سه شنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۶۱
گفت وگو با رئيس اداره كل محيط زيست استان تهران، مهندس پيراسته
۱۶ سال ابهام
در حا ل حاضر به جز تعاوني مسكن جهاد كشاورزي ما با ۲۷ تعاوني ارگان هاي ديگر هم طرف هستيم
005946.jpg
اين اراضي حق همه مردم است و اميدواريم كه به عنوان يك ميراث طبيعي، به خود مردم برگردد و به عنوان يك چشم انداز بخشي از محيط  طبيعي پيوند خورده به كلانشهر تهران باقي بماند
تصرف بيش از ۲۴۰ هكتار از اراضي پارك ملي سرخه حصار (قديمي ترين منطقه تحت حفاظت دنيا) توسط تعاوني مسكن جهاد كشاورزي (كه البته تعاوني ۲۷ ارگان ديگر هم به مرور زمان در آن سهيم شده اند) موضوع تازه اي نيست. مقاومت هاي سازمان حفاظت محيط زيست، درگيريها، زدوخوردها، آتش زدنها، دوربين شكستنها.
۱۶ سال از اين اختلاف مي گذرد، اما هنوز تكليف اين پرونده روشن نشده. پرونده اي كه حتي حكم مستقيم رئيس جمهوري هم نتوانست در آن تاثيري بگذارد.
به سراغ مهندس پيراسته رئيس اداره كل محيط زيست استان تهران رفته ايم تا از آخرين وقايع در حال وقوع و يا در شرف وقوع اطلاع كسب كنيم.
تعداد چادرها كم شده، آنها را جمع آوري كرده ايد؟
چادرها كه تقريبا از بين رفته ولي دو سه تا آلونك با تير و تخته علم كرده اند.
چطور چنين اجازه اي به آنها داده ايد؟
تير و تخته را ته ماشينشان مي گذارند و وارد منطقه مي كنند بعد هم از چادرها به عنوان پوشش استفاده كرده و آلونك ها را زير چادرها علم مي كنند.
اجازه تخريب آلونك ها را داريد؟
لازم نيست، چون اثري ندارد.
هنوز هم هيچ راي قاطعي درباره اين زمينها داده نشده؟
متاسفانه هنوز هم خير.
شنيديم سه ماه پيش ۸-۷ تا بولدوزر وارد منطقه كردند، ظاهرا چندين هكتار را هم تسطيح كردند.
بله متاسفانه اتفاقات بدي در شرف وقوع بود. با كمال تاسف فقط محيط زيست است كه جلو اين قضيه ايستاده و اگر ما شل كنيم مطمئن باشيد كه يك ماه ديگر اينجا كارگاه ساختماني راه خواهد افتاد، در حالي كه فقط ما وظيفه نداريم، شهرداري، وزارت كشور، مسكن و شهرسازي بيشتر وظيفه دارند. چطور شده كه شما اگر در خانه تان بخواهيد يك دستشويي بسازيد مي ريزند، بگير و ببند و... اما يك قسمت از حساس ترين نقاط شهر، چشم انداز، طبيعت چسبيده به شهر، طبيعتي كه به عنوان پارك ملي در حال حفاظت است و در واقع ضربه گير است، اينطور بايد مورد تعرض قرار بگيرد! مي دانيد اگر يك دفعه ۴۰-۳۰ هزار نفر اينجا مستقر بشوند چه فاجعه اي رخ مي دهد؟ البته بايد اين را هم بگويم روزي كه بر خلاف ضوابط و مقررات اعضا بولدوزر به منطقه آوردند انصافا شوراي تامين كمك كرد. قاضي سريع حكم داد و ستادي مشخص شد و در يك شب دويست نفر نيروي انتظامي در محل حاضر شدند و بولدوزرها از منطقه خارج شد.
آخرين اخبار حاكي از اين است كه زمين معوض در شهرك پرديس آماده واگذاري است.
بله با وزارت مسكن هماهنگي شده براي اولين بار ۲۰۰ هكتار زمين بلامعارض در شهرك پرديس آماده واگذاري داريم.
روند كار به چه صورت است؟
تعاوني ها بايد بيايند، اعلام آمادگي كنند و اعضايشان را معرفي كنند. در اين صورت همين فردا مي توانند زمين هايشان را دريافت كنند.
تعاوني ها؟ مگر فقط تعاوني مسكن و جهاد كشاورزي نيست؟
خير، در حال حاضر ما با ۲۸ تعاوني طرف هستيم.
حتما بايد اقدام از سوي تعاوني ها صورت بگيرد يا افرد هم مي توانند زمين معوض دريافت كنند؟
ما به دنبال مكانيزمي هستيم تا افرادي كه تاكنون مراجعه كرده اند و متقاضي هستند به طور جداگانه زمين هايشان را دريافت كنند.
چرا اين كار تا حالا صورت نگرفته؟
بعضي از قطعات مرغوبتر است و بعضي پست تر و ما در پي اين هستيم كه به همان شكل و ترتيب اين قطعات را واگذار كنيم و بهتر است كه تعاوني ها زمين ها را تحويل بگيرند و خودشان بين اعضا تقسيم كنند، به اين شكل هم منطقي تر است و هم راحت تر، اما اگر اين شرايط مهيا نشود ما جلسه اي با مسوول وزارت مسكن و شهرسازي داريم، آنها هم ابراز تمايل كرده اند كه زمين هاي معوض را به افراد تحويل بدهيم.
چه تعداد از اعضا با اين كار موافقند يعني حاضرند زمين معوض دريافت كنند؟
بيش از ۴۰۰ نفر.
كل اعضاي تعاوني در حال حاضر چند نفرند؟
۴ هزار نفر و هنوز هم به طور غيرقانوني تعدادشان در حال افزايش است.
اعضاي حقيقي تعاوني مسكن جهاد كشاورزي روز اول چند نفر بودند؟
حدود ۷۰۰ نفر.
آيا اين كارها يعني افزايش تعداد اعضا، ترفندي براي تحت فشار قرار دادن دولت نيست؟
اينها اينطور فكر مي كنند و تصور مي كنند كه ضوابط حاكم بر مديريت شهري آن هم شهر تهران را با اين كار تسليم خواهند كرد، اما صراحتا عرض مي كنم كه تغيير كاربري اين اراضي غيرممكن است چرا كه اين اراضي داراي كاربري فضاي سبز است و اگر در بهترين منطقه تهران هم كه باشد، قيمتي نخواهد داشت، چه رسد به اين اراضي كه ارزش آنچناني جهت ساخت و ساز ندارد. اين زمين ها اموال ملي است و به هيچ عنوان تغيير كاربري پيدا نخواهد كرد، اما زمين پرديس زميني است با كاربري مسكوني، بلامعارض و مصوب هم هست و از همين فردا هم مي توانيم آن را تحويل بدهيم. من پيشنهاد مي كنم حالا كه موقعيتي فراهم شده بهتر است اين افراد رجوع كنند و زمين معوض را كه از مرغوبيت بالايي هم برخوردار است دريافت كنند.
اين زمين ها به تمام اعضا تعلق مي گيرد يا فقط به اعضاي اصلي تعاوني؟
مقرر است كه تقريبا همه اعضا، زمين معوض دريافت كنند، البته اين را وزارت مسكن تعيين مي كند. البته به جز مواردي كه حكايت از تقلب يا عدم اصالت اسناد وجود نداشته باشد.
چطور شد كه بعد از هشتگرد و پرند، شهرك پرديس را در نظر گرفتيد؟
اولا كه تاكيد مي كنم كاربري اين اراضي مسكوني نيست و تغيير كاربري هم پيدا نخواهد كرد. در ضمن در پرديس فضاهاي آموزشي، خدماتي، تجاري و... تعريف شده است. شهرك پرديس هم كه طي يكي، دو سال گذشته متحول شده و با توجه به بزرگراهي كه به آنجا منتهي مي شود از موقعيت بسيار خوبي برخوردار است. البته اگر اعضا به جز پرديس به هر يك از دو منطقه پرند و هشتگرد هم تمايل داشته باشند مي توانند زمين معوض را در آنجا دريافت كنند.
قضيه پلاك ثبتي چيست؟ ظاهرا تعارضي بين پلاك ثبتي اراضي تحت تصرف و زمينهاي اصلي وجود دارد؟
اصالت پلاك ۴۴۸۱ كه در اسناد اين افراد ثبت شده زير سوال است و متاسفانه تا اين لحظه اداره كل ثبت اسناد تاكنون تعيين تكليف نكرده است.
چطور شد كه به اين قضيه پي برديد؟
ما براي دريافت زمين معوض بايد پس از تاييد اصالت سند آن را براي ابطال به وزارت مسكن تحويل مي داديم و وقتي براي تاييد اصالت سند مراجعه كرديم متوجه اين موضوع شديم و مسوولان ثبت اسناد كشور متاسفانه تاكنون هيچ جوابي به ما نداده اند و اين خودش جاي بسي تامل است. به هر حال اگر چنين باشد كل پلاك زير سوال است. تازه اگر هم اينطور نباشد باز هم به جز زمين معوض هيچ راه ديگري وجود ندارد.
اگر اشكال پلاك ثبتي درست باشد آيا باز هم بحث زمين معوض وجود خواهد داشت؟
اگر در پلاك ثبتي اشتباهي شده باشد خود به خود قضيه منتفي است و مسوولاني كه در اين كار دخالت داشته اند قطعا بايد پاسخگو باشند.
پلاك ۴۴۸۱ واقعي كدام محدوده است؟
از اين محل فعلي به بعد. يعني از اينجا به تپه هاي تلو، جاده تهران، بيمارستان سرخه حصار، ترمينال و... محدود مي شود. و اصلا به اينجا ربطي ندارد.
موضع ديگر ارگانهاي دخيل در اين امر، چيست؟
به هر حال ساخت و ساز در اين مملكت ضوابط و قوانيني دارد. هر پنج عضو كميسيون ماده ۵ تغيير كاربري زمين هم صراحتا مخالفت خودشان را اعلام كرده اند. اينجا داخل حريم شهر تهران است. حريم هم طبق قانون بايد حفاظت شود و جاي ساخت و ساز نيست و در اينجا هم نقض صريح مقررات شهرسازي مساله است و ضوابط حاكم بر ساخت و ساز شهري كاملا مشخص است كه نمي تواند ناديده گرفته شود و اينجا فقط ما نيستيم شهرسازي،وزارت كشور، مسكن و شهرسازي و استانداري تهران، دستگاه هايي هستند كه همگي نظر مساعدي نسبت به اين قضيه ندارند و اما چون اين اراضي بخشي از پارك ملي سرخه حصار را دربرمي گرفت سازمان حفاظت محيط زيست اين مشكلات را متحمل شده است.
موضع شهردار تهران در اينباره چيست؟
متاسفانه شهردار اعلام موضع نكرده، در حالي كه نظر ايشان مي تواند خيلي موثر باشد. شهردار قبلي با صراحت دستور داد كه يك متر از اين زمينها هم قابل ساخت نيست اما شهردار فعلي...
سال گذشته با نيروي انتظامي هم مشكل داشتيد. آنها همكاري لازم را با شما نداشتند. امسال چطور؟
نيروي انتظامي هم به هر حال مجري دستورات مقامات قضايي است اما در ماه هاي اخير همكاري نيروي انتظامي بسيار صميمانه بوده در حال حاضر ۷-۶ تا از ماموران نيروي انتظامي به طور شبانه روز براي حفاظت از پارك ملي در اينجا مستقر هستند البته بعد از تصويب شوراي تامين استان. در ضمن بعد از قضيه بولدوزرها۳۰ نفر نيروي مخصوص انتظامي به مدت دو ماه در محل مستقر بودند.
دادگاه چه كار مي كند چرا قضيه را تمام نمي كنند. اين پرونده تا كي بايد همينطور معلق بماند؟
در حال حاضر پرونده يك مقدار بلاتكليف است و ما انتظار داريم كه رئيس دادستاني تهران تعيين تكليف كند. البته قاضي پرونده قاضي بسيار خوبي است و اعلام كرد « بايد اين افراد ظرف دو ماه منطقه را تخليه كنند و در غير اين صورت كارشناس رسمي دادگستري انتخاب مي كنم و...» اما متاسفانه به دلايلي اين كار صورت نگرفت.
و حرف آخر؟
تهران بيش از اين تحمل ساخت و ساز غيرمعقول و غيرمنطقي را ندارد و حتي كساني كه به الفباي شهرسازي هم آشنايي دارند به اين موضوع اعتقاد دارند و اين اراضي حق همه مردم است و اميدواريم كه به عنوان يك ميراث طبيعي، به خود مردم برگردد و به عنوان يك چشم انداز بخشي از محيط  طبيعي پيوند خورده به كلانشهر تهران باقي بماند.

ماجراهاي طبيعت
حيوانات شگفت انگيز زندگي من
005943.jpg
دكتر ريموند ديتمارس 
قسمت بيست و يكم 
بزرگترين پيتون ما، از لحظه اي كه از كشتي پياده و وارد باغ وحش شد، تصميم گرفت غذا نخورد. او يك مار ماده بود كه نام «ماري» را برايش انتخاب كرديم. با قد و هيكلي كه داشت احتمالا بزرگترين خزنده اي است كه تاكنون در ايالات متحده به نمايش عمومي گذاشته شده است.
با احتساب اينكه چندماه در فروشگاه حيوانات در سنگاپور و حدود سه ماه در كشتي به سر برده بود، روي هم شش ماهي مي شد كه چيزي نخورده بود. كم كم داشتم نگران مي شدم، تصميم گرفتم به زور به او غذا بدهم.
چهار خرگوش درشت تازه را پوست كندم و پشت سر هم به سيمي بستم. يك چوب بامبو به طول ۱۲ فوت را در جمجمه خرگوش اول جاي دادم. نقشه ام اين بود كه ۱۰ مرد نيرومند، مار را راست نگاه دارند و من رشته خرگوش ها را به زور در گلوي او جاي دهم، اما پيدا كردن ۱۰ نفر داوطلب براي انجام اين كار چندان آسان نبود، اما سرنگهبان به كمكم آمد و مجموعه اي از مكانيك ها، لوله كش ها و چند نگهبان بخش پستانداران را كه حاضر به كمك شده بودند، جور كرد. دستورات ساده بود. سرنگهبان بايد پتويي روي سر جانور مي انداخت و گردن او را محكم نگه مي داشت. آن وقت مي توانست آن را به طرف خود بكشد و وقتي مار از زمين جدا مي شد، هر مرد بايد جلو مي پريد و هر دو فوت (۶۰سانت) بدن آن را يكي از مردان به بغل مي گرفت و به كمك هم، بدن پيتون عظيم الجثه را مستقيم نگاه مي داشتند. سرنگهبان وظيفه خود را با مهارت انجام داد و ديگران هم به دنبال او، هر يك در موضع خود مستقر شدند. مار چندان نيرومند بود كه با تكان هاي شديد، همه را به تلوتلوخوردن واداشت، با اين وجود، مردان به كمك هم توانستند او را در شرايط مناسب نگهدارند. من جلو رفتم و ضربه آرامي روي بيني ماري زدم. دهانش باز شد و من به سرعت دست به كار شدم و شروع به فروبردن غذا به دهانش كردم. طوري خرگوش ها را در دهان حيوان جا مي دادم كه انگار دارم توپ يا تفنگ سرپري را پر مي كنم، وقتي فقط ته چوب بامبو بيرون ماند، فكر كردم احتمالا خرگوش ها بايد جايي در مجاورت معده قرار گرفته باشند. از آخرين نفري كه مار را نگهداشته بود پرسيدم آيا گذشتن خرگوش ها را از زير دست خود حس كرده و او جواب مثبت داد. پس از او خواستم بدن مار را محكم در بغل بگيرد و فشار دهد تا من چوب بلند را بيرون بكشم، بدين ترتيب غذا در بدن مار باقي ماند.
هر دو هفته يكبار همين كار را تكرار مي كردم. پيتون كم كم رشد كرد. قطر بدنش زيادتر و درخشش پوست خال مخالي اش بيشتر شد؛ با اين همه همچنان از غذا خوردن به ميل خود امتناع مي كرد.
يك مركز پرورش خوك نزديك پارك بود كه حيوانات ناقص و معيوب را مي كشت و براي من مي فرستاد. اگر هيچيك از پيتون ها گرسنه نبودند، خوك ها را تكه تكه مي كردند و به سوسمارها مي دادند. يكبار همچنان كه يكي از اين خوك ها را به ماري تعارف كردند و او طبق معمول از آن رو برگرداند، ناگهان فكري به خاطرم رسيد.

حيات وحش ايران
۳۴- شوكا
005964.jpg

گونهCapreolus capreolus:
خانواده:گوزن هاCERVIDAE
راسته: زوج سمان سم شكافتهARTIODACTYLA
ردهMammalia:
شوكا كوچكترين گوزن ايران است و كم و بيش مثل مرال در جنگل هاي خزر به سر مي برد، البته در ارتفاعات پايين تر. وجود آن به تعداد كم در جنگل هاي شمال آذربايجان و كردستان نيز تا اواسط دهه ۱۳۵۰ حكايت مي شده و طبق بررسي هاي اخير هنوز تعداد كمي شوكا در جنگل هاي اورامانات وجود دارد. در گذشته در جنگل هاي ارسباران واقع در آذربايجان شرقي پراكندگي داشته است.
005958.jpg

تقريبا به اندازه آهو است و به خاطر بلند بودن پاها از دست ها، كمي قوزدار به نظر مي رسد. مثل مرال در فصل پاييز شاخ اندازي مي كند. در نرهاي يك ساله شاخ ها شاخك ندارد (بعضا يك شاخك دارد) بيشترين رشد شاخ در سنين بين ۴ تا ۷ سالگي است.
طول سر و تنه ۹۵ تا ۱۳۵ سانتي متر و وزن از ۱۵ تا ۳۰ كيلوگرم است.
اغلب از علوفه، برگ ها و سر شاخه هاي درختان و نيز قارچ تغذيه مي كند. در موقع نوشيدن آب برخلاف ساير سمداران كه لبها را روي آب قرار مي دهند، شوكا آب را مانند سگ، به وسيله زبان مي نوشد. در موقع احساس خطر نيز شوكاها صدايي شبيه واق واق سگ مي دهند.
برخلاف ديگر گوزن ها حرمسرا ندارد و به نظر مي رسد فقط با يك ماده جفت گيري مي كند.
دشمن طبيعي مهم آن پلنگ، گرگ، شغال، گربه جنگلي و پرندگان شكاري است به علت جثه كوچكشان در مناطق برفگير آسيب پذيرند. شكارچيان از طريق تقليد صداي بچه شوكاها، (صدايي شبيه سوت كه باعث آمدن شوكاها به طرف صدا مي شود)، ايجاد كومه در محل آبشخورها، و طرق ديگر، آن را شكار مي كنند. با توجه به قطع بي رويه درختان جنگلي و تخريب زيستگاه احتمال دارد در آينده نه چندان دور نسل آن در معرض خطر انقراض قرار گيرد.

پرنده استقلالي
005949.jpg
بر خلا ف تصور همه، استقلا لي ترين موجود دنيا، هيچكدام از بازيكنان و مربيان قديمي اين تيم نيست، بلكه پرنده اي است بسيار كمياب، كه زندگي عجيبي دارد.
مرغان آلاچيق به رنگ آبي علاقه زيادي دارند. آنها غنچه هاي آبي رنگ را به منقار مي گيرند و براي تزئين لانه شان به باغچه و آلاچيق خود مي برند. طي كاوش هاي يك پرنده شناس از آشيانه يك پرنده نر، هشت كيف كوچك آبي رنگ، ده قطعه روي جلد كبريت آبي رنگ، يك بسته سيگار با كاغذ آبي رنگ، يك تكه بلند نخ آبي، ۳۴ قطعه شيشه آبي، يك قطعه مرمر آبي رنگ، يك قبض پاركينگ ماشين با كاغذ سفيد و نوشته هاي آبي رنگ و اشياي آبي رنگ ديگر يافت شد. جالب اينجاست كه مرغ آلاچيق اصلاً از رنگ قرمز خوشش نمي آيد. اگر توت تازه در آشيانه او گذارده شود تا وقتي سبز است كاري به آن ندارد ولي به محض آنكه خشك و متمايل به قرمز شد آن را از لانه اش بيرون مي اندازد. در فصل بهار پرنده هاي نر در جلوي آشيانه پرهاي زيباي خود را به نمايش مي گذارند وگاهي گلهاي جمع آوري كرده را به هوا پرتاب مي كنند و با آوازي خوش پايكوبان پرنده ماده را دعوت مي كنند.

۱۱۰ هزار لاك پشت كشته در هند
005952.jpg
صندوق حيات وحش اعلام كرد: محل تخم گذاري لاك پشت هايOliver riddley در ايالت اوريساي هند، بار ديگر به قبرستان تبديل شده است.
در فصل تخم گذاري سال جاري، نزديك ۵هزار لاك پشت آبي به وسيله قايق هاي ماهيگيري و كشتي هاي صيادي كشته شده اند. اين در حالي است كه هزاران تخم لاك پشت نيز يا توسط حيوانات شكار يا در جريان فرسايش ساحل از بين رفته اند.
اين لاك پشت ها سالانه در زمستان در سه ساحل دوي(Devi) ، گاهيرماتا و رايسكيوليا تخم گذاري مي كنند.
به گزارش ايسنا، مرگ لاك پشت ها در اين محل، يك حادثه سالانه است، اما به دليل اجراي قانون منع ماهيگيري، صدها قايق ماهيگيري در مناطق ممنوعه و ۲۰ كيلومتري آن براي صيد ماهي در دهانه رودخانه دوي و دهانه رودخانه راشيكيولا به صيد غيرقانوني ماهي پرداخته و در نتيجه مرگ لاك پشت ها را سبب مي شوند.
طبق گزارش منابع رسمي، ميزان مرگ و مير سال جاري اين لاك پشت ها ۴ هزار و ۹۰۰ عدد بوده است. اين در حالي است كه اين ميزان در سال ۲۰۰۳، ۱۰هزار و ۸۶ عدد و در سال ۲۰۰۲، ۱۲ هزار و ۹۷۷ عدد بوده است.
بدين ترتيب در جريان ۱۱ سال گذشته، به دليل ماهيگيري هاي غيرقانوني بيش از ۱۱۰ هزار لاك پشت در ساحل اوريسا كشته شده اند.
بر پايه اين گزارش، اكثر اين لاك پشت ها، ماده بوده اند. اين در حالي است كه تخم اين لاك پشت ها خوراك شغال ها، پرندگان و سگ ها مي شود.

جنگل هاي آسيا- اقيانوسيه در معرض تهديد
005955.jpg
به گزارش دفتر اطلاع رساني سازمان ملل در تهران، فائو در شروع اجلاس كميسيون پنج روزه جنگلداري آسيا - اقيانوسيه در شهري نادي كشور فيجي، بر لزوم اطمينان از نقش جنگل ها در كاهش فقر، حفاظت از گونه هاي زيستي و اطمينان از آب تميز تاكيد كرد. قطع درختان جنگلي و آتش سوزي ها، جنگل هاي منطقه آسيا - اقيانوسيه را مورد تهديد قرار داده است، سازمان خواربار جهاني (فائو) همكاري منطقه اي بيشتري را براي بهبود شرايط خواستار شده است.
بر اساس اين گزارش، اكثر كشورها در اين مناطق از سياست هاي صريح و ابزارهاي جديدي براي پايداري  جنگل ها بهره جسته اند؛ اما آنها ظرفيت اجراي موثر اين سياست ها را نداشته اند و به همين علت سرعت روند اين توسعه همچنان پايين باقي مانده است.
اين آژانس هر دو سال يك بار كشورهاي منطقه را براي بحث درباره مشكلات عادي جنگل ها و خط مشي ها، استفاده از راه حل ها و تجارب ساير كشورها گردهم مي آورد.

سمساري عقاب ماهي خوار
005961.jpg
عجيب ترين نوع پرندگان شكاري، پرنده اي است كه درواقع هم قوش، هم عقاب و هم جغد است. اين پرنده، مخلوق منحصربه فردي است كه مرغ استخوان خوار(Osprey) يا عقاب ماهي خوار نام دارد. او به جغد شبيه است، از اين نظر كه انگشت چهارم هر پاي او مي تواند به عقب و جلو در دو جهت حركت كند و در نتيجه پنجه هاي او را در دو طرف همزور كند.
از طرف ديگر عادات تغذيه او به عقاب وحشي يا كركس شبيه است. اين پرنده به خانه و خانواده خود سخت علاقه مند و وابسته است. پرنده نر و ماده نسبت به يكديگر بسيار مهربانند و سال هاي متوالي را در يك آشيانه در كنار هم مي گذرانند. آشيانه عقاب ماهي خوار به يك سمساري بيشتر شبيه است تا به يك لانه؛ زيرا او هرچه به دستش بيايد برمي دارد و آن را به لانه مي برد. معمولاً بر فراز درختان ساحل رودخانه ها بر روي شاخه هاي ضخيم و پربرگ لانه مي سازد و هر سال وسايل تازه تري را به محتويات سال قبل لانه اضافه مي كند به گونه اي كه پس از مدتي آشيانه اش آنقدر بزرگ مي شود كه پرندگان كوچكتر مي توانند در گوشه اي از آن زندگي كنند.
در بررسي كه از لانه يك عقاب ماهي خوار به عمل آمده است، سه خانواده پرستو و چهار خانواده از سارها در آنجا ديده شده اند كه بدون دغدغه و آزار صاحبخانه و بدون پرداخت اجاره از آشيانه او استفاده مي كرده اند.

سفر و طبيعت
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
خبرسازان
در شهر
زيبـاشـهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |