چهارشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۴۴
علت آب گرفتگي شهر كشف شد
ميوه ها مجرم هستند
جريان از اين قرار است كه ميوه فروشان تهران زباله هاي مغازه را سر صبح در جوي هاي تهران خالي مي كنند و اين ميوه هاي گنديده در روزهاي باراني باعث آب گرفتگي مي شوند. كشف اين نكته واكنش سريع شهرداري تهران را درپي داشت
005007.jpg
طي چند روز اخير - مخصوصا در آن روزهاي باراني - عابران پياده شاهد درگيري هاي خفيف و شديد بين ميوه فروشان و ماموران شهرداري بودند.
لعنت بر اين ميوه هاي رنگارنگ. از جذابيت ظرف ميوه درميهماني ها و مراسم مختلف يا ارزش غذايي آنها و مفيد بودنشان براي زندگي انسان كه بگذريم، گاهي همين ميوه ها كاري مي  كنند كه ما از زندگي متنفر شويم؛ اتفاقي كه در آغاز هفته جاري رخ داد. فكر مي كنيد دليل آب گرفتگي شهر چه بود؟ به مغزتان فشار نياوريد، پيگيري ماجرا منجر به كشف اين حقيقت شد كه زباله هاي ميوه فروشي بيش از ساير مسايل در بحران آب گرفتگي در جوي هاي تهران موثرند!
كافيست كه كمي سر به هوا باشيد تا حداقل تا زانو درآب فرو برويد. اين اتفاق هربار كه تهران روزهاي باراني را تجربه مي كند رخ مي دهد. گرچه ما حتي توانايي صادر كردن آب به كشورهاي همسايه را داريم اما به هر حال هرگز به ياد نداريم كه هشدار مسوولان را در مورد كم آبي دريافت نكرده باشيم. به اين ترتيب چاره اي نداريم جز اينكه هربار چشم هاي آسمان خيس مي شود ما از ته دل بخنديم و به رفع مشكل كم آبي در روزهاي گرم تابستان اميدوار شويم. با اين حال وقتي پيش از آغاز يك روز كاري و رويارويي با همكاران و مخاطبان در لجن فرو مي رويم نظرمان در مورد باران عوض مي شود.
سال هاست كه در اين شهر وقتي باران مي بارد جوي ها طغيان مي كنند و آب روي آسفالت  رها مي شود. پياده كه باشي مجبور مي شوي پياده رو را رها كني و پا به خيابان بگذاري. آنجا اگر چاله آبي در انتظارات نباشد عبور يك اتومبيل كافيست تا سر صبح با آب لجن دوش بگيري. كلافه از وضعيتي كه در آن گير افتاده اي به خيابان اصلي مي رسي تا سوار تاكسي شوي، اما در باران وقتي كه آب شهر را گرفته تاكسي هم به راحتي پيدا نمي شود.
خلاصه روزي كه با لجن آغاز شود، پايان خوشي ندارد. اين حقيقت را پس از سال ها زندگي در شهري كه باران نعمت  اش فاجعه است درك كرده ايم.
راه گريزي وجود دارد؟ شايد اين كلمه هميشه بهترين پاسخ به هر سوالي است مثلا در مورد همين بحران آب در شهر شايد حربه جديد شهرداري تهران تاثير مثبت داشته باشد. پيگيري كارشناسان شهرداري تهران در مورد آب گرفتگي شهر منجر به كشف ردپاي مجرم يا مجرمان شد. مقصر ميوه هاي گنديده و كرم خورده شهر هستند. جريان از اين قرار است كه ميوه فروشان تهران زباله هاي مغازه را سر صبح در جوي هاي تهران خالي مي كنند و اين ميوه هاي گنديده در روزهاي باراني باعث آب گرفتگي مي شوند. كشف اين نكته واكنش سريع شهرداري تهران را درپي داشت. ماموران شهرداري براي نظارت بر كار ميوه فروشان راهي نقاط مختلف تهران شدند. طبق قانون جديد هيچ ميوه فروشي حق ندارد صندوق هاي ميوه را در پياده رو بگذارد و يا زباله هايش را در جوي خالي كند.
طي چند روز اخير - مخصوصا در آن روزهاي باراني - عابران پياده شاهد درگيري هاي خفيف و شديد بين ميوه فروشان و ماموران شهرداري بودند. گرچه درتمام اين نبردها ميوه فروشان بازنده نهايي بودند. تخلف يعني تعطيلي مغازه، هيچ ميوه فروشي راضي به حبس ميوه هايش نيست. براي باران بعدي دعا كنيد. حداقل به اين دليل كه بفهميم مجرمان واقعي ميوه ها بوده  اند يا نه!

وقتي فقط اسم ها جذاب هستند
سينما يعني گيشه. فيلم ها بايد بفروشند. اين از آن بايدهاست كه اگر انجام نشود،  نتيجه اي جز مرگ حرفه اي كارگردان، تهيه كننده و... ندارد. سينماي ايران سالهاست كه با بحران مخاطب روبه رو است و تهيه كنندگان به هر ترفندي متوسل مي شوند تا فيلم ها بيشتر بفروشد. روش هاي قديمي مثل استفاده از بازيگران معروف ديگر چندان مورد اطمينان نيست و فيلمي با انبوهي از بازيگران نام آور، ممكن است با شكست هاي درست و حسابي روبه رو شود. در اين وضع بلبشو است كه فيلمي مثل «عروس خوشقدم» با يك ترفند تبليغي قديمي و استفاده از ماكت هاي بازيگران و تزئينات خاص سردر سينما توجه زيادي را به خود جلب كرد و تماشاگران زيادي جذب اين فيلم شدند. روشي كه در فيلم «دختري در قفس» هم به صورت ديگري ادامه يافت و حتي ماكت مهناز افشار در قفس را با وانت در سطح شهر گرداندند. ولي اين فيلم حتي با اين ترفندها نتوانست مخاطب زيادي را جذب كند.
نگاهي به نام فيلم هاي جديدي كه قرار است ساخته شوند، شباهت مفهوم داري را بين آنها آشكار مي كند. استفاده از نام هاي عجيب و غريب و تازه كه شايد در توجه بيشتر به آن فيلم خاص سهمي را ايفا كند به نام تعدادي از اين فيلم ها توجه كنيد:
رستگاري در بيست و هشت دقيقه (فيلم جديد سيروس الوند)، ديشب باباتو ديدم آيدا (فيلم جديد رسول صدرعاملي)، چگونه آموختيم پيتزا بخوريم (فيلمي كه قرار است مسعود جعفري جوزاني آن را بسازد)، اسپاگتي در هشت دقيقه (اولين فيلم سينمايي رامبد جوان البته اگر به مرحله توليد برسد)، قتل Online (فيلم بعدي مهدي فخيم زاده و در ادامه اسم هاي اينترنتي مثل من و نگين دات كام) و... اگر خود اين فيلم ها به تر و تازگي و جذابيت اسم هاي آنها باشند، جاي اميدواري است و مطمئناً تماشاگر زيادي را جذب خواهند كرد.
مثل اتفاقي كه براي «من، ترانه پانزده سال دارم» فيلم قبلي صدرعاملي افتاد. ولي وقتي فيلمي خوش ساخت نباشد و هزار ضعف ريز و درشت داشته باشد، با توسل به هيچ شيوه اي نمي تواند تماشاگر را به سمت خود جذب كند. اتفاقي كه براي «دختري در قفس» و مثال تازه تر براي «ملاقات با طوطي» افتاد. ملاقات با طوطي در ظاهر همه مولفه هاي تماشاگرپسند را با خود همراه داشت. انبوه بازيگران محبوب، يك داستان اكشن زنانه و حتي يك اسم جذاب، هيچ كدام از اينها نتوانست فروش فيلم را تضمين كند چون فيلم مشكل اساسي در ارتباط با مخاطب دارد و حتي اگر دم در سينماها طوطي سخنگو آويزان كنند، در فروش اين فيلم تاثيري نخواهد داشت.
در اينجا براي جذب تماشاگر بيشتر چند پيشنهاد ارايه مي كنيم: دارزدن نقش اول فيلم جلوي در سينما، صرف يك وعده چلوكباب كوبيده همراه با ماست موسير در هنگام تماشاي فيلم، مشت و مال همراه با تماشاي فيلم و... چند نام پيشنهادي براي فيلم هاي آينده هم از اين قرار است، ملاقات با كرگدن شقه شده، چلوخورشت قرمه سبزي در يك سوت و.... استنلي كوبريك اگر اسم فيلم را گذاشت «دكتر استرنج لاو يا چگونه ياد گرفتم دست از نگراني بردارم و به بمب اتم عشق بورزم» فيلمي ساخته بود كه بدون اين اسم هم، قوي و تاثيرگذار روي پاي خود ايستاده بود.
مشكل سينماي ما جاي ديگري است. به جاي آفتابه و لگن به فكر شام و ناهار باشيم.

پارك شفق، نگارخانه شفق
شعله هاي آتش و سكوت تلخ
005004.jpg
صداي موسيقي ملايمي فضاي نسبتا كوچك سالن را پر كرده است و در اين ميان تابلوهايي از پوسترهاي كيانوش هاتفي بر ديوار سالن خودنمايي مي كنند. تمام اين پوسترها در عين سادگي طرح هايشان، حرف ها و رازهاي زيادي در بر دارند كه هر انساني را به تفكر وا مي دارد... پوستري با طرح يك انسان كه موهاي سرش به شكل شعله هاي آتش و قرمزرنگ هستند كه نماد واقعيت و هنر معمول است در حالي كه با دستش آتش سبزرنگ را كه نماد هنر جديد و غيرمعمول است، هديه مي دهد. پوستر ديگري با مضمون روز جهاني گرافيك (۲۷ آوريل) شامل تصويري از سر بدون موي يك انسان كه فقط روي سرش يك خط كش مدرج قرار دارد كه روي آن عدد ۲۷ مشخص شده است؛ آن شخص تمام فكرش روي آن روز معين متمركز است. سكوتي تلخ هم نام تابلويي بود كه در آن صورت مردي در حال فرياد زدن به همراه دو واژه سكوتي تلخ با فونت بزرگ در زير آن، به تصوير كشيده شده بود كه بيانگر فرياد اعتراض آميز نسبت به سلب آزادي بود. تلخ در پايان پوستر اين نمايشگاه كه شامل تصويري از يك انار در كنار شعله هاي آتش به عنوان دو مظهر از آئين زرتشت ونمادهايي از بهشت و جهنم، به عنوان اثر ديگري از او به نمايش درآمده بود.
هاتفي بعد از مدت ۳ سال كه كار پوستر را به صورت حرفه اي انجام داده است اعتقاد دارد كه اين كار برخلاف كارهايي مثل نقاشي و عكس كه موضوع هاي كليشه اي دارند و تنها براي عده خاصي قابل درك هستند، با تنوع بيشتر براي عوام قابل درك است. شايد عقيده او درست باشد و در نقاشي هاي تبليغاتي و پوسترها بتوان پيام هاي بيشتري را گنجاند.
هنوز صداي موسيقي به گوش مي رسد و عده بازديدكنندگان هر لحظه بيشتر مي شود... .

هر چي تيغت بريد، ببر!
از بچگي به ما مي گفتند تاكسي هاي نارنجي و خطي سوار شويد كه هم مطمئن تر هستند، هم خوش انصاف تر و به اصطلاح، كارشان حساب كتاب دارد. ما هم قبول كرديم از اولين بار كه تنهايي سوار تاكسي شديم تا حالا به همين ترتيب سعي مي كنيم. گرچه بعد از مدتي (كه زياد طولاني هم نبود) فهميديم كه اينها همه حرف است كه تاكسي و تاكسيراني در اين مملكت كلا قاعده قانوني داشته باشد.
اين موضوعي كه مي خواهيم تعريف كنيم البته قدمت و عموميت دارد، ولي جديدترين آن مربوط به تاكسي هاي خطي «ايستگاه متروي ميرداماد - ميدان محسني» است. كرايه اين تاكسي ها از قديم نفري ۱۵۰ تومان بود و هر ماشين ۵ نفر مسافر سوار مي كرد، بعدها يك كاغذ جلوي شيشه نصب كردند كه «مسافر ۴ نفر و كرايه ۲۰۰ تومان». خب همه قبول كردند كه در صندلي جلو يك نفر سوار شود و به جاي آن، كرايه ۲۰۰ تومان شود. البته خود اين مساله هم از اول مورددار بود چون به ازاي كم شدن يك نفر مسافر (يعني ۱۵۰ تومان ضرر) به بقيه ۴ نفر مسافر، نفري ۵۰ تومان اضافه شد (يعني ۲۰۰ تومان اضافه) كه مسلما با توجه به اينكه تفاوتي در هزينه ها وجود نداشت و بنزين هم گران نشده بود هيچ توجيهي نداشت. حالا بگذريم كه هر وقت يك ماشين شخصي وارد خط اين تاكسي ها مي شد و مي خواست ۵ نفر مسافر با نفري ۲۰۰ تومان سوار كند، داد و بيداد تاكسي هاي خطي در مي آمد و كار به خون و خونريزي مي رسيد!
الغرض، ۲ هفته از اين ماجرا گذشت و وقتي همه عادت كردند كه نفري ۲۰۰ تومان بدهند، حالا ديگر كاغذهاي جلوي شيشه به نحوي عجيب غيب شده اند و باز هم تاكسي هاي اين خط ۵ نفر مسافر سوار مي كنند و البته با كرايه ۲۰۰ تومان!
البته مثل هميشه هيچ مرجعي هم براي رسيدگي وجود ندارد. نفر پنجمي هم كه هميشه سوار مي شود خوب البته عجله دارد و نمي تواند منتظر تاكسي بعد بايستد و صد البته حاضر است حتي ۳۰۰ تومان هم كرايه بدهد! پس تكليف چيست؟ با اين اوصاف هيچ بعيد نيست پس فردا كه بنزين هم گران شد، باز هم كرايه ها بي حساب كتاب بالا بروند و باز هم هيچ كس نتواند كاري بكند.

ستون شما
بيمارستان بي نظم 
شهروند محترمي كه از وضعيت درماني و برخورد كاركنان بيمارستان فياض بخش در جاده قديم كرج خيلي شاكي شده اند، ماجرايي را كه در اين بيمارستان بر خودشان و بيماري كه همراه داشته اند گذشته را به تفصيل برايمان نوشته اند.
«... دكتر با ابروان درهم و ناراحت و با داد و بيداد ما را از اتاق معاينه بيرون كرد. بالاخره با التماس و گريه و  زاري مجروح را روي تخت كه ديگر از تميزي و بهداشتش چيزي نمي گوييم قرارداديم و با چندين بار خواهش از دكتر و پادرمياني بيماران ديگر، دكتر مربوطه مثل يك شواليه پيروز برسر مجروح حاضر شد... محيط بخش بسيار كثيف بود اتاق ها حدود ۱۵ مترمربع، هشت تخت در آنها تعبيه شده بود. حدود ۵ الي ۶ روز مريض ما آنجا بستري بود حتي يك بار هم پزشك معالج براي معاينه به اتاق نيامد...»
- وظيفه ما انعكاس اين شكايت بود. منتظر پاسخ مسوولان بيمارستان هستيم.
مثنوي 
آقاي مهندس محمدعلي بهروزي كه ظاهراً تحت تاثير گزارش مربوط به بهشت زهرا قرار گرفته اند براي كاركنان آنجا مثنوي بلندي سروده اند كه چند بيت اش را اينجا آورده ايم.
«تو غسالي و غسلم مي دهي پاك 
تو را از طعن اغياران چرا باك؟
منم آن مرد سرتاپا گنه كار
تو پاكم ميكني، هستي تو سردار
اگر ما كرده ايم عمري جسارت 
به هر غسلت، تو داري صد عبادت 
شما را بوده كاري پرلياقت 
نباشد در همه اين حلم و طاقت 
بريزيد آب پاكي بر تن ما
دعايي بعد آن هم درپي ما
- احسنت، مهندس!
ما بچه نيستيم 
شهروند گرامي جناب آقاي محمودي در نامه اي كه فرستاده اند بار ديگر از وضعيت معلم ها و ظلمي كه به آنها مي شود شكايت كرده اند. «روزنامه همشهري در صفحه اول روز ۲۴/۱۲/۸۲ مرقوم داشته بود مطالبات ۰۰۰/۴۰۰ فرهنگي پرداخت شد. عيدي ما بازنشستگان را هم نداده اند چه برسد به ديگر مطالبات. نه از هم طرازي خبري است و نه از ساير تبعيضات. ما بچه يا كودك عقب مانده نيستيم كه بتوانيد سر ما معلم ها كلاه بگذاريد.»
- اميدواريم عيدي همه را هميشه به موقع بدهند.
يك شهروند شاكي با اسم مستعار م.ح:
در ارتباط با سريال نقطه چين كه از شبكه ۳ پخش مي شود، خانم هرچه دلش مي خواهد مي گويد و به هيچ وجه رعايت نمي كند به عنوان مثال جمله هاي زير را به طور مرتب تكرار مي كند:
۱- بامشاد! من تو را از سقف آويزون مي كنم.
۲- مردها همه شان سروته يك كرباسند
۳- من حالتو شديد مي گيرم، يا «من يه روزي  حال تورو اساسي مي گيرم»
۴- ددي! بي خيال.
۵- منيژ! من تو رو سوسك مي كنم 
- نكته: ظاهراً اين خواننده عزيز بسيار پاستوريزه مي باشند. نه؟

كتاب طالع بيني ايراني
طالع بيني و فال هميشه جزو موضوعات جذاب بوده اند. اينكه بداني خلق و خوي ات با چه كساني بيشتر سازگار است، انجام چه كارهايي مناسب تر و برايت مفيدترند، رابطه ات را با ديگران چطور تنظيم كني و چيزهايي از اين دست براي هر آدمي، كنجكاوري برانگيز و وسوسه كننده است. تابه حال كتاب هاي طالع بيني كه در بازار وجود داشتند از نوع چيني و هندي بودند و هيچ كتابي كه براساس عقايد باستاني ايراني تدوين شده باشد وجود نداشت. اما به تازگي به همت فاروق صفي زاده و محمد ملكان كتاب «طالع بيني آريايي» به بازار آمده است. اين اولين كتابي است كه به طالع بيني، گاه شماري، اختربيني و... بر پايه آموزه هاي آريايي مي پردازد. كتاب در هفت بخش با عناويني مثل پيش درآمدي بر رياضيات و نجوم، علم اعداد، گاه شماري، اختربيني، سنگ ها و تاثيرات آن و... تنظيم شده است.
مولف ها در مقدمه كتاب آورده اند: «طالع بيني و اختربيني، دانشي است در ارتباط و بر پايه رياضيات و علم اعداد كه از ديرباز ميان ملل گوناگون، با منشا ايراني رواج داشته است. در اين كتاب بر پايه متون باستاني و بيش از صد دستاويز و منبع علمي به موضوع پرداخته ايم تا براي اولين بار كتابي مطلوب در زمينه طالع بيني تهيه و چاپ شود.»
در كتاب «طالع بيني آريايي» مي توانيد با مشخصه هاي سالي كه در آن متولد شده ايد آشنا شويد، عدد مربوط به روز تولدتان را پيدا كنيد و شغل هايي كه با طالع تان سازگارترند انتخاب كنيد. همين طور با شهرها، كشورها و سنگ هايي كه با شما سازگارند آشنا مي شويد و از بيماري ها و خطراتي كه ممكن است برسر راهتان باشد آگاه مي شويد. كتاب در ۳۳۲ صفحه و با قيمت ۲۵۰۰ تومان به بازار عرضه شده است.

صبح تا شب
جواد رسولي 
از آخرين باري كه يك چهارشنبه خوب و به ياد ماندني را گذرانده ايد چند وقت گذشته؟ چيزي يادتان مي آيد؟ ريتم زندگي تهران آن قدر سريع است كه نه تنها چهارشنبه ها كه همه روزهاي هفته در آن گم مي شوند. فقط خود شما هستيد كه مي توانيد روزهايتان را به ياد ماندني كنيد. از همين امروز شروع كنيد، از چهارشنبه.
سينما
لابد توي نقدهاي روزنامه ها و هفته نامه ها تا به حال ديده ايد كه چقدر درباره فيلم ملاقات با طوطي نظرهاي مثبت و منفي (البته بيشتر منفي) وجود دارد. نظرهايي كه ممكن است - براي آنهايي كه به منتقدها اهميت مي دهند - تعيين كننده باشد. اتفاق عجيب اين روزها قرار گرفتن اين فيلم در بين ۵ فيلمي است كه مجله كايه دو سينما از ميان فيلم هاي به نمايش درآمده در جشنواره فيلم فجر انتخاب كرده است. كايه يكي از مشهورترين مجلات روشنفكرانه  سينمايي فرانسه است و همين آدم را به شدت كنجكاو مي كند كه برود و فيلم داوودنژاد را ببيند. ملاقات با طوطي را مي توانيد در سينماهايي مثل بهمن، مركزي، ايران و آفريقا و فرهنگسراي خانواده تماشا كنيد.
راستي اگر فيلم ترميناتور ۳ را هنوز نديده ايد، يكي از سالن هاي سينما مركزي آن را نمايش مي دهد. ديدن آرنولد و مبارزه اش با يك خانم روبوت مرگبار كه از آينده آمده، آن هم روي پرده سينما و به همراه صداي كركننده انفجارهاي پي در پي فيلم قبول كنيد كه لذت بخش است.
كتاب 
جمالزاده نويسنده اي است كه او را پدر قصه نويسي معاصر ايران مي دانند. مجموعه داستان هاي او به خصوص مجموعه «يكي بود، يكي نبود» راه هاي زيادي را پيش پاي داستان نويسان بعد از او قرار داد. اگر علاقه مند باشيد بيشتر درباره آثار او و تاثيرش بر ادبيات امروز بدانيد، كتاب «درباره جمالزاده و جمالزاده شناسي» را پيشنهاد مي كنيم. اين كتاب مجموعه مقالاتي است كه دكتر محمدعلي همايون كاتوزيان درباره جمالزاده و آثارش نوشته است. كاتوزيان استاد دانشكده شرق شناسي دانشگاه آكسفورد است. اين كتاب را نشر پژوهه ونشر شهاب مشتركا چاپ كرده اند و قيمت اش ۱۹۰۰ تومان است.
فرهنگسرا
امروز فرهنگسراي سالمند يكي از جذاب ترين برنامه هايش را برگزار مي كند. ساعت ۱۸ تا ۲۰ كانون نجوم اين فرهنگسرا برقرار است كه مي تواند نگاهتان را به آسمان و ستاره ها عوض كند. به خصوص كه امسال هم به دليل اتفاقات نجومي زيادي كه در آسمان مي افتد سال نجوم نام گرفته است.
در فرهنگسراي بهمن قرار است يك مسابقه عكاسي برگزار شود به نام «طبيعت، عكس، زندگي». محورهاي اصلي اين مسابقه هم اينها هستند: پيوند بين انسان و طبيعت، انسان و تخريب طبيعت و انسان و آلودگي هاي محيط زيست. تا تاريخ ۲۵ فروردين ماه فرصت داريد عكس هايتان را در قطع۱۵ *۱۰ به كانون علوم فرهنگسراي بهمن بفرستيد.
در فرهنگسراي اشراق هم يك نمايشگاه نقاشي و كلاژ برپا شده. عنوان نمايشگاه هست «سفيد و سياهي هاي خيالي» و شامل ۳۰ اثر از كارهاي گروهي از هنرمندان تهراني است. نمايشگاه تا ۲۲ فروردين ادامه خواهد داشت.
نگارخانه 
در گالري مژده (سعادت آباد، خيابان علامه طباطبايي شمالي، كوچه ۱۸ شرقي، پلاك ۹۱، واحد ۱) نمايشگاهي از آثار پيشكسوتان نقاشي قهوه خانه برقرار است. حسين قوللر آقاسي، محمد مدبر، عباس بلوكي فر، حسين همداني ومحمد فراهاني از جمله هنرمنداني هستند كه مي توانيد آثارشان را در اين نمايشگاه ببينيد. اين برنامه تا ۳۰ فروردين ماه ادامه دارد و زمان بازديد ساعت ۱۵ تا ۱۹ هر روز است. در ضمن تعدادي صندوقچه (به شيوه لاكي) در حاشيه نمايشگاه عرضه مي شود كه مي توانيد براي رفقايتان بخريد.
تلويزيون 
امروز هم روز فوتبال است. ساعت ۳۰:۱۶ سپاهان اصفهان با الاتحاد عربستان روبه  رو مي شود و اين بازي را كه در ورزشگاه نقش جهان برگزار مي شود، مستقيما مي توانيد از شبكه ۳ تماشا كنيد. امشب ساعت ۱۵:۲۳ هم بازي ميلان و دپورتيوو لاكرونيا از ليگ قهرمانان اروپا پخش مي شود.
بوي غريب پاييز هنوز هم ادامه دارد و عبدالرضا اكبري هنوز نفهميده چرا آن خانم اغواگر مرتب مي آيد سراغش.آن هم در شرايطي كه همه بينندگان تلويزيوني از قضيه باخبرند. اين سريال امشب از شبكه ۲ پخش مي شود. خانه اي در تاريكي، موفق ترين سريال فصل هم ساعت ۱۵:۲۰ از شبكه ۳ پخش مي شود. مردان آهنين و نقطه چين را هم امشب مي توانيد تماشا كنيد. برنامه سينماي ايران آخرين پيشنهاد است كه ساعت ۲۳ از شبكه يك پخش مي شود.

۷۳ هزار نفر مسافر
آرامگاه هاي تاريخي در استان خراسان، نوروز خوبي را پشت سر گذاشتند. چهار آرامگاه تاريخي خراسان در نيمه نخست تعطيلات، ميزبان ۷۳ هزار گردشگر و مسافر نوروزي بودند. آرامگاه و مزار شيخ احمد جامي در تربت جام با بيش از ۲۸ هزار بازديدكننده مقام نخست را داراست و پس از آن آرامگاه خيام در نيشابور با بيش از ۲۰ هزار نفر در مقام دوم قرار دارد. آرامگاه عطار هم در نيشابور بالغ بر ۱۸ هزار بيننده داشته و حدود ۵ هزار و۳۰۰ نفر نيز به زيارت مزار ابوبكر تايبادي شتافته اند. اين مكان ها به دليل نوع ويژگي شان كه عمدتا به صورت باغ - آرامگاه هستند، گردشگران زيادي را به سوي خود مي خوانند.

دوقلوهاي مطبوعاتي
اگر يكشنبه به دكه مطبوعات سري مي زديد، شايد صفحه اول دو روزنامه ايران ورزشي و خبرورزشي را با هم اشتباه مي گرفتيد. هر دوي اين روزنامه ها، اين جمله را به عنوان تيتر يك خود برگزيده بودند: «صفر به جاي صفر» دو روزنامه با تيتر مشترك درباره يك موضوع مشترك. البته اين قضيه تشابهات روز يكشنبه ادامه هم داشت. اگر به صفحات داخلي روزنامه شرق مراجعه مي كرديد، مصاحبه اي را با ايرج باباچاهي مي ديديد. در همان روز در صفحات ايرانشهر هم مصاحبه اي با اين شاعر چاپ شده بود. چاپ همزمان اين دو مصاحبه، تشابهات روزنامه اي روز يكشنبه را كامل كرد.

مركز فرهنگ ۶۳۰ ميليون دلاري
يك مركز فرهنگي با ۲۲ ميليون دلار بودجه و ۲۹۹ صندلي قرار است در نيويورك احداث شود. اين مركز در واقع اولين بنا از يك پروژه بازسازي ۶۳۰ ميليون دلاري است كه در اطراف مدرسه موسيقي بروكلين احداث خواهد شد.
در اين مركز ۲۰ گروه هنري غيرانتفاعي جاي مي گيرند كه در خدمت عموم خواهند بود. فرانك گري، معمار معروف و هيوهاروي استاد طراحي سالن هاي تئاتر وظيفه طراحي اين بنا را بر عهده خواهند داشت. اين بنا در يك زمين ۳ هزار متري ودر ۸ طبقه احداث خواهد شد. كمپانيTFANA كه اين پروژه را اعلام كرده در عرضه برداشت هايي نوآورانه از آثار شكسپير سابقه اي ۲۵ ساله دارد.

تهرانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |