ايدز، سرطان، حجامت و داستان هاي ديگر...
حجامت روش مذموم ومكروهي نيست بلكه فوايدي هم براي بيماران در پي دارد، اما بحث اصلي اينجاست كه حجامت تا چه حد روش درماني قابل اعتمادي است؟
گزارش اول
عليرضا آشوري
اگر بخواهيم علوم را به لحاظ تاريخي بررسي كنيم مي توان به دو گروه علوم قديم و جديد اشاره كرد. علوم قديمي علومي بودند كه همواره بر مبناي تجربه حركت كرده اند و تا همين الان هم دليلي براي موفقيت اين علوم و علي الخصوص درمان هاي سنتي پزشكي ارايه نشده است. اين علوم در برخي موارد به دلايلي نامشخص بيماران را درمان كرده و مي كنند. علوم جديد هم گرچه از تجربه آغاز شدند، ولي خيلي زود پايه و اساس ثابت و قانونمند يافتند. به عبارت ديگر موفقيت علوم جديد تصادفي نيست، بلكه بر مبناي اصولي ثابت و روشن حركت مي كند. بنابراين وقتي در علم پزشكي، فردي به يك بيماري خاص (مثلا فارنژيت) مبتلا مي شود تجويز آنتي بيوتيك (مثلا پني سيلين بنزاتين) در بيش از ۹۰ درصد موارد بيماري را درمان مي كند و اين موفقيت به هيچ وجه تصادفي تلقي نمي شود، اما اگر همين بيمار مثلا بخواهد با انرژي درماني يا بودرماني يا حجامت يا مصرف داروهاي گياهي خود را درمان كند و درمان هم شود اين موفقيت درماني قابل استناد و قابل تعميم نخواهد بود، چون پايه و اساس قابل استنادي براي آن وجود ندارد.
حال مي توان اين سوال را مطرح كرد كه پس كاربرد علوم سنتي در كجاست؟ به واقع اين علوم (طب سوزني، حجامت و ...)به اضافه مثلا انرژي درماني، بودرماني، موسيقي درماني، هوميوپاتي جايگزين هايي براي علم پزشكي هستند كه در برخي موارد در بيماران خاصي پاسخ درماني مناسبي ايجاد مي كنند. اين موارد خاص مي توانند شامل شرايط مالي، بدني يا رواني باشند.
اين روش هاي درماني سنتي بنا بر شنيده ها، ديده ها، اغراق ها و بعضا خرافات، مردم را به سوي خود جلب مي كند تا مثلا جواني كه از جوش هاي چركي دوران بلوغ رنج مي برد به خاطر گران بودن فلان داروي خاص تصميم بگيرد با داروهاي ارزان گياهي يا حجامت مشكل خود را حل كند. از سوي ديگر يك پيرزن يا پيرمرد كه از جواني تحت درمان هاي حجامت قرار مي گرفته وهنوز جاي زخم هاي آن روي پشتش وجود دارد حاضر نمي شود در يك موقعيت درماني مشابه داروي جديدي را مصرف كند ولو آنكه تاثير دارو براي درمان آن بيماري ثابت شده باشد ويا فرض كنيد فردي كه اصولا از پزشك مي ترسد ترجيح مي دهد با داروهاي گياهي تجويز مادربزرگش مداوا شود. بنابراين به نوعي مي توان گفت تاثير رواني اين روش ها بر تاثير درماني آنها پيشي مي گيرد ولي به هر حال درست يا غلط، قابل استناد يا غيرقابل استناد، قابل پيش بيني يا غيرقابل پيش بيني اين روش هاي درماني شايد قرن هاست كه وجود دارند و استفاده مي شوند و يك گرايش پست مدرنيستي همچنان آنها را در عرصه درماني حفظ كرده است. شايد با يك نگرش علمي صرف، حجامت يا هوميوپاتي و امثالهم اصلا قابل دفاع نباشند، ولي نمي توان وجود آنها را انكار كرد. اين روش ها وجود دارند انگار چون بايد وجود داشته باشند تا كساني نظير آنچه ذكرشان رفت بتوانند به آنها متوسل شوند.
حجامت يكي از درمان هاي سنتي است كه اخيرا مقبوليتي مضاعف بين مردم و حتي صاحبنظران يافته است. در اين روش با كمك بادكش و ايجاد زخم بر روي بدن، خون تيره و غليظ گرفته شده و عمل بادكش كردن و خون گرفتن آنقدر تكرار مي شود تا خون شفاف شده، سيلان مناسبي پيدا كند. اين روش درماني شايد به نوعي قابل مقايسه با همان خون دادن چند ماه يكبار باشد. توصيه مي شود كه مردم هر چند ماه يك بار مقداري خون بدهند تا غلظت خون كاهش پيدا كند و رنگي روشن وشفاف به خود بگيرد. منتها تفاوت اين دو روش - حالا اگر بحث امكانات و كيفيت را كنار بگذاريم - در اين است كه سازمان انتقال خون، اين خون ها را جمع كرده براي بيماران نيازمند خون و فرآورده هاي خوني مصرف مي كند ولي در حجامت خون عمدتا به هدر مي رود.
بنابراين به لحاظ عملكرد، حجامت روش مذموم ومكروهي نيست بلكه فوايدي هم براي بيماران در پي دارد، اما بحث اصلي اينجاست كه حجامت تا چه حد روش درماني قابل اعتمادي است؟
در بيماري هايي كه با غلظت خون و موارد مشابه سر و كار دارند حجامت قطعا مي تواند مفيد باشد ولي آيا اين دليل مي شود كه از حجامت براي درمان مثلا سرماخوردگي يا دندان درد استفاده كرد؟ منظور از اين سوالات مخالفت با حجامت نيست، بلكه اشكال در به كارگيري صحيح آن وجود دارد. شما نمي توانيد روش هاي درماني مربوط به گرفتگي عضلاني را در ناراحتي هاي ريوي به كار ببريد، چون قطعا پاسخ مناسبي نخواهيد گرفت. در حالي كه روش هاي درماني به مراتب بهتر و مطمئن تري براي درمان آن موارد خاص وجود دارد. تاكنون مشخص نشده است كه بين تحقيقاتي كه بر روي حجامت انجام گرفته، چند تحقيق در ژورنال هاي بين المللي معتبر ايندكس شده است و فوايدي كه در برخي پايان نامه ها براي حجامت برشمرده شده، تكه يا تكه هايي از دانش بشري به شمار مي آيند؟ و نيز اين نكته كه آيا همان فوايد حجامت، بر خون دادن وريدي متعارف (همان روشي كه در سازمان ملي انتقال خون به آن عمل مي شود) مترتب نيست؟ حتي اگر حجامت به صورت رسمي و از طرف نهادهاي ثبت شده صورت نمي گرفت باز تا زماني كه مردم به سراغ آن بروند و صحبت كردن درباره آن نتيجه اي در تغيير رفتار آنان ايجاد نكند، موضع گيري درباره آن عمل، لغو محسوب مي شود و تصميم گيري و قضاوت كردن درباره فوايد و مضار احتمالي اين روش، اصولا هيچ دخلي به موضوع اين گزارش ندارد و اين مساله اي است كه در مورد تمام روش هاي طب سنتي در تمام ملل جهان صادق است.
در سايت خبري بازتاب مطلبي نقل شده بود كه بنابرادعاي مركز حجامت كرمان، در اين مركز موفق شده اند يك بيمار مبتلا به ايدز را درمان كنند. در ادامه مطلب عنوان شده كه ۱۵ سال قبل هم توانسته اند يك بيمار ايدزي ديگر را با حجامت و داروهاي گياهي درمان كنند. در ادامه اين مطلب اينطور عنوان شده كه قرار است ۱۰ بيمار ايدزي ديگر هم به زودي در اين مركز تحت درمان قرار گيرند.
|
|
در مورد بيماري ايدز بايد گفت علم پزشكي مدتهاست كه به استيصال محض دچار شده است. نتيجه چيزي بيش از ۲۰ سال تحقيق ومطالعه در مجهزترين مراكز تحقيقاتي سراسر دنيا حاصلي داشته است نزديك به هيچ. ويروس مرگبار ايدز با ساختار ژنتيكي خاص خود به تمام داروهاي ضد ويروس متعارف مقاوم است و با تضعيف مكانيسم دفاع سلولي بيمار را در معرض خطرناك ترين عفونت هاي قارچي قرار مي دهد و درنهايت همين عفونت ها بيمار را از پاي در مي آورند. حال ادعاي مركز حجامت كرمان وجود دارد كه توانسته اند يك بيمار ايدزي را با اين روش مداوا كنند. اين نكته از چندين جنبه قابل بررسي و تعمق است؛ نخست اينكه روش درماني حجامت مبتني بر كم كردن غلظت خون و خون گيري سنخيتي با عملكرد بيماري ايدز ندارد حتي اگر تمام خون بدن بيمار هم تخليه شود ويروس باز به كار خود ادامه مي دهد. بنابراين روش درماني حجامت در مورد بيماري ايدز منطقا محلي از اعراب نمي يابد و به نظر مي رسد جز تعضيف بدن ضعيف بيمار ايدزي نتيجه ديگري در بر ندارد. نكته ديگر از دل همان خبر بازتاب مي آيد؛ در خبر ادعا شده كه بيمار ايدزي درمان شده است. سوال اينجاست كه اين مساله چطور قابل اثبات است و چطور براي محققان آن مركز به اثبات رسيده است؟ در حال حاضر مطمئن ترين روش تشخيص بيماري ايدز تست الايزا است كه بنابر نوشته كتب مرجع پزشكي امكان جواب مثبت كاذب و منفي كاذب هم در نتايج آن وجود دارد.
حال بايد گفت آيا از بيمار مربوطه تست الايزا به عمل آمده است؟ و حتي اگر هم اين تست صورت گرفته باشد تا به حال هيچ نمونه اي از درمان يك بيمار ايدزي وجود ندارد كه بتوان پاسخ پس از درمان با تست الايزا را با نتيجه احتمالي اين تست در آن بيمار مقايسه كرد. به واقع قضيه آنچنان غريب است كه نمي توان آن را با هيچ محكي سنجيد. همين غير قابل استناد بودن، وجه سوم اين مساله را تشكيل مي دهد.
همانطور كه درابتداي بحث هم به آن اشاره شد حجامت جزو روش هاي طب سنتي به حساب مي آيد و بنابراين مثل تمام آنها تجربي وبدون پايه علمي قابل اثبات و در نتيجه غير قابل استناد و غير قابل پيش بيني است. حال چطور مي توان انتظارداشت كه اين روش در درمان يك بيماري كه هيچ ربطي به مكانيسم درماني حجامت ندارد مفيد باشد و به فرض كه در يك مورد مفيد هم واقع شده باشد كه در صحت آن هنوز جاي شك وجود دارد، چه تضميني وجود دارد كه درموارد بعدي هم مثمرثمر واقع شود با علم به اينكه اين روش مثل تمام هم خانواده هايش غير قابل استناد و غير قابل پيش بيني است؟
از سوي ديگر بايد گفت شايد اين روش درماني صرفا علايم ظاهري بيماري را حذف كرده است ولي اصل جريان هنوز به قوت خود باقيست، چون واقعا نمونه مشابهي براي مقايسه وجود ندارد نمي توان اين فرض را كنار گذاشت كه شايد بيماري چند سال بعد با حدت و شدتي حتي بيشتر دوباره عود كند كه چندان هم دور از ذهن نمي نمايد. چون همانطور كه اشاره شد هيچ آزمايش قطعي اي براي اثبات آن در دست نيست. تاكنون تنها يكبار دكتر ديويد هو در سال ۱۹۹۸ روشي را براي درمان ايدز پيشنهاد كرد كه مي توان آن را يك روش درماني دانست ولي اين روش به حدي دشوار و پر مخاطره است كه عملا كاربردي عملي نيافته است.
مبناي اين روش انحراف ويروس از سوي سلول هاي ايمني است ولي مشكل اينجاست كه بايد قبل از يك ماه نخست بعد از آلودگي، درمان آغاز شود و تشخيص بيماري در آن برهه زماني بسيار مشكل است چون فرد آلوده عمدتا به آلودگي خود مشكوك نيست تا چه رسد به اينكه آزمايش دهد و درماني بسيار مشكل و پر از عوارض جانبي را به جان بخرد. بنابراين بايد گفت ايدز همچنان يك بيماري لاعلاج به حساب مي آيد كه هيچ راهي جز پيشگيري برايش وجود ندارد. شايد بخاطر همين لاعلاج بودن است كه وزارت علوم و خود بيماران براي آزمايش چنين روش هاي درماني از خود آمادگي و رضايت نشان مي دهند در حالي كه به نظر مي رسد اگر مراكز آموزشي پزشكي زير نظر وزارت علوم فعاليت مي كردند، نظارت محققان و مسوولان خبره درزمينه علوم پزشكي مانع از انتشار چنين اخباري در رسانه هاي جمعي مي شد كه درلحاظ علمي به هيچ وجه قابل استناد و قابل دفاع نيستند.