يكي دو ساعت در بازار سياه
پيرمرد بليت فروش اطلا عات خوبي داشت
مي گويد، من با همشهري هيچ همكاري ندارم. گزارش دروغ، عليه ما چاپ كرده اند. مي گويم كدام دروغ؟ مي گويد گزارش بازار سياه. مي گويم: مي خواهيد همين الان بهتان نشان بدهم؟ با عصبانيت مي گويد: هر چيزي كه هست را نبايد بنويسيد
محمد جباري
سينمايي كه فروش بليت ندارد و اين همه شلوغي. جلو سينماي استقلال (سينماي مطبوعات) پرنده پر نمي زند ولي سينما آفريقا (سينماي هنرمندان) غلغله است. به جاي «عروس افغان»، «شهر زيبا» به نمايش در مي آيد و همين امر بر شلوغي جلو سينما و داغي بازار سياه افزوده است. بيشتر از هنرمندان نام آشنا، مردم عادي به چشم مي خورند. ناگهان از داخل سينما مرد سياهپوش با بي سيم به همراه دو نفر ديگر خارج مي شوند. آنها به سرعت جمعيت را به كناري مي زنند و به طرف مغازه كناري سينما مي روند. با فردي در داخل مغازه جر و بحث مي كنند و سپس با كيسه سياهي خارج مي شوند. مرد سياهپوش كيسه را باز كرده و محتويات آن را بررسي مي كند. تعداد زيادي كارت ورودي به اين سينما. در راه برگشت، مرد سياهپوش به يكي از همان اعضاي فعال بازار سياه مي گويد از اينجا برود. او هم با عصبانيت جواب مي دهد و در حالي كه زيپ كاپشنش را باز مي كند داد مي زند بيا بگرد. بليت ندارم. در راه برگشت به دو سه نفر ديگر هم گير مي دهد. دو سه نفري كه قيافه شان براي مردم جلو سينما آشنا است. آنها بليت مي فروشند. يك مرد موسفيد، يك مرد با كاپشن چرم، يك پيرمرد و ...
به مرد سياهپوش مي گويم براي تهيه گزارش از داخل سينما آمده ام. او مي گويد بايد نامه از بنياد فارابي داشته باشي. او راست مي گويد. او قانوني صحبت مي كند. كمي آنطرف تر كسي مرد كاپشن قرمز (يكي از مسوولان سينما) را صدا مي زند. مرد كاپشن قرمز توصيه او را مي كند و او داخل مي شود. مرد سياهپوش مي گويد براي تهيه گزارش بايد مجوز داشته باشي. آن طرف تر چند نفر ديگر بدون بليت وارد سينما مي شوند. بليت «شهر زيبا» در بازار سياه هم ناياب شده است. همه آقاي قرمزپوش را صدا مي كنند. آقاي قرمزپوش ديگر كارت ندارد ولي خب، كارت نداشتن كه دليل خوبي نيست. مي توان حتي از روي ميله جلو در، وارد سينما شد. بليت و كارت و اين حرف ها هم زيادي است. مرد سياهپوش مي گويد بايد مجوز داشته باشي. او قانوني صحبت مي كند.
ناگهان از داخل سينما مرد سياهپوش را صدا مي زنند. عجله كن دعوا شده. داخل سالن، غوغا شده است. همه از بيرون، متوجه داخل سالن شده اند. زياد چيزي معلوم نيست. ولي دارند سعي مي كنند دو طرف دعوا را از هم جدا كنند. پسر جواني از صحنه عكس مي گيرد. حسين فرح بخش (تهيه كننده معروف و مسوول سالن) به طرف او مي رود و او و همراهش را به داخل دفتر سينما مي برد. از پشت شيشه سينما، چيز ديگري معلوم نيست. پرده دفتر سينما جلو همه چيز را گرفته است. فرح بخش بسيار عصباني است. داخل سينما، هنرمندان و يك دعواي درست و حسابي. بازار سياه كم بود اين هم اضافه شد. معلوم است كه بايد عصباني باشد. پسر جوان و همراهش را بيرون سينما مي بينيم. از آنها مي پرسم چه اتفاقي افتاده. همراهش به او مي گويد حرفي نزند. پسر جوان هم يك خبرنگار است. فرح بخش اسم و شماره او را گرفته است. ترس را در چشمانش مي بينم. معلوم نيست فرح بخش به او چه گفته است. فيلم داخل دوربين را هم گرفته اند.
با فرح بخش و آقاي سيمون (مسوول روابط عمومي) هماهنگ مي كنم و داخل سينما مي شوم. فعلا هيچ مشكلي نيست. هيچ كار غيرقانوني صورت نگرفته است. روي صندلي مي نشينم و مشغول نوشتن مي شوم. با ديدن دوباره فرح بخش به سراغ او مي روم تا درباره وضعيت اين سينما، سوالاتي را بكنم. تا متوجه مي شود از همشهري آمده ام، داغ مي كند و مي گويد، من با همشهري هيچ همكاري ندارم. گزارش دروغ، عليه ما چاپ كرده اند. مي گويم كدام دروغ؟ مي گويد گزارش بازار سياه. مي گويم: مي خواهيد همين الان بهتان نشان بدهم؟ با عصبانيت مي گويد: هر چيزي كه هست را نبايد بنويسيد. مرد سياهپوش ظاهر مي شود. تا عصبانيت آقاي فرح بخش را مي بيند و بقيه قضايا، به آقاي سيمون مي گويد مگر ايشان مجوز دارند. از آقاي سيمون مي خواهند مرا به خارج سالن هدايت كند. آقاي سيمون بسيار خوش برخورد و مهربان است. با او حرفم را ادامه مي دهم. مرد سياهپوش دوباره ظاهر مي شود.
به سمت در خروجي مي رويم. مرد سياهپوش با آقاي سيمون جر و بحث مي كند. از سينما خارج مي شوم. عصباني هستم. به سمت ميدان مي روم.
به فكر نوشته فردا هستم و گزارشي كه بايد بنويسم. يك لحظه مي ترسم نكند عصبانيتم جلو انصاف نوشته ام را بگيرد، وجدان درد مي گيرم. دوباره راه رفته را باز مي گردم تا حرف هاي مسوولان اين سينما را هم درباره موضوع بازار سياه بشنوم. من براي تهيه گزارش ديگري آمده، بودم ولي خب... . به جلو سينما بر مي گردم، فرح بخش با آقاي سيمون ايستاده اند. به آنها مي گويم مي خواهم حرف هاي شما را هم در گزارش بياورم. فرح بخش مي گويد من هيچ حرفي ندارم و مي رود. با آقاي سيمون صحبت مي كنم، به او مي گويم من ماجراي امروز را در گزارش خواهم آورد، اگر حرفي داريد بزنيد. او مي گويد مي دانم شما داريد ما را تهديد مي كنيد. آقاي سيمون مرد مهرباني است. اين را از چشمهايش مي توان فهميد. ولي ترس آن لحظه چشمانش، بدجوري مرا مي لرزاند.مي گويم، مگر دروغ چاپ كرده ايم. همين الان مي خواهيد بهتان نشان بدهم. مي گويد، خب همه جا هست. جلو همه سينماها. حراست ما هم دارد سعي مي كند، اين جريان را از بين ببرد. از من مي خواهد اگر كسي را مي شناسم به آنها معرفي كنم.
فيلم بعدي «قدمگاه» است از پيرمرد بازار سياه مي پرسم، بليت قيمتش چند؟ مي گويد ۲۵۰۰ تومان.
مي گويم اين فيلم كه ۲۵۰۰ تومان نمي ارزد. همكارش مي گويد اين خيلي فيلم خوبي است، (او راست مي گويد «قدمگاه» همه را شگفت زده كرده. من هم از اطلاعات اين عضو بازار سياه شگفت زده مي شوم). همزمان مشتري ديگري از راه مي رسد. پيرمرد به من مي گويد اگر تو هم مي خواهي بگو تا يكدفعه همه را با هم بياوريم. رد مرد را مي گيرم. به سمت همان مغازه هاي كناري سينما مي رود، پيش يك مرد كلاه بر سر. مرد كلاه بر سر، بليت ها را دراختيار دارد. به مرد سياهپوش، مرد كلاه بر سر را معرفي مي كنم. مرد سياهپوش مي گويد چقدر بليت داشت. با دستانم مقدار كمي را نشان مي دهم. او مي گويد اينها را مي شناسيم. دنبال منبع اصلي مي گرديم. يكي را از سينما بيرون مي اندازند. او بليت نداشته است. بازار سياه حسابي گرم گرم است. مردم مشتاق براي داخل شدن در سينماي هنرمندان، ترسي از دادن پول ندارند.
بازيگر درجه دو و سه اي، از آقاي سيمون خواهش مي كند كه وارد سينما شود. بازيگر درجه چندم ديگري جلو سينما راه مي رود. نگاهش در پي چشم آشنايي است شايد بتواند وارد سينما شود. نيكي كريمي جلو در سينما مي آيد. فرح بخش او را مي بيند و او را به داخل سالن هدايت مي كند. كسي از او امضا مي خواهد، ولي همراه نيكي كريمي مانع مي شود. رامين پرچمي هم از راه مي رسد و وارد سالن مي شود. آن طرف تر فرزاد موتمن با سيگاري بر لب از آقاي سيمون از وضعيت نمايش باج خور و از استقبال تماشاگران مي پرسد. نوجواني از او امضا مي خواهد. موتمن مي گويد امضاي من به چه درد تو مي خورد. دفتر او را امضا مي كند. احمد اميني همراه خانواده اش به داخل سينما مي روند. چند هنرپيشه نه چندان آشناي ديگر جلو سينما، ايستاده اند. آن طرف تر بازار بليت مارمولك داغ است. بين اعضاي بازار سياه، سر پول دعوا شده و چند اسكناس سبز بين آنها رد و بدل مي شود. چند دقيقه اي به نمايش فيلم مانده، از پيرمرد مي پرسم هنوز ۲۵۰۰ تومان. مي گويد هنوز جلو سينما غلغله است.
|
|
مشكل كجاست
توقف سريال هاي عظيم
ايسنا-ماه گذشته خبرهايي از توقف يا به تعويق افتادن پروژه هاي عظيم صدا و سيما از جمله سريال امام حسين ( ع)، حضرت يوسف (ع) ، مختارنامه، كلاه پهلوي و در چشم باد منتشر شد.
عامل اصلي متوقف شدن اين سريال ها، دلايلي چون مشكلات مالي، اختلافات عوامل يا سازمان صدا و سيما و مجلس، عدم كارشناسي مناسب - خصوصا ضعف فيلمنامه - و غيره اعلام شده اند؛ اما شخصا مواردي يافت مي شود كه حكايت از برخي مسايل بسيار عجيب و غريب در ساخت اين سريال ها دارد و از جمله حضور يك بازيگر در نقش حضرت مسيح (ع) كه تا كنون در هيچ فيلم و سريالي حضور نداشته و ايفاي نقش نكرده است، يا حضور كارگرداناني در پشت اين سريال ها كه به لحاظ تسلط حرفه اي بر سينما هنوز دچار ابهامات بسياري هستند؛ در صورتي كه در همه جاي دنيا، بهترين كارگردان، بازيگران و عوامل در ساخت سريال هاي تاريخي مذهبي نقش دارند.
بخش تحقيق و گزارش هاي هنري خبرگزاري دانشجويان ايران، نگاهي خواهد داشت به اخبار منتشر شده درباره سريال هاي تاريخي مذهبي كه در چند ماه اخير تعطيل شده يا به تعويق افتاده اند:
در تاريخ ۲۳ آبان ماه خبر كليد خوردن سريال امام حسين (ع) به كارگرداني شهريار بحراني همزمان با عيد سعيد فطر در يزد اعلام شد.
رئيس سازمان صدا و سيما نيز در مراسم افتتاح سريال امام حسين در گفتگويي اعلام كرد: خوشبختانه با تحقيقات خوبي كه در درون سناريو شد و استقبالي كه هنرمندان براي حضور در اين سريال داشتند اين اميدواري به وجود آمد كه اين كار بتواند يك مجموعه فاخر و ارزشمند شود. اما فيلمبرداري سريال تلويزيوني امام حسين (ع) پس از گذشت كمتر از يك ماه از آغاز كليد خوردن اش متوقف شد و جالب تر اينكه با توجه به اشارات دكتر لاريجاني در خصوص تحقيقات خوبي كه در درون سناريو شده، پاشنه آشيل و نقطه ضعف اين سريال به برخي ايرادات گرفته شده به فيلمنامه برمي گشت كه توسط علما و فضلا وارد شده بود.
محسن علي اكبري تهيه كننده اين سريال نيز در خصوص تعطيلي موقت يا دايمي پروژه امام حسين (ع) به خبرنگار ايسنا گفت: اين تعطيلي موقت است و يكي از دلايل توقف سريال، بدي آب و هوا بوده است.
وي در عين حال تصريح كرده كه تعطيلي ما به لحاظ فيلمنامه نبوده است؛ اما هر چه روي فيلمنامه بيشتر كار شود قطعا بهتر خواهد شد.
از دلايل ديگري كه درباره تعطيلي اين سريال و سريال هاي ديگري چون در چشم باد و كلاه پهلوي به آن بر مي خوريم، كمبود بودجه است.
تهيه كننده سريال امام حسين نيز مشكل بودجه را شامل تمام پروژه هاي سازمان صدا و سيما دانسته و گفته است: امسال سال سختي براي سازمان صدا و سيما بود، اما مشكل كمبود بودجه باعث تعطيلي سريال امام حسين (ع) نشده است.
سريال در چشم باد نيز كه در اوايل آبان ماه سال جاري در شمال كشور كليد خورده بود اواخر دي ماه متوقف شد.
مسعود جعفري جوزاني كارگردان سريال در چشم باد نيز در گفتگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران اعلام كرد: پروژه » در چشم باد« تعطيل اعلام نشده است؛ اما دقيقا مشخص نيست كه ادامه ساخت سريال را چه زماني آغاز خواهيم كرد؛ ولي اين به معناي تعطيلي كار نيست.
وي تصريح كرده است: تلويزيون مناسبات خودش را دارد و گاه ممكن است اختلافاتي به وجود آيد كه مشكلات حادي نيست. البته اين مشكلات از نظر ما طبيعي نيستند.
جعفري جوزاني با ابراز بي اطلاعي خود از وضعيت بودجه سريال » در چشم باد« تاكيد كرد: نمي دانم چه مقدار بودجه به اين سريال اختصاص يافته است و شركت ما نيز درگير اين قضيه نيست، براي همين از صميم قلب مي گويم پاسخ اين سوال شما را نمي دانم.
سريال تلويزيوني مختارنامه به كارگرداني داود ميرباقري هم كه قرار بود تابستان سال جاري كليد بخورد قرار است در اسفندماه امسال فيلمبرداري آن شروع شود، همچنين پيش توليد، سريال حضرت يوسف ( ع) كه با پيش بيني ۴۰ قسمت توسط فرح الله سلحشور از اواخر خرداد ماه ۸۲ آغاز شد، اما اوايل دي ماه جاري خبر متوقف شدن سريال حضرت يوسف(ع) توسط كارگردان سريال اعلام شد.
سلحشور، كارگردان سريال به خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران گفت: مسئولا ن سازمان صدا و سيما علي رغم قولي كه داده بودند نتوانستند بودجه لازم را به اين سريال تزريق كنند و لذا هنوز كه هنوز است اين پروژه متوقف مانده است.
وي از درگيري هاي جناحي به عنوان عامل متوقف كننده پروژه ها در سازمان صدا و سيما خبر داد و گفت: اگر بودجه سازمان صدا و سيما، توسط مجلس و دولت تامين شود مشكلي پيش نخواهد آمد.
ساخت سريال » كلاه پهلوي« نيز كه از دو سال پيش قرار بوده به زودي به كارگرداني ضياءالدين دري آغاز شود، هنوز آغاز نشده است.
محمدعلي اسلامي، تهيه كننده سريال كلاه پهلوي نيز اواخر مهر ماه در گفت وگو با ايسنا از اختلاف در شروع فيلمبرداري به عنوان عامل به تعويق افتادن ساخت سريال كلاه پهلوي ياد كرد و گفت: قرار بوده ۳ ماه پيش اين سريال كليد بخورد، منتها به دليل گستردگي دكورها و ترديد در خصوص شروع فيلمبرداري از كشور فرانسه يا ايران فيلمبرداري به تعويق افتاد و در اذهان اين گونه شايع مي كنند كه پول نيست.
وي همچنين در خصوص شايعه توقف پروژه كلاه پهلوي به علت مشكلات مالي سازمان صدا و سيما گفت: مشكل مالي مربوط به پروژه ها نمي شود، مشكل مالي سازمان امري طبيعي است و هميشه هم بوده است؛ ولي فعلا تمام پروژه ها از جمله امام حسين (ع) و مختار در حال انجام هستند!
|
|
مردم
محمد نوري
چند قطعه بيادماندني، زلزله بم و يك خواننده قديمي. اين براي خلق شبي باشكوه درسالن شهداي كارگر كافي بود.
كنسرت محمدنوري در شامگاه پنج شنبه به نفع زلزله زدگان بم، همزمان با آغاز نوزدهمين جشنواره موسيقي فجر دركرمان برگزار شد.
ظرفيت سالن كارگر، ۴ هزارنفر بود كه پرشد . غير از اين، ۵۰۰ نفر هم روي پله هاي وسط سالن نشستند و كنسرت را تماشا كردند. يك دقيقه سكوت براي احترام به جان باختگان بم و پس از آن خموشي هاي ساحل، شاليزار، آرزوها، مارال، ايران ايران، چوپان ، جمعه بازار و زمزمه و ... محمد نوري، شبي بيادماندني را براي بازماندگان زلزله بم آفريد.
داوران گوشه گير
داوران در دسترس نيستند. آنها كارشان را جدي گرفته اند و البته از بيرون ريختن تفكراتشان در صفحه هاي مطبوعات وحشت دارند. گاهي براي دست يافتن به چند خبر داغ بايد سراغ منبع اصلي رفت. خبرنگاران قصد دارند با داوران جشنواره فيلم فجر، ارتباط پيدا كنند اما اين كار غير ممكن است. داوران جشنواره ترجيح مي دهند فقط فيلم هاي بخش مسابقه را نگاه كنند و اظهار نظرشان را بگذارند براي روز نهم. آنها در اين روز فيلم برتر سال را اعلام مي كنند. منتظر روز نهم باشيد اما از اينكه زودتر به ذهن داوران جشنواره راه يابيد نااميد هم نشويد. مسوولان جشنواره اميدوارند كه طي جلسه اي امكان پرسش و پاسخ ميان نمايندگان مطبوعات و داوران را فراهم كنند. شايد در اين جلسه علاقه آنها به فيلمي خاص بيان شود.
محمدرضا گلزار
خب، طبيعي بود كه خيلي ها آمده بودند براي اينكه با فيلم حميد نعمت الله و محمدرضا گلزار تفريح كنند. يعني... (مي فهميد يعني چي لابد!)
اما بر خلاف انتظار، نتيجه چيز ديگري شد. كف زدن هاي متوالي در حين فيلم و البته بعداز پايان، يعني اينكه بوتيك يك گره سخت را رد كرده است. باتوجه به اينكه درسينماي مطبوعات نسبت به اسم گلزار حساسيت عجيبي وجود داشت، همين كه تعدادي از آدم ها درباره فيلم با الفاظ شايسته حرف مي زدند، موفقيت بزرگي است.
ضمنا قرار بود دو نقد درباره اين فيلم در شماره امروز چاپ بشود كه افتاد به فردا!
|
|
مولن روژ
انار دوباره پيدا شد
تدوين «صبحانه براي دونفر» را خود صباغ زاده كارگردان انجام داده است. تدوينگران اعتقاد دارند بايد در تدوين، بي رحم بود و مي گويند وقتي كارگرداني، خودش فيلم راتدوين كند، چون به صحنه هاي فيلم علاقه قلبي دارد به خوبي نمي تواند از عهده اين كار برآيد. يعني همين بلايي كه سر فيلم «صبحانه براي دو نفر» آمده. ريتم فيلم اينقدر كند و كشدار از كار درآمده كه حسابي تماشاگر را خسته مي كند. تعداد نماهايي كه مي توانستند كوتاه تر باشند و يا اصلا حذف شوند، در فيلم اينقدر زياد هست كه با حذف آنها هيچ آسيبي در ساختار فيلم وارد نمي شد. حتي يك تدوين هوشمندانه و مدرن تر مي توانست به اين داستان كهنه عاشقانه، رنگ و بوي تازه اي بدهد. ولي همه چيز اينقدر قديمي و كهنه است كه آدم خيال مي كند فيلم، سال ها پيش ساخته شده. «صبحانه براي دو نفر» داستان زندگي نويسنده اي معروف (خسرو شكيبايي) است كه هنوز ازدواج نكرده و با قتل يك دختر، درگير ماجرايي مي شود كه عشق را در او زنده مي كند ولي اين فيلم عاشقانه از همان چيزهايي استفاده مي كند كه مدت هاست از كليشه هم فراتر رفته اند. تابلوترين اين چيزها همان انار معروف خودمان است كه مدت ها در همه فيلم هاي عاشقانه - عارفانه ما سر و كله اش پيدا مي شد. حالا بعد از اين همه مدت، دوباره سرو كله اين انار نازنين و نماد عشق دراين فيلم، پيدا شد. يعني واقعا هيچ معادل تصويري جديدي براي عشق نمي شد پيدا كرد؟
|
|
جايزه باران
ايلنا خبري داده است جالب:
۱۱ نهاد، فيلم هاي جشنواره را داوري مي كنند و جايزه مي دهند... در بخش جنبي، البته آموزش و پرورش، جشنواره روستا، جمعيت دفاع از ملت فلسطين، سازمان حمل و نقل وترافيك تهران، سازمان ملي جوانان، ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر، توانير، كانون ايراني مدرسان سينما، مجله گل آقا، سازمان ميراث فرهنگي و نيروي انتظامي.
شما حساب كنيد اگر يك فيلم دل همه اين جايزه دهندگان را به دست بياورد، ديگر چه نياز است به اكران عمومي!
توضيح: ده سكه، حداقل جايزه در يكي از اين نهادهاست كه سه شنبه ۲۱ بهمن در سينما استقلال، طي مراسمي اهدا مي شود.
|
|
دردسرهاي عادات مطبوعاتي
بولتن روزانه جشنواره كه به قيمت ۱۵۰ تومان فروخته مي شود در سينما استقلال به قيمت ۷۵ تومان در اختيار تماشاگران قرار مي گيرد. اما اين روزها، مطبوعاتي هايي كه وارد سينما مي شوند آنقدر غرولند كرده اند كه بولتن را از اين پس رايگان دريافت مي كنند. واقعا راست مي گويند كه مطبوعاتي جماعت، پول بابت مطبوعات نمي پردازند. اما دامنه مقررات مطبوعاتچي ها گسترده تر از اين حرف هاست.
مثلا سيگار كشيدن و چايي خوردن پياپي، جزو برنامه هاي دايم آنها به شمار مي روند. خصوصا سينمايي نويس ها. اما آنهايي كه اين روزها در استقلال، فيلم مي بينند، حسابي زجر كشيده اند. وقتي يك فيلم، تمام مي شود دكه جلو سينما، چاي هاي داغش را به دست تماشاگران مي سپارد اما اين مسافرت خيلي كوتاه است چون نمي توانيد با ليوان چايي تان مجددا وارد سالن شويد. البته در اين چند روز باقي مانده، منتظر يك انقلاب ديگر شبيه آنكه براي بهاي بولتن اتفاق افتاد، باشيد. بالاخره شيريني هاي تك مدل و هميشگي داخل سالن به اين چايي ها مي رسند. در قدرت اين جماعت مطبوعاتي شك داريد؟
|
|
فرود سليمان
اليا سليمان كه با فيلم مداخله الهي جايزه بهترين فيلم از نگاه هيات داوران جشنواره كن را از آن خود ساخته بود، وارد تهران شده است. سليمان براي داوري بخش مسابقه بين المللي جشنواره بيست و دوم انتخاب شده بود. سليمان به همراه «شارل تسون- » عليرضا شجاع نوري - مجيد مجيدي- هلما ساندرز و عادل حسني بايد بهترين هاي بين المللي اين فستيوال را برگزيند. حضور كارگرداني كه جايزه هاي فراواني را نصيب خود كرده و به گونه اي در دنيا مطرح است حتما به اعتبار داوري جشنواره امسال كمك شاياني مي كند.
|
|
ركورد
عليرضا رضا داد دبير جشنواره بيست و دوم گفته است كه در سانس هاي مختلف سينما استقلال در ميان اهالي مطبوعات و منتقدان حاضر شده و از استقبال گرم آنها بسيار خوشحال شده است.
رضا داد ميزان استقبال از جشنواره را از طرف اين قشر در پانزده سال گذشته بي سابقه دانسته و ضمنا به خاطر دير رسيدن يا نرسيدن بعضي فيلم ها به زمان نمايش از پيش تعيين شده، حسابي ناراحت است. گويا قرار است بجاي فيلم هايي كه به اكران نمي رسند، فيلم هاي خارجي كه در اين سينما اكران نمي شوند را جايگزين كنند. بهرحال فيلم خارجي ديدن بهتر است از علاف شدن. نظر دبير جشنواره كه اين است.
|