين مزرعه چيزهاي زيادي براي بررسي دقيق و آزمايش وجود دارد، شايد يك سال طول بكشد.»
احتمالا آخر امسال يا اوايل سال۲۰۰۵، محاكمه پيكتون آغاز خواهد شد.
اداره پليس ونكوور در جست وجوي زنان گمشده، خيلي آهسته پيش مي رفت و علاقه و پيگيري چنداني نشان نمي داد. شايد به اين دليل كه پليس كانادا همانقدر نسبت به وضع اين زنان بي تفاوت است كه پليس آمريكا نسبت به زنان گمشده بي تفاوت است. به هر حال پليس سياتك و سياتل بايد قضيه جنايت ها را جدي مي گرفت چون بدن ها پيدا شده بودند و بايد روي جنازه ها تحقيقات صورت مي گرفت و به جامعه ترسيده توضيح داده مي شد. اما پليس ونكوور تقريبا هيچ كاري نمي توانست بكند، چون نه جسدي وجود داشت و نه شواهد فيزيكي ديده شده بود. علاوه بر اين پليس ونكوور با نوعي تحقير و پست انگاري، نسبت به زنان تن فروش، معتادان، قاچاق فروشان و ولگردان، نگاه مي كند و آدم هايي كه بيش از ۱۵ هزار نفر از سكنه مركز شهر ناحيه شرقي ونكوور را تشكيل مي دهند همه از اين قماش ها هستند. به همين دليل قاتل با خيال راحت و تقريبا بدون هيچگونه دخالت قانون، كار خود را انجام مي داد. قاتل گرين ريور (رودخانه گرين) در نقطه مقابل قرار داشت و كارش به اين سادگي پيش نمي رفت. او بايد خيلي با هوش و فراست عمل مي كرد و هميشه يك گام جلوتر از قانون مي بود. در واقع او با بر جا گذاشتن جنازه هاي بيشتر و بيشتر به ريشخند كارآگاهان پليس و جامعه مي پرداخت.
كمي بعد از اينكه پليس كانادا در ۵ فوريه ۲۰۰۲ حكم بازداشت يك مزرعه دار كوچك به نام رابرت پيكتون را صادر كرد، همه متوجه شدند كه ديگر هيچ زني گم نمي شود. اما بدن هاي گمشده ها به طور كامل پيدا نمي شد، بلكه تكه تكه شده به دست مي آمد. پيكتون گوشت هايي كه به فروش نمي رفت را در فريزرهايي نگهداري مي كرد. پاها، سرها و دست هاي دو نفر از زن هاي گمشده آنجا پيدا شد. در زباله دان ها و انبار زوايد و خرت و پرت مزرعه نيز كارت هاي شناسايي، لباس و دندان هاي قربانيان به دست آمد.
روز شنبه، ۲۳ نوامبر ۲۰۰۲، نيويورك تايمز گزارش داد: «يك تيم ويژه، بررسي قضايا را به عهده گرفته و روي اعضاي بدن موجود در فريزر و كيف و ديگر لوازم به دست آمده از زنان گمشده كار مي كند. حتي يك بدن سالم به دست نيامد و ماشين چوب بري و خوك هاي آقاي پيكتون بسياري از مدارك را خورده اند!»
صحنه جنايات
يكي از ماموران مربوط به زنان تن فروش در شرق ونكوور مي گويد: «در مزرعه پرورش خوك بدن هاي كامل پيدا نشده.» علت آن است كه زناني كه به وسيله رابرت پيكتون كشته شده اند، قطعه قطعه شده و بعضي از اعضاي بدنشان توسط خوك ها خورده شده يا در ماشين خردكن از بين رفته است. كشتار اين قربانيان واقعا وحشتناك و تكان دهنده بوده است. يكي از انجمن هاي حمايت از حقوق حيوانات(PETA) ، تصميم گرفت تبليغات گسترده اي در اين رابطه انجام دهد و قتل ها را با جزييات وحشتناك آن مطرح سازد.
در بخشي از تبليغات اين انجمن آمده است:« به آنها داروي مخدرداده شد و در طول و عرض اتاق كشيده شدند. تمام تلاش و فريادشان بي جواب ماند.. آنها قصابي شدند و سرهايشان با اره از بدن جدا شد... اعضاي بدنشان در فريزر منجمد شد... حتي استخوان هايشان دور ريخته شد.اين وضع هنوز ادامه دارد...»
چه جزييات وحشتناكي: اعضاي زن هاي مثله شده در فريزرها، در دندان چوب بر، درمعده خوك ها!
الين آلن يكي از زن هايي است كه مدتي درمزرعه رابرت پيكتون كار كرده است، در كنار ۲۰ زني كه گم شده اند و احتمال مي رود جزو قربانيان پيكتون باشند. با او به سوي مزرعه مخوف به راه مي افتيم.
مي گويد: بدتر و وحشتناكتر ازآن است كه فكرش را مي كنيد.
تا مزرعه كه در شرق ونكوور است ، ۴۰دقيقه بايد رانندگي كنم. آسمان صاف، خورشيد درخشان و ترافيك سبك است و همراه راهنماي من زني است كه تمام وجودش عصبيت و غم است. پيكتون به ۱۵ قتل درجه اول متهم شده و هفت قتل ديگر نيز در راه است. تالار دادگاه پر بود از دوستان و بستگان قربانيان و گزارشگراني از همه جاي جهان. رابرت پيكتون نيز در دادگاه حضور داشت اما در يك جعبه شيشه اي ضد گلوله، آلن مي گويد:« واقعا سيمايش مثل يك روح بود، يك روح شوم. ولي شما نبايد هرچيزي را كه در دادگاه مطرح شد بنويسيد. اگر اين كار را بكنيد قانون شكني كرده ايد و مي توانند دستگيرتان كنند. شما در كانادا هستيد و ما چنين هستيم.!
در واقع كانادايي ها چنين هستند. قاضي ها مي توانند به خبرنگاران بگويند خيلي از حقايقي را كه در دادگاه آشكار مي شود ننويسند، بدين ترتيب از روند صحيح كارها در دادگاه مطمئن مي شوند. هرچه جنايت پر سر و صداتر باشد مردم مشتاق تر هستند از حقايق آن آگاه شوند و قاضي بيشتر تمايل دارد به خبرنگاران بگويد جزييات كمتري را گزارش كنند. درست نقطه مقابل ايالات متحده كه هرچه خبرنگاري بتواند حقايق بيشتري از جنايت را منعكس كند، بيشتر مورد توجه قرار مي گيرد. حتي ممكن است جايزه بهترين گزارشگر را نصيب خود سازد.
آلن مي كوشد از سيستم قضايي كانادا دفاع كند اما در لحنش نوعي شرمساري و غرور خدشه دار شده ملي وجود دارد. كانادا قرار است داراي بهترين سيستم امنيت اجتماعي باشد. مثلا اگر در آمريكا شما خانه تان، كارتان، خانواده تان و پس اندازتان را از دست دهيد دولت هيچ حمايتي از شما نمي كند و كارتان به خيابان خوابي و احيانا سرقت بانك (!) مي رسد. اما در كانادا چنين نيست. اتوپياي همبستگي اجتماعي بسيار مورد احترام است؛ اينجا كشوري است كه درمان براي همه رايگان است و در ونكوور با برنامه هاي رفاهي سخاوتمندانه اش، چگونه اين زن هاي خياباني در بدترين شرايط اقتصادي و اجتماعي وجود داشته اند؟ شرايطي چنان بد و وحشتناك كه سرانجام آنها را به لجن زار مزرعه مرگ در لبه شهر كشانده است.
همچنانكه به سوي مزرعه مي رانيم، آلن مي گويد:« پليس از سال ۱۹۹۸ چيزهايي راجع به مزرعه پيكتون مي دانست. حتي در ۱۹۹۷ به قتل متهم شده بود. از آن بدتر، يك كارآگاه به نام كيم روسمو، به خاطر اينكه اصرار داشت در شرق شهر يك جريان خطرناك و يك قاتل زنجيره اي وجود دارد، از كار اخراج شد. پليس فكر نمي كرد به دردسرش بيارزد، تا اينكه يك شبكه آمريكايي قضيه را فاش كرد و داستان شروع شد.
طبق گفته آلن، وقتي پليس به مزرعه رفت و كشف بزرگ را به عمل آورد، مردم چندان تعجب نكردند: «زني كه من با او كار مي كردم كاملا قاتل را مي شناخت و راجع به مزرعه چيزهاي زيادي شنيده بود. وقتي سر و كله اتومبيل او پيدا شد، همه مي دانستند او آدم بدي است، آدمي است كه زن هاي بي خانمان و خلافكار را اذيت مي كند و مي كشد.»
منبع :تورنتو استار
ترجمه: رضا غفاريان طوسي