شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۰۵
پنج شنبه و در سالن سينما استقلال...
مارمولك از ديوار جشنواره بالا رفت
ساعت، ۱۰ و۲۰ دقيقه را نشان مي داد. لاي دستگيره هاي در ورودي سينما، چوبي گذاشتند. در را بستند، اين يك پيام غيرمستقيم بود؛ ظرفيت تكميل!
محمد محمد پور
002700.jpg
با نمايش سه فيلم دوئل، سربازان جمعه وتارا پژمان بازغي هم به جمع ستارگان امسال پيوست . فردا او در ايرانشهر ميهمان ماست.
عكس: ساتيار

«مارمولك» مثل مارمولك از ديوار راست بالا رفت. اين ور كسي نبود كه بتواند روي ديوار راست بنشيند، ترجيح دادند در هم بلولند و فيلم را تا به انتها ببينند. كسي از اين وضعيت ناراحت نشد، كسي به ديگري نگفت «آرومتر...» همه نشستند و خنديدند. واقعا خنديدند.
مارمولك، سينما استقلال را تسخير كرد. منتقدان و خبرنگاران همه صندلي ها را پر كردند، همه پله هاي كنار صندلي ها را، همه بالكن را... منتقدان و خبرنگاران معمولا نمي دوند، اما آنان تبديل به دونده هاي خوبي شده بودند. ساعت، ۱۰ و ۱۵ دقيقه صبح را نشان مي داد، اما پياده رو منتهي به ميدان ولي عصر هر پنج دقيقه، سه دقيقه، هفت دقيقه و دو دقيقه يك بار دونده هاي منتقد يا منتقدهاي دونده (چه فرقي مي كند؟) را به خود ديد كه به سمت سينما استقلال مي دويدند تا به فيلم برسند و دقايقي از آن را از دست ندهند. اين مارمولك، چه مارمولكي بود كه همه را به جنب و جوش انداخت. ساعت، ۱۰ و۲۰ دقيقه را نشان مي داد. لاي دستگيره هاي در ورودي سينما چوبي گذاشتند. در را بستند، اين يك پيام غيرمستقيم بود، ظرفيت تكميل! اما مارمولك ها خودشان را هر طور كه شده از درهاي بسته نيز رد كردند! «خدا به من خدمت بدهد كه به شما توفيق كنم»! همه خنديدند. وقتي «او» بالاي منبر رفت تا براي زنداني ها سخنراني كند، باز هم خنديدند. اين خنده اما از جنس ديگري بود. اينجا همه داشتند تحت تاثير قرار مي گرفتند. فقط يك مشت حرف ساده را پشت سر هم رديف مي كرد، اما خيلي ساده، همه در حال دگرگوني بودند، گويا جناب فيلمنامه نويس، جناب كارگردان و جناب بازيگر هم، در چنين وضعيتي بودند كه ناگهان همه چيز عوض شد، دوباره فيلم به فاز اوليه اش برگشت، دوباره كمدي كلامي!
هيچ كس دوست نداشت قطار به ايستگاه برسد و روحاني نماي دوست داشتني فيلم پياده شود. كسي نبود كه مايل باشد سر و كله نگهبان مزاحم پيدا شود و «مادر دختر» را از كوپه «رضا مارمولك» خارج كند، اما جناب آقاي كمال تبريزي، دستپخت ديگري تدارك ديده بود: يك نظامي با لباسش، هم صحبت جديد بود:  «السلام عليك و رحمه الله و بركاته» .«رضا مارمولك روحاني نما» تقريبا همه چيز را تمام شده ديد: «اشهد ان...» فقط پرويز پرستويي مي توانست طوري اين صحنه را بازي كند كه همه بخندند. واقعا بخندند.
از روحاني نماي قصه ما، خواستند كه پيش نماز باشد تا به او «اقتدا» كنند. اوكه بلد نبود نماز بخواند. او ادا درآورد و همه براي جسارت كمال تبريزي كف زدند. پرويز پرستويي كه داخل سالن، كنار همه آن منتقدان و خبرنگاران نشسته بود، هم براي خودش دست زد؟ با يك كاپشن و يك شلوار جين درست شبيه شخصيت «رضا مارمولك» بود... وقتي به سالن آمد ساكي همراهش نبود تا لباس روحاني بپوشد، او كه نمي خواست «در» برود وگرنه سالن «در رو» زياد داشت! مارمولك فقط در فيلم دنبال «در رو» مي گشت، او بالاخره «در رو» خودش را پيدا كرد، ميانبرش را پيدا كرد و «يكي از راه هاي رسيدن به خدا» را پيدا كرد...
002703.jpg
ساعت شلوغي با حضور پرويز پرستويي نه جكي چان 
عكس: ساتيار

با لباس روحاني وقتي مسجد ده را به او نشان دادند و گفتند: «اين هم اتاق شماست، در حد وسعمان تدارك ديديم.» او دري را نشان داد و گفت: «دررواش اينه؟»! و بعد كه تعجب حضار را ديد، توجيه اش كرد: «يعني در رو به روي اش اينه؟» آنجا همه با «در رو» آشنا شدند!
«مارمولك» ساخته كمال تبريزي آنقدر جسورانه است كه شايد فقط عده معدودي از كارگردان ها بتوانند از چنين فيلمنامه اي فيلم بسازند و آنقدر بيدار كننده كه استحاله يك دزد را به همه مي قبولاند. در انتهاي فيلم، وقتي كه مامور پليس به همكارش كه مي خواهد دستبند به دستان «رضا مارمولك» بزند، مي گويد: «ديگه لازم نيست» و در نماي بعدي، چهره همه حاضران مسجد به نقطه اي مشترك بر مي گردد كه «آزادي رضا مارمولك» را مي رساند، كارگردان به طور واضح نمي گويد كه چه اتفاقي افتاده است. او به همه حاضران اين اختيار را مي دهد كه نتيجه مطلوب خود را از اين نما بگيرند ولي نمي خواهد آشكارا بگويد كه يك دزد - حالا نادم و پشيمان - كه از لباس روحانيت براي فرار كردن از موقعيت ناجورش استفاده كرده، آزاد شده تا به كارش ادامه بدهد... .
كمال تبريزي انگار جزيره هاي ناشناخته اي را در سينماي ايران كشف مي كند، جزيره هايي كه تاكنون هيچ كارگرداني پا به آنجا نگذاشته. او وارد حوزه هايي مي شود كه ديگران از ورود به آن بيم دارند، اما جناب آقاي كمال تبريزي مي خواهد حرف خودش را بزند و درست هم مي زند. او از سوژه هايي كه حساسيت برانگيز هستند، فيلم هايي مي سازد كه حساسيت كسي را بر نمي انگيزد. شايد كمي دور از ادب باشد كه بگوييم كمال تبريزي هم براي خودش مارمولكي است!

گزارش صف
همه چيز خاكستري، مثل پايتخت
۱ - در حوالي پايتخت:
هياهوي مسافركش هايي كه جور شدن مسافرهايشان را آرزو مي كنند با صداي خرده فروش ها، چنان غوغايي به پا كرده است كه مجال آهسته راه رفتن را از شما مي گيرد. بايد هرچه سريعتر از اينجا نجات پيدا كرد. اين سرنوشت كساني است كه مسيرشان به ميدان هفت تير خورده است شما هم احتمالا تلاش بي وقفه اين جماعت را در تمام روزهاي سال براي چرخاندن چرخ زندگيشان ديده ايد. براي آنها تمام روزها مثل هم مي گذرد. اصلا مهم نيست كه چند قدم آن طرف تر جماعتي مشغول فستيوال و فيلم و بليت است. اما جلو سينما پايتخت، دغدغه هاي ديگري هم به چشم مي خورد.
۲ -حومه پايتخت:
سينما پايتخت اولين سال است كه ميزبان فيلم هاي جشنواره شده و مزه جشنواره را مي چشد. جلو سينما، اولين نكته اي كه حسابي توي ديد است، منتفي شدن برنامه پخش مزرعه پدري است كه با يك مقواي نارنجي رنگ پشت شيشه سينما به اطلاع تماشاگران رسيده. اگر مثل ما منتظر گرفتن بليت از دوستانتان نبوديد، ايستادن جلو سينما برايتان زجرآور مي شد، نه صف و نه تماشاگراني كه با صحبت هايشان دماي هواي جلو سينما را بالانس كنند. تقريبا مشخص شده كه فيلم هاي درست وحسابي كدام ها هستند و حالا شلوغي جمعيت، فقط براي چند سانس محدود قابل رويت است. ساعت ۱۵، نمايش فيلم آغاز مي شود و با اين جريانات، ساعت ۲۰:۱۴ زمان بدي براي تشكيل صف به نظر مي رسد.
وقتي بيكار مي شوي ناله هاي گداي كنار سينما هم مي تواند جالب باشد. كلي درد و مريضي حسابي گدا را شاكي كرده و براي دريافت كمك از عابران، جشنواره را هم بهانه كرده است؛ مي دونم منتظريد فيلم ببينيد مي  دوني چند ساله با بچه ام سينما نرفتم. يادش بخير! نه بايد كلي اميدوار باشيم چون جشنواره و سينما در خون هاي او هم ماسيده، هرچند كه بهانه  اي باشد براي ...
۳ - مردم پايتخت:
خند ه هاي چند دانش آموز روي پله هاي جلو سينما، آنقدر مهيب هست كه گوشتان تيز شود. مدرسه تعطيل شده و طبق قرار آمده اند كه فيلم ببينند. چه فيلمي چه سانسي و كجا، مهم نيست. گويا همين مقدار كه با هم اوقاتشان سپري مي شود آنها را راضي نگاه مي دارد. كوله هايشان را روي زمين ولو كرده اند و شيرين كاري هاي سر كلاس را براي بار چندم تعريف مي كنند. هرچه به ساعت اكران نزديك تر مي شويم صحبت هاي بچه ها، سينمايي تر مي شود. يكي شان مي گويد كه ديشب دوئل را ديده و درجواب بقيه كه مي پرسند چطوري بود مي گويد باقلوا. تحليل فيلم ها به زبان دبيرستاني ها هم بانمك است. پيرمردي كه از سينما مي آيد بيرون بيشتر شبيه بازيگرهاي نقش سفير و وزير بريتانيا در فيلم هاي تاريخي است. پيپ اش را هم كه روشن مي كند، ديگر ميزانسن كامل مي شود. درهاي سينما باز شده است و ما هنوز منتظر رسيدن بليت هايي هستيم كه دست دوستمان است. پيرمرد به ما نزديك مي شود و مي گويد:
درها را مي بندند اگر مي خواهيد برويد داخل، زودتر لطفا. هنوز درگير رابطه برقرار كردن بين تيپ پيرمرد با مسووليت او در سينما هستيم كه بليت ها مي رسند. اما قرار است فيلم با يك ربع تاخير پخش شود و اين فرصت مناسبي است براي چرخيدن در سينمايي كه برخلاف اسمش شلوغ و درهم نيست. طبقه دوم سينما مانند يك لابي جمع و جور است كه نورهاي عبور كرده از شيشه هاي رنگي ديوارش بار سنگيني براي آرامش محيط به دوش مي كشند.
در يك طرف لابي، بساط قهوه و چاي و صندلي هاي سه پايه ظريف و تعارف هاي مخصوص خودش برپا است و در سمت ديگر خانمي كه پشت ميزي ايستاده درمورد فرم هاي نظرسنجي يا تماشاگران صحبت مي كند. در فاصله پله هاي طبقه اول و دوم پوستر بزرگي از فيلم «دخترلر» ديوار را قاب گرفته است.
۴ - خاكستري مثل پايتخت:
از سينما كه بيرون مي زنيم صف سانس بعد آماده ورود به سينما است و البته شلوغ تر از قبل. پيرمرد كراواتي را دوباره جلو سينما مي بينيم كه به نقطه اي خيره مي نگرد. مسير نگاهش را كه بگيري به نرده هايي مي رسي كه پرچم هاي رنگارنگي رويشان آويزان شده است. پرچم هاي كشورهاي خارجي شركت كننده در جشنواره ديده مي شوند اما در ميان آنها، پرچم هاي (بخوانيد پارچه هايي) هم وجود دارد كه هر كاري كنيد يادتان نمي آيد كه سمبل كدام كشور است.
هوا هنوز تاريك نشده و سر و صداي چند دختر و پسري كه انتهاي صف ايستاده اند خيابان را قبضه كرده است. گدا هنوز سر جايش نشسته و از دغدغه هاي سينما نرفتن با فرزندش و چرخ زمانه مي گويد.
داستان تكراري او اين دفعه اسباب خنده جوانان خوش پوشي شده كه سينما برايشان بهانه اي است براي دوباره ديدن. بهمن، اسفند، تير، مرداد هيچ فرقي نمي كند، فقط سينما باشد و آپاراتي كه پرفراژ فيلم ها را بكشد و لابي و ... جوانكي مي گويد: بابا اين...ها كه فيلم نمي فهمند، معلوم نيست براي چي جاي دوستداران حقيقي را تنگ مي كنند. سينماي آبي رنگ پايتخت را كه از مقابل چشمانت مي گذراني با خود مي گويي: آنها فيلم را مي فهمند. در اندازه خودشان و به نفع خودشان.
۵ - همه جا مثل پايتخت:
اين سينماهاي خلوت و صف هاي بي جان قرار است اپيدمي شود. جشنواره و غيرجشنواره هم ندارد.

سينما در تلويزيون
آنهايي كه فرصت ايستادن در صف بليت فيلم هاي جشنواره را ندارند و آن دسته كه براي ديدن فيلم سينمايي محيط آرام خانه و مبل راحتي و چاي داغ كنار آن را بيشتر مي پسندند هم مي توانند از ميان فيلم هاي متنوعي كه اين روزها از تلويزيون پخش مي شود، فيلم مورد علاقه خود را ببينند.
شبكه اول سيما در تازه ترين اعلام برنامه خبر داده كه فيلم هاي «قلعه گمشده»، «كودتاي سياه» و «موميايي ۳» را براي پخش در روزهاي ۲۱، ۲۲ و ۲۳ بهمن انتخاب كرده است. اين سه فيلم با سه مضمون متفاوت حادثه اي، تاريخي و كمدي براي سه روز پاياني دهه فجر انتخاب شده اند. داستان فيلم فرانسوي «قلعه گمشده» درباره نبرد نيروهاي مهاجم فرانسوي و نيروهاي ترك در يك كشور عربي است. فرانسويان در ميانه جنگ به وجود گنجي در يك قلعه پي مي برند. اما فيلمي كه براي روز ۲۲ بهمن انتخاب شده، فيلمي است تاريخي درمورد كودتاي اسفند ۱۲۹۹ و روي كار آمدن رضاخان و آغاز حكومت پهلوي. اين فيلم كه ساعت ۱۶ پخش مي شود، آخرين ساخته محمدورزي و محصول گروه فيلم و سريال شبكه اول است.
اما آخرين فيلم تعطيلات پيشرو، يك كمدي ديدني است كه مي تواند حسن ختامي براي سينماهاي دهه فجر سيما باشد. «موميايي »۳ گرچه در سال ۷۹ در سينما به نمايش در آمد اما بعيد نيست همان تماشاچيان سال ۷۹ هم با شوق به تماشاي اين فيلم بنشينند.

سربازهاي جمعه رسيدند
ديروز ساعت ۳۰/۱۷، فيلم سربازهاي جمعه، آخرين ساخته مسعود كيميايي درسالن شماره يك سينما فلسطين نمايش داده شد. به گزارش دفتر جشنواره، برنامه  نمايش اين فيلم در جدول برنامه ها از روز جمعه اجرا خواهد شد. قرار بود روز پنج شنبه، سالن شماره دو سينما كريستال اين فيلم را نمايش بدهد كه با آماده نشدن كپي، فيلم ديگري جايگزين آن شد.

برداشت سوم موزه سينما
با پايان يافتن مراحل تكميلي فاز دوم ، برداشت سوم موزه سينما ساعت ۱۰ صبح امروز ( شنبه ۱۸ بهمن ماه ) افتتاح مي شود.
به گزارش خبرگزاري » مهر« در اين مراسم بازديد كنندگان در سالن اول موزه ، فيلم هايي ازآغازگران سينماي مستند و داستاني سينماي ايران را ملاحظه خواهند كرد و در سالن دوم ، قسمت هايي ازفيلم هاي علي حاتمي - سهراب شهيد ثالث - ساموئل خاچكيان - ولي الله خاكدان وعزت الله انتظامي به نمايش درمي آيد . تصاويري ازسينماي معاصر ايران نيزدرسالن سوم موزه براي حاضران پخش خواهد شد.

جشنواره ۲
جشنواره ۱
جشنواره ۳
جشنواره ۴
جشنواره ۵
جشنواره ۶
جشنواره ۷
جشنواره ۸
|  جشنواره ۱  |  جشنواره ۲  |  جشنواره ۳  |  جشنواره ۴  |  جشنواره ۵  |  جشنواره ۶  |  جشنواره ۷  |  جشنواره ۸  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |