مهدي خليلي
يار دبستاني من
با من و همراه مني
چوب الف بر سر ما
بغض من و آه مني
حك شده اسم من و تو ...
يادش بخير.براي ما، معلم آن سروش آسماني بود، كسي كه اين شعر و شعور را در كلا س براي بچه ها قرائت مي كرد. او بود كه الفباي محبت و عشق و صداقت را تعليم داد. معلمي كه حالا نمي دانيم تمجيدش كنيم يا به تقديرش بپردازيم. كلمه اي در شأن او نداريم؛ اما كولباره اي از شأن و شخصيت او را ذخيره كرده ايم و در هر آن و هر زمان و هر مكان به ياد او هستيم.معلمي كه به جامعه گفتار نيك، پندار نيك و كردار نيك ياد مي دهد؛ اما....
جامعه شناسان مي گويند: كليد توسعه هر جامعه آموزش و پرورش است. اگر مي خواهي بداني، جامعه شما در ۲۰ سال آينده چگونه خواهد شد، به آموزش و پرورش امروز آن نگاه كن. براستي هيچ انديشيده ايم كه آموزش و پرورش اين سرزمين چه وضعيتي دارد؟
سؤال اينجاست كه نقش آموزش و پرورش كشورمان در نظام فرهنگي دنيا چگونه است؟ چند درصد توليدات علمي دنيا از آن ما است؟ ايران، يك درصد جمعيت جهان را دارد؛ ولي درصد انجام فعاليت هاي علمي در آن در مقايسه با قواره كشور و استعدادهايش خوب است. همه مي دانيم پيشرفت يك جامعه، بدون توسعه فرهنگي امكان پذير نيست.
پديده ونداليسم، نگرش اقتصادي، مشاركت، مسائل محيط زيست، رسانه و ارتباطات و وطن دوستي زماني نتيجه مي دهد كه بسترهاي فرهنگي آن در جامعه آماده شود. امروزه غير از آموزش و پرورش ۱۷ سازمان ديگر مرتبط با فرهنگ و فرهنگ سازي در جامعه وجود دارد؛ البته همه مي توانند در فرهنگ سازي مؤثر باشند؛ اما زيربناي فرهنگ سازان، مدارس و معلمان هستند.
معلمان مي دانند كه ايران كشور در حال توسعه است. ايران، مشكلا ت اقتصادي فراواني دارد، اما خواسته هاي آنان نيز هميشه منطقي بوده است و اين توقع را از دولتمردان دارند كه اگر بودجه و پول نيست، براي همه نباشد و اگر پول و بودجه هست، براي همه باشد.
چرا كارمندي كه در ساير وزارتخانه ها با مدرك همتاي او كار مي كند گاه حدود سه برابر حقوق مي گيرد؟ اگر معلمان و مدارس نقش مهمي در توسعه دارند پس چرا اين همه تبعيض وجود دارد؟ باور كنيد عدالت مقدس ترين واژه اي است كه انسان قبل از آزادي آن را مي خواسته است. تا عدالت نباشد، آزادي وجود نخواهد داشت. در يك جامعه نابرابر و ناعادلا نه، آنان كه داراي زر و زور هستند، آزادتر هم مي باشند و در يك جامعه نادان، آزادي جز هرج و مرج معنا و مفهوم پيدا نمي كند.
پرسش هاي كليدي
بگذاريد بگوييم، در مورد سؤال فوق دو توجيه از سوي مسؤولا ن وجود دارد كه البته غيرمنطقي نيزهستند:
الف) معلمان زياد هستند. خودتان اين جمله را تفسير فرمائيد. آيا واقعاً اين طور است؟ معلمان مي گويند اگر زياد هستيم كه زيادي نيستيم. جامعه ما جمعيت دانشآموزي فراوان دارد. در كشورهاي صنعتي به ازاي هر ۱۵ دانشآموز يك معلم وجود دارد و در كشور ما به ازاي هر ۳۵ نفر يك معلم! واقعاً آيا معلمان زياد هستند؟ اگر زياد هستند، پيشنهاد مي شود از تعداد معلمان زيادي كاسته و به آنها كه مي مانند، در حد كارمندان ساير وزارتخانه ها رسيدگي شود. پس مي توان از مقاطع راهنمايي و متوسطه در مدارس كشور صرف نظر كرد و فقط مقطع ابتدايي بماند.
مگر تعريف باسوادي در كشور ما چيست؟ اگر فردي در اين سيستم ۳۰۰كلمه خواندن و نوشتن از ادبيات فارسي و عمل چهار اصل رياضي را بداند، او باسواد است و درس براي او كفايت مي كند.
مگر ما به دنبال توليد علم هستيم؟ بگذاريم اروپائيان و ژاپني ها فكر كنند. فكر و تحقيق و توليد از آن آنهاست و ما مصرف كننده محض بمانيم!
ب) معمولا ً توجيه دوم اين است كه مي گويند: معلمان سه ماه تابستان تعطيل هستند. آيا واقعاً اين توجيه از نظر منطق و عقل درست مي باشد؟!
در تمام كشورهاي دنيا، دانشآموزان همه اوقات سال درس نمي خوانند و دو تا چهار ماه مدارس تعطيل مي باشند، تا هم دانشآموزان استراحت كنند و هم معلمان فرصتي براي مطالعه و پژوهش براي سال آينده داشته باشند. وظيفه معلمان آن است كه از علم و دانش روز عقب نمانند و با آمادگي كامل به كلا س هاي درس بروند. ما در هزاره اي به سر مي بريم كه علم از تخليل سبقت جسته است. امروزه با اوهام و تخيلا ت نمي توان زندگي كرد. مي توان؟
ارقام نيش دار
آموزش و پرورش هر كشوري چند ركن دارد، كه البته يك ركن آن معلمان و فرهنگيان به شمار مي روند.
فيش حقوقي يك معلم متأهل با مدرك كارشناس و ۱۲ سال سابقه كار در اين صفحه ارائه شده. با دقت به آن نگاه كنيد باور كنيد اعداد مثل كلمات مقدسند و كلمات و اعداد دروغ نمي گويند. شايد اين ما انسان ها هستيم كه با تزوير از اعداد و كلمات استفاده مي كنيم.
همان طور كه در فيش مشاهده فرموديد، جمع پرداخت ماهانه يا درآمد ماهانه يك معلم فقط ۱۵۱۱۶۵۹ريال است (۱۵۱۰۰۰ تومان) كه دريافتي خالص او ۱۲۷۰۰۰ تومان مي شود.
سؤال اينجاست كه يك معلم با اين دريافتي در يك ماه چگونه روزگار بگذراند؟ آيا او مي تواند زندگي كند يا فقط تلا ش مي كند تا زنده بماند؟
اكنون معلمي كه فقط ۱۵۱۰۰۰ تومان در ماه حقوق مي گيرد و دريافتي خالص او ۱۲۷۰۰۰ تومان مي باشد و اگر اين مبلغ در ۱۲ ضرب شود ميزان درآمد سالانه او ۱۵۲۴۰۰۰ تومان مي شود. هيچ دريافتي ديگري هم ندارد. يعني پاداش و مزايايي كه در وزارتخانه هاي ديگر وجود دارد، در آموزش و پرورش خبري نيست (البته اضافه شود سالي ۶۰ هزار تومان بن هم مي دهند!!).
هم چنين معلمي كه با مدرك فوق ليسانس و ۱۲ سال سابقه كار، متأهل فقط ۰۰۰/۱۵۰ تومان در ماه حقوق مي گيرد در صورتي كه متوسط هزينه هاي خالص سالا نه يك خانوار شهري آن هم در سال ۱۳۷۹، تقريباً ۰۰۰/۳۰۰/۳تومان مي شد، يعني اين معلم با درآمد سال ۱۳۸۲ نمي تواند هزينه هاي سال ۱۳۷۹ را بپردازد.
به كدام سو مي رويم؟
حال اگر معلم به جايي برسد كه اين نمادها برايش بي معنا باشد، متعلم چگونه به بار ميآيد و بعدها چه ميوه و نتيجه اي خواهد داد و آيا شأن يك جامعه اسلا مي و انساني اين گونه است؟
بياييد صادق باشيم و اندكي فكر كنيم و به تلا ش معلمان حرمت بگذاريم و به معلمان وعده ندهيم.
به قول نويسنده برزيلي پائولوكوئليو:«اول آن كه به وعده ها اعتماد نكن. جهان پر از وعده است: وعده ثروت، رستگاري ابدي، عشق مطلق. بعضي فكر مي كنند مي توانند وعده هر چيزي را بدهند، ديگران هر وعده اي را كه روزگار بهتري را براي آنها تضمين كند، مي پذيرند. اين كه چه طور، مشكل خودشان است.»كساني كه وعده مي دهند و وفا نمي كنند، به ناتواني مي رسند و همين بلا به سر آن هايي ميآيد كه دلشان را به وعده ها خوش مي كنند.و هم اوست كه مي گويد: كسي كه نمك را زير قيمت مي فروشد، حتماً به شدت به پول احتياج دارد. كسي كه از اين موقعيت استفاده مي كند، نشان مي دهد كه به عرق و مبارزه يك انسان براي توليد نمك، احترام نمي گذارد.
بر معلم حرمت نهيم تا او با آسودگي بتواند نسلي خوب و سالم براي جامعه تربيت كند.