چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۰۲
مراحل پاياني فيلم داريوش مهرجويي
ميرشكاري: مهمان مامان۱۷، بهمن
قرار ما اين بود كه با مهرجويي گفت وگويي داشته باشيم اما او مثل دفعه قبل سر قرار نيامد. حاصل، آخرين خبرهاست درباره فيلمي كه خيلي ها منتظرش هستند.
002589.jpg
كل اين فيلم با دوربين روي دست به وسيله تورج منصوري فيلمبرداري شده است. در هيچ يك از صحنه ها و يا نماها، از سه پايه يا دوربين ثابت استفاده نشده است.
جشنواره بيست و دوم هم آغاز شده، با هياهو و جنجال. با مشتاقاني كه هميشه آماده اند تا جلو سينماهاي جشنواره صف بكشند. جشنواره بيست و دوم هم آغاز شده، با بي برنامگي هاي هميشگي اش كه انگار لازمه آن است. نه خبري از «گاو خوني» است و نه «مهمان مامان» و نه «پرده عشق» و «اشك سرما» و ... صف هاي منتظر تماشاگران كه هر لحظه احتمال مي دهند تا جاي يك فيلم كه هنوز به جشنواره نرسيده است با فيلمي كه ديده اند، عوض شود. حتي حرف هاي اميدوار كننده ميرشكاري هم نمي تواند ما را اميدوار كند كه «مهمان مامان» به جشنواره برسد. اين بي برنامگي، جاي هيچ اميدي را نمي گذارد. شايد حق با مهرجويي باشد كه ناگهان تصميم مي گيرد« ميكس» را بسازدتا زبان حال امروزش باشد. التهاب جشنواره براي همه يكسان نيست. بعضي ها مي خواهند فيلم هاي مورد علاقه شان راببينند و بعضي ديگر مي خواهند فيلم هاي مورد علاقه شان را به جشنواره برسانند. اما چه چيز باعث مي شود كه همه چيز به هم بريزد؟ جشنواره همانگونه كه شروع شد به پايان مي رسد.
اما همه سينما كه جشنواره نيست!!
ماني راد
جشنواره بيست و دوم هم آغاز شد، با همان صف هاي طولاني و هياهوي مشتاقان. با التهاب ها و اضطراب ها، با سيل مشتاقاني كه برنامه به دست، در جلو سينماها منتظرند تا فيلم هاي مورد نظرشان را ببينند. جشنواره بيست و دوم آغاز شده و تعداد زيادي از فيلم هاي ساخته شده يا در بخش مسابقه اند، يا در بخش ميهمان. فيلم هايي كه بيشتر از هر چيز قسمت عمده اي از خوراك فكري مردم را در سال آينده تامين خواهند كرد.
002583.jpg

جشنواره بيست و دوم آغاز شده، اما هنوز چشمان بسياري از كساني كه در صف هاي طولاني جلو سينما رديف شده اند، به استوديو بهمن است. جايي كه يكي از كارگردان هاي با سابقه، سعي دارد تا هر چه زودتر مراحل پاياني فيلم اش را به اتمام برساند. داريوش مهرجويي، بعد از «بماني» اكنون درگير صداگذاري آخرين كارش «مهمان مامان» است. او و همكارانش پيش از اين، در هر جشنواره كه حضور مي يافتند، عمدتا از سيمرغ ها بي نصيب نبودند. اما اينبار، «مهمان مامان» حكايتي ديگر دارد. آيا اين فيلم در روزهاي باقي مانده از جشنواره اكران خواهد شد؟ چرا در برنامه جشنواره خبري از «مهمان مامان» نيست؟! اگرچه چند فيلم كه در برنامه بود، به جشنواره نرسيده و تغيير برنامه (مثل هر سال) به وجود آمده، چرا «مهمان مامان» در اين ليست ديده نمي شود؟! به استوديو بهمن مي رويم. بعد از چند روز تماس با مهرجويي بالاخره اجازه ورود مي يابيم، اما نه از مهرجويي خبري هست و نه از دستيارانش. «ميرشكاري» صداگذار فيلم، به اتفاق همكارانش، در حال صداگذاري فيلم مهرجويي است. آنها شبانه روز در حال فعاليتند، تا هر چه زودتر فيلم را به جشنواره برسانند. مهرجويي، انگار خودش گرفتار معضلات و مشكلاتي كه در فيلم «ميكس» به آنها اشاره كرده، شده است.«مهمان مامان» فيلمي است برگرفته شده از رماني به همين نام كه هوشنگ مرادي كرماني آن را نوشته. اين فيلم، به مانند بسياري از كارهاي مهرجويي، داراي فيلمنامه اي اقتباسي است و آنگونه كه از گفته ها بر مي آيد، مهرجويي و محمدي، دو فيلمنامه نويس اين كار سعي كرده اند به رمان وفادار باشند. مهرجويي در روز يكشنبه اولين روز جشنواره كار تدوين فيلم را به پايان برد و صداگذاري فيلم، همزمان با مراحل تدوين در حال انجام بوده. به گفته ميرشكاري، به مدت ۱۰ روز است كه كار صداگذاري آغاز شده است. زمان فيلم «مهمان مامان» حدودا صد دقيقه است. اين فيلم يازده پرده دارد كه تا به حال تقريبا ۵ پرده آن صداگذاري شده. انتظار مي رود كه ظرف چند روز آينده كار صداگذاري به پايان برسد. از سويي مهرجويي كه كمتر، به مراحل صداگذاري كار نظارت دارد و هرازگاهي به منظور كنترل نهايي صدا، بر سر كار حاضر مي شود، بيشترين دغدغه اش صرف ساخت و نظارت بر موسيقي فيلم اش است. او همزمان سعي دارد، تا موسيقي كارش را آماده كند تا هر چه زودتر، پس از طي شدن مراحل صداگذاري ، موسيقي نيز، به فيلم اش اضافه شود.
«مهمان مامان» روايتي تازه 
از آنجا كه تدوين فيلم، به صورت كامپيوتري انجام مي شده، صداگذاري كار نيز به همان شيوه در حال انجام است. مهرجويي، به صورت شبانه روزي، «مهمان مامان» را تدوين كرده است. به نظر مي رسد فيلم «مهمان مامان» اثري متفاوت در كارنامه مهرجويي باشد. شايد اين بار او تصميم گرفته است تا به لحاظ فرمي، روايتي نو را پيش روي مخاطبان آثارش قرار دهد. مخاطباني كه منتظرند تا فيلم اش هر چه زودتر به سينماها راه يافته و بتوانند، اين اثرش را ببينند.
آخرين فيلم مهرجويي، شايد كاري متفاوت از اين كارگردان با سابقه باشد. مهرجويي بارها، در فيلم هاي گذشته اش، سعي كرده تا از كليشه ها و الگوهاي رايج پا فراتر گذارد.
اينبار نيز او در قالبي ديگر
نگاهي نو به موضوعي شايد تكراري دارد. فيلم «مهمان مامان» از دكوپاژي متفاوت و تا حدودي جذاب بهره مي برد. كل اين فيلم با دوربين روي دست به وسيله تورج منصوري فيلمبرداري شده است. در هيچ يك از صحنه ها و يا نماها، از سه پايه يا دوربين ثابت استفاده نشده است و تا آنجا كه از گفته ها برمي آيد، عمده ترين خصوصيت اين فيلم، استفاده از نماهاي پويا و حركتي است. شايد مشكل اصلي در مرحله صداگذاري اين فيلم، همين خصوصيت فيلم باشد. به گفته ميرشكاري صداگذار «مهمان مامان» در اين فيلم كمتر از بوم و امكانات معمول صدابرداري استفاده شد و بيشتر، ميكروفن ها در صحنه هاي مختلف جاسازي شده اند. به همين دليل، اين فيلم، داراي مشكلات بسياري در مرحله صداگذاري بوده كه تا به حال، تمام عوامل، سعي كرده اند، آن را برطرف كنند.
فرصت باقي مانده 
در استوديو بهمن، پرسه مي زنيم و منتظر مي مانيم تا شايد مهرجويي را ببينيم. اما به رغم قراري كه با ما گذاشته بود، پيدايش نيست. ميرشكاري ودستيارانش، مشغول كارند، اما با حوصله به پرسش هاي ما پاسخ مي دهند. نوار صوتي فيلم مدام به عقب و جلو برده مي شود. كليدها، شاسي ها و عقربه هاي مختلف ميز صداگذاري، مدام تغيير مي كنند، تا صداها، با كيفيت بهتر تنظيم شوند. اگرچه سيستم صوتي اين استوديو، دالبي ديجيتال است، اما اين فيلم، با اين سيستم صداگذاري نمي شود. شايد دليلش، فرصت كمي است كه تا روز پخش فيلم باقي مانده. با وجود آنكه «مهمان مامان» در برنامه جشنواره جايي ندارد، اما همگي اميدوارند تا فيلم به جشنواره برسد، حتي اگر در روزهاي پاياني جشنواره باشد. ميرشكاري مي گويد كه قراراست فيلم در روز هفدهم يعني ششمين روز جشنواره به اكران درآيد. او همزمان با اين فيلم (اگر به جشنواره برسد) سه كار ديگر در جشنواره دارد. «برگ برنده»، «باج خور» و «ملاقات با طوطي» كه دو فيلم «باج خور» و «برگ برنده» در بخش مسابقه حضور دارند. مهمان مامان هم در بخش مسابقه به اكران درخواهد آمد.

يك سالن در سينماي مسوولا ن
آنها هم كف مي زنند
تا قبل از اين فكر مي كرديم، مسوولان به خاطر مقامشان، شايد جلوي خودشان را بگيرند. ولي خانواده هايشان كه خيلي راحت بودند، خودشان را البته نديديم ببينيم چه مي كنند
002586.jpg
محمد جباري 
ماشين هاي بنز شش در پشت سر هم وارد خيابان شدند و جلو وزارت ارشاد توقف كردند. در يك لحظه، تمام درها باز شد و مردان كت و شلوار پوش با عينك هاي دودي و بي سيم در دست پياده شدند. اين مردان، شخصي را در ميان گرفته بودند تا او را به داخل وزارتخانه ببرند. آژير ماشين هاي پليس و نور قرمز آنها، بر خيابان سايه افكنده بود. هيچ كس اجازه ورود به خيابان را ندارد. مردان سياهپوش وارد ساختمان شدند. در تمام راهروها و محوطه باز ساختمان، نيروهاي مسلح به چشم مي خورند، حتي روي پشت بام ها. سكوت سنگيني بر همه جا حكفرما بود و چشم هاي محافظان مرد شماره يك، بر همه جا نظاره مي كردند، آرام آرام به پله ها نزديك شدند و وارد سالن نمايش فيلم وزارتخانه شدند. سالن خالي خالي است تنها مرد شماره يك و محافظان او در سالن جاي مي گيرند. چراغ ها خاموش مي شود و فيلم شروع مي شود.
تصاوير بالا شايد افكار همه ما را درباره فيلم ديدن يك مقام مسوول نشان بدهد، ولي در واقعيت اصلا از اين خبرها نيست. در جشنواره فجر معمول بر اين است كه سينمايي به مسوولان و خانواده هاي آنها اختصاص يابد تا آنها كه شايد در روزهاي عادي نمي توانند به راحتي فيلم ها را تماشا كنند، در اين چند روز مجموعه اي از فيلم هاي ايراني را ببينند. تا چند سال پيش، سالن سينمايي كانون پرورش فكري در خيابان حجاب، براي اين امر اختصاص داده شده بود. ولي چند سالي است كه سالن سينما ي وزارت ارشاد، واقع در ميدان بهارستان، پذيراي مسوولان و خانواده آنان است. چند روز مانده به شروع جشنواره، كارت  هاي مسوولان به دست آنها مي رسد. اين مسوولان شامل نمايندگان مجلس، وزرا و بقيه دست اندركاران كشور مي شوند و فيلم ها معمولا در دو سانس نمايش پيدا مي كند و هر مسوولي امكان تماشاي يكي از سانس ها را دارد، يعني ۱۱ فيلم در ۱۱ روز.
از ميدان بهارستان كه به سمت ساختمان جديد مجلس بروي، اولين خيابان دست چپ، خياباني است كه در ورودي وزارت ارشاد در آن قرار دارد. البته اگر با ماشين آمده باشي، امكان اين را داري كه از پاركينگ وزارتخانه استفاده كني. خلاصه سواره يا پياده به سمت در ورودي مي روي كه به خاطر اين روزها چراغاني شده است. دم در دو نگهبان با لباس هاي فرم ايستاده اند. با ترس و لرز به آنها سلام مي كني. آنها با احترام، به تو نگاه خاصي مي كنند. تازه يادت مي آيد اينجا سينماي مسوولان است و هر كسي كارت ورود را به همراه دارد بدون مشكلي وارد خواهد شد و نياز به مدرك شناسايي ديگري ندارد.
تنها يك كارت، مجوز داخل شدن به جمع مسوولان است، پس با اعتماد به نفس بيشتري داخل مي شوي. به در اتوماتيكي مي رسي كه سريع باز مي شود، بعد دو نگهبان ديگر كه كارت هاي ورودي را كنترل مي كنند. قسمتي را از ته كارت جدا مي كنند و تو وارد محوطه وزارتخانه مي شوي. ابتدا شايد گيج شوي كه بايد به كدام طرف بروي، ولي وجود چند نگهبان با لباس فرم و چراغاني و دكورهاي جشنواره، تو را به سمت ساختمان اصلي هدايت مي كنند. اين نگهبان ها با لباس فرم بيشتر جنبه، تشريفاتي دارند تا امنيتي. به پله هاي ساختمان مي رسي و از پله ها بالا مي روي تا درب اصلي ساختمان كه قسمت مانده بليت ها را از تو تحويل مي گيرند و تنها قسمت  امنيتي ماجرا اينجا شكل مي گيرد. بايد از دستگاه تشخيص اسلحه و اين حرف ها بگذري. از اين دالان هم كه رد شوي، مي رسي به محوطه اصلي ساختمان و پله هايي كه بايد بازهم بالا روي. تازه يادت مي آيد اينجا همان ساختماني است كه براي عضويت در فيلمخانه ملي بارها آمده اي. نفس راحت تري مي كشي و از پله ها بالا مي روي و از كنار اتاق هاي تدوين صدا وفيلم و ... مي گذري و پس از پشت سر گذاشتن چند راهرو به سالن نمايش فيلم مي رسي. اينجا محلي است كه آدم ها به دو گروه تقسيم مي شوند؛ مسوولان اگر خودشان آمده باشند، به طبقه بالا و طبقه دوم سالن نمايش راهنمايي مي شوند ولي اگر خود مسوولان نيامده باشند، خانواده هاي آنها در همين طبقه پايين بايد به تماشاي فيلم بنشينند.
در ميان تماشاگران همه جور تيپي مشاهده مي شود، خانم هاي چادري وخانم هاي مانتو روسري و آقايان هم همينطور در تيپ هاي مختلف. البته درصد خانم هاي چادري و آقايان كت و شلوارپوش با محاسن، بيشتر است. خلاصه بعد از پشت سر گذاشتن همه اين مراحل كه ساده تر از آنچه بود كه تصور مي كردي و بيشتر از دو سه دقيقه طول نكشيد، وارد سالن نمايش مي شوي. سالن مثل همه سالن هاي سينما است و تنها فرق آن شايد، تفاوت صندلي هاي آن در نقاط مختلف است. صندلي هاي جلويي، صندلي هاي مبلي است و بقيه صندلي هاي عادي. راستي يادم رفت بگويم از چيپس و تنقلات و اين حرف ها هم خبري نيست! وقتي برنامه در سالن كانون پرورش فكري برگزار مي شد، بعد از تمام شدن فيلم، از ميهمانان با سانديس و كيك پذيرايي مي شد، ولي چند سالي است كه ديگر از اين چيزها خبري نست! هنوز در صندلي درست و حسابي ننشسته ايم كه سرود جمهوري اسلامي پخش مي شود .
و اما تماشاي فيلم 
باور كنيد مسوولان و خانواده هاي آنها هم مثل بقيه مردم فيلم نگاه مي كنند. مثل بقيه مردم به صحنه خنده دار، مي خندند و واكنش نشان مي دهند و ... . تا قبل از اين فكر مي كرديم مسوولان به خاطر مقامشان، شايد جلو خودشان را بگيرند ولي خانواده هايشان كه خيلي راحت بودند، خودشان را البته نديديم ببينيم چه مي كنند. البته اين بحث خانواده ها را هم زياد جدي نگيريد. چون معمولا بزرگترها حال و حوصله فيلم ديدن ندارند. بنابراين فرزندان خانواده با رفيق هايشان و يا بچه هاي ديگر فاميل به تماشاي فيلم ها مي آيند.
بالاخره فيلم شروع شد. «هم نفس» به كارگرداني مهدي فخيم زاده. «هم نفس» رابطه عاشقانه بين دو بيمار رواني را روايت مي كند. يكي به بازي مهدي فخيم زاده و ديگري با بازي رويا نونهالي. چيزي كه بيش از همه به چشم مي خورد، كارگرداني تلويزيوني فخيم زاده است. استفاده بيش از حد فخيم زاده از نماهاي نزديك به خصوص در نيمه اول فيلم، يكي از نقاط ضعف فيلم به حساب مي آيد. ولي چيزي كه اين فيلم دو ساعته را جذاب و باارزش مي كند، تسلط فخيم زاده در حفظ ريتم فيلم و خسته نشدن تماشاگر است. فخيم زاده با چنان تسلطي اين داستان غيرتكراري در سينماي ايران را روايت مي كند و صحنه هايي را كه مواد خام لازم براي شعاري شدن و تصنعي درآمدن به اندازه كافي دارند، با چنان مهارتي جذاب از كار درآورده كه در سينماي ايران مثال زدني است. بازي هاي همه بازيگران حتي نقش هاي فرعي، در حد خوب و عالي است و اين مساله هم به اين فيلم پر از سياهي لشگر، كمك زيادي كرده. دست زدن تماشاگران در آخر فيلم، حسابي ما را شوكه كرد. اصلا انتظار نداشتيم چنين عملي از اينها سر بزند ولي فيلم اينقدر همه را تحت تاثير قرار داده بود كه ناخودآگاه شروع به دست زدن كردند. البته فخيم زاده در آخر فيلم حسابي سر به سر تماشاگر مي گذارد و با اينكه تماشاگر خيال مي كند فيلم تمام شده آن هم با پايان خوش، ولي در لحظه آخر حسابي حال تماشاگر را مي گيرد!
پايان مسوولانه 
فيلم تمام شد و كم كم از سالن خارج شديم. در راهرو موسوي لاري، وزير كشور مشاهده شد. ديدن قيافه موسوي لاري هنگام ديدن فيلم به خصوص در لحظه هاي خنده دار، ديدني بود. بايد ديد آخر فيلم دست هم زده يا نه. ولي عجيب تر اينكه وسط اين همه دعواي سياسي سر انتخابات، وقت كرده به تماشاي فيلم بيايد. عده اي برگه هاي نظرخواهي فيلم را كه در ابتدا به تماشاگران داده شده، تحويل مي گيرند. اين نظرخواهي ها احتمالا خيلي به درد مي خورد. به هر حال نظر خواهي مسوولانه است ديگر. هنگام خروج، ديگر از تشريفات خبري نيست و راحت به فضاي باز خيابان مي رسي. عده زيادي به سمت پاركينگ و ماشين  هاي خودشان مي روند. ما هم پياده زير سقف آسمان به دنبال تاكسي. خوش گذشت!

گوشه هاي گوناگون
دعايش به جان محمد رحمانيان!
نيما حسني نسب 
دعايش را به جان محمد رحمانيان عزيز بكنيد؛ روز اول جشنواره اصلاً چنگي به دل نزد. خسته برگشته بودم خانه تا دق دلم را از مايكل وينترباتوم و عليرضا اميني در اين ستون خالي كنم. خداوكيلي چه كسي فكر مي كرد كارگردان «جود» فيلمي بسازد كه ياد ابوالفضل جليلي و هركدام از مخملباف ها يا ورسيون هاي تازه شان بيفتيد؟ موضوع كرد، افغان، پاكستان، كودك، دويدن و مهاجرت شايد براي عزيزان مقيم لندن و تماشاگران «نشنال تياتر» جذاب باشد اما قبول بفرمائيد ما ديگر اين سوژه ها را كهنه كرده ايم: چه به كارگرداني وينتر باتوم، چه عليرضا اميني. «كنار رودخانه» براي كسالت باركردن يك جشنواره ماتريال داشت. حيف از كارگردان «نامه هاي باد» كه به اين سرعت جوگير نارگيل طلايي شد و در يك سال، دو فيلم ساخت كه يكي شان بلافاصله پس از جنگ عراق و آمريكا از اين آب گل آلود قصد ماهي گيري مبسوطي دارد. من كه بعيد مي  دانم اين يكي كارش بگيرد، چون جدا معتقدم كه «هيچ صيادي از جوي حقيري كه به گودالي مي ريزد، مرواريد صيد نخواهد كرد.»
دعايش را به جان محمد رحمانيان عزيز بكنيد؛ مي خواستم مفصل و مشروح بنويسم كه خسرو معصومي - به رغم تلاش آشكارش در كارگرداني «رسم عاشق كشي »- ده پانزده سالي دير سراغ اين سوژه رفته است.
به خدا ديگر از دويدن كودك سمجي كه بايد جور فقدان پدر را بكشد، آبي گرم نمي شود، مي خواهد اين دويدن و سيروسلوك در بيابان باشد،  يا جنگل هاي سرسبز يا مثل اين يكي در برف و بوران. «رسم عاشق كشي» فيلم بدي نيست، اگر پس زمينه ذهنمان را از خاطره اين بچه هاي هميشه دونده خالي كنيم؛ قبول كنيد كار سختي است.
دعايش را به جان محمد رحمانيان عزيز بكنيد؛ مي خواستم بنويسم باز چرا آنونس جشنواره، دلچسب، هيجان انگيز و برانگيزاننده نيست؟ چرا تبليغ هاي اول فيلم ها اين قدر طولاني و ضعيف است و هر روز پنج، شش نوبت بايد تحملشان كنيم؟ چرا بازهم زيرنويس ها چند روز وقت مي برد تا جاي درستش روي پرده مشخص شود؟ تنظيم فوكوس بودن تصاوير بازهم بايد به قيمت ازدست رفتن چند نماي اول حلقه ها تمام شود؟....
دعايش را به جان محمد رحمانيان عزيز بكنيد؛ گرچه چندوقت پيش در يك مصاحبه براي اداي دين به يك استاد، كمي جوگير شده بود و گفته بود شان بيضايي در ادبيات ايران، همپاي سعدي شيرازي است (رحمانيان جان! بي خيال شو). اما او هنوز برگ برنده هاي زيادي در آستين دارد. نمايشهاي درجه يكش به كنار، موقع شروع نوشتن اين يادداشت، صحنه هايي از افتتاحيه جشنواره را در تلويزيون ديدم و كار گروه نمايشي او و متن خوبش يادم انداخت چقدر اين سينماي نيمه جان و عجيب و غريب را دوست دارم؛ كه چقدر دلم براي برخي صحنه ها و ديالوگ ها و آهنگ هايش مي رود؛ كه چقدر با اين سينما لحظه هاي خوبي داشته ام... با «باشو»، «هامون»، «ناخدا خورشيد»،  «سلطان»،  «مسافران»، «هامون»، «نرگس»،  «آژانس شيشه اي»، «هامون» (آخ امان از اين هامون). رحمانيان با متن مناسب، استفاده به جا از لحظه هاي دوست داشتني اين فيلم ها و حضور هميشه موثر مهتاب نصيرپور كاري كرد كه احساساتي شوم و احساساتي شدن يعني مهرباني. حتي اگر فيلم اميني، معصومي، رافعي، اسدي و وينتر باتوم چراغ روز اول جشنواره را سوسوكنان و با پت پت روشن كرده باشند و روزنه نوري از اين همه پرده سفيد سينما نتابيده باشد؛ گفتم كه دعايش را به جان محمد رحمانيان عزيز بكنيد. پرداختن به سهم و نقش رحمانيان در درام نويسي اين روزها و فضاي نمايش هم محفوظ مي ماند تا فرصتي ديگر؛ هيچ وقت براي شروع دير نيست، خصوصاً براي محمد رحمانيان و سينماي ايران.

تلاش مذبوحانه
دست اندركاران جشنواره بيست و دوم، سعي داشتند بازار فيلم جشنواره را تكاني دهند!
بازار بين المللي فيلم تهران در هر دوره جشنواره، شامل شركت هاي ايراني، فروشندگان خارجي و خريداران داخلي بوده است و امسال سعي داشتند حضور خريداران خارجي بيشتر و محسوس تر باشد، ولي متاسفانه تلويزيون هاي پيشرفته و دستگاه هاي پخشDVD و استقبال مناسب و اسكان در هتل هاي عالي هم كاري از پيش نبردند و همچنان خريداران خارجي بازار فيلم، اندك هستند!
بازار بين المللي فيلم تهران، امسال در سالن آفرينش هاي فرهنگي هنري كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان برپا شده است تا بستري مناسب براي عرضه جدي تر و گسترده تر آثار ايراني در كشور فراهم كند. با وجودي كه غرفه داران و شركت كنندگان هفتمين بازار بين المللي فيلم، با در نظر گرفتن برنامه هاي تلويزيوني وارد شده در اين بازار، نسبت به سال قبل بيش از ۳۵ درصد رشد داشته است ولي با نگاه دقيق تر، از ۵۰ غرفه شركت كننده تنها ۱۵ غرفه خريدار هستند. تازه با توجه به اينكه گروهي از شركت كنندگان هم فروشنده اند و هم خريدار. از طرفي فقط شبكه هاي خارجي كوچكتر و ملي هستند كه تمايلي به خريد آثار خارجي دارند و البته نبايد ناديده گرفت كه اين شبكه ها به پخش چه آثاري بيشتر علاقه دارند!

جشنواره ۲
جشنواره ۱
جشنواره ۳
جشنواره ۴
جشنواره ۵
جشنواره ۶
جشنواره ۷
جشنواره ۸
|  جشنواره ۱  |  جشنواره ۲  |  جشنواره ۳  |  جشنواره ۴  |  جشنواره ۵  |  جشنواره ۶  |  جشنواره ۷  |  جشنواره ۸  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |