بزرگترين افتخار براي ليورپول
پايتخت فرهنگي اروپا ۲۰۰۸
انتخا ب پايتخت فرهنگي در اروپا رخداد بسيار مهمي است كه تبعات اقتصادي- اجتماعي فراواني براي آن كشور به همراه دارد. ليورپول شهر نوستالژيك اروپايي، توانست بر رقباي قدرتمندش غلبه كند و اين عنوان مهم را براي سال۲۰۰۸ به دست آورد.
|
|
رامين رهبر يعقوبي
پس از ظهور بيتل ها در اين شهر ، بزرگترين واقعه ليورپول رخ داده است.
در تاريخ ۴ ژوئن سال ۲۰۰۳ ، اين شهر بزرگترين جايزه اروپايي را از آن خود كرد و به عنوان پايتخت فرهنگي اروپا در سال ۲۰۰۸ انتخاب شد. ليورپول پس از شكست پنج شهر انگليسي ديگر توانست اين مقام را از آن خود كند.
اما اگر كمي دقت كنيم درخواهيم يافت كه اين جايزه چيز خاصي براي ليورپول به ارمغان نمي آورد، جز آنكه روي آن نوشته شده«فقط براي سال۲۰۰۸». در سال گذشته شهر گراز در استراليا به اين مقام رفيع دست يافت اما مقامات اين شهر خودشان هم نمي دانند كه انتخاب شدن گراز به عنوان پايتخت فرهنگي چه تاثيري بر فرهنگ قاره استراليا گذاشته است.
اما براي ليورپول كه طي سي سال گذشته از نظر صنعتي و سياسي رو به نقصان بوده، كسب اين عنوان حايز اهميت بسياري است و مي تواند تاثير بسزايي بر اقتصاد اين شهر داشته باشد و شايد به مسير تاريخي بيفتد كه با گذشته آن تفاوتي فاحش دارد. شهر گلاسگو انگليس كه در سال ۱۹۹۰ به عنوان پايتخت فرهنگي انتخاب شده بود، از مزاياي خوبي نيز بهره مند شد. هنوز خيلي ها در ليورپول راه مي روند و هنگامي كه اسم گلاسگو مي آيد، با لبخند مي گويند:«مردم گلاسگو كه وضعشان توپ است.» گلاسگو امروزه به جاي آدم كش هاي دوران قديم، سالن هاي بزرگ كنسرت دارد و فضاي مناسب براي ارايه آثار هنري ايجاد كرده است.
اكنون نوبت ليورپول است تا هر آنچه در چنته دارد بيرون بريزد. ليورپول بايد ثابت كند كه از نظر جغرافيايي و تاريخي و شعور مردمي از ديگر شهرها برتر است و داراي موزه ها و گالري هاي هنري جديدي است. اين شهر براي آنكه ثابت كند با چين و آفريقا ارتباطي خوب و تنگاتنگ دارد، ناگزير شده است تا براي برنامه سال ۲۰۰۸،فستيوال ستاره شناسي و هنري را براي معلولين برگزاركند.
تمام اين برنامه ها قرار است ۷/۱ ميليون توريست را به اين شهر جلب كرده، ۱۲هزار شغل ايجاد و دو ميليارد پوند مبلغ سرمايه گذاري جديد را وارد اين شهر كند. شايدهمين موضوع باعث شود تا ليورپولي ها با زرنگي شهر خود را به افراد باهوش تازه وارد بسپارند. ليورپولي ها هنوز نمي دانند كه چگونه تازه واردان را وادار به ماندن در شهرشان كنند.
چرا ليورپول برنده چنين مقامي شد؟ صحنه شهر پس از دريافت وكسب اين مقام ديدني بود، مردم فرياد مي كشيدند وشادي مي كردند. درشهر گلاسگو پس از دريافت اين عنوان هيچ اتفاقي رخ نداد. حتي ديگر شهرهاي رقيب ليورپول از قبيل بيرمنگام، آكسفورد و كارديف چندان توجهي به اين جايزه نداشتند، شايد علتش آن باشد كه مردم اين شهرها با مشكلات چنداني روبه رو نيستند. شايد داوران اين انتخابات پنداشته اند كه اعطاي عنوان پايتخت اروپا به ليورپول مي تواند به اوضاع آشفته آن كمك بزرگي بكند.
شهر نخبگان
ليورپول شهري است كه بسياري از نخبگان انگليس از آن برخاسته اند. افرادي چون بتيل ها، سرجان بيرت (مدير خبرگزاري بي.بي.سي) و خانم چري بوت (همسر توني بلر). اما همگي اين افراد معروف، ليورپول را ترك كرده اند و اين گونه به شهرت رسيدند. ترك زادگاه در ميان ليورپولي ها رواج بسياري دارد و اين خود يادآور همان آهنگ معروف است به نام «ترك ليورپول». شايد همين موضوع باعث شده است كه رشد جمعيت شهر ليورپول معكوس باشد. جمعيت اين شهر هر ساله ۲ هزار و ۵۰۰ نفر كاهش مي يابد.
در دهه ۱۹۶۰ هنگامي كه رونق اقتصادي بندر ليورپول كاهش يافت، كم شدن جمعيت اين شهر نيز شدت يافت به طوري كه ده ها هزار ليورپولي به شهرهاي جديدي همچون رانكورن و اسكل مرس ديل، مهاجرت كردند. علت عزيمت ايشان بيشتر به خاطر آن بود كه به آنان وعده خانه ها و زندگي بهتر داده شده بود. همگي اين وعده ها پوچ از آب درآمد، ولي كاهش جمعيت ليورپول ديگر اجتناب ناپذير بود. همين موضوع نيز باعث شد تا شهر ليورپول ديگر نتواند جاذبه هاي خود را حفظ كند. آقاي مايك استوري، رئيس شوراي شهر ليورپول مي گويد كساني كه ليورپول را ترك كرده اند در پي آن بوده اند تا كار خوبي براي خود پيدا كنند. اين امر سبب شد تا ليورپول از كارگران ماهر خالي شود و ضربه بزرگي بر پيكر اقتصاد آن وارد آيد.
شورش هايي كه در محله تاكستت به سال ۱۹۸۱ انجام گرفت باعث شد تا دولت محافظه كار وقت، براي مقابله با آشوب ها اقدامات لازم را به عمل آورد. امروزه وضع زندگي مردم در محله مرسي سايد اميدواركننده تر از گذشته است. نرخ بيكاري در اين منطقه كاهش چشمگيري يافته، اما هنوز نرخ بيكاري ده درصدي اين شهر باعث شده تا نرخ بيكاري كل كشور افزايش يابد، زيرا در مناطق ديگر انگلستان مقدار بيكاري خيلي پايين تر است. بسياري از كارخانه داران بزرگ از جمله، فورد موتورز و گيروبنك به تازگي اعلام كردند كه علاقه دارند تا كارخانه هايشان را در ليورپول حفظ كنند و سرمايه جديدي را در جهت توسعه صنعت اين شهر وارد كنند. امروزه مراكز تلفني ويژه اي را در اين شهر داير كرده اند كه وظيفه اين مراكز ارايه خدمات تلفني مالي است و همين موضوع باعث شده تا ۳هزار شغل جديد در اين شهر ايجاد شود.
از طرف ديگر بندر ليورپول نيز رونقي دوباره مي يابد. اسكله اين بندر در قرن هجدهم باعث توسعه ناگهاني شهر شد. مقدار توناژ كالاهاي مبادله شده در اسكله ليورپول هر ساله ۱۰ درصد افزايش مي يابد. اسكله ليورپول كه در قرن نوزدهم بزرگترين اسكله انگلستان محسوب مي شد، در سال هاي مياني ۱۹۸۰ تنها توانست ۴/۲ درصد از كل معاملات انگلستان را شامل شود. اما امروزه اين مقدار به ۶ درصد كل معاملات كشور انگلستان بالغ شده است.
شركت گسترش مرسي سايد كه يكي از شركت هاي معظم ليورپول است پس از ۱۷ سال فعاليت در سال ۱۹۹۸ به كار خود پايان داد. اين شركت ۴۰۰ ميليون پوند از وجوه دولتي را به مصرف رسانده بود و توانسته بود در زمينه هاي گردشگري و ايجاد برنامه هاي تفريحي حدود ۲۰ هزار نفر را به اشتغال درآورد.
با وجود آنكه بسياري از طرح هاي يارانه اي دولت به مردم ليورپول كمك كرده است اما تجديد حيات اين بندر عظيم نياز به تلاش بسيار دارد. ابتدا طرح خصوصي سازي و سپس اصلاح ساختار بازار كار طي سال هاي دهه هشتاد باعث شد تا صاحبان مناطق بارگيري در اسكله، به جذب كارگر از ديگر نقاط و ديگر شهرهاي انگلستان بپردازند. به طور كلي بخش دولتي حجيم ليورپول چنان پولي از جيب مردم آن كشيده است كه دولت براي جبران آن چاره اي جز پرداخت يارانه ندارد. تا مدت ها چنين پنداشته مي شد كه ايجاد بخش هاي دولتي مي تواند مشكلات شهر ليورپول را حل كند اما همين بخش ها اكنون به معظلي بزرگ تبديل شده اند.
آنچه كه ليورپول به شدت به آن نياز دارد ايجاد بخش هاي دولتي كوچك و كارآمد است. اين شهر به مدارس بهتر و ديگر خدمات دولتي نيز نياز مبرم دارد. طرح هاي بسياري براي افزايش توليد ناخالص داخلي ليورپول تعيين شده است اما اين شهر به جاي طرح هاي دهان پر كن و عظيم، بيشتر به پروژه هاي كوچك و ساده نيازمند است.
اشاره:
ليورپول شهر كارگران بارانداز، ملواناني كه اوقات فراغت شان را در ساحل شهر مي گذرانند؛ شهر عشاق سينه چاك فوتبال، زادگاه مايكل اوون، باشگاه افسانه اي ليورپول كه روزگاري حاكم بلامنازع فوتبال اروپا بود و سرانجام زادگاه چهار جوان پرشوري كه فرهنگ عامه پسند دهه ۱۹۶۰ را تحت تاثير خود قرار دادند؛ بيتلز.
ليورپول چنين جايي است؛ جايي كه طرفداران متعصب فوتبال در استاديوم مي خوانند «تو هرگز تنها نخواهي بود» و اين صرفا يك سرود نيست، يك واقعيت است. عشق به باشگاه ليورپول، جزو آداب و رسوم روزانه مردم است. اگرچه سالهاست كه ليورپول از عرش به پايين آمده است و به دنبال ناجي اي مثل باب پسيلي افسانه اي مي گردد كه اقتدار بي مثالش، ليورپول را يك دهه، آقاي فوتبال كرد. تماشاگران دنبال سونسي جديد و بسيار با تعصب مي گردند، يان راشي كه در يك فصل مثل آب خوردن پنجاه گل بزند، كيگان و دالگليشي كه هرسد دفاعي را ويران كنند.
سالهاست كه ليورپول در حسرت جمع آوري چنين گروهي است. جالب است كه در جوار چنين فضايي، چند جوان دبيرستاني (جان لنون، پل مكارتني، جرج هريسن و رينگو استار) سبكي را به فرهنگ و هنر عامه پسند عرضه مي كنند كه برخي مورخان هنر، از آن به عنوان مهمترين بزنگاه فرهنگ عامه پسند ياد مي كنند.اگرچه آن چند جوان معصوم، در عرض كمتر از يك دهه به چنان ثروت و شهرتي دست يافتند كه ديگر حتي تاب تحمل يكديگر را نداشتند، اما به هر حال بيتلز، نامي است جاودانه حاصل كارگروهي اين چهار نفر و يادآور دوراني باشكوه كه به تعبير آخرين ترانه رينگو استار «ديگر تكرار نمي شود.»
چنين است كه ليورپول به بهشت بسياري از مردم جهان تبديل شده است: شهري بي غل و غش و فاقد تظاهر كه همچنان دردست طبقات متوسط است. شهري مملو از خاطرات باشكوه گذشته كه به نظر تكرار نشدني مي آيد و شايد به همين دليل باشد كه اعطاي عنوان پرستيژي پايتخت فرهنگي جهان در سال ۲۰۰۴ ، شايد تنها كوششي باشد براي قدرداني ازآن گذشته غني فرهنگي- اجتماعي.
|