پنجشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۷۰
ايرانشهر
Front Page

بيرون از غرفه هاي كتاب
نمايشگاه در نمايشگاه
روز اول نمايشگاه است هنوز به اصطلاح غلغله نشده است، اما دستفروش ها قدر جاي خوب را مي دانند. دو طرف راه باريكي كه به در نمايشگاه مي رسد چفت در چفت بساط پهن كرده اند
پا را كه از در نمايشگاه بيرون مي گذاري وارد فضاي ديگري مي شوي: همان نمايشگاه دستفروش ها. اين بساط كامل تر شده و اين بار بعضي از آنها با ميله هاي آهني و پارچه غرفه هايي براي خودشان ساخته اند
عكس: ساتيار
006468.jpg
فارغ از بررسي كتاب هايي كه در غرفه هاي مختلف نمايشگاه ديده مي شوند، اين فضا حاشيه هايي دارد كه گاهي بيشتر از متن جلب توجه مي كنند.

گزارش اول 
شهرام فرهنگي 
مهردا د مشايخي 

نمايشگاه از همان لحظه اي كه از تاكسي پياده مي شوي شروع مي شود، از همان لحظه اي كه از پله هاي پل عابر پايين مي آيي، از همان وقتي كه از روي تراكت هاي تبليغاتي ناشران كتاب هاي كنكور فلان و آموزش بهمان و كتاب هاي كمك درسي رد مي شوي، وارد نمايشگاه شده اي، با اين تفاوت كه نمايشگاه كوچك سر راه به بازار شام بيشتر شبيه است.
هنوز از پله ها پايين نرفته مردي دو تاCD جلوي عابران مي گيرد كه: فيلم مارمولك فقط هزار. نيشش را تا بناگوش باز مي كندو به همه توصيه مي كند كه اين فيلم را ببينند، آن هم باCD هاي او، فكر مي كندچون فروشنده يك فيلم كمدي است حتما بايد مدام بخندد. كمي كه مكث مي كني مي گويد: «فردا هم «كما» را مي آورم، آن يكي ۲ هزار تومان است اما خيلي صاف است. بيرون (كدام بيرون؟) مي دهند ۳۵۰۰ تومان، لامصب انگار نه انگار كه از روي پرده ضبط شده.»
روز اول نمايشگاه است هنوز به اصطلاح غلغله نشده است، اما دستفروش ها قدر جاي خوب را مي دانند. دو طرف راه باريكي كه به در نمايشگاه مي رسد چفت در چفت بساط پهن كرده اند. بساط اول را عطرفروشي پهن كرده كه شيشه هاي عطر و شيشه هاي خالي را روي يك تخته چيده است، اما بساط او بيشتر به ويترين مغازه مي ماند، كنار شيشه هاي عطر و سرنگ تخليه عطر، عينك آفتابي، سي دي و كتاب هم مي فروشد. اطراف اين بساط، گاري آب زرشك فروش پارك كرده است و اطراف آن هم جماعتي جمع شده اند كه قرار  گذاشته اند و منتظر دوستشان ايستاده اند.
خوراك شكم و خوراك فرهنگي 
غذا و تنقلات و خوراكي هاي ديگر جزء جدانشدني نمايشگاه را تشكيل مي دهند، جزيي كه وجودش ديگر لازم و ضروري است. در نمايشگاهي كه بازديدكنندگان و همراهانشان دست كم ۳ يا ۴ ساعت راه بايد براي بازديد از بخشي از آن صرف كنند، وجود غرفه هاو كيوسك هاي فروش غذاي آماده، ساندويچ هاي ذغالي، انواع نوشابه و بستني در كنار رستوران بزرگ كه به خاطر وجود اين همه غرفه و فروشگاه غذا و ساندويچ خلوت مانده است، ضروري به نظر مي رسد. در واقع نمي شود انكار كرد كه جذابيت هاي امكانات خوراكي و فضاي نمايشگاه و نيمكت هايش و البته دستفروش هاي جلوي در يكي از عوامل استقبال شديد از نمايشگاه است و باعث مي شود جماعت بيشتري به رفتن به نمايشگاه ترغيب شوند.
بازديدكننده ها، اگر روي نيمكت هاي ساندويچ فروشي ها ننشينند، چمن كاري هاي محوطه جايي است كه گه گاه براي خوردن غذا انتخاب مي كنند، بماند كه گاه گروهي را مي تواني ببيني كه دسته جمعي زير سايه زيراندازي۸-۷متري پهن كرده اند و سفره اي براي نهار آماده كرده اند و جماعتي را مي بيني كه با يك دستشان بسته هاي كتاب يا نقشه نمايشگاه را گرفته اند و با دست ديگرشان ساندويچي را كه با ولع به آن گاز مي زنند.
راديو فرهنگ 
پاي ثابت هر نمايشگاه، به خصوص نمايشگاه كتاب راديوي نمايشگاه است. صدايي كه از بلندگوهاي نمايشگاه به طور زنده پخش مي شود و علاوه بر راهنمايي، آگهي هاي ناشران را اعلام مي كند كه در يكي از گوشه و كنارهاي محوطه نمايشگاه ضبط و توليد مي شود و اگر به دنبال محل توليد آن بگردي ممكن است به غرفه راديوي ديگري برسي: راديو فرهنگ.
برخلاف سال گذشته و مثل دو سال قبل، راديو فرهنگ تصميم گرفت در نمايشگاه شركت كند و برنامه بسازد.
خانم زنديان كه مسووليت برنامه صداي كتاب را بر عهده دارد، از اتومبيل استيشن سفيدي كه دستگاه هاي ضبط در آن نصب شده بيرون مي آيد تا توضيح دهد: «به جز اطلاع رساني و پخش خبرهاي نمايشگاه، برنامه هاي ديگري مثل بخش گزيده اي از سخنراني هاي سراسري اهل قلم، پرداخت موضوعي به مسايل ناشران و نويسندگان مثل كپي رايت يا نشر الكترونيك و گفت وگو با ميهمانان داخلي و خارجي از برنامه هاي ماست.» ضمنا آنها قصد دارند از سخنرانان دعوت كنند تا خلاصه اي از سخنراني  آنها را در راديو فرهنگ براي شنونده ها بخوانند.
006474.jpg

برنامه اصلي اين راديو در مورد نمايشگاه از ساعت ۲۰ تا ۳۰:۲۲ به طور زنده پخش مي شود. مدير اجرايي راديو مي گويد: «اينكه ساعت كار نمايشگاه تا ساعت ۲۲ شب افزايش پيدا كرده است مزاياي زيادي دارد كه يكي از آنها هم براي ماست چون برنامه ويژه نمايشگاه را در همين ساعت هاي آخر كار نمايشگاه پخش مي كنيم. مدير روابط عمومي راديو فرهنگ هم توضيح مي دهد كه دو سال پيش در نمايشگاه حضور داشتند به عنوان رسانه برتر شناخته شده اند، امسال هم كه با ۳۰-۲۰ نفر پرسنل مطالب را پوشش مي دهند اخبار نمايشگاه را روي سايت راديو مي گذارند. نشاني سايت www.radio farhang.ir :
باد شديدي تابلوهاي مقوايي و پرده ها را از جا مي كند و باران ناگهاني شروع مي شود. پسرهاي جواني كه كاورهايي با آرم مركز امور جوانان هلال احمر را پوشيده اند، سعي مي كنند جلوي تكان هاي شديد غرفه هاي راهنمايي را بگيرند، هلال احمر مسووليت هايي را در نمايشگاه امسال به آنها سپرده است. صداي وزش باد شديد و باران ناگهاني، همهمه و سر و صداي نمايشگاه را براي مدتي محو مي كند و راننده هايي كه با دريافت قبض پانصد توماني اتومبيل شان را در پاركينگ نه چندان شلوغ نمايشگاه پارك كرده اند با عجله خود را به سرپناهي مي رسانند تا زير باران خيس نشوند.
پا را كه از در نمايشگاه بيرون مي گذاري وارد فضاي ديگري مي شوي: همان نمايشگاه دستفروش ها. اين بساط كامل تر شده و اين بار بعضي از آنها با ميله هاي آهني و پارچه غرقه هايي براي خودشان ساخته اند و اجناسي از اين دست مي فروشند: كلاه دخترانه و زنانه، عينك دودي، كفش مردانه، كفش زنانه، سي دي فيلم و برنامه، ساعت هاي ديواري (اين وسط يك نفر كه روي يك تابلو نوشته ۳۶ تا بادكنك فقط ۲۰۰ از جلوي بازديدكننده ها رد مي شود) باتري، كيفCD ، عروسك، لوازم فني، تيغ اصلاح صورت، اسباب بازي، لوازم تحرير، رو تختي، انواع عطر شيشه اي، چاقو، سيگار، كمربند، لباس زير مردانه و زنانه، لوازم خياطي، لوازم آرايش، هدفون، واكمن، جوراب، نمكدان، آنتن تلويزيون، روسري، دمپايي، كراوات، صندل و ... آب زرشك.
كف محوطه بيرون نمايشگاه پوشيده از كاغذهاي تبليغاتي است و يقينا ده روز ديگر را هم با همين فرش سفيد سپري خواهد كرد. كمي آن طرف تر از اتوبان چمران صداي بوق تماشاگراني كه براي ديدن دوبازي حساس پاس - استقلال اهواز و استقلال - پگاه به جنوب غرب مي روند همه را ياد روز پاياني ليگ فوتبال مي اندازد: آن پايين هم غلغله اي است.

ستون ما
بازار جهاني كتاب
اديب وحداني 
يك بار چارپاي حجي را دزديدند. همسايه ها جمع شدند و هر كدام نظري مي دادند.
-تقصير الا غت بود كه وقتي غريبه ديد صدا نكرد.
-تقصير خودت بود كه در طويله را قفل نكردي.
-تقصير داروغه بود كه شب در كوچه ها نمي گشت.
-تقصير خودت بود كه سگ در حياط خانه ات نيست.
حجي خسته و ناراحت و با حالت كسي كه الاغش را دزديده اند آخر سر اعتراض كرد:
-پس اصلا تقصير دزد نبود كه خري را دزديد كه مال خودش نبود.
با معيارهاي جدي، قضيه بي توجهي مردم به نمايشگاه كتاب يك جور معضل اساسي است. در همين صفحه و در باقي صفحه هاي باقي روزنامه ها در همين روزها احتمالا خبر مفصل بي توجهي به نمايشگاه كتاب را خواهيد ديد و تحليل هاي مربوط به آن را هم.
امسال براي دومين بار بازار جهاني كتاب تهران همزمان با نمايشگاه كتاب برگزار مي شود. اگر كسي از اوضاع كتاب بي خبر باشد شايد فكر كند مديران به اين نتيجه رسيده اند به نظر مي آيد كه كليه مشكلات بازار كتاب ايران حل شده و به فكر بازار بين المللي كتاب افتاده اند. توجه ويژه آقاي وزير به كتاب مهم ترين خصيصه او است و بسياري از آگاهان و صاحبنظران در زمان انتصاب وزير، او را «وزير كتاب» تلقي كردند. بالاتر بودن نسبي ميزان انتقادات در حوزه كتاب هم باز نشان دهنده اين واقعيت است كه آقاي مسجد جامعي وزير كتابگرايي است. بر همه اين نكات تاكيد كرديم تا اشاره كنيم كه معلوم نيست اين كتابگرا بودن چه نقشي در طراحي استراتژي براي حل بحران نشر داشته است.
برخي منابع معتقدند كه بسياري از كتاب هايي كه چاپ مي شوند و يك تيراژ بالاي مثلا چهار پنج هزار نسخه اي را در صفحه شناسنامه دارند در واقع در تيراژي بسيار پايين تر چاپ مي شوند وناشران با فروش كاغذ كتاب هاي چاپ نشده در بازار آزاد، سود مي برند. آنها نسخه هاي واقعا چاپ شده را هم به اين اميد نگه مي دارند كه مشمول خريدهاي مشهور وزارت ارشاد شوند. باقي كتاب ها چون حكم كاغذ باطله دارند با بيشترين تخفيف ها (تا ۷۰ درصد) و بهترين شرايط (چك هاي چندين ماهه وحتي يك ساله) به پخش فروخته مي شوند. مردم كتابخوان كتابي را كه فقط قيمت بالايي دارد كه موقع فروش به وزارت ارشاد بصرفد، با بودجه اي محدود تهيه مي كنند. كتاب نامناسب از آب در مي آيد، در نتيجه ديگر كتاب نمي خرند، به نمايشگاه هم نمي آيند.
كتاب هاي خوب، مطمئنا به ويرايش خوب هم احتياج دارند. حق ويرايش حداقل صفحه اي ۷۰۰ تومان است. يك ناشر كه پول چند تا كتاب را از جيب خودش پرداخت كرده معمولا بايد ماه ها براي برگشت سرمايه اش منتظر بماند. او نمي تواند پول ويراستار را بدهد، پس كتابي كه مي تواند با يك ويرايش ساده با كيفيت عالي چاپ شود، حالا با كيفيت بد چاپ مي شود. ناشر مي داند كه اگر پول ويراستار را حتي وام بگيرد هم هي بايد پول بدهد و سود نبرد. اگر هم كتاب خوبي چاپ كند، سيستم پخش به سادگي مي تواند كتاب را نديده بگيرد، چون مي داند جانشين ديگري وجود ندارد كه كتاب را پخش كند و بازار را بربايد. مردم آنقدر كتاب بد خوانده اند كه با بي اعتمادي به كتاب هاي موجود نگاه مي كنند، ديگر برايشان فرق چنداني ندارد اگر يك كتاب را از دست بدهند. رسانه ها هم كه بايد كتاب ها را حمايت كنند، معرفي كتاب را چيزي از جنس تبليغ مي دانند وچون هيچ سردبيري دبير سرويس ادب و هنرش را به خاطر چاپ نكردن مثلا يك گفت وگو با يك نويسنده بازخواست نمي كند، مسوولان حمايت از كتاب هاي خوب خود را در معرض خطر متهم شدن به پول گرفتن از ناشرها يا نويسنده ها، قرار نمي دهند.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |   سفر و طبيعت  |
|  عكاس خانه  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |