اتوبوس به خاطر حمل شكر و چاي در مرز تركيه معطل مي شود تا ماموران گمرك تركيه با دريافت ۳۰۰ دلار و چند كيسه ۵۰ كيلويي شكر به عبور اتوبوس رضايت دهند
محله اعيان نشين كه بشاراسد هم در آن سكونت دارد بي شباهت به شهرك آپادانا يا اكباتان تهران نيست. جالب آنكه بيشتر آپارتمان ها ۴ تا ۵ طبقه اند و براي ساخت روكار آنها از داربست هاي چوبي استفاده مي شود
سهيلا بيگلرخاني
زن عرب به زبان مادري اش قيمت موز را از دست فروش سوال مي كند و مرد پير دست فروش با چفيه عربي سفيد و سرخ بر سر به زبان فارسي پاسخ مي دهد: »اينها دانه اي صد تومان، بقيه دانه اي دويست تومان.» اين صحنه وسط بازار زينبيه دمشق كافي است تا تمام تصور زائر ايراني را از ورود به يك كشور خارجي فرو بريزد. انگار نه انگار هزاران كيلومتر سفر كرده ايد تا براي مدتي كوتاه از وطن دور شويد.
در زينبيه حداقل در اطراف حرم حضرت زينب، با اينكه حومه شهر دمشق پايتخت سوريه عربي است، ندانستن فارسي عجيب تر به نظر مي رسد تا عربي. كسبه محل حتي به دريافت پول ايراني راغب ترند. آنان انگار كه ساليان سال در ايران زندگي كرده باشند، خلق و خوي مردم شهرهاي مختلف ايران را هم مي شناسند. باور نداريد؟كافي است يك بار به سوريه سفر كنيد و در خريدهايتان مثلا بگوييد اهل اصفهانيد.
باغ هاي زيتون و درخت اكاليپتوس
سوريه با وسعتي كمتر از استان خراسان به دليل قرار گرفتن بارگاه حضرت زينب (س) و حضرت رقيه(س) در آن و البته روابط حسنه دو كشور از سال ها قبل ميزبان ايراني هاست. از خاك تركيه كه به خاك سوريه قدم مي گذاري، درختان اكاليپتوس و باغ هاي زيتون خودنمايي مي كنند. آشكارا هوا گرم تر مي شود، اما وضعيت جاده ها تفاوتي را ميان دو كشور نشان نمي دهد.جاده هاي هر دو كشور غير استاندارد است، قديمي و كم عرض. بسيار بيشتر از جاده هاي ايران. علائم راهنمايي و تابلوهاي مشخصه فاصله تا شهر بعدي، شما را به درستي به راهتان رهنمون نمي شود. اما تردد بيشتر خودرو در جاده هاي سوريه به نسبت تركيه نشان از قيمت واپسين تر سوخت دارد. همينطور بنزهاي مدل بالايي كه بارهاي سنگين هيزم را از مرز سوريه به سمت تركيه حمل مي كنند.
سوريه به دليل برخورداري از اندك مخازن نفتي توانسته است بنزين را به بهاي هرليتر ۴۰۰ تومان عرضه كند. ين در حالي است كه ترك ها براي هر ليتر بنزين معادل ۱۲۰۰ تومان لير تركي مي پردازند. اين تفاوت قيمت در سوخت، بازار قاچاق گازوئيل را به خصوص در ميان كاروان هاي زيارتي، داغ كرده است.
صرف صبحانه در كنار گازوئيل
قاضي انتپ شهري مرزي در جنوب تركيه. اتوبوس هاي ايراني چه در راه رفت و چه راه برگشت از سوريه توقفي چندين ساعته در اين شهر دارند. بازار قديمي اين شهر با گاراژها و مغازه ها و دست فروشان چيزي كم از خيابان هاي شوش و مولوي خودمان ندارد. اتوبوس مي ايستد. جعفر آقايكي از كاركنان كاروان در نقش راهنما توضيح مي دهد: »چند ساعت در قاضي انتپ توقف داريم. چيزي نخريد. فقط مغازه ها را ببينيد. جنس هايتان را انتخاب كنيد. زمان برگشت فرصت كافي براي خريد خواهيد داشت.»
و چند ساعت بعد اتوبوس مخزن گازوئيل خود را خالي كرده است. چند ليتري فقط براي عبور از مرز. بار شكر و چاي هم تخليه شده. پاسخ راهنما به درخواست مسافران براي بازديد از بازاري بهتر و آبرومندانه تر اين است: »قدرت خريد شما به بازارهاي ديگر نمي رسد... فقط در اين بازار پول ايراني قبول مي كنند.»
اما در راه بازگشت علت اين توضيحات را بهتر درك مي كنم. به خصوص ساعاتي كه اتوبوس به خاطر حمل شكر و چاي در مرز تركيه معطل مي شود تا ماموران گمرك تركيه با دريافت ۳۰۰ دلار و چند كيسه ۵۰ كيلويي شكر به عبور اتوبوس رضايت دهند. در راه بازگشت اتوبوس هاي ايراني بي رودربايستي يكراست به همان بازار قديمي مي روند و فرصت نماز كافي است تا با گازوئيل و شكر و چاي تخليه شود، برخي از كاروان ها دم غنميت شمرده اند و در پياده رو همان خيابان كنار اتوبوس و ميان بوي گازوئيل زيراندازي پهن كرده و به مسافران خود صبحانه مي دهند. پس از آن هم آنان را ۶ صبح راهي بازار مي كنند تا در عرض ۳ ساعت سوغاتي هايشان را بخرند. بالاخره الوعده وفا.
وضعيت صرف نهار وشام و صبحانه هاي ديگر سفر زميني بهتر از اين صبحانه نيست. گاهي كنار پياده رو، گاهي بيرون محوطه هاي زيارتگاه و اغلب در مساجد و زيارتگاه هاي بيرون از شهر با كمترين امكانات. »۲۰ سال است دولت تركيه سر اين مساله با دولت ايران كنار نيامده. نه در سوريه و نه در تركيه اجازه ورود كاروان هاي ايراني را به پارك هاي شهر و به رستوران ها نمي دهند.» اين را راهنماي كاروان مي گويد.
چرا؟
او پاسخ مي دهد: »مي گويند ايراني ها رستوران و شهر را كثيف مي كنند.» حتي به ذهن او هم خطور نمي كند كه كاروان ها مي توانند به جاي حمل وسايل پخت و پز و دردسرهاي آشپزي در سفر از مسافران خود در رستوران هاي اين دو كشور مسلمان پذيرايي كنند. به نظر نمي رسد اختلاف قيمت اينگونه پذيرايي، زائران ايراني را از سفر به سوريه منصرف كند. كما اينكه افزايش قيمت ۵۰ درصدي سفر زميني از تعداد كاروان ها نكاست. هزينه سفر زميني سوريه در آستانه نوروز از ۱۲۰ هزار تومان به ۱۸۰ هزار تومان افزايش يافت. با اين دليل كه مخارج در عيد گرانتر است. بگذريم.
مسافران اعتراض مي كنند: »واقعاً چنين شرايطي شايسته ايراني هاست؟ فكر ذهنيت اين مردم را درمورد مسافران ايراني كرده ايد؟« و نصيري مدير كاروان پاسخ مي دهد: »جانا سخن از زبان ما مي گويي... ساخت چند زائرسرا همه اين مشكلات را حل مي كند...»
اما في الحال بايد اين مشكلات را تحمل كرد. »با اين شرايط مصائب حضرت زينب (س) را بهتر درك مي كنيم.» اين را يكي از مسافران مي گويد و بقيه آرام مي گيرند.
شهري زيباتر از پايتخت
حلب دومين شهر سوريه. كاروان هاي ايراني در مكاني معروف به راس الحسين در نزديكي حلب (روايت است سر شهيدان كربلا در سفر به شام مدتي در اين محل گذاشته شد.) آماده استراحت و نماز و صرف شام مي شوند.
مسافران اجازه ورود به حلب را ندارند، اما كنار شهر معروف و زيباي حلب اتراق كردن و غلبه بر وسوسه ديدن شهر چندان ساده نيست. اينجا به قاعده يك شهر عربي است. جداي از فروشندگان سوپرماركت و مغازه گل فروشي كنار راس الحسين بقيه فروشندگان و كسبه شهر فارسي نمي دانند. انگليسي هم تك و توك. در مدارس سوريه به جاي انگليسي، فرانسه به عنوان زبان دوم تدريس مي شود. اين اطلاعاتي است كه يكي از فروشندگان مسلط به چند زبان غير از عربي در اختيار ما مي گذارد. چهره شهر زيباتر از دمشق است.
اما نوع ويترين آرايي و قرارگرفتن پاساژها و مغازه ها دقيقاً مشابه ايران است. تبليغات سردر سالن هاي سينما، تئاتر، بيليارد و... در حلب نشان از علاقه بيشتر مردم به هنرهاي نمايشي و همچنين محدوديت كمتر در نمايش مضمون هاي ناهمگون با تعاليم اسلام دارد. مردم اين شهر بسيار كم ايراني ها را مي شناسند. شايد فقط رانندگان تاكسي كه در نبود خودرو ملي در سوريه، پرايد و ماتيز ايراني را به قيمت ۸۰۰ هزار تومان تا ۲ ميليون و ۵۰۰ هزار تومان خريداري كرده اند.
از فيات هاي قديمي تا پرايدهاي صفر
در ميان تاكسي هاي سوريه از فيات هاي قديمي مي توان ديد تا پرايدهاي صفركيلومتر. همه به رنگ زرد. در اينجا رسم نيست يك تاكسي چند مسافر را با مقصدهاي متفاوت سوار كند. وقتي مسافري سوار تاكسي شد، چراغ بالاي تاكسي قرمز مي شود تا زمان پياده شدن. اگر يك خانواده ۵ نفره باشيد، بايد حتماً دو تاكسي كرايه كنيد. نشستن دو نفر بر روي صندلي جلوي تاكسي ممنوع است. كرايه ها هم مشخص. شرطه ها آماده اند تا درصورت تخلف راننده تاكسي، به سرعت رسيدگي كنند.
به غير از تاكسي، ميني بوس هاي۲۰- ۱۸ نفره (هايي) به مردم شهر سرويس مي دهند. در اين ميني بوس ها مسافر ايستاده معنا ندارد و كرايه هر مسير ۵ لير سوري چيزي معادل ۸۰ تومان ايراني است. اگر مسيرها را بشناسيد، بيشتر از۵ -۴دقيقه معطل ميني بوس نخواهيد ماند. به هرحال كرايه اين وسيله به صرفه تر از كرايه ۵۰ تا ۱۰۰ ليري تاكسي است.
با اين حال كرايه ۸۰۰ تا ۱۶۰۰ توماني تاكسي درست در مقايسه با بنزين ليتري ۴۰۰ تومان تناسب بيشتري در مقايسه با نرخ كرايه و قيمت بنزين در ايران دارد.
چيزي مثل بازار شاه عبدالعظيم
زينبيه در حوزه دمشق واقع شده. اغلب كاروان هاي ايراني در شقه هاي (سوئيت هاي) اين محله ساكن مي شوند، بازار روبه روي حرم و دست فروشان پشت حرم بسيار مشابه بازارهاي شاه عبدالعظيم است. هتل ها و شقه هاي اين محله ارزان قيمت تر وقديمي سازترند. مسافران ساكن اين هتل ها شده و آشپز كاروان وظيفه پخت و پز را در ۶ روز سكونت زائران به عهده مي گيرد. اهالي بازار كنار حرم حضرت رقيه، دستفروشان كنار باب الصغير (گورستان معروف سوريه كه مدفن بزرگاني چون بلال حبشي است)، دستفروشان كنار مرقد حضرت سكينه (س) ( دختر حضرت علي (ع) از مادري به غير از حضرت فاطمه (س) ) و مغازه داران و دستفروشان كنار مرقد هابيل ( پسر حضرت آدم ابوالبشر) همگي به زبان فارسي مسلطند. بازارهاي اين مكان ها اغلب شبيه همان بازار زينبيه هستند.
اما بازار شام حال و هواي ديگري دارد. گذري مسقف روبه روي مسجد جامع اموي، مسجدي با چهار محراب براي چهار فرقه اهل تسنن ( حنفي، شافعي، حنبلي و مالكي) اين بازار از قديمي ترين و معروف ترين بازارهاي دنياست. هرچند مغازه هاي سبك جديد آن، پيشينه تاريخي آن را تحت الشعاع قرار داده است. اينجا زبان فارسي و پول ايراني كمتر از زينبيه رونق دارد. بستني سنتي سوري مرا هم مانند ديگر ايراني ها به درون سالن بزرگ مغازه بستني فروشي مي كشاند. دقايق انتظار فرصت خوبي براي مشاهده شيوه غلتاندن بستني در مغز پسته است. كارگران اين مغازه چنان با مهارت اين كار را مي كنند كه بستني كاملا به مغز پسته خرد شده آغشته مي شود. ۲۵ لير سوري حدود ۴۰۰ تومان قيمت يك بستني قيفي يا ليواني بزرگ.
آوازه بازار باب توما مرا به جست وجو وا مي دارد. »چون بازار باب توما در محله ارمني نشين دمشق واقع شده ما اجازه نداريم زائران را به آنجا ببريم«، اين را يكي از كاركنان كاروان مي گويد. اما پيدا كردن خيابان و بازار باب توما در شهر كوچك دمشق كه با تاكسي مي توان يك ساعته كل آن را گشت، چندان سخت نيست. پياده از مسجد اموي و مرقد حضرت رقيه ( واقع در خرابه هاي قديم شام كه در فاصله اندكي از مسجد اموي مقر حكومت يزيد واقع شده) ده دقيقه راه است. اندكي قدم زدن در اين خيابان كافي است تا دريابم بسياري از مسافران كنجكاو و تشنه خريد به راحتي باب توما را يافته اند.
خياباني طويل مانند خيابان ولي عصر خودمان با عرضي به مراتب كمتر و مغازه هاي بسيار بيشتر. حضور ايراني ها در اين خيابان نيز پاي پول ايراني را به مغازه هاي باب توما باز كرده است. هرچند هنگام تبديل، لير سوري را بسيار گران تر حساب مي كنند. بسياري از مسافران ايراني تنها به مشاهده مغازه ها و فروشندگان و رهگذران ارمني باب توما بسنده مي كنند و خريد را براي همان بازارهاي اطراف حرم مي گذارند.
كليساي زيباي خيابان باب توما با آن مراسم عصرگاهي و طبل نوازهاي كوچك خود، رهگذران غريب را غرق تماشاكرده است.
سردرد عادل يكي از همراهان ما، راهمان را به سوي بيمارستان ارمني ها در ميانه اين خيابان كج مي كند. اورژانس خلوت است و پزشكان عرب براي حل مشكل ما به دنبال پزشكي كه انگليسي بداند. ۵ دلار هزينه يك معاينه تمام و كمال و نيم ساعته است.
خانم منشي كه در جايگاه اطلاعات جلو در بيمارستان نشسته است با لبخند ما را بدرقه مي كند.
رئيس جمهوري ساكن در آپارتمان
دمشق براي پايتخت بودن زيادي بي تكلف و ساده است. حتي در محله بشاراسد هم از خانه هاي ويلايي و قصر خبري نيست. تنها آپارتمان هايي متحدالشكل. خانه هاي مركز شهر به مراتب قديمي تر وفرسوده تر است. محله اعيان نشين كه بشاراسد هم در آن سكونت دارد بي شباهت به شهرك آپادانا يا اكباتان تهران نيست. جالب آنكه بيشتر آپارتمان ها ۴ تا ۵ طبقه اند و براي ساخت روكار آنها از داربست هاي چوبي استفاده مي شود. مردم اين شهر چندان ثروتمند به نظر نمي رسند، اين را خانه هاي ساده و خودروهاي قديمي شان مي گويد، اما گويي به اين مقدر تن داده باشند، اغلب لبخند بر لب و شادند، حتي زنانشان، چه زنان محجبه و چه زنان بي حجاب. ديدن زناني با روبنده، در كنار زناني با روسري و زناني بي حجاب كنار يكديگر و حتي دوستاني با اينگونه انتخاب ها در سوريه امري عادي است.
مرغ ارزان
قيمت پايين مرغ چيزي حدود كيلويي ۶۰۰ تا ۸۰۰ تومان (نزديك به قيمت جهاني مرغ) علاقه مردم اين كشور به خوردن مرغ سوخاري را توجيه مي كند. در بيشتر مطعم ها ( رستوران ها و ساندويچي ها) مرغ سوخاري و كباب تركي با گوشت مرغ جزو لاينكف منوي غذايي است. قيمت مواد غذايي اگر ارزان تر از ايران نباشد، تفاوت محسوسي با ايران ندارد. با اين حال مطعم هاي سوري چندان پذيراي مهمان هاي ايراني نيستند.
شهرهاي كوچك باصفا
مسير بازگشت با تمام مشكلات سه شبانه روز سفر با اتوبوس، به دليل عبور از شهر شانلي اورفا در تركيه و ديدار از زادگاه حضرت ابراهيم خليل و بقاياي كاخ نمرود و گلستان به جا مانده از زمان ابراهيم وقتي كه آتش به باغ پرگل تبديل شد، كوتاه تر مي شود.
شهرهاي تركي مسير كاروان هاي ايراني چندان بزرگ نيستند. در اين شهرها هم به ندرت مي توان نشاني از برج هاي بلند و آپارتمان هاي بيش از ۵ طبقه يافت. چهره اين شهرها و مردمانش بسيار با آنچه كه از مردم آنكارا و استانبول در خاطره ها حك شده، متفاوت است.
مرز بازرگان آخرين دغدغه رانندگان و مسافران است، به ويژه آن دسته كه ساك ها و چمدان ها خود را از اجناس برقي و شلوارهاي جين و لوازم آرايش انباشته اند. با اينكه اغلب مسافران خريد سوغات را بهانه ساك ها و چمدان هاي متعدد خود مي كنند، اما بالاخره از اين بازار داغ خريد و فروش و تجارت بايد چيزي هم نصيب مسافران شود؟
راننده اتوبوس صدايم مي زند: »عكسي هم از داخل اتوبوس بينداز و بنويس اين اتوبوس است يا ماشين حمل بار... مثل اتوبوس هاي پاكستاني شده است.»
و پاسخ مي شنود: »مايلي عكسي از خالي كردن گازوئيل از باك اتوبوس چاپ شود و بپرسيم اين اتوبوس است يا نفت كش يا ماشين حمل شكر و چاي قاچاق؟«
با همه زيبايي ها و جذابيت هاي سفر به كشوري خارجي پا گذاشتن در خاك ايران براي ايراني حال و هواي ديگري دارد، به خصوص ديدن تابلويwell come to Iran .